- فدائیان اسلام تاریخ، عملكرد، اندیشه
- اطلاعات
- سیدهادی خسروشاهی
- فارسی
- چاپ شده
- 0023
- چاپ تهران/ نوبت دوم
- 1379 ه. ش
فدائیان اسلام تاریخ، عملكرد، اندیشه
مقدمه اول
درباره خاطرات شهید نواب صفوى
كوشش و تلاش بى سابقه اى در داخل و خارج، براى نگارش «تاریخ معاصر ایران» به عمل مى آید. در یك مورد از سوى نهادهاى ظاهراً فرهنگى آمریكا، براى تهیه «تاریخ شفاهى ایران» ششصد هزار دلار سرمایه گذارى شده است كه ما در نخستین شماره مجله «تاریخ و فرهنگ معاصر» شرح مبسوطى در این زمینه آورده ایم.
در دیگر كشورهاى غربى، عمله رسمى یا آماتور امپریالیسم و حقوق بگیران سابق رژیم پهلوى، به شدت و سرعت مشغول «تاریخ نگارى» و «خاطره» نویسى هستند و در این راستا 16 جلد تاریخ دوران پهلوى را به قلم دكتر الموتى، از لندن منتشر ساخته اند و ده ها نوع كتاب به نام «خاطرات» به دست چاپ سپرده اند كه بخش عمده اى از آنها اصولًا جعلى است.
«خاطرات اسداللَّه خان علم» و «على امینى» و دیگر اوباش دوران پهلوى از جمله كتاب هائى است كه به بازار آمده است. از قول شاه سابق «پاسخ به تاریخ» نشر داده اند و از قول اشرف پهلوى، جرثومه فساد و تباهى: «تسلیم ناپذیر»! و از زبان ثریا پهلوى، «كاخ تنهائى» را ... و اكنون باید منتظر خاطرات «فرح پهلوى» بود و «تاریخ انقلاب اسلامى»! به قلم عمله ظلمه معروف چون شجاع الدین شفا و داریوش همایون و امیر طاهرى و یا قلم به مزدانى از این قماش كه در دیار غرب، به بهره گیرى بهینه! از «آزادى»! اشتغال دارند.
البته اگر این موجودات دوپا، تاریخ رژیم خود را مى نوشتند و آنچه را كه ژنرال حسین فردوست در خاطرات خود درباره آنها آورده است، تكمیل مى كردند، ما را با آنها حرفى نبود. ولى آنها به بررسى تاریخ ما! پرداخته اند و در این رابطه، حتى «تاریخ فدائیان اسلام» را هم در كتاب هاى این آقایان مى یابیم كه طبق انتظار، آكنده از اكاذیب، تحریف حقایق و وارونه گوئى ها است ... و گاهى آن چنان دروغ بافته اند كه هیچ عاقلى نمى تواند آن را باور كند، اما اینها در همه چیز اهل «شاه كار» ند!1
پیش از هواداران شاه، چپ گرایان وطنى! نیز درباره تاریخ فدائیان اسلام، اشارتى! دارند كه نشان دهنده نوع برخورد آنان با كل حركت اسلامى ضدامپریالیستى ایران مى تواند باشد.
«بیژن جزنى» در كتاب تاریخ ایران خود مى نویسد:
«نواب عقاید خود را از اخوان المسلمین تقلید كرده بود وحكومت شرعى اسلام را تبلیغ مى كرد. نواب شخصاً مردى صادق و پرهیزكار بود.
مهمترین ترور فدائیان اسلام ترور رزم آراء بود كه درست در موقع اوج گیرى جنبش در یك موقعیت تاریخى انجام گرفت و زشت ترین آنها سوءقصد به دكتر فاطمى همكار مصدق ... ترورهاى فدائیان اسلام به جز در مورد رزم آراء و تا حدى هژیر، نتیجه اى در جریان هاى سیاسى موجود به بار نیاورد و واجد تمام صفات ترور كور مى باشد.»2
ملاحظه مى فرمائید كه تحلیل تاریخى این آقایان از چه عمقى! برخوردار است؟ تبیین اندیشه اسلامى درباره جامعه و حكومت، «تقلید» از اخوان المسلمین است! و گویا پیش از اخوان اندیشه حكومت در اسلام وجود نداشته است. و اعدام رزم آراء و هژیر و كسروى هم «ترور كور» است! اما ترور چند ژاندارم و پاسبان در شهر و روستا، از دیدگاه آقایان «جنگ مسلحانه»! و از نوع غیركور! است.
و ملى گرایان هم در این میان، ساز خود را مى زنند و با استفاده از فرصت، آنچه را كه خود صلاح مى دانند، انتخاب و تلخیص كرده و به نام تاریخ به دست چاپ مى سپارند، حتى اگر مدرك آنها در این راستا، یك روزنامه نویس مجهول الهویه آمریكائى باشد!
جناب سرهنگ غلامرضا نجاتى، علاوه بر انجام وظیفه فوق،3 در «تاریخ 25 ساله ایران» خود، مثلًا درباره فدائیان اسلام در دو سطر چنین مى نویسد: «... رویداد مهم در كابینه علاء تیراندازى به سوى علاء در مسجد شاه و اعدام نواب صفوى و دو تن از یارانش بود».4 و گویا، این فدائیان اسلام نبودند كه جبهه ملى را به روى كار آوردند و در ملى شدن صنعت نفت، با از میان برداشتن موانع اصلى چون هژیر و رزم آراء، حاكمیت آقایان را امكان پذیر ساختند5 و البته بلافاصله به دستور پیشوا، رهبرى آنها به زندان رفت و این زندان، 18 ماه تمام استمرار یافت! ..
تازه آقاى نجاتى در همین دو سطر كوتاه هم حقیقت را نمى نویسد ... در كنار شهید نواب صفوى، سه نفر از یارانش به جوخه اعدام سپرده شدند نه دو نفر، و پیش از آنها هم شهید عبدالحسین واحدى، توسط ژنرال بختیار تبهكار، به شهادت رسیده بود ... و این درست در دورانى بود كه بیشتر آقایان ملى!، به سر كار خود بازگشته بودند! و یا در احمدآباد به سر مى بردند!
اگر گفته شود آقاى نجاتى به علت اقامت در آمریكا اطلاعات كافى از وضع داخل ندارند، باید توضیح دهیم كه چنین نیست و ایشان در همین كتاب دو جلدى و 1200 صفحه اى خود، 70 صفحه كامل درباره فدائیان خلق و مجاهدین خلق و تبیین ایدئولوژى و تاریخ آنان، قلم فرسائى نموده است ... و این «ضیق خناق» درباره «فدائیان اسلام» كاشف از رازى مى كند كه آقایان در «درون» دارند.
اگر نسل جوان غیرمعاصر با حوادث آن دوران، این تاریخ ها را بخوانند، مثلًا درباره «فدائیان اسلام» چه برداشت و داورى خواهند داشت؟ نتیجه پیشاپیش روشن است!
پس باید تاریخ پیدایش، اهداف عملكرد و اندیشه رهبرى فدائیان اسلام را از خود فدائیان پرسید. و خوشبختانه بعضى از افرادى كه در آن دوران بودند، هنوز زنده اند و مقالاتى در این زمینه ها نوشته اند. و از همه آنها مهمتر، خاطرات خود شهید نواب صفوى، از چگونگى پیدایش فدائیان اسلام و عملكرد آنها است كه به طور اجمال آنها را بیان داشته و شهید سیدمحمد واحدى به تقریر و تحریر آنها پرداخته و در زمان حیات خودشان، در مجله «خواندنیها» منتشر شده است.
دكتر نصراللَّه شیفته، سردبیر مجله «خواندنیها» در آن دوران، درباره این خاطرات چنین مى نویسد:
«... در آن ایام شادروان نواب صفوى و تنى چند از یاران نزدیكش در تهران به طور مخفى مى زیستند. در اواخر سال 1332 در ملاقاتى كه اینجانب در مخفى گاه با آن شادروان و یارانش داشتم، قرار شد یادداشت هاى ایشان در یك نشریه هفتگى توسط اینجانب انتشار یابد كه آن خاطرات در 18 مقاله- حدود 50 صفحه- طى چهار ماه انتشار یافت.
شادران نواب صفوى در این یادداشت ها كه به خط خودش مى نوشت از نخستین روز فعالیت هاى سیاسى و مذهبى خویش در «عراق» تا آخرین روزها و ماجراى قتل رزم آراء و علت اعدام و غیره را به خط خود نوشت كه تماماً به چاپ رسید.»6
البته این سلسله یادداشت ها، در مجله به نام شهید سیدمحمد واحدى چاپ مى شد، ولى همان طور كه آقاى دكتر شیفته نوشته اند و همه مى دانیم، مطالب از شخص مرحوم نواب بود، و تقریر یا پاكنویسى، به عهده مرحوم واحدى بوده است و میدانیم سیدمحمد واحدى كه به هنگام شهادت بیست سال بیشتر نداشت، به طور طبیعى نمى توانست از همه زوایاى امور كه در یادداشت ها آمده است، به عنوان شاهد عینى،حضور داشته و آگاه باشد. (البته در یكى دو مورد، مثلًا دستگیرى خود مرحوم واحدى، مطالبى آمده است كه مى توان گفت آنها از خود وى مى باشد، اما اصل مطالب در كل، از شهید نواب صفوى است).
این خاطرات به دنبال حملات آقاى حائرى نیا در مجله خواندنیها- سال پانزده 1334- و پاسخ كوتاه و رسمى شهید نواب صفوى طى نامه اى كه در آن مجله چاپ شد7، از آغاز سال شانزدهم خواندنیها، مورخ اول مهر ماه تا شماره 23 مجله، منتشره در تاریخ 20 آبانماه 1334، جمعاً در 18 قسمت- و در 18 شماره- منتشر گردید.
در آخرین دیدار نویسنده این سطور با شهید عزیز، حضرت نواب صفوى در منزل مرحوم آیت اللَّه حاج سراج انصارى- در گلوبندك تهران- كه تقریباً ده روز قبل از اقدام به ترور حسین علاء، رخ داد، مرحوم نواب صفوى در پاسخ اینجانب درباره تكمیل خاطرات، وعده چاپ متن كامل خاطرات را داد و در پاسخ مرحوم انصارى كه پرسید: «مدتیست خبرى نیست؟» گفت: ما فعلًا كار فرهنگى و توضیحى انجام مى دهیم، در صورت لزوم، قیام به واجب خواهیم كرد!
در پایان آخرین بخش منتشره در مجله خواندنیها، چنین آمده است:
«براى اطلاع خوانندگان. با این شماره هیجدهمین مقاله ما به دست خوانندگان مى رسد. اكنون ناگزیریم كه به علاقمندان اطلاع دهم از این شماره به بعد، مقالات ما به علل و موانعى كه از ذكرش معذورم، قطع مى شود و امیدواریم كه در فرصت مقتضى بتوانیم این تاریخ را به اضافه مطالبى كه در اثر موانع موجود تاكنون حذف شده است، چاپ نموده، در دسترس عموم قرار دهیم. پایان»8
و دو روز بعد،- پنجشنبه 25 آبان ماه- حسین علاء نخست وزیر شاه، در مجلس ختم سیدمصطفى كاشانى، فرزند آیت اللَّه كاشانى كه به طور مشكوكى درگذشته بود، در صحن مسجد ترور شد كه اقدام «مظفرعلى ذوالقدر» عضو فدائیان اسلام، با موفقیت همراه نبود و علاء با سر باندپیچى شده براى امضاى قرارداد سنتو- پیمان بغداد- عازم عراق شد.9
چگونگى حادثه را «خواندنیها» در شماره 26 خود، مورخ سه شنبه 30 آبان ماه، آورده است كه عیناً یك صفحه از آن را در همین مقدمه نقل مى كنیم.
البته همه میدانیم كه رژیم پس از ترور علاء به وحشت افتاد و با بسیج همه نیرو و توان خود، نواب صفوى و یارانش را دستگیر و در یك دادگاه نظامى محاكمه كرد و سپس به دستور اربابان خارجى، آنها را به جوخه اعدام سپرد كه چگونگى دادگاه و محاكمات و بیانات شهداى بزرگوار را باید در فصل آخر «تاریخ فدائیان اسلام» نقل كرد.
اینك، متن كامل خاطرات شهید نواب صفوى را كه در واقع تاریخ و عملكرد فدائیان را نشان مى دهد، در كتابى مستقل و در ضمن مجموعه «حركت هاى اسلامى معاصر» مى آوریم، به امید آنكه این مقدمه كوتاه، براى روشن شدن آن گروه از علاقمندان و خوانندگان كه مى پرسند: «این خاطرات را از كجا به دست آورده اید؟ كافى باشد.
پس از این مقدمه، یادداشت دیگرى را به عنوان «مقدمه دوم» مى آوریم كه به تاریخ 26 دیماه 1369 در روزنامه «اطلاعات» شماره 19241، صفحه 6 چاپ شده است و براى تكمیل بحث ها، نقل آن بى مناسبت نخواهد بود.
مقدمه سوم، متن نامه برادر محمد مهدى عبدخدائى، تنها بازمانده هسته مركزى فدائیان اسلام، درباره چگونگى تحریر و چاپ این تاریخ یا خاطرات شهید نواب صفوى است. این نامه روشنگر بخش دیگرى از حقایق است و با توجه به موقعیت نویسنده آن، در هسته مركزى فدائیان اسلام- سال 1332 و به بعد- مى توان آن را«سندى زنده و ارزنده» نامید.
امیدوارم كه این مقدمه ها، متن خاطرات، توضیحات، و كتاب ضمیمه: «بیانیه یا راهنماى حقایق»- جامعه و حكومت اسلامى- تألیف شهید نواب صفوى- كه چاپ اول آن در آبانماه 1329 شمسى منتشر شده است- در مجموع بتواند حقایقى را درباره فدائیان اسلام، علمكرد و اندیشه آنها، به ویژه براى نسل كنونى، روشن سازد و این تنها آرزوى ما از نشر این كتاب است. واللَّه من وراء القصد.
سیدهادى خسروشاهى
قم- آذرماه 1374
مقدمه دوم پاسخ افسانه بافى ها
با توجه به قسمت سوم «یادواره شهید نواب صفوى» مندرج در روزنامه اطلاعات مورخ سه شنبه 26/ 10/ 68، توضیح این نكته ضرورى است كه خاطرات منتشره درباره فدائیان اسلام در یك مجله، به نام شهید سیدمحمد واحدى چاپ و منتشر مى گردید، گر چه در اصل از خود شهید نواب صفوى بود و تقریر یا پاكنویسى آنها، براى ارسال به مجله، توسط شهید واحدى انجام مى پذیرفته است.
علت نوشتن و چاپ این خاطرات درباره تاریخ فدائیان اسلام در «خواندنیها» آن بود كه شخصى به نام «حائرى نیا»؟ سلسله مقالاتى را تحت عنوان: «كودتائى كه رهبر آن كشته شد»! در آن مجله منتشر مى ساخت كه بى شك با انگیزه هاى سیاسى خاص نوشته مى شد و علاوه بر آن، محتوائى كاملًا ساختگى و دور از حقیقت داشت و در واقع نوعى خیالبافى و افسانه پردازى بود ... و البته هدف از نشر آنها هم متهم ساختن «فدائیان اسلام» و ایجاد تردید در اصالت این حركت اسلامى بود.
نویسنده آن مقالات در شماره 94 سال 15 مجله خواندنیها، مورخ مرداد 1334، با تیتر درشت: «فدائیان اسلام مى خواستند ناگهان رجال لشگرى و كشورى و روحانى را قتل عام كنند و اوضاع را به دست بگیرند»!! به داستانسرائى پرداخته وبدون اشاره به هیچ مدرك و سند و دلیلى كه افراد شاهد و هوشیار و آگاه را قانع كند، تهمت هاى ناروائى را مطرح نمود كه خود شهید نواب صفوى، توضیحى درباره آن، همان وقت نوشته و منتشر ساخت و به تكذیب اباطیل نویسنده پرداخت.
البته «حائرى نیا»؟! در مورد هدف اصلى نواب صفوى كه در اتاق گارد نگهبانى آگاهى، پس از توقیف وى، و با حضور عده اى از افسران گارد، مطلبى مى نویسد كه نقل آن بى مناسبت نیست.
«یكى از افسران از نواب صفوى پرسید: فرض كنیم كه شما نخست وزیر شدید، چگونه احكام اسلام را اجراء مى كنید؟ نواب گفت: شما نباید فرض كنید كه من نخست وزیر باشم، باید قبول كنید كه من رئیس جمهور خواهم بود و احكام اسلام را اجراء خواهم كرد».10
«حائرى نیا» این شهامت و شجاعت و صراحت در پاسخ را نوعى «غرور و خودخواهى و خامى و بى اطلاعى»! معرفى مى كند كه با گفتن آن، در واقع «تمام افكار و ایده آل هاى خود را در اختیار مأمورین شهربانى گذارده» است!، در حالى كه شهید نواب صفوى، پیش از آن و با نشر مانیفست سازمان، اهداف اصلى و كلى فدائیان اسلام را كه ایجاد حكومت اسلامى بود، بیان كرده بود. جالب تر آنكه «حائرى نیا» همه اكاذیب و اتهامات خود را، علیه فدائیان اسلام، در آن سلسله مقالات به گفته هاى «آقاى نیك اعتقاد» كلانتر اداره آگاهى، مستند مى سازد، در حالى كه این كلانتر، اینقدر شرافت و صداقت داشته كه در آن بحران، كذب بودن این نوشتار را رسماً اعلام داشت و در تكذیب نامه خود، «این شرح را كه در شماره مورخ 25/ 5/ 34 درج شده است، داستان سرائى و خالى از حقیقت» نامید.11
آنچه كه تذكار آن را در این مختصر ضرور مى دانیم، این است كه متأسفانه اخیراً بعضى از تاریخ نویسان معاصر هم با استناد به این قبیل تهمت ها و افسانه ها، كه در همان موقع رسماً تكذیب شده است، به تحلیل سیاسى پرداخته و حركت اسلامى فدائیان اسلام را در عمل، زیر سئوال برده اند! ... ولى ما اعلام مى داریم كه با استناد به گزارش هاى دروغ و مجعول، از قماش گزارش دادستانى رژیم (در رابطه با بازجوئى ها از شهید نواب صفوى) نمى توان «تاریخ» نوشت ... چرا كه عملكرد این برادران، ومقاومتشان تا آخرین لحظه حیات، نشان داد كه تا پایان زندگى «كمترین تغییرى در منطق استوارشان» راه نیافت و هر ادعائى كه برخلاف این امر باشد، مورد قبول اهل خرد نخواهد بود ...
... «ناشر ناشناس!» گزارش دادستانى رژیم شاه، كه البته خیلى هم براى ما ناشناس نبود، طى نامه اى اعتراض كرده و هر نوع اندیشه اى را كه برخلاف نظر و بینش ایشان باشد، انحرافى و سبب گمراهى! دانسته است! ... كه به نظر ما، این چنین برخوردهاى جزمى حزبى! در مسائل تاریخى راه به جائى نمى برد و نه تنها حقایق تاریخى را روشن نمى سازد، بلكه، موجب گمراهى افراد ناآگاه و شك و تردید آنان در همه مسائل، مى گردد.
اصولًا روش ناشر ناشناس! در تحلیل هاى تاریخى، و زنده كردن اباطیل دیگران در رابطه با مسائل تاریخ نهضت ملى، منطقى و اصولى و اخلاقى نیست ... و با اینحال، ناشر نه چندان ناشناس! را به خاطر این كجروى ناآگاهانه، «در پیشگاه عدالت و آزادى محكوم» نمى دانیم! ... محكومیتى كه حكم آن را در نامه خود علیه ما استالین وار صادر كرده كه این حكم ما را به یاد احكام زورگویان توتالیتاریست حاكم بر دنیا مى اندازد!. با این فرق كه دوست ما «حاكم» نشده روش توتالیتاریستى را در پیش گرفته است.
به هر حال: توضیح خود شهید نواب صفوى را در پاسخ به یك سرى از اكاذیب، كه تحت عنوان: «توضیح درباره فدائیان اسلام» در همان مجله خواندنیها، سال 15، شماره 100 مورخ چهاردهم شهریور 1334، صفحه 16 و 44 درج شده است، منتشر مى سازیم، تا روشنگر بخشى از زوایاى تاریك تاریخ معاصر باشد.
سیدهادى خسروشاهى
قم- جمعه 28/ 10/ 68
یادداشت
چند تحلیل سیاسى را كه در این كتاب مى خوانید در اوائل دهه هشتاد میلادى توسط برادر مجاهد، استاد شیخ راشد الغنوشى، رهبر حركت اسلامى تونس، به عنوان تحلیل هاى «درون تشكیلاتى» براى مطالعه كادرهاى حركت اسلامى، نوشته شده است.
این تحلیل ها، همانوقت ها كه من در ایتالیا اقامت داشتم، به دستم مى رسید ولى چون حركت «الاتجاه الاسلامى» تحت فشار شدید رژیم مزدور و ارتجاعى «حبیب بورقیبه» بود، ترجمه و نشر آنها صلاح به نظر نمى رسید، به ویژه كه استاد راشد الغنوشى، خود به علت هوادارى علنى از انقلاب اسلامى ایران و رهبرى آن، امام خمینى (قدس سره) تحت تعقیب قانونى (!!) بود ...
این تحلیل ها كه به تناسب حوادث منطقه نوشته شده، با توجه به نقش مثبت سازمان آزادیبخش فلسطین در آن دوران ها، بظاهر لحن دفاع از سازمان را دارد، ولى، تحلیل هاى بعدى، كه پس از آغاز سازشكارى رهبرى پترو- دلار فلسطینى نوشته شده، روشنگر حقایق و افشاگر ماهیت ماكیاولیستى سیاست بازان فلسطینى است.
در این اواخر مطالب كتاب، نخست به عربى و تحت عنوان: «قضیة فلسطین بین مفترق طریقین» و با امضاى مستعار: «الاستاد معاذ صابر» منتشر گردید، اما ترجمه تركى آن، در تركیه- استانبول- با نام خود استاد منتشر شد كه ظاهراً بدون موافقت استاد راشد بود و روى همین اصل ما ترجمه فارسى را پس از كسب اجازه از خود برادر راشدالغنوشى، به نام خود وى منتشر مى سازیم.
متن عربى و ترجمه تركى آن، فاقد دو سه فصل اخیر است كه یكى سخنرانى استاد در «كنفرانس اسلامى فلسطین» ایراد شده است و دیگرى در میز گرد «اندیشه هاى امام درباره فلسطین»- هر دو در تهران- و سومى ترجمه گفتگویى است؛ با برادر راشد كه در روزنامه «العقیده» چاپ الجزایر درج شده است ...
مجموعه این مباحث، دیدگاههاى حركت اسلامى تونس را درباره: فلسطین، اسراییل، ارتجاع عرب، انتفاضه و انقلاب اسلامى ایران نشان مى دهد و با توجه به اینكه استاد راشد الغنوشى، هم اكنون به عنوان یك تبعیدى، ظالمانه در خارج از میهن خود بسر مى برد، بى تردید نشر آن مى تواند روشنگر ماهیت رژیم فاشیستى سرهنگهاى حاكم بر تونس نیز باشد.
به امید پیروزى حق بر باطل ... و آغاز حاكمیت اسلام در تونس ... و آزادى قدس و فلسطین.
قم: مهرماه 1370
سیدهادى خسروشاهى
1 . دكتر مصطفى الموتى، در ج 5 كتا ب« ایران در عصر پهلوى»- بحران نفت و ترورهاى سیاسى و مذهبى-، چاپ لندن، 1990 م، از صفحه 136 تا 172 تحت عنوان فدائیان اسلام» هر دروغى را كه مى توانسته، جعل و یا نقل نموده است ... مثلًا مى نویسد كه نواب صفوى وقتى از نجف آمد، مبلغ 250 هزار تومان درجیب خود داشت! كه براى ترور كسروى آورده بود! .. و با توجه به اینكه خرج سفر او را مرحوم آیت اللَّه مدنى و آیت اللَّه امینى آن هم جمعاً حدود 20 دینار عراقى پرداخته بودند، نوع كذب نویسنده را باید« شاهانه» نامید ..
2 . تاریخ سى ساله ایران، بیژن جزنى، چاپ خارج، صفحه 91
3 . مراجعه كنید به« كودتاى 28 مرداد» از مارك، ج، گازیوروسكى ترجمه سرهنگ نجاتى چاپ شركت انتشار!
4 . تاریخ بیست و پنج ساله ایران، تألیف سرهنگ نجاتى، ج 2، صفحه 93
5 . شماره 1 و 2 سال سوم فصلنامه« تاریخ و فرهنگ معاصر» آقاى دكتر على شریعتمدارى، در مصاحبه خود به صراحت مى گویند كه عامل اصلى به روى كار آمدن دكتر مصدق و جبهه ملى، فدائیان اسلام بودند، و اگر آنها رزم آراء را از میان برنمى داشتند، به یقین حكومت ملى، در عالم خیال باقى مى ماند ... براى تفضیل به آن مجله رجوع شود
6 . زندگى نامه و مبارزات سیاسى دكتر مصدق، تألیف دكتر نصراللَّه شیفته سردبیر روزنامه باختر امروز، چاپ تهران، نشر كومش، صفحه 55، 1370
7 . این نامه را به عنوان مقدمه دوم، در همین كتاب آورده ایم
8 . مجله خواندنیها، سال 16، شماره 23، صفحه 18
9 . آقاى عبدخدائى عدم نشر دنباله خاطرات را ناشى از حذف مطالب حساس آن توسط فرماندارى نظامى اعلام میدارد.( به مقدمه سوم در همین كتاب، مراجعه شود) همین مطلب در یادداشت آخر مقالات هم آمده است:« ... این تاریخ را به اضافه مطالبى كه در اثر موانع موجود تاكنون حذف شده است ...»
10 . خواندنیها، سال 15، شماره 94، صفحه 18
11 . مجله خواندنیها سال 15 شماره 97 مورخ شنبه 4 شهریور 1334 صفحه 44