پیوست 4

نامه سرگشاده دکتر سعید رمضان به آیت‌الله کاشانی

نهضت الهی درخشان برای ایران

بعضی از خوانندگان گرامی از ما خواسته‌اند نامه‌ای را که سردبیر «المسلمون» هنگام دیدار از تهران در سال گذشته برای حضرت آیت‌الله کاشانی فرستاده است منتشر کنیم. به منظور اجابت این درخواست متن نامه را در زیر می‌آوریم.

«هیئت تحریریه المسلمون»

* * *

خداوند یکتا را سپاس می‌گویم و بر محمد و خاندان و یارانش درود می‌فرستم و بعد:

خداوند توفیق دیدارتان را به من داد و شما با الطاف و مراحم خود، مرا پذیرفتید و در بر گرفتید، خداوند جزای خیر به شما بدهد و به وسیله شما مسلمانان را گرد هم بیاورد... در آستانۀ سفر احساس کردم که باید برای حضرتعالی نامه‌ای بنویسم تا حق خداوند را به جا بیاورم و با قلبی مطمئن رهسپار شوم.

سرور بزرگوار و گرامی من...

شما با آگاه‌سازی و برانگیختن ملت بزرگوار ایران و آماده کردن مردم برای دفاع از حقوق خویش، گامی خجسته و بزرگ برداشته‌اید. خداوند را سپاس می‌گوییم که توفیق انجام این مهم را به نام حضرتعالی ثبت نمود و از او مسئلت داریم که عمر شما را طولانی سازد و با روح خود یاری فرماید. از حضرتعالی شنیدم که قصد دارید در راه اتحاد عموم مسلمانان گام سیاسی دیگری بردارید، یا همانگونه که فرمودید فراتر از آن، یعنی به سوی ایجاد یک بلوک شرقی نیرومند و متحد، برای مقابله با استعمار روی آورده‌اید... تمام اینها، ای سرور بزرگوار، امری پسندیده و کاری سترگ و جهادی خجسته است که از خداوند مسئلت داریم با تحقق آن به دست شما، خیر فراوان نصیب مسلمانان بنماید. ولی آنچه پیش از سفر، اجازه می‌خواهم به عرض برسانم این است که مسلمانان، امروزه از دوری آشکار از اسلام، رنج می‌برند و منظورم همان اسلامی است که خداوند در کتاب و سنت پیامبر (ص) بیان فرموده است و مسلمانان را در همین حال، از راه دور به عظمت اسلام دعوت می‌نماید. و ما، سرورم با دنیایی آکنده از شر و پلشتی روبه‌رو هستیم که مردم اعمال زشت خود را زیبا می‌پندارند، شیطان بر چشم‌ها و دل‌هایشان پردۀ تاریکی کشیده است، پس چون موجوداتی سرگشته و متحیر به هر سو رمیده‌اند و با هوس‌های گوناگون به بی‌راهه می‌روند. فعالیت انسان‌ها در قرن بیستم چون تندبادهایی است که مردمان را همانند گردونه‌ای به دور خود می‌چرخاند و این امر با آنچه که حرکت‌های آزادی‌بخش بر ضد استعمار و استثمار نامیده می‌شود چندان تفاوتی ندارد؛ زیرا ستمکار و ستمدیده در این حرکت‌ها هر دو بیچاره‌اند... ستمکار، خود یا شهوتش را می‌پرستد، و ستمدیده، میهن یا شکم خود را می‌پرستد، و در واقع هر دو از مرزها و چارچوب حیوانیت و مال و منال دنیا فراتر نمی‌روند و احساساتشان به خدایی که زمین و آسمان را بر آنها مسخر گردانیده متصل نشده است و: «به ظاهری از زندگی دنیوی آگاهی دارند و از آخرت ناآگاهند».[1]

هیچ‌کس نمی‌تواند منکر این شود که دست‌اندرکاران این حرکت‌ها، به خاطر هدف‌های خویش همه چیز را فدا و نثار می‌کنند، ولی انسان باایمان در میزان الهی میان مبارزه آنان ـ هر چند شیوه‌ها و رنگ‌های آن متفاوت است ـ و آن چهارپایانی که با چنگ و دندان از خود دفاع می‌کنند، تفاوتی نمی‌یابد؛ یعنی هر دو از خود دفاع می‌کنند و هر دو برای دفع تجاوز و رفع ستم می‌کوشند... حال آنکه انسانیت انسان، با آنچه که خداوند مقرر داشته استوار می‌گردد و به روی دیگر که برای مردم ترسیم نموده و بدان دعوت فرموده است. خداوند جز بر اساس قوانین خود میان مردم تمایزی قائل نمی‌شود، پس هر کس به جای راه الهی به هوی و هوس روی بیاورد، گمراه شده است: «این [کتاب] برای مردم، بینش‌بخش و برای گروهی که یقین دارند، رهنمود و رحمتی است. آیا بدکاران پنداشته‌اند که همانند کسانی که ایمان آورده‌اند و کردارهای شایسته کردند، زندگی و مرگشان یکسان است، چه بد داوری می‌کنند. و خداوند، آسمان‌ها و زمین را به حق آفرید تا هر کس بدانچه به دست آورد پاداش داده شود و به ایشان ستم نشود. آیا آن کس را که هوس خویش را چون معبود خود قرار داده و خدا از روی علم گمراهش کرد و بر گوش و دل او مهر نهاد و بر دیدگانش پرده افکند، دیده‌ای؟ پس از خدا چه کسی او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پند نمی‌گیرید؟»[2]

پس مسلمانانی که آشکارا از اسلام دوری جسته‌اند، اینگونه هستند و وضع مردم در شرق و غرب این‌چنین است. ما نمی‌خواهیم نهضت مسلمانان یکی از حباب‌های زودگذر باشد، بلکه می‌خواهیم نهضتی خجسته و با ریشه‌های استوار باقی بماند، الهی باشد و عظمت حق و شکوه خدا در آن هویدا گردد، آشکار باشد و بانگ اذان که جز به وسیله آن صلح در زمین گسترش نمی‌یابد، طنین‌انداز و نورافکن گردد: «ألر. کتابی است که بر تو نازل کردیم تا مردم را به فرمان پروردگارشان از تاریکی‌ها به روشنایی ببری و به راه خدای پیروزمند ستودنی رهسپار گردانی. خدایی که هر چه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست...»[3]

راه این نهضت کسب آمادگی و تربیت است: «ولکن کونوا ربانیین ـ ولی، خداشناس باشید» و پیش از تزئین ایوان، باید به فکر استحکام پایه و بنیاد بود: «هرگز در آن مسجد نماز مگزار. مسجدی که از روز نخست بر پرهیزگاری بنیان شده شایسته‌تر است که در آنجا نیایش کنی. در آنجا مردانی هستند که دوست دارند پاکیزه باشند؛ زیرا خدا پاکیزگان را دوست می‌دارد.»[4] تا نسلی فراهم شود که اخلاق اسلامی در آن تجلی یابد، از نهضت پاسداری کند تا همواره برای خدا بماند. خداوند چون از نیت پاک آن آگاه شود امانت را به آن می‌سپارد و زمام امور را در دست آن قرار می‌دهد: «و دانست که در دلشان چه می‌گذرد. پس آرامش بر آنها نازل کرد و به پیروزی نزدیک پاداششان داد.»[5]

از سیره و روش مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله ـ خداوند توفیق درک و پیروی از آن را به ما عطا فرماید ـ آگاهی یافته‌ایم که پیامبر صلی الله علیه و آله در شامگاه واقعه بدر هیچ راهی برای استمداد از خداوند جز این دعای دل‌گداز نداشت که فرمود: «خدایا اگر این گروه (مسلمانان) به هلاکت برسند، در زمین پرستنده‌ای باقی نمی‌ماند.»

نهضت به این شکل، چه بسا امری دشوار به نظر برسد، ولی اگر مقصود از مبارزه این باشد که: «فتنه‌ای در میان نباشد و تمام دین برای خدا باشد»، این تنها راه است. خانه بر جای استوار نمی‌ماند مگر اینکه بر پایه‌ای استوار بسته شده و خشت‌های آن یک به یک به هم پیوسته گردد. سختی‌هایی که مبارزان در این راه از آن رنج می‌برند، رهنمونی است که خداوند به وسیله آن، راه را نشان داده است. این همان سنت خدا برای آماده‌سازی نیکوکاران جهت کارهای نیک است: «أحسب الناس ان یترکوا أن یقولوا آمنّا و هم لایفتنون؛ آیا مردم گمان کرده‌اند که چون بگویند ایمان آورده‌ایم به حال خود رها می‌شوند و مورد آزمایش قرار نمی‌گیرند؟» از این آیه شریفه روشن می‌گردد که اعلام ایمان، سرآغاز امتحان و سرچشمه گرفتاری بوده و پایداری و شکیبایی مؤمنان در این راه، همان دلیلی است که خداوند برای اثبات ایمان خواسته است...

ای سرور بزرگوار! وانگهی مسلمانان، به رغم تمام گرفتاری‌ها، همچنان خیرخواه و پاک‌نهادند و هر کس با آنان تماس گیرد، با وجود کشورهای گوناگونشان، موافق این امر می‌گردد. آنان همچنان برای پذیرش سخن حق از زبانی راستگو و دعوت‌گری بااخلاص، آمادگی دارند و هرگاه فردی آگاه، خدا را به یادشان بیاورد، چشم‌هایشان از اشک لبریز می‌شود، بلکه آنان هرگاه رهبری باایمان و قاطع بیابند که در فداکاری سبقت بجوید، برای فداکاری و ایثار می‌شتابند. زیباترین نمونه‌های این امر را در تاریخ، حتی در دوران‌های فراز و نشیب اسلام در تمام مناطق دارالاسلام، شاهد بوده‌ایم.

دوران صلاح‌الدین چندان دور نیست. شکست تلخ فلسطین از دلاوری‌های کم‌نظیر خالی نبوده است که دشمن بیش از دوست بر آن گواهی داده است. گروهی از مؤمنان داوطلب با جانبازی و پیشگامی برای مرگ، با یکدیگر رقابت داشتند، همچنان که مدعیان حق رهبری و قدرت بر سر شهوت‌های پست با هم رقابت می‌ورزیدند. تاریخ اندونزی، پاکستان و شمال آفریقا مالامال از اخبار شگفت‌آور حرکت‌های اسلامی است که توطئه‌های جهانی نتوانست شعلۀ آن را خاموش سازد. این آیه شگفت‌انگیز چه دلالت شفافی بر این موضوع دارد: «با شما همچنان می‌ستیزند تا شما را از دین‌تان باز گردانند، اگر بتوانند.»[6] این فرازهای تلخ از تاریخ‌مان شاهد دمیدن‌های پیوستۀ روح اسلامی بوده که همواره از دشمنان خود قوی‌تر مانده است. شعار و فریاد کشتگان و شهیدان مؤمن و عابد در کوه‌ها و دشت‌ها و در شرق و غرب، همواره «الله اکبر» بوده است.

مسلمانان ایران نیز از این رو گرد شما آمده و زیر پرچم شما یکدل شده‌اند که به پاکدامنی و دینداری‌تان، که در طول پنجاه سال به آن شناخته شده‌اید، اطمینان دارند و می‌دانند که چه فداکاری‌هایی مبذول داشته‌اید که موجب شده آنان در پرتوی احساسات اسلامی همواره به شما به چشم «نشانۀ خدا» ـ آیت‌الله ـ و الگوی قابل اقتدا بنگرند.

سپس طرح ملی کردن [نفت] پیش آمد که همگان از آن بهره‌مند شدند و در این میان، روح و احساس اسلامی اساس حرکت بود.

پس چرا اینک یک حرکت گسترده‌تر سازماندهی نمی‌کنید تا این عشق مکنون در دل‌های مسلمانان را بیرون بیاورید؟ چه چیزی میان ما و آن مانع می‌شود در حالی که قرآن همچنان زنده و شاداب در دست‌های ماست؟ پس ما به چه دردی می‌خوریم اگر به درد حق‌گویی نخوریم تا این امانت الهی و میراث قرن‌ها را به سر منزل مقصود برسانیم؟

سرور من! در این راه هیچ اشکالی ندارد که از کشورهای شرقی، که خود از استعمار رنج کشیده‌اند، همراهی و همکاری بخواهیم تا هدف روشن گردد و ابزارهایی که در این مقصود به ما یاری می‌رساند، فراهم آید.

* * *

پدر بزرگوارم! اینها افکاری است که به ذهنم خطور می‌کرد و من بی‌کم و کاست برایتان نوشته‌ام. خداوند جایگاهی بس رفیع به شما ارزانی داشته و مهرتان را در دل‌ها افکنده است که این البته خود باری گران و توان‌فرساست.

یک رهنمود و دعوت عام شما می‌تواند این امت را به سوی نیکبختی سوق دهد، پس در پناه خداوند بار امانت را بر دوش گیرید «خدا با شماست و هرگز از [ثواب] اعمالتان نمی‌کاهد»[7] و «هر کس خدا را یاری دهد به درستی که خدا یاری‌اش خواهد داد که خدا نیرومند و شکست‌ناپذیر است.»[8]

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

سعید رمضان

تهران

دکتر سعید رمضان، در خدمت‌ آیت‌الله کاشانی در تهران، و نیز آیت‌الله حاج میرزا خلیل کمره‌ای در کنار ایشان دیده می‌شود.

صفحه نخست شماره چهارم، سال دوم، ماهنامه «المسلمون» چاپ دمشق، مورخ 1372 هـ.

«برای ایران نهضتی الهی و درخشان خواستاریم»

 


[1]. «یعلمون ظاهراً من الحیاة الدنیا و هم عن الآخرة هم غافلون»؛ سوره روم، آیه 7.

[2]. «هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ یوقِنُونَ * أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیئَاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَحْیاهُمْ وَمَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا یحْكُمُونَ * وَخَلَقَ اللهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا یظْلَمُونَ * أَفَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ»؛ سوره جاثیه، آیات 23 ـ 20.

[3]. «الر كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ * اللَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ...»؛ سوره ابراهیم، آیات 2 ـ 1.

[4]. «لَا تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ یوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یحِبُّونَ أَنْ یتَطَهَّرُوا وَاللهُ یحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ»؛ سوره تؤبه، آیه 108.

[5]. «...فَعَلِمَ مَا فِی ­قُلُوبِهِمْ ­فَأَنْزَلَ السَّكِینَةَ عَلَیهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا»؛ سوره­ فتح، آیه 18.

[6]. «... وَلَا یزَالُونَ یقَاتِلُونَكُمْ حَتَّى یرُدُّوكُمْ عَنْ دِینِكُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا...»؛ سوره بقره، آیه 217.

[7]. «... وَاللهُ مَعَكُمْ وَلَنْ یتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ»؛ سوره محمد، آیه 35.

[8]. «... وَلَینْصُرَنَّ اللهُ مَنْ ینْصُرُهُ إِنَّ اللهَ لَقَوِی عَزِیزٌ»؛ سوره حج، آیه 40.