راه و روش ما[1]

بیا تا ما فلك را سقف بشكافیم و طرحى نو در اندازیم   /   به شادى گل برافشانیم و مى در ساغر اندازیم

سیاهى چون كه خواهد روشنى ها را براندازد   /   همه با هم به هم سازیم و بنیادش براندازیم

خواسته بودند كه به مناسبت عید قربان و آغاز كار بزرگى كه در پیش داریم زیر عنوان بالا، صفحه یا صفحاتى را سیاه كنم. این كار با این كه به ظاهر ساده مى نمود ولى براى انسان آشفته و گرفتارى بسان من نهایت مشكل بود ناچار به آرشیو حرف ها و گفته هاى گذشته دست انداختم و آنچه را كه اكنون جلوى چشمان خواننده مى گذارم حاصل این كندوكاو و زیرورو كردن مطالبى است كه مسلما تازه نخواهد بود، ولى با همه كهنگى بدان جهت كه راهنماى راه و روش نسل جوان و معتقد ما است مى تواند ارزش یك بررسى و تحلیل كوتاه از واقعیت هاى موجود را داشته باشد.

در آستانه عید قربان و فلسفه عید خدا، هدف و راه ما ـ نقش اخلاق ـ راهى كه آغاز كرده ایم را دنبال خواهیم كرد.

اجتماع هزارها مسلمان در خانه خدا در روز عید قربان و جشن و سرور میلیون ها انسان در روز عید فطر و عید اضحى حاصل درك صحیح از پدیده ارزنده مذهب ما و انعكاس الزامى عواطف انسانى ما است.

این دو روز، ایمان و عقیده و امیدهاى ما را بسان كاج هاى همیشه سبز و خرم و بارور و گل هاى سرخ و یاقوتین، عشق به خدا و دین را در قلب هایمان رنگین تر مى سازد، در چنین حال و احوالى همه حق داریم بخندیم و دست بیفشانیم و پاى بكوبیم، چون علت وجودى سرور و شادى ما و انگیزه جشن و شادمانى ما با همه جشن ها و اعیاد، چه در ادیان و مكاتب دیگر و چه در دین ما و در محیط گذران كشورمان، متفاوت و متغایر است.

مگر نه این كه مردم دیار ما نوروز را به خاطر حفظ سنن باستانى و مراعات آداب ملى و به منظور تجدید حیات طبیعت و آغاز یك مبدأ تاریخى گرامى مى دارد؟ و مگر نه این كه اعیاد دیگر ما و سایر ملل، اگر یادگار یك روز تاریخ فتح و جنگ نباشد، مسلما یادبود تولد فلان سردار و یا حفظ و بزرگداشت یك رسم اجتماعى است؟ و این خود وجه امتیاز ملل و معرف طرز فكر و معتقدات آنها است، تقریبا و شاید تحقیقا نتوان در تاریخ ملت ها به عیدى كه به خاطر ایمان به خدا و عقاید انسانى به وجود آمده باشد برخورد و اگر ما چنین ادعایى داریم بدان جهت است كه عید قربان را به خاطر مجاهدت نمونه بزرگ انسانیت، ابراهیم، و عید فطر را به خاطر حسن ختام براى یك امر عبادى و حفظ شعائر خداپرستى و خداشناسى جشن مى گیریم. شادى ما در چنین روزهایى به خاطر پیوستگى با خدا و وارستگى از خود و جهاد با نفس و به بند كشیدن هوس ها و امیال بشرى است.

 ما و هدف ما

آشنایى با ما و هدف ما براى آن عده كه همراه و همفكر ما بوده اند، تكرارى مفید و براى آنان كه در كنار ما هستند، آموزش تازه اى خواهد بود.

گو این كه در چنین نشریه اى كه دوستان ما خواسته اند عشق ها و قلب هاى خود را درهم آمیزند و با آرزوهاى فراوان به قلب ها و عشق هاى ملتهب تقدیم كنند، كمتر جاى نقد عقیدتى و ارائه طریق است، ولى بدان جهت كه فرصت مناسبى براى معرفى انجمن اسلامى دانشجویان و تكیه گاه فكرى و شیوه اداره تشكیلاتى آن است به شرح این مقال پرداخته ام.

ساختمان و تركیب جوامع مختلف قرن ما به جهت پیچیدگى و ابهامش داراى كیفیت خاصى است كه در هیچ یك از ادوار تاریخ سابقه نداشته است. حوادثى كه در عصر ما صورت مى بندد و پدیده ها و فنون هاى مولود این زمان، به قدرى تكان دهنده و شگرف است كه یكباره تئورى هاى اجتماعى را منقلب و متحول مى سازد و این حوادث است كه بر اعضاى تركیب كننده جامعه انسانى كه مجموعه زنده اى را تشكیل مى دهد تأثیر متقابل مى كند و تغییر كیفى در افكار و اندیشه هاى آنان به وجود مى آورد، به نحوى كه قالب هاى كهن را در هم مى شكند و معتقدات قلبى را كه منقلب و متحول گشته، از چارچوب انجماد و خشكى بیرون مى كشد و با دید تازه اى به تجزیه و تحلیل قضایاى زمان مى پردازد.

با درك چنین تأثیر و تأثرى، ما ضمن آنكه از تحول و انقلاب بى نصیب نبوده ایم، سعى كرده ایم رسم كهن را هم چنان كه هست لكن در شكل و قالب نو عرضه كنیم، چون طرز فكر ما برخلاف «اسكولاستیك» قرون وسطى كه با تفتیش عقاید، حقانیت یافته بود و یا «فاشیسم» قرن بیستم كه داعیه اعتلاى نژادى و قصد جهان خوارى داشت و یا تمام سازمان هاى مخلوق فكر بشر كه در میان این دو نحوه تفكر به وجود آمدند، ثابت و لایتغیر و الهى و ابدى است، ولى اذعان داریم كه اصل عام و كلى تغییر و تحول، افكار و ایده هاى ما را نیز در برگرفته و دگرگونى نه به معنى اصولى بلكه به جهات تطبیقى و شرایط زمانى و مكانى، راه و رسم نوینى كه شایسته مردم زمان ماست پیش راه مان گذاشته، ولى همیشه توجه داریم كه اگر تكامل جوامع انسانى و زندگى ماشینى، قرن ما را به سوى جلو مى برد و ابواب كرات آسمانى را به رویمان مى گشاید نمى تواند بر فرهنگ تكامل یافته مكتب ما چیزى بیفزاید و به عكس معتقدیم كه تاریخ تمدن بدون اینكه بخواهد و یا توجه كند بر اساس قوانین تكاملى عقلى از فرهنگ اسلام كسب فیض نموده و تا به امروز تحفه عجیبى كه نوع كامل تر آن در معالم مكتب بزرگ ما وجود نداشته باشد به عرصه آرا و عقاید بشرى عرضه نكرده است.

حاصل چنین دركى و آثار و نتایج این تغییر و تحول  در نحوه تفكر و ضمیر آگاه عده كثیرى از جوانان وطن ما با كیفیت خاصى تجلى نموده است كه انجمن اسلامى دانشجویان و اكنون پیكار اندیشه جلوه گاه آن مى باشد، جلوه گاهى كه سخافت بطلان روش ها و بینش هاى سفاك و شقى را از برج واقعیت ها، ارزیابى مى كند و كژاندیشى ها و ناپاكى ها را هر چند روشن تر و عمیق تر آشكار مى سازد.

«انجمن اسلامى دانشجویان» انعكاس و تبلور افكار حق طلبى و عدالت خواهى عناصرى است كه با توجه به یك سلسله ضرورت هاى خاص اجتماعى در سال هاى تاریكى از كشور ما تكوین یافته و با تكیه به طرز فكر خداپرستى و ایمان به اصول عقیدتى اسلام و كتاب آسمانى قرآن عطف نظر به تجارب گروهى از جوانان این سرزمین، كه نابسامانى و تیره روزى خود و خانواده و اجتماع خود را در عدم اجراى حقایق اسلامى مى دانند، براى تأمین روابط عادلانه و استقرار قوانین اسلامى و تحقق مبانى مذهبى گرد هم حلقه زده اند و براى آنكه افراد حق طلب و عدالت خواه و جوانان متدین و معتقد ما بتوانند در پناه چنین طرز فكرى به منطق محكم و علمى قرآن آشنا شده و براى ساختن دنیاى سعادتمند فردا استعداد و لیاقت و مساعى خود را به كار اندازند، اصول تشكیلاتى و طرز فكر خود را به میان همه قشرهاى اجتماع رسوخ داده و اكنون كه دست اندركار انتشار این سلسله انتشارات شده ایم، تشكیلات مشابهى در اغلب شهرستان ها انبوهى از دانشجویان و دانشگاهیان را در برگرفته و حتى بسط تشكیلاتى و فكرى ما به خارج از كشور نیز رسیده و نمونه هاى ارزنده اى به تاریخ پیكار اندیشه افزوده است.

ما با وسعت بخشیدن به دامنه مبارزات فكرى براى ارواح یأس زده و ناامید درس عبرتى بوده ایم و خواسته ایم انسان باشیم و انسانیت را قدر بشناسیم تا شاید مصداق شعر مولوى گردیم كه:

دى شیخ با چراغ همى گشت گرد شهر   /   كز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

به یاد داریم كه نوشته بودند:

«دوران ما با انسانیت و پایمردى بیگانه شده است، ولى ما باور نداریم و قبول نمى كنیم، آیا امكان دارد كه عشق ها معنى بزرگ و انسانى خود را از دست بدهند؟ آیا كلمات امید و زندگى، فرسوده و پیر مى شوند؟ آیا قلب ها تپش خود را فراموش مى كنند و دیگر چشم ها نمى بینند و نخواهند دید؟ ما باور مى كنیم كه انسان عصر ما، زخمى در روح و دردى در قلب دارد، ولى با این همه، انسان است، مى فهمد و حس مى كند. اما ما از آنجایى كه نمى خواهند باور كنند كه ما تلاش مى كنیم و از خون دل و اشك چشم شعر سرود ایمان هاى پرشور انسانى را رنگ و روشنایى مى بخشیم، بیزاریم. ما هم قبول داریم كه انسانیت زیر پاى ستوران افتاده و لگدمال شده، ولى مى دانیم كه در كار تلاش براى رستاخیز است. ما انسانیت و امید و زندگى خود را حفظ خواهیم كرد و آن را به مثابه تیرى برنده و دشنه اى نیرومند  در قلب كسانى كه با مفاهیم بزرگ و عمیق و عالى بشرى بیگانه اند فرو خواهیم برد، و آنهایى را كه در خلوت كوچه هاى كابوس زده به انتظار كشتن چراغ هاى امیدند و مى خواهند عابرین جز وحشت هاى ناپاك آواز نخوانند نخواهیم بخشید و شما هم نخواهید كه آنها را ببخشیم.

ما شعله امید را در سردخانه قلب هاى تاریك مى افروزیم و سعى داریم كه نظام اخلاقى را جایگزین روش هاى ناموزون سازیم.

ما معتقدیم كه براى ترقى و خوشبختى یك ملت بیش از علم، مكارم اخلاق لازم است.

یك ملت را در ظرف چند سال مى توان با علم مسلح كرد، ولى براى اصلاح اخلاق او قرن ها مى باید.

ما تقویت قواى عقلى را به علم مى سپاریم، ولى براى تقویت روحمان جز توسل به اخلاق و دستورات عبادى، راهى نمى شناسیم. آخر مگر نه اینكه با ترجمه علوم و فنون، ترقیات تمدن را كسب مى توان كرد ولى با ترجمه كتب اخلاقى یك ملت را داراى فضیلت نمى توان ساخت.

ما براى همه مردم، فقط یك اخلاق و یك شیوه اخلاقى سراغ داریم چون حتم داریم كه علت اصلى انقراض ملت ها، بى علمى نبوده، بلكه از دست دادن اخلاق و فضیلت بوده است. ما براى تربیت اخلاقى، بیش از تعلیم علم، ارزش قائلیم، چون مى دانیم كه علم بدون اخلاق چراغ به دست دزد و سلاح به دست دشمن دادن است.

همه مى دانیم كه عقل سلیم تركیب متعادلى از فكر كردن، خواستن و احساس نمودن است. این حس كه اساس عواطف بشر بر آن متكى است رل مهمى دارد و همیشه پایان فعالیت ها و نتایج حاصله از آن را با مقیاس مى توان سنجید و به همین وسیله نحوه استفاده از نیروهاى بى انتهایى كه در اختیار ما است معین نمود.

در طول تحول و كشاكش تاریخ بقا، تكامل احساسات و احتیاجات بیولوژى باعث شده كه دو سیستم اخلاقى و معنوى مخالف به وجود آید كه یكى مربوط به راه و روش ما نسبت به اجتماع خودمان و دیگرى مربوط به رویه ما در مقابل دیگران است، در كتب مذهبى و به ویژه در مكتب ما منهیات فراوانى است، مثلاً نباید مرتكب قتل و سرقت شد.

اما اجتماعات امروز بشرى، شاهد قتل ها و دزدى ها است و بسیارى از مردان بزرگ تاریخ، شهرت و عظمت خود را از این راه به دست آورده اند ولى در عصر ما عواطف و احساسات بشر به جایى رسیده است كه دیگر نمى توان بین طایفه یا ملت خود در مقابل ملت همسایه فرقى قائل شد و امروز به جاى درندگى هاى قرون وسطى و قیود رنج بار تاریخ سیاه رقابت و خصومت باید جاى خود را به اتحاد و همكارى بسپارد گو اینكه هنوز هم دست، به خون انسان ها رنگین مى شود و آفریقا صحنه كشتار بى رحمانه همنوعان ما است و مسأله رقابت هنوز هم وجود دارد ولى مى توان با اجرا و توجه به دستورات پرارج اسلام این عدم تعادل را هم از بین برد چون هنوز احساسات بشر با وسایل و تجهیزاتى كه در دست او است تعادل و هماهنگى ندارد یعنى احساسات بشر هنوز نتوانسته است با سرعتى كه استعداد علمى و فنى او پرورش یافته است پیشرفت نماید.

اینان با پیشرفت نیروى علمى وقتى بدون توجه به پیشرفت احساسات و عواطف بشرى و بدون وجود مقصود و هدف عالى داعیه موفقیت و صلح و صفا دارند، در صورتى كه باید قبول كرد كه اگر تا چندى پیش داشتن احساسات و عواطف مفید براى هر فرد پسندیده و زیبنده بود ولى از این پس جزو شرایط غیر قابل اجتناب زندگى است، این چنین احساس و عاطفه اى را جز در سایه تعلیمات اسلام نمى توان آموخت.

ما خیلى زود خود را در مقابل آنچه كه آن را مانع خود در محیط محدود خود مى دانیم، زبون مى یابیم ولى اشخاص عاقل و هوشمند معتقدند كه انسان مى تواند در دنیایى بزرگتر از دنیاى كوچك اطراف خود زیست كند، در دنیایى كه ناگوارى هاى زندگى روزانه، كوچك و ناچیز جلوه كند دنیایى كه در ما احساسات عمیقى به وجود آورد و ما را در جهان لایتناهى به جستجو و تكاپو وادارد و بعضى ها چنین دنیایى را تا حدود زیادى براى خود خلق مى كنند و برخى تا میزان كمترى در این دنیا به جولان مى پردازند ولى روى هم رفته تمام آنهایى كه مایل به داشتن چنین عوالمى باشند مى توانند كم و بیش در خویشتن صلح و صفایى ایجاد كنند و در آن دنیاى پر از صلح و صفا بدون هیچگونه مانع و رادعى به فعالیت بپردازند. آیا این جز همان دنیاى معنوى است كه اسلام معرف و آموزنده آن است اطمینان حاصل كنیم.

دنیاى ما احتیاج به چنین طرز فكر و به طور كلى حكمتى دارد كه تا چندى پیش احتیاج زیادى به آن نبود. اگر ما بتوانیم به این عالم معنوى دست یابیم مى توانیم از تفوق خود بر طبیعت در راه سعادت و بهبود شرایط زندگى بشر به وجهى كه در تاریخ بشریت سابقه نداشته است، استفاده كنیم.

ولى به عكس اگر بشر به این موفقیت نائل نشود، هر قدمى كه در راه پیشرفت نیروى علمى خود بردارد قدمى است كه در راه نابودى و بدبختى خود برداشته است. اكنون تمام آنهایى كه مایلند قدمى در راه خیر و صلاح بشر برداشته شود، باید امیدوار باشند كه در چنین لحظه حساسى كه سرنوشت بشریت تعیین مى شود چراغ عقل و حكمت فرا راه بشر قرار گیرد.

با چنین منطقى است كه پیكار اندیشه آغاز مى شود و شاید بهتر باشد كه بگوییم دنبال مى شود چون شهپر فكرى ما از دیرباز، عرصه حیات بشرى را براى نمایش هاى اثربخش خود برگزیده است و اكنون كه چهارده قرن از بعثت محمد و طریقت او مى گذرد ما همچنان با اسلحه و منطق محمد و با پایدارى و شجاعت سایر رهبران گرانقدر اسلام مجهز بوده و در حالى كه دانش جدید، ما را به درك حقایق حكمت بزرگ اسلام بیشتر از پیش واقف مى سازد، دست به دست هم داده ایم و در عرصه تنازع بقا و خصومت ها و جنگ هاى سرد و گرم، «پیكار اندیشه» را برگزیده ایم و با تأیید خداى بزرگ راه دشوارى را كه شروع كرده ایم دنبال خواهیم كرد، و امید فراوان داریم كه همه مردم معتقد و مسلمان به ویژه نسل جوان كشور ما مساعد و كمك كار ما باشند.

* * *

درود فراوان ما به همه جوانان مسلمانى كه در نتیجه درست اندیشى راه را بسته نمى بینند و در برابر انبوهى مشكلات، به فكر خلاق و چاره اندیش و به اراده توانا و نیرومند انسانى باور و ایمان دارند.

 


[1]. سرمقاله شماره اول، مورخ خرداد 1340، نشریه «پیكار اندیشه» به قلم دكتر كاظم سامى.