مصاحبه شونده : استاد سید هادی خسروشاهی
اشاره: استاد سید هادی خسروشاهی به عنوان پژوهشگر تاریخی که با شروع تحصیل دروس سطح حوزوی در سال 1332 و در سن 61 سالگی ادامه مراحل عالی دروس حوزوی خود را در سال های بعد شامل فلسفه، تفسیر، فقه و اصول در حضور آیت الله بروجردی، امام خمینی(ره)، آیت الله علامه طباطبایی و فقهای دیگر میآموزد، ناآشنا با منظومه فکری بنیانگذار انقلاب اسلامی نیست. وی پس از انقلاب به عنوان سفیر ایران در واتیکان انتخاب میشود و به مدت 5 سال نیز در این سمت به فعالیتهای فرهنگی میپردازد. ریاست نمایندگی ایران به مدت 3 سال در قاهره مصر و تعامل با مراکزی همچون دانشگاه الازهر و انتشار بیش از 50 جلد کتاب و نشریه درباره انقلاب اسلامی و تشیع نیز در کارنامه او دیده میشود. با او درباره فرآیند شکلگیری نظریه حکومتی جمهوری اسلامی در مسیر پیروزی انقلاب اسلامی کندوکاو کردیم. محسن تولائی
از آغاز نهضت اسلامی ایران و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی چه الگوهایی برای نوع حاکمیت کشور مطرح میشد؟
نخست باید اشاره کنم که هدف نهایی نهضت اسلامی ایران از سال 42 به بعد، اقامه نوعی حکومت اسلامی در کشور بود. همه مراجع عظام حوزهها و علمای بلاد به طور شفاف در سخنرانیها و اعلامیهها و مصاحبههای خود همواره اعلام میداشتند که هدف غائی از قیام بر ضد ظلم، زور، استبداد و خودکامگی، کوشش برای برپایی یک جامعه نوین اسلامی بر پایه قسط و عدل و رسیدن مردم به حکومت حق و قانون است. البته برای پیروزی در این راستا وحدت کلمه کامل بین همه مراجع و رهبری حرکت موجود بود و استناد برخی از بزرگان در آغاز نهضت به ضرورت حفظ قانون اساسی کشور، در واقع به تعبیر امام خمینی(ره) برای «الزام خصم» بود والّا «ما لنا و القانون؟» ما را با قانون اساسی چه کار؟ البته در این دوران پیش از پیروزی، طرح خاصی درباره نوع حکومت به میان نمیآمد، بلکه کلیاتی مطرح میشد که خروجی نهایی آن برپایی نوعی حکومت قانون الهی برای احقاق حقوق عامه مردم بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی چه پیشنهاداتی برای نوع حکومت در راستای اداره کشور مطرح شد؟
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357، نهضت در مرحله تکاملی خود قرار داشت و اغلب مسئولان و رهبران حرکت اسلامی ایران خواستار اداره کشور با الگوی اسلامی در سایه اجرای قوانین و احکام شریعت الهی شدند. در این دوران سخن از اسلامی شدن کشور و اداره امور با تکیه بر قوانین دینی بود و باز در این مرحله هم به طور صریح از حکومت دینی یا جمهوری اسلامی، سخن به میان نمیآمد، ولی لب مطلب در بررسی نهایی، به برپایی نوعی حکومت اسلامی ختم میشد.
پس از پیروزی انقلاب چه پیشنهادهایی مطرح شد و چه افراد و گروههایی این گفتمانها را نمایندگی میکردند؟
با آزادی کاملی که پس از پیروزی انقلاب در کشور به وجود آمده بود، افکار و اندیشههای متفاوت و گاهی متضاد در بین توده مردم به ویژه نسل جوان تبلیغ میشد. افراد و گروههای متعددی از چپ چپ تا راست راست، اندیشه خود را درباره نوع حکومت پس از دوران رژیم سلطنتی بیان میکردند. عناصر و شخصیتها و گروههای اسلامگرا خواستار جمهوری اسلامی بودند. گروهها یا افراد مذهبی سنتی به جای جمهوری، «حکومت اسلامی» را طلب میکردند و سازمانها و گروههای چپ با 70 نوع مجله و نشریه و روزنامه و ارگان، به دنبال برقراری جمهوری دموکراتیک بودند. در این میان برخی از شخصیتهای شناخته شده و مبارز برای جمع بین اندیشههای مختلف، تشکیل «جمهوری دموکراتیک اسلامی» را پیشنهاد کردند که نشریات و روزنامههای اوائل انقلاب گویای چگونگی این اندیشهها میتواند باشد.
جمهوری دموکراتیک اسلامی را به طور مشخص چه افراد یا سازمانهایی عنوان کردند؟
روشنفکران دینی و شخصیتهایی مانند مرحوم مهندس مهدی بازرگان هوادار جمهوری دموکراتیک با پسوند اسلامی بودند، ولی هجمه همه جانبه گروهها و سازمانهای چپ و مطالبه جمهوری دموکراتیک خلق! باعث شد که امام خمینی(ره) برای جلوگیری از ایجاد تفرقه و آشوب، به طور قاطع اعلام کنند که «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد» و موضوع نهایی شد.
یعنی امام خمینی(ره) مخالف واژه دموکراسی بودند؟
اصولاً معنی واقعی جمهوری، همان دموکراسی یعنی حکومت مردم بر مردم است و دستور قرآنی «وشاورهم فی الامر» نشان دهنده عمق و نوع اندیشه دموکراتیک اسلامی است و به هر حال برای جلوگیری از سوءاستفاده معارضان و چپگراهای نوعاً قلابی، کلمه دموکراتیک حذف شد.
پس امام خمینی با مفهوم دموکراسی و حکومت دموکراتیک مخالفتی نداشتند بلکه هدف جلوگیری از سوءبرداشت و بهرهگیری معکوس مخالفان بود؟
امام خمینی(ره) بارها و بارها در مصاحبههای خود در پاریس و در یکی دو مورد در سخنرانیهای خود در ایران که بارها از تلویزیون پخش شد، دموکراسی را در حکومت اسلامی برتر و مفیدتر از دموکراسی غربی معرفی کردند، که این نشان میدهد ایشان با اصل موضوع، یعنی دموکراسی با مفهوم خاص آن که برچیدن سلطه دیکتاتوری و ضرورت اجرای قانون است، هرگز مخالفتی نداشتند ولی با توجه به جامع بودن کلمه اسلام نیازی به اضافه کردن کلمه دموکراسی نمیدیدند.
چون مصاحبههای امام(ره) در پاریس در اختیار همگان نیست اگر به یکی دو مورد که ایشان دموکراسی اسلامی را مطرح کردهاند، اشاره کنید بیمناسبت نخواهد بود.
امام خمینی(ره) در مصاحبه خود با مجله عربی المستقبل چاپ پاریس در پاسخ مدیر مجله که میپرسد: شکل حکومت اسلامی مورد نظر شما چگونه خواهد بود، میگویند: «جمهوری اسلامی مورد نظر ما از سنت پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) الهام خواهد گرفت. این چنین نظامی بر پایه اراده مردم استوار خواهد بود، اما چگونگی آن بستگی تام به نظر مردم ایران خواهد داشت.» سپس خبرنگار از امام(ره) درباره حکومت نظامیان در کشور میپرسد و امام در پاسخ میگویند: «حکومت نظامیان هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد. فقط یک حکومت اسلامی دموکراتیک میتواند راه حل مشکل ایران باشد.» (مجله هفتگی المستقبل چاپ پاریس، سال دوم، مورخ نوامبر 1978 م، صفحه 22 و 23)
در مورد دیگر امام خمینی در پاسخ خبرنگار مجله الکفاح العربی چاپ بیروت درباره شکل حکومت میگویند: «شیعه از روز نخست به فکر تأسیس دولت عدل اسلامی بوده است، و چون این دولت و یا حکومت در زمان شخص پیامبر عملاً به وجود آمد، ما یقین داریم که امکان تجدید تشکیل آن وجود دارد.» امام در پاسخ خبرنگار همان مجله که مدعی می شود غربیها حکومت اسلامی ایران را یک حکومت منفی و ضد غربی معرفی میکنند که جنبه مثبتی نخواهد داشت! میفرماید: «غربیها اطلاع کافی از اسلام ندارند ما ایمان داریم که همه جنبههای اسلام مثبت و سازنده است و حکومت اسلامی یک حکومت دموکراسی است که برتر از حکومت دموکراسی غربی است و بنابراین آن چه که غربیها میگویند ناشی از عدم شناخت آنها از اسلام است.» (مجله هفتگی الکفاح العربی چاپ بیروت، سال چهارم، شماره 23، مورخ نوامبر 1978، صفحه 37)
به هر حال «منطقی را بحث از الفاظ نیست» مفهوم و محتوا مهم است که باید مورد توجه در یک نظام اسلامی باشد.
برای ثبت در تاریخ، این نوع اندیشهها پس از پیروزی انقلاب اسلامی در چه کتاب یا نشریهای نقل شده است؟
آقای محمد بسته نگار داماد مرحوم آیت الله طالقانی آن چه را که درباره دموکراسی اسلامی و حقوق بشر اسلامی توسط اندیشمندان و روشنفکران دینی نوشته شده است را در یک کتاب قطور چند صد صفحهای جمع آوری و چاپ کرده است که مستند خوب و ارزشمندی است. اتفاقاً رسالهای را که اینجانب در سالهای پس از کودتای 28 مرداد و سرکوب مردم و اعدام رهبری فدائیان اسلام و سلب آزادیهای عمومی تحت عنوان: «اسلام و دموکراسی» منتشر ساخته بودم و پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم تکثیر و توزیع شد نیز در این کتاب عیناً نقل شده است. در آن رساله من به طور شفاف خواستار ایجاد یک حکومت دموکراتیک اسلامی شدهام که به نظرم، به خواندنش میارزد!
آیا قدرتهای جهانی و منطقهای که با پیروزی انقلاب اسلامی معادلاتشان در مورد ایران و خاورمیانه دستخوش تغییر شده بود به صورت آشکار یا پنهان از برخی از این گفتمانها و جریانها حمایت میکردند؟
قدرتهای جهانی و در رأس آنها آمریکا و شوروی سابق با تمام توان وارد میدان شده بودند و هر جریان یا گفتمانی را که در نهایت برای اهداف خود سودمند میدانستند به شکل نوعاً غیرآشکار از لحاظ مالی و سیاسی و تبلیغاتی پشتیبانی میکردند که بخشی از این اقدامات و حمایتها کشف و افشا شد و بخش عمدهاش ناشناخته ماند. به عنوان مثال همکاری شوروی سابق با حزب توده ایران که در واقع شعبهای از حزب کمونیست مادر بود، کاملاً روشن نشد. به ویژه این که شوروی به علت ماهیت ضدامپریالیستیاش! خود را مدافع انقلاب اسلامی معرفی میکرد و حزب توده نیز به طور صریح و آشکار برای نفوذ در مراکز حساس دولتی و نظامی، خود را در «خط امام» میخواند و در این رابطه صدها مقاله و دهها نشریه چاپ و منتشر کردند. این امر البته ضرباتی بر انقلاب اسلامی وارد ساخت و مانع پیشرفت همه جانبه اهداف اصلی انقلاب شد. بخشی از اسناد منتشر شده درباره این جریانها، سازمانها، احزاب و شخصیتها بعدها چاپ و منتشر گردید که نشاندهنده چگونگی و عمق توطئههای غرب و شرق بود.
یعنی میتوان به طور کامل به اسنادی که درباره افراد و احزاب منتشر گردید اعتماد کرد؟
از نظر کلی اسناد با گزارشات فرق دارد. گزارشها در واقع برداشتهای خاص افراد و سازمانهای سیاسی خارجی درباره اوضاع، جریانها، افراد و یا ارتباط با آنها است. این گزارشها را به طور مطلق نمیتوان پذیرفت بلکه باور کردن آنها نیازمند تبیین کافی و ارزیابی دقیق و تحلیل همه جانبه است. اما اسناد چیزهایی است که از اساس صحیح و ثابت و قابل پذیرش است؛ درباره هر موضوعی که باشد؛ اما در مرحله شور و شوق انقلابی آغاز پیروزی، فرقی بین اسناد و گزارشها گذاشته نشد و حتی افراد زنده مورد اتهام، نتوانستند با ارائه مدارک ادعائی از خود دفاع کنند. و این برخلاف منطق صحیح و بینش اسلامی بود و به همین دلیل مرحوم شهید بهشتی به عنوان یک مقام عالی قضائی اعلام کرد که به افراد مورد اتهام باید اجازه داده شود که بتوانند اگر مدرکی دارند، از خود دفاع کنند و البته این نظریه ایشان در عمل به جایی نرسید و جامه عمل به خود نپوشید که در واقع از آفات تندروی های انقلابی بود.
سرنوشت افراد یا گروههایی که بر خلاف این مسیر حرکت کردند چه بود؟ حذف شدند؟ استحاله شدند یا جذب در حاکمیت شدند؟
شاید بتوان گفت که هر 3 مورد فوق شامل حال اغلب آن افراد، گرایشها، گروهها، جناحها و اندیشههای خاص شد که همگی شاهد چگونگی آن بودیم.
آیا گروهها یا تفکراتی وجود داشتند که در زمان پیروزی انقلاب برای تحقق مدل حکومتی مطلوبشان امام را تحت فشار قرار دهند؟ رفتار امام(ره) با آنها چگونه بود؟
البته عناصر مورد نظر که کم هم نبودند در پیاده کردن نوع حکومت مطلوب خود فعالیتهای گوناگونی داشتند که اغلب هم آنها ناموفق بودند ولی هیچ کدام از آنها در مقام و موقعیتی نبودند که بخواهند یا بتوانند امام را تحت فشار قرار دهند. و اصولاً امام شخصیتی نبود که با فشار فرد یا گروهی از مبانی اعتقادی خود در هیچ زمینهای دست بردارد. ولو بلغ ما بلغ.
البته امام خمینی(ره) در بسیاری از موارد با این گونه افراد یا سازمانها با رأفت و مهربانی رفتار کردند و حتی در مواردی رسماً اجازه ندادند که رهبران آنها بازداشت یا محاکمه شوند. برای نمونه باید اشاره کنیم که امام در مورد درخواست انجام تظاهرات سازمان مجاهدین آن زمان و عزیمت به سوی جماران، صریحاً و به طور کاملاً شفاف و به عنوان پدری مهربان برای همگان در یک سخنرانی رسماً اعلام داشتند که شما اسلحهها را تحویل دولت و مسئولین بدهید، من به دیدن شما میآیم! این نوع برخورد نشاندهنده بزگواری، رأفت و مهربانی امام(ره) بود در مورد کسانی که میدانست آنها در دراز مدت قصد اقدامات مسلحانه را دارند و بیتردید اگر رهبری سازمان، عقل و اندیشه سلیم داشتند، پیشنهاد رسمی و علنی امام را میپذیرفتند. اگر هژمونی سازمانی و قدرتطلبی و تمامیتخواهی رهبری سازمان نبود، کشور به اوج شکوفایی میرسید و دهها هزار نفر از مردم و جوانان بیگناه از طرفین مقتول و یا آواره نمیشدند، که از لحاظ نیروی انسانی ضربه سختی بر انقلاب بود. ولی متأسفانه صداقت امام با بیصداقتی سازمان روبهرو شد و نتیجه را البته همه میدانیم.
در مقابل کسانی که در ابتدای انقلاب نسبت به ماهیت اسلامی اداره حاکمیت تردید داشتند، اشخاص یا گروههایی طی سالهای اخیر تفکر تزئینی بودن جمهوری نظام و رأی مردم در عرصه عمومی کشور را ترویج میکنند. اینها چه سبقهای دارند؟
این نوع تفکر خودتزئینی و ناشی از ساده لوحی و برداشت سطحی از امور سیاسی و اجتماعی است. جمهوریت نظام و رأی مردم اگر مطرح نباشد، چیزی از نظام اسلامی سالم و تأثیرگذار باقی نمیماند. اینها تصور میکنند که اگر «جمهوریت» نظام را حذف کنند و به جای آن از «حکومت اسلامی» دفاع کنند همه مشکلات حل میشود، در حالی که مسئله این طور نیست و ملاک در کلام امام خمینی(ره) و قانون اساسی، رأی مردم است. حق الناس بودن رأی مردم در بیان اخیر رهبر معظم انقلاب نشان از آن دارد که رأی و نظر مردم در مقبولیت و مشروعیت برپایی نظام اسلامی نقش اساسی و عمدهای دارد و با حذف مردم و جمهوریت، دیگر اسلامی هم در نظام باقی نمیماند، زیرا که اسلام یک ماهیت تجریدی ندارد بلکه متکی، وابسته و پیوسته به جمهور مردم است که رأی آنها ملاک است و حفظ آن هم به عنوان حق الناس یک واجب شرعی.
البته اجتهادها و برداشتها محترم است ولی برای اثبات نظریه، متهم ساختن دیگران و یا طرد و تکفیر و تفسیق و نشر اکاذیب و جعل اخبار و مشوش ساختن اذهان عمومی و در عمل مانع شدن از پیشرفت امور کشور و تضعیف دولت منتخب مردم که در چارچوب قانون عمل میکند و خود را بالاتر از قانون نمیپندارد؛ این عمل خلاف شرع بیّن است و با هیچ مدرک و دلیلی قابل توجیه و تفسیر نیست. ادعای عجیب و غریب این قبیل عناصر که بعضی از آنها هم سرانجام ورشکسته سیاسی شدهاند و برای ابراز وجود گاهی حرفی را تکرار میکنند، بیتردید برای خدا و در راه خدا نیست.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته