اصول دهگانه
1ـ هدف زندگی: فعالیت با استفاده کامل از مادیات به منظور تربیت و ارتقاء برای کسب سعادت ابدی «إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیهَا صَعِیدًا جُرُزًا» (سوره کهف، آیات 7 و 8)؛ «الدنیا مزرعة الاخرة» (حدیث نبوی)؛ «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّیبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا خَالِصَةً یوْمَ الْقِیامَةِ» (سوره اعراف، آیه 32)
2ـ مقام فرد: بنا به سوابق و مراحلی که عالم وجود در تکوین هر فرد طی کرده است، فرد بشر ارزندهتر از آن است که خود یا اجتماع نسبت به سرمایه وجودی یا استعداد ذاتی و صفات خمیره او بیاعتنا باشد و مراحل آیندهاش را در نظر نگیرد «اتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر» (علی علیهالسلام)؛ «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکمْ عَبَثًا وَأَنَّکمْ إِلَینَا لَا تُرْجَعُونَ» (سوره مؤمنون، آیه 115)
3ـ اختیار و آزادی: وجه امتیاز انسان از حیوان و وسیله طبیعی تکامل او، وجود اختیارات و شرط استفاده از اختیار، اعطای آزادی توأم با راهنمایی میباشد و فضائلی که با اختیار کسب شود، دارای ارزش واقعی و اثر تربیتی خواهد بود. مظهر اختیار استقلال است. استقلال ارتقاء موقعی تأمین میشود که فرد در سرنوشت خود و اجتماع سهیم و مؤثر باشد.
4ـ اجتماع: «الف»ـ اجتماع به عنوان اینکه در مرحله اول، مجموعه افراد بشر است، وضع آن نتیجه و محصول آنها میباشد. شرط لازم برای تشکیل اجتماع مطلوب وجود افراد سالم و صالح است.
«ب»ـ اجتماع در مرحله دوم به عنوان محصول و ترکیب جدید، شخصیت مخصوصی یافته و روی افراد اثر مینماید و اصلاح و تکامل فرد در سایه اجتماع فراهم میگردد.
«ج»ـ در مرحله سوم اجتماع حفظ کننده و ادامه دهنده آثار و اعمال افراد بوده و اجتماعات مختلف در زمان و مکان، مرتبط و مؤثر در یکدیگر میباشند. بنابراین هر فرد به لحاظ میراثی که از گذشته و استفادهای که از معاصرین میبرد و علاقهای که به نشر و توسعه آثار خود در آینده دارد، تعلق به اجتماع وسیعتری یعنی تمام جهان وجود، اعم از گذشته و آینده پیدا میکند، اعمال و آثار او باید در محیط جهانی و ابدی مورد توجه قرار گیرد.
5ـ نظام و اداره اجتماع: اجتماع باید طوری باشد که:
اولاً شرایط زندگی و عوامل تربیت و تکامل افراد را به بهترین وجه تأمین نماید و ثانیاً ضمن رعایت ارزش و استقلال آنها شرایط همجواری و همکاری و معاونت اجتماعی را در ارتقای عمومی تسهیل و تقویت نماید.
سرنوشت اجتماع بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، در دست افراد گذاشته شده که هرگونه خود را تغییر دهند وضع عمومی آنها به همان قرار بدتر و یا بهتر خواهد شد «إِنَّ اللَّهَ لَا یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ»؛ (کما تکونون یولّی علیکم) و چون سعادت بشر در تأمین اختیار و ترقی از راه آزادی بوده و آزادی و ارتقا در سایه استقلال فردی حاصل میگردد، وظیفه افراد است که برای حفظ استقلال خود در اداره اجتماع و حفظ استقلال آن شرکت نموده و بهطور مستقیم و صحیح در سرنوشت خویش مؤثر باشند. بنابراین حکومت قانونی مفید، حکومتی خواهد بود که منبعث و مجاز از طرف اکثریت مردم بوده و انجام دهنده وظایفی باشد که در راه اجرای حق و عدالت به عهده اجتماع گذاشته شده است.
اساساً خداوند هیچ فردی را بالفطره و بالمیراث! حاکم بر دیگران و افضل بر آنها نیافریده است و کسی حق تحمیل اراده خود بر دیگران و استثمار و استفاده از حق خدا را ندارد، حکام و مأمورین، نگهبانان کاروان پیشرفت بشریت و امانتداران موقت اموال عمومی میباشند. حکومت به هیچوجه حق انحصاری کسی نبوده و تمام افراد در مقابل یکدیگر دارای این حق و وظیفه میباشند. (کلّکم راع و کلکم مسئول عن رعیته)
6ـ وظیفه فرد در مقابل اجتماع: هر فرد گذشته از آنکه به لحاظ عنصر تشکیلدهنده متعلّق و مؤثر در اجتماع، مُلزم به رعایت تقوا و اصلاح نفس و مراعات حقوق دیگران است. در مقابل وظیفهای که اجتماع در راه تأمین منافع او و تدارک وسائل ارتقای عمومی برعهده دارد، موظف است که توجه خویش را از خود معطوف داشته با انجام وظیفه که در اداره اجتماع و سیر تکامل به عهده دارد، به زندگی خود ارزش و معنی بخشد: (من اصبح ولم یهتّم بامور المسلمین فلیس بمسلم). یگانه راه نیل به کمال برای هر کس مایه گذاشتن از خود به نفع دیگران است «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» وارد شدن در راه اجتماع، فنا شدن و بیاثر بودن نیست، بلکه به لحاظ خود شخص نیز ارتقاء و انتفاع محسوب میشود. «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ».
7ـ مراتب و روابط افراد در اجتماع: افراد بشر به لحاظ مزایا و مواهبی که عالم وجود برای آنها فراهم نموده حق اعمال برتری و امتیاز نسبت به یکدیگر را ندارند و بهطور یکسان محترم هستند. عزت و مقام حقیقی از آن خالق است، آنکس که پرهیزکارتر است نزد خدا گرامیتر است. «إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاکمْ».
پیوند افراد براساس محبت و خدمت به نوع بوده همگی مشترکاً و متقابلاً موظف به راهنمایی و اصلاح و نگاهداری یکدیگر میباشند. ضعفا و محرومین نباید سهمی کمتر از عدالت اجتماعی دریافت دارند. وظیفه سایرین است که با اعانت محرومین آنان را همسطح با خود و برخوردار از نعمات عمومی نمایند تا همکاری در ارتقای اجتماعی بهتر تأمین شود.
8ـ کسب و کار: مواهب الهی به موجودات از طریق اکتساب تحصیل و تفویض میشود «وَخَلَقَ اللهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَى کلُّ نَفْسٍ بِمَا کسَبَتْ» و درجات و مراتب از طریق کار و عمل تأمین و تکمیل میگردد. «وَلِکلٍّ دَرَجَاتٌ مِمَّا عَمِلُوا». بنابراین کسب و کار منشأ اصلاح و رشد ارتقای انسان بوده، مزایایی که از این طریق و به فراخور سعی و کوشش تحصیل گردد، مشروع و حلال شناخته میشود: «لَیسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَی وَأَنَّ سَعْیهُ سَوْفَ یرَى».
این مالکیتها نیز تا آنجایی مفید و مطلوب میباشند که وسیله مجدد برای توسعه کسب و تولید کار بوده، چنانچه موجب تعطیل کار و یا توقف اکتساب گردد، باید آنها را تخفیف و یا تغییر داد.
9ـ تعلیم و تربیت: وصول به هدف که رشد و تکامل افراد بشر است، بدون آگاهی بر امور طبیعت میسر نبوده و این آگاهی وقتی مفید واقع میشود که در جهت تأمین مصالح عمومی و تحصیل به کار برده شود.
از یک طرف علم صحیح بدون تزکیه نفس حاصل نمیگردد و از طرف دیگر تزکیه و تربیت در تاریکی... «کمَا أَرْسَلْنَا فِیکمْ رَسُولًا مِنْکمْ یتْلُو عَلَیکمْ آیاتِنَا وَیزَکیکمْ وَیعَلِّمُکمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ وَیعَلِّمُکمْ مَا لَمْ تَکونُوا تَعْلَمُونَ». «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ وَإِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ». با توسعه علوم و دامنه نظر در تشخیص مصالح و حقایق افزوده شده، قدرت عمل و دایره اثر انسان وسعت پیدا میکند و فضای فکر و رشد اجتماعی پرورش مییابد. «یؤْتِی الْحِکمَةَ مَنْ یشَاءُ وَمَنْ یؤْتَ الْحِکمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیرًا کثِیرًا». با اجرای اصول تربیت در خانواده و مدرسه و اجتماع نقایص و معایب نفوس اصلاح و ملکات عالیه اخلاقی و صفات اجتماعی در نهاد مردم تلقین میگردد انی بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق»؛ «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّاهَا وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا» و «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکى».
10ـ شرایط توفیق: نظر به اینکه ضمانت اجرایی هر قانون و مقررات وجدان انسان است و در یک اجتماع بدون ملکات اخلاقی و سلامتی افراد جلوگیری قطعی از امور خلاف امکانپذیر نمیباشد، جامعهای که عاری از ایمان و تقوا باشد، در برابر تضاد منافع و اغراض داخلی و تصادم مخاطرات و مشکلات خارجی تاب مقاومت نخواهد داشت و آزادی بدون آراستگی قابل دوام نیست. ضمناً اعتقاد و صفای ضمیر با وجود جلوگیری از خطا بوده و بدون اقدام مثبت و فعالیت، پیشروی به سوی هدف و تأمین منظور میسر نمیشود.
بنابراین شرایط لازم و کافی برای حفظ اجتماع از هلاکت، سوق آن به سعادت یعنی شرایط توفیق سه اصل: «ایمان، تقوا، عمل» خواهد بود. برای مقاصد حق نیز تشبث به وسایل نامشروع یک نوع فریب نفس بوده و آثار سوء آن با توجه به زمان و مکان ظاهر خواهد شد «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ». پایان
* * *
...این اصول دهگانه (مکتب تربیتی ـ اجتماعی ـ عملی) که به گفته آقای دکتر سحابی، پس از مشورت و کار جمعی در زندان و پس از آزادی دوستانش، تنظیم و تدوین شده است، در واقع گویای هدف نهایی و اصلی «متاع» ـ با استناد به آیات قرآنی و احادیث ـ است که ضامن پیروزی حرکت خواهد بود.
برای این نهاد ـ متاع ـ اساسنامهای در 25 ماده تنظیم شده بود که در جلسه مورخ 14/11/1334 به تصویب هیأت مؤسس رسیده که در مقدمه آن، چنین آمده است:
«به منظور اشاعه اجرای اصول دهگانه جمعیتی به نام «مکتب تربیتی ـ اجتماعی ـ عملی» تشکیل میشود و برنامه مکتب این است که از طریق اقدامات عملی فردی و مخصوصاً دستهجمعی افراد وابسته به مردم را برای زندگی اجتماعی و همکاری عمومی، مبنی بر اصول دهگانه عملاً تربیت و آماده مینماید.
«متاع» ـ مرکب از چهار حرف اول نام اصلی ـ دارای هیأت مؤسس، پنج بخش و سه واحد بود. هیأت مؤسس از 12 عضو تشکیل میشد. بخشها عبارت بودند از:
1ـ تشکیلات مرکز، 2ـ شهرستانها، 3ـ تبلیغات و تعلیمات، 4ـ ارتباطات و همکاریها و اطلاعات و آمار، 5ـ امور مالی.
واحدها هم عبارت بودند از: 1ـ کمیسیون خارجی، 2ـ بهداشت و ورزش، 3ـ مطالعات. این سازمان از نظر حوزه کار و اقدام و عمل محدودیتی نداشت و در هر زمینهای (فرهنگی، تبلیغی، بهداشتی، اقتصادی و...) و در هر مکانی (دانشگاه، بازار، ادارات، کارخانهها، شهر، روستا و...) میتوانست فعالیت کند.
هدف، اقدامات عملی برای گسترش فکر اجتماعی و آموزش دینی و نهادینه شدن دموکراسی و پیشرفت و توسعه مدنی بود.
این نوع اقدام و فعالیت، در سطحی که در اساسنامه آمده است، برای نخستین بار بود که در ایران مطرح میشد.
اسامی مؤسسان متاع با اینکه بهطور رسمی اعلام نشد، ولی شخصیتهای زیر از آن میان شناخته شدند: آیتالله مرتضی مطهری، مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی، مهندس عزتالله سحابی، دکتر کاظم یزدی، دکتر ابراهیم یزدی، سیدغلامرضا سعیدی، احمد آرام، دکتر مهدی حائری یزدی، کاظم حاج طرخانی، مهندس مصطفی کتیرایی و سید محمدباقر رضوی و...
در اساسنامه علت اعلام نشدن نام مؤسسان و اعضاء چنین بیان شده است:
«از آنجا که متاع مصمم است خدمات خود را بدون شائبه و دور از نظرها و اغراض و موانع خارجی انجام دهد، ترتیب تشکیلات داخلی و نام اعضا و اعمال خود را مستور نگاه خواهد داشت؛ ولی خدمات و فعالیتهای علنی و آشکار، بدون ذکر ارتباط تشکیلات با مکتب خواهد بود.»
* * *
... استاد جلالالدین آشتیانی و اینجانب و دوستانی چند در قم ـ منهای! حوزه علمیه ـ در راستای اهداف «نهضت مقاومت» و «متاع» به نوبه خود و در حدّ توان، فعال بودیم و علل دوری و کنار رفتن استاد جلالالدین در نامههای ایشان، به طور صریح و شفاف مطرح شده است که در بخش پایان این «خاطرات»، متن آنها را نقل خواهیم نمود.
صفحه اول نامه محمدباقر رضوی به سید هادی خسروشاهی در رابطه با ضرورت ایجاد تشکیلات و...