- کتاب خاطرات مستند سید هادی خسروشاهی درباره شهید نواب صفوی
- درباره شهید نواب صفوی و اهداف و اقدامات فدائیان اسلام
-
حکومت اسلامی از دیدگاه فدائیان اسلام
حکومت اسلامی از دیدگاه فدائیان اسلام[1]
حجتالاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی از علمای مبارز و معروف، استاد حوزه و دانشگاه و سفیر سابق ایران در واتیکان و مصر و کارشناس ارشد سیاسی وزارت امور خارجه، در محافل فرهیخته فرهنگی ـ سیاسی به عنوان یک محقق و پژوهشگر، نخبه و سیاستمدار برجسته شناخته میشود. او دارای بیش از 50 جلد کتاب و صدها مقاله و مصاحبه به زبانهای مختلف پیرامون موضوعات سیاسی، اجتماعی، مذهبی، علمی و... است.
فعالیتهای سیاسی استاد از سال 1332 ش پس از آشنایی نزدیک با آیتالله کاشانی، آیتالله طالقانی و شهید نواب صفوی، آغاز گردید و به همین دلیل، از همان دوران تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی، بارها در قم، تهران و تبریز دستگیر، زندانی و یا تبعید شده که آخرین آن تبعید به «انارک» یزد، به مدت سه سال بود که با آغاز انقلاب اسلامی، همراه دیگران آزاد شد.
او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نخست به مدت دو سال به عنوان نماینده امام خمینی قدس سره در وزارت ارشاد اسلامی فعال بود، سپس به عنوان سفیر ایران اسلامی در واتیکان انتخاب شد و به مدت 5 سال در خارج از کشور به فعالیت پرداخت که تأسیس «مرکز فرهنگی ـ اسلامی اروپا» در رم و انتشار دو ماهنامه به زبان انگلیسی به نامهای «انکوائری» و «افریکن ایونتس» و مجله هفتگی «العالم» به زبان عربی در لندن ـ با همکاری وزارت ارشاد اسلامی ـ از آثار این دوران است...
در مدت اقامت سه ساله در قاهره به عنوان رئیس دیپلماسی ایران در مصر نیز، علاوه بر حضور در محافل علمی ـ سیاسی و سخنرانی و مصاحبه تلویزیونی و مطبوعاتی و دهها ملاقات با شیخ الازهر و مقامات علمی ـ سیاسی مصر، بالغ بر 50 جلد کتاب و نشریه، درباره انقلاب اسلامی ایران، تشیع و اهل بیت (علیهم السلام) تألیف و یا با همکاری و مساعدت ایشان منتشر گردید. استاد کتابهایی نیز درباره فدائیان اسلام منتشر کرده که از جمله آنها «فدائیان اسلام؛ تاریخ، عملکرد و اندیشه» است.
صدیقه داورزنی
* * *
• برخی معتقدند که فدائیان اسلام بعد از مشروطیت اولین گروهی بودند که برای حکومت اسلامی برنامه مدونی داشتند. این نظریه تا چه حد صحت دارد و حکومت اسلامی مطلوب آنها چه بود؟
□ پس از دوران مشروطیت، بعضی از علما و شخصیتهای برجسته اسلامی، با توجه به اصول کلی اسلام و مبانی سیاسی و حکومتی مستند از سیره نبوی و روش ائمه هدی (علیهم السلام)، کتابها و رسالههای متعددی در راستای برقراری نوعی حکومت اسلامی که مجری احکام شریعت بود، نوشتهاند که بخشی از آنها به کوشش محقق ارجمند جناب رسول جعفریان تحت عنوان «رسائل سیاسی ـ اسلامی دوره پهلوی» دو سه سال پیش در چند مجلد، چاپ شد. ولی این آثار بیشتر، آثار فردی است و برنامه تدوین شده از سوی یک جمعیت یا حزب و سازمان سیاسی اسلامی به شمار نمیرود. البته در نیم قرن اخیر، با توجه به پیدایش دهها سازمان، گروه، جمعیت و حزب سیاسی ـ اسلامی، رسالهها و نشریاتی که بیانکننده نظریات و افکار آنها باشد، منتشر گردیده که باز به شکل یک برنامه مدون نیستند. فقط میتوان گفت که قبل از فدائیان اسلام، «حزب برادران» یا حزب نور که توسط مرحوم آیتالله سید نورالدین شیرازی در شیراز تأسیس گردید و شعب آن تقریباً در همه شهرهای استان فارس گسترش یافت، دارای «مرامنامه» معروفی بود که نشاندهنده اهداف سیاسی حزب برادران بود. در کتاب «کسر کسروی» هم که مرحوم آیتالله سید نورالدین آن را تألیف و منتشر کرده، اهداف «نوعی حکومت اسلامی» تبیین شده بود که البته با اهداف عصر ما هماهنگی ندارد، ولی به هر حال به نوبه خود دارای برنامه خاصی برای یک «حکومت دینی» بود. البته باید پذیرفت که نخستین جمعیت یا سازمان سیاسی ـ اسلامی که در عصر ما مانیفست یا بیانیه خود را در رابطه با نوع و چگونگی حکومت اسلامی تدوین و منتشر ساخت، «جمعیت فدائیان اسلام» بود که این برنامه یا مانیفست را تحت عنوان: «اعلامیه فدائیان اسلام» یا کتاب «رهنمای حقایق» در اواخر سال 1327 تنظیم و آماده نمود؛ ولی به علت مشکلات مالی تا اواخر سال 1328 یا اوایل سال 29، نتوانست آن را چاپ و منتشر سازد و سرانجام با جمعآوری مبلغی به عنوان «سهام» از برادران عضو یا هوادار فدائیان اسلام، در ده هزار نسخه چاپ و در سطح وسیعی نخست در تهران و سپس در بقیه بلاد توزیع گردید...
اما نوع حکومت اسلامی مطلوب فدائیان اسلام، با توجه به شرایط زمان و مکان به طور کامل در این بیانیه یا کتاب، عنوان شده است و در کل و به طور اشاره میتوان گفت که بیانیه فدائیان اسلام در واقع شامل سه بخش میشود:
ـ توضیحی درباره گرفتاریها و بدبختیهای جامعه بشری و به ویژه مردم مسلمان ایران... که ناشی از انحرافهای فکری، فرهنگی، اخلاقی و اعتقادی مردم و دوری آنها از خدا محوری و بسنده کردن به زندگی مادی بوده و همین امر منشأ همه مشکلات بعدی اقتصادی و اجتماعی است.
ـ شرح وظایف نهادهای مذهبی، مدنی، اجتماعی و سپس سازمانهای اداری دولتی، وزارتخانهها و دیگر ارگانهای وابسته به دولت.
ـ گزیدهای از اخطارها، تذکارها، نصیحتها و بالاخره: تهدیدها به غاصبان حکومت و شخص شاه. در همین بخش به مسأله ضرورت ملی شدن صنعت نفت و اصلاح جریانهای هنری ـ رسانهای پرداخته شده است.
و بدین ترتیب این بیانیه به عنوان حرکتی سازمان یافته و با برنامه در میان مردم مسلمان ایران در دهه بیست قلمداد میشود.
• فدائیان اسلام یا شهید نواب صفوی، چه نوع جامعه و حکومتی را میخواستند؟ و نظر آنان درباره رژیم شاه و نظام حاکم چگونه بود؟
□ شهید نواب صفوی در این بیانیه به صراحت، ضمن غیرقانونی خواندن رژیم حاکم، خواستار برقراری نظام یا دولت اسلامی در ایران، به جای «حکومت غاصب» شاه میشود و در این راستا، به چند موضوع مهم و حیاتی تکیه میکند که عبارتند از:
ـ ضرورت نشر و گسترش اسلام راستین در جامعه؛
ـ حذف فرهنگ و اقتصاد غربزده حاکم بر کشور و اجرای موازین و قوانین اسلامی در این زمینه؛
ـ ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و مبارزه همه جانبه ـ حتی مسلحانه ـ برای برقراری آن... .
پس از تعیین هدفهای اصلی فدائیان اسلام، شهید نواب صفوی در همان کتاب یا بیانیه مینویسد: «ایران مملکت اسلامی است، بایستی احکام اسلام اجرا شود؛ اگر اجرا میشد، ایران نورباران میشد. پس باید حکومت را به دست خود مسلمین سپرد تا آنها نیز از طریق فقها و بزرگان و اندیشمندان غیرتمند و آگاه دین در مسیر اصلی سعادت و شرافت خود قدم بردارند. بایستی با انتخابات آزاد، نمایندگان پاک و لایق انتخاب گردند و قوانین پوسیده را لغو نمایند. اعلام ما به دشمنان اسلام و غاصبین حکومت اسلام، شاه و دولت و سایر کارگردانانی که آنان را به خوبی میشناسیم، این است: ای خائنین! ایران مملکت اسلامی است و شما دزدان و غاصبینی هستید که حکومت اسلامی را غصب نمودهاید...»
باز در آخرین صفحات کتاب میخوانیم: «... برای آخرین بار به دشمنان اسلام و غاصبین حکومت اسلامی، شاه و دولت و سایر کارگردانان، ابلاغ میشود که چنانچه مقررات اسلامی را مو به مو اجرا ننمایند، به یاری خدای توانا نابودشان میکنیم و حکومت صالح اسلامی و قانونی تشکیل و احکام اسلام را سراسر اجرا مینماییم.»
بدین ترتیب روشن میشود که حکومت مطلوب فدائیان اسلام، حکومتی است که مجری تمامی احکام اسلامی باشد و چون شاه و ارکان او، صلاحیت چنین کاری را ندارند، به عنوان غاصب و خائن، باید کنار بروند تا حکومت «صالح اسلامی» تشکیل گردد. و همانطور که قبلاً اشاره شد در این کتاب یا بیانیه، وظایف همه وزارتخانهها، نهادهای اجتماعی، فرهنگی، هنری و کیفیت برنامههای رادیو، تلویزیون، سینما و چگونگی وظایف مجلس و بالاخره پاکسازی سازمان روحانیت و حوزههای علمیه از آلودگیها و نابسامانیها، مطرح میشود که نشاندهنده تدوین یک برنامه کامل برای اداره یک جامعه اسلامی است.
این کتاب علاوه بر چاپ در سالهای 29 و 32، در سال 57 و قبل از پیروزی انقلاب نیز تحت عنوان «جامعه و حکومت اسلامی» با مقدمهای از اینجانب منتشر گردید که اکنون هم در دسترس همگان است و در مقدمه آن تذکر دادهام که این برنامه، مربوط به سالیانی پیش است و در شرایط کنونی جامعه ایرانی، تکمیل و تصحیح آن، برای آنکه مطابق شرایط زمان و مکان باشد، ضروری است.
پس به طور خلاصه باید گفت همانطور که شما در سؤال خود مطرح کردید، فدائیان اسلام پیشگام در ارائه برنامهای مدون برای تشکیل و اداره یک حکومت اسلامی بودند و اهداف و برنامههای خود را به صراحت بیان کرده و خواستار اجرای احکام شریعت، در یک نظام صالح اسلامی ـ مردمی بودند... و خوشبختانه اهداف آنان با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تحقق یافت و نظام «جمهوری اسلامی» در شکل کاملتر و مترقیتری در ایران به وجود آمد که میتوان آن را مرحله تکامل یافتهتر برنامه حکومت اسلامی مطلوب فدائیان اسلام نامید.
• نگاه علما به حرکت گروه فدائیان اسلام چگونه بود؟
□ بخشی از علمای سنتی که معتقد بودند تشکیل حکومت اسلامی قبل از ظهور حضرت مهدی (عج) امکان پذیر نیست؛ نگاه مثبتی نسبت به حرکت فدائیان اسلام نداشتند و حوزه علمیه قم هم از این امر مستثنی نبود! ولی علیرغم این مسئله، بزرگان و مراجعی چون آیتالله سید محمدتقی خوانساری، آیتالله سید صدرالدین صدر، آیتالله مرعشی نجفی علاوه بر علمای طبقه دوم مانند آیتالله شیخ محمد مجاهدی، آیتالله سید احمد زنجانی، آیتالله سید محمدباقر سلطانی و امثالهم... هوادار حرکت و مدافع شهید نواب صفوی بودند. در شهرهای دیگر ایران نیز وضع به همین منوال بود، عدهای موافق و گروهی مخالف بودند، ولی خوشبختانه این مخالفتها در حد تفسیق و تکفیر و اتهامزنی عقیدتی و تخریب حیثیّتی نبود.
• دیدگاه آیتالله العظمی بروجردی درباره حرکت گروه فدائیان اسلام چه بود؟
□ دیدگاه شخصی و نخستین مرحوم آیتالله بروجردی مانند بقیه علما و مراجع قم بود. گرچه ایشان مانند آن آقایان، تأیید رسمی و علنی نمیکردند، ولی در عمل، موافقت ضمنی ایشان روشن بود. اما متأسفانه منافقان و بعضی از وابستگان دستگاه ایشان، زمینه مخالفت را آماده کردند و با توجه به تظاهرات مستمر و یومیه و سخنرانیهای تند رهبری فدائیان اسلام در صحن مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) و یا در مدرسه فیضیه، چنین القاء کردند که این اقدامات موجب تعطیلی حوزه و به هم خوردن سازمان روحانیت فعلی خواهد شد و همین القائات، همراه با تندروی بعضی از جوانان هوادار فدائیان اسلام، سرانجام باعث گردید که ذهن مرحوم آیتالله بروجردی مشوّش گردد و این عدم رضایت از روش و شیوه فدائیان اسلام موجب گردید که چند نفر از شاگردان و یا کسانی که خود را به ایشان منسوب میکردند (در رأس آنها شیخ اسماعیل ملایری و شیخ علی طاهری) به سخنرانان فدائیان اسلام در مدرسه فیضیه حمله و با چوب و چماق، شهید سید عبدالحسین واحدی و مرحوم حجت الاسلام والمسلمین سید هاشم حسینی ـ مرد شماره 3 فدائیان ـ و عدهای دیگر را مضروب و مجروح و سرکوب و از مدرسه بیرون کنند.
شهید نواب صفوی که در تهران بود، به سرعت به قم آمد و با مراجع تماس گرفت... و در نهایت تصمیم گرفتند که فعالیت فدائیان اسلام در حوزه علمیه قم، محدود شود و فقط جنبه تعلیماتی و فرهنگی داشته باشد. البته ارزیابی کامل و تحلیل زوایای این قضیه نیاز به فرصت بیشتری دارد تا حقیقت آن طور که بود روشن گردد.
• دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) درباره گروه فدائیان اسلام چه بود؟
□ امام خمینی قدس سره شاید قبلاً با برخی از روشهای آنان موافق نبودند ولی بیتردید از بزرگ علمایی بودند که خواهان موفقیت فدائیان اسلام بودند، اما شرایط اجازه نمیداد که به طور علنی به دفاع بپردازند، به ویژه که ایشان احترام خاصی به مقام مرجعیت آیتالله بروجردی داشتند و رنجش ایشان باعث گردید که امام نیز نفیاً یا اثباتاً در این امر دخالت نکنند؛ البته در جریان محکومیت شهید نواب صفوی به اعدام در دادگاه نظامی رژیم شاه، طبق اظهار منسوبین نزدیک و اعضای خانواده ایشان، حضرت امام قدس سره اقدام لازم را به عمل آوردند و به نزد آیتالله بروجردی رفتند، ولی متأسفانه به علت اخلال بعضی از پیشکاران! بیت مرجعیت، وساطت ایشان به نتیجه مطلوب نرسید.
من به خاطر دارم که در همان زمان همراه مرحوم حجت الاسلام والمسلمین شیخ رضا گلسرخی که خود از اعضای فدائیان اسلام بود، در این رابطه به خدمت امام خمینی رسیدیم و موضوع جدی بودن اعدام را مطرح ساختیم، حضرت امام فرمودند: «من به وظیفه خود عمل کردهام، شما آقایان هم به وظیفه خود عمل کنید و اقدام نمایید بلکه انشاءالله فرجی حاصل شود.» در اینجا مرحوم گلسرخی، با لحن تندی راجع به بیت آیتالله بروجردی خواست مطلبی را مطرح کند که امام بلافاصله فرمودند: «شما به این و آن چه کار دارید؟ خودتان اقدام کنید.» و در واقع اجازه ندادند که مسأله، به نوعی برخورد با مرجعیت بکشد! و این روش کلّی ایشان نسبت به همه مراجع بود.
• درباره روابط آیتالله کاشانی و گروه فدائیان اسلام نقل قولهای متفاوتی شنیده میشود، این روابط در مقاطع مختلف به چه شکل بوده است؟
□ فدائیان اسلام و رهبری آن، شهید نواب صفوی و شهید سید عبدالحسین واحدی، با توجه به انگیزهها و معتقدات دینی خود، حتی قبل از جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت، در خدمت آیتالله کاشانی بودند. عکسها و اسناد موجود نشان میدهد که به اصطلاح «پاتوق» فدائیان اسلام، بیت آیتالله کاشانی بود و شهید نواب صفوی یکی از سخنرانهای اجتماعات سیاسی بیت آیتالله کاشانی به شمار میرفت. در جریان اوج مبارزات نهضت ملی شدن صنعت نفت هم باز فدائیان اسلام دربست در خدمت و در اختیار اهداف نهضت بودند که در واقع از اهداف نخستین خود آنها بود، تا آنجا که شهید نواب صفوی در همان سال 27 و در بیانیه یا مانیفست جمعیت فدائیان اسلام، قبل از پیدایش نهضت و ظهور آقای حسین مکی و شادروان دکتر فاطمی، خواستار ملی شدن نفت میشود و مینویسد: «... نفت و هرچیز دیگر ایران، سرمایه ملت مسلمان ایران و فرزندان اسلام و ایران بوده و هیچ بیگانهای را حق تصرف در آن و تجاوز بدان نبوده و نیست و نخواهد بود... ملت مسلمان ایران بایستی نفت و هر سرمایه دیگر خود را در هر کجای ایران، غرب و شرق و جنوب و شمال و در هر نقطه از نقاط وطنش ایران یا خانه پیروان آل محمد، باشد خود به بازوی توانای خود به یاری خدای توانا استخراج و تصفیه نموده و به هر اندازه که مصرف داخلی دارد برداشته و زیادی آن را به هر مملکتی که بهتر خرید، بفروشد...». بنابراین، فدائیان اسلام، در این برنامه و در راستای اهداف ضد استعماری دیگر، هوادار آیتالله کاشانی و همکار جبهه ملی و دیگران بودند، تا آنجا که برادر عزیزمان آقای مهندس عزت الله سحابی، در مصاحبهای نقش آنان در ملی شدن صنعت نفت را، بیشتر از همه معرفی میکند و بعد میافزاید که شهید نواب صفوی، مشکل مملکت را شخص شاه میدانست و میخواست او را از میان بردارد، ولی مخالفت آیتالله کاشانی و دکتر مصدق و بقیه اعضای جبهه ملی، مانع از آن کار شد و البته بعدها وقتی دکتر مصدق متوجه این نکته شد که متأسفانه دیر شده بود! گفتههای مهندس سحابی مفصل است. برای آگاهی از متن کامل آن به کتاب جدیدالانتشار برادر عزیزمان جناب محمدجواد حجتی کرمانی، به نام «آموزگار من؛ نواب» مراجعه شود. به هر حال پس از برطرف کردن مانع اصلی ملی شدن صنعت نفت که به قول آیتالله طالقانی، ژنرال رزم آرا بود، به تنها شرط فدائیان اسلام که اجرای احکام اسلامی بود، عمل نشد و به تعبیر آقای سحابی، جبهه ملی به وعده خود وفا نکرد! ولی به نظر من حتی بدتر از آن کرد و با دستگیری شهید نواب صفوی و زندانی کردن او به مدت 20 ماه تمام! درواقع در جریان مذهبی نهضت، که پشتیبان اصلی جبهه ملی بود، اختلاف انداخت و فدائیان اسلام ضمن جدایی از جبهه ملی و دکتر مصدق، نسبت به آیتالله کاشانی هم بدبین شدند، تا آنجا که بعضی از اعضای فدائیان اسلام آیتالله کاشانی را هم در بازداشت شهید نواب صفوی مسئول دانستند. البته من بعدها این موضوع را از مرحوم آیتالله کاشانی پرسیدم، ایشان گفتند: «من بارها برای آزادی نواب صفوی اقدام کردم. دکتر مصدق و وزیر کشور، آقای امیرعلائی، را خواستم و اخطار نمودم، ولی آنها گوش به حرف من ندادند. شاید هم هدفشان آن بود که جبهه ما را تضعیف کنند و به حکومت خود ادامه دهند، غافل از آنکه بدون پشتوانه مردمی، نمیتوان به حکومت ادامه داد.»
باید گفت که نخست روابط فدائیان با آیتالله کاشانی بسیار صمیمانه و فداکارانه بود و حتی ایشان را مرحوم نواب «پدر فدائیان» مینامید، ولی اخلالگریهای بعضی از اعضای جبهه ملی، ـ که حتی اخیراً در کتابهای خودشان هم آمده است ـ، باعث گردید که روابط بین آیتالله کاشانی و فدائیان تیره شود و درواقع بدینوسیله عوامل اصلی و نیروهای مقتدر آیتالله کاشانی کنار گذاشته شدند و سرانجام کودتای ننگین 28 مرداد پیش آمد که متأسفانه نه از «تاک» نشان ماند و نه از «تاکنشان!»
آیت الله کاشانی متهم و منزوی گردید، رهبران فدائیان اسلام سرکوب و اعدام شدند، دکتر مصدق احمدآبادنشین گشت! و رژیم کودتا حاکم...! من بخشی از این مسائل را به طور مشروح، با اسناد لازم در کتاب «زندگی و مبارزه نواب صفوی» آوردهام، به امید آنکه دوستان آن را مطالعه کنند!