(پیوست 2)

نگاهی به کتاب:

«یادواره شهید نواب صفوی»[1] *

27 دی ماه سال 1384 پنجاهمین سالگرد شهادت نواب صفوی و فدائیان اسلام می‌باشد؛ گروهی که بدون تردید نقش بسیاری در تحولات تاریخ معاصر ایران داشته است. جامعه ملتهب آن زمان از چندین جهت  فضا را برای مسلمانان مسموم ساخته بود. نخست از جهت مبارزه حاکمان وقت علیه دینداری و اسلام بود، دوم توطئه علیه منافع این مملکت و مردم برای بیگانگان و سوم تاراج منابع اقتصادی این سرزمین. چنین عواملی موجب شد که برخی از جوانان مسلمان احساس خطر کنند و از حالت انفعال به سوی فعالیت روند.

در زمینه شناخت دیدگاه‌های سیاسی و اجتماعی شهید نواب صفوی پژوهش‌های بسیاری انجام شده و هر کدام در این میان به وجوهی از کارنامه سیاسی وی اشاره کرده‌اند.

از آن جمله است کتاب «جمعیت فدائیان اسلام و نقش آن در تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران»، به نگارش داوود امینی که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است؛ اما در این میان جای کتابی که بتواند به گونه‌ای مدون به نقل خاطرات و فرازهایی از سخنان وی بپردازد، خالی بود، از این حیث کتاب «یادواره شهید نواب صفوی» می‌تواند این خلأ را پر کند. در ادامه، ضمن معرفی این کتاب، و به نقل از آن، به یکی از جلسه‌های بازجویی نواب، که از اهمیت زیادی در شناساندن رویه او برخوردار است، اشاره می‌شود:

کتاب «یادواره شهید نواب صفوی» مجموعه مقالاتی از استاد سید هادی خسروشاهی است که در طول سالیانی دراز، به انگیزه سالگرد شهادت نواب صفوی و یارانش، عمدتاً در روزنامه «اطلاعات» منتشر شده و سپس در هفته نامه بعثت، نشریه فرهنگی ـ سیاسی ـ اجتماعی مرکز بررسی‌های اسلامی قم، به چاپ رسیده است. تنوع و تکثر مقالات، اولین چیزی است که توجه خواننده را به خود جلب می‌کند. دایره این تنوع از ذکر خاطره تا تحلیل حرکت نواب صفوی و نیز اسنادی در مورد شخصیت و مبارزات وی را در بر می‌گیرد.

آشنایی استاد سید هادی خسروشاهی از راه مطالعه روزنامه‌های هوادار، مانند «اصناف» و «نبرد ملت»، و سپس روزنامه رسمی آنان، «منشور برادری»، آغاز گردید و با ارسال یک نسخه از کتاب «اعلامیه فدائیان اسلام» یا کتاب «رهنمای حقایق» از طرف شهید نواب صفوی توسط مرحوم آقا سید هاشم حسینی همراه نامه‌ای، تکمیل گردید. خسروشاهی آن وقت‌ها 13 سال داشت اما او به خوبی خاطرات آنها را پس از شهریور 1320 به یاد دارد. هژیر وزیر دربار وقت و وابسته انگلیس، ژنرال رزم‌آرا نخست وزیر استعمار و مخالف ملی شدن صنعت نفت و حسین علاء نوکر دربار و عامل پیوند ایران به پیمان نظامی بغداد (سنتو) از جمله کسانی هستند که نواب صفوی به ترور آنها مبادرت ورزید. نگارنده بدان جهت که کاری پژوهشی انجام می‌دهد، برخی از صفحات کتاب را با سندهای تاریخی از مبارزات نواب و یاران او مزین می‌سازد. نشر اسناد مربوط به آن دوران، در ترمیم جهت‌گیری‌های سیاسی فدائیان اسلام می‌تواند راهگشا باشد.

اسناد باقی‌مانده از آن دوران به خوبی نشان می‌دهد که شهید نواب صفوی و «فدائیان اسلام» نه تنها هوادار سرسخت سیاست مستقل و اسلامی: نه شرقی و نه غربی بودند، بلکه با شجاعت تمام و بینش الهی خطر نفوذ آمریکای جنایتکار را هشدار داده‌اند.

مطالعه یک سرمقاله از روزنامه «منشور برادری»، ارگان رسمی فدائیان اسلام، این مطلب را روشن می‌سازد چرا که در آن، مقاله‌ای تحت عنوان «اجنبی اجنبی است، چه روس، چه انگلیس، چه آمریکا» آمده است که دلالت روشنی بر این امر دارد. همچنین بررسی اسناد آن دوران نشان می‌دهد که نواب صفوی در سفری که به مصر و اردن کرد، در راه وحدت اسلامی و دعوت حاکمیت‌های موجود به اجرای احکام اسلامی، گام نهاد و از افسران آزاد حاکم بر مصر، خواست که به اجرای کامل دستورات اسلامی در «مصر آزاد» بپردازند... و در همین سفر، وقتی که در دیدار از دانشگاه قاهره فهمید که یاسر عرفات یک دانشجوی فلسطینی در قاهره است او را به مبارزه علیه اسرائیل فرا‌خواند و درواقع، به اعتراف خود عرفات، او را وارد معرکه ساخت. با توجه به فعالیت‌های فرهنگی و مسئولیت‌های آقای خسروشاهی، نکات و مطالبی از نقش و تأثیر فدائیان اسلام در جهان اسلام، به ویژه کشورهای عربی، در این مجموعه وجود دارد که بسیار جلب توجه می‌کند. از آن جمله می‌توان از خاطرات «فتحی یکن»، رهبر جماعت اسلامی لبنان، از شهید نواب صفوی نام برد. فتحی یکن چند روزی در کنار شهید نواب صفوی بوده است. او پس از شهادت نواب صفوی، در مقاله‌ای تحت عنوان «نواب صفوی داستان بزرگی خود را بازگو می‌کند» آنچه را که از او شنیده و یا دیده بود به طور اجمال، می‌نویسد و همین خاطرات کوتاه، گوشه‌ای از عظمت روحی و قدرت معنوی «نواب» را نشان می‌دهد. استاد سید هادی خسروشاهی با ترجمه قطعاتی از هفته‌نامه‌ها و روزنامه‌های عرب‌زبان، اهمیت حرکت اسلامی نواب را در سطح جهانی نشان داده است.

برای نمونه: ترجمه سخنان «هشام قطان» دبیر کل جماعت اسلامی لبنان، ذکر گفتارهایی از شهید دکتر فتحی شقاقی و مقالات دیگر این کتاب سعی در ارایه تصویری واقعی از فدائیان اسلام دارد. از این رو به نقد برخی از کتاب‌ها و مقالات که سعی در واژگون کردن حقایق تاریخی دارند می‌پردازد. در پایان ذکر تلخیص شده آخرین دفاع شهید نواب صفوی که در این کتاب به چاپ رسیده است، خالی از لطف نیست؛ چرا که گویای حرکت انقلابی اوست:

بازجو: اتهام شما توطئه به منظور برهم زدن اساس حکومت و تحریک مردم به مسلح شدن بر ضد قدرت سلطنت و تشکیل جمعیتی که مرام و رویه آن ضدیت با سلطنت ایران بوده است و قاچاق اسلحه و مهمات می‌باشد، به عنوان آخرین دفاع اگر مطالبی دارید، بنویسید.

شهید نواب صفوی: چون قانون اساسی ایران بحمدالله متکی بر قوانین قرآن و اسلام است و تصریحات اکیدی دارد بر این که حکومت و مملکت ایران، مملکت و حکومت رسمی اسلامی است و مذهب رسمی آن طریقه حقه جعفریه است و نیز شاه باید دارا و مروج مذهب شیعه باشد و بنابراین به طریق اولی حکومت و قوای تابعه حکومت دارا و مروج مذهب شیعه باشند و تصریح می‌کند که قوانین مصوبه مجلس بایستی هیچگونه مباینت و مخالفتی با قوانین اسلام نداشته باشد و نیز تصریح می‌کند که این قانون یعنی این ماده اساسی، قابل تغییر نخواهد بود تا ظهور حضرت ولی عصر ارواح العالمین له الفداء، بنابر تمام این مصرحات غیر قابل تغییر قانون اساسی، معلوم می‌شود که:

اولاً: قوانین اسلام در کشور ایران رسمیت قانونی داشته و هر قانونی که برخلاف قوانین اسلام باشد ملغی و غیر قانونی است.

ثانیاً: معلوم می‌شود که وظیفه هیأت حاکمه اجرای سراسر قوانین اسلام در مملکت بوده و وقتی حکومت، اسلامی و قانونی است و مقامشان از طرف خدا و از طرف قانون اساسی رسمیت و قانونیت دارد که جمیع احکام اسلام و شیعه را اجرا، عملی و ترویج نمایند و جمیع اعمال عمومی و منکرات و مفاسد که از نظر اسلام منکر و فاسد است از میان ببرند؛ در غیر این صورت از نظر قانون اساسی رسمیت و قانونیت ندارند. امروز پر پیداست بینکم و بین الله که جمیع اعمال و رفتار حکومت و اجتماعی که باید از طرف حکومت، قانون اجتماعی مردم در میانش اجرا شود، برخلاف نصوص و ضروریات صریح و مسلّم اسلام و قرآن رفتار می‌کنند. از نظر شعائر می‌بینیم که یک مملکت کفر با کشور شیعه و مسلمان ایران از نظر تظاهرات اجتماعی فرقی نداشته و از نظر اعمال و رفتار جمیع افراد هیأت حاکمه هیچ فرقی ندارد و شعائر اسلامی همگی از میان رفته و تظاهرات کفرآمیز به اسلام، به شدت هجوم و بلکه شدیدترین هجوم علیه اسلام رایج است و به خصوص جمیع تشکلات حکومت برخلاف مبانی اصول و ضروریات اسلام صریحاً گردش می‌کند، یعنی اگر در تمام تاریخ ادیان و مذاهب حقه سلف مطالعه کنیم، می‌بینیم که نظیر این هجوم که سال‌ها است از طرف هیأت حاکم کشور اسلامی ایران بر آئین حقه اسلام و مذهب حق جعفری روا گردیده، کمتر سابقه داشته و یا هیچ سابقه نداشته است.

بنابراین شخص شاه و هیأت حاکمه عموماً مهاجمین شدیدی علیه اسلام بوده‌اند و بنابر قانون اساسی و قانون مقدس اسلام، رسمیت ندارند، پس هنگامی از نظر قانون اساسی می‌شود برای اعمال هر متهمی، دولت ادعانامه صادر کند که شخص شاه و هیأت حاکمه از نظر قانون اساسی قانونیت و رسمیت داشته باشند و به خصوص و به طور اخص در صورتی که قانون اساسی متکی بر قانون اسلام بوده و تمام قوانین اسلام را امضا می‌کند؛ پس تمام قوانین خاصه، قوانین ضروری اسلام را امضا می‌کند و به خصوص قانون ضروری مسلم دفاع در اسلام را که دفاع از سوی آفریننده عزیز، قانون فطری و طبیعی‌اش در بدن انسان و هر موجود زنده‌ای برای حفظ و بقای شخصیت آن موجود قرار داده شده که اگر نبود، بشری و جانداری نبود و از مردم کشورهای مختلف با هر اصول و عقیده‌ای و هر ملتی که تمام اعمال و رفتار و شعائر و گفتار و صلح و جنگ و مخالفت و موافقتشان روی آن اصول عقیده در رأس همه چیزشان قرار داشته و آن اصول و عقاید بالاتر از جان و مال و همه چیزشان است، به خصوص عقاید حقه اسلامیه که اصول احکام اسلام رسمی باشند و عقیده به احکام هر جزء همان عقاید و اصولاً جنگ با یک عقیده دینی در جامعه مفهومی جز جنگ با لوازم و احکام و آثار و شعائر آن عقیده ندارد و در این صورت وقتی یک چنین هجوم عمومی شدیدی از طرف جمیع سازمان‌های دولت به عقاید مردم شده، آیا حق این است که حکومت بدون دلیل و برخلاف هر دلیلی شب و روز اسلحه و مهمات بردارد و به جان مردم بیفتد و مضافاً بر اینکه قوای تشکیلاتی و اسلحه و مهماتی که از دسترنج همین مردم مسلمان تهیه کرده از اوضاع مهاجمین علیه اسلام شدیداً دفاع می‌کند، اسلام و قانون اساسی دفاع را بر هر مسلمان عاقل و مکلفی واجب نموده است و از اول و آغاز هم در جزء ضروریات اسلام آن را یعنی دفاع را قرار داده است و بالاترین خیانت به هر چیزی آن است که وجود آن چیز را نفی و نیست کند و به نیستی و نفی شدن آن راضی شوند و آن اسلام قائم به اجتماع مسلماً در خطر و رو به نیستی بوده و مورد این هجوم شدید قرار گرفته است.

علی علی‌زاده

 


[1]. هفته‌نامه بعثت، ویژه‌نامه شهید نواب صفوی، سال بیست و ششم، مورخ دی ماه 1384، صفحه 8، چاپ قم.

*. این کتاب بعدها تحت عنوان: «زندگی و مبارزه شهید نواب صفوی» توسط مؤسسه انتشارات «اطلاعات» چندین بار تجدید چاپ شده است.