- کتاب خاطرات مستند سید هادی خسروشاهی درباره سید جلال الدین آشتیانی
- دیدگاه های سیاسی استاد آشتیانی
-
۱ـ سید جمال الدین حسینی
1ـ سید جمالالدین حسینی
سیدجلالالدین در مورد سید جمالالدین حسینی (اسدآبادی ـ افغانی) معتقد بود که «سیاسیکار» بود و «خیلی هم ملاّ نبود» و در «فلسفه» هم دستی نداشت و شاهکار وی، رسالهای در ردّ دهریین است که اگر بخوانید، میبینید که «پُرمحتوا نیست!»
من میگفتم: سید رساله «نیچریه یا ناتورالیسم» را یک قرن و نیم پیش در بحرانیترین شرایط فکری ـ عقیدتی، جامعه اسلامی شبهقاره هند در برابر مادّیگری حاکم بر هند تألیف و منتشر ساخت و در آن زمان، این اثر به مثابه یک عامل اصلی در حرکت فکری ـ فلسفی در بین مسلمانان شبهقاره در برابر مادیگری تلقی شد و سپس با ترجمه آن به عربی، توسط شیخ محمد عبده، و دیگران به زبانهای گونهگون، مسئله در سطح جهان اسلام مطرح گردید و مورد توجه قرار گرفت.
از سوی دیگر ما میدانیم که سید در مصر، «شرح تجرید» و «اشارات» ابنسینا و «حکمةالعین» کاتبی قزوینی را تدریس میکرده و بر آنها حاشیه نوشته که نسخههای آنها ـ و کتابهای کلامی، فلسفی دیگر سید ـ هم چنان در کتابخانه مجلس شورای اسلامی، نگهداری میشود... و مرحوم مطهری هم در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» از این رساله تعریف میکند و آن را از کتب فلسفی خوب میداند.
علاوه بر این، سید در حوزه نجف، شاگرد شیخ مرتضی انصاری بوده و در نزد آخوند ملاحسینقلی همدانی فلسفه و عرفان نظری را فراگرفته است و این نشان میدهد که سید علاوه بر «سیاست»، اهل «علم و فلسفه و عرفان» هم بوده است... ممکن است پیرو فلسفه اشراق صدرایی نباشد که به نظر من هست، اما به هرحال، نه تنها بهدور از فلسفه مشاء و اشراق نیست، بلکه عمیقاً با مکاتب فلسفی شرقی و غربی آشناست.
استاد جلالالدین میگفت: «پس چرا آثاری ندارد؟» من میگفتم: لزومی ندارد که هر فیلسوفی آثار مکتوبی مانند اسفار ملاصدرا داشته باشد؟![1]
شهید استاد مطهری ضمن اشاره به مکتب حکیم سبزواری در نجف و شاگردان وی و شخصیتی چون آخوند ملاحسینقلی همدانی، تلّمذ سید در نزد آخوند را یکی دیگر از شگفتیهای زندگی این مرد خارقالعاده میداند و بلکه آن را نشاندهنده بُعد دیگری از شخصیت سید جمال مینامد:
«... بزرگترین حسنه حکیم سبزواری، مرحوم حکیم ربانی، عارف کامل الهی، فقیه نامدار، آخوند ملاحسینقلی همدانی درجزینی است... اگر همه شاگردان حوزه حکیم سبزواری به حضور در حوزه او افتخار میکنند، حوزه حکیم به حضور چنین مردی مفتخر است. حوزه تعلیم و تربیت مرحوم آخوند ملاحسینقلی بیشتر حوزه تربیت بود تا تعلیم، حوزه انسانسازی بود. از این حوزه مردان بزرگی برخاستهاند. از مطالعه مواضع متفرقه کتاب «نقباءالبشر» میتوان به وسعت دایره آن پی برد.
طبق آنچه از مدارک و اسناد منتشره درباره سید جمالالدین اسدآبادی معروف به «افغانی» به دست میآید، سید در مدت اقامتش در نجف از محضر دو نفر بهرهمند شده است: یکی شیخ مرتضی انصاری و دیگر آخوند ملاحسینقلی همدانی. نظر به اینکه تصریح شده که سید در نجف به تحصیل علوم عقلی اشتغال داشته، به علاوه از آثارش کم و بیش پیداست و هم تصریح شده که سید از محضر این دو نفر استفاده کرده است. ظاهر این است که سید علوم عقلی را نزد آخوند آموخته است. بنابراین سید جمال با یک واسطه، شاگرد حکیم سبزواری است. سید جمال طبق مدارک موجود، در مدت اقامت در نجف با مرحوم سید احمد کربلایی تهرانی و مرحوم سید سعید حبوبی از شاگردان آخوند همدانی که به وارستگی و طی مراحل سیر و سلوک معروفند، رفاقت و صمیمیت داشته است، و این یکی دیگر از شگفتیهای زندگی این مرد خارقالعاده است و بُعد تازهای به شخصیت او میدهد».[2]
... در مورد رساله نیچریه یا ناتورالیسم، باید توجه داشت که همین رساله به ظاهر کوچک در مطالب خود به براهین عقلی و دلائل فلسفی استناد میکند و نشان میدهد که مؤلف آن، علاوه بر تسلط بر فلسفه اسلامی، با فلسفه قدیم یونان و فلسفه معاصر غرب نیز آشنایی کامل داشته است. در همین رساله، سید ثابت میکند که مدعیان فلسفه در عصر او، ابتکاری از خود به خرج ندادهاند، بلکه عقاید فلاسفه مکتب یونان را با عباراتی دیگر مطرح ساختهاند.
علاوه بر رساله فوق، سید در یک سخنرانی در نوامبر 1872م در کلکته که تحت عنوان «لکچر در تعلیم و تربیت» ایراد نموده، ضمن اشاره به تمدّن هند و ارزش علم میگوید: «همه علوم با یکدیگر پیوند ریشهای دارند و هیچکدام به طور مستقل نمیتواند سعادت و رفاه جوامع بشری را فراهم کند، و ما نیاز به علمی داریم که رهبری همه علوم را بهعهده دارد و آن «علم فلسفه» است و سپس میگوید: این علم که به منزله روح جامع و به پایه قوت حافظه و علت بقیه بوده باشد، علم فلسفه به معنی حکمت است؛ زیرا موضوع آن عام است و علم فلسفه است که لوازم انسانی را بر انسان نشان میدهد و حاجات به علوم را آشکار میسازد. اگر فلسفه در امتی از امم نبوده باشد و همه آحاد آن امت عالم بوده باشند، به آن علومی که موضوعات آنها خاص است، ممکن نیست که آن علوم در آن امت مدت یک قرن یعنی صد سال بماند و ممکن نیست آن امت، بدونِ روح فلسفه استنتاج نتایج از آن علوم کند.»
سید در یکی دیگر از مقالات خود مینویسد: «فلسفه است که انسان را بر انسان میفهماند و شرف انسان را بیان میکند و طریق لائقه را به او نشان میدهد. هر امتی که رو به تنزل نهاده است، اول نقصی که در آنها حاصل شده است، در روح فلسفی حاصل شده است. پس از آن، نقص در سایر علوم و آداب و معاشرت آنها سرایت کرده است...»
علاوه بر این، سید در مقاله «فواید فلسفه» و مقاله «اسباب حقیقت سعادت و شقای انسان» نیز باز مسائل فلسفی مهمی را مطرح میسازد که متأسفانه نقل همه آنها در این مختصر مقدور نیست؛ ولی همه «رسائل و مقالات» فلسفی وی، توسط اینجانب جمعآوری و چاپ شده که نشاندهنده اهتمام خاص سید به فلسفه است.
اینجانب در برنامه تحقیقاتی خود، در کتابخانه مجلس شورای اسلامی، به لطف استاد گرانقدر عبدالحسین حائری حفظهالله مجموعه مخطوطات و کتابهای سید را مورد بررسی قرار دادهام و در میان آنها دو رساله فلسفی ـ عرفانی عجیبی از سید پیدا کردهام یکی به نام: «الواردات فی سرّ التجلیات» و دیگری «مرآة العارفین». این دو رساله را اگر کسی مطالعه کند و نام مؤلف و نویسنده آن را نداند، فکر میکند که آنها را یکی از بزرگان فلسفه اشراق: ملاصدرا، حکیم سبزواری یا علامه طباطبائی نوشته است. خوشبختانه این دو رساله را همراه چند مقاله فلسفی دیگر سید، تحت عنوان: «رسائل فیالفلسفه و العرفان» در «قم» و «قاهره» دو بار چاپ کردهام و اکنون در دسترس همگان قرار دارد. این دو رساله آشنایی کامل سید را با فلسفه اشراق نشان میدهد و هرگونه شبههای را در این زمینه برطرف میسازد...
متأسفانه اشتغالات پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به من این امکان را نداد که رسالهها را خدمت استاد آشتیانی ببرم و ببینیم که آیا هنوز معتقد خواهد بود که سید اهل فلسفه نیست؟
از همه مهمتر: یک اثر جاویدان هم در فلسفه و کلام از سید به جای مانده است که شاگرد معروف وی شیخ محمدعبده آن را تقریر کرده و آن تعلیقات بر «شرح عقائد عضدیه» است و در این کتاب که خوشبختانه حقیر آن را در مدت اقامت در مصر، در واقع «کشف»! کردم، با مقدمهای تحقیقی از اینجانب و استاد دکتر محمدعماره، از سوی مکتبة الشروق الدولیه، در قاهره منتشر گردید که باز به خوبی نشان میدهد که سید تا چه حد مرحلهای از اوج، در مسائل کلامی ـ فلسفی قرار داشته است.
البته همه یا اغلب مقالات و آثار فلسفی ـ کلامی سید، در ضمن «مجموعه کامل آثار»[3] وی که توسط اینجانب در 9 جلد در قاهره ـ به سال 2002 م ـ منتشر گردید، آمده است و بیتردید کسی که آن مباحث را مطالعه نماید، خواهد دید که سید، یکی از فلاسفه بزرگ جهان اسلام بوده است.
بیسبب نیست که دکتر ابراهیم مدکور، از اساتید معروف فلسفه در مصر، در کتاب ارزشمند خود «فیالفلسفة الاسلامیه»، فصلی را به مقایسه بین آرای فارابی و سید جمال اختصاص میدهد و در مورد عدم اقدام وی به تألیف مستقل هم، مینویسد: «سید جمالالدین مانند سقراط بود و بیشتر به القا و بیان تعالیم و اندیشههای خود اعتقاد داشت تا تألیف و کتابت.»
علامه بزرگوار شیخ آقا بزرگ تهرانی هم در جلد اول کتاب گرانسنگ «طبقات اعلامالشیعه» (چاپ نجف 1374 ق) در شرح حال سید همدانی مینویسند: «از اعاظم فلاسفه و از شخصیتهای بزرگ اصلاحطلب شیعه است... و اگر چنین نبود، او را حکیم اسلام و فیلسوف شرق نامگذاری و ملقب نمیکردند.»[4]
و استاد محمدرضا حکیمی که به دقت نظر و تحقیق و تفحص منطقی و منصفانه معروف است، در کتاب خود درباره سید چنین مینویسد:
«در این سده اخیر کدام فیلسوف ایران و اسلام عظیمالقدرتر از سید جمالالدین داشتهایم؟ فیلسوفی که از دیدگاه ویژه فلسفی نیز میتوان او را یکی از بهترین اخلاف فارابی و ابن سینا و ابوالحسن عامری و امثال اینان در فلسفه سیاسی و ابنخلدون در فلسفه اجتماعی، دانست... فیلسوفی که باید او را پس از ابونصر فارابی، بزرگترین فیلسوف سیاسی اسلام دانست.»[5]
بدین ترتیب برخلاف نظر استاد جلالالدین، سید جمالالدین، نیز هم جمال دین بود، هم جلال فلسفه؛ و هم جلال سیاست! مانند خود استاد جلالالدین...
[1] . پس از نیم تلاش و کوشش و جمع آوری آثار سید سرانجام مجموعه آثار او را در 9 جلد و 3500 صفحه در «قاهره» منتشر ساختم و متأسفانه به هنگام گفتگو با استاد سید جلال آشتیانی، این آثار در دسترس نبود...
[2] . مجموعه آثار شهید مطهری، ج 14، ص 538؛ و نیز مراجعه شود به مقالات اینجانب مندرج در مجله «تاریخ فرهنگ معاصر»، سال اول، شماره یک.
[3] . تحت عنوان: الاعمال الکاملة للسید جمال الدین الحسینی الافغانی.
[4] . این مقاله علامه آقا بزرگ تهرانی توسط اینجانب ترجمه و در نخستین شماره فصلنامه «تاریخ و فرهنگ معاصر» قم، ص 10 به بعد چاپ شده است.
[5] . شیخ آقا بزرگ، تألیف استاد حکیمی، چاپ تهران، ص 97