2ـ آیت الله کاشانی
یکی دیگر از موارد اختلافی ما موضوع آیتالله کاشانی بود. آقا جلال نخست ـ در آغاز نهضت ملی ـ مرید آیتالله کاشانی بود، به ویژه که مرشد او مرحوم آیتالله بروجردی هم سخت به آیتالله کاشانی اعتقاد داشت و به او احترام میگذاشت؛ اما در جریان اختلاف بین ایشان و دکتر مصدق، آقا جلال جانب دیگر را گرفت و روزی میگفت:
«بیتردید آیتالله کاشانی مردی ملا و باسواد و مجتهد علیالاطلاق است و قیام و مبارزات مسلحانه ایشان در عراق علیه استعمار انگلیس را که موجب صدور حکم اعدام برای ایشان گردید، کسی نمیتواند انکار کند و در جریان ملی شدن صنعت نفت و بستن دکان ـ بانک ـ انگلیسیها در ایران، فتاوی ایشان نقش اول را داشت و موضعگیریشان در جریان 30 تیر، واقعاً شاهکار تاریخی ماندنی است و شجاعت و اخلاص سید را نشان داد؛ اما متأسفانه بعدها، دچار اطرافیان مشکوک و ناصالح گردید که همه زحمات او را بر باد دادند و نهضت شکست خورد!»
و البته سید از ما نپذیرفت که از این قماش اطرافیان ناصالح و مشکوک در اطراف آقای دکتر مصدق هم زیاد بودند که آتش بیار معرکه، به خاطر منافع خاص خودشان شدند و در واقع میداندار معرکه آنها بودند که توانستند جناب پیشوا را قانع کنند که اهمیت نقش و مقام و موقعیت آیتالله کاشانی را به دست فراموشی بسپرد و حتی در برابر هشدار ایشان ناگهان «مستظهر به پشتیبانی ملت»! گردد؛ ولی از این «پشتیبانی ملت»! در مقابل اوباش و مزدوران کودتاچی 28 مرداد، ـ مانند 30 تیر ـ هیچ خبری نشد و آیتالله کاشانی هم که کاملاً توسط همین آقایان «خلعسلاح» شده بود، مانند 30 تیر کاری نمیتوانست انجام دهد و در واقع این آقایان با انحصارگرایی مطلق، زیادهطلبی، فردپرستی، طرد عناصر اصلی نهضت و جناح اسلامی آن، نهضت را به شکست کشانیدند.
این ادعای ما را نامه خلیل ملکی تأیید میکند و در نامهای به دکتر امیر پیشداد مینویسد:
«... انتقادی که این بار دارم مربوط به این است که از دکتر مصدق بُتی ساخته میشود و اشتباهات سیاسی او را به احزاب نسبت میدهید که، گویا، به مناسبت ضعفِ ایدئولوژیکِ احزاب طرفدار جبهۀ ملّی بوده که مصدق موفّق نشده است، البته موضوع مفصل است و در اینجا نمیتوان طرح کرد. بهطور خلاصه و در حقیقت، اعلام عقیده و تذکر بعضی از واقعیات:
1ـ دکتر مصدق به احزاب عقیده نداشت و حتّی خود را مافوق جبهۀ ملّی و احزاب اعلام کرده و موقع انتخابات (دورۀ هفدهم) موجب شد که جبهۀ ملّی به کلّی تعطیل گردید، و پس از آن، من اصطلاح «نهضت ملّی» را جانشین «جبهۀ ملّی» ـ که دیگر نبود ـ کردم. در مجلس نیز دیگر فراکسیون جبهۀ ملی نبود، بلکه فراکسیون نهضت ملّی بود. با وجود تذکّرات مستمرّ و دائمی من، به حزب و حزب بزرگ عقیده نداشت. فقط پس از 9 اسفند توانستم او را متقاعد کنم، امّا متأسفانه به مناسبات دیگر، کار از کار گذشته بود.
2ـ صحیح است که حزب استالینی توده کارشکنی میکرد، اما صحیحتر، اصطلاحی است که عامّه مردم آن را اختراع کردند: «توده نفتی»، یعنی ترکیب سیاست انگلیس و حزب توده کارشکنی میکرد، و این ضعف ایدئولوژیک ما نبود که موجب شکست شد، ضعف ایدئولوژیک دکتر مصدق و تمام رهبران نهضت ملّی بود که از کارشکنیهای حزب توده ـ نفتی سر در نیاوردند و آلت دست انگلیسها گردیدند و ما را که از کارشکنیهای حزب توده پرده برمیداشتیم، اغلب تخطئه کردند.
3ـ 28 مرداد اجتناب پذیر بود. عدم آگاهی رهبری موجب شکست شد. این موضوعی نیست که ما پس از گذشت زمان گفته باشیم. در آن زمان هم، شرایط و عوامل شکست را برشمردیم و هم عوامل پیروزی را پیشنهاد کردیم. اسناد و مدارک و شواهد زیاد هست که حزب زحمتکشان (نیروی سوّم) عوامل پیروزی را برشمرده و پیشنهاد کرده، هم در روزنامه (نیروی سوّم) و هم بیشتر بهطور شفاهی به خود دکتر مصدق اعلام کردیم. اما ضعف ایدئولوژیک او و عدم آشنایی او به سیاست جهانی روز موجب شکست گردید. پیشنهاد من (به اختصار چنین بود):
ـ به وجود آوردن گارد نهضت ملّی، مستقلِ از دیگر نیروها.
ـ به وجود آوردن کمیتههای نهضت ملّی در وزارتخانهها و بنگاهها.
ـ پیش گرفتن سیاست واقعبینانه نسبت به مسئلۀ نفت.
ـ کوشش برای جدا نگاه داشتن آمریکا از انگلستان.
البته تراستهای نفت آمریکا پیوسته پشتیبان شرکت نفت (ایران و انگلیس) بود، اما سیاست دولت آمریکا در بدو کار و تا اواخر، عینِ سیاست انگلستان نبود. مصدق کاری کرد که آمریکا را دربست با انگلیس هماهنگ ساخت تا نقشه کودتای 28 مرداد به دست سیا و حکومت نامرئی عملی شد... و بسیاری نکات دیگر، که امیدوارم حوصله کنم و آنها را روی کاغذ بیاورم.»
خلیل ملکی
تهران، 18/2/1346
لازم به یادآوری است که طبق نوشته آقای امیر پیشداد: «پس از انشقاق در حزب زحمتکشان ملّت ایران و جدا شدن دکتر مظفّر بقایی از آن، به تشویق و با کمک دکتر حسین فاطمی، خلیل ملکی هفتهای یکبار، شنبه شبها، از دی ماه 1331 تا مرداد 1332، به دیدن دکتر مصدق میرفت و دربارۀ مسایل ایران و جهان گفتوگو و تبادل نظر میکردند. برای آگاهی بیشتر از علل و عوامل انشقاق در حزب زحمتکشان و حوادث نهم اسفند 1331 مراجعه فرمایید به کتاب «خاطرات سیاسی خلیل ملکی» با مقدمۀ محمد علی همایون کاتوزیان...»[1]