هشداری به سردبیر رستاخیز

پس از سلام... من همه روزه، روزنامه شما را به خاطر مقالات صفحه 5 آن تهیه مى‌كنم[1] و طبیعى است كه صفحات دیگر آن را هم ورق مى‌زنم و در همین «ورق زدن»ها است كه گاهى به مطالبى غیرمنطقى، زشت و بدآموز برمى‌خورم.

در چند شماره پیش ـ به نظرم شماره مورخ پنجشنبه 22 آبان ـ مصاحبه به اصطلاح داغى را به تعبیر شما، از زن معروفه‌اى به نام «جینالولو» ترجمه و چاپ كرده بودید كه محتواى آن راستى شرم‌آور بود و از قماش حرف‌هایى كه شاید روسپى‌ها، پس از عمرى فساد و تباهى چنین حرف‌هایى بزنند:

«... با مردها باید چند روزى بود و بعد آنها را فراموش كرد... مردها را پس از مصرف كردن باید دور انداخت. مردها همگى دروغگو و پَست و رذل هستند... باید در زندگى خوش بود و به فكر امروز...» و از این‌گونه تعلیمات ـ لابد آموزنده ـ كه من نمى‌دانم شما آنها را براى آموزش چه گروه از مردم میهن ما، نشر كرده‌اید؟...

اگر خانم جینالولو، پس از عمرى هنرپیشگى!! ـ و تن‌فروشی ـ در غرب و مصرف شدن توسط مردهاى آن دیار، مى‌خواهد از آنها انتقام بگیرد، گناه دختر ایرانى و مسلمان ما چیست كه باید این مقاله را در جریده یومیه شما بخواند؟...

شما در همان شماره بحث به اصطلاح تئوریك خود را در چند سطر كوتاه ـ و فقط براى پر كردن پاصفحه‌اى خالى ـ چاپ كرده بودید و به جاى آن، مصاحبه داغ!! خانم جینا را گذاشته بودید كه شاید تكمیل كننده بحث تئوریك شما باشد؟...

* * *

آقاى سردبیر

در شماره پنجشنبه هفته بعد ـ 29 آبانماه ـ هم نامه‌اى از آقاى ابوالقاسم تندیور درج كرده‌اید كه مخالف سرسخت به کار بردن لغات عربى در زبان فارسى است و با سفسطه و مغلطه خواسته است ثابت كند كه باید ما ایرانیان «فارسى سره» را زنده كنیم و اگر لغتى براى تفهیم و تفاهم در فارسى اصیل پیدا نكردیم، خود لغتی را بسازیم و مثلاً جمله كوتاه و زیباى «وسایل ارتباط جمعى» را به «رسانه‌هاى گروهى» تبدیل كنیم، در صورتی كه «رسانه» در تمامى كتاب‌هاى لغت به معنى «افسوس، اندوه و تأسف» آمده است و هرگز به مفهوم «رسانیدن» به كار نرفته است.

آقاى تندیور در نامه خود مى‌نویسند: در گذشته ایرانیان مى‌نوشتند: «اهورامزدا را مى‌ستایم...» و اكنون مى‌نویسند: «خدا را مدح مى‌كنم كه عالم را خلق كرد و نور كرامت بخشید» در صورتی كه ایرانیان هرگز این‌چنین غلط ‌نویس نیستند كه مرقوم دارند: «نور كرامت بخشید»....

ایرانیان «درست‌نویس» جمله آقاى تندیور را چنین مى‌نویسند: «خداى یگانه را ستایش مى‌كنم كه جهان را خلق نمود و به آن روشنایى بخشید» و این ظاهراً نوعی سفسطه است كه آقاى تندیور از خود جمله‌اى بسازد و آن را جمله مصطلح مردم قلمداد كند... و لابد هم توقع دارند كه نوادگان ایرانیان «اهورامزدایى»، خداى یگانه را هم ترك گویند و به موازات بازگشت به زبان فارسى سره اصیل! به مذهب سابق اجداد هم برگردند تا از نظر ایشان یك «ایرانى اصیل» به حساب آیند.

نكته جالب آنكه آقاى تندیور در نامه خود به جعل و نشر یك دروغ شاخدار هم پرداخته و آن را به یك «روحانى رفیق» و «دانش اندوخته»! خود نسبت داده است كه گویا آن روحانى دانش اندوخته، همطراز خود آقاى تندیور در پایان نامه‌اى كه به ایشان نوشته‌اند، چنین مرقوم فرموده‌اند!: «تاریخ: هفتم جمادى الاول ـ شهر صیام 1395»!

كه باید ـ با رسانه‌هاى گروهى! ـ[2] به عرض ایشان رسانید كه اگر هم مى‌خواهید چیزى را «جعل» كنید و فارسى سره‌ای «بسازید»، سعى كنید كه آن را آگاهانه بسازید، نه آنكه دروغى به یك روحانى رفیق ببندید.

آخر برادر من!، هر بى‌سوادى مى‌داند كه جمادى الاول ـ یا الاولى!ـ با شهر صیام، یعنى ماه رمضان سه ماه فاصله دارد، معلوم نیست كه چگونه این جناب روحانى دانش اندوخته چون آقاى تندیور، آگاه نبوده كه شهر صیام به جمادى الاول نمى‌خورد؟

اگر شما باور نمى‌كنید كه آقاى تندیور این چنین شاهكارى را «جعل» كرده و در صفحات یك روزنامه رسمى منتشر ساخته است، من عین جملات روزنامه را قیچى مى‌كنم تا افست كنند و شما بدانید كه ما چه غمخوران راستگویى براى احیاء زبان فارسى داریم:

«چندى پیش از یكى از دوستان كه خود را روحانى دانش اندوخته‌اى مى‌داند نامه‌اى داشتم كه در پایین آن نوشته شده بود «تاریخ: هفتم جمادى الاول ـ شهر صیام سال 1395»

آیا این پارسى است؟

اى كسانى كه براى زبان پارسى چیز مى‌نویسید، از قول آقای تندیور بدانید كه زبان ما پارسى نیست «چند زبانى ناهماهنگى است كه نمى‌باید نام پارسى بر آن نهاد.» اینجاست كه باید گریست.

یادم مى‌آید كه آدم شوخى، گاهى كه مى‌خواست با مردم عامى و بى‌سواد شوخى كند از آنها مى‌پرسید: «اگر ماه رمضان به ماه محرم بخورد، روز عاشورا چه كار مى‌كنى»؟ و طرف هم پس از كمى فكر كردن مى‌فهمید كه رمضان به محرم نمى‌خورد... ولى آقاى تندیور در «جعل نامه خود» جمادى الاول را به شهر صیام خورانده‌اند تا حداقل مطلب بى‌اساس و غیرمنطقى خود را كمى داغ كرده باشند.

* * *

در پایان: من نمى‌دانم كه این حضرات هواداران احیاء زبان «پارسى» چرا فقط در فكر بیرون كردن لغات عربى از زبان فارسى هستند؟ و براى این منظور هر چندى یك بار اعلام مى‌فرمایند كه در فلان شهر «سمینارى»! تشكیل مى‌دهند كه اگر قرار است زبان فارسى پاك‌سازى شود، بدون تردید باید از كلمات خارجى جدید پاك‌سازى شود، نه از لغات و كلماتى كه در واقع جزء زبان فارسى شده‌اند.

همین نشریه «جوانان» شما در شماره 24 خود، صفحه 14 ـ تحت عنوان «زبان پاك زبان ناتوان» از قول یك دانشمند و استاد زبان‌شناس ثابت مى‌كند كه این نوع پاكسازى نه تنها سودمند نیست، بلكه موجب اخلال در تفهیم و تفاهم و فرهنگ عمومى مى‌گردد:

«... هیچ لزومى ندارد كه ما كلمه‌هاى بیگانه مصطلح در زبان فارسى را كه وسیله تفهیم و تفاهم است عوض كنیم، این كار نه تنها سودى ندارد، بلكه مُضر است... اگر ما بخواهیم به جاى كلمات بیگانه واژه‌هاى فارسى به كار ببریم مدت‌ها طول مى‌كشد تا مردم بفهمند كه هر دو یك معنى را مى‌رسانند، بنابراین نویسندگان و دستگاه‌هاى ارتباط جمعى كه هدفشان انتقال هر چه آسانتر و سریعتر اخبار و افكار به مردم است در كار خود دچار اختلال مى‌شوند و مقدارى از نیروى فكرى و ذهنى مردم كه باید صرف فرا گرفتن مطالب تازه شود به این اختصاص یابد كه جاى الفاظ را با هم عوض كنند و اصولاً پاك كردن زبان از لغت‌هاى جا افتاده مانند واژه‌هاى عربى، برخلاف زبان‌شناسى و روش علمى است و كشورهایى كه خواستند این پاكسازى را بكنند شكست خورده و این كار را رها كردند. این كار هیچ ارتباطى به مسائل ملى و میهنى ندارد؛ زیرا نمى‌توان گفت كه انگلیسى‌ها و آمریكایى‌ها با اینكه 80 درصد از لغات زبان‌شان خارجى است وطن‌پرست نیستند. راه فنى كردن زبان، وام گرفتن از زبان‌هاى دیگر است و به نظر من زبان پاك یعنى زبان ناتوان.»[3]

بدین ترتیب زبان‌شناسان معتقدند كه پاك‌سازى یك زبان از لغات دیگر، یك روش غیرعلمى است، ولى معلوم نیست كه چطور یك گروه آدم غیرمسئول و شاید بیكار، براى ما دایه مهربان‌تر از مادر شده‌اند و بدون هیچ قانون و ضابطه‌اى، با زبان ملتى بازى مى‌كنند و «رسانه‌هاى گروهى» مى‌سازند و «جیغ بنفش» مى‌كشند و «رقص كبود» راه مى‌اندازند...

صد البته این حرف‌ها در صورتى منطقى و معقول خواهد بود كه نقشه خاصى در پشت پرده نباشد، یعنى آن‌طور كه كلیشه چاپ شده در صدر نامه آقاى تندیور نشان مى‌دهد، هدف پریدن از «آ» فارسى به سوى «A» لاتین نباشد!...

با احترامات

ابورشاد

 


[1]. صفحه 5 رستاخیز، همواره شامل ترجمه مقالاتى سیاسی، درباره مسائل جهانى بوده و نوعاً مطالب خوبى را منتشر مى‌كرد.

[2]. قبلاً اشاره کردیم که «رسانه» در لغت به معنى تأسف و اندوه است. استعمال «رسانه‌هاى گروهى» به جاى وسایل ارتباط‌ جمعى یك غلط آشكار به شمار مى‌رود، مراد ما در جمله فوق، معنى واقعى آن، یعنى؛ «اندوه جمعى»!... است.

[3]. جوانان رستاخیز، مورخ پنجشنبه 6/9/1354.