مقدمه

نشريه «بعثت» به عنوان ارگان داخلى طلاب حوزه علميه قم، در سال هاى 1342 ـ 1344 از «قم» منتشر مى شد و توسط عناصر مبارز اعم از طلبه، دانشجو، بازارى و كارگر، در سطح وسيعى، در قم و تهران و شهرهاى بزرگ ايران، توزيع مى گرديد. متأسفانه مجموعه كامل شماره هاى اين نشريه، على رغم علاقه بسيارى از مورخان معاصر، در هيچ يك از نهادها و كتابخانه هاى كشور به دست نيامد و اين نشان مى دهد كه در آن دوران، فشار رژيم و نگرانى افراد علاقه مند از تعقيب و دستگيرى توسط مأموران ساواك، مانع از جمع آورى و نگهدارى آنها در يك جا شده است.

... اما خوشبختانه از همان تاريخ آغاز نشر «بعثت»، جمع آورى و نگهدارى شماره هاى آن، همراه ديگر اسناد و مدارك و اعلاميه هاى مراجع تقليد، طلاب، دانشجويان، احزاب و گروه هاى سياسى كشور، توسط اين جانب آغاز گرديد و مجموعه تقريباً كاملى از همه اعلاميه ها و اسناد گرد آمد كه با دقت و وسواس تمام، در «خانه ها» و «مراكز امن» ويژه اى! نگهدارى مى شد، و از آن روز ـ و تا به امروز ـ براى جلوگيرى از احتمالات نگران كننده: كشف توسط دشمن!، گم شدن، آتش سوزى و يا سرانجام «سرقت» از سوى دشمنان نهضت اسلامى ايران، هيچ وقت اين مجموعه كه در چندين كارتن بزرگ جاى داده شده بودند، در منزل و كتابخانه شخصى اين جانب نگهدارى نشده است! همين احتياط و پنهان كارى سبب شد كه على رغم تفتيش و بازرسى رسمى منزل اين جانب در قم ـ توسط ساواك ـ و يكى دو بار توسط دزدان شب! كه فقط كتابخانه مرا به هم ريخته بودند ـ اين اسناد ـ از جمله مجموعه كامل شماره هاى بعثت و انتقام ـ محفوظ بماند.

نشريه «بعثت» على رغم صفحات كم و حجم كوچك، در آن دوران خفقان بسيار سازنده و اميدبخش بود و در واقع پس از قيام 15 خرداد و سركوب حركت اسلامى ايران و قتل عام مردم توسط رژيم و ادامه حبس غير قانونى امام خمينى ـ در سال 1342 ـ نقش استمرار بخشى مبارزه را بر عهده داشت كه به قول آيت الله آقاى هاشمى رفسنجانى «كار مهمى» بود «و خيلى مؤثر بود و تا به حال هم تاريخ اين نشريه روشن نشده براى مبارزين»!

«بعثت» در ميان همه محافل اسلامى ـ ملى و همه عناصر فعال سياسى آن زمان «برد» داشت و چون براى نخستين بار يك نشريه سياسى، آن هم به طور «مخفى و زيرزمينى» از حوزه علميه قم منتشر مى شد، مورد توجه همگان قرار گرفته بود و حتى از قرار مسموع، در بعضى از شهرستان ها ـ ازجمله «مشهد»[1] ـ توسط مبارزين آن مناطق، تكثير و توزيع مى گرديد.

* * *

... براى شناخت تأثير مثبت آن در ميان محافل مبارز سياسى، بى مناسبت نيست كه خاطره اى را در اين رابطه نقل كنم: ما هر چندى يك بار، براى شركت در دادگاه نظامى آيت الله طالقانى، مهندس مهدى بازرگان، دكتر سحابى و دوستان شان، به تهران مى آمديم و چون تفتيش بدنى جدى در كار نبود، گاهى اعلاميه ها و نشريات جديد را كه با خود مى برديم، در موقع «تنفس» به آقايان تحويل مى داديم كه نوعى «اطلاع رسانى»! بود... در يكى از اين ديدارها، نخستين شماره «بعثت» را به مرحوم آيت الله طالقانى دادم كه مرحوم مهدى بازرگان شرح آن را در يادداشت هاى روزانه زندان، چنين نوشته است:[2]

«چهارشنبه 27/9/42 ـ در قم يك نشريه پلى كپى شده ضميمه اى به نام «بعثت نشريه داخلى حوزه علميه قم» به تاريخ 23/9/42 درآمده است كه خيلى آزادى خواهانه و مبارزانه است.

مندرجات آن: بعثت همگانى (سرمقاله) نهضت حوزه (تاريخچه تحول و جنبش اخير روحانيت كه در نتيجه فشار و فساد دستگاه پديدار شده است) بررسى امكان سازش (رد كردن هرگونه سازشى با خفقان حاضر و با وجود اين همه زندانى) عَلَم گفت: (اميدوارى خاموش شدن مسئله مذهب در آينده) نكته ها ـ ما هيئت حاكمه را استيضاح مى كنيم ـ سياست از دين جدا نيست. يك روايت. اخبار.»

... اين نمونه اى از نوع مسرّت مبارزين، در داخل زندان هاى رژيم بود و البته در بيرون هم استقبال كم نظير از نشريه، توسط همه محافل سياسى و مبارز، دليلى آشكار بر تأثير و اهميت اين نشريه تواند بود!

نسخه هاى بعثت

... همان طور كه اشاره شد، پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران، بسيارى از دوستان به دنبال يافتن شماره هاى اين نشريه بودند تا آنها را يك جا منتشر سازند... اما در هيچ كجا ـ حتى در آرشيو ساواك ـ آنها را نيافتند و سرانجام اين جانب يك دوره كامل از آن را در اختيار برادر عزيز و مبارز، شادروان على حجتى كرمانى قرار دادم تا به عنوان «همكار قديمى بعثت» آن را توسط يكى از «نهادهاى تاريخى» منتشر سازد، اما متأسفانه آن مجموعه نه تنها توسط آن نهاد چاپ نشد، بلكه نسخه اصلى هم على رغم درخواست مكرر، مرجوع نگرديد!...

... على حجتى سخت نگران بود و به قول خود «شرمنده» از حقير!... اما من زود نگرانى وى را برطرف ساختم و گفتم: آقاى حجتى نگران نباش! كسى كه يك ربع قرن توانسته آنها را با تحمل مشكلاتى فراوان نگهدارى كند، فكر اين قبيل حوادث را هم كرده است! و من يك دوره ديگر از آن را دارم، اما اين بار، اصل نسخه هاى آن را به شما تحويل نمى دهم!... و سپس، پس از اخذ كپى كامل، نسخه هاى فتوكپى شده را در اختيار ايشان قرار دادم كه با مقدمه اى مشروح، سرانجام در سال 1368 توسط «انتشارات سروش» منتشر گرديد. البته بخشى از تاريخ پيدايش نشريه «بعثت» را آقاى حجتى در آن مقدمه آورده اند و من نيز در «ماهنامه بعثت» ـ نشريه مركز بررسى هاى اسلامى ـ قم منتشره به سال 1365، مقاله كوتاهى در اين رابطه نوشته و منتشر كرده ام كه نخست متن مقاله خود را در اين مقدمه نقل مى كنم:

صفحه اى از تاريخ معاصر

[بعثت، نشريه حوزه علميه]

پس از قيام 15 خرداد و با اوج گرفتن فشار و اختناق رژيم ستمشاهى، و ادامه يافتن حبس غير قانونى آيت الله العظمى امام خمينى، در سال 1342، مبارزات ما نيز در حوزه علميه قم همگام و همراه با دانشگاه هاى ايران، اوج گرفت و در ابعاد گوناگون، گسترش يافت. علاوه بر كار علنى و آشكار كه از راه سخنرانى، تأليف و نشر كتب و نوشتن مقالات و روشنگرى توده ها كه تقريباً همه ما با آن مشغول بوديم، در حوزه علميه قم و براى آگاهى دادن به طلاب جوان و در واقع براى استمرار راه امام در افشاى رژيم تبهكار پهلوى، نشريه اى به نام «بعثت» را پايه گذارى كرديم كه هم به دلايل امنيتى و هم به دلايل مالى، «هر چندى يك بار» منتشر مى شد و جمعاً در دو سال 14 شماره (سال اول 9 شماره و سال دوم 5 شماره) از آن چاپ و منتشر گرديد كه على رغم كوشش همه جانبه ساواك قم و ديگر عمال رژيم، انتشار آن تا دستگيرى دوستان همكار، ادامه يافت...

آيت الله شيخ على اكبر هاشمى رفسنجانى در مصاحبه اى با جوانان درباره اهميت اين نشريه مى گويد:

«... كار مهمى كه ما شروع كرديم در اين موقع ايجاد نشريه مخفى بود كه خيلى مؤثر بود. تا به حال هم تاريخ اين نشريه روشن نشده براى مبارزين. من فكر مى كنم اگر بتوانيد نسخه هاى اين مبارزه را از آرشيو ساواك بگيريد، جالب باشد، يك نشريه به نام «بعثت» كه من و آقاى باهنر و آقاى دعايى و آقاى سيد هادى خسروشاهى اين نشريه را راه انداختيم. دوستان ديگرى هم كمك مى كردند، نشريه سياسى ـ اجتماعى بود...»[3]

نويسنده اين سطور هم در همين رابطه، در يك پاسخ گويى به آقاى «احمدعلى بابايى» كه به بهانه دفاع از به اصطلاح روشنفكر جماعت فكلى!، در روزنامه «اطلاعات» از چگونگى فعاليت هاى ما در حوزه علميه قم، در دوران ستمشاهى، سؤال كرده بود، به طور اجمال، چنين پاسخ داده ام:

«... من به اعتبار 28 سال از بخش زندگيم، مى توانم پاسخ گوى شما باشم، من از روزى كه به قم آمدم با فداييان اسلام و در تهران، در مسجد هدايت با آيت الله طالقانى و انجمن اسلامى دانشجويان همكارى كردم. و سپس در دوره مقاومت ملى به تصديق برادرانى چون چمران و رضوى و طاهرى و... در كنار آنها بودم... و بعدها در «نهضت آزادى» و بعد در «نهضت روحانيت»...».

«... در همين رابطه دو سال تمام نشريه مخفى بعثت را در افشاى رژيم به همراهى برادرانى چون هاشمى رفسنجانى، دعايى، حجتى كرمانى چاپ و منتشر كرديم و اين نشريه تا دستگيرى برادر هاشمى رفسنجانى و اين جانب و انتقال ما به زندان قزل قلعه پس از اعدام منصور و هجرت برادر دعايى به نجف، ادامه داشت..»[4]

... يكى ديگر از همكاران اين نشريه، برادر عزيز، شادروان على حجتى كرمانى هم در يك مصاحبه با مجله «سروش» درباره اين نشريه چنين مى گويد: «... به طور كلى مبارزات ما به دو شكل تقسيم مى شد، اول مبارزات علنى شامل نوشتن و سخنرانى كه منجر به زندان و شكنجه و تبعيد مى گرديد و دوم مبارزات مخفى زيرزمينى كه در خصوص شكل دوم، كه بيشتر بر نشر موضوعات ايدئولوژيكى متكى بود، اولين اقدام انتشار نشريه اى بود با نام «بعثت» و با همكارى آقاى «هاشمى رفسنجانى» و آقاى «سيد هادى خسروشاهى» و آقاى «سيد محمود دعايى» با حدود پانزده شماره اى كه از اين نشريه منتشر شد، عملا ما به اين نتيجه رسيديم كه: انتشار نشريه «بعثت» در سطح جامعه توانست به كار بنيادى و روشنگر تبديل شود... و اين نشريه نه تنها در زمان خود، كه در زمان حاضر هم مى توانست در زمينه آگاهى دهندگى و سازندگى، نقش مؤثرى داشته باشد...»[5]

... البته بايد يادآور شد كه مرحوم آيت الله ربانى شيرازى و شهيد دكتر باهنر و استاد مصباح يزدى هم به اين «حركت» و به اين «فعاليت» پيوسته بودند و با آن همكارى هايى داشتند، و بى ترديد نمى توان فراموش كرد كه برادرمان حجت الاسلام شريفى گرگانى، با ايثار و فداكارى و در آن بحران و اختناق، يكى از سه اطاق منزل كوچك خود را در اختيار ما قرار داده بود كه بدون آن، امكان تايپ و پلى كپى و بسته بندى و توزيع «بعثت» امكان پذير نبود و طبيعى است كه اگر همه نكات امنيتى مراعات نمى شد، لو رفتن «خانه امن» هم همه زحمات را به هدر مى داد.

و اكنون در نخستين شماره مجله «بعثت»، كه براى استمرار همان راه بعثت سال 42 «هر چندى يك بار» منتشر خواهد شد. علاوه بر كليشه يك صفحه از شماره اول، تمامى مطالب آن شماره را كه در 6 صفحه بزرگ منتشر شده بود، براى آگاهى نسل مبارز امروز از چگونگى و تاريخ آغاز اين نبرد فكرى ـ سياسى عليه رژيم ستمشاهى، تايپ و نقل مى كنيم.[6]

خوشبختانه على رغم مرور زمان و فشار از هر طرف، ما به يارى حق توانستيم دو دوره كامل از آن را در آرشيو اسناد خصوصى خود از دستبرد شياطين زمان، دور نگه داريم و اميدواريم كه به زودى براى اجابت درخواست بسيارى از برادران و همفكران، مجموعه كامل آن در يك مجلد، به طور مستقل چاپ و منتشر گردد[7] تا «ميراث خواران انقلاب»! و كسانى كه امروز با سوء استفاده از موقعيت، قلم به دست گرفته و به خيال خود «تاريخ» و «خاطرات» مى نويسند و متأسفانه پاره اى از حقايق را تحريف يا پنهان مى كنند، در چه شرايطى امروز، «طلبكار» شده اند!...

در شماره هاى آينده[8] در اين زمينه ها بيشتر سخن خواهيم گفت و حقايق تاريخى را، آن طور كه بوده، نه آن طور كه منافقين مى خواهند «جعل» كنند، براى آگاهى نسل جوان و مسلمان ايران، بازگو كرده و منتشر خواهيم ساخت.

قم: حوزه علميه ـ رجب 1406 هـ

سيد هادى خسروشاهى[9]

* * *

... علاوه بر نويسنده اين سطور، دوستان ديگر ـ همكاران نشريه بعثت ـ هر كدام به تناسبى، مطالبى باز در اين زمينه نوشته و يا به عنوان خاطرات نقل كرده اند كه براى تكميل بحث: «چگونگى آغاز مبارزه مخفى و پيدايش بعثت»، به نقل آن مطالب نيز مى پردازيم.

1ـ آيت الله آقاى هاشمى رفسنجانى ـ علاوه بر گفتارى كه در مصاحبه با مجله «عروة الوثقى» داشته و در پيش نقل شد، در كتاب خود در اين باره چنين مى نويسد:

«52 ـ آزادى امام

از اساسى ترين كارهاى ما در آن چند ماه ايجاد تشكيلاتى بود كه مركزيت آن از يازده نفر تشكيل مى شد، آقايان: خامنه اى، منتظرى، ربانى شيرازى، قدوسى، مصباح يزدى، امينى، محمد خامنه اى، آذرى، مشكينى، حائرى تهرانى و من. نشريه مخفى بعثت و انتقام در حقيقت ارگان همين جمعيت بود كه در كارهاى اجرايى آن آقايان سيد محمود دعايى، مصباح، على حجتى كرمانى و سيد هادى خسروشاهى و من، همكارى داشتيم. نشريه «بعثت» بيشتر جنبه سياسى و پرخاش و افشاگرى داشت و نشريه «انتقام» جنبه ايدئولوژيكى آن قوى بود، كه شايد بر اساس احساس چنين نيازى پس از «بعثت» منتشر شد. در حل مسايل مالى هم نقش اساسى را هيأت هاى مؤتلفه داشتند.

براى اين تشكيلات اساس نامه اى هم نوشته شد كه بعدها در كتابخانه آقاى آذرى، كه مورد تفتيش ساواك قرار گرفت، به دست رژيم افتاد و آن تشكيلات به آن صورت ادامه پيدا نكرد و اعضاى آن تحت تعقيب قرار گرفتند. البته مطابق قرار، پوشش كار را هدف اصلاح امور حوزه قرار داده بوديم كه قرار بود در صورت كشف، همه جا يك زبان همين را بگوييم. رژيم حساسيت شديدى روى تشكيلات سياسى داشت...»[10]

2ـ حجت الاسلام والمسلمين آقاى سيد محمود دعايى هم در مصاحبه اى با مجله «ياد» چنين مى گويد:

«... انتشار يك نشريه از سوى نيروهاى مبارز:

در كنار آن فعاليت ها و ارتباطات، ضرورت انتشار يك نشريه رسمى كه بيانگر اهداف و آرمان هاى روشن و مترقى حوزه باشد مطرح شد و قرار شد يك نشريه اين چنينى سازماندهى شود. طبيعتاً هسته ى اصلى آن در منزل آقاى هاشمى در قم بود و هسته ى تهرانش در منزل آقاى شهيد باهنر بود. من خاطرم هست كه سازماندهى كردند و افرادى انتخاب شدند، آقايان هاشمى رفسنجانى، مرحوم شهيد باهنر، مصباح يزدى، مرحوم آقاى ربانى شيرازى، آقاى حجتى كرمانى و آقاى خسروشاهى بودند كه در منزل آقاى رضا شريفى گرگانى قرار شد وسيله اى تدارك شود: وسيله ى تكثير (پلى كپى). چون من از دوران دبيرستان بخش هنرى دبيرستان، تايپ و اين طور چيزها را آموخته بودم، تايپ مى كردم. استنسيل تهيه شد، مركب و كاغذ تهيه شد.

هيئت تحريريه اصلى آن نشريه كه اسمش را هم «بعثت» گذاشتند و تصادفاً روز مبعث هم اولين شماره اش تكثير و پخش شد. سرمقاله اصلى اش را مرحوم شهيد باهنر نوشته بودند، مطالبى را آقاى هاشمى مى نوشتند، اخبار و گزارش هاى تحليلى را آقاى خسروشاهى تدارك مى ديدند، مبحثى در سازماندهى را آقاى حجتى مى نوشتند، آقاى مصباح يك مبحث اعتقادى و كلامى قوى را تدارك مى ديدند. و هر كسى كارى مى كرد. من هم سعى مى كردم در تكثير و پخش آن فعال باشم. به خاطر حساسيت كار كه هيچ كس نبايد مطلع باشد، سعى كرده بوديم حتى الامكان مرتبطين رسمى و علنى، كم تر باشند.

به خاطرم هست يك روز دستگاه پلى كپى ما مشكلى برايش پيش آمده بود، مى گشتيم كه چه كسى كارشناس امور پلى كپى هست كه بتواند كمك بدهد، از آقاى جعفر شبيرى زنجانى دعوت كرديم كه آن جا آمد، در اين زمينه بلد بود آمد و خيلى مؤثر بود. آقاى شيخ مهدى طارمى خطاط ما بود، كليشه بعثت را ايشان نوشته بود، كليشه ها و سرتيترهاى هر شماره را ايشان مى نوشت. اين نشريه نزديك به دو سال تداوم داشت و خيلى خوب عرضه شد. مطالب خيلى سطح بالايى داشت در محافل دانشگاهى و روشنفكرى از آن خيلى استقبال شد. همه ماهه مطالب متناسب با شرايط روز را تدارك مى ديديم.

در اين اواخر سال 1343 به خاطر خط مشى اى كه آقاى شريعتمدارى داشتند و دارالتبليغ را تأسيس كرده بودند، اختلاف بينش به وجود آمد بين برخى از دوستانى كه آن جا را اداره مى كردند با دوستان اصلى ـ با برخى از دوستانى كه در هسته مركزى بودند و ارتباطاتى با تشكيلات دارالتبليغ داشتند ـ آقاى خسروشاهى، آقاى حجتى و... بودند. و آنها تأكيد داشتند كه براى وحدت روحانيت، از آقاى شريعتمدارى هم ياد بشود. از دارالتبليغ هم اسم برده شود.

احساس مى شد كه نوعى تنگناى هم زيستى، محذوراتى را دارد و بين آقايان به وجود مى آورد، مع ذلك نشريه تداوم داشت و براى جبران اين نقيصه ـ خط مشى اى كه در اين نشريه داشت حاكم مى شد ـ نشريه انتقام سازماندهى شد. نشريه انتقام در كنارش بيان گر اهداف جدى و قوى و ناب مبارزاتى بود. نشريه اى كه آخرين شماره اش مربوط به كاپيتولاسيون بود.

ياد: ظاهراً انتقام زياد دوام نياورد؟

حجت الاسلام دعايى: انتقام مدتى طول نكشيد، فكر كنم يك سال بود.

جالب آن است كه از هسته هاى اوليه كار در «انتقام» آقاى وافى بود، حاج شيخ ابوالقاسم وافى كه در قم بود. چند سال بعد كه ما از موضوع عضويت آقاى وافى اطلاع پيدا كرديم، فهميديم چه قدر هوشمندانه كسانى را انتخاب كرده اند كه كسى باور نكند اين ها دستشان در اين كارها هست.

آن نشريه خيلى فعال بود و در تهران، تشكل هاى دانشجويى، انجمن هاى اسلامى دانشجويان و در بازار كسانى بودند كه آن را خوب توزيع مى كردند. در قم هم خوب توزيع مى شد. و رمز تداوم نشريه مخفى دانشجويان حوزه علميه قم، در اين بود كه افراد مرتبط با آن، پرحرف نبودند، پرگو نبودند. اين طرف و آن طرف خودشان را عرضه نمى كردند و اين از رموز تداومش بود. آخرين شماره اش كه من خاطرم هست مربوط به كاپيتولاسيون بود بحث تحليلى بسيار ارزشمندى را ارائه داد و ويژه نامه اى بود كه فكر مى كنم در بيست يا سى صفحه تهيه شده بود و منتشر شد.

بعد از آن بعضى از آقايون دستگير شدند و من هم مجبور به هجرت به عراق شدم...

البته يادم هست براى آن كه شناخته نشويم، افراد در آن گروه گرداننده بعثت، هر كدام براى خودمان اسمى گذاشته بوديم. من على آقا اراكى بودم، آقاى هاشمى على ايرانى بودند، هر كدام اسم مستعارى داشتيم...»[11]

3- شماره هاى بعثت چگونه به دست آمد؟

حجت الاسلام والمسلمين، على حجتى كرمانى هم طى يادداشتى كه براى مقدمه نخستين چاپ مجموعه بعثت، نوشته است چنين مى نويسد:

«بى ترديد دورانديشى و همت عالى برادر گرامى جناب حجت الاسلام والمسلمين آقاى سيد هادى خسروشاهى در بقاى دوره كامل نشريه مخفى «بعثت» ارگان دانشجويان حوزه علميه قم در سال هاى 42-44، نقش عمده و اساسى را دارد و اگر همت ايشان نبود، امروز نشانى از دوره كامل اين نشريه در ميان نبود.

آقاى خسروشاهى در دوران انتشار «بعثت» صادقانه در پرمحتوا ساختن نشريه مى كوشيد و بدون هيچ گونه ادعا و تظاهرى ـ مانند چند برادر ديگر همكار ـ در تهيه مقالات و نشر مخفيانه آن در سراسر ايران، كوشا بود و جمع آورى و حفظ دو دوره از آن، در آرشيو اختصاصى خود آن هم در آن دوران پرخطر و طولانى، نشان دهنده استمرار تلاش و اخلاص در عمل تواند بود.

پس از پيروزى انقلاب، به پيشنهاد نهادى وابسته به انقلاب كه به دنبال اين نشريه بود و آن را حتى در ميان اسناد ساواك نيافته بود، شماره هاى اصل موجود در آرشيو آقاى خسروشاهى توسط من به دست مسؤول آن نهاد سپرده شد كه به طور مستقل منتشر سازد! ولى متأسفانه آن دوره از نشريه، شوخى شوخى! نصيب آن نهاد شد! و مرا در نزد برادرمان آقاى خسروشاهى شرمنده ساخت.. به ويژه كه هدف اصلى ما ـ چاپ و نشر آن ـ برآورده نشد! و شماره هاى نشريه در بايگانى آن نهاد قرار گرفت.. اما پس از مدتى كه مى خواستم از اين پيش آمد ناگوار غير اختيارى، عذرخواهى بكنم! برادرمان آقاى خسروشاهى با خنده گفت: آقاى حجتى نگران نباش! من يك دوره ديگر در آرشيو دوم خود دارم، اگر آماده چاپ آن هستى، اين بار دوره اى ديگر در اختيار شما قرار مى دهم! اما نه اصل آن را...

و چنين بود كه اين بار دوره اى ديگر ـ اما فتوكپى شده ـ در اختيار من قرار گرفت و من پس از ويرايش كوتاه و مقدمه نويسى، توسط انتشارات «سروش» آن را به دست چاپ سپردم. البته براى سپاس و تقدير از زحمات آقاى خسروشاهى در جمع آورى و نگهدارى شماره هاى اين مجموعه، در آخر آن مجموعه كه توسط «سروش» چاپ شده است، چنين آورده ام:

«... و اينك پس از گذشت 22 سال و چهار ماه و 7 روز از انتشار نخستين شماره و پس از گذشتن 20 سال و دو ماه[12] از انتشار چهاردهمين و آخرين شماره نشريه بعثت (نشريه داخلى دانشجويان حوزه علميه قم) مجموعه كامل آن (14 شماره) كه از آرشيو حجت الاسلام سيد هادى خسروشاهى سخاوتمندانه فرادست آمد، در يك مجلد تقديم علاقه مندان نهضت روحانيت شيعه و مشتاقان تاريخ انقلاب اسلامى مردم ايران مى گردد ـ 29 فروردين 1366 ـ»[13]

... و اكنون مايه مسرت و شادمانى است مژده دهم كه علاوه بر «بعثت» مجموعه هاى ديگر اسناد نهضت اسلامى ايران كه اغلب آنها به طور اختصاصى و بدون خط بازى توسط ايشان از همان آغاز نهضت جمع آورى و با زحمات و دقت در حدّ وسواس و حتى بدون اطلاع ما و دوستان و همكاران ديگر، در مراكز مختلف نگهدارى شده است، در 20 جلد و به طور مستقل، آماده چاپ و نشر مى گردد.

نخستين مجلد آن مجموعه گران سنگ، دوره كامل «بعثت» ـ با مقدمه اى تاريخى و مدارك و اسناد جديد ـ و دومين جلد آن، نشريه «انتقام» ـ دومين نشريه حوزه علميه قم ـ و سپس اعلاميه هاى طلاب حوزه علميه قم و آن گاه مجموعه كامل همه اعلاميه هاى مراجع عظام و علماء بزرگ بلاد ـ باز بدون هيچ گونه گرايش خطى و جناحى!! ـ خواهد بود.

خدايش جزاى خير دهد كه در آن دوران خطرناك خفقان و حاكميت «زر و زور و تزوير»، از روى ايمان و اعتقاد، خود به تنهايى به اين كار عظيم ـ حفظ و نگهدارى اسناد تاريخى نهضت ـ پرداخت بدون آن كه خود را «طلبكار» بداند و يا نيازى به «قدرشناسى»! داشته باشد...

و هذا من فضل الله يعطيه من يشأ من عباده.

تهران: مهرماه 1376

على حجتى كرمانى[14]

* * *

... اين اجمالى از خاطرات و ديدگاه هاى بعضى از دوستان و همكاران، درباره پيدايش بعثت و چگونگى آغاز مبارزه مخفى و تاريخ آن بود، اما در اين كتاب، نقل يكى دو نكته و خاطره، و نقد تاريخى نوشته يكى از برادران عزيز، و نقل چند سند از «ساواك» براى تكميل بحث «تاريخ و چگونگى پيدايش بعثت» ضرورى است:

 


[1]. در ضمن خاطرات مربوط به آيت الله خامنه اى در اين باره به طور مستند بحث كرده ام.

[2]. يادداشت هاى روزانه مهندس مهدى بازرگان ـ خاطراتى از دوران زندان، ص 241، چاپ تهران، 1376، نشر قلم.

[3]. مجله «عروة الوثقى»، شماره 68، مورخ 22/11/60، صفحه 38، چاپ تهران.

[4]. روزنامـه اطلاعـات، درباره پاسخ سيد هادى خسروشاهى به مقاله آقاى احمدعلى بابايى.

[5]. مجله «سروش»، شماره 9 و 10، صفحه 32-34.

[6]. چون متن كامل شماره هاى نشريه بعثت در اين كتاب منتشر مى گردد، از نقل اين قسمت از مقالات كه در مجله آمده است، خوددارى شد!

[7]. مجموعه كامل بعثت در يك مجلد از سوى «مركز اسناد انقلاب اسلامى» منتشر گرديد.

[8]. از ماهنامه يا مجله بعثت، پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران، فقط شماره 1 و 2 در سال 1365 منتشر گرديد و به علت اشتغالات گوناگون، انتشار آن ادامه نيافت... اما هفته نامه «بعثت» و تنها به عنوان يك نشريه محلى ـ قم ـ هنوز منتشر مى گردد كه اخيراً وارد سى و چهارمين سال انتشار خود گرديد.

[9]. مجله بعثت، شماره 1 و 2، ص 8-5، چاپ قم، 1365.

[10]. كتاب: دوران مبارزه، ـ خاطرات آقاى رفسنجانى ـ ج 1، ص 190، چاپ تهران، 1376، دفتر نشر معارف اسلام.

[11]. فصلنامه «ياد» نشريه «بنياد تاريخ انقلاب اسلامى ايران»، سال 12، شماره 46-45، ص 127ـ124، (بهار و تابستان 1376)، چاپ قم.

[12]. در تاريخ نوشتن اين يادداشت...

[13]. مجموعه بعثت، انتشارات سروش، مقدمه، ص 25.

[14]. دست خط و متن اصلى اين نوشته آقاى على حجتى كرمانى در آرشيو اسناد ما قرار دارد...