خلاصه: باید اشاره كرد كه همواره اندیشه سیاسی ایشان در حال تحول و تحولات مبارزاتی شان در تكامل بود. ایشان در سال 1331 رساله «بازی جوانان با سیاست» را نوشته و از دخالت دانشجویان در مبارزات سیاسی اظهار نگرانی كرده بود! اما بعدها توسط همین دانشجویان، حركت سیاسی خود را آغاز و ادامه داد... یا در سال 1340 «اسلام مكتب مبارز و مولد» را نوشت و در سال 1341 رساله «مبارزات مذهبی ـ مبارزات سیاسی» و سپس «مرز میان دین و سیاست» را منتشر ساخت...
استاد سیدهادی خسروشاهی در گفتگو با مجله «پایتخت کهن»:
چگونه با مهندس بازرگان آشنا شدید؟
من پس از آنکه در سال 1332 به حوزه علمیه قم آمدم، کم کم به محافل فرهنگی سیاسی ـ مذهبی تهران هم رفت و آمد پیدا کردم و در همین دوران، در «مسجد هدایت» خدمت آیت الله طالقانی رسیدم و همزمان با مرحوم مهندس بازرگان هم آشنا شدم. پس از این آشنایی مقدماتی، اغلب در مراسم انجمن های اسلامی دانشجویان که در تهران یا کرج برگزار می شد، حضور می یافتم. این مراسم یا جشن ها که به مناسبت های مختلف از جمله اعیاد مذهبی مانند عید فطر تشکیل می شد و نوعاً سخنران این جلسات هم مرحوم آیت الله طالقانی یا مرحوم مهندس بازرگان بود. البته همۀ این سخنرانی ها، بعدها به شکل کتاب یا رساله مستقلی چاپ و منتشر گردید.
علاوه بر این، هر دو بزرگوار، اهل قلم و تألیف بودند که در زمینه های مختلف آثاری از خود به یادگار گذاشته اند که خوشبختانه در چند سال اخیر، مجموعه ی این آثار و تألیفات تحت عنوان کلی «مجموعه آثار» توسط بعضی نهادهای فرهنگی تجدید چاپ شده و در اختیار عموم قرار گرفته است.
گویا جنابعالی در همان سال های دور، بعضی از آثار مرحوم مهندس بازرگان را با مقدمه و توضیحات به دست چاپ سپرده اید؟
بلی درست است! من نخستین اثری را که از مهندس بازرگان، با مقدمه و توضیحات در «تبریز» چاپ کردم، مجموعه چند مقاله ایشان درباره «مذهب در اروپا» بود که در مجله «دانش آموز» نشریه کانون قرآن آیت الله طالقانی درج شده بود. شماره های مجله دانش آموز را من در کتابخانه شخصی آیت الله طالقانی در منزلشان در قلعه وزیر، دیدم و به تورق آنها پرداختم... وقتی آیت الله طالقانی علاقه مرا به مجله دیدند، دوره موجود مجله را به بنده اهدا کردند و من هم در نخستین اقدام، بحث «مذهب در اروپا» را که در چند شماره درج شده بود، به شکل رساله ای مستقل چاپ کردم.
فقط همین رساله را چاپ کردید؟
علاوه بر این رساله، چند رساله دیگر مهندس بازرگان را باز در تبریز، توسط کتابفروشی «سروش» و «سعدی» منتشر کردم که مورد توجه و استقبال قرار گرفت، که از جمله آنها بود «بی نهایت کوچک ها»، «پراگماتیسم در اسلام»، «دل و دماغ»، «احتیاج روز». نسخۀ خطی کتاب «بعثت و ایدئولوژی» را هم ایشان به من دادند که در تبریز توسط کتابفروشی «سعدی» انتشار یافت... و البته این امر موجب پرونده سازی بر ضد اینجانب توسط ساواک تبریز گردید و «تیمسار سرتیپ مهرداد»! که همزمان علاوه بر رئیس ساواک، رئیس شهربانی کل تبریز هم بود، در سفری به تبریز پس از دستگیری و انتقال من به بازداشتگاه ساواک در تبریز ـ محلی در کنار قبرستان طوبائیه تبریز ـ اعلام نمود که به زودی برای انجام خدمت سربازی به «پادگان قوشچی» در رضائیه اعزام خواهم شد که با وساطت علماء تبریز و در رأس آنها مرحوم آیت الله حاج میرزا عبدالله مجتهدی آزاد شدم، به شرط آنکه تابستان ها هم به تبریز نروم! وقتی من به تیمسار گفتم: تبریز شهر من است و خانواده من همه در تبریز زندگی می کنند، من اگر نتوانم به تبریز بیایم به کجا باید بروم؟ در پاسخ گفت: به هر جهنم دره ای که می خواهی برو! اما به تبریز نیا و اگر باز به تبریز آمدی، یکسره به قوشچی فرستاده خواهی شد!...
و من به قم برگشتم و چند ماه بعد اتفاقاً تابستان فرا رسید... و من جایی برای فرار از گرمای قم نداشتم و در فکر بودم که به مشهد مقدس بروم که در خبری در جرائد آمد: تیمسار مهرداد در باغی در شیراز، توسط جوانی شانزده ساله به ضرب چاقو کشته شد! که از ذکر علت آن خودداری می کنم، ولی به هر حال ما توانستیم آن سال هم به راحتی به تبریز برویم. به این نکته هم اشاره کنم که در ملاقات هایی که با مرحوم بازرگان، در زندان قزل قلعه یا قصر انجام می شد، با توجه به اینکه چاپ آثار ایشان ممنوع بود، مرحوم بازرگان پیشنهاد می کرد که آثار جدید ایشان را به نام خودم یا با اسم مستعار چاپ کنیم که البته ما پیشنهاد دوم را پذیرفتیم و بعضی از آثار دیگر ایشان، در این دوران با نام های مستعار چاپ و منتشر گردید.
تعبد و تدین مرحوم بازرگان را چگونه دیدید؟
مهندس بازرگان یک فرد متدین و متعهد و متعبد و متشرع به معنی واقعی کلمه بود. ... التزام ایشان به نماز اول وقت و احکام شرعی و حضور مخلصانه در محافل مذهبی، به ویژه مجلس درس تفسیر قرآن آیت الله طالقانی، نشان دهنده عمق گرایش معنوی ایشان بود. من در تمام مدت آشنایی با ایشان، حتی یکبار هم ندیدم که غیبت کسی را بکند و یا پشت سر احدی، حرفی بزند و یا مرتکب بیان خلاف و دروغی بشود. در یک جمله باید بگویم: مهندس بازرگان یک مسلمان واقعی بود که ظاهراً به دلیل همین شناخت، امام در حکم دولت موقت، آن دولت را «دولت امام زمان» نامیدند.
نقش مرحوم بازرگان را در پیدایش جنبش روشنفکری دینی چگونه ارزیابی می کنید؟
البته من مفهوم «روشنفکری دینی» را خیلی درک نمی کنم اما نقش بازرگان در تبیین و نشر اندیشه اسلام راستین را بسیار برجسته می دانم و شاید همه ما بدانیم که ایشان در محافل علمی، دانشگاهی، دانشجویی بین نسل جوان، نقش خاصی در تبیین و تفسیر مبانی و مفاهیم اسلامی داشت و شاید هم بتوان گفت که همۀ آثار ایشان در این راستا تنظیم و تألیف شده است. البته ارزیابی دقیق مسئله نیازمند فرصت دیگری است.
رابطه مهندس بازرگان و آیت الله طالقانی با مراجع حوزه علمیه قم چگونه بود؟
آیت الله طالقانی چون خود فرزند حوزه بود به طور طبیعی با کلیت حوزه علمیه قم روابط حسنه ای داشت که در طلیعه آن، ارتباط با مراجع عظام بود. در سفرهای متعددی، هر دو بزرگوار، همراه مرحوم دکتر یدالله سحابی به قم آمده و با مراجع عظام و شخصیت هایی چون علامه طباطبایی دیدار و گفتگو داشتند. در مسئله تشکیل «نهضت آزادی» هم هر سه بزرگوار به قم آمدند و طبق قرار قبلی، من از آیت الله شریعتمداری و آیت الله نجفی وقت ملاقات گرفتم و در مورد آیت الله خمینی، وقتی نزد ایشان رفتم و درخواست ملاقات آقایان را گفتم، فرمودند: «ما اکنون نهضتی را شروع کرده ایم، صلاح نیست که فعلا ارتباطی با احزاب داشته باشیم» من عرض کردم: «بنده پاسخ آقایان را چه بدهم؟» امام لبخندی زدند و گفتند: «قل رب انی سقیم». اشاره به آیه ای که حضرت ابراهیم برای عدم شرکت خود در محفل همشهریان خود بیان داشته بود.
من در دیدار آقایان: مرحوم آیت الله شریعتمداری و آیت الله نجفی مرعشی حضور داشتم ولی در مورد ملاقات با امام به آقایان گفتم: «حاج آقا مختصر کسالت دارند و معذورند» که مرحوم بازرگان بلافاصله گفت: «پس ضروری شد که برای عیادت خدمت ایشان برسیم» و البته من از آقایان جدا شدم و همراه آنان نرفتم. ولی بعد آقای حاج شیخ حسن صانعی گفت که آنها برای «عیادت» رفته بودند و امام هم به حضور پذیرفته بودند!
در راستای همین روابط و شناخت ها بود که پس از دستگیری و محاکمه آقایان در دادگاه نظامی رژیم شاه، بنده با مراجعه به آن بزرگواران نامه هایی در تایید آقایان و تقبیح محاکمه آنان اخذ کرده و در یک جلسه دیدار در دادگاه کپی آن نامه ها را در اختیار آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان گذاشتم. البته بعد به مشهد رفتم و از آیت الله میلانی هم نامه ای در این رابطه گرفتم که همه آنها با مقدمه ای بسیار تند بر ضد شخص شاه، توسط دوستان «نهضت آزادی» همان وقت چاپ و منتشر گردید. البته امام هم پس از صدور حکم دادگاه، در نامه ای از حرکت آقایان تقدیر نموده و صریحاً نوشتند: «من به هنگام محاکمه، اظهار نظری نکردم تا حکم صادره تشدید نشود».
سیر تحولات مبارزات سیاسی بازرگان از سال 32 تا 57 را بیان فرمائید.
بررسی سیر تحولات مبارزاتی و همچنین تحولات «اندیشه های سیاسی و دینی» ایشان نیازمند تألیف یک کتاب و یا گفتگوی مبسوطی است و متأسفانه در یک مصاحبه مکتوب و مختصر نمی توان به آن پرداخت. اما باید اشاره کرد که همواره اندیشه سیاسی ایشان در حال تحول و تحولات مبارزاتی شان در تکامل بود.
ایشان در سال 1331 رساله «بازی جوانان با سیاست» را نوشته و از دخالت دانشجویان در مبارزات سیاسی اظهار نگرانی کرده بود! اما بعدها توسط همین دانشجویان، حرکت سیاسی خود را آغاز و ادامه داد... یا در سال 1340 «اسلام مکتب مبارز و مولد» را نوشت و در سال 1341 رساله «مبارزات مذهبی ـ مبارزات سیاسی» و سپس «مرز میان دین و سیاست» را منتشر ساخت. و در اواخر عمر هم مطلبی منتشر نمود که در واقع تجدید نظر کلی در اندیشه های وی را نشان می دهد. و در آن آمده بود که انبیاء برای آخرت مردم مبعوث شده اند نه برای امور دنیوی آنها. بررسی و تحلیل این موضوع را بگذاریم برای فرصتی دیگر و یا همایشی خاص درباره «ارزیابی عملکرد و اندیشه مهندس بازرگان» که امید داریم به همت یک نهاد علمی ـ فرهنگی با شرکت فرهیختگان و شخصیت های قلیلی که از آن دوران باقی مانده اند، تشکیل گردد و به یک تحلیل علمی بپردازد.
یاد مهندس بازرگان را گرامی می داریم، رضوان الله تعالی علیه