به قلم: علی کریمیان
اشاره: بخشی از مجموعهی اسناد فهرست شده سازمان اسناد ملّی ایران به اسناد نخستوزیری در سالهای 1305 تا 1328 هـ. ش اختصاص یافته و بخشی از آن دربارهی رجال و شخصیتهاست که به تفکیک و با کُد خاصی مشخص شده است.
اسناد مربوط به آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی به شماره تنظیم 1-118001 شامل بخشهای زیر است:
1ـ توصیهنامهها، درخواستها و انتقادهای آیتالله کاشانی که به خط خود اوست و تا حدی موضعگیریهای اجتماعی و سیاسی وی را نشان میدهد.
2ـ تلگرافها و اعلامیههای سیاسی و اجتماعی او.
3ـ اسنادی از افراد و دستهها و گروهها که دربارهی آیتالله کاشانی است.
در این شماره معدودی از اسناد بخش اوّل را منتشر میکنیم. موضوع اسناد بازنویسی شده به اختصار در بالای هر سند ذکر میشود.
آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی، فرزند آیتالله مصطفی کاشانی، در سال 1300 هـ. ق متولد شد(1) و در نزد پدر خود و علمای بزرگ عتبات، مقدمات و سطوح را به پایان رساند(2)، در 16 سالگی در معیت پدر به زیارت بیت الله الحرام رفت و پس از انجام مناسک حج به نجف اشرف، مرکز علم و ادب و دیانت، برگشت و در همان جا رحل اقامت افکند(3) و در حوزه مقدس نجف و سامرا از محضر اساتید عظام وقت(4)، آخوند خراسانی(5)، حاج میرزا حسین تهرانی(6)، حاج سید محمّدتقی شیرازی(7) کسب فیض کرد و در سن 25 سالگی به درجه اجتهاد نایل آمد(8) و یکی از علمای بزرگ شیعه شد.(9)
در سال 1332 هـ. ق، در فاصله جنگ جهانی اوّل (1918 ـ 1914)، زمانی که انگلیسیها با ارتش مجهز خود به قصد تسلط بر مناطق شرقی(10) به عراق حمله کردند، آیتالله سید مصطفی کاشانی فتوای جهاد علیه آنان را صادر کرد و اقدامات مؤثری علیه انگلیسیها انجام داد(11) حاج سید ابوالقاسم کاشانی نیز ده ماه در کنار علما و ملیّون عراق به مبارزه پرداخت(12)، ولی با وجود تلاشهای بسیار نیروهای مسلمان، انگلیس عراق را تصرف کرد(13) و در سال 1920 م مردم عراق به رهبری آیتالله میرزا محمّدتقی شیرازی اقدام همه جانبهای را علیه اشغال کشورشان آغاز کردند(14) که این بار هم مواجه با فتاوی مراجع تقلید بود، امّا دیری نپایید که انگلیسیها با توسل به نیروهای هوایی و زمینی خود شکست سختی بر نیروهای انقلابی وارد آوردند و بر عراق مسلط شدند.(15) سِر پِرسی کاکس، کمیسر عالی انگلیس، در بغداد تسلیم هفده نفر از سران انقلاب(16)، از جمله آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی، را از شروط صلح با عراق تعیین کرد.
این افراد میبایست ظرف 24 ساعت تسلیم دولت انگلیس میشدند، لیکن مردم عراق راضی به تحویل آیتالله کاشانی نشدند و رؤسای عشایر و مراجع عراق از ایشان خواستند که عراق را ترک کند، از این رو آیتالله کاشانی به اتفاق قاطع الفوادی، یکی از رهبران ملّی عراق، در لباس مبدل کردی شبانه به سوی ایران حرکت کردند و پس از چند شب راهپیمایی در 2 دی 1299 هـ. ش(17) به مرزهای پشتکوه لرستان(18) رسیدند. والی پشتکوه به گرمی از آنان پذیرایی کرد و ایشان پس از چند روز به قصد تهران به سوی کرمانشاه رفتند و پس از اقامت کوتاهی در همدان و قم در 30 بهمن به تهران رسیدند(19) امّا انگلیسیها که آیتالله کاشانی را یکی از مخالفان سرسخت خود میدانستند، در غیاب او، برایش حکم اعدام غیابی صادر کردند.(20)
آیتالله کاشانی در 30 فروردین 1302 هـ. ش به دعوت انجمن نظارت مرکزی انتخابات دوره پنجم برای حوزه عودلاجان، در آنجا حضور یافت و در اداره ایالتی و انتخابات به ریاست حوزه انتخابیه محل مذكور منصوب و در انتخابات دوره پنجم تقنینیه تهران نفر چهارم شد.(21) در این هنگام مخالفان کابینه مستوفیالممالک، جنجالی به راه انداختند و به ذکر معایب زمامداری وی پرداختند.
جراید طرفدار رضاخان در قلم فرسایی و انتقاد از او آزاد بودند.
تا این که سرانجام مستوفی استعفا کرد. در این هنگام عدهای از تجار تهران به منزل آیتالله کاشانی رفته و تقاضا کردند که ایشان به حضور احمدشاه بروند و از او بخواهند که استعفای ریاست وزراء را نپذیرد.
در 22 خرداد 1302 هـ. ش ناظمالتجار کرمانی به نمایندگی از طرف تجار همراه آیتالله کاشانی به ملاقات احمدشاه رفت تا او را از قبول استعفای ریاست وزراء برحذر دارند، امّا شاه اعلام کرد که استعفای رئیسالوزراء خواست خودش بوده است.(22)
همچنین آیتالله کاشانی، در آذر ماه 1304 هـ. ش نیز در انتخابات مجلس مؤسسان با اخذ 21379 رأی پنجمین نماینده تهران شد و به عضویت شعبه 5 این مجلس درآمد.(23)
پس از واقعه شهریور 1320 هـ. ش و اشغال ایران، انگلیسیها از سهیلی، نخستوزیر، خواستند که آیتالله کاشانی را که یکی از مخالفان سرسخت آنها بود تبعید کند. بدین ترتیب آیتالله کاشانی و 164 نفر(24) از افراد متنفذ لشکری و کشوری را که ممکن بود دردسری برای انگلیسیها ایجاد کنند(25)، به بهانه تشکیل ستون پنجم آلمان در ایران(26) توقیف کردند و در بیمارستان پانصد تختخوابی تهران و اراک تحتالحفظ درآوردند.(27) وقتی آیتالله کاشانی از دستور توقیف خود آگاه شد، به قم رفت و از آنجا تلگرافی به فرمانداری نظامی فرستاد(28) و تسلیم شدن خود را موکول به شرایطی کرد، امّا فرماندار نظامی از طریق درج آگهی در جراید به وی اخطار کرد که خودش را تسلیم کند.(29) سرانجام وی در 27 خرداد 1323 هـ. ش در گلابدره شمیران دستگیر و بازداشت شد و از جمله کسانی بود که با بازپرس انگلیسی به خشونت رفتار کرد.(30) سپس 28 ماه در زندان نیروهای متفقین و نیروهای اشغالگر در اراک و کرمانشاه به سر برد. در دورهی چهاردم مجلس شورای ملّی هم با این که در تبعید بود،(31) با اخذ 3042 رأی به نمایندگی مجلس انتخاب شد.(32)
در پایان جنگ جهانی دوّم (1324 هـ. ش) طی تلگرافی که حکومت به کرمانشاه فرستاد، دستور آزادی آیتالله کاشانی را صادر کرد، وی در میان استقبال مراجع و علما و اهالی قم در 27 شهریور 1324 هـ. ش وارد این شهر شد و پس از سه روز اقامت در منزل ابوالفضل تولیت به تهران رفت و سپس برای مدتی به شمال کشور عزیمت کرد.(33)
در 26 تیر 1325 هـ. ش در پی زد و خوردی که بین کارگران هوادار حزب توده و کارگران مخالف آنها روی داد، آیتالله کاشانی که به عزم زیارت مشهد در سمنان اقامت داشت مسبب بلوا شناخته شد،(34) و بر طبق ماده 5 قانون حکومت نظامی بین راه شاهرود و سبزوار بازداشت شد(35) و ابتدا به بهجتآباد قزوین و سپس به کمره(36) تبعید شد.(37) آیتالله سید محمّد بهبهانی در مجلس ترحیم آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی(38) (وفات 16 آبان 1325 هـ. ش) خواستار آزادی آیتالله کاشانی از شاه شد، شاه نیز پذیرفت و به قوامالسلطنه، نخستوزیر، دستور آزادی آیتالله کاشانی را داد و نخستوزیر با عزیمت ایشان به قزوین موافقت کرد.(39) در دی ماه همان سال آیتالله کاشانی در دوره پانزدهم مجلس شورای ملّی به نمایندگی انتخاب شد. پس از چندی به تقاضای اهالی ابهر به آن شهر رفت و از آنجا به قزوین و تهران عزیمت کرد. پس از چند روز اقامت در امامزاده قاسم شمیران، منزل آیتاللهزاده تهرانی به منظور گذراندن تابستان به دوشان تپه رفت(40) در 17 دی 1326 هـ. ش برای پشتیبانی از اعراب فلسطین، مردم را به اجتماع در مسجد شاه دعوت کرد، بار دیگر نیز در 28 اردیبهشت سال بعد اعلامیهای صادر کرد و مردم را به اجتماع در روز جمعه 31 اردیبهشت 1327 هـ. ش به همدردی با مسلمین فلسطین فرا خواند.(41) پیش از این اجتماع یعنی در 25 خرداد ماه همان سال منزل ایشان به دستور عبدالحسین هژیر نخستوزیر، محاصره شده و روز بعد مردم تظاهراتی برپا کرده بودند که ایشان آنها را به آرامش و لغو تظاهرات دعوت کرده بود.
سرانجام در شب 17 بهمن 1327 هـ. ش، بر طبق مادهی 5 حکومت نظامی، آیتالله کاشانی و دامادش را بازداشت و به خرم آباد و سپس به لبنان تبعید کردند.(42) حسین مکی، نمایندهی مجلس، در 23 فروردین 1328 دولت ساعد را به خاطر استقرار حکومت نظامی و تبعید آیتالله کاشانی استیضاح کرد.(43)
علیرغم وضعیت مزبور، آیتالله کاشانی باز هم در انتخابات مجلس شورای ملّی شرکت نموده و در 21 فرودین 1329 هـ. ش وکالت مردم تهران را برای دوره شانزدهم پذیرفت. مجامع روحانی، جبهه ملّی، بازار و اصناف طی تلگرافهایی خواستار بازگشت وی به وطن شدند.(44) و او در 20 خرداد 1329 هـ. ش در میان استقبال مردم تهران وارد فرودگاه مهرآباد شد.(45)
در 24 خرداد 1329 هـ. ش فراکسیون جبهه ملّی با حضور آیتالله کاشانی و مصدق تشکیل شد. سپس دکتر مصدق پیام آیتالله کاشانی را در خصوص نفت، علت تبعیدشان، قتل ناصر فخرایی، دیکتاتوری در ایران و عدم اعتبار مجلس مؤسسان، در مجلس شورای ملّی قرائت کرد(46)، همچنین در 6 تیر 1329 هـ. ش به اتاق جبهه ملّی اعلامیههایی علیه نخستوزیری رزمآرا صادر کرد. از اقدامات مؤثر دیگر او میتوان به اعلامیه 1 دی 1329 هـ. ش اشاره کرد که به موجب آن، اجتماع بزرگ چند هزار نفری متشکل از طبقات مختلف در مسجد شاه تشکیل شد و افرادی در مورد ملّی کردن صنعت نفت و ابطال قرارداد 1933 سخنرانی کردند. دو روز بعد نیز اجتماع بزرگی در مسجد شاه(47) تشکیل شد که خواستار ملّی شدن صنعت نفت(48) بود. در 16 اسفند 1329 خلیل طهماسبی، رزمآرا را که به منظور شرکت در مجلس ختم آیتالله فیض(49) در مسجد شاه حضور یافته بود به ضرب سه گلوله از پای در آورد.
روز بعد آیتالله کاشانی، محمود نریمان، دکتر بقائی و حسین مکی بازداشت شدند.(50)
آیتالله کاشانی در مصاحبه با خبرنگار روزنامه انگلیسی دیلی اکسپرس (17 اسفند 1329 هـ. ش) قتل رزمآرا را واجب و خلیل طهماسبی را منجی ملت معرفی کرد. انتشار این مصاحبه محافل مختلف سیاسی را سخت تکان داد.(51) شاه از طریق سرلشکر ضرابی به آیتالله کاشانی پیغام داد که از تندرویهای فدائیان اسلام بکاهد و اجتماعی را که قرار بود در بهارستان برپا شود موقوف سازد. امّا آیتالله کاشانی زیر بار نرفت.(52)
وی در 18 بهمن 1330 هـ. ش به نمایندگی دوره هفدهم مجلس شورای ملّی از حوزه تهران انتخاب شد و در این دوره، یک ماه و شش روز از 10 تیر تا 16 مرداد 1331 هـ. ش، ریاست مجلس را بر عهده داشت(53)، ولی اعلام کرد که خود در مجلس حضور نمییابد و نواب به نیابت او جلسات مجلس را اداره میکند(54)، آیتالله کاشانی در 28 دی 1331 هـ. ش نامهای به مجلس شورای ملّی فرستاد و در این نامه متذکر شد که لایحه اختیارات دکتر مصدق خلاف قانون است.(55)
روز بعد آیتالله کاشانی، در برابر مردم به طرفداری از مصدق اعلامیهای صادر کرد. و در 9 اسفند 1331 هـ. ش طی اعلامیهای از مردم خواست از مانع از مسافرت شاه به خارج از کشور شوند.(56) از آن پس اختلافات ایشان با دکتر مصدق روز به روز بیشتر شد و تا زمان کودتای آمریکایی 28 مرداد ادامه یافت. پس از کودتا نیز تا پایان عمر (23 اسفند 1340 هـ. ش) از صحنه سیاسی ایران کنار گذاشته شد.(57)
سند شماره 1
[توصیه آیتالله کاشانی در مورد ارجاع شغل مناسبی در وزارت عدلیه به سید محمّد، برادرزاده محمّدرضا مساوات]
آذر ماه 1305 هـ.ش
مقام منیع ریاست محترم وزرا اعظام دامت عظمة العالی
البته خاطر شریف مستحضر است که جناب مستطا[ب] شریعتمدار آقای آقاسیدمحمّد مساوات(58) از اوّل تأسیس مشروطه و افتتاح مجلس شورای ملّی شیدالله ارکانه برای پیشرفت مقاصد ملیه و اساس مشروطیت بدون ملاحظات به منافع شخصیه بلکه متحمل همه قسم زحمات و خسارات شده و به طور خلوص مشغول انجام وظایف خدمتگزاری بوده تا آن که نایل به مقاصد عالیه ملیه گردیده و گوی سبقت از دیگران ربوده که فیالواقع از طبقه اولای آزادیخواهان و خدمتگزاران به عالم انسانیت این مملکت به شمار خواهند آمد و تا به حال در هر نقطه که بودهاند کذالک اوقات خود را مصروف به حفظ مقام و حدود ایرانیت و باز هم مشغول خدمات به نوع بوده، لیکن حال چندی است که بیکار مانده و مایلند که در طهران یا نقاط دیگر که مناسب باشد، مشغول خدمتگزاری به دولت و ملت باشد، لذا از حضرت عالی تمنا میشود که در عدلیه ارجاع کاری که مناسب شئونات و لیاقت ایشان باشد به ایشان ارجاع شود. امید است که کاملاً از عهده وظایف لازمه برآید.
ایام شوکت مستدام باد.
الحاج ابوالقاسم الحسینی الکاشانی
[حاشیه]: مرجو از توجهات حضرت اشرف خصوصاً نسبت به طبقات روحانیت بذل توجه مخصوص است. بفرمائید. موجب مزید تشکر و امتنان خواهد بود. الداعی اسحق الرشتی.
به عرض میرساند پیوسته سلامتی وجود شریف عالی از خداوند جل شانه مسئلت مینماید.
جناب مستطاب شریعتمدار آقای آقاسیدمحمّد ـ سلمه الله تعالی ـ اخویزاده مرحوم مساوات که یکی از اولین اشخاص پیشقدم آزادی و ترقیات و پیشرفت مقاصد ملیه و بیش از همه زحمت کشیده و به اساس مقدس شورای ملّی ـ شیدالله ارکانه ـ همه قسم خدمت نموده، چرا باید با آن مراتب خدمت و به علاوه شخصاً سزاوار و شایسته و صاحب همهگونه کمالات و معلومات که دارا هستند مدتی بیکار و با آن که حضرت عالی، منشاء امورات هستید و کاملاً از خدمات ایشان و مقالات ایشان اطلاع دارید، دستورالعمل یک کاری موافق شئونات و لیاقت ایشان برای ایشان مقرر نفرموده باشید، لذا لزوماً خاطر مبارک را یادآوری و اکیداً تمنا مینماید که به هر وسیله که صلاح میدانید در عدلیه مأموریتی موافق لیاقت و شئونات ایشان مقرر فرمائید که به آسودگی مشغول ادای وظایف لازمه خود بوده مزید امتنان و تشکرات قلبیه و دعاگویی خواهد بود. ایام شوکت مستدام بود.
محمّد موسوی بهبهانی(59)
ریاست وزراء، نمره عمومی 10527، به تاریخ 30 آذر 1305 [هـ. ش]
وزارت جلیله عدلیه
سوابق آقای آقاسیدمحمّد مساوات راجع به پیشرفت آزادی و زحماتی که در راه مشروطیت کشیدهاند محتاج توضیح نیست و البته تصدیق خواهید داشت که دولت باید از وجود این قبیل اشخاص وطنپرست لایق استفاده نموده و آنان نیز از نتیجه زحمات خود در راه خدمت به آزادی مملکت بهرهمند باشند.
مشارالیه چندی است بیکار و مقتضی نیست زاید بر این بیکاری ایشان ادامه پیدا کند علیالهذا در خور معلومات و لیاقت ایشان هر چه زودتر در آن وزارتخانه شغلی تعیین و رجوع نموده از نتیجه اینجانب را مستحضر دارید.
[امضاء سمیعی]
سند شماره 2
[درخواست بازگرداندن حجةالاسلام سید نورالدین شیرازی از تبعید]
14 شهر شوال 1345 هـ. ق [27 فروردین 1306 هـ. ش]
به عرض عالی میرساند در باب تبعید جناب حجةالاسلام آقای آقا سید نورالدین(60) از شیراز که فیالحقیقه کار بسیار بد مخالف سیاسی بوده تلگرافی روز قبل از حضرت مستطاب حجةالاسلام و المسلمین آیتالله آقای آقاشیخ محمّدکاظم شیرازی مقیم نجف که مرجع تقلید در فارس هستند رسیده جوفاً تقدیم داشت انشاءالله بذل توجه عاجل در استخلاص او میفرمایید.
ایام شوکت مستدام باد
الحاج ابوالقاسم الحسینی الکاشانی
سند شمارهی 3
[تقاضای بذل مساعدت دولت در تأسیس مدرسه علوی از طرف ایرانیان مقیم شام]
22 شهر شوال المکرم 1345 هـ ق [5 اردیبهشت 1306 هـ. ش]
به عرض عالی میرساند مدتی است به همت و فتوت جمعی از ایرانیان وطنخواه مقیم شام مدرسهای به نام مدرسه علوی تشکیل و تأسیس گردیده که حضرت مستطاب ملاذالشیعه و سنادالشریعه حجةالاسلام و المسلمین آقای آقاسید محسن عاملی(61) دامت برکاته که مرجع تقلید عموم شیعیان قطر سوریه هستند سرپرستی آن مدرسه را قبول فرموده، کمال مساعدت با آن مدرسه میفرمایند. شرحی از حضرت معظم له و هیئت مؤسسه در تقاضای شهریه و مساعدت از طرف دولت برای مدرسه مرقومه به داعی رسیده دولت که حسبالوظیفه به جمله از مدارس ایرانیان خارجه مثل مدارس بینالنهرین مساعدت میفرمایند با اهمیت تامه و موقعیت مهمه این مدرسه مقتضی است که پیش از آن در رأس [؟] منظور نظر شود. شرحی هم توسط وزارت جلیله خارجه در این خصوص تقدیم داشتهاند. مساعدت با آن مدرسه علاوه بر این که ادای وظیفه و حق ایرانیان آن سامان است مایه افتخار عظیم عموم شیعیان قطر سوریه و سربلندی ایرانیان آنجا خواهد بود، انشاءالله بذل توجه کامل عاجل خواهند فرمود و از نتیجه داعی را مستحضر میفرمایند که جواب به سوریه شود.
ایام اقبال مستدام باد.
الحاج ابوالقاسم الحسینی الکاشانی
[حاشیه]: آقای هوشیار جواب بنویسید فعلاً محلی برای کمک به این مؤسسه نیست دولت در نظر دارد که در صورت پیدا شدن اضافه عایداتی با مدارس ایرانی در آن صفحات مساعدت کند.
سند شمارهی 4
[اعتراض آیتالله کاشانی نسبت به تبعید حجةالاسلام حاج میرزا علیاکبر اردبیلی]
پنجم شهر ذیالقعده الحرام 1345 هـ. ق [16 اردیبهشت 1306 هـ. ش]
به عرض میرساند به موجب اخبار وثیقه حضرت مستطاب حجةالاسلام و المسلمین آقای حاجی میرزا علیاکبر آقای اردبیلی را که مطاع مطلق در آنجا و در کلیه عشایر شاهسون و همه جا معروف هستند تبعید نمودند. از این عملیات علاوه بر آن که مخالف امنیت است عواطف مسلمانان را جریحهدار مینماید آن عملیات شیراز و یزد این هم قضیه اردبیل این عملیات نتیجه جز انزجار...(62) عموم ندارد ایام زمامداری حضرت اشرف این عملیات مترقب نیست جبران این قضیه به فوریت موافق صلاح و لازم است. انشاءالله تعالی بذل عنایت میفرمایید.
ایام شوکت مستدام باد.
الحاج ابوالقاسم الحسینی الکاشانی
سند شمارهی 5
هو
[تقاضای صدور جواز وارد کردن 16 خروار گندم به تهران]
به عرض میرساند در باب جواز 16 خروار آرد کراراً تصدیع داده و نتیجه نداده تمنا دارم معجلاً در این خصوص بذل عنایت بفرمایید.
ایام شوکت مستدام باد.
الاحقر ابوالقاسم الحسینی الکاشانی
[حاشیه]: به مالیه نوشته شود جمعی همه ساله برای مصرف خود آرد وارد شهر کردهاند امسال هم محتاج یا مایلند که آردی برای مصرف خود بیاورند ممانعت شدید از مقدار...(63) قلیل نتیجهای جز قاچاق ندارد بهتر است در حمل اجازه داده شود.
ورود به کابینه ریاست وزراء 7،11،21 - نمره 7300
وزارت مالیه، اداره سرویس ارزاق، نمره 50257، به تاریخ 1307،12،9 [هـ. ش]
مقام منیع ریاست وزراء عظام
در جواب مرقومه نمره 7300 مورخ 21 بهمن ماه جاری راجع به صدور جواز شانزده خروار آرد که از خارج حوزه تهران حمل به تهران نمایند، محترماً اطلاع میدهد. نظر به این که از برداشت محصول هذهالسنه و انحلال ارزاق ولایات حمل جنس از خارج حوزه تهران بدون استثنا قدغن شده است، فقط اشخاصی که در حوزه ایالت تهران مالک هستند با تصدیق اداره مالیه محل اجازه داده میشود برای مصرف خودشان بر طبق مقررات ارزاقی حمل نمایند. علیهذا با تقاضای جناب آقای حاج سیدابوالقاسم مجتهد کاشانی نمیتوان موافقت نمود.
چنانچه آرد مرغوب لازم دارند ممکن است به سرویس ارزاق مراجعه نمایند از آرد مذکور که مخصوصاً برای این قبیل مصارف تهیه شده است، به نرخ مقرره خریداری نمایند.
امضاء [نصرت الدوله فیروز]
سند شمارهی 6
[مساعدت در پرداخت حقوق عبدالحسین خان رشیدیان، عضو عدلیه اهواز]
24 خرداد 1309 [هـ. ش]
هو
به عرض میرساند آقا عبدالحسین خان رشیدیان عضو عدلیه ناصری در موقعی که وزیر عدلیه آنجا مسافرت نموده مقرر داشته به اعضاء عدلیه خوزستان اعم از اهلی و غیراهلی اضافه حقوق به مقدار خمس به عنوان تفاوت آب و هوا داده شود. نظر به این که رئیس مالیه آنجا غرض شخصی از قرار مذکور با ایشان داشته به ایشان نداده مشارالیه به تهران آمده به وزارت عدلیه شکایت نمود.
وزارت عدلیه تحت نمره 6520 به وزارت مالیه چنانچه به ایشان تفاوت حقوق داده نشده پرداخت شود. وزارت مالیه به مالیه خوزستان تحت نمره 4645 نوشت که پرداخته شود باز مالیه آنجا نظر به غرض شخصی اشکالتراشی نموده و نپرداخته متمنی است مقرر فرمایید که به این شخص که حقاً استحقاق دارد و سالها در تهران بوده و فقط برای مأموریت به خوزستان رفته پرداخته شود و چون فعلاً مشارالیه در طهران است مقرر فرمایید در طهران پرداخته شود.
ایام جلالت مستدام باد.
الاحقر ابوالقاسم الحسینی الکاشانی
[حاشیه]: با شرح لازم به وزارت جلیله ارسال شود.
وزارت مالیه، اداره عایدات، نمره 31497، به تاریخ 1309،9،5 [هـ.ش]
مقام منیع ریاست وزراء عظام
مرقومه نمره 5163 (3-8-9) راجع به زمین موضوع شکایت آقای عبدالحسین خان رشیدیان دزفولی زیب وصول داد قطعه زمینی سابقاً بر طبق مقررات نظامنامه واگذاری اراضی خوزستان به مشارالیه واگذار شده بود که چون در مدت شش ماه موعد مقرر در نظامنامه شروع و اقدام در ساختمان نکرده بود مالیه محل زمین مذکور را به اتکا ماده 3 نظامنامه به شخص دیگر واگذار کرده است و اظهارات آقای رشیدیان را هم دایر بر این که در زمین فوق عملیات و ساختمان نبوده است جداً تکذیب کرده، ولی اظهار داشته است در صورتی که در عوض زمین مزبور حاضر شود قطعه زمین دیگر به او داده شود مانعی نخواهد داشت چون آقای رشیدیان به این ترتیب رضایت داده و نماینده خود را معرفی کرده است، به مالیه خوزستان دستور داده شد قطعه زمینی را به اطلاع آقاسید محمّدجواد جزایری و یا سیفالله خان رشیدیان نماینده مشارالیه تعیین و قرارداد واگذاری را در حدود مقررات نظامنامه مربوط تهیه و برای تصویب و امضا ارسال دارید.
امضاء [همایون سیاح]
9 ربیع الاول 1349 هـ. ق [12 مرداد 1310]
به عرض عالی میرساند مقداری زمین در ناصریه(64) مالیه آنجا به آقا عبدالحسین خان رشیدیان دزفولی داده بوده و بعد از آن که برای تعمیر آنجا مصارفی متحمل شده بودهاند، دادهاند و خساراتی متوجه او شده، لهذا وعده کرده بودید چهل ذرع در چهل ذرع زمین دیگر عوض آن به او داده شود و خواسته بودید نماینده خود را معین نمایند که زمین را به او بدهند. روز قبل که رفته نماینده را به جهت صرف زمین معین نماید به او گفتهاند از طرف ریاست وزارت عظام دادن زمین در خوزستان بدون اجازه ایشان ممنوع شده، چون این شخص متضرر شده مقرر فرمایند همان قسم که مالیه وعده کرده چهل ذرع در چهل به مشارالیه داده شود که مشمول...(65) شده و رفع خسارت او هم بشود.
ایام جلالت مستدام باد.
الاحقر ابوالقاسم الحسینی الکاشانی
[حاشیه]: از طرف هیئت همیشه تأکید شده که حق و حساب مردم را هر اداره که باشد برسانند و غیر از این دستوری داده نشده است. 9،6،25
سند شمارهی 7
[توصیه به نخستوزیر در مورد لزوم مساعدت نایبالتولیه آستان قدس رضوی با آقای ضیاءالدین شیرازی]
18 ربیع الاول 1351 هـ. ق [21 تیر 1312 هـ. ش]
هو
به عرض عالی میرساند جناب مستطاب نخبةالاعلام آقای ضیاءالدین شیرازی ـ سلمه الله تعالی ـ که از مجدین در تحصیل هستند به جهت کسالت سینه به ایران آمده و عازم زیارت ارض اقدس میباشد. اگر مورد توجه مخصوص بشوند به موقع است متمنی است به نایبالتولیه آستان قدس در مساعدت با ایشان توصیه شرف صدور یابد که به عنایت حضرت مستطاب عالی ایام توقف موفقیت در ایران متمکن در معالجه و مرفه الحال و المال باشند.
ایام جلالت مستدام باد
الاحقر ابوالقاسم الحسینی الکاشانی
کابینه ریاست وزراء، نمره عمومی 2759، تاریخ ثبت 3 مرداد 1311 [هـ. ش]
تولیت آستان قدس رضوی ـ جناب مستطاب آقای ضیاءالدین شیرازی کسالت سینه دارند به ایران برای معالجه آمده عازم زیارت ارض اقدس هستند مساعدتهای لازمه در مدت توقف ایشان خواهد نمود که وسایل معالجهشان فراهم و در رفاهیت حال باشند. البته در مریضخانه وسایل او موجود است.
[امضاء عبدالحمید ملک الکلامی]
سند شمارهی 8
[خودداری حکومت از ایجاد مزاحمت برای آقای سیدهاشم فشارکی]
هو
1 ذیالحجهالحرام [51] 13 هـ. ق [8 فروردین 1313 هـ. ش]
به عرض عالی میرساند پس از تقدیم احترامات فائقه تصدیع میدهد جناب مستطاب آقای آقاسیدهاشم هاشمی فشارکی ـ دام فضله و مجده ـ که از اجله محترمین و خیلی درستکار و صحیحالعمل هستند متمنی است به حکومت جلیله توصیه مرقوم فرمایند که آقای معزیالیه مورد توجه حکومت و مصون از تعدیات باشد و رقیمه را نزد احقر ارسال فرمایند.
ایام جلالت مستدام باد.
الاحقر ابوالقاسم الحسینی الکاشانی
[حاشیه]: مخلص ملتفت نمیشوم که این گونه سفارش برای چیست اولاً تعدی نسبت به هیچ کس نبا[ید] بشود.
سفارشی در یک مورد مثل آن است که در موارد دیگر جایز است تا اگر تعدی واقع شد آن هم به مدارک معلوم است. سفارش مخصوصی معنی ندارد. 12،1،10
سند شمارهی 9
[توقیف کتاب العروبة و نظام العائله اسلامی، تألیف شیخ محمّد خالصیزاده]
14،8،19 [13 هـ. ش]
به عرض عالی میرساند کتاب العروبه و نظامالعائله اسلامی(66) را که قبلاً آقای شیخ علی خالصی از نظر وزارت معارف گذرانده بود و بعد از اصلاحات اجازه کتبی در طبع دارند و از لحاظ عالی میگذرد و همچنین نظمیه هم ملاحظه نموده و به مشهد سفارش مساعدت به آقای مترجم داده بیچاره آقای شیخ تعرض موفق به طبع شده بعد از طبع توقیف شده، مقصود از تصدیعی، این که اگر رفع توقیف نمیشود مقرر فرمایند جبران خسارت ایشان را بنمایند، چون علاوه بر آن که اقتدار عمل خسارت را ندارند و در فشار داینین هستند، حقاً دولت عهدهدار یکی از دو شق است، اگر بخواهد رعایت عدل و انصاف را بنماید مستدعی است در این خصوص احقاق حق را بفرمایند، که معهود و مرجوع از عواطف عدالتپرورانه حضرت عالی همین و مترقب چنین است.
ایام جلالت مستدام باد.
احقر سید ابوالقاسم الحسینی کاشانی
[حاشیه]: از وزارت معارف سؤال شود که مطلب چیست. 14،8،20
سند شمارهی 10
[لغو تبعید حاج سید علیاکبر خویی (از مسببین قیام گوهر شاد)]
خصوصی است.
15،2،27 [13 هـ. ش]
پس از تقدیم احترامات فائقه به عرض عالی میرساند جناب مستطاب حجةالاسلام آقای آقاسیدعلیاکبر خویی که معروف حضرتعالی هستند و فیالحقیقه بدون جرمی از مشهد سوق [داده شده] و مدتی در نظمیه بودند و بعداً هم الزام به توقف در خوی شدند، آن بیچاره سابقه کاملی با خوی ندارند. عائله ایشان در مشهد بیکس بیچاره بیخرجی، خود ایشان در خوی بیچاره و پریشان حال در حالی که مجرمیت محققی نداشته و اگر فرضاً چیزی هم بوده یک سال حبس و نفی در مجازات کافی است، چون حضرتعالی سابقه کامل به اخلاق آن سید جلیل دارید از عواطف کریمانه در آزادی و رخصت حرکت ایشان به مشهد استمداد میشود مستدعی است در این خصوص بذل عنایت مخصوص خداپسندانه فرموده که به یمن توجهات حضرتعالی جمعی آسوده شوند، خود آقای معزیالیه شرحی به دربار عرضه داشته اگر اندک توجهی بفرمایید مؤثر خواهد بود.
ایام جلالت مستدام باد
سید ابوالقاسم الحسینی الکاشانی
[حاشیه]: من این اشخاص را نمیشناسم موضوع چیست؟
وزارت داخله، اداره کل شهربانی، اداره سیاسی، نمره 4892،3365 - تاریخ 1315،3،15 [هـ. ش]
ریاست وزراء
معطوفاً به مرقومه نمره 15،3،23528 سید علیاکبر خویی راجع به عائله مشهد(67) به مرکز احضار و به خوی وطن خود اعزام شده است.
رئیس اداره کل شهربانی سرتیپ مختار
[امضاء رکنالدین مختار]
ورود به دفتر نخستوزیری به تاریخ 15،3،7 ـ نمره 2787
سند شمارهی 11
[توقیف مدارس اوقاف و وضع محصلین مدارس فوقالذکر]
15،7،13 [13 هـ. ش] خصوصی است.
بسم الله الرحمن الرحیم
پس از تقدیم عرض سلام و احترام مصدع میشود اقدام اخیر وزارت معارف در توقیف اوقاف مدارسی که جمعی از طلاب علوم دینیه به نان خالی قناعت مینموده و به ماهی سه چهار پنج تومان گذران میکردند به کلی آن بیچارگان را از وسایل زندگانی محروم و شاهرگ آنها را قطع نموده، زیرا که نه استطاعت حمالی و عملگی دارند و نه مشمول نظامات و خوی در دانشکده هستند؛ علاوه بر این که این رویه و ترتیب مخالف عدل و انصاف و وجدان است، رأفت و عنایات ملوکانه که البته نسبت به عموم رعیت و قاطبه اهل مملکت یکسان و بلکه نسبت به دعاگویان و بیچارگان یقیناً بیش از سایرین است، اجازه این زجرکشی را نسبت به این طبقه نمیدهد. این اقدام غیرمنصفانه که قطعاً مخالف عواطف و منویات مقدسه ملوکانه و به مثل معروف گز نکرده پاره شده موجب اضمحلال و اتلاف جمعی بیگناه است، چون حس فطرت و عقیدت و علو همت حضرت عالی مشهود است تصدیق داده توجه خداپسندانه را که موجب خیر در این است انتظار دارد.
ایام جلالت مستدام
احقر سید ابوالقاسم الحسینی الکاشانی
سند شمارهی 12
[توصیه در مورد شیخ احمد شوشتری، یکی از انقلابیون بینالنهرین]
18،11،3
هو
قربانت گردم سلامت و موفقیت وجود مسعود عالی را از درگاه حضرت احدیت جلت عظمة مسئلت دارد. جناب حجةالاسلام آقای شیخ احمد، نوهی مرحوم آیتالله حاج شیخ اسدالله شوشتری مقیم و متولد بینالنهرین که از محترمین در وزارت یاسین پاشایهاشمی به واسطه فشارهایی که به عشایر بعضی نواحی عراق آورده بود و موجب قیام برخلاف او شد، به گمان آن که آقای شیخ محرک هستند در آن موقع ایشان را تبعید ایران نمودند، مدتی جناب شیخ در ایران مشمول توجهات و رأفت دولت وقت که ریاست آن با جناب آقای جم بود بودند تا آنکه کابینه یسهاشمی از بین رفت و متفقین مرخص در مراجعت من جمله جناب شیخ هم با کمال احترام معاودت نمودند. مجدداً چند نفر از غربهاشمی که در کابینه هستند به احقاد دیرینه آقای شیخ را که فقط در بغداد مشغول وظایف روحانیه بوده و هیچ گونه مداخله در سیاست نداشته بلاسابقه تبعید به ایران نمودند و چون گذرنامه و جواز عبور ندادند، مأمورین آنجا مانع از حرکت ایشان هستند، مقصود از تصدیع آن که آقای شیخ)، ایرانی و مقداری از این فشارها برایشان برای مداحی از ایران و دولت ایران در کابینه سابقه کاملاً مورد توجهات مادی و معنوی بوده مستدعی است بذل عنایت عاجل در احترام و رفاهیت ایشان بفرمایند که با ظلم بیجهت آنها در ایران در پرتو توجهات عالیه آنجا آسوده و منصور باشند.
ایام جلالت مستدام باد
سید ابوالقاسم الحسینی الکاشانی
[حاشیه]: از وزارت امور خارجه و شهربانی استعلام شود. 18،11،3
سند شمارهی 13
[تقاضای ابقای ابوالقاسم بختیار در سمت فرمانداری کاشان]
هو
20،11،12 [13 هـ. ش]
به عرض عالی میرساند سلامت وجود مسعود عالی را از خداوند مسئلت دارد، تلواً مصدع میشود سالها کاشان در فشار اطماع حکام بیخبر از خدا و بیوجدان بوده، شرح مظالم و سفالت و دنائت آنها در این مختصر غیر میسر است، از وقتی که آقای ابوالقاسم بختیاری(68) به فرمانداری آنجا منصوب و مشغول است علمالله هر کس از آنجا آمده از عفت و مناعمت و مساعدت ایشان با اهالی فقیر کاشان مداح و شاکر بوده واضع است در این و در کار سخت و گرانی شدید اهالی فقیر کاشان تاب و تحمل زالوهای غیر قابل تحمل را ندارند، متمنی است مقرر فرمایند ایشان کماکان در آنجا باقی و مردم بیچاره از این جهت در آسایش باشند و در خاتمه احترامات فائقه را تقدیم میدارد.
ایام جلات مستدام باد.
سید ابوالقاسم الحسینی الکاشانی
سند شمارهی 14
[تقاضای صدور جواز گمرکی جهت ارسال کتب مورد نیاز آیتالله عبدالحسین امینی به عراق]
هو
21،2،30 [13 هـ. ش]
به عرض میرساند انشاءالله با سلامت محفوظ از بلیات دهر خواهند بود، تلواً مصدع میشود، کتبی است راجع به جناب حجةالاسلام آقای میرزا عبدالحسین امینی تبریزی(69) مقیم نجف که باید برای ایشان فرستاده شود، متمنی است مقرر فرمایید اداره گمرک اجازه آن را بدهد، که کتب مرقومه محل حاجت آقای معزیالیه است در خاتمه احترامات فائقه را تقدیم میدارد.
ایام جلالت مستدام باد.
سید ابوالقاسم الحسینی الکاشانی
[حاشیه]: اقدام شود جواب آقای کاشانی هم تهیه گردد. آقای ملک الکلامی اقدام نمایید.
دفتر نخستوزیری ـ تاریخ ثبت 21،3،18
وزارت دارایی
رونوشت نامه آقای ابوالقاسم مجتهد کاشانی راجع به کتبی که باید برای آقای عبدالحسین امینی مقیم نجف فرستاده شود به ضمیمه ارسال میگردد. قدغن فرمایید اجازه حمل آن را صادر و نتیجه را اشعار دارند.
عبدالحمید ملک الکلامی
عرض شود عطف به نامه 30/2/21 راجع به کتبی که باید برای جناب آقای عبدالحسین امینی مقیم نجف فرستاده شود اشعار میدارد.
به وزارت دارایی نوشته شد که دستور دهند ادارهی گمرک، اجازه حمل آن را صادر نمایند دستور فرمایید در این باب به وزارت دارایی مراجعه و صورت اسامی کتب مزبور را مستقیماً به وزارتخانه مزبور بدهید.
امضاء عبدالحمید ملک الکلامی ـ 21،3،16
سند شمارهی 15
[دربارهی سرهنگ ابواسحقی، متصدی امور قضایی ژاندارمری کل و سرقت مهمی که کشف کرد و انتقال او به استان فارس به جای تقدیر]
24،8،23 [13 هـ. ش]
هو
به عرض عالی میرساند امید است مزاج عالی قرین صحت و سلامت در خدمت به ملت و مملکت موفق و مؤید از حضرت باری تعالی باشد، ضمناً زحمت میدهد آقای سرهنگ محمّد بواسحقی که در اداره کل ژاندارمری رئیس امور قضایی است و در صحت عمل پاکدامنی و وطنخواهی زبان زد تمام مردم صالح و وطنخواه است، مقدمات مبلغ یک میلیون و دوازده هزار تومان دزدی جمعی را در اداره ژاندارمری که دستهبندی کامل و قومی دارند، کشف کرده، پرونده آن را با کمال شهامت و رشادت و شجاعت به وسیله دیوان کیفری به جریان انداخته خائنین و دزدها را تعقیب نموده است گذشته از این که در این مملکت از این قبیل اشخاص هرگز قدردانی نخواهد شد برای این که جریان پرونده دزدی راکد بماند یا اصلاً پرونده از بین برود و او را به نام ترفیع درجه به سمت معاونت ژاندارمری فارس تعیین نمودهاند. خواهشمندم دستور مؤکد فوری صادر فرمایید که از این تقلبات و جنایات مملکت بر باد ده منصرف شده. پروندههای دزدی را جداً تعقیب و حکم انتقال سرهنگ ابطال و به جای این تحقیر که باعث دلسردی هر مرد صحیحالعمل درست امینی است قدردانی و تشویق گردد ضمناً به طوری که اطلاع حاصل کردهام، تذکر میدهم که اطراف مستشار ژاندارمری که زبان فارسی را نمیداند و آن قدرها به تزویر و تقلبات مردم خوشظاهر این محیط آشنا نیست مشتی دزد و خائن و حقهباز و یهودی جمع شده و با انواع حیله و تزویر اموال این ملت گدا و گرسنه و لخت را به چپاول و یغما میبرند که در هر صورت اقدام شدید مؤثری لازم و مقتضی است. منتظر اصلاح و جبران رفتار خائنین ژاندارمری و تغییر رویه خشم آلود آنها را بر مردم صالح آنجا هستم. امیدوارم نتیجه مطلوبه را هر چه زودتر به این جانب اطلاع فرمایید باعث امتنان این جانب و اصلاح قسمتی از امور خراب خواهد شد.
ایام اقبال مستدام باد.
سید ابوالقاسم الحسینی الکاشانی
سند شمارهی 16
[ساختمان پل زایندهرود]
26،12،24 [13 هـ. ش]
جناب آقای نخستوزیر
محترماً عین تلگرافی که از طرف هیئت محترم علمیه اصفهان راجع به ساختمان پل زایندهرود رسیده که منحرفین میخواهند آن را منحرف کنند، به پیوست ارسال میدارم که مقرر فرمایید وزارت راه اقدام شایسته در این خصوص مبذول نموده، از نتیجه مطلعم فرمایید؛ ضمناً جواب مقتضی را خواهشمندم دستور فرمایید به تلگراف کننده که از محترمین اصفهان میباشند صادر نمایند.
باعث مزید امتنان است.
سید ابوالقاسم کاشانی(70)
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
1ـ م. جرفادقانی، علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، قم، انتشارات معارف اسلامی، 1364، ص 423.
2ـ م. جرفادقانی، همان، ص423.
3ـ شریف رازی، گنجینه دانشمندان، کتابفروشی اسلامیه، 1354 ش، ج 1، ص 267.
4ـ م. جرفادقانی، همان، ص 423.
5ـ آیتالله محمّدکاظم خراسانی فرزند ملاحسن در سال 1255 ق در مشهد متولد شد و پس از تحصیل مقدمات در زادگاهش، در سال 1277 هـ. ق به منظور کسب علم به تهران رفت. پس از یک سال و نیم اقامت در تهران در ذیحجه سال 1278 هـ. ق برای تکمیل تحصیلات خویش در فقه و اصول رهسپار نجف اشرف شد و از شاگردان حاج میرزا محمّدحسن شیرازی، مرجع تقلید شیعیان بود. پس از رفتن آیتالله شیرازی به سامرا، وی در نجف ماند و به تدریس پرداخت و طولی نکشید که سرآمد اقران و مرجع تقلید شیعیان شد و بر اثر مساعی و فتوای او و دو سه نفر از علمای دیگر بود که سلطنت استبدادی تبدیل به مشروطه، و در سال 1327 هـ. ق منجر به خلع محمّدعلی شاه شد. از تألیفات مهم ایشان، کفایة الاصول است که پس از چندی اولادش این نام را نام خانوادگی خود انتخاب کردند. معظم له در ذیحجه 1329 هـ. ق در نجف درگذشت و در مقبره حاج میرزا حبیبالله رشتی به خاک سپرده شد.
(عبدالحسین مجید کفایی، مرگی در نور زندگانی آخوند خراسانی صاحب الکفایه، تهران، زوار، 1359.)
مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن 12، 13، 14 هجری، تهران، زوار، ج 4، ص1.
خان بابا مشار، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی (رنگین 1342 هـ. ش، ج 5، ص 15 ـ 14).
6ـ حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی فرزند حاج میرزا خلیل، یکی از بزرگان علما و مراجع شیعه در قرن چهاردهم هجری و از شاگردان صاحب جواهر، شیخ العراقین و حجةالاسلام گلپایگانی بود و سالها در عداد مراجع و اساتید فقها در حوزه مقدسه نجف بود و در این شهر چند باب مدرسه بنا کرد. وی در سال 1326 هـ. ق درگذشت و در جنب مدرسه خودشان به خاک سپرده شد. م. جرفادقانی، همان، ص 332.
7ـ حاج میرزا محمّدتقی فرزند محب علی، معروف به (میرزای شیرازی) در سال 1270 هـ. ق به دنیا آمد و پس از تحصیل مقدمات در شیراز، سالها از محضر میرزا محمّدحسن شیرازی و فاضل اردکانی فیض برد و در حوزه سامرا به تدریس پرداخت و پس از فوت میرزای بزرگ در رأس حوزه علمیه سامرا قرار گرفت و بعد از فوت سید کاظم یزدی صاحب عروة الوثقی در سال 1337 هـ. ق مرجع تقلید شیعیان شد و مدتها مسئولیت حوزههای علمیه کربلا و نجف را برعهده داشت و در جنگ اوّل جهانی علیه انگلیس حکم جهاد داد و رهبر نهضت مجاهدین انقلاب اسلامی عراق و خود در صف مقدم مبارزه علیه معاندین بود، سرانجام در دههی اوّل ذیحجه سال 1338 هـ. ق در سن 68 سالگی در نجف درگذشت و پس از تشییع مفصل در کربلا به خاک سپرده شد.
مهدی بامداد، همان، ج 5، ص 220 ـ 219 با تصرف و تلخیص.
8ـ شیخ محمّد شریف رازی، همان، ص 267.
9ـ م. جرفادقانی، همان، ص 423.
10ـ عثمانی.
11ـ حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، انتشارات ایران و علمی، 1368، ج 8، ص 410.
12ـ شیخ محمّد شریف رازی، همان، ص 267.
13ـ شیخ محمّد شریف رازی، همان، ص 267.
14ـ حسین مکی، همان، ج 8، ص 410.
15ـ حسین مکی، همان، ج 8، ص 410.
16ـ اسامی این افراد از این قرار است: محسن ابوطبیخ، مزروق العواد، عمران حاج سعدون، آیتالله سیدحسین قزوینی، آیتالله ابوالقاسم کاشانی، شیخ محمّد خالصیزاده، آیتالله احمد خراسانی، سید محمّد کشمیری و...
نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی 1920، دکتر محمّدصادق تهرانی (قم انتشارات دارالفکر) ص 99 ـ 97.
17ـ حسین مکی، همان، ج 8، ص 411.
18ـ نام سابق ایلام.
19ـ م. دهنوی، مجموعهای از مکتوبات، سخنرانیها و پیامهای آیتالله کاشانی، انتشارات چاپخش، 1361، ج 1، ص247.
20ـ حسین مکی، همان، ج 8، ص 411.
21ـ م. دهنوی، همان، ص 248.
22ـ حسین مکی، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1359، ص 232.
23ـ م. دهنوی، همان، ص 248.
24ـ مقامات متفقین دو بار اقدام به توقیف دسته جمعی اشخاص و رجال ایرانی کردند، بار اوّل، سال 1321، هشتاد نفر و بار دوّم، شهریور 1322، صد و شصت و چهار نفر. همان، حسین مکی، ج 8، ص 427.
25ـ تعدادی از دستگیرشدگان عبارتند از: سرلشکر فرجالله آق اولی، سرلشکر ابوالحسن پورزند، سرتیپ صادق کوپال، سرهنگ احمد اخگر، سرهنگ نادر باتمانقلیچ، دکتر محمّد سجادی، علی هیئت، علی اکبر موسویزاده، مهندس جعفر شریف امامی، جواد بوشهری و...
(جعفر مهدینیا، زندگی سیاسی قوام السلطنه، انتشارات پانوس، 1366، ص 165 ـ 163).
26ـ شیخ محمّد شریف رازی، همان ص 267.
27ـ حسین مکی، همان، ج 8، ص 403.
28ـ دستور حکومت نظامی و تلگراف آیتالله کاشانی در صفحات 408 ـ 406، ج 8، تاریخ بیست ساله چاپ شده است.
29ـ حسین مکی، همان، ج 8، ص 406.
30ـ یکی از بازداشتشدگان، سرتیپ ابوالحسن پورزند، در مقابل بازپرس انگلیسی مقاومت کرد و گفت من نظامی هستم و بر طبق قوانین ارتش ایران، فقط یک فرد ایرانی که درجهاش از من بالاتر باشد میتواند از من بازجویی کند. آیتالله کاشانی نیز به محض ورود به اتاق بازپرس بر روی صندلی نشست که موجب خشم بازپرس شد که بدون بازپرسی وی را به زندان فرستاد. حسین مکی، همان، ج 8، ص 404 ـ 403.
31ـ جعفر مهدینیا، زندگی سیاسی رزمآرا، انتشارات پانوس، 1361، ص 102.
32ـ م. دهنوی، همان، ص 248.
33ـ م. دهنوی، همان، ص 249.
34ـ باقر عاقلی، روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج 1، نشر گفتار، 1369، ص 280.
35ـ جعفر مهدینیا، ص 396.
36ـ نام سابق خمین.
37ـ شیخ محمّد شریف رازی، همان، ص 267.
38ـ آیتالله حاج سیدابوالحسن اصفهانی در سال 1284 هـ. ق در یکی از قصبات اصفهان متولد شد و مقدمات و سطح و فقه را در اصفهان به پایان رساند وسپس به عراق مهاجرت کرد و از محضر مدرسان حوزه مقدسه نجف اشرف بهرهمند شد ودر همان جا به تدریس پرداخت و در عراق در کنار سایر نیروهای مجاهد به مبارزه با استعمار انگلیس پرداخت و بدین جهت مدتی تبعید شدند و متجاوز از سی سال در حوزه به تدریس فقه و اصول پرداخت و بعد از فوت مرحوم حائری و نائینی زعامت و مرجعیت تشیع با ایشان بود و سرانجام در ششم ذیحجه سال 1365 هـ. ق [16 آبان 1325 هـ. ش] درگذشت و در کنار صحن حضرت علی علیه السلام دفن گردید.
م. جرفادقانی، همان، ص 383 ـ 381.
39ـ باقر عاقلی، همان، ص 286.
40ـ م. دهنوی، همان، ص 248.
41ـ حتی پنج هزار نفر را برای جنگ با اسرائیل آماده کرد.
(مسعود بهنود، از سید ضیاء تا بختیار، انتشارات جاویدان، 1370، ص 294).
م. دهنوی همان، ص 249.
42ـ شیخ محمّد شریفرازی، همان، ص 267.
43ـ باقر عاقلی، همان، ص 301.
44ـ م. دهنوی، همان، ص 251.
45ـ جعفر مهدینیا، همان، ص 102.
46ـ باقر عاقلی، همان، ص 311.
47ـ مسجد امام خمینی فعلی.
48ـ باقر عاقلی، همان، ص 317.
49ـ آیتالله میرزا محمّد فیض در سال 1293 هـ. ق در قم متولد شد، پس از تحصیل مقدمات در زادگاهش، به منظور ادامه تحصیل عازم تهران شد و در نزد اساتید حکمت (مرحوم آشتیانی و جلوه) به تكمیل سطح فقه و اصول و دروس پرداخت و در سال 1317 هـ. ق عازم نجف اشرف گردید و در نزد علمای آن حوزه به تحصیل پرداخت. آیتالله فیض پس از فوت استادش (آخوند خراسانی) نجف را به قصد سامرا ترک کرد و سالها از حوزه درس مجاهد شیرازی بهره جست و به درجه اجتهاد رسید.
در سال 1331 هـ. ق به زادگاه خویش مراجعت کرد و قبل از ورود آیتالله حائری و جامعیت حوزه علمیه قم به تربیت و تدریس فضلا کمر همت بست و چند سال در مسجدشاه سابق اقامه جماعت داشت و سپس در سال 1369 هـ. ق [1329 هـ. ش] دار فانی را وداع گفت.
م. جرفادقانی، همان، ص 398 ـ 397.
50ـ حسین مکی، مدرس قهرمان آزادی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1359 (هـ. ش)، ص 726.
51ـ جعفر مهدینیا، همان، ص 347 ـ 346.
52ـ جعفر مهدینیا، همان، ص 347 ـ 346.
53ـ عطاءالله فرهنگ قهرمانی، اسامی نمایندگان مجلس شورای ملی از آغاز مشروطیت تا دوره 24 قانونگذاری، انتشارات چاپخانه مجلس شورای ملی، 1356، ص 230.
54ـ باقر عاقلی، همان، ص 340.
55ـ باقر عاقلی، همان ص 345.
غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332، انتشارات شرکت سهامی انتشارات، ص 261.
56ـ باقر عاقلی، همان، ص 346.
غلامرضا نجاتی، همان، ص 270.
57ـ مرکز اسناد انقلاب اسلامی با مقدمه حمید روحانی، اسناد انقلاب اسلامی، انتشارات چاپ و نشر سازمان تبلیغات، 1369، ص 575.
58ـ سید محمّدرضا مساوات از اهالی برازجان در اوایل عمر در شیراز مشغول تحصیل شد، سپس به تهران رفت و نزد ابوالحسن جلوه حکیم معروف به تحصیل پرداخت و در سال 1323 هـ. ق همراه علما در حضرت عبدالعظیم بر ضد عینالدوله متحصن شد و به پخش شبنامه پرداخت. در اوایل مشروطیت روزنامه مساوات را منتشر کرد که از تندترین روزنامههای ضد محمّدعلی شاه بود، به طوری که شاه علیه مساوات به عدلیه شکایت کرد و مساوات را به محاکمه کشید که با وساطت عضد الملک [علیرضا خان قاجار نایبالسلطنه) وی را بخشید. مساوات پس از به توپ بستن مجلس در سال 1326 هـ. ق [1287 هـ. ش] از ترس دستگیری به مازندران و سپس به گیلان و تبریز رفت. در آنجا همراه سیدعبدالرحیم خلخالی مجدداٌ روزنامه مساوات را هفتگی در تبریز منتشر کرد. پس از فتح تهران، مردم تبریز در دوره دوّم مجلس و مردم تهران در دوره سوم او را به نمایندگی خود انتخاب کردند. وی در بحبوحهی مهاجرت ملیون در جنگ جهانی اوّل جزو مهاجران به غرب (عثمانی) عزیمت کرد.
مهدی بامداد، همان، ج 3، ص 404 ـ 403.
59ـ آیتالله سید محمّد بهبهانی فرزند آیتالله عبدالله بهبهانی یکی از روحانیان مشهور معاصر و از سران مشروطه بود، و در کمیسیونی که از طرف مشروطه خواهان تشکیل شد همراه 27 نفر دیگر برای اداره امور کشور تعیین شد و این کمیسیون محمّدعلی شاه را از سلطنت خلع و احمدشاه را به نیابت وی انتخاب کرد. از اهم کارهای وی اعتراض به خروج علما از عتبات در تیرماه 1302 هـ.ش به دستور انگلیس و حکومت عراق و نیز آگاهی از توطئه نهم اسفند 1331 و بسیج عده زیادی از مردم جنوب تهران به نفع شاه و حضور در برابر (9 اسفند 1331 هـ. ش) و منع شاه از مسافرت به خارج است.
باقر عاقلی، همان، ص 40، 126، 346.
غلامرضا نجاتی، همان، ص 261، 388.
60ـ سید نورالدین شیرازی فرزند میرزا ابوطالب از زمرهی مجتهدان شیراز بود. وی پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در زادگاهش به منظور ادامه تحصیل به نجف رفت و به درجه اجتهاد نائل آمد و در سال 1342 هـ. ش پس از فوت پدرش به شیراز برگشت و در این شهر به تدریس و رتق و فتق امور شرعی پرداخت و امام جماعت مسجد وکیل بود، سپس در شیراز حزب نور و سپس حزب برادران را به رهبری خود تشکیل داد و در سال 1335 هـ. ق درآنجا در گذشت.
بامداد ـ مهدی، همان، ج 6، ص 288.
61ـ سید محسن عاملی (امین) فرزند سید عبدالکریم، معروف به امین عاملی یکی از علمای امامیه در نواحی شام و سوریه و جبل عامل در سال 1282 هـ. ق در جبل عامل لبنان متولد شد، پس از اتمام مقدمات علوم و سطوح در سال 1308 هـ. ق عازم نجف اشرف گردید و چند سال از حوزه درس آخوند خراسانی، آقای نجمآبادی، رضا همدانی، شیخ محمّد طه وآقای شریعت اصفهانی بهره برد و به درجات علمی و استادی ارتقا یافت و در سال 1353 هـ.ق به قصد زیارت ثامن الائمه به مشهد عزیمت کرد و سپس به دیار خود بازگشت و در سال 1371 هـ. ق در شهر دمشق درگذشت. مهمترین اثر وی دوره کتاب اعیانالشیعه است.
م. جرفادقانی، همان، ص 406 ـ 405 با تصرف و تلخیص.
62ـ یک کلمه خوانده نشد.
63ـ یک کلمه خوانده نشد.
64ـ نام سابق اهواز.
65ـ یک کلمه خوانده نشد.
66ـ شیخ محمّد خالصیزاده، فرزند شیخ مهدی از روحانیون متنفذ معاصر، در ابتدای نوجوانی با حضور در انقلاب 1920 عراق (ثورة العشرین) به همراه پدر و دیگر روحانیان عراق وارد فعالیتهای سیاسی شد و در حادثه سیلی خوردن آیتالله مدرس، در صدد برگزاری نماز جماعت در مسجد سپهسالار برآمد که نیروهای نظامی مانع از حرکت وی شدند و مدتی در داخل (نهاوند، یزد، کاشان) و خارج از کشور (حجاز و مدتی نیز همراه آیتالله کاشانی به لبنان) تبعید شد و در این مدت به تألیف کتابهای بسیاری به زبان فارسی وعربی پرداخت، از جمله: آلمان و الاسلام، احیاء الشریعه فی مذهب الشیعه، الاروبه فی دارالبوار، الاسلام فوق کل شیء، الاعتصام بحبل الله، خرافات شیخیه و کفریات ارشاد العوام یا دسائس کشیشان در ایران، دین سازی، کشف الاستار، مبلغ بهایی در محضر خالصیزاده، النیروز و وحدت اسلامی. وی همچنین در 14 اردیبهشت 1324 هـ. ش نشریه هفتگی نور را منتشر کرد که پس از یک سال توقیف شد و به جای آن روزنامه «وظیفه» را به مدت سه ماه چاپ کرد.
سازمان اسناد ملی ایران، اسناد نخست وزیری، شماره تنظیم 22 ـ 116001.
خان بابا مشار، همان، ص 406 ـ 405.
دکتر حسین ابوترابیان، مطبوعات ایران 1326 ـ 1320، انتشارات اطلاعات، 1366، ص 158.
باقر عاقلی، همان، ص 302.
مسعود بهنود ـ همان، ص 68 ـ 60.
67ـ در 28 خرداد 1314 هـ. ش وزارت کشور طی بخشنامهای استفاده از کلاه پهلوی را متروک و مردم را ملزم به استفاده از کلاه بینالمللی شاپو (تمام لبه) کرد که در 21 تیر ماه با عکسالعمل علما و مردم و تظاهرات در مسجد گوهرشاد مواجه گردید و عدهای از روحانیان دراین مراسم علیه متحدالشکل شدن (که زمینهسازی برای کشف حجاب بود) به سخنرانی پرداختند و مردم را به استقامت و پایداری دعوت کردند، امّا دیری نپایید که منجر به درگیری مردم با نیروهای انتظامی و لشکر شرق به فرماندهی سرلشکر ایرج مطبوعی گردید. در این قیام قریب دو هزار نفر مقتول و مجروح شدند. روز بعد از قیام، حکومت خراسان عدهی زیادی از وعاظ و مدرسان حوزههای علمیه را از جمله آیات عظام یونس اردبیلی، آقازاده، شیخ بزرگ شاهرودی، سیدعبدالله شیرازی، هاشم قزوینی، سید علیاکبر خویی، سید عبدالحسین هندی و... بازداشت وعدهای را نیز تبعید کرد. در 25 تیرماه رئیس شهربانی وقت مشهد (سرهنگ بیات) از کار برکنار شد و سرهنگ محمّد رفیع نوایی یکی از مخالفان محمّدولی اسدی (مصباح السلطنه) نایب التولیه آستان قدس رضوی به ریاست شهربانی مشهد منصوب گردید و با همکاری فتحالله پاکروان، استاندار، پروندهای در خصوص قیام تشکیل داد و در 4 آذرماه اسدی را مسبب وقایع معرفی و بازداشت کردند و دیوان حرب قشون در 28 آذر او را به اعدام محکوم کرد و سحرگاه روز بعد در مشهد تیرباران شد و جناره وی به صورت گمنام دفن گردید.
سینا واحد، قیام گوهرشاد، انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1366.
حسن مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران (تهران، انتشارات الهام، 1369 ش)، ج 1 (ص 150 ـ 146).
68ـ ابوالقاسم بختیار یکی از سران متنفذ ایل بختیاری بود و مدتی تصدی پُست فرمانداری شهرکرد و کاشان را داشت و در دوران محمّدرضا شاه پهلوی سرکشی و تیپ اعزامی ارتش را خلع سلاح و نابود کرد، شورش وی علیه حکومت دکتر مصدق در اوایل اسفند 1331 هـ. ش در ناحیه مسجد سلیمان سرکوب شد.
آرشیو سازمان اسناد ملی ایران، ر. ک سند شماره 15.
حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، انتشارات اطلاعات، 1370 هـ. ش، ص 286.
غلامرضا نجاتی، همان، ص 248.
69ـ آیتالله عبدالحسین امینی فرزند حجة الاسلام میرزا احمد در سال 1320 ق در شهر تبریز به دنیا آمد و پس از گذراندن مقدمات علوم و سطوح فقه واصول رهسپار نجف اشرف گردید و سالها از محضر اساتید آن حوزه بهره جست و به درجه اجتهاد و استادی ارتقا یافت، سپس به گردآوری احادیث نبوی (ص) و استنساخ کتب پرداخت و بدین جهت مسافرتهایی به کشورهای اسلامی آفریقا و آسیا کرد و ضمن مسافرت، کتاب الغدیر را در 20 جلد به زبان عربی به رشته تحریر درآرود که آیتالله واحدی آن را به فارسی ترجمه کرده است. علامه کتابخانهای در نجف اشرف به نام امیرالمؤمنین علیه السلام تأسیس کرد که بالغ بر 40 هزار کتاب دارد، وی در سال 1390 هـ. ق [1349 هـ. ش] در تهران درگذشت و در تیرماه همان سال پیکرش را به عراق بردند و در یکی از حجرههای کتابخانهاش به خاک سپردند.
70ـ «گنجینه اسناد»، نشریه وزین و ارزنده «سازمان اسناد ملی ایران»، سال دوم، دفتر اوّل و دوم، صفحه 100 ـ 86.