به قلم: دکتر نصرالله شیفته
نخستین آشنایی مصدق و کاشانی
سابقه آشنایی دکتر مصدق با آیتالله کاشانی را باید در دوران بعد از شهریور 1320 جستجو کرد. قبل از طلوع سوم شهریور دکتر مصدق تحت نظر دو نفر کارآگاه شهربانی در احمدآباد ساوجبلاغ به امور زراعتی مشغول بود و آیتالله حاج سید ابوالقاسم کاشانی در منزل پدری واقع در پامنار کوچه صدراعظم نوری به تدریس علوم دینیه اشتغال داشت. آیتالله کاشانی در اواخر سلطنت «رضاشاه» یعنی در سالهای 1318 و 1319 به طور آشکار وارد سیاست شد و در واقع بعد از سوم شهریور زمینهی شرکت در صحنه سیاست برای ایشان آمادهتر و بدون مانع و رادع بود و به زندان متفقین افتاد. دکتر مصدق تا موقع حبس کاشانی کمتر با ایشان آشنایی داشت، ولی روزی که انتخابات دوره چهاردهم تقنینیه شروع شد و آیتالله کاشانی با اکثریت هنگفتی به نمایندگی مجلس شورای ملّی انتخاب شدند، در دکتر مصدق یک حس احترام به این مرد روحانی پیدا شد؛ زیرا برای او یقین شده بود مردی که در زندان بیگانه است و سرنوشت او به دست قضا و قدر سپرده شده و با همت و رشادت مردم تهران به نمایندگی انتخاب میشود، دارای شخصیت ویژه و قابل احترامی است.
وقتی دکتر مصدق به عنوان نماینده مردم تهران وارد مجلس شد، در یکی از جلسات علنی طی نطق مفصلی شدیداً به متفقین در مورد توقیف رجال ایران اعتراض کرد و آزادی فوری آنها را خواستار شد. پس از اینکه کاشانی از توقیف انگلیسها آزاد و وارد تهران شد، دکتر مصدق به ملاقات ایشان رفت و بدون اطلاع قبلی وارد منزل آیتالله گردید و در میان صدها نفر از مردم تهران که به ملاقات آمده بودند، از کاشانی دیدار نمود. در این ملاقات دکتر جلال عبده نماینده مجلس هم حضور داشت و این تنها ملاقاتی بود که دکتر مصدق از کاشانی میکرد تا اینکه دوره مجلس چهاردهم پایان یافت و قوامالسلطنه زمامدار امور گردید و پس از چندی آیتالله کاشانی را توقیف و تبعید نمود.
نامه دکتر مصدق به قوام السلطنه
در آن دوران توقیف کاشانی بزرگترین ضربهای بود که به روحیه دکتر مصدق وارد کرد، لذا طی نامه مفصلی شدیداً به قوامالسطنه اعتراض کرد، در صورتی که آن روزها هیچکس را جرأت انتقاد از نخستوزیر نبود. در دی 1325 وقتی انتخابات تهران شروع شد ملیِون لیست کاندیداهای خود را منتشر نمود.
در این لیست کاشانی در صدر قرار داشت. کاشانی در آن روزها در یکی از دهات قزوین تبعید بود وقتی این لیست منتشر شد، کاشانی نامهای از تبعیدگاه به دکتر مصدق نوشت که همین نامه پیمان مودت و صمیمیت را بین دو مرد سیاسی و روحانی برقرار کرد. در دی 1326 آیتالله کاشانی از تبعیدگاه به تهران مراجعت کرد و مجدداً دکتر مصدق در منزل شخصی آیتالله به ملاقاتشان رفت و برای اولین بار یکدیگر را بوسیدند و مدتی با هم به مذاکره پرداختند.
دیدار دکتر مصدق با آیت الله کاشانی پس از مراجعت از تبعید...
بر اثر توقیف و تبعید کاشانی دکتر مصدق به ملاقات شاه نمیرود
در خلال سال 26 و 27 بارها بین دکتر مصدق و کاشانی ملاقات روی داد تا اینکه شب 15 بهمن کاشانی برای سومین بار توقیف و به خرمآباد تبعید شد. دکتر مصدق آن روزها در احمدآباد اقامت داشت و به مجرد اطلاع از توقیف کاشانی به تهران آمد و برای اعتراض به توقیف کاشانی، در سانحه 15 بهمن به شاه تبریک نگفت و در مقابل اصرار رؤسای دربار، به ملاقات شاه نرفت. در انتخابات دوره شانزدهم، باز جبهه ملّی نام کاشانی را در صدر سایر نامها به اطلاع مردم تهران رسانید.
آیت الله کاشانی و دکتر مصدق در حال بررسی یکی از گزارش های مربوط به نفت
دکتر مصدق از منصور، آزادی کاشانی را میخواهد
در فرودین 1329 وقتی که منصورالملک به نخستوزیری رسید و آقا سید جلالالدین تهرانی به نیابت از منصور در روز ششم فروردین به احمدآباد رفت و دکتر مصدق را ملاقات نمود، دکتر اولین تقاضایی که از دولت جدید نمود مسأله بازگشت کاشانی به ایران بود و دیگر اصلاح قانون انتخابات و مطبوعات را باید نام برد. آقای سید جلالالدین تقاضاهای دکتر مصدق را به اطلاع منصور رسانید و به فوریت منصورالملک شخصاً دکتر مصدق را ملاقات و قول صریح داد در مورد بازگشت کاشانی از شاه ملاقات و محترمانه از ایشان تقاضای بازگشت به ایران نمایند و همینطور هم شد.
تلگراف به کاشانی
در تاریخ 16 اردیبهشت این تلگراف به وسیله سفارت ایران در لبنان به آیتالله کاشانی مخابره گردید: «جناب حجتالاسلام آیتالله کاشانی دامت برکاته چون مدت مسافرت جناب مستطاب عالی طولانی شده است اکنون مراتب عطوفت و ملاطفت اعلیحضرت همایون شاهنشاهی را ابلاغ و با تجدید ارادت خود، مراجعت جنابعالی را انتظار و التماس دعا دارم. نخستوزیر علی منصور پس از مخابره این تلگراف و وصول پاسخ آن به منصور بالاخره آیتالله کاشانی حاضر به مراجعت شده و روز 20 خرداد با هواپیمای مصری وارد فرودگاه مهرآباد شدند.
دکتر مصدق در فرودگاه مهرآباد از کاشانی استقبال میکند
دکتر مصدق شخصاً در فرودگاه حاضر و از دوست صمیمی خود استقبال نمود. از این به بعد صمیمیت دکتر مصدق و کاشانی روزبهروز مستحکمتر میشد و کاشانی غالباً برای شرکت در جلسات به منزل دکتر مصدق میرفت تا اینکه در پنجم اردیبهشت دکتر مصدق به نخستوزیری منصوب و عصر همان روز ملاقات مهمی بین دکتر مصدق و کاشانی در تجریش به عمل آمد و کاشانی جداً دکتر مصدق را تشویق به سمت نخستوزیری نمود. در مدت 20 ماه که دکتر مصدق نخست وزیر بود، 15 بار آیتالله کاشانی به ملاقات دکتر مصدق رفت و دکتر مصدق نیز 3 بار با آیتالله کاشانی ملاقات نمود. ملاقات اوّل روز پنجم اردیبهشت 1330 در تجریش و دوّم تابستان همان سال در باغ دکتر طرفه در قلهک و سومی چند ماه بعد در منزل شخصی آیتالله واقع در پامنار، به مناسبت بازگشت کاشانی از سفر بیتالله بود. در مقابل، آیتالله کاشانی چهارده بار با دکتر مصدق غذا صرف کرد و دهها نامه به ایشان نوشت و پاسخ دریافت داشت. نگارنده بارها گفته به گوشم شنیدم هر وقت دکتر مصدق نام آیتالله کاشانی را به زبان میآورد میگفت «آقا» فلان طور گفتند، «آقا» فلان پیغام را دادند و نیز کاشانی هر وقت نام دکتر مصدق را به میان میآورد «جناب آقای دکتر مصدق» میگفت و عموم اهالی این مملکت میدانند روابط این دو تا چه حد بود. (1)
دیدار آشتی کنان، پس از نخستین اختلاف... اما متأسفانه این آشتی دوامی نیافت
ولی متأسفانه این دوستی و صمیمیت در اثر توطئه دشمنان آزادی مردم ایران، سرانجام به «دشمنی» تبدیل شد که از چگونگی و نتایج آن همگان آگاه میباشیم! و بیشک در این امر مهمّی مانند اختلاف بین این دو شخصیت، نمیتوان یک طرفه به داوری نشست و فقط یک نفر را گناهکار نامید...
-------------------------------------------------------------------------------------
1ـ از کتاب: زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر مصدق، تألیف: دکتر نصرالله شیفته (سردبیر روزنامه باختر امروز)، چاپ تهران، صفحه 132 ـ 129.