گفتگویى با آقاى نفرى
آقاى جلال الدین فارسى در كتاب خاطرات خود، مطالبى، درباره دستگیرى خود و آقاى نفرى در رابطه با امام موسى صدر مطرح ساخته و حق آن بود كه از دیدگاههاى آقاى نفرى هم آگاه شویم... قبل از بررسى كامل كتاب آقاى فارسى، دیدگاههاى آقاى نفرى را نقل مى كنیم:
...در شرایط آن روز لبنان، گروههاى سیاسى و احزاب مختلفى وجود داشتند و فعالیت مى كردند. این گروهها موقعیتى را به وجود آورده بودند كه فردى مانند آقاى صدر به هیچ وجه نمى توانست گرایشهاى حزبى و احزاب سیاسى را پذیرا باشد. اگر بخواهیم در مورد شخصیت آقاى صدر واقع بینانه قضاوت كنیم، مى توانیم ایشان را به دریایى تشبیه كنیم كه جزر و مدّ و امواج كوتاه و بلند دارد. دریا زمانى كه جزر تمام مى شود و آب بالا مى آید، یك دسته امواج كوتاه وبلند را به ساحل مى فرستد. این امواج خواهى نخواهى نمى توانند با قدرت دریا تقابلى داشته باشند. این دریا است كه امواج را پس مى زند و بتدریج بالا مى آید. شرایط لبنان هم واقعاً همین طور بود. این احزاب و گروههاى سیاسى، قدرت مقابله را نداشتند. آنها تقابل و ضدیّت داشتند و با آقاى صدر درگیر هم مى شدند. آنها تلاش مى كردند تا به نوعى به ایشان آسیب برسانند و ایشان را متهم كنند. با وجود این آن قدرت را نداشتند كه با ایشان رقابت و مبارزه اساسى كنند.
پرسش: لطفاً توضیح بفرمایید كه چه احزاب و گروههاى سیاسى مورد نظرتان هستند؟
پاسخ: احزاب و گروه هاى سیاسى كه مورد نظر ماست در درجه اول احزاب چپ گراى سیاسى لبنان بودند كه با ایران هم مربوط بودند. احزاب چپگراى لبنان، آن زمان با احزاب و گروه هاى سیاسى ایران بى ارتباط نبودند. اینها همان زمان هم به اشكال مختلف با گروهكهایى مثل منافقین در ارتباط بودند.
در هر صورت گاهى اوقات جوّ بدبینانه اى ایجاد مى شد. مثلا گفته مى شد كه آقاى صدر چرا مستقیماً خود را با تك تك این گروهها (گروههایى كه آن موقع با رژیم ایران در مبارزه بودند) و یا حتى افرادى كه آن زمان با این گروهها در ارتباط بودند هماهنگ نمى كند. شكافتن این مسئله شاید وقت زیادى را بطلبد. اما شخصیت آقاى صدر واقعاً بالاتر از این بود كه بخواهند خودشان را با این گروهها و یا افراد وفق دهند و یا همگام سازند. به همین علت خیلى راحت ایشان را متهم مى كردند كه سازشكارند و با رژیم ایران هماهنگ اند و نسبت به مبارزین ایرانى برخورد سردى دارند در حالیكه واقعیت امر اصلا اینگونه نبود.
پرسش: شما قطعاً در مورد رابطه امام موسى صدر با انقلاب و مبارزین ایرانى اطلاعات زیادى دارید. ممكن است مقدارى این مسئله را باز نمایید؟
پاسخ: من ناچارم برخى از خاطرات و برخوردهاى شخصى خودم را بیان كنم. در خصوص گرفتارى اول من، افراد زیادى بودند ـ از جمله همین شخص (جلال الدین فارسى) كه با هم چند روزى در زندان بودیم ـ كه نهایت تلاش را مى كردند و یا در ذهنشان اینگونه نقش بسته بود كه وانمود كنند، آقاى صدر پشت مسئله است. ایشان اصرار داشت كه اصلا آقاى صدر باعث دستگیرى ما هستند و این مشكلى كه براى ما ایجاد شده، به واسطه ایشان بوده است. آقاى صدر به نوعى رژیم لبنان را تأیید مى كنند تا ما را تحت فشار قرار دهند و بگیرند و تحویل ایران بدهند. ما همان موقع در زندان با ایشان (جلال الدین فارسى) درگیرى داشتیم. یعنى اگر الآن هم شرایطى پیش بیاید تا ما با هم بنشینیم و صحبت كنیم، مى گویم كه ما همان موقع هم درگیرى داشتیم و این صحبتهایى كه شما مى كنید اصلا منصفانه نیست، یعنى ما به عنوان مسلمان حق نداریم كه شخصیت یك مسلمان دیگر را، آن هم چنین شخصیتى را، اینگونه متهم كنیم و یا حتى به آن ضربه بزنیم.
پرسش: چه شد كه آقاى فارسى و دوستانشان به چنین ذهنیتى رسیدند؟
پاسخ: بگذریم. اینها یك سرى مسائل خصلتى است. ممكن است یك سرى مسائل خصلتى در بین بوده باشد.
پرسش: منظور ما از این سؤال آن است كه آیا آقاى صدر در برخوردهاى خودشان با مسائل نهضت و مبارزین ایرانى، سردی هایى را نشان داده بودند كه آقایان به چنین ذهنیتى رسیدند؟
پاسخ: این سؤال شما باز برمى گردد به شرایط آن روز لبنان. تا شرایط آن روز را در نظر نگیریم اصلا نمى شود به این نوع سؤالها جواب داد. شرایط آن روز لبنان به گونه اى بود كه اكثریت افراد روحانى طرفدار امام نبودند. آنها با نجف ارتباط داشتند (با مرحوم آیت الله حكیم و با مرحوم آیت الله خویى) و به مرحوم حضرت امام حتى هیچ گرایشى نداشتند. آقاى صدر در آن شرایط لبنان ناچار بودند كه هواى آیت الله حكیم و آیت الله خویى را داشته باشند و با روحانیت لبنان رابطه اش را حفظ كنند و در عین حال با مسائل ایران و حضرت امام هم ارتباط داشتند. افرادى كه دوروبر امام بودند و مریدان امام بودند، مرتب نزد آقاى صدر مى آمدند. منتها جمع كردن بین این جناح ها و این گرایش ها و افراد مختلف كار ساده اى نبود. ایشان نمى توانست روحانیت لبنان و مسائل آنجا را رها كند و علناً بیاید از چهارتا فرد فرارى مبارز علیه ایران حمایت كند. این كار ساده اى نبود و همین مقدار حمایتى كه ایشان مى كرد واقعاً جاى قدردانى داشت كه در آن شرایط بازهم زیربال افراد را مى گرفتند و كمك مى كردند. ما نمى توانستیم انتظار داشته باشیم كه ایشان بیایند مسائل خاص لبنان را رها كنند و فقط جانب ما را بگیرند. اما در عین حال ایشان حمایت هم مى كردند. نمونه اش حضور مرحوم چمران در موسسه صور بود و یا تأییدى كه ایشان از ما به عمل آورد. بالاخره همه ماها زیر چتر آقاى صدر بودیم و همین دلیل روشنى است براینكه ایشان هواى ما را هم داشتند.
پرسش: لطفاً درباره ماجراى دستگیرى خودتان و آقاى فارسى صحبت بفرمایید. نقش امام موسى صدر از ابتدا تا انتهاى ماجرا چه بود؟
پاسخ: آقاى صدر نهایت كوشش را كردند تا ما را در بیروت نگه دارند. حتى آقاى شیخ محمد یعقوب را كه همراه ایشان ناپدید شدند، پیش دادستان لبنان (كه آن روز ظاهراً آنتوان دحداح بود فرستادند) تا وساطت كند. دادستان لبنان گفته بود كه ما شدیداً تحت فشار هستیم. سلام ما را به آقاى صدر برسانید و بگویید كه ما از ایشان خواهش مى كنیم كه اجازه دهند ـ و مصلحت این است كه چند صباحى اینها را از لبنان خارج كنیم. چرا كه تحت فشار هستیم و اگر آنها را الآن نگه داریم مشكلات سیاسى پیدا مى كنیم و از این حرفها. آنها با خواهش و تمنا از آقاى صدر اجازه خواسته بودند. حالا اینجا اگر كسى بخواهد بدبینانه قضاوت كند، ممكن است بگوید كه اینها با هم تبانى كرده اند، دادستان اجازه گرفته و آقاى صدر هم گفته اند باشد! در حالى كه من واقعاً خودم شاهد بودم كه آقاى شیخ محمد یعقوب به دادستانى و زندان رفت و آمد داشت و حتى به ما این ندا را داد كه سفارت ایران شدیداً به رژیم لبنان فشار آورده كه شما را تحویل ایران دهد و مصلحت این است كه چند روزى از لبنان خارج شوید تا سرو صداها بخوابد. ما را با هواپیما به تركیه فرستادند و در آنجا كاملا مشخص بود كه هیچ مسئله اى ما را تهدید نمى كند و بعد هم برگشتیم به سوریه و ... .
پرسش: آیا بعد از بازگشت به سوریه، بلافاصله وارد لبنان شدید یا اینكه مدتى را با آقاى فارسى در سوریه به سر بردید؟
پاسخ: آقاى فارسى مى گفتند كه آقاى صدر تبانى! كرده اند و ما را فرستاده اند به اینجا، ایشان مى خواستند ما را تحویل ایران دهند و نتوانسته اند و موفق نشده اند و از این قبیل حرفها. من گفتم كه اینطور نیست و میانمان شكر آب شد. از آنجا از هم جدا شدیم. من پاسپورت دیگرى ـ كه البته یك پاسپورت جعلى بود ـ تهیه كردم. ویزایى تهیه كردم و لاى گذرنامه خودم گذاشتم و وارد لبنان شدم. اینكه موفق شدم وارد لبنان بشوم، تقصیر مأمورین مرزى بود كه در پاسپورت دقت نكرده اند. به محض اینكه وارد بیروت شدم به آقاى صدر اطلاع دادم كه من آمدم. ایشان از طریق مرحوم چمران پیغام دادند كه حالا كه وارد شدى در نقطه اى مخفى باش. محلى را در نظر گرفتند و ما هم رفتیم به آنجا و مدتى در آنجا بودیم.
پرسش: اینكه نوشته اند امام موسى صدر تحت فشار آقاى دكتر صادقى ناچار شدند مسائل شما را پیگیرى كنند تا چه حد واقعیت دارد؟
پاسخ: اصلا اینطور نبود. اولا طبیعى است، كه در چنین مواردى همه دوستان و خویشان و آشنایان از نظر عاطفى نگران باشند و بگویند یك كارى بكنید تا ایشان بیاید. والاّ هیچ فشارى نبوده كه كسى بگوید فشار آورده اند و ایشان را بازگرداندند. بله، آقاى دكتر صادقى خیلى دوست داشتند كه این مسائل حل شود و من برگردم. این یك مسئله عاطفى بود و نباید رنگ سیاسى به آن داد. اصلا و به هیچ وجه فشارى در بین نبوده است.
اصولا شخصیت آقاى صدر بالاتر از آن بود كه كسى به ایشان فشار آورد. در مجموع این مسئله به نفع ما و آقاى فارسى تمام شد كه سالم رفتیم و سالم هم برگشتیم. سفارت ایران فشار آورده بود كه اینجا مركز فعالیت شده است. خوب ما اعلامیه هاى امام را چاپ و پخش مى كردیم و روى ایشان هم حساسیتهایى بود. این مسائل باعث شده بود تا ایران به رژیم لبنان فشارهایى را اعمال كند. اینكه در چنین جریانى ما و مسائل را به امام موسى صدر نسبت دهیم، خیلى غیرمنصفانه است.
پرسش: آقاى فارسى به عنوان یك خبر موثق از قول شما نقل كرده اند كه گفته بودید «اگر امام موسى صدر ترتیب مراجعت ما را به لبنان ندهد، من مجلس اعلاى شیعه را برسر ایشان خراب مى كنم.»آیا شما چنین تعبیرى داشته اید؟
پاسخ: این مسئله مربوط به دستگیرى دوم من بوده است و اصلا هیچ ارتباطى به دستگیرى اول من یا آقاى فارسى ندارد. در بازداشت دوم من كه باز به فشار سفارت ایران و منصور قدر بوده است، وضعیت بسیار وخیمترى داشتم. آقاى صدر به كامیل شمعون وزیر دادگسترى وقت لبنان پیغام داده بود كه دست از سر فلانى بردارید و الاّ من دستور مى دهم تا شیعیان ما خاك دادگسترى را به توبره بكشانند (تعبیرى با این مضمون به كار برده بودند). این مسئله مربوط به بازداشت دوم من بوده و نه آن بازداشت اول كه با جلال الدین فارسى بودیم و هیچ ارتباطى هم با ایشان نداشت.
پرسش: یعنى چنین تعبیرى را شما نداشته اید و در حقیقت این تعبیر آقاى صدر علیه كامیل شمعون بوده است؟!
پاسخ: بله !
پرسش: آیا آقاى صدر از فعالیتهاى شما علیه رژیم طاغوت اطلاع داشتند و احیاناً حمایت مى كردند؟
پاسخ: بدون شك، كاملا اطلاع داشتند. این واقعاً خیلى عجیب و باعث تأسف است كه ما الآن ناچار باشیم استدلال كنیم كه آقاى صدر از مسائل ایران اطلاع داشتند و حمایت مى كردند. این خیلى سنگین است كه به مرحله اى برسیم كه لازم باشد توضیح دهیم كه آقاى صدر از انقلاب اسلامى ایران حمایت مى كرد. یعنى همین مقدار حمایت در شرایط آن روز لبنان، كه همه احزاب چپ و راست و مارونیها علیه آقاى صدر توطئه مى كردند واقعاً جاى تشكر و قدردانى داشت. اینكه حالا بخواهیم حمایتهاى ایشان را تیره و تار نشان دهیم و نقش ایشان را نادیده بگیریم و یا كمرنگ كنیم، مسلمانى چنین اجازه اى را نمى دهد.
پرسش: شما قبلا روحانى بودید و چندین سال هم در خدمت حضرت امام (ره) درس خوانده اید. آیا ممكن است درباره رابطه امام و آقاى صدر توضیح دهید و اینكه آیا امام به فعالیتهاى آقاى صدر با نظر مساعد مى نگریستند؟
پاسخ: من در فاصله سالهاى 1351 تا 1355 مرتب بین لبنان و سوریه و نجف رفت و آمد داشتم و اول سال 56 بود كه به ایران آمدم و بازداشت شدم. من چندین بار شخصاً خدمت امام رسیده بودم و یك بار آن كاملا به یادم هست كه حضرت امام راجع به آقاى صدر سؤال فرمودند. خیلى با خوشبینى راجع به كارهاى ایشان سؤال كردند. علاقه مندى ما در آن موقع نسبت به امام درست مثل حالا بود. خودمان را به عنوان فرزندان كوچك امام مى دانستیم و ملزم بودیم كه از نظریات امام پیروى بكنیم و نظر امام نسبت به افراد در رفتار ما كاملا مؤثر بود. یعنى ما واقعاً مقلد ایشان بودیم و پیروى مى كردیم و اگر احساس مى كردیم كه امام نسبت به كسى سرد است، به هیچوجه دنبال وى نمى رفتیم. حتى یادم هست موردى پیش آمد كه ما مى خواستیم به اتفاق مرحوم محمد منتظرى به لیبى برویم. به امام تلگراف زدم و از ایشان سؤال كردم كه بنا داریم به لیبى برویم و اگر صلاح نیست، به شكلى نظرتان را اعلان بفرمایید تا ما نرویم. ایشان هم مخالفت فرمودند و مابه خاطر مخالفت ایشان نرفتیم.
در هر صورت غرضم این است كه خود من آن زمان اینقدر ملزم بودم كه اگر امام یك نظر منفى نسبت به امام موسى صدر یا هركسى دیگرى مى داشت از او فاصله بگیرم. در مورد آقاى صدر من كاملا عكس این مسئله را احساس كردم. من در نجف از ایشان سؤال كردم و ایشان نظر كاملا مساعدى داشتند. حتى یك بار به ایشان عرض كردم كه من خدمت آقاى صدر هم مى خواهم بروم و ایشان فرمودند: بروید و نظرایشان را هم جویا بشوید، حركتى كه ایشان دارد براى شیعیان آنجا انجام مى دهد حركت كوچكى نیست. نظر امام نسبت به آقاى صدر كاملا مثبت و مساعد بود و اینكه یك سرى مسائل بعدى باعث شده تا سؤال و جوابها به چنین جاهایى برسد به نظر من بسیار تأسف آور است. واقعاً جاى تاسف است كه به جاى تقدیر واقعى از امام موسى صدر، حال در صدد برآییم تا ابرهاى تیره اى را پس بزنیم.
پرسش: در مورد قضیه دستگیرى اولتان كه با آقاى فارسى بودید، اگر آقاى صدر حضور نمى داشتند آیا تصور مى كنید كه وضعیت بدترى پیدا مى كردید؟
پاسخ: بدون شك! بدون شك! در آنجا غیر از ایشان كسى از ما حمایت نمى كرد. اصلا نام و حضور آقاى صدر و رابطه ما با ایشان با عث شده بود تا دادستان خیلى با احتیاط و ملاحظه عمل نماید. زمانیكه ما را گرفتند، شرایط لبنان به گونه اى بود كه همین طور چشم بسته و دست بسته نمى توانستند ما را تحویل دهند و به هر دلیلى سعى مى كردند با خود ما هم كنار بیایند. به آقاى فارسى گفته بودند جایى را تعیین كنید كه شما را بفرستیم، والا به ایران مى فرستیمتان. ایشان هم نوشته بودند ما جایى را تعیین مى كنیم و از لبنان مى رویم. بعد كاغذ را جلوى من گذاشتند كه شما هم باید جایى را تعیین كنید و از لبنان خارج شوید من هم در یك جمله نوشتم كه در مورد اینجانب، امام موسى صدر كه مسئول كل شیعیان اینجاست، تصمیم گیرنده هستند و من بدون نظر ایشان هیچ مطلبى را نمى توانم اظهار كنم. همین مسئله اصلا تصمیمات دادستانى لبنان را دگرگون كرد، آنها ماندند كه چه بكنند؟ شاید آن موقع هنوز نمى دانستند كه ما تا این اندازه با آقاى صدر در ارتباط هستیم. بعد از آن بود كه شیخ محمد یعقوب آمد و دیگر نتوانستند چیزى را هم برما تحمیل كنند. یعنى همین كه نام امام موسى صدر را من آوردم و گفتم كه بدون نظر ایشان نمى توانم تصمیم بگیرم، رفتارشان به طور كامل عوض شد. حتى بلیط آورده بودند، حالا نمى دانم براى نقطه نامعلومى بود و یا براى ایران. ولى به هر صورت مسئله كلا عوض گردید و آن برنامه را كنار گذاشتند و تصمیمات بعدى را گرفتند. حضور آقاى صدر در كنار ما كاملا محسوس بود و تصمیم انتقال ما به تركیه بعد از آن گرفته شد.
پرسش: آقاى فارسى یكى از گزارش هاى ساواك را در كتاب خود آورده اند كه در آن نوشته شده است: «سید موسى صدر رئیس سازمان امنیت لبنان را از فعالیتهاى سیدحسن شیرازى علیه ایران و تبلیغات وى علیه این كشور كه به تحریك عراق صورت مى گیرد مطلع ساخته است.» تفسیر ایشان هم این بود كه چنین اقداماتى در قالب رقابت برخى از علما در صحنه سیاسى طایفه شیعه لبنان صورت پذیرفته است! نظر شما به عنوان یك فرد مطلع در این مورد چیست؟
پاسخ: قبلا هم گفتم، این مثل آن است كه آدم دریایى را كه موجهاى كوچك به سمت ساحل مى فرستد بخواهد با آن موجهاى كوچك مقایسه نماید. اصلا این كارها در شأن ایشان و در شأن شخصیت ایشان نیست، این واقعاً خیلى جرئت مى خواهد تا آدم چنین شخصیتى را در حد یك گزارشگر پایین بیاورد! خیلى جرئت مى خواهد! اگر واقعاً بخواهیم چنین نسبتى به شخصیتى در حد امام موسى صدر بدهیم، خیلى دل و جرئت لازم است!آنچه به طور مسلم مى توان گفت آن است كه آقاى صدر انسان بسیار برجسته اى بود. آقاى صدر احیاگر موقعیت شیعه در لبنان بود، و نه فقط لبنان، بلكه تمامى خاورمیانه. هدف اصلى ایشان این بود كه حقوق شیعه را در لبنان احیاء كنند و عقیده داشتند كه اگر در لبنان موقعیت شیعه احیاء گردد، در سایر نقاط خاورمیانه هم احیاء مى گردد و خدمتى به جهان تشیع صورت خواهد پذیرفت. این هدف و خواسته آقاى صدر در لبنان بود و در این راه هم قدم بر مى داشتند و انصافاً هم از هیچ تلاش و فداكارى دریغ نكردند. از جان و دل فداكارى كردند و واقعاً اخلاصى را كه آقاى صدر از خودنشان مى دادند براى هیچ آدم منصفى قابل انكار نیست. نوشتن تاریخ و یكجانبه قضاوت كردن بسیار ساده است.
خیلى راحت مى توان یكطرفه مسائل را نوشت و بعد هم چاپ كرد. اما اینكه منصفانه قضاوت شود و اینكه انسان به فكر نسلهاى بعدى باشد كه مى خواهند با این كتابها چهره هاى گذشته را بشناسند، كار را مشكل مى كند. واقعاً شرایط آن زمان لبنان خیلى پیچیده بود. بسیارى از احزاب و گروههاى سیاسى علیه آقاى صدر حركت مى كردند. همین روحانیت لبنان از طرفداران نجف بودند و اصلا به طور كلى از شاگردان مراجع نجف بودند. اینها به هیچ وجه گرایشى نسبت به حضرت امام و فعالیتهاى ایشان نداشتند. اینكه من مى گویم گرایشى نداشتند خیلى با حسن نیّت مى گویم و به مخالفتها هیچ اشاره اى نمى كنیم. یكى از همین آقایان انقلابى كنونى لبنان دستور داده بودند تا مرا از مسجدى كه در آن اعلامیه هاى امام را پخش مى كردم بیرون كنند. همین آقا كه بعد از پیروزى انقلاب اسلامى ایران خود را به تشكیلات رهبرى ایران نزدیك كرد، چنین وضعیتى داشت. در آن موقعیت، آقاى صدر چاره اى نداشت جز اینكه آقاى خویى را به عنوان مرجع تقلید معرفى كند. با آن حساسیتهایى كه آن موقع شاگردان لبنانى آیت الله خویى نسبت به حضرت امام داشتند، بازهم آقاى صدر مرحوم امام را به عنوان مرجع تقلید مرتبه دوم معرفى نمودند. در صورت جلسه اى هم كه در مجلس اعلاى شیعه تنظیم شده بود، بعد از مرحوم آیت الله خویى، حضرت امام را به عنوان مرجع تقلید شیعه معرفى كرده بودند. حتى همین عمل هم باعث شد تا خیلى ها با آقاى صدر مخالفت كنند. شرایط لبنان واقعاً وضعى پیچیده اى داشت. مرحوم شهید چمران مرتب این مسائل را براى ما تعریف مى كرد. مثلا تعریف مى كرد كه آقاى شیخ مرتب خود را با سفارت ایران هماهنگ مى كنند و اینها با سفیر نشست و برخاست دارند و....
پرسش: یعنى به دور از چشم آقاى صدر؟
پاسخ: بله، به دور از نظر آقاى صدر. به یادم هست كه یكبار در این ماجراها، منصور قدر آمده بود و از آقاى صدر ملاقات خواسته بود و ایشان هم موافقت نكرده بودند. بعد در جلسه اى كه در داخل مجلس منعقد شده بود، سفیر ایران آمده بود و آقاى صدر به او بى اعتنایى كردند و خیلى سرد برخورد كردند. در خصوص مواضع روحانیت لبنان در مقابل حضرت امام، باز برادر آقاى سیدمحمدحسین فضل الله را به یاد مى آورم (آقاى سیدمحمد جواد فضل الله). ایشان كه دیگر در مخالفت با امام واقعاً غوغا بودند. خیلى با امام و مواضع ایشان مخالف بودند. البته بعداً مرحوم شدند.
پرسش: از نظر اخلاقى، برخورد آقاى صدر با مخالفین و منتقدین خود چگونه بود؟
پاسخ: آقاى صدر از نظر اخلاقى در سطح خیلى بالایى قرار داشتند. در برابر همه مخالفین خود بزرگوارانه برخورد مى كردند. ایشان آن زمان در موقعیتى قرار داشتند كه مثلا در رابطه با همین آقاى فارسى، كافى بود كمترین اشاره اى بكنند تا ایشان را به ایران بفرستند. تنها كافى بود كه آقاى صدر بگویند این مسئله به من مربوط نیست. در آن صورت رژیم لبنان به نحو دیگرى عمل مى نمود. آقاى صدر در برخورد با افراد بسیار بزرگمنشى مى كردند. مرحوم چمران هم همین طور بودند. برخورد آقاى فارسى نسبت به مرحوم چمران و دیگران خیلى توهین آمیز بود. ایشان خیلى بد برخورد مى كردند. ولى خود شهید چمران مردى فوق العاده و منزه بود و باسعه صدر برخورد مى كرد. مخالفین آقاى صدر كم نبودند و به سه چهار تا ایرانى خلاصه نمى شدند. در میان خود لبنانیها مخالفین زیادى وجود داشتند. همین آقاى فرحات كه معاون آقاى صدر بودند، از مخالفین درجه یك ایشان به شمار مى رفتند.
پرسش: پس چطور ایشان آقاى فرحات را در این سمت نگه داشتند؟
پاسخ: آقاى صدر با سعه صدر برخورد مى كردند و مى گفتند كه لبنان مال همه لبنانیهاست. و آنها باید در اداره امور مربوط به خودشان سهمى داشته باشند. برخورد آقاى صدر با مخالفین خود، یك برخورد بسیار اخلاقى و بزرگمنشانه بود و همه را راضى مى كرد. ایشان به هیچوجه با كسى برخورد منفى و تند نداشتند. اگر كسى چند صباحى را با آقاى صدر سپرى كرده باشد، نمى تواند نسبت به ایشان احساس تواضع نكند، مگر آنكه خودش صاحب ایده اى دیگر باشد.
اما موسى صدر واقعاً شخصیت وارسته اى بودند. مردم مسیحى لبنان امام موسى صدر را از رهبران مذهبى خودشان مقدستر و قابل احترامتر مى دانستند. من خودم دیده بودم كه چگونه به ایشان به دیده احترام و تقدیس نگاه مى كردند. ایشان تأثیر عجیبى در توده هاى مردم، چه مسیحى، چه سنى و یا شیعه برجاى گذاشته بود. آقاى صدر از نظر رفتارى فوق العاده بودند. همه ایشان را دوست داشتند. در حد بسیار بالایى كه شاید درست نباشد بگویم پرستش، ولى واقعاً ایشان را تقدیس مى كردند. من خیلى برخورد كرده بودم با مسیحیان لبنان كه با چنین دیدى به امام موسى صدر مى نگریستند. آن وقت ایشان سلامت نفسى داشت كه خیلى عجیب بود. حرفهایى كه دراین حد در مورد ایشان زده شده است حقیقتاً ناشى ا ز كمبودها و یا خیلى بچه گانه است. اینكه بعد از 16 سال كه از انقلاب مى گذرد چنین حرفهایى مطرح بشود و آقاى صدر را در حد یك گزارشگر ساواك پایین بیاورند، واقعاً خیلى شرم آور است. اگر كسى مخالف ایشان هم باشد نباید این حرفها را بزند. این خیلى مشمئز كننده است. قلم واقعاً قداستى دارد. فردى كه خود را نویسنده مى داند باید بداند كه چه چیزى مى نویسد.
(پاییز 1373)