- مبادى اسلام و فلسفه احكام
- كلبه شروق
- ابوالاعلی مودودی
- سيد غلامرضا سعيدى
- سیدهادی خسروشاهی
- فارسی
- چاپ شده
- 9000 9000
- 7255-964-978
- چاپ قم / نوبت اول
- 1393
- 0
مبادى اسلام و فلسفه احكام
فهرست مندرجات
كتاب اول
22 ـ مبادى اسلام و فلسفه احكام
مقدمه مترجم
فصل اول: اسلام
چرا دین اسلام به این اسم نامیده شده است
معنى كلمه اسلام
حقیقت اسلام
حقیقت كفر
ضررهاى كفر و عواقب زشت آن
فواید اسلام
فصل دوم: ایمان و اطاعت
احتیاج انسان به علم و یقین براى اطاعت
معنى ایمان
وسیله تحصیل علم و یقین
ایمان به غیب
این است ایمان به غیب
فصل سوم:نبوت
حقیقت نبوّت
شناخت پیامبر
اطاعت از پیامبر
نیاز انسان به ایمان نسبت به پیامبران
خلاصه تاریخ نبوّت
نگاهى به عصر نبوّت
نبوّت محمّد9
ختم نبوّت
دلایل ختم نبوّت
فصل چهارم:ایمان به تفصیل
معنى جمله لااله الااللّه
حقیقت لااله الااللّه
تأثیر عقیده به توحید در زندگانى انسان
ایمان به فرشتگان خدا
ایمان به كتاب هاى خدا
ایمان به پیامبران خدا
ایمان به روز جزا
احتیاج به ایمان به روز جزا
راستى و درستى عقیده به آخرت
كلمه طیّبه
فصل پنجم: عبادات
معناى عبادت
نماز
روزه
زكات
حجّ
حمایت از اسلام
فصل ششم:دین و شریعت
تفاوت بین دین و شریعت
وسایل شناخت احكام شریعت
فقه
تصوّف
فصل هفتم: احكام شریعت
مبادى شریعت
حقوق و اقسام چهارگانه آن
حقوق خدا
حقوق شخصى
حقوق بندگان خدا
حقوق سایر مخلوقات
شریعت جهانى دائم
كتاب دوم
23 ـ برنامه انقلاب اسلامى
مقدمه مترجم
برنامه انقلاب اسلامى
ارتقاى طبیعى براى نظام حكومت
حكومت فكرى
خلافت الهی
راه انقلاب اسلامى
آرزوهاى شیرین
برنامه ویژه براى جنبش اسلامى
24 ـ كتاب سوم
پایه هاى اخلاقى براى جنبش اسلامى
پایه هاى اخلاقى براى جنبش اسلامى
اهمّیّت و ارزش رهبرى و پیشوایى
هدف دین حقیقى
سنّت و قانون الهى درباره رهبرى و پیشوایى
اخلاق، مناط ترقى و انحطاط انسان
اخلاق انسانى
اخلاق اسلامى
قانون الهى درباره رهبرى و پیشوایى
تفاوت اخلاق انسانى با اخلاق اسلامى
مراتب اخلاق اسلامى
ایمان
كتاب چهارم
25 ـ نظریه اخلاق اسلامى
نظریه اخلاق اسلامى
عقاید باطل
نیروى اخلاقى و معنوى
گرایش هاى اخلاقى
پرسش اساسى در فلسفه اخلاق
هرج و مرج در اخلاق
فراگیرى اخلاق اسلامى
كتاب پنجم
26 ـ اول اخلاق ما بعد تمدن آنها
مقدمه
ثبات اخلاق و قانون فضیلت
كتاب ششم
27 ـ عبودیت فكرى
عبودیت فكرى
سبب عبودیت و عوامل تاریخى آن
پیدایش فلسفه و علوم غربى
كتاب هفتم
28 ـ مدلول فداكارى حسین
مدلول فداكارى حسین
تغییر در قانون اساسى
نقطه انحراف
آغاز ملوكیت
بى توجهى به تعهدات اخلاقى، امر به معروف و نهى از منكر
اصول و اركان قانون اساسى اسلام
انتخاب آزاد
سیستم مشورتى
آزادى عقیده
حسّ مسؤولیت نسبت به خدا و خلق
بیت المال امانت بود
نقش قانون
برابرى كامل در حقوق و مقام
اخلاق حسین (ع) به عنوان یك انسان مؤمن
29 ـ كتاب هشتم
اسلام و جاهلیّت
اسلام و جاهلیّت
مسایل اساسى زندگى
جاهلیّت محض
شرك
رهبانیّت
وحدت وجود
اسلام
نظریه پیامبران درباره جهان و انسان
نظریه اسلام در میزان انتقاد
فهرست ها (اعلام، اماكن، كتب)
پیشگفتار
نگاهى به: زندگى دینى، سیاسى و اجتماعى مودودى
عصر ما كه قرن بیدارى اسلامى و خیزش مسلمانان جهان به شمار می رود، با تغییر و تحولات اساسى و چشم گیر در میان ملت ها و جوامع اسلامى همراه بوده است. این بیدارى و حركت نه تنها در كشورهاى عربى ـ اسلامى، بلكه در كشورهاى اسلامى غیر عربى هم با شور و شوق و نشاط بیشترى دنبال شده است. و بی تردید این بیدارى و حركت ملت هاى مسلمان، در سایه بیدارگری ها و تلاش هاى بی وقفه اندیشمندان و دانشمندان مسلمانى بوده است كه با دعوت مردم به بازگشت به اصل و اساس اسلام راستین و حذف بدعت هاى راه یافته در آن همراه بوده است.
یكى از اندیشمندان مسلمانى كه در این راه به فعالیت هاى پرثمر و خستگی ناپذیرى پرداخته و حتى تا مرحله اعدام پیش رفته، سید ابوالاعلى مودودى است. او یكى از متفكران و پرچم داران جنبش تجدید بیدارى اسلامى در دنیاى معاصر می باشد.
سید ابوالاعلى مودودى (1903 - 1979 م - 1282 - 1358 ق) در واقع از متفكران و اندیشمندان به نام و پرآوازه معاصر جهان اسلام بود كه اسلام گرایان در مبارزه با ملی گرائى كور و نفوذ غرب صلیبى در جهان اسلام و كشورهاى اسلامى و مقابله با رهبران تحجر گراى دنیاى اسلام و... از اندیشه هاى او رهنمود گرفته اند. مودودى با به چالش كشیدن رهبران به ظاهر اسلامى برخى از كشورها كه بر مبناى روش هاى غربى با گرایش ناسیونالیستى شكل گرفته بود، آنان را - كه به نظر او غرب زده بودند ـ مورد انتقاد قرار می داد و حكومت هاى كشورهاى مزبور را، حكومت اسلامى واقعى نمی شناخت و پیوسته براى تشكیل یك حكومت اسلامى راستین تلاش می كرد و در این راستا ابتدا در سال 1938 م / 1357ق سازمان یا مؤسسه «دارالسلام» و سپس در سال 1941 م/ 1360ق «جماعت اسلامى» را در پاكستان در همین رابطه تأسیس نمود.
نسب و دودمان
نسب سید ابوالاعلى مودودى بعد از 38 نسل و از طریق امام ابوالحسن على النقى، امام هادى علیه السلام به حضرت امام حسین علیه السلام می رسد.[1]
ابوالاعلى مودودى در منطقه اورنگ آباد واقع در نزدیكى ولایت حیدرآباد كن ـ هند در سال 1903 م در خانواده اى مذهبى و مشهور به علم و تقوى، چشم به جهان گشود.
او خود در شرح حالش می گوید: «من در خانواده اى به دنیا آمدم كه به مدت 13 قرن برنامه هدایت و فقر درویشى در آن حاكم بود. تیره اى از خاندان و اولاد پیامبر صلی الله علیه و آله كه در قرن سوم هجرى به محلى به نام «چشت» در نزدیكى هرات وارد شد. بزرگ این خاندان ابواحمد ابدال چشتى به سال 1358 ه از فرزندان حسن مثّنى فرزند امام حسن[2] است كه صوفیان چشتیه از دودمان او می باشند. و قطب الدین چشتى مرشد اعلاى تمام سلسله هاى چشتیه هند و جد اعلاى مودودیه به شمار می رود».[3]
در عرصه مطبوعات و سیاست
از اتفاقات مهم زندگى مودودى فوت پدرش بود. فوت پدر گرچه او را تنها و بی پناه ساخت ولى عزم آهنین او را دو چندان نمود و بیش، از پیش بر اراده و تصمیم او افزود.
مودودى در پس از فوت پدر، دریافت كه اكنون باید به تنهایى و با بی كسى، هزینه زندگى خود را تأمین نماید. او رنج و مشقت زیادى را متحمل می شد و در واقع ناامید و خسته و كوفته! براى تأمین معاش از این شهر به آن شهر، از آن شهر به این شهر! سفر می كرد تا هزینه معاش درویشى خود را تأمین كند.
مودودى پس از ترجمه كتاب «المرأة الجدیدة» از عربى به اردو در 14 سالگى در سال 1918 م همراه برادرش ابوالخیر كه مدیریت روزنامه «مدینه» در شهر بجنور را به عهده داشت، به دنیاى روزنامه نگارى وارد شد و پس از دو ماه كار در روزنامه مزبور كه همزمان با اوج حركت هاى سیاسى در هند بود، او در هر حركت و نهضتى كه بر ضد انگلیس صورت می گرفت، براى آزادى هندوستان فعالیت می كرد و در آن زمان بود كه مودودى با عده اى از هم فكران خود انجمن «كمك به زندانیان» را ایجاد كردند. هم چنین با مجله هفتگى «تاج» در شهر جبل پور، همكارى كرد، ولى این امر چند ماهى بیش، دوام نیاورد.
مودودى همزمان با آغاز نهضت سیاسى و ضداستعمارى در هند با علاقه اى آتشین و با نوشته هاى خود، احساسات مردم را تحریك و شعله ور مى ساخت و در واقع او در اوج گیرى این نهضت سهم به سزایى داشت و آنگاه از درآمد مطبوعاتى خود «صندوق اعانه جریده» را تقویت می كرد و دو كتاب «النشاطات التبشیریة فى تركیا» و «حجاز الیونانیین فى سمرنا» را به رشته تحریر درآورد.
مودودى سپس وارد دهلى شد و از هند قدیم و جدید بازدید به عمل آورد و با دو تن از علماى برجسته هند به نام: «كفایت الله مفتى الدیار و شیخ احمد سعید»، مشهور به «سحبان الهند» كه از مهاتما گاندى (رهبر هند) تبعیت می كردند، آشنا شد. او در سال 1920 م از طرف علماى هند به مدیر مسئولى روزنامه «مسلم لیك» انتخاب شد و تا پایان عمر این روزنامه، نیز ـ تا سال 1923 م ـ مدیریتش ادامه داشت. در سال 1924م با مولانا محمد على جوهر(رهبر جنبش خلافت) آشنا شد و از طرف جمعیت علماى هند از اوایل سال 1925 تا 1928 م به تنهایى مسئولیت آن را به عهده گرفت و این روزنامه نقش مهمى در هدایت مردم هند داشت.[4]
مودودى پس از فروپاشى امپراطورى عثمانى و پس از جنگ جهانى اول در سال 1924م نسبت به ناسیونالیسم و ملی گرایى كه به اعتقاد او باعث گمراه ى ترك ها و مصری ها شده بود، به شدت بدبین بود، و به همین دلیل با جمعیت علماى هند كه در جهت مبارزه با انگلیس حركت می كردند، دست همكارى داد.
مودودى در سال 1928 م با تألیف كتاب «الجهاد»، خود را نجات یافته از سردرگمى تلقى كرده می گوید: «... برایم روشن شد كه حكومت اسلامى به خاطر تأكید آن بر عدل و قسط، امانت و صدق، عنایت به فقرا و ضعفا، توجه به ادارات مدنى و نظامى و... هدایت و دعوت به سوى حق و حكومت عقیدتى است و خداوند جهاد را بر مؤمنین براى غلبه اسلام بر كفر، واجب گردانیده است.»
همو می نویسد:«... كتاب جهاد در اسلام بیش از هر كسى در من اثر گذاشت. هنگامى كه نوشتن آن را آغاز كردم یك شخص متعصب قومى بودم، ولى پس از آن این نكته، تبدیل بر حمیت اسلام شدم و اسلام و روش زندگى را شناختم.»[5]
آثار قلمى مودودى
سید ابوالاعلى مودودى در راستاى اهداف اجتماعى خود آثار قلمى زیادى در زمینه هاى، فكرى، فرهنگى و سیاسى از خود به جاى گذاشته است كه ما به برخى از اسامى آنها اشاره می نماییم.
1. یكى از آثار قلمى مولانا مودودى كتاب «الجهاد» می باشد. انگیره تألیف آن كتاب این بود كه مرحوم محمد على جوهر - كه پس از فوت در قدس به خاك سپرده شد - در یكى از اجتماعات بزرگ شهر دهلى به صراحت اعلام نمود كه «اى كاش مسلمانى پیدا می شد و همه افتراها و تهمت هایى را كه هندی ها در مورد جهاد تحویل اسلام می كنند، نقش بر آب می ساخت».
اتفاقا یكى از شنوندگان این سخنرانى، ابوالاعلى مودودى بیست و سه ساله بود. او با شنیدن این سخنرانى تصمیم گرفت این كار را انجام دهد. در این راستا تاریخ جنگ هاى تمام قبایل گذشته و معاصر را بررسى كرد و در این رابطه مقالاتى در روزنامه «الجمعیة» نوشت و بر استحكام بخشیدن به باورهاى مسلمانان درباره جهاد افزود و افتراهاى واهى و بی اساس را خاموش ساخت و سپس این مقالات - كه مشتمل بر پانصد صفحه بزرگ بود - به صورت كتاب درآمد و اسمش را «الجهاد فى الاسلام» گذاشت.[6]
2. مودودى به تنهایى مجله «ترجمان القرآن» را منتشر می ساخت كه گستره توزیع این مجله در مراحل نخست، هزاران نسخه فقط در شبه قاره هند با هدف اعتلا بخشیدن به دین خدا و دعوت به سوى جهاد در راه خدا و پاك سازى افكار جدید بر اساس اصول قرآن بود.
3. كتاب دیگرى كه از مودودى به یادگار مانده، به نام «مبادى الاسلام» است كه این اثر به سى زبان مختلف جهان ترجمه شده و عده زیادى از مردم با مطالعه آن، راه واقعى اسلام را دریافتند. و درواقع این كتاب در بعضى از جوامع، تحولى ایجاد كرد كه به نوشته احمد حامدى، «این كتاب هنگامه اى به پا كرد».[7]
4. كتاب دیگر ایشان، «شریعت آزادگان تا شریعت بردگان» مى باشد كه در آن كتاب به صراحت اعلام می كند و می نویسد: «اسلام به ناتوانان و ضعیف نفسان احتیاجى ندارد، اسلام نیازمند شجاعان و دلیران است»[8]
5. تفسیر «تفهیم القرآن» در شش جلد، در سطح عموم و بر مبناى اندیشه هاى سیاسى در اسلام نوشته شده و منتشر گردید.[9]
علاوه بر این ها، وى ده ها كتاب و رساله در زمینه هاى مختلف دیگر نیز تألیف و منتشر ساخته كه بعضى از آن ها توسط استاد سیدغلامرضا سعیدى و اینجانب به فارسى هم ترجمه و منتشر شده است.
فعالیت هاى اجتماعى و سیاسى
از جمله آثار اجتماعى ـ سیاسى مولانا مودودى كه در جهان تأثیر به سزایى داشته و ماندگار بوده، تأسیس «جماعت اسلامى» است كه در 24 آگوست 1941 م با هدف «اعلاى كلمه خدا» به وجود آمد.
هم چنین در تأسیس پاكستان در سال 1947 م پس از زجر و شكنجه دویست ساله مردم از سوى انگلیس می باشد مودودى نقش خاصى به عهده داشت. مودودى در راستاى تأسیس دولت اسلامى، دو سخنرانى پرشور و پشت سر هم و در عین حال حماسى تحت عنوان «قانون اسلامى و راه اجراى آن در پاكستان» كه اكثریت قاطع رجال قانونى از او حمایت می كردند، ایراد نمود، ولى حكومت وقت با اتهامى دروغین او را در سال 1948 م دستگیر و بیست ماه زندانى كرد ولى او پس از آزادى، فعالیت هاى خود را ادامه داد و پس از قیام مسلمانان بر ضد قادیانی ها و شهید شدن عده اى از مسلمانان و همزمان با انتشار رساله مودودى تحت عنوان «مسأله قادیانیگرى»، او به همراه عده اى از مسلمانان دستگیر شد و در دادگاه نظامى محكوم به اعدام گردید.
خلیل احمد حامدى مى نویسد: «جلاد حكم اعدام را به امام مودودى عرضه نمود و گفت: «اى فاضل! می توانى در این هفته درخواست عفو خود را تقدیم دارى»! چهره او دگرگون شد و صورتش چون پارچه آتش، گلگون گشت و با لحن تندى گفت: «من از هیچ كس طالب عفو نیستم، زیرا حكم مرگ و زندگى از سوى خداوند فرود مى آید، اگر آسمان حكم مرگم را صادر كند، احدى نخواهد توانست از مرگ نجاتم دهد و اگر آسمان حكم مرگم را فرود نفرستده باشد، هیچ كس حتى به اندازه یك مو نخواهد توانست به من زیانى برساند».
سپس خطاب به دوستان خود در دادگاه گفت: «نه پدرم، نه مادرم، نه همسرم و نه اولادم و... نباید درخواست عفو مرا به دادگاه تقدیم دارند»[10]
مشیت الهى هم این بود كه با تشكیل دادگاه تجدیدنظر، مودودى طى حكمى به حبس ابد ـ كه در آن هنگام بیست و یك سال داشت ـ، محكوم شد، ولى پس از یك سال و سه ماه، حكومت جدیدى روى كار آمد و در اثر تظاهرات و اعتراض مردم به قضاوت و حكومت نسبت به این حكم، او آزاد شد.
مودودى بار دیگر در زمان ایوب خان در سال 1957 م بر سر مسأله تظاهرات سراسرى در عید فطر بازداشت شد، اما با گذشت چند ماه، كاخ حكمروایى ایوب خان نیز فرو ریخت و او دوباره آزاد گشت.
مودودى مبارزه ها و نبردهاى گوناگونى داشت. او در برابر دشمنان مختلف اسلام مبارزه مى كرد، بر ضد كمونیسم و سایر افكار الحادى، قادیانی گرى، منكران سنت، فرنگى مآبان، بدعت گذاران و معامله گران حرفه اى دین قیام كرد و پیروز شد.
مودودى، عمرى طولانى در تلاش و كوشش بود و سرانجام در روز 23 دسامبر 1989 م رخت از جهان بربست و به دیار باقى شتافت[11]
امام خمینى(ره) پیام تسلیتى به همین مناسبت فرستاد:[12]
«با درگذشت مولانا مودودى، امت اسلام از یك روحانى و عالم ممتاز و متفكرى كه مایه افتخار بود، محروم شد. مولانا مودودى براى اهداف اسلامى و براى مسلمانان سراسر جهان خدمات بسیار ارزنده اى انجام داد.
او نه تنها براى مسلمانان پاكستان، بلكه براى تمام مسلمانان جهان یك رهبر عظیم دینى بود. فكر اسلامى ایشان نهضت انقلاب اسلامى را در تمام قلمرو اسلام زنده كرد. تلاش ایشان انقلاب اسلامى را در سراسر دنیا گسترش خواهد داد. رحلت ایشان خسارت جبران ناپذیرى براى جهان اسلام است.
لازم است كه اهداف دینى ایشان ادامه داشته باشد. طرفداران نهضت اسلامى بیش از پیش براى پیروزى اهداف دینى استاد مودودى باید كوشا باشند... روح اللّه الموسوى».
تأثرات مودودى
مودودى گرچه یك مسلمان الهام یافته از اسلام و تعالیم اسلامى است، ولى كسانى را كه در او تأثیر به سزایى داشته اند نباید غفلت كرد از جمله پدر و مادر مودودى كه یك خانواده مذهبى را تشكیل داده بودند. مذهب فقهى مودودى، حنفى بود و به همین سبب او توجه خاصى به ابوحنیفه دارد و در مقاله اى كه می نویسد، ابوحنیفه را از هر جهت، چه كلام و چه فقه برتر از دیگران می داند[13]. و البته می توان گفت كه مودودى تحت تأثیر افرادى چون ابوالحسن على بن محمد بن حبیب الماوردى (364 - 450 ق) و ابن خلدون و شاه ولى الله دهلوى قرار داشته است.
* * *
درباره این مجموعه
در راستاى عمل تقریبى، استاد سیدغلامرضا سعیدى و اینجانب و بعضى دیگر از اساتید مانند آیة اللّه ابراهیم امینى، آیة اللّه محمدعلى گرامى و... از نیم قرن پیش علیرغم مشكلات متعدد و تحجّر حاكم بر حوزه! و جامعه آن روز، به ترجمه و نشر آثارى از رهبران حركت هاى اسلامى معاصر در جهان عرب و اسلام، از جمله: شهید حسن البناء، شهید سیدقطب، استاد شیخ محمد غزالى، استاد محمد قطب و دیگران پرداختیم و در این زمینه، به ترجمه و نشر آثار و رساله هاى مولانا سیدابوالاعلى مودودى امیر جماعت اسلامى پاكستان نیز اقدام شد.
پس از نشر ترجمه فارسى رساله هاى: «معضلات الاقتصاد فى الاسلام»، «نظریة الاخلاق فى الاسلام»، «نظریة الاسلام السیاسیه»، «الدستور الاسلامى»، «منهج الثورة الاسلامیة»، و... توسط اینجانب و دوستان و برادرانى كه همكار من در حوزه علمیه قم بودند، نمونه هایى از آن ها را همراه نامه اى در تسلیت درگذشت «شیخ غلام محمد»، از اعضا رهبرى جماعت اسلامى ـ به استاد ابوالاعلى مودودى و استاد خلیل الحامدى مسؤول بخش عربى جماعت اسلامى، فرستادم كه چندى نگذشت و پاسخ ایشان، همراه تعدادى دیگر از رساله ها و آثارشان به زبان عربى، به دستم رسید...
از جمله آثار ارسالى، رساله «لماذا استشهد الامام الحسین» بود كه در واقع متن سخنرانى استاد مودودى در یك اجتماع عاشورایى، براى اهل سنت و شیعیان پاكستان، آن را ایراد كرده بود...
این رساله هم همان روزها ـ سالیانى دراز پیش ـ توسط اینجانب به فارسى ترجمه شد ولى انتشار نیافت... و بعدها به هنگام اقامت اینجانب در مصر، به درخواست حقیر، نسخه اى از متن عربى آن در قاهره و توسط «دار المختار الاسلامى» وابسته به اخوان المسلمین مصر، در هزاران نسخه، تجدید چاپ و توزیع گردید و اكنون نامه اى از مولانا مودودى ـ به عنوان سندى از روابط اخوت و دعوت تقریبى ـ در اینجا درج می شود و خوشبختانه ترجمه فارسى آن سخنرانى نیز جهت استفاده علاقه مندان در ماه محرم 1434 هـ ـ 1391ـ تقدیم علاقه مندان گردید[14]. در اینجا بی مناسبت نیست كه یكى از نامه هاى از استاد مودودى را نقل كنم.
از: ابوالاعلى مودودى
رئیس جمعیت اسلامى پاكستان
حضور برادر بزگوار جناب مستطاب آقاى سیدهادى خسروشاهى
(شماره نامه) 193
تاریخ: 12/30/90 هـ.ق، 18/5/1970 م
سلام و رحمت و بركات خداوند بر شما باد
نامه شریف مورخه 18/1/1390 هـ. ق جنابعالى را با شوق و مسرت فراوان دریافت نمودم و از همدردى شما در رابطه با از دست دادن برادرمان استاد مرحوم غلام محمد سپاسگزارم و حقا كه وفات او خسارات جبران ناپذیرى براى نهضت اسلامى پاكستان است.
خداى بزرگ او را مشمول رحمت واسعه خود قرار دهد. و شما را از اینكه عزیزى را از دست بدهید دور بدارد. و از اینكه نشریات ما را ترجمه و پخش می كنید، سپاسگزارى می نمایم و كتاب هاى جدید
عربى خود: «ماهو القادیانیة» و «الاسلام والمَدنیة الحدیثة» و «رسالتان للبابا والمودودى» و «دورالطلیة المسلمین فى بناء مستقبل العالم الاسلامى» و «مبادى السیاسة لفهم القرآن» و «بین الدعوة القومیة والرابطة الاسلامیة» و «نحو ثورة سلمیة» و «لماذا استشهد الحسین» را خدمت شما ارسال می نمایم.
ترجمه فارسى كتاب هاى بنده را كه فرستاد بودید، دریافت كردم و تشكر می نمایم خداوند به شما جزاى خیر عنایت كند.
سلام هاى گرم و صمیمانه ما را خدمت حضرت آیه اللّه شریعتمدارى و برادران عزیز ابلاغ نمایند.
ارادتمند ابوالاعلى المودودى
لاهور پاكستان
* * *
در مجموعه حاضر، علاوه بر «مبادى اسلام» ترجمه رساله هاى دیگر مولانا مودودى تحت عناوین: برنامه انقلاب اسلامى، پایه هاى اخلاقى براى جنبش اسلامى، نظریه اخلاق اسلامى، اول اخلاق ما، بعد تمدن آن ها، عبودیت فكرى، مدلول فداكارى حسین علیه السلام، اسلام و جاهلیت، كه همه آن ها ترجمه استاد سیدغلامرضا سعیدى است، پس از ویرایشى كوتاه، تقدیم علاقمندان مى گردد و امیدواریم كه چندین رساله دیگر استاد مودودى كه توسط اینجانب و دوستان، در سالیانى پیش ترجمه و منتشر شده بودند، پس از ویرایشى جدید، تحت عنوان «رسائل مودودى» منتشر گردد.
سیدهادى خسروشاهى
قم: مركز بررسى هاى اسلامى محرم الحرام 1434 هـ
22
مجموعه آثار
مبادى اسلام
و فلسفه احكام
تألیف
ابوالأعلى مودودى
ترجمه
سید غلامرضا سعیدى
به كوشش
سید هادى خسروشاهى
قدر فلك را كمال و منزلتى نیست
در نظر قدر باكمال محمّد صلی الله علیه و آله
(سعدى)
مقدمه مترجم
به نام آن كه جان را فكرت آموخت
محققین و متفكرین بزرگى كه به درجه كمال و معرفت رسیده اند، مى گویند: همان گونه كه با طلوع خورشید و انعكاس اشعه تابناكش، سرچشمه اى از نور به نام «روز» به وجود مى آید، با ولادت پیامبر نیز در جهان انسانیت، سرچشمه اى از نور به نام «دین» ایجاد مى شود.
روز، عبارت است از بیدار شدن حیات براى تحقق دادن وظایفى كه بر عهده دارد و دین عبارت است از بیدارى روح براى تحقق دادن فضایل و كمالات انسانى. خداى متعال خورشید را آفریده و این خاصیت را به آن بخشیده است كه در جهان ماده، تغییر و تحول ایجاد كند و پیامبر را خلق كرده و این خاصیت را به او مكرمت فرموده كه روح انسان را ترقى و تكامل بخشد.
اشعه انوار حیات، براى هدایت و رشد و تكامل همه موجودات، به صورت كلاهى از «نور» تابش مى كند، لكن اشعه وحى در وجود پیامبر به منظور هدایت و ارشاد انسان، به شكل «نورى» از كلام منعكس مى گردد.
عامل نافذ و مؤثر بزرگ خدایى، در سلسله نظام «نفس انسانى» و در سلسله نظام ارضى، به وسیله دو عامل متشابه به كار مى افتد به این معنى كه:
در مورد زمین، به وسیله اجرام نور آفتاب و ستارگان و در مورد عقل به وسیله انبیا و رسل صورت مى گیرد. باید به این نكته توجّه داشت كه پیامبر از جمله بزرگانى نیست كه بتوان تاریخ وى را با فكر و اندیشه اى مقرون با منطق و منطقى مقرون با شك و تردید، مطالعه كرد و سپس همه این معانى را در نهاد او بر اساس اصول طبیعت كلّى و خاصیت ذات بشرى بررسى نمود، بلكه پیامبر موجودى است نجمى و آسمانى، یعنى همان طور كه ستاره به كمك علم و با كمال دقت، به وسیله «تلسكوپ» مورد بررسى قرار مى گیرد، وجود پیامبر را نیز باید با علمى مقرون با ایمان و با نظرى دقیق به وسیله تلسكوپى مخصوص به این كارـ با علم و بصیرت ـ تحت بررسى قرار داد و سپس تمام خصوصیات و امتیازات او را فقط بر اساس طبیعت و خاصیت ذات نورانى وى مطالعه نمود.
خلاصه كلام این كه با توجّه اجمالى به این معانى، همان گونه كه ثابت و مسلم شد، باید اعتراف نمود كه جهان بشریت محتاج به وجود مربى و پرورش دهنده اى است به نام «پیامبر» تا نفوس بشر را تربیت كند و در پناه اشعه وحى، او را از تاریكى هاى جهالت، خیره سرى و خودخواهى، نجات بخشد.
اولین مرحله تربیت این مربى بزرگ این است كه لكه هاى تیره و تارى را كه بر صفحه حساس و شفاف فطرت عارض مى شود، بزداید و دستگاه فكر بشر را تصفیه كند تا افق مبهم و مه آلود حیات، به روى فرزندان آدم روشن گردد؛ آن گاه بتوانند راه پر پیچ و خم زندگى را در پرتو هدایت الهى به سهولت طى كنند.
این معناى بدیهى و مسلم، بر اثر خودخواهى و تیره دلى بسیارى از افراد زورمند و نیرنگ باز، بارها مورد تردید قرار گرفته و تا توانسته اند در راه كاروان ترقى و تكامل انسان مانع ایجاد كرده اند. بدین جهت بشریت دردمند و جهول، باركش غول بیابان شده است!
این دو دسته از دشمنان واقعى ترقى و تكامل بشر، برخى در لباس فرعون و بعضى با حربه سحر و جادو و خرافات، در لباس روحانیت كاذب، مردم بیچاره را با نیرنگ و زور، سال ها بلكه قرن ها، حیرت زده و سرگردان، در وادى جهالت نگاه داشته اند، ولى بالاخره گردن كشان اجتماعى و راهزنان دینى، با همه زور و نیرنگى كه به كار بردند در برابر تابش خورشید هدایت و حقیقت، مغلوب و مقهور گردیده و مردم به تدریج، از فیض تربیت راهنمایان حقیقى ـ یعنى فرستادگان خدا ـ برخوردار گردیدند.
امّا با كمال تأسف باید اعتراف كرد كه پس از روى كار آمدن حكومت معنوى و استقرار هدایت و ارشاد پیشوایان واقعى بشر كه برانگیختگان خدا بودند، باز هم سازمان مقدّس رهبرىِ معنوى، از گزند نفوذ فرعون ها و جادوگران نوعى كه به نام حمایت از حریم مقدّس دین، زمام اختیار مردم را در دست گرفته بودند، مصون و محفوظ از تعرض و مداخله نماند؛ زیرا تأثیر این دو عامل مخرب، موجب گردید كه مردم، فداى مطامع پست و پلید دیگران گردیده و از كسب معارف حیات بخش الهى محروم بمانند. ولى همین كه خورشید تابناك سعادت نهایى بشر، از افق حجاز طلوع كرد، بساط خودسرى و گردن كشى خدایان موهوم و بازار سحر و افسون پیشوایان مزعوم را بى رونق ساخت و منشور آزادى بشر را به وسیله ایجاد رابطه مستقیم بین مخلوق و خالق از قید ظلم، ستم، خرافات و سخافات پوچ رها نمود و در نتیجه آن، نه فقط بت هاى خرافات و سخافات مجعول، نابود گردید، بلكه بت هاى گوشتى نیز یكسره، بى آبرو و نقش زمین شدند و بساط غرور و خودخواهى و كبریایى همه آنها در هم پیچیده شد.
بشریت رنجدیده كه افتان و خیزان مى رفت تا از زیر بار سنگین تحمیلات گذشته شانه خالى كند، در چند قرن اخیر دچار مشكل تازه اى به نام «علوم طبیعى» شد؛ به این معنى كه جمعى از دانشمندان علوم تجربى همین كه به مقدارى از رازهاى جهان طبیعت و به تعبیر قرآن كریم، به گوشه اى از «آیات الهى» پى بردند، عَلَم طغیان برافراشته و با ساختن بت جدیدى به نام علوم طبیعى به جنگ معنویات برخاسته و بنیان سعادت بشر را ـ كه جز در پناه دین نمى تواند از نعمت آسایش، آرامش و اطمینان خاطر برخوردار گردد ـ متزلزل ساختند.
در این باره اگر انصاف را از دست ندهیم، باید اعتراف كنیم كه قیام علماى طبیعى در برابر معنویات، در حقیقت عكس العمل حكومت خرافات كلیسا و ستمگرى هاى دستگاه شیطانى پانصد ساله «انگیزیسیون» یعنى محكمه تفتیش عقاید مذهبى بود كه آشكارا با هر گونه علم و دانشى معارضه مى كرد.
در نتیجه معارضه علماى طبیعى با دستگاه كلیسا در اروپا و انعكاس این معانى در شرق، كیش مقدّس اسلام نیز در نظر بى خبران، در عداد كیش تحریف شده مسیحیت انگاشته شد و به وسیله مقلّدین اروپا، در این قسمت از جهان نیز بازار لاابالى گرى و بى اعتنایى و معارضه با مقدّسات و معنویات رواج گرفت.
در خلال این احوال بر اثر پیشرفت هاى علمى و صنعتى اروپا و سیطره سیاسى و استعمارى این قاره زورمند بر آسیا و آفریقاى ناتوان، احتیاجات جدیدى براى ملّت هاى شرقى احساس شد كه مى بایست همدوش با علوم معنوى و اخلاقى آن عصر، براى كسب معلومات جدید نیز سهم و برنامه اى قایل مى شدند و ضمنا در سبك و اسلوب دروس قدیم، تجدید نظرى به عمل مى آمد، ولى چون زمامداران شیوه تعلیم و تربیت قدیم، براى تأمین چنین منظورهایى روى مساعد نشان ندادند، بلكه تا حدودى به مخالفت برخاستند، لذا به اجبار، سازمان هاى تازه اى به وجود آمد تا نیازمندى هاى عصر و زمان را تأمین كند.
در این حیص و بیص، بین دو دستگاه تعلیم و تربیت قدیم و جدید شكافى ایجاد شد و علاوه بر این كه زمامداران سبك قدیم از مداخله در شیوه تعلیم و تربیت جدید بر كنار ماندند، عوامل تخریب خارجى و داخلى، با تمام وسایلى كه در اختیار داشتند بر توسعه این شكاف افزودند. در نتیجه كار تأمین سازمان هاى آموزش و پرورش جدید از لحاظ تعلیمات دینى و امور معنوى ـ یعنى نفیس ترین و ارزنده ترین مواریث اجتماعى ما كه هستى و اركان استقلال ما بر اساس آن استوار است ـ به جایى رسیده كه دانش آموزان و دانشجویان كشور حتّى از حداقل معلومات مذهبى و اطلاعات دینى بهره اى ندارند!
این وضع نامطلوب، منحصر به كشور ما نیست، بلكه همه جوامع اسلامى استعمار زده، از این سبك و اسلوب نامرغوب رنج مى برند و كم و بیش براى ترمیم این خرابى ها در تلاشند.
بدیهى است علاقمندان و دانشمندانى كه ناظر این جریان عنیف و شاهد این روش ناپسند مى باشند، با توجّه به این كه هستى و قوام همه اجتماعات اسلامى، وابسته به استقرار اركان معنویات اسلام است، از خطر اضمحلال و انقراض مسلمانان بر خود مى لرزند و مى كوشند تا جوانان مسلمان را از این مهلكه خطرناك نجات دهند.
از جمله شخصیت هاى گران مایه بصیر و جهان شناس دستگاه علمى اسلام، استاد سیّد ابوالاعلى پاكستانى ـ از علماى عامه ـ در طراز اول دانشمندان عالى قدرى است كه در راه تنویر افكار جوانان اسلام، مردانه كمر همّت بسته و سال ها است كه در شهر لاهور از طریق نشر مقالات علمى، خطابه و رساله هاى استدلالى به جهاد علمى و عقیدتى و مبارزه فكرى و قلمى قیام فرموده است.
استاد موصوف، تألیفاتش را به زبان اردو نشر مى دهد و سپس به وسیله عده اى از مترجمان عرب زبان به عربى ترجمه و نشر مى شود. نگارنده، این رساله را از متن عربى اقتباس نموده و با اطمینان به این كه مطالعه چنین اثرى مى تواند در تنویر افكار و تقویت ایمان دانش آموزان و دانشجویان عزیز، مفید و مؤثر باشد، موفق شدم كه ترجمه آن را با زبانى ساده در معرض استفاده نیازمندان بگذارم و یقین دارم توجّه به مندرجات این رساله براى دانشجویان، مفتاح هدایت و مقدّمه اى خواهد بود كه در آینده به تفصیل با معارف عالیه اسلام و گنجینه هاى نفیس و علمى این سازمان مقدّس آشنا شوند و سپس در حفظ و حراست این میراث گرانبها كه بزرگ ترین سرمایه افتخارآمیز فرهنگ انسانى است، با گذشتگان بزرگوار ما شركت جسته و این «ودیعه آسمانى» را با كمال امانت، به نسل هاى آینده تحویل دهند.
آشنایى با روش تحقیق و استدلالى كه از امتیازات این رساله است، براى محصّلین علوم دینى ما آموزنده و مفید خواهد بود و امید است آقایان مبلّغین جوان ما با توجّه به این سبك و اسلوب، در روش تبلیغاتى رایجى كه چندان مطلوب عصر و زمان ما نیست، تجدید نظر فرمایند.
در خاتمه این مقال، همان طور كه آغاز كلام با مدیحه پادشاه ادب فارسى (سعدى) به نام پیشواى عظیم الشأن اسلام و رهبر بزرگ انسانیّت زینت داده شد، پایان آن را نیز به نام مباركش مزیّن مى سازم كه گفت:
چندین هزار سكه پیغمبرى زدنداول به نام آدم و خاتم به مصطفى
الهامش از جلیل و پیامش ز جبرئیلرأیش نه از طبیعت و نطقش نه از هوا
در نعت او زبان فصاحت كجا رسد؟خود پیش آفتاب چه پرتو دهد، سها؟
شعر آورم به حضرت عالیش؟ زینهار!بسا وحى آسمان چه زند سحر مفترا؟
نوزاد ـ شهرستان بیرجند
رمضان المبارك 1383ـ بهمن ماه 1342
سیّد غلامرضا سعیدى
[1]. چشتى مودودى، زندگى نامه مودودى، مهشد، چاپخانه خراسان، 1403ق-1361 ش.
[2]. خلیل احمد حامدى، امام ابوالاعلى مودودى، چاپ لاهور، ص1 و 2.
[3]. همان، ص3 و 4.
[4]. گیلانى، سعید اسعد، صص 60 و 61.
[5]. خلیل احمد حامدى، امام مودودى، چ لاهور، ج 1983 م ص17 و 18.
[6]. خلیل احمد حامدى، امام ابوالاعلى مودودى، ص19 و 20.
[7]. امام مودودى، ص35 (ترجمه فارسى این كتاب در آغاز این مجموعه آمده است).
[8]. خلیل احمد حامدى، زندگى امام، ص39.
[9]. رزم آراء مرتضى، قرآن پژوهان جهان، سید ابوالاعلى مودودى، مجله گلستان، ش 119- 1381، ص16.
[10]. امام مودودى، ص98 و 99.
[11]. همان، ص111.
[12]. نگاهى به احوال، آثار و افكار سید ابوالاعلى مودودى، ص 376.
[13]. مودودى، ابوالاعلى، ابوحنیفه و ابویوسف، ترجمه على اصغر حلبى، از كتاب تاریخ فلسفه در اسلام. میان محمد شریف، ج2، فصل 34، زیر نظر نصر الله پور جوادى، تهران، مركز نشر دانشگاهى، 136 ش، ص126.
[14]. در ضمن مجموعه «فلسفه نهضت حسینى».