- عمار یاسر پیش آهنگ اسلام و پرچمدار علی علیه السلام
- کلبه شروق
- صدر الدين شرف الدين
- سید غلامرضا سعیدی
- فارسی
- چاپ شده
- 6300 6300
- 978-964-7255-38-7
- نوبت اول
- 1393
- 0
عمار یاسر پیش آهنگ اسلام و پرچمدار علی علیه السلام
فهرست
مقدّمه مترجم
مآخذ تألیف این كتاب
علامت هدایت
حلیف؛ یا هم پیمان مخزوم
اوضاع مكّه
مجلس شوارى قریش
عمّار و ابوجهل
رنج و مشقّت بیچارگان!
روزگار این چنین است
روز پایه گذارى
روز خندق
روز سقیفه
روز یمامه
امیر كوفه
عمّار در دوران عثمان
پرچم على
پایان
ضمائم
فهرست اعلام
فهرست اماكن
فهرست كتب
به نام خدا
مقدّمه مترجم
ظرف تاریخ به منزله سفینه اى است كه كاروان بشریّت را در برگرفته و ضمن سیر دایم و مستمرى در فضاى ابدیّت این كاروان را به جلو می راند.
تاریخ در طىّ سیر بی انتهایش، گاهى دچار لحظات حسّاسى می شود كه آن را «نقطه عطف» یا پیچ تاریخ می نامند؛ به این معنى كه گردش زمان در عین تغییر و تبدّل از حالتى به حالتى و از وضعى به وضعى كه لازمه سیر آن است؛ در مواقع خاصّى دچار تحوّل و تطوّر مخصوصى می شود و این تغییر و تبدّل به شكل جالب و حسّاسى جلوه می كند.
پدید آمدن چنین وضعى مولّد برخورد با همان نقطه عطف یا پیچ تاریخ است.
بدون تردید حسّاس ترین فراز تاریخ یا دقیق ترین نقطه عطف آن همان ساعتى است كه بزرگان قریش طرحى بر پیشواى بزرگ انسانیّت صلی الله علیه و آله وسلم عرضه داشته و گفتند:
«اگر ریاست و حكومت و ثروت و عیش و لذّت می خواهى؛ ما حاضریم كه همه این خواسته ها را از هر جهت به طیّب خاطر در اختیار تو بگذاریم مشروط به این كه به خدایان ما بد نگویى و به سنّت ها و نظامات و تقالید ما تعرّض نكنى و از دعوتى كه آغاز كرده اى دست بردارى...»
البتّه شنیده و خوانده اید كه آن رهبر بزرگ و فرستاده سترگ صلی الله علی ه و آله وسلم پس از طرح این پیشنهاد لحظه اى سكوت كرد و پس از تأمّل دقیق در جواب پیشنهاد دهندگان فرمود:
«اگر آفتاب را در این دست و ماه را در آن دستم قرار دهید نمی توانم از مأموریتى كه دارم دست بردارم».
محقّقین درباره این لحظه حسّاس چه خوب گفته اند كه:
آن دقیقه اى كه پیشواى عظیم الشّأن انسانیّت سكوت كرده و خودش را آماده جواب دادن می فرمود؛ تاریخ متوقّف و سیر زمان معطّل و بلاتكلیف مانده بود و منتظر بود تا پیشواى بزرگ انسانیّت صلی الله علی ه و آله وسلم جواب دهد؛ آن گاه تكلیفش را كسب كند، ولى همین كه آن جواب قاطع از میان دو لب مباركش صادر شد؛ تاریخ تكلیفش را دانست و سیر تازه اش را آغاز كرد؛ در نتیجه پس از چند سال كه جهان تازه و تاریخ تازه اى به وجود آمد؛ شهر مكّه فتح شد و پرچم اسلام به اهتزاز درآمد و آن شهر مقدّس از لوث شرك و جهالت تصفیه و تطهیر شد؛ رهبر بزرگ انسانیّت با صداى بلند ندا در داد و فرمود: (الا وان الزمان قد استدار) یعنى اى مردم! بیدار و هوشیار باشید و بدانید كه دور زمان به پایان رسید و روزگار تازه اى آغار شد
اگر بخواهیم تفسیر این بیان مبارك را از زبان تاریخ بشنویم به ما خواهد گفت:
با طلوع آفتاب جهان تاب اسلام دوران ستمگرى، تعدّى، تجاوز، شرك، كفر، مادّه پرستى، شخص پرستى و جهالت سپرى گردید و دوره عدالت، برادرى، برابرى، خداپرستى، معنویّت، دانش، بینش، تهذیب، تربیّت و بهره بردارى از استعدادهاى نهفته انسانى كه تمدّن واقعى؛ غیر از آن معنایى ندارد، آغاز شد و خلاصه كلام این كه:
نور و نورانیّت جایگزین تیرگى و تاریكى شد و بدین طریق دوران تازه اى براى بشر و بشریّت فرا رسید.
در این باره محقّقین و دانشمندان چه خوب گفته اند كه:
یكى از امتیازات این عصر نوارنى تازه كه لازمه چنان تحوّل و تطوّر عظیمى است این بود كه با طلوع اسلام كه تاریخ بشر عوض شد؛ اسلام عملاً روى رجال تاریخ خط نسخ و بطلان كشید؛ به این معنى كه تا آن روز رجال تاریخ به كسانى اطلاق می شد كه با ستمگرى و تعدّى و تجاوز به حقوق بشر خو گرفته و در صفحات تاریخ خطوط خونینى از خود به یادگار گذاشته و درگذشته بودند، ولى پس از روى كار آمدن حكومت حقّ و انسانیّت، به جاى اسكندرها، قیصرها و خسروها؛ مردان گمنامى از قبیل بلال حبشى صهیب رومى، سلمان فارسى و امثال آنان از گوشه و كنار اجتماع سر برآورده و رجال تاریخ شدند؛ و صفحات تاریخ به نام آنان مزیّن گردید.
مرحوم دكتر محمّد اقبال، متفكّر بزرگ جهانى ما؛ این معنى را تحت عنوان «طلوع اسلام» طىّ منظومه اى كه در زبان اردو سروده؛ این طور تشریح فرموده است كه می گوید:
«منظور اصلى فطرت و راز مسلمانى، عبارت است از: برادرى عمومى و محبّت سرشار؛
«بت هاى رنگ و نژاد را درهم شكنید و در وحدت ملّى مستهلك شوید؛
بین توارنى و ایرانى و افغانى فرق نگذارید؛
تا كى وقتتان را در باغ با شنیدن صداى پرندگان ضایع مى سازید؟
بازوهاى شما نیروى پرواز شاهین دارد؛
ایمان مرد مسلمان در اجتماع مانند شعله قندیل در كلبه مرد راهب در بیابان است؛
به تاریخ نگاه كنید و ببینید! پایان استبداد قیصر و كسرى به كجا انجامید؟
آن گاه آن را با قدرت بازو، فداكارى حیدر، فقر و زهد ابوذر و صدق و صفاى سلمان مقایسه كنید»؛
ببینید! رهبران ملّت ها در طى طریق تجمّل و جاه پرستى چگونه ملّت ها را كوبیده اند، و در همان حال صدها نفر زندانى از روزنه هاى زندان به خارج نگریستنده اند!
بقا و ثبات حیات در این جهان، نتیجه ایمان قوى است؛
زیرا تورانى ثابت كرد كه در میدان زندگى از آلمانى قوی تر است؛
این مخلوق خاكى را ببینید كه بر اثر تابش آتش درونى با پر و بال روح الأمین پرواز می كند».
بارى از آن جایى كه وحدت بشر تفكیك پذیر نیست و هم چنین «فضیلت» مخصوص ملّت معیّنى نیست، در این صورت فضیلت هرجا و نزد هركس یافت شد محترم است و صاحب آن قابل تقدیس؛ چه تورانى، چه ایرانى و چه عرب و چه عجم. و نیز چراغ فضیلت نزد هركس برافروخته شد باید از اشعه انوار آن اقتباس كرد، مضافا به این كه رجال فضیلت و مردان تاریخ متعلّق به جامعه بشرى هستند و مقام و منزلتشان بالاتر از آن است كه رنگ ملیّت خاصّى به آنها داده شود؛ مخصوصا در این عصر و زمان كه خوشبختانه عرب ده هاى سخیف ناسیونالیستى به تدریج مبدّل به نغمه هاى موزون تازه ان ترناسیونالیستى گردیده و افق وسیع انسانیّت و دورنماى زیباى آن در پناه فكر واحد و ایدئولوژى معیّن و یكنواختى هدف آروزى همه انسان ها قرار گرفته و متفكّرین هر كیش و مكتبى از این آرمان بلند بشرى طرف دارى مى كنند و خواه ناخواه به حكم جبر تاریخ و بقاى اصلح روزى این آرزوى شیرین به كام بشر رنج دیده صورت خواهد گرفت و فرمان واجب الاذعان قرآن كریم به مصداق «انّ هذه امّتكم امّة واحدة» مورد قبول همه جوامع بشرى قرار خواهد گرفت و حكومت و برادرى عمومى بشرى در سایه یگانه پرستى (كه جز آن راهى ندارد) تشكیل خواهد شد.
بارى یكى از این رجال برگزیده تاریخ و دوران تازه انسانیّت؛ عمّار یاسر صحابى مقرّب و ممتاز رسول اكرم صلی الله علیه و آله وسلم است كه در تاریك ترین ادوار تاریخ مانند ستاره فروزانى در فضاى انسانیّت پرتوافشانى كرد و بر اثر تابش نور حق؛ سرمشق تربیّت و تهذیب و نمونه اعلاى آزادگى، آزادمنشى و اصلاح طلبى شناخته شد.
این گوهر گران بهاى انسانیّت، یكى از هفت پیشاهنگ نهضت مقدّس اسلام و یكى از بزرگ ترین شخصیّت هایى است كه تاریخ انسانیّت همیشه به وجود او مفتخر خواهدبود و این گوهر تابناك براى همیشه بر تارك انسانیّت خواهد درخشید! بدان جهت كه یكى از فعّال ترین و صدّیق ترین كارگران كاخ رفیع دستگاه تعلیم و تربیّت اسلام؛ و یكى از خدمت گزاران فداكار و سازندگان تاریخ جدید انسانیّت بود و در نتیجه سیر مستمر در راه حق پرستى تا سنّ نود و چند سالگى كه در ركاب همایون مولاى متقیّان شربت شهادت نوشید، دقیق ه اى از حق جویى و حق گویى باز نایستاد و در پایان امر كار این مرد نام دار به جایى رسید كه شخصیّت بى نظیرى مانند حضرت على علیه السلام در سوگوارى او اشك ریخت و در فراق او چكامه دردناكى سرود و پس از شهادت این صحابى بزرگ، مرگ خود را از خدا خواست!
بارى كتاب حاضر كه به قلم تواناى یكى از بزرگ ترین شخصیّت هاى ادبى و فرهنگى عرب «به نام حلیف مخزوم» نوشته شده حاوى ترجمه مبسوط حیات این مرد بزرگ تاریخ است كه خداى متعال توفیق ترجمه آن را با رعایت حداكثر كوشش و دقّت به این بنده ضعیف مكرّمت فرموده و اطمینان دارم كه خوانندگان از مطالعه آن محظوظ گردیده و بهره ها خواهند اندوخت.
امتیازى كه این اثر ادبى و تاریخى بی نظیر دارد این است كه علاوه بر تصویر دقیق چهره تابناك این مرد بزرگ تاریخ با هنرمندى تمام، بسیارى از نكات و رموز حسّاس و مهم تاریخ درخشان اسلام را با قلمى سحرآمیز تا پایان جنگ صفیّن به صورت غیر قابل وصفى نقّاشى و تشریح می كند و حقایق تاریخ را با روشنایى تمام در دسترس مطالعه ما می گذارد.
محتویّات این كتاب نفیس منحصر در نقل صحیح، تشریح دقیق حوادث، تقابل دو منطق حق و باطل، برخورد منافع و مصالح افراد و احزاب گوناگون و بازى هاى نفاق آمیز سیاسى رایج هر عصر و زمان نیست؛ بلكه شامل درس هایى است از فلسفه تاریخ بر اساس روان شناسى، تجزیه و تحلیل دقیق مسایل اجتماعى و استنتاج از حوادث بر اساس جدیدترین مبانى روان شناسى و سنجش با دقیق ترین موازین و مقیاس هاى سوسیولژى، یا علم الاجتماع كه به نحو بی سابقه اى همه جریانات و حوادث دوران صدر اسلام را با موشكافی هاى خاصّى مورد بررسى قرار داده و با استفاده از منابع اهل سنّت و جماعت؛ تاریخ تحقیقى آموزنده و مفیدى به وجود آورده كه مورد استفاده همه طبقات خواهد بود.
مطالعه این اثر پرارزش مخصوصا براى جوانان روشن دل، روشن فكر و حق پرست جامعه ما كه در راه خدمت به اجتماع، در پرتو تعلیمات عالیه اسلام كمر همّت بسته اند بسیار آمرزنده خواهد بود و این گروه ممتاز سرمشق هاى گران بهایى از تاریخ زندگى پرافتخار این جوانمرد تاریخ بشریّت به دست خواهند آورد و به دیگران نشان خواهند داد كه راه حق و تأمین سعادت بشر یكى بیش نیست و آن همان یگانه طریق حقّى است كه پیشواى عظیم الشّأن انسانیّت صلی الله علیه و آله وسلم به امر خداى متعال به روى كاروان سرگشته بشریّت گشوده و در پرتو هدایت حضرتش مردانى مانند عمّار یاسر كه نمونه اعلاى انسانیّت شمرده می شوند تربیّت شده و سرمشق انسانیّت قرارگرفته اند.
قرآن كریم می گوید:
«ماذا بعد الحق الالضلال»؟
یعنى بعد از راه حق؛ جز گمراهى چه راهى است؟
به هر حال؛ با تشخیص به این كه افراد گم نامى از قبیل: عمّار یاسر در اجتماع بشرى «رجال تاریخ» شناخته شدند و شخصیّت آنها بر شخصیّت هاى قیصرها، اسكندرها و خسروها خطّ نسخ و بطلان كشید، باید با صراحت تمام گفت:
این راه پر خیر و بركت همیشه به روى پیروان اسلام و پرورش یافته گان مكتب محمّدى باز است: پس باید بكوشیم تا این وظیفه اى را كه خداى متعال بر عهده مسلمانان قرار داده انجام دهیم و در این بحران فكرى و اخلاقى كه سراسر جهان را فراگرفته از عمّار یاسر پیروى كنیم و متذكّر باشیم كه عمّار یاسر نه امام بود و نه معصوم؛ بلكه مردى بود مؤمن كه در مكتب اسلام تربیّت شده بود و بر اثر حق پرستى، استقامت و فداكارى شاخص حقّ و باطل؛ شناخته شد، روحى فداه.
بارى براى این كه خوانندگان هرچه زودتر از مطالعه این اثر بسیار نفیس برخوردار شوند در بیان مقدّمه به همین مقدار اكتفا می كنم.
ضمناً به حكم وظیفه حق شناسى لازم مى دانم از دوستان گران مایه و برادران ایمانى بزرگوارى كه به مقام با عظمت عمّار عشق می ورزند. به ویژه از شخصیّت جلیل آقاى مهندس منوچهر سالور، آقاى حاج محمّد عسگرى سرشتى، آقاى حاج احمد صادق، آقاى مهدى هادوى و سایر دوستان گران مایه كه براى تسهیل و تسریع چاپ این كتاب بذل همّت فرموده و در نشر آن همكارى فرموده اند تا به قیمت مناسب ترى در دسترس مطالعه خوانندگان قرار گیرد، تقدیر نمایم. خدایشان پاداش خیر دهد!
نكته اى را كه از تذكار آن ناگزیرم این است كه تنها عاملى كه ما را به حكم تجربه مى تواند از آلودگی هاى این عصر و زمان تطهیر كند، بدون تردید، بهره بردارى از ذخایر علمى و فكرى درخشان اسلامى است كه مكتب تشیّع جلوه دهنده تمام این معانى است و نغمه هاى كهنه و پوسیده ملّت پرستى را كه به «ناسیونالیسم» تعبیر مى شود، همه جا از رواج افتاده است و به كسانى كه نغمه هاى فرسوده قرن نوزدهم اروپا را نشخوار می كنند یادآورى مى كنم كه مرحوم ملك الشعراى بهار؛ منظور نهایى ما را بلیغ ترین بیانى ادا كرده آن جا كه گفت:
«گرچه عرب زد چو حرامى به ما داد یكى دین گرامى به ما
گرچه ز جور خلفا سوختیمز آل على معرفت آموختیم»
روحش شاد و قرین رحمت پروردگار باد! آرى مطلب همین است و لاغیر!
پس با توجّه به این كه همیشه اسلام نجات بخش ما بوده، در این مرحله حسّاس تاریخ نیز باید با تمام قوا بكوشیم تا از همان منبع قدرت نیرو بگیریم و از سرچشمه زلال معرفت آل على سیراب شویم و زنده بمانیم.
خوشبختانه مندرجات این كتاب راهنماى همین فكر و نیروبخش همین آرزو است.
تهران تیرماه 1345
سید غلامرضا سعیدى
مآخذ تألیف این كتاب
1. سیره، لعبدالملك بن هشام.
2. الاستیعاب،لابن عبدالبر.
3. تاریخ بغداد، لاحمد بن على الخطیب.
4. حلیة الاولیاء،لابى نعیم الاصفهانى.
5. شرح نهج البلاغه، لابن ابى الحدید،
6. اخبار الرجال، لعبدالعزیر الكشى،
7. انساب الاشراف، للبلاذرى
8. مروج الذهب، للمسعودى.
9. تاریخ الیعقوبى، لاحمدبن ابى یعقوب.
10. دایره المعارف، للبستانى
11. الامامة و السیاسیة، لابن قتیبه.
12. الوعد الحق، للدكتور طه حسین.
13. حیاة محمد، للدكتور حسین هیكل
14. هاشم و امیة، لصدرالدین شرف الدین.