از شمار دو چشم یک تن کم وز شمار خرد هزاران بیش
آیتالله سیدجمالالدین دینپرور
اندیشمند و نویسندۀ متعهد و پرتلاش مرحوم حجتالاسلام و المسلمین حاج سیدهادی خسروشاهی؛ مردی که عاشق بیداری و وحدت مسلمین بود و با نوشتن مقالات و کتابها و ارتباط با بزرگان جهان اسلام در فضایی صمیمی و دوستانه و دور از تعصب و لجاج به بحث و گفتوگو میپرداخت. او از معدود افرادی بود که از آغاز تحصیل دست به قلم بود، او برای کسب نام و پرستیژ کتاب و مقاله نمینوشت، بلکه برای رسیدن به یک هدف مقدس اسلامیکه فرمان قرآنکریم است و میفرماید: واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولاتفرقوا قلم میزد، او در نویسندگی هدفدار و به روز بود و برای خود نمینوشت با واقعیات جهان اسلام آشنا بود و درد اصلی را میشناخت و سعی میکرد با ارتباط و گفتوگوی دوستانه جلوی دشمنیها و کینهتوزیهایی که محصول استکبار و استعمار بود را بگیرد و با ایجاد وحدت در اصول و ارکان، درگیریها و تندرویهایی که موجب هلاکت «حرث» و «نسل» بود را از بین ببرد.
او منتظر «عِدّه» و «عُدّه» نبود تا کاری را شروع کند و خود بدون توجه به فراهم آمدن شرایط دست بهکار میشد و افکار خود را مطرح میکرد. او برای خود حریمی قائل نبود و آداب و رسوم زائد و متکبرانه را نمیپسندید با دوستان و همدورهایهای خود که عنوان و موقعیتی داشتند ارتباط برقرار میکرد و به آنها سر میزد و از آنان دعوت به عمل میآورد. او با همه مراجع در ارتباط بود ولی جزء اطرافیان و وابستگان آنان نبود و از آن پرهیز میکرد. او نسبت به امام و انقلاب اسلامی بسیار علاقهمند و معتقد بود ولی احترام دیگران را هم داشت و زبان تند و تنشزا نداشت. او با دانشجویان و نهضتهای اسلامی در ارتباط بود و تعامل داشت تا آنجا که آنان ایشان را از خود میدانستند و به جلسات خود میخواندند و از افکار و نظرات ایشان استفاده میکردند و او هم تا آنجا که لازم بود به نقد نظرات آنان میپرداخت و با مهربانی و اخلاق و منطق سعی میکرد آنان را تعدیل و با خط اساسی اسلامی آشنا سازد تا جلوی بعضی از کجرویها گرفته شود. او به ثبت و ضبط احوال و رویدادها کوشش میکرد و بهعنوان یک رسالت تاریخی به آن مینگریست و در جلساتی که شرکت میکرد به یادداشت نظرات و وقایعی که اتفاق میافتاد، اقدام میکرد و به برگزاری جلسه و صرف وقت بسنده نمیکرد و به قول بعضی از دوستان «ابن بطوطه» امامی بود. او یک مورخ و تاریخنگاری بود که خود شاهد حوادث بود و بدون واسطه نقل، نقد و تحلیل میکرد و نظرات خود را صریحاً و بدون تعصب بیان مینمود. او علاقه به ایجاد و تمرکز فعالیتهای علمی و سیاسی خود داشت و دراین رابطه به جمعآوری و تهیه کتابها و اسناد مربوطه اقدام میکرد تا دیگران هم که او را میشناختند و از افکار و برنامههای ایشان با خبر بودند کتابها و آثار خود را برایشان ارسال میداشتند و در نتیجه مجموعۀ گرانسنگی از کتابها وآثار ارزشمند فراهم آمد و ایشان موفق شد «مرکز بررسیهای اسلامی» را ایجاد و آن را افتتاح کند. او خانه شخصی خود را بدین منظور فروخت و هزینه مرکز کرد. او اهل ولایت و روضه و توسل بود و همانطور که در جلسات سیاسی اجتماعی شرکت میکرد و به ظاهر متجدد و امروزی بود، اهل جلسات روضه و توسل نیز بود و با اعتقاد و علاقه نسبت به اهلالبیت ـ علیهمالسلام ـ از این موهبت بزرگ هم بهرهور بود. ایشان خستگیناپذیر و پرنشاط بود و در راه فکر و اعتقادش تا روزهای آخر هم تلاش میکرد و نشریه بعثت نشانه آن بود. به نظر میرسد مجموعه این نشریات منبع جالب و به روزی از حوادث پنجاه سال اخیر باشد.
نشریه در راه حق
ایشان یکی از پایهگذاران انتشار نشریات دینی حوزوی بودند. نشریه در راه حق که در آن روزگار (57 سال پیش) در پاسخ به شبهات و نشریات مسیحیان، به همت و پیشنهاد ایشان پا گرفت و حتی اسم و طرح آرم و فرم آن توسط آن روانشاد انجام شد. ایشان به نوشتن مقالات مربوطه اقدام میکرد و دیگران هم مشارکت، همفکری و همکاری میکردند بدون اینکه اسمی از ایشان و دیگر دوستان مطرح باشد. ایشان از معدود طلاب و فضلایی بودند که از آغاز، برجستگی و امتیاز خاصی داشته و آثار و خدمات ایشان شاهد آن است. ایشان نه تنها اهل علم و تألیف و تحقیق بود بلکه از مهربانی و عاطفه و خدمت به محرومان نیز غفلت نمیورزیدند. به یاد دارم که در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در مدرسۀ حجتیۀ قم طلبهای که از یکی از کشورهای آفریقایی آمده بود، گرفتاری و مشکل بزرگی داشت، ایشان در مسجدِ مدرسه و پس از ادای نماز جماعت آن را اعلام و خود قبایش را گرفت و در بین صفوف میگشت و کمکها را جمعآوری و به آن طلبه گرفتار تسلیم کرد. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حوادث بسیار حساس و خطرناک و آشوبهایی که باعث شکاف و اختلاف میشد همواره خط مستقیم خود را حفظ کرده و از گرایشهای مشکوک و فتنهخیز بهشدت پرهیز نموده و در دام فتنه نیفتاد.
همفکری با کنگره هزاره نهجالبلاغه
ایشان در رابطه با کنگره هزاره نهجالبلاغه که در سال 1360 تشکیل شد، در جلسات برنامهریزی و ارتباطات آن شرکت و با اطلاعاتی که از دانشمندان و محققانِ جهان اسلام داشتند همفکری و همکاری داشته و نظرات و پیشنهادات ارزشمند ایشان که مستقیماً از منابع اصلی بود راهگشا و مؤثر واقع شده و ما از آن بهرهمند میشدیم. ایشان با نویسندگان معروف دنیا که درباره حضرت امیرالمومنین علی ـ علیهالسلام ـ تألیف و تحقیق داشتند همواره ارتباط داشته و بنیاد نهجالبلاغه را در جریان آن قرار میدادند. به یاد دارم که ایشان در ترجمۀ کتاب الامام علی صوت العدالة الانسانیه تألیف جورج جورداق با نویسندۀ آن تماس برقرار کرده و از نظر اخلاقی اجازه گرفته و آنگاه آن را ترجمه و منتشر ساختند. این ارتباط همواره ادامه داشت، گرچه آقای جورج جورداق نتوانست در کنگرههای نهجالبلاغه حضور یابد، ولی در اولین سفرش به ایران که توسط وزارت خارجه و شاید به اهتمام و توصیه مرحوم خسروشاهی، ترتیب داده شده بود، جلسهای برگزار کردند. ایشان ازاین فرصت استفاده کرده و اینجانب را هم در جلسه رسمیای که در وزارت خارجه تشکیل شده بود دعوت و باب گفتوگو را با ایشان باز نموده، من همیشه از نزدیک شاهد عشق و ارادت نامبرده به حضرت علی ـ علیهالسلام ـ بودم.
در پایان وظیفه خود میدانم که از مسئول محترم حوزۀ علمیۀ آیتالله اعرافی و مراجع بزرگوار مخصوصاً حضرت آیتالله العظمیسبحانی ـ مدظلهالعالی ـ درخواست کنم که نگذارند زحمات پنجاه ساله و ارزشمند جناب آقای خسروشاهی ـ رحمتالله علیه ـ به فراموشی سپرده شود، زیرا این آثار و خدمات مربوط به حوزه و ایشان نیز فرزند حوزه و تربیت شده مراجععظام بوده و در هرحال میراث گرانقدری است که باید حفظ شود و ادامه یابد.
پیشنهاد میشود مرکز بررسیهای اسلامی که حاصل عمر ایشان است با حمایت و سرپرستی حوزه و مراجع بهکار خود ادامه داده و با مدیریت فرزند ارجمند ایشان جناب آقای سیدمحمود خسروشاهی، یاری، همفکری، همکاری فضلا و نویسندگان دانشمند این میراث گرانقدر به مجموعه فرهنگی تشیع و حوزۀ علمیۀ ملحق گردد.