در این مراسم خانم دکتر فروغ پارسا رئیس پژوهشکده مطالعات قرآنی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، استاد دکتر سید محمدمهدی جعفری نویسنده، مترجم، پژوهشگر متون دینی، فعال و زندانی سیاسی دوران پهلوی و استاد بازنشسته دانشگاه شیراز، حجت الاسلام والمسلمین رضا مختاری پژوهشگر رئیس مؤسسه کتابشناسی شیعه، حجت الاسلام والمسلمین محمدعلی مهدویراد پژوهشگر و استاد برجسته حوزه و دانشگاه و حجت الاسلام والمسلمین نقدی مدیر مؤسسه فرهنگی ترجمان وحی و سید محمود خسروشاهی فرزند آیت الله خسروشاهی و تولیت کتابخانه مرکز بررسی های اسلامی به ایراد سخن پرداختند.
گفتنی است این مراسم از طریق لینک https://sbu.ac.ir/webinar مستقیما پخش شد. در ادامه گزارش مشروحی از این وبینار تهیه شده است که تقدیم می گردد.
مرکز بررسی های اسلامی قم - یونس عزیزی
حجت الاسلام والمسلمین استاد مهدوی راد از مهمانان این وبینار نیز طی سخنانی به ویژگیهای بارز مرحوم آیت الله خسروشاهی اشاره کرد و گفت: در مجموعه خاطرات مستند که تا حدود ۲۴ یا ۲۵ تا از اینها منتشر شده، بعضی از اینها مربوط است به حوزههای برخورد با جریانهای به اصطلاح آنچه در فضاهای بیرونی دگراندیش میگویند، اینقدر اینها دقیق و مستند است، و با ادب بحث و ادب نفس است که واقعا کمنظیر است. هر چه از طرف درشتگویی وجود دارد، ایشان در مقابل با نهایت ادب و در عین استناد اینها را جواب داده است. من واقعا فکر نمیکنم غیر از ایشان کسی در حوزه و در این محدوده با این ویژگیها و این خصوصیات، کسی حضور داشته باشد.
استاد مهدوی راد ادامه داد: نکته بعدی که به نظر من ایشان منحصر به فرد هست، مسأله تقریب است. تقریب را خیلیها هم دربارهاش سخن میگویند و دربارهاش چیز مینویسند و گاهی سخنرانی میکنند، حضور عینی هم شاید دارند، اما آقای خسروشاهی در این مورد اگر باز هم نگویم بی نظیر، قطعاً کم نظیر است . او تقریب را لمس کرده و واقعاً تقریب را با همه وجودش حس کرده بود. هم از این جهت که تمام متفکران و دانشمندان و اندیشهوران مهم جهان اسلام را به درستی میشناخت و به آنها حرمت میگذاشت، با اندیشههایشان آشنا بود، با مسایل فکریشان چالش میکرد، و بعد از آن طرف آنچه که لازم بود واقعاً عرضه میکرد.
حجت الاسلام والمسلمین مهدویراد اضافه کرد: در همین اوخر، در دو هفتهنامه بعثت یک مقاله بسیار مفصلی از ایشان درباره مرحوم بوتی منتشر شد که قطعا در حوزه خودش و در محدوده خودش بینظیر بود. در شناخت شخصیتهای جهان اسلام به نظر من، شخصیتهای معاصر، چه در ایران و چه در بیرون ایران قطعاً ایشان بی نظیر بودند.
وی با تقدیر از سید محمود دعایی مدیر مسئول روزنامه اطلاعات افزود: حضرت آقای سید محمود دعایی، مرد بسیار پاک، نیک و بزرگوار ک زمینهای ایجاد کرده بود که در روزنامه اطلاعات، مقالات آشنایی، شناسایی و شناساندن شخصیتهای روزگار معاصر وقتی از دنیا میرفتند ـ حالا چه ایرانی و چه غیر ایرانی ـ مجال نشر مییافت و از آنجا هم در هفتهنامه بعثت منتشر میشد. همین روزهای آخر و شمارههای آخر، یک مجموعهای یا یک مقاله بلندی درباره مرحوم آشیخ غلامحسین تبریزی که من شاگرد مدرسه ایشان بودم در مشهد، ایشان نوشته بودند و منتشر کرده بودند که این اطلاعات اصلا گمان نمیکنم و فکر نمیکنم حتی در اختیار خانواده ایشان و فرزندان ایشان باشد.
وی در همین بخش از روحیه اعتدال مرحوم خسروشاهی تجلیل کرد و گفت: مرحوم فخرالدین حجازی که واقعا صدای رسای حقگویی قبل از انقلاب بود و تا حدودی بعد از انقلاب، درباره ایشان حرف زیاد مطرح شده است. واقعا گمان میکنم آن مجموعه مقالاتی که ایشان در مورد فخرالدین حجازی رضوان الله تعالی علیه نوشتند، و هم خود این مرحوم بزرگوار، در مورد فخرالدین حجازی آخرین حرف و سالمترین حرف و معتدلترین حرف است. در مجموع آنچه که ایشان مینوشتند، ارائه میدادند و عرضه میکردند معتدل بود.
آگاهی بر جریانهای عرب از دیگر نکاتی بود که مهدویراد به آن پرداخت و تصریح کرد: در آگاهی بر جریانهای عرب معاصر آنگونه که باید اندیشیده شود و باید عرضه شود ایشان نظیر نداشتند. مجموعه آگاهیهای ایشان درباره شخصیتهایی مثل حنفی، محمد عمّاره، گوتی، … و امثال اینها، نزدیک بود، خدا کند که ایشان مجموعه یادداشتهایی داشته باشند، که اگر باشد قاعدتاً مهمترین چیزی است که باید عرضه بشود.
وی به اندیشه تقریبی مرحوم خسروشاهی اشاره کرد و یادآور شد: یک نکتهای را هم میخواهم اضافه کنم بر همه آنچه گفتهام، در فضای جامعه ما یک فکر بسیار غلطی وجود دارد که گویا هر کس تقریبی شد به گونهای از نگاه شیعی، نگرش شیعی، توجه به اهل بیتش و اخلاص و خلوصش نسبت به آل الله کم میشود؛ قطعا یک فکر غلطی است. حالا یک نمونه روشن آن آقای خسروشاهی است. هیچ کس به اندازه آقای خسروشاهی در شناساندن و شناختن اهلبیت و میراث اهل بیت در مصر در آن زمانی که آنجا بوده تلاش نکرده است.
وی ادامه داد: مجموعه سید جمال الدین اسدآبادی که سر این رنج کشیدند تا آن مجموعه درست شد و تدوین و منتشر شد، آن کارهایی که در مورد اهل بیت کردند. کتاب «اهل البیت فی مصر» هم ترجمه اش به فارسی منتشر شده است. من آن را اجمالاً در همان یادنامه منتشر کردم و به ضمیمه آن، برای اینکه مصریها و جایگاهشان درباره اهل بیت هم مشخص بشود، کتاب عبدالکریم خطیب را هم معرفی کردم.
وی گفت: اولین کار علمیِ فنیِ دقیق ایشان در حوزه مطالعات علمیشان شناخت شیعه و دفاع از ارزشهای شیعه است که با مرحوم احمدی میانجی در آن زمانی که مرحوم علامه طباطبایی با هانری کربن درباره تشیع بحث میکردند و ایشان با آن بزرگوار با پاورقیهایی که نوشتند منتشر کردند؛ در آن پاورقیها نکتههایی که ایشان آن زمان درباره عبدالله بن سبا نوشتند، آن زمان این حرفها اصلا خبری نبود، و بعدها که مجموعه اندیشههایشان را در قالب یک کتابی عبدالله بن سبا منتشر کردند که بسیار بسیار کتاب دقیقی است با همه کوچکی که دارد به نظر من کتاب کم برگ و بسیار پرباری است.
وی افزود: عشق ایشان به اهلبیت و موضعگیری عالمانه، متفکرانه، معتدلانه در مورد جریانهای اسلامی؛ عدالت اجتماعی که از سید قطب ایشان ترجمه کردند الان چاپ بیست و ششم است، من گمان میکنم چاپ چهارم یا ششم آن را دارم، حالا اشاره کردم در آن مقاله، شاید لازم نباشد تفصیل آن را الان بگویم که یک جایی سید قطب به خاطر اینکه خلیفه سوم را با آن مشکلاتی که برای جهان اسلام ایجاد کرده بود، به او نقد دارد و نقدهای تندی به او دارد، به مناسبی که نقدهایش را بر خلیفه سوم مینویسند، بعد مینویسند که این حرف سید قطب است که ای کاش اصلا بعد از خلیفه دوم، خلیفه سومی نبود و اسلام این مشکلات را پیدا نمیکرد.
وی گفت: مرحوم خسروشاهی یک پاورقی بسیار هوشمندانهای در همین جا نوشتند، من دوست دارم که همه آنهایی که صدای من را میشنوند بروند این پاورقی را بخوانند. ایشان در ضمن اینکه تقریبی بود، ضمن اینکه به مسایل بزرگ جهان اسلام میاندیشید، عشقش به اهل بیت، جایگاه تشیع، محکم بود.
وی گفت: من معتقد هستم آثار آقای خسروشاهی مثل بسیاری از عالمانی که این همت را درباره شان میورزند. حتی یادداشتهایش، آقای خسروشاهی، یعنی حضرت آقای محمد آقای خسروشاهی وارث فکری و علمی ایشان، من امیدوارم حتی اگر یک خط از ایشان مانده، یک صفحه از ایشان مانده، اینها را به یک نوعی منظم و مرتب کنند و تدوین کنند و منتشر کنند، مخصوصاً آنچه که مربوط به جهان اسلام است. اگر آنچه را که ایشان درباره علامه طباطبایی انجام دادند، انجام نمیدادند، از این بیست جلد کوچک که در ده جلد بزرگ الان دارد منتشر میشود و منتشر شده است، مطمئن باشید که چهار جلدش قطعاً هبائاً منصورا میشد و هیچی از آن خبر نمیشد.
وی تصریح کرد: شما در آن مقدمههای خاطرات را بخوانید، ایشان به علامه طباطبایی میگویند که این نامههایی که شما مینویسید، جوابهایی که میدهید در مقابل پرسشهایی که میآید، ایشان میگوید من نوعاً برای خودم نسخهای نگه نمیدارم، خواهش میکنند که هر وقت مینویسند یک نسخه به ایشان بدهند و به من میفرمودند، در آن مقدمه هم نوشتند که گاهی ساعت یازده شب ایشان زنگ میزدند که یک نامهای را فرستادم، فردا بیایید؛ میگفتم چرا فردا؟ الان میآیم. همان وقت شب میرفتم و این مجموعه اینطوریها دو جلد کتاب است، «بررسیهای اسلامی» عملا از این طور چیزها به وجود آمده.
وی گفت: یک میراثی را ایشان احیا کردند که اگر ایشان احیا نمیکردند، دیگر گمان نمیکنم به دست ما میآمد. بخشی از آثار سید جمال الدین اسدآبادی را ایشان در کتابخانههای ترکیه با چه رنجی رفتند پیدا کردند و چقدر پول خرج کردند برای اینکه اینها را انجام بدهند.
وی در پایان یادآور شد: من آخر سخنم را که واقعا سخن درباره ایشان در یک ساعت و دو ساعت انجام نمیشود، همه عزیزانی که الان صحبت کردند، از مهربانیشان، از رواداری ایشان، از تواضع ایشان، از تحمل ایشان، ببینید من اولین مقالهای که نوشتم، مقاله «اسلام و شعر» بود، به ایشان عرض کردم که یک جایی را یاد کردم، گفتند حالا آنقدر مهم نبود اما گفتند آن یادآوریات را برای من بیاور، که من زیراکسش کردم و برای ایشان بردم. آن وقتها فکر میکنم من بیست ساله بودم، یک مقاله نوشتم به نام «اسلام و شعر» آن وقت در زیر آسمان ایران چهار تا مقاله به درد بخور بود، در هر چهار تا ایشان به نحوی دست داشت، الهادی، مکتب اسلام، نسل نو، پیام شادی، دیگر مجله اسلامی وجود نداشت آنقدری که دست بچههای مسلمان را بگیرند، من یک مقالهای نوشتم با عنوان «اسلام و شعر» و آن زمان بردم دادم به ایشان. و با یکی از دوستانمان رفتیم. وقتی رفتیم آنجا خب جوان بودیم، تند بودیم، خیلی از مسایل را هم شاید متوجه نمیشدیم، ایشان از اینکه من آنجا از مرحوم دکتر شریعتی یک چیزی نوشته بودم، با همان تورقی که کردند، خوششان آمد، گفت من میدهم به هیئت تحریریه اگر تصویب کردند این را چاپ میکنیم.
وی ادامه داد: من با همان خامی که داشتم گفتم اگر چاپ کردید اسم من را نگذارید. گفت چرا؟ گفتم این مجله وابسته به دارالتبلیغ است و من نمیخواهم اسمم در مجلهای که وابسته به دارالتبلیغ است بیاید. گفت آخر اینها پیشینه علمی شماست. یک لبخندی زد و گفت باشد. به نظر شما هر کدام از شماها بودید چکار میکردید: بچه یک مقاله آوردی مگر چکاره ای، بلند شو برو. در نهایت بزرگواری یک لبخندی زدند و گفتند باشد. و بعد هم این را چاپ کردند در سومین شماره سال سوم نسل نو چاپ کردند و یک بزرگواری یک نقدی بر این نوشته بودند در یک گوشهای از این مقاله، و چون اسم من نبود، ایشان خودشان در شماره بعدی این نقد را هم جواب دادند.
آقای مهدویراد تاکید کرد: آقای خسروشاهی رضوان الله تعالی علیه را، یعنی حضرت آیت الله محقق و مورّخ امین، من فکر میکنم گرچه بعضی از دوستان گفتند چرا این عنوان را گذاشتی، من واقعا فکر میکنم اگر همه بگویند این به عنوان یک عنوان برای ایشان جا بیفتد «مورخ امین» ایشان در تاریخ نگاری امین بود، من به نظرم میآید اگر آن همه اسنادی که ایشان داشتند و خوشبختانه بخش عظیمی از آن را منتشر کردند و خود ایشان تاریخ انقلاب را به صورت سال به سال مینوشتند، همه گروهها، همه شخصیتها، همه افراد، آن حقی که در جایگاه انقلاب داشتند به همان حق میرسیدند. من یک جا نوشته بودم که دوستان تبریزی برای ایشان یک یادنامه تهیه کنند، اصلا نمیخواستم بگویم که مثلاً استان گرایی بشود یا زبانگرایی بشود، اگر بگویم ایشان فکرش اقالیم بشری بود و اسلامی، این هم گزاف نگفتم ولی ایشان به من لطف داشتند و ما هر وقت به هم میرسیدیم با اینکه ترکی من ترکی درست و درمانی نیست، با هم ترکی صحبت میکردیم. خدا رضوان الهی را از آن او قرار بدهد و به ما هم توفیق عنایت کند.