اشاره: استاد سیدهادی خسروشاهی(ره) نزدیک با آیتالله سیدمحمود طالقانی(ره) در ارتباط بوده و بهواسطه آشنایی نزدیک و طولانیمدت با ایشان، هم خاطرات زیادی از ایشان و درباره ایشان و هم تحلیلهایی خواندنی درباره زندگی و عملکرد و اندیشههای ایشان دارد.
در «کتاب حدیث روزگار 4: خاطرات مستند سیدهادى خسروشاهى درباره آیتالله سیدمحمود طالقانى» این دیدگاهها بهتفصیل بیان شده است که گزیدهای از مهمترین سؤالات و شبهات درباره زندگی و اندیشههای این عالم مجاهد و انقلابی در قالب پرسش و پاسخ - با استفاده از این کتاب- در اینجا میآید.
ـ سابقه آشنایى جنابعالى با آیتالله طالقانى چگونه است و از چه تاریخى آغاز میشود؟
سابقه آشنایى ذهنى من با آیتالله طالقانى(ره) به سالهاى دوران نوجوانى، یعنى حدود سال 1330 برمىگردد. اخوى بزرگوارم، مرحوم آیتالله سیّداحمد خسروشاهى، یکى از معاریف و افاضل حوزه علمیه قم در دوران آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى، مؤسس حوزه، بودند و بهطور طبیعى با فضلاى همدوره خود آشنایى داشتند. اخوى من علاوه بر درس حاج شیخ، در درس آیتالله سید محمّدتقى خوانسارى(ره) هم شرکت میکرده و در واقع یکى از مریدان و شیفتگان ایشان بود. اتفاقاً آیتالله طالقانى هم در درس آیتالله خوانسارى حضور مییافته و از همینجا با اخوى آشنا و دوست شده بودند. در جریانات نهضت ملى شدن نفت که نام آیتالله طالقانى هم بهنحوى مطرح بود، اخوى از ایشان تعریف و بهنیکى یاد میکرد و میگفت که ایشان از طلاب باهوش و متین حوزه درس آیتالله خوانسارى محسوب میشد و در همان ایام هم، خیلى پرجوش و خروش بود و از اوضاع ضددینى رژیم رضاخانى شکایت داشت. این آشنایى مقدماتى و ذهنى من بود تا اینکه در سال 1332 براى ادامه تحصیل به قم آمدم. نخستینبار در مسجد هدایت [تهران] خدمتشان رسیدم. مسجد هدایت در خیابان اسلامبول و نزدیک خیابان لالهزار قرار داشت. این دو خیابان در آن دوران مرکز مشروبفروشىها، سینماها و غیره بود. مسجد هدایت، مرکز تجمع پرشکوه شخصیتهاى اسلامى، نسل جوان، دانشجویان و دهها انسان مسلمان از قشرهاى مختلف جامعه بود و مرکز و منشأ هدایت بسیارى از جوانان و کسانى که در جستوجوى حق و حقیقت بودند، محسوب میشد.
ـ شما غیر از مسجد هدایت در جلسات دیگرى هم که آیتالله طالقانى شرکت میکردند، حضور داشتید؟
اتفاقاً هر جلسه و اجتماع مهم و مفیدى که تشکیل میشد، اگر من در تهران نبودم، ایشان بهنحوى به من اطلاع میدادند و من از قم میآمدم و در آن جلسات حضور مییافتم. نمونهها زیادند؛ مثلاً در سال 1338 و1340، بهمناسبت جشن عیدفطر، در دبیرستان کمال و یا باز در جشن عیدفطر در گلشهر کرج و جاهاى دیگر، در جلسات عمومى انجمن اسلامى دانشجویان یا انجمن اسلامى مهندسین که در بعضى از دانشکدههاى دانشگاه تهران تشکیل میشد، باز در خدمت ایشان بودیم که شخصیتهاى دانشگاهى و دانشجویان بسیارى شرکت میکردند و گاهى مرحوم آیتالله آیتى و شهید آیتالله مطهرى هم حضور داشتند. یک بار هیئتى از دارالتقریب بینالمذاهب الاسلامیة از قاهره به تهران آمده بود. «رئیس وفد»، دکتر ابوالمجد نام داشت. قرار بود جلسهاى در منزل آقاى سیّد محمّدباقر حجازى در تجریش برگزار شود و من همراه آیتالله طالقانى به آنجا رفتم.
ـ در مقطع حضور شما در حوزه علمیه قم، ارتباط طلاب، فضلا و بزرگان حوزه با مرحوم آیتالله طالقانى تا چه میزان بود؟ در میان علماى حوزه کدامین چهرهها ارتباط خود را با ایشان حفظ کرده بودند؟
در آن مقطع، زمانى که خروش مردم ایران براى بیرون راندن انگلیس و ملى کردن صنعت نفت به اوج رسیده بود، علماى معروف اکثر شهرهاى ایران و مراجع عظام قم، با توجه به نقشى که آیتالله کاشانى در رهبرى آن نهضت داشت، به حمایت از نهضت ملى پرداختند که در طلیعه آنها: آیتالله العظمی سیّدحسین بروجردى(ره)، آیتالله العظمی سیّد محمّدتقى خوانسارى(ره) و حضرت آیتالله سیّد صدرالدین(ره) صدر قرار داشتند... و روحانیون و علماى بزرگ و معروف تهران نیز هر کدام بهنحوى در این حرکت عظیم مردمى، حضور عینى و ملموس داشتند. آیتالله طالقانى از جمله این علماى معروف حاضر در صحنه بود و بههمین دلیل هم روابط صمیمانه خود با مراجع و علماى حوزه علمیه قم را نهتنها ادامه داد، بلکه آن را در راه اهداف مقدس نهضت، تحکیم بخشید.
البته همزمان، حضور فعال و مخلصانه رهبرى فدائیان اسلام در حوزه علمیه قم و هوادارى طلاب جوان از فعالیتهاى این جمعیت، ارتباط بعضى از فضلا را با آیتالله طالقانى بیشتر و عمیقتر نمود؛ چون رهبرى و اعضاى این جمعیت با مرحوم طالقانى ارتباطى نزدیک و صمیمانه داشتند. از سوى دیگر شخصیتهاى برجستهاى چون آیات: شیخ مرتضى حائرى، سیّدرضا صدر، سیّدحسین بدلا، امام موسىصدر، مهدى حائرى یزدى، شیخ محمّد مفتح، سیدمحمد حسینى بهشتى(ره) و امثالهم، از چهرههاى معروف حوزوى بودند که با آیتالله طالقانى روابط حسنهاى داشتند. پس از این مرحله و احساس ضرورت «روابط حوزه و دانشگاه»، بعضى از مراجع عظام وقت و نیز علماى طراز اوّل حوزه با ایشان روابطى صمیمانهتر و مؤثرترى برقرار کردند که در طلیعه آنها، حضرات آیات: سیّد شهابالدین مرعشى نجفى، علامه سیّد محمّدحسین طباطبایى، سیّدکاظم شریعتمدارى، سیداحمد زنجانى و شیخ مرتضى حائرى قرار داشتند؛ بنابراین باید گفت که در کل، روابط آیتالله طالقانى با حوزه، همیشه برقرار بوده و علیرغم فراز و نشیبهایى، هیچ وقت قطع نشده بود.
ـ ارتباط شما و برخى از دوستان همفکرتان با ایشان، در سالهاى آغازین دهه 30، تا چه میزان زمینهساز آشنایى طلاب و فضلاى حوزه با اندیشهها و مکتب تبلیغى ایشان شد؟
ارتباط بنده و عده بسیار قلیلى از دوستان همفکر از طلاب جوان حوزه علمیه قم، در سالهاى نخستین دهه 30، در واقع سرآغاز ارتباط عملى طلاب و بعضى از فضلاى جوان با اندیشهها و روشهاى مکتب تبلیغى نوین روشنفکران دینى بود. با شرکت در جلسات تفسیرى آیتالله طالقانى در مسجد هدایت و نیز در مراسم جشنهاى مذهبى: عیدفطر، عیدقربان، عیدغدیر و دیگر اعیاد و مراسم مذهبى، کمکم با روشهاى تبلیغى جدید آشنا شدیم و آنها را بهتدریج بین طلاب قم ترویج نمودیم. طلاب جوان حوزه علمیه هم، بهتدریج آگاه شدند که نسل دیگرى هم با هویت دانشجو و جوان وجود دارد که نیاز به تبیین علمى و منطقى اصول و مبانى فکرى ـ عقیدتى ـ اسلامى دارند و تنها با اقامه مجالسى بهنام مذهب و بیان احکام فقهى و یا «عزادارىهاى نامشروع» ـ مانند قمهزنى ـ نمیتوان مشکلات فکرى آنان را برطرف کرد و به پرسشهاى گوناگون آنان پاسخ داد.
آیتالله طالقانى با دعوت از ما براى شرکت در اردوها و مجالس انجمنهاى اسلامى مهندسان، پزشکان و دانشجویان استقبال میکرد و در واقع ما را وارد «معرکه عملى» و «شناخت عینى مسائل نسل جوان» و «طُرُق علمى و منطقى برخورد با این نسل» مینمود و کمکم این اندیشه و تفکر در حوزه علمیه قم نفوذ کرد و رسوخ یافت و با «دست به قلم» شدن فضلا و طلاب، وارد مرحله جدید پیشرفت و توسعه گردید.
ـ بعضیها مدعى هستند که آیتالله طالقانى در فقه و اصول صاحبنظر نبودند و فقط تفسیر قرآن بلد بودند؛ یعنى در جرگه علما و مجتهدین محسوب نمیشدند. نظر شما در اینباره چیست؟
اولاً: آیتالله طالقانى بهگفته اخوى بنده، از فضلاى طلاب دوره نخست حوزه علمیه قم بودند. در آن دوران، اغلب یا همه طلاب به درجه اجتهاد رسیدند یا هر کدام در شهرى و استانى از مشاهیر شدند و به تدریس پرداختند.
ثانیاً: ایشان بیش از دوازده سال در حوزه قم درس خوانده بودند و اگر کسى در این مدت نسبتاً طولانى به جایى نرسد، طبعاً بیشتر هم در حوزه بماند، اثر ندارد؛ چون فقط در حوزه ماندن سواد نمیآورد! مانند عینک که هیچوقت سواد نمیآورد!
ثالثاً: تفسیر قرآن کار ساده و آسانى نیست و بدون شناخت مسایل اسلامى و آشنایى با علوم، ادبیات عربى، موازین فقهى و علوم دینى دیگر، نمیتوان وارد عرصه تفسیر قرآن شد.
رابعاً: البته در آن دوران «قرآن مهجور» بود و اگر کسى به تفسیر آن میپرداخت، متهم به کمسوادى و عدم فقاهت میشد؛ همانطور که در همین حوزه علمیه قم، بعدها که استاد بزرگوار ما مرحوم علامه طباطبایى به تدریس و تفسیر قرآن در مدرسه حجتیه پرداخت و به تألیف تفسیر گرانسنگ المیزان اقدام کرد، متهم به بىسوادى شد! به هر حال اگر علامه طباطبایى در حوزه قم پیشگام این امر بود، آیتالله طالقانى هم در تهران طلیعهدار آن بود.
آیت الله طالقانی، آیت الله شهید مطهری، استاد خسروشاهی/ تهران
ـ برخى از افراد در ضمن خاطرات و تحلیلهاى خود درباره آیتالله طالقانى، درصدد القاى این نکتهاند که ایشان در دوران طلبگى مورد توجه مراجع وقت نبودهاند و پس از خروج از حوزه و فعالیت در تهران هم، از وجاهت روحانى و حوزوى خویش فاصله گرفته بودند! این تحلیل را تا چه میزان واقعبینانه میبینید؟
اولاً: بنابر گفته خود آیتالله طالقانى ایشان با مرحوم آیتالله حائرى یزدى، مؤسس حوزه، رابطه نزدیکى داشته است.
ثانیاً: با مراجع ثلاثه بعدى نیز، نهتنها در ارتباط بوده؛ بلکه مورد توجه آنان قرار داشته است. مرحوم آیتالله حاجآقا مجتبى عراقى که از اصحاب خاص مرحوم آیتاللهالعظمی بروجردى(ره) بود و بعداً مدیریت مدرسه فیضیه و سپس اداره مؤسسه دارالتبلیغ اسلامى را به عهده داشت، روزى در دفتر خود در «دارالتبلیغ»، براى اینجانب نقل و تعریف کرد: «...آقاى طالقانى هم مورد توجه مراجع وقت و هم از همان آغاز طلبگى پرجوش و خروش بود. شبى آیتالله سیّد محمّدتقى خوانسارى به من گفتند: آقاى طالقانى از سفر آمده و من میخواهم به دیدن ایشان بروم؛ بههمین منظور شب بعد، پس از نماز مغرب و عشا به دیدن ایشان در حجرهاش در مدرسه فیضیه رفتیم... و ایشان با شور و حرارت، مطالبى را درباره ادامه توطئههاى رضاخان براى آیتالله خوانسارى نقل کرد که نشاندهنده عرق دینى و رگ سیادت و شجاعت وى بود..» و البته همین نوع از دیدار، خود نشانهاى از توجه مراجع وقت، به آقاى طالقانى است.
از سوى دیگر، آیتالله طالقانى پس از تحصیل در قم و نجف و ترک حوزه علمیه، به تهران هجرت کرد و به تألیف، تبلیغ، تعلیم و تفسیر قرآن مجید پرداخت... متأسفانه در آن دوران، اشتغال به امورى مانند تشکیل جلسه تفسیر قرآن مجید و یا نوشتن مقالات در مطبوعات اسلامى و تألیف و نشر کتب به زبان روز، در میان خواص بىبصیرت، نوعى تقابل با «وجاهت روحانى» محسوب میشد و روى همین برداشت، برخى روش ایشان را دورى از وجاهت حوزوى و روحانى تلقى کردهاند.
البته نیازى به توضیح نیست که آیتالله طالقانى مانند یک آخوند سنتى مرسوم عمل نمیکرد؛ یعنى او فقط به اقامه نماز جماعت و بیان چند مسئله شرعى و فقهى در مسجد و انعقاد جلسات مذهبى مرسوم اکتفا نمینمود؛ بلکه برداشت او از اسلام، یک برداشت جامع بود که تعالیم آن شامل همه زمینههاى زندگى انسان میشد؛ روى همین اصل و براى تبیین حقایق، به نوشتن مقالات در مطبوعات اسلامى درباره مسائل مذهبى، اقتصادى، فرهنگى، اجتماعى و سیاسى اقدام نمود و حتى براى مدتى در رادیو تهران نیز به ایراد سخنرانى پرداخت و جلساتى هم براى اساتید دانشگاه و دانشجویان تشکیل داد.
آیتالله طالقانى بىشک عالمى مجتهد و در مسائل فقهى صاحبنظر بوده؛ اما با توجه به اهدافى که داشت که در طلیعه آنها «بیدارسازى توده مردم» بود، نمیخواست فقط در مسائل فرعى فقهى مستغرق شود و اظهار نظر کند؛ چون در این زمینه بهاصطلاح «من به الکفایه» بود و نیازى احساس نمیشد. آیتالله طالقانى به تحقیق درباره مسائل مورد نیاز مردم پرداخت و براى آگاهسازى عموم، به آموزش مفاهیم قرآن و تفسیر آیات الهى اقدام کرد و نسلى را بیدار و آگاه ساخت؛ در واقع در اوج سلطه ظلمت و تاریکى و استبداد، نهضت بیدارى اسلامى را پایهگذارى کرد که استمرار آن، پیروزى انقلاب اسلامى بود.
ـ در دوران گرفتارى و محاکمه آیتالله طالقانى در دادگاه نظامى، آیا ارتباطى با ایشان داشتید یا بهعلت شرایط حاکم، به ارتباط خود ادامه ندادید؟
در ایام محاکمه، حضور عدهاى معدود در جلسات دادگاه مجاز بود و من و مرحوم على حجتى کرمانى براى اینکه نوبت به ما برسد، صبح زود جلوى در دادستانى ارتش و محل محاکمه میرفتیم تا بتوانیم در سالن کوچک دادگاه حضور پیدا کنیم و بدینترتیب ایشان را ملاقات میکردیم؛ البته من در همان ایام براى دفاع از آیتالله طالقانى و همراهان و همرزمان ایشان به مراجع عظام مراجعه میکردم تا نامه یا تلگرافى به آقایان ارسال کنند و خوشبختانه بعضى از مراجع تقلید وقت در تاریخ 20/6/42، تلگرافى که متن آن توسط آیتالله میلانى تهیه شده بود، به زندان قصر مخابره کردند؛ البته مخابره رسمى تلگراف در واقع براى این بود که دستگاه حاکم از پشتیبانى مراجع مطلع گردد.
ـ این تلگراف در موضع دستگاه حاکم تأثیرى گذاشت یا به آن توجهى نکردند؟
ظاهراً توجهى نکردند... و چنان مغرور و سرمست قدرت پوشالى خود بودند که حتى بر فشار و تضییقات افزودند و بههمین دلیل در ملاقاتى دیگر، تقریباً یکى دو ماه بعد، آیتالله طالقانى به من گفتند که اگر بقیه آقایان هم تلگراف یا نامهاى میفرستادند و منتشر هم میشد، شاید بهتر بود!
به دنبال این «تذکار»، من به مشهد رفتم و نامهاى از حضرت آیتالله میلانى گرفتم و بعد به قم برگشتم و ضمن ارائه متن نامه آیتالله میلانى به مراجع وقت قم، از آنها هم خواستار شدم که در نامهاى مستقل، دفاع قوىتر و صریحترى بنویسند که خوشبختانه همه آقایان مراجع و آیات عظام: نجفى مرعشى، شریعتمدارى، سیداحمد زنجانى، محمدصادق روحانى، شیخ مرتضى حائرى و سیّدرضا صدر، به درخواست حقیر پاسخ مثبت دادند و هر کدام نامه مستقل و جداگانهاى نوشتند.
ـ ولى ظاهراً علماى سنتى در گرفتارىهاى ایشان، واکنشى از خود نشان نمیدادند و از ایشان پشتیبانى نمیکردند.
بهنظرم این امر کلیت ندارد. بعضى از شخصیتها و علماى برجسته سنتى، در موارد بسیارى از ایشان پشتیبانى میکردند و علاوه بر مراجع عظام قم و مشهد که بههنگام محاکمه آیتالله طالقانى، طى نامههایى از ایشان حمایت کردند؛ حتى شخصیت وارسته و معروفى مانند مرحوم آیتالله حاج شیخ احمد آشتیانى، در موقع تبعید آیتالله طالقانى در سال1350، طى نامه اعتراضآمیزى به مقامات رسمى انتظامى ـ امنیتى، خواستار رفع گرفتارى ایشان شد.
ـ آیا آیتالله طالقانى با علماى سنّتى تهران هم روابطى داشتند؟
آیتالله طالقانى مورد احترام همه علماى تهران بودند و حتى کسانى که با روش سیاسى ایشان موافق نبودند، احترام ایشان را نگه میداشتند و البته خود ایشان هم در محافل علمایى «سنتى» زیاد حضور نمییافتند؛ ولى بودند کسانى از علماى غیرسیاسى که با آیتالله طالقانى الفت خاصى داشتند. یکى از این علما، مرحوم آیتالله کمرهاى بود. آیتالله حاج میرزاخلیل کمرهاى مرد ملا و باسواد و پُرکارى بود و دهها کتاب مفصل و پرحجم و پرمحتوا در زمینههاى مختلف، بهویژه «نهجالبلاغه» نوشته است. ایشان در عین حال که از علماى «سنتى» بود، در کنفرانسهاى اسلامى در بلاد عربى و غیره شرکت میکرد. من خوب بهخاطر دارم که مرحوم آیتالله طالقانى، همراه ایشان در بعضى از روزهاى پنجشنبه یا جمعه به منزل مرحوم حاج موسى ابریشمچى (از مریدان مرحوم پدر من و عضو هیئت مدیره مجله مکتب اسلام) میرفتند، آیتالله کمرهاى یک بحث تفسیرى یا نهجالبلاغهاى را مطرح میساختند و آیتالله طالقانى هم، مانند بقیه به سخنان آیتالله کمرهاى گوش میدادند و گاهى به درخواست وى، توضیحاتى بر گفتههاى ایشان میافزودند.
ادامه دارد