اشاره : در روز پنجشنبه 30 آبان 1393، كنگره نكوداشت منزلت علمی و جهادی عالم مجاهد، آیتالله حاج شیخ محمد مهدی آصفی در قم برگزار شد. برگزاری این كنگره درواقع، تكریم پیشینه مبارزاتی عالمان حوزه علمیه نجف است كه آیتالله آصفی یكی از مصادیق شاخص آن به شمار میرود. به همین مناسبت و با اغتنام فرصت، درباب «تاریخچه حركتهای ضداستعماری حوزه نجف درسده اخیر» با استاد و پژوهشگر فرزانه، جناب حجتالاسلام والمسلمین استاد سیدهادی خسروشاهی به گفتوگو نشستیم كه آغازین بخش آن را هم اینك پیشروی دارید. محمدرضا گائینی - روزنامه جوان
بعد از انقلاب معروف به «ثوره العشرین» كه به رهبری مرجعیت شیعه و علمای بزرگ حوزههای علمیه نجف، كربلا و كاظمین، به وقوع پیوست و به شكست عملی اشغالگران انگلیسی انجامید و متأسفانه به علت پارهای غفلتها، نتیجه نهایی مطلوب به دست نیامد، ظاهراً حوزه نجف و علمای عظام و به طور كلی «اسلامگرایان» در صحنه سیاسی ـ اجتماعی عراق حضور پیدا نكردند، آیا این مطلب صحیح است؟
بسماللهالرحمنالرحیم. البته تشریح مسائل مربوط به ثوره العشرین و حوادث بعدی و چگونگی تشكیل حكومت، نیازمند تألیف چندین جلد كتاب است و به طور طبیعی نمیتوان در یك گفتوگوی كوتاه، آن هم درباره مطلب دیگر، به آن پرداخت، ولی به عنوان اشاره به فهرست حوادث میتوان گفت:دوران «ثوره العشرین» كه با فتاوی مراجع بزرگ نجف اشرف و شركت مسلحانه علمای بزرگ عراق در نبرد بر ضد نیروهای اشغالگر انگلیسی كه در میان آنها نام «آیتالله سیدمصطفی كاشانی» و «آیتالله سیدابوالقاسم كاشانی» هم به چشم میخورد، سرانجام با پیروزی مردم و نیروهای جهادی به پایان رسید و سپس با توجه به «انحراف مسیر» و شاه شدن عناصری وابسته به انگلیس، یأس و ناامیدی بر همه غالب آمد و حركتهای اسلامی به دوران «ركود» و «سكوت» رسید. با آغاز دهه 50 قرن بیستم، بعضی از سازمانها و احزاب اسلامی كوچك با بهرهگیری از تجربههای چگونگی كار تشكیلاتی و اقدام سیاسی عصر جدید، از سوی برادران شیعه و سنی، به وجود آمد و فعالیتهایی را در سطح كل عراق آغاز كردند. در واقع پس از سه دهه كامل سكوت ملموس، حركتهای سازمان یافته سیاسی ـ اسلامی به وجود آمد و در این راستا سازمانها و گروههای كوچكی در نجف اشرف و بغدادآغاز به كار كردند كه از آن جمله بود:
1ـ سازمان جوانان مسلمان توسط شیخ عزالدین الجزائری و... 2ـ الحزب الجعفری كه در نجف اشرف توسط جوانانی چون حسن شبر، عبدالصاحب دخیل فعالیت خود را آغاز نمود؛ 3ـ سازمان جوانان عقیده و ایمان كه بیشتر به آموزش و كادرسازی و تشكیل كلاسهای عقیدتی ـ سیاسی میپرداخت. سازمان اسلامی دیگری كه در عراق فعالیت خود را آغاز نمود جمعیت اخوانالمسلمین بود كه در سال 1948 هم با اشراف شیخ أمجد الزهاوی، توسط شیخ محمد محمود صواف، محمد فرج سامرایی و چند نفر دیگر از شخصیتها تأسیس شد و به فعالیتهایی در منطقه بغداد و شهرهای شمال و كردنشین پرداخت و هفتهنامه «الاخوه الاسلامیه» را منتشر كرد كه مقالاتی نیز از علمای شیعه در آن درج میشد. شیخ محمد صواف در نجف اشرف به حضور مراجع وقت میرسید و اهداف «تقریبی» داشت و به درخواست اینجانب، شمارههای نشریه «الاخوه الاسلامیه» را برای من میفرستاد، ولی پس از پایان دوران عبدالسلام عارف و برادرشعبدالرحمن عارف و روی كار آمدن بعثیها و كمونیستها، شیخ محمد محمود صواف دستگیر و به زندان افتاد ولی توانست توسط كردها از زندان فرار كند و از طریق ایران، راهی كشورهای عربی منطقه خلیج فارس شود و بعد به عربستان سعودی رفت و در «دانشكده شریعت» به تدریس پرداخت و در چند سفر حج، در صحن بیت الله در «مكه مكرمه» با او دیدار داشتم كه از حوادث جاری در عراق بسیار ناراحت بود، چون رژیم بعثی ضمن اعدام سرلشكر محمد فرج سامرایی ـ از اعضای مؤسس جمعیت در عراق ـ همراه چند شخصیت اسلامی دیگر، تمامی فعالیتهای دوستان او را در بغداد، موصل و منطقه شمال كشور، ممنوع كرده بود.
احزاب دیگری كه دراین دوره به فعالیت پرداختند، چه هویتی داشتند؟
حزب دیگری كه در این دوره در عراق به فعالیت پرداخت حزب التحریر بود كه توسط چند اردنی وابسته به حزب، در بغداد اعلام موجودیت كرد، اما دولت اجازه فعالیت رسمی به آن نداد و رهبر حزب، شیخ تقی الدین نبهانی در حكمی، رهبری «ولایت عراق» را بر كنار كرد و سپس بعضی از كادرهای اصلی مانند شیخ عبدالعزیز بدری كنار رفتند و شیخ عبدالعزیز بدری از نخستین فعالان اسلامگرای سنی بود كه تحت شكنجه بسیار وحشیانه رژیم صدام، به شهادت رسید.
بنابراین پس از برهه ركود، در این دوره فترت هم علمای اسلامی، اعم از شیعه و سنی، به نحوی در صحنه مبارزات و فعالیتهای اجتماعی ـ سیاسی حضور داشتهاند ولی شاید با توجه به شرایط موجود و عدم آمادگی جامعه یا عدم حضور عناصر فرهیخته و كادرساز تأثیرگذار در میدان، آنطور كه مورد انتظار بود، فعالیتهای چشمگیری در آن دوره فترت دیده نمیشود، اما شاید همین ركود، باعث پیدایش حركت اصلاحی در حوزه نجف اشرف شده كه در واقع خود مقدمه تولد بزرگترین سازمان سیاسی شیعه به رهبری فقها و علما شیعه در عراق شد.
همانگونه كه مستحضرید، این فصل ازتاریخ مبارزات دینی وسیاسی در عراق، از اهمیت بالایی برخوردار است. لطفاً در صورت امكان، در این باره قدری به جزئیات بپردازید؟
پیش از پیدایش رسمی و علنی حزب الدعوهالاسلامیه در نجف ـ و توسعه آن در كل عراق ـ حركتهای اصلاحی خاصی در محیط نجف و در كنار مراكز رسمی حوزوی، مؤسسه «منتدی النشر» بهوجود آمد كه علامه سیدمرتضیعسكری، حاجمحمد صادق قاموسی و حاج عبدالصاحب دخیل و سیدمهدی حكیم از مؤسسان و ادارهكنندگان اصلی آن بودند كه بعدها از كادر اصلی رهبری حزبالدعوه محسوب شدند و البته همه این افراد در واقع شاگردان علامه شیخ محمدرضامظفر بودند كه علاوه بر اشراف بر آن مؤسسه، دانشكده فقه ـ «كلیهالفقه» ـ را هم در نجف اشرف تأسیس كرده بود و نسل جوان حوزه علمیه نجف را جذب كرده بود و فصلنامه آكادمیك النجف را با روش علمی ـ تحقیقی به قلم افاضل حوزه و اساتید دانشگاه منتشر میساخت. تأسیس «جماعهالعلماء» در نجف اشرف با شركت شخصیتهای برجسته علمی، فقهی و حوزوی كه مورد تأیید همه مراجع عظام تقلید، به ویژه آیتالله سیدمحسن حكیم و آیتالله سیدابوالقاسم خویی قرار گرفت، در واقع بستری برای نشر اندیشه تحزب و كادر سازماندهی سیاسی در حوزه بود كه بتواند در همه زمینههای علمی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به تربیت افراد بپردازد و به عبارت دیگر، جماعه العلما پیوندهای استوار ولی پنهانی، با پیدایش و تشكیل حزبالدعوه الاسلامیه داشت. جماعه العلما نشریهای ماهانه تحت عنوان الاضواء منتشر ساخت كه اغلب نویسندگان آن، به نحوی با حزبالدعوه در ارتباط بودند. البته اغلب اعضای مؤسس «جماعه العلماء» از لحاظ سنی و موقعیت حوزوی، از اعضای رسمی رهبری حزب الدعوه، شناخته شدهتر بودند ولی در مرحله عمل همكاری تنگاتنگی بین آنان برقرار بود. فعالیت جماعهالعلما كه بیشتر صبغه علمایی ـ حوزوی داشت، زمینه را برای كار حزبی در حوزه و بین طلاب جوان آماده ساخت و تأیید مراجع عظام هم در توسعه و استمرار آن نقش اساسی را ایفا كرد.
از دیگر نشریات این جریان فكری و مبارزاتی، میتوان به چه مواردی اشاره كرد؟
علاوه بر مجله وزین النجف كه آیتالله آصفی به اینجانب میفرستاد، در اوایل سال 1380هـ یك شماره از مجله جدید الانتشار «الاضواء» چاپ نجف اشرف هم توسط ایشان به اینجانب رسیدكه حقیر بلافاصله ضمن ارسال تبریك انتشار آن، خواستار استمرار ارسال آن شدم. نخستین شماره «الاضواء» به عنوان یك «نشریه» عمومی كه زیر نظر هیئتی از جماعهالعلما منتشر میگردد، در اواخر سال 1379 هـ منتشر گردید. این مجله چون «مجوز» رسمی نداشت، به عنوان «نشریه» كه نیازی به اجازه دولتی نداشت، هر دو هفته یكبار، منتشر میشد و مرحوم شیخ كاظم الحلفی، از علمای محترم حوزه نجف، مدیریت آن را به عهده داشت و به توصیه آیتالله آصفی همه شمارههای آن را به آدرس اینجانب در «قم» میفرستاد و چاپ این نشریه كه بعدها به طور ماهانه منتشر میشد، چهارسال ادامه یافت و آیتالله آصفی از همكاران و نویسندگان آن به شمار میرفت. سر مقالههای سال نخست مجله الاضواء را آیتالله سیدمحمدباقر صدر، تحت عنوان:«رسالتنا» مینوشت و در سال دوم، آیتالله سیدمحمد حسین فضل الله، سر مقالههای مجله را با عنوان «كلمتنا» تحریر میكرد كه مجموعه هر دو این سرمقالهها، بعدها به شكل دو كتاب مستقل انتشار یافت. انتشار «الاضواء» در حوزه نجف اشرف، البته با واكنشهایی منفی نیز ـ از طرف متحجران ـ همراه بود ولی پشتیبانی آیتالله حكیم كه حتی اجازه دادند بدهی آن، از وجوهات شرعیه پرداخت شود، باعث شد كه عناصر متحجر حوزه و مخالفان سیاسی چپ و راست، نتوانند از انتشار آن جلوگیری كنند. بزرگان و شخصیتهایی چون: سیداسماعیل صدر، سیدمحمدباقر صدر، سیدمرتضی عسكری، سیدمحمدحسین فضل الله، شیخ محمد مهدی شمس الدین، شیخ عبدالهادی فضلی، شیخ محمد مهدی آصفی و...از نویسندگان این مجله بودند و البته پس از انحلال «جماعه العلما» در سال 1962، به علت اختلافات داخلی، مجله الاضوا مدتی به انتشار خود ادامه داد و به نوعی به مثابه حزبالدعوه شناخته میشد.
پیش از این دوره زمانی، آیا مجلهای دینی- فرهنگی از نجف اشرف منتشر نمیشد؟ موضع مرجعیت ـ آیتالله حكیم ـ در رابطه با جماعه العلماء مجلد الاضوا با توجه به وضع خاص حوزه، چگونه بود؟
البته غیر از «الاضواء» و سالها پیش از آن، مجلات گوناگون دیگری در نجف، كربلا، كاظمین و بغداد، از سوی علمای شیعه مانند مرحوم آیتالله سیدهبهالدین شهرستانی و آیتالله خالصی زاده و دیگران، منتشر میگردید و منتشر شدن «الاضواء» از نجف جای تعجب ندارد، به ویژه كه زیر نظر «جماعه العلماء» منتشر میشد و چنانكه گفته شد، این جمعیت، مورد تأیید رسمی و كتبی مرحوم آیتالله سیدمحسن حكیم، مرجع علی الاطلاق وقت بود. آیتالله حكیم، در سال 1378هـ .ق در بیانیهای، رسماً از «جماعه العلماء» و نشریات آنها پشتیبانی كردند و در موردی هم در سال 1382 هـ. ق، وقتی مجله «الاضواء» دچار مشكل مالی شده بود، اجازه دادند كه از سهم امام، بدهی آن پرداخت شود.
در مكتوبی، آیتالله حكیم، همه نشریاتی را كه گروهی از فضلای اهل علم به نام «جماعه العلماء فی النجف الأشرف» منتشر میكردند، در راستای نشر تعالیم اسلامی و از مهمترین وظایف شرعی دانستهاند. ایشان علاوه بر تأیید كامل حركت «جماعه العلماء» نجف، كه در آغاز فعالیت، آیتالله علامه عسكری هم یكی از اركان آن بود، كمك به نشریه این تشكل را كه با عنوان «الاضواء» منتشر میگردید، به علت دارا بودن «فواید بسیار در نشر تعالیم اسلام» یكی از وظایف دینی شمردند.
پس از این حركتهای اصلاحی، سازماندهی یك جنبش اسلامی ـ سیاسی فراگیر زیر نظر علمای نجف اشرف، در عراق پدید آمد؟
بله، پیدایش و تأسیس یك حزب سیاسی فعال، با گسترهای فراگیر در واقع محصول این دوران و این حركت اصلاحی بود. حزبالدعوه در مهرماه سال 1336 شمسی (1957 میلادی) توسط چند نفر از علمای فرهیخته حوزه نجف اشرف و شخصیتهای اسلامی برجسته تأسیس شد كه عبارت بودند از آیات و حجج: سیدمرتضی عسكری، سیدمحمد باقر صدر، سیدمهدی حكیم، محمدرضا عامری، عبدالصاحب دخیل، محمد بحرالعلوم و حسن شبّر كه به تدریج یكی از فعالترین و تأثیرگذارترین و نخستین حزب فراگیر شیعه در عراق بود كه از لحاظ سازماندهی و تشكیلات و فراگیری، در واقع نخستین سازمان شیعی منسجم و پرنشاط بود. در آن دوران، هواداران اندیشههای سوسیالیستی، ناسیونالیستی و كمونیستی در سراسر عراق فعال بودند و متأسفانه بسیاری از جوانان شیعه و سنی را هم به سوی خود جلب و جذب كرده بودند. حزبالدعوه در این شرایط برای مقابله با اندیشههای الحادی و سكولار و نشر اندیشه اسلام، وارد میدان شده بود و بهرغم سازماندهی مخفی، در نشریاتی كه از لحاظ فكری، منسوب به حزب بودند، خواستار اجرا و تحقق عملی نظریه «حكومت اسلامی شورایی» ـ و مشاوره با فقها و علمای بزرگ ـ برای انتخاب «حكومت صالح» برای اداره كشور بود. با سقوط رژیم سلطنتی و روی كارآمدن ژنرال عبدالكریم قاسم، فعالیت حزب گسترش یافت و جوانان و دانشجویان بسیاری را كه گرایش غیرمذهبی پیدا كرده و به احزاب دیگر ملحق شده بودند، به سوی خود جذب كرد و نخستین بیانیه رسمی و علنی آن توسط سیدمهدی حكیم، یكی از سخنوران نامی عراق، در دفاع از حكومت جمهوری جدید، قرائت شد و مجله علمی «الاضواء» با مدیریت استاد شیخ كاظم الحلفی زیر نظر علمای بزرگ نجف به انتشار خود ادامه داد كه سرمقالههای نخستین آن ـ رسالتنا ـ به قلم شهید سیدمحمد باقر صدر بود و این مجله در واقع به مثابه ارگان حزب عمل میكرد و به همین دلیل مورد هجمه حزب كمونیست عراق قرار گرفت كه خواستار لغو امتیاز و منع نشر آن شد! ولی دولت جدید نه تنها با این درخواست موافقت نكرد بلكه مجوز چاپ و نشر كتاب «فلسفتنا»ی شهید صدر را هم صادر كرد كه در واقع نوعی مقابله فكری، ایدئولوژیك با حزب نیرومند كمونیست عراق بود كه همه آثار و ادبیات ماركسیستی ـ لنینیستی چاپ شده در مسكو و پكن، به زبان عربی را در سراسر كشور توزیع و منتشر میساخت.
از چه دورهای فعالیتهای حزب الدعوه، حالت علنی پیدا كرد و از شرایط اختفا درآمد؟
حزبالدعوه به تدریج توانست وارد مرحله فعالیت نیمه علنی شود و سپس به طور رسمی خواستار تغییر بنیادی كشور و ایجاد جامعه و محیطی بر پایه اصول سیاسی اسلام و نشر اندیشهها و مفاهیم رفتاری و روابطی در همه سطوح، بر پایه عقیده اسلامی و اجرای احكام شریعت به جای قوانین وضعی بشری شد. حزب برای پیشرفت امور و ایجاد ساختار عملی برای تشكیل و تأسیس یك حكومت اسلامی صالح، چهار مرحله را در مسیر عملكرد و اقدامات خود در نظر گرفته بود:
1- مرحله كادرسازی برای تغییر
2- مرحله فعالیت رسمی سیاسی
3- مرحله در دست گرفتن قدرت
4- مرحله تشكیل رهبری و اجرا
واحدها و شعبههای غیرعلنی حزب در بسیاری از شهرهای عراق فعال شدند و حكومت جدید، بهرغم فشار حزب نیرومند كمونیست عراق، مانع حركت حزبالدعوه نشد... اما به علت محدود بودن امكانات و نوپا بودن سازماندهی یك حزب نیرومند سراسری و فراگیر، دوران این فعالیت به درازا نكشید و احزاب مخالف با سرسختی تمام به سركوب عملی و همه جانبه حزب پرداختند كه در طلیعه آنها حزب كمونیست عراق و سازمانهای ناسیونالیستی عربی بود. شهید آیتالله سیدمحمدباقر صدر، در اداره و رهبری حزب در همه مراحل چهارگانه فعال بود و همكاران وی در تأسیس حزب نیز هر كدام به نوبه خود اقداماتی به عمل میآوردند، اما اداره امور فكری و تئوریك با شهید صدر بود و در واقع او به مثابه رهبر و ایدئولوگ حزب شناخته میشد. حزبالدعوه با توجه به تأیید رسمی و همه جانبه مرجعیت در نجف اشرف، توانست گسترش و نفوذ فوقالعادهای در سراسر عراق به دست آورد و البته گرایش بخش عظیمی از عناصر حوزوی و در طلیعه آنها طلاب و فضلا فرهیخته و جوان، یك عنصر اساسی در پیشرفت و پیروزیهای معنوی حزب به شمار میرفت. دیدگاه رهبری حزب در اداره حكومت، تأسیس یك «حكومت اسلامی شورایی» بود اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، در سال 1357 ش ـ 1978 م ـ شهید صدر طرح جدیدی درباره نوع حكومت كه آمیختهای از «شوری» و «ولایت فقیه» بود مطرح كرد كه این طرح مورد موافقت كامل بعضی از اعضا و كادرهای اصلی حزب قرار نگرفت و این اختلاف فكری متأسفانه مصادف با سركوب حزب از سوی حاكمیت جدید عراق شد كه حزبالدعوه خواستار سرنگونی آن شده بود. این امر با دستگیری و اعدام كادرهای اصلی حزبالدعوه همراه شد تا آنجا كه در ماه مارس 1980 م در قانون محكومیت به اعدام، همه كسانی كه به عضویت حزبالدعوه درآمدهاند، با امضای «صدام حسین» ـ كه همه كاره حزب بعث شده بود ـ صادر شد و با اعدام شهید آیتالله سیدمحمدباقر صدر و خواهرش بنتالهدی، فشار و اختناق به اوج رسید و بسیاری از اعضای اصلی حزب مجبور به فرار از كشور و هجرت به ایران، لبنان، بحرین و... شدند. ولی شاخه نظامی حزب كه به عنوان «شاخه جهادی» شناخته میشد، به اقدامات مسلحانه علیه مراكز پلیسی رژیم و حتی ترور ناموفق صدام حسین در منطقه الدجیل ـ شمال بغداد ـ دست زدند. در مراحل نخستین این فشار و اختناق شدید، متأسفانه حزبالدعوه دچار انشعابهای متعددی شد. مثلاً سازمان حزب در بغداد و كمیته «الكراده» ـ به رهبری استاد سامی البدری ـ اعلام استقلال! كرده و خود را «جُند الامام» نامید و همچنین ـ در سال 1975م ـ گروه دیگری به رهبری شیخ محمدهادی السبتی و شیخ علی الكورانی ـ پس از اعدام شیخ عارف البصری ـ سازمانی دیگر كه «قیاده العراق» نامیده شد، به وجود آمد.
آیا پس از گذار از این مرحله، شخصیتهای باقیمانده و كیفی این حزب، درصدد تجدید سازمان آن برنیامدند؟
در این راستا، حركتهایی صورت گرفت. در سال 1978 م آیتالله شیخ محمدمهدی آصفی مسئولیت شاخه حزب در بصره را به عهده گرفت و پس از دو كنفرانس عمومی حزب «مؤتمر قواعد الحزب» و «مؤتمر الامام المهدی» در سالهای 1979 و 1980، سازمان «الدعوه» با همكاری آیتالله سیدكاظم حائری، آیتالله شیخ مهدی آصفی و شیخ علیكورانی به وجود آمد و در «مؤتمر الشهید الصدر» شیخ محمد مهدی آصفی و دكتر ابراهیم الجعفری برای گردآوری عناصر اصلی در یك واحد و رفع تشتت و افتراق، در ایران مستقر شدند، اما خودخواهی بعضی از عناصر و تمامیت خواهی آنان برای حضور در جرگه رهبری حزب، باعث شد در سال 1984 م آیتالله حائری و آیتالله شیخ محمد مهدی آصفی تشكیلات «حزبالدعوه الاسلامیه ـ المجلس الفقهی» را سامان دهند تا كارهای حزبی زیر لوای «المجلس الفقهی» بر اساس موازین شرعی، انجام پذیرد. اما در «مؤتمر الحوار» كه سال 1988م كه مرحله گرایش یا پذیرش كامل خط ولایت فقیه در حزب بود، گروه دیگری انشعاب كردند و هر كدام برای خود سازمان و حزبی با نامهای جدید ـ و «پسوند الدعوه» ـ تشكیل دادند كه عبارت بودند از: «حزبالدعوه ـ تنظیم العراق» به رهبری خضیر موسی جعفر و «حزبالدعوه الاسلامیه» به رهبری دكتر ابراهیم الجعفری و «الدعوه الاسلامیه» ـ جناح البصره ـ و سرانجام «حركه الدعوه» به رهبری عبدالزهره عثمان ـ معرف به عزالدین سلیم ـ كه نامبرده پس از سقوط صدام به نمایندگی مجلس عراق راه یافت ولی هنگام ورود به پارلمان به شهادت رسید.
البته اینها اشاره فهرستگونه به مسئله حزبالدعوه است و پرداختن به تاریخ، اهداف، عملكرد و چگونگی رهبری این سازمان یا حزب، بدون مبالغه نیازمند تألیف یك «موسوعه» ـ یا دائره المعارف تاریخی ـ سیاسی ـ است كه انشاءالله نسل جوان حوزه ما به آن میپردازند، به ویژه كه تمام امكانات و شرایط، تمام اسناد و مدارك مورد نیاز یك تحقیق آكادمیك در این زمینه، هم اكنون در ایران و عراق موجود است كه با استناد به آنها میتوان به این مهم تاریخی پرداخت.
یك نكته اساسی و مهم كه در تاریخ حزبالدعوه باید تبیین شود، همكاری یا عدم همكاری آن با حركتهای اسلامی یا آزادیخواه همسو در عراق یا بلاد اسلامی دیگر است! در این رابطه چه توضیحی دارید؟
حزبالدعوه الاسلامیه، پس از آنكه از مرحله «مخفی بودن فعالیتها» بیرون آمد و شهدایی هم در این راه تقدیم حركت اسلامی كرد، روابط خود را با حركتهای اسلامی معاصر، توسعه داد. در بلاد عربی علاوه بر جمعیت اخوانالمسلمین مصر، عراق، سوریه، لبنان، سودان و كشورهای عربی حوزه خلیج فارس، با سازمانهای سیاسی آسیا به ویژه شبه قاره هند ارتباط وثیقی برقرار كرد كه از آن جمله همكاری و تعاون با جماعت اسلامی پاكستان و مرحوم مولانا سیدابوالاعلی مودودی بود. در منطقه عربی هم حزب الدعوه، تعاون همه جانبهای با سازمانهای فلسطینی مبارز به ویژه سازمان آزادیبخش فلسطین ـ الفتح ـ داشت كه در این راستا، در صدور فتواهای مراجع عظام در وجوب و ضرورت كمك به جهاد رهاییبخش فلسطین و حتی كمك مالی از وجوهات شرعیه، نقش عمده و سیاسی داشت. فتواهای مرحوم آیتالله سیدمحسن حكیم در این زمینه در كتابهای مربوطه ثبت و منتشر شده كه از لحاظ تاریخی، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
در داخل عراق سازمانهای سیاسی اسلامگرا یا چپگرا در میان برادران اهل سنت و اكراد، وجود داشت كه نقش حزبالدعوه در این رابطه برای پژوهشگران روشن نیست!
اتفاقاً اسناد معتبر زیادی در این زمینه در اختیار است كه نشان دهنده همكاری و هماهنگی كامل حزبالدعوه با آنها و مبارزه بر ضد رژیم فاشیستی حزب بعث میباشد و موجب تعجب است كه پژوهشگران تاریخ، بدون بررسی اسناد آن، از داشتن نقش حزبالدعوه اعلام بیاطلاعی میكنند.