سید هادی خسروشاهی از شاگردان علامه طباطبایی می نویسد:
استاد علامه روزی در درس خود، به تناسبی به آیه ای از سوره «كهف» كه درباره «ذوالقرنین» بود، اشارتی كردند و تفصیل را به تفسیر آن سوره موكول نمودند. بعد از پایان درس، استاد همیشه می خواست به تنهایی به سوی منزل كوچك و اجاره ای خود رهسپار شود، ولی همواره چند نفر از تلامیذشان، در طول مسیر همراه ایشان بودند و سؤالاتی را كه به ذهنشان می رسید، مطرح می كردند و استاد در همان حال حركت پاسخ و توضیح لازم را به آنان می دادند. در آن روز، بنده هم همراه ایشان شدم و در خدمت استاد بودم و گفتم كه بعضی از مفسران جدید معتقدند كه «ذوالقرنین» همان «كورش كبیر» ایرانی است و شخصیت فرهنگی معروف هندی ـ مولانا ابوالكلام آزاد ـ در بحثی مشروح در تفسیر خود «البیان فی مقاصد القرآن» به آن پرداخته است. استاد فرمود: «جناب عالی آن تفسیر را دارید؟» گفتم: «نه، بنده فقط ترجمه این بحث را دیده ام كه استادی به نام دكتر محمد ابراهیم باستانی آن را به فارسی برگردانده و چاپ شده است».
استاد بزرگوار ضمن تشكر از یادآوری این جانب، نسخه فارسی كتاب را برای مطالعه از من خواستند كه متأسفانه باز من نداشتم و نسخه ای از آن در بازار هم به دست نیامد. این بود كه استاد بزرگوار خود نامه ای به عنوان جناب باستانی پاریزی نوشتند و نسخه ای از كتاب را ـ ولو به امانت ـ خواستند و نامه را توسط بنده بر ایشان فرستادند. بنده در سفری به تهران، در دانشكده ادبیات دانشگاه آن را به استاد باستانی پاریزی رساندم... و این آغاز آشنایی من با ایشان بود.
استاد باستانی پاریزی این ماجرا را در مقدمه چاپ پنجم كتاب خود، چنین نوشته است: «... مرحوم ابوالكلام آزاد نظر ذوالقرنین بودن كوروش را در تفسیر خود بیان داشته است. اینكه نظر ابوالكلام آزاد صحیح باشد یا نه، مطلبی است كه همه مفسران با آن هم رأی و همراه نیستند، ولی البته همه نیز دلایل او را بی پایه نمی شمارند و رد نمی كنند. آن روزها كه استاد علامه مرحوم طباطبائی تفسیر المیزان را مرقوم می فرمودند، چون نسخه های كتاب نایاب بود، طی مرقومه ای كه با دست لرزان نوشته بودند ـ و من آن را برای چاپ سوم تحویل چاپخانه دادم و چاپ نشد و متأسفانه اكنون هم در دسترس نیست ـ از من خواسته بودند كه نسخهای از كتاب را به ایشان برسانم و مخلص نیز تقدیم كردم، وصول آن نامه، به امضای حجت الاسلام آقای سیدهادی خسروشاهی كه با آقای طباطبائی همكاری داشته اند، اعلام شد.»
مرحوم طباطبائی در تفسیر المیزان، دراین باره مرقوم داشته اند: «بعضی گفته اند: ذوالقرنین همان كوروش، یكی از ملوك هخامنشی در فارس است كه در 539 ـ 560 ق.م می زیسته، و همو بوده كه امپراتوری ایرانی را تأسیس و میانه دو مملكت فارس و ماد را جمع نمود. بابل را مسخر نمود، و به یهود اجازه مراجعت از بابل به اورشلیم را صادر كرد، و در بنای هیكل كمك ها كرده، مصر را به تسخیر خود درآورد... آنگاه رو به سوی مشرق نهاده تا اقصی نقاط مشرق پیش رفت. این قول را بعضی از علمای نزدیك به عصر ما، یعنی سر احمدخان هندی ابداع و مولانا ابوالكلام آزاد در ایضاح و تقریب آن سخت كوشیده است...». (كوروش كبیر، تالیف مولانا ابو لكلام آزاد، ترجمه دكتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی. ص13 و14، چاپ پنجم، تهران، 1369) مرحوم طباطبائی طی هشت صفحه، نظریات ابوالكلام را به طور خلاصه آورده و در پایان نوشته اند: «... این بود خلاصه ای از كلام ابوالكلام، هر چند بعضی اطرافش خالی از اعتراضاتی نیست، لكن از هر گفتار دیگری، انطباقش با آیات قرآنی روشن تر و قابل قبول تر است...»