بگذاريد بگويم که من در رابطه با انتخابات 1388، تحليلها و مقالات سياسى بسيارى را از دوست و دشمن خوانده و بررسى کردهام و در نهايت به اين نتيجه رسيدهام که انتخابات به هر نحوى بالاخره پايان يافت و قرار هم نبود که دو نفر پيروز شوند و حالا که يک نفر بهعنوان حائز اکثريت اعلام مىشود، عقل، انصاف، عدل و دين حکم مىکند که براى حفظ کيان اسلام و قوام نظام، همه آن را بپذيرند و اگر هم انتقاد و اشکالى دارند، آن را در چهارچوب قانون مورد قبول خودشان، مطرح سازند و پیگيرى کنند؛ نه آنکه با اقدامات نسنجيده و يا احساسى و يا با تشويق ديگران، دست به اقداماتى بزنند که نتيجه آن به قول حسنين هيکل، «آبروريزى براى نظام» گردد.
دوستان ما که خود اهل سياست، مطالعه و تحليل هستند، بهخوبى مىدانند که در تمام دنيا و در تمام نظامها براى رفع شبهات و جلوگيرى از وقوع فتنه که دامن همه را مىگيرد، به مراکز قانونى و مرجعيتى که قانون اساسى آنها تعيين کرده است، مراجعه مىکنند و حکم نهايى آن را، ولو برخلاف نظر اينها باشد، مىپذيرند.
اگر در انتخابات ايران خطاهايى هم بهوجود آمده بود، دوستان ما بايد اعلام مىکردند که ـ مانند همه دنياى آگاه و آزاد ـ عليرغم عدم قبول نتايج، بهخاطر حفظ نظام و بهعلت به رسميت شناخته شدن آن توسط ارکان نظام که همان انتخابهاى قبلى را هم اداره يا تثبيت و تنفيذ کرده بودند، ما اصل را مىپذيريم؛ ولى اعتراضات خود را در چهارچوب قانون مورد اتفاق همگان و در احزاب يا تشکلهاى سياسى قانونى و رسمى پیگيرى نموده و ادامه خواهيم داد؛ حتى اگر قانون اساسى موجود را نيازمند اصلاح و بازنگرى مىدانيم، راه آن به خيابان کشيدن مردم نيست... ما رسماً و علناً ديديم که دشمنان اصلى نظام، در اين حوادث، در کنار عناصر و افرادى که نيّت خير داشتند، قرار گرفتند و صحنههايى به وجود آوردند که هرگز مورد قبول هيچ نظام و حکومتى نمىتوانست باشد...
من خود صبح روز عاشورا، در حين عبور از خيابانى ـ عناصر مشکوکى را ديدم که به چادرهاى عزاى حسينى که مردم مؤمن محل آنها را برپا داشته بودند، حمله کرده و آنها را آتش زدند. يقين پيدا کردم که دشمن، با طرح و برنامه، توطئه خود را اجرا مىکند و مسئله، مسئله انتخابات نيست... و آنگاه که در انتظار تقبيح اين قبيل اعمال زشت و تبهکارانه، از سوى دوستان بودم، ناگهان ديدم بهجاى تقبيح، بعضى از اين قبيل عناصر، افرادى «خداجو»! نام گرفتند... و تا امروز هم نتوانستهام، بپذيرم که حملهکنندگان به چادرها و پرچمهاى حسينى بتوانند، افرادى خداجو باشند...؛ البته مىشد که ضمن تمجيد از افراد خداجو، حداقل عملکرد عناصر ضد خدا و ضد حسين(ع)، را تقبيح نمود که متأسفانه هيچوقت اين امر عملى نشد!
و صد البته اين برداشت ناشى از تحقيق ذهنى و شهود عينى، بهمعنى و مفهوم آن نيست که دوستان طرف مقابل، در آغاز و انجام کارهاى خود، از حقايق و اعلام موضع رسمى در رابطه با اتهامات و ضرورت عدم اعلام قبل از اثبات آنها در محاکم قضائى، نشان داد که افراد طرف مقابل هم، در پيدايش اين فتنه و يا استمرار آن، بىتقصير نبودهاند... به هرحال من در اين گفتوگوى کوتاه ـ خاطراتى ـ قصد ورود به «معقولات» و بررسى همهجانبه مسئله را ندارم؛ اما ترديدى ندارم که اگر ايستادگى مقام رهبرى نبود، نظام با آسيبهاى فراوان و «آبروريزى»هاى بيشتر، روبهرو مىشد و نتايج نهايى آن بىترديد بهنفع استقلال و آزادى و حاکميت اسلام نبود.
اجازه بدهيد، در اينجا به نکتهاى هم از قول امام(رض)اشاره کنم که درباره قلمهاى هتاک و افشاگرىهاى غيرمستند و غيرقانونى و بدون ثبوت در محاکمه قضائى، فرمودهاند و با توجه به اين بيانات، اگر عملکرد يا قلم و سخن فردى هماهنگ و همسو با آنها نباشد، ماهيت طرف را ـ حتى عليرغم ادعاى ولائى بودن ـ بهخوبى مىتوان شناسايى کرد:
امام در يک سخنرانى، در رابطه با اختلافات مشابه در اوائل انقلاب که توسط اصحاب قلم به جرائد کشيده شده بود، چنين فرمود:
«... به همه آقايان مىگويم، با هم جنگ نکنيد.. روزنامهها را پر نکنيد از بدگوئى از هم.. انتقاد غير انتقامجويى است. انتقاد صحيح بايد بشود. هرکس مىتواند، انتقاد صحيح بکند؛ اما اگر قلم دستش گرفت(که) انتقاد کند براى انتقامجوئى، اين همان قلم شيطان است» (صحيفه نور، ج 13، ص 78).