استاد سیدهادی خسروشاهی
سید اصرار داشت که جوانان باید روزنامه بخوانند و در مجلات و روزنامهها مقاله بنویسند و اصولا خود برای تنویر افکار روزنامه منتشر سازند. با تاریخ جهان آشنا شوند، علوم عصر را یاد بگیرند و درباره مسائل اجتماعی جامعه مسلمانان و علل تسلط استعمار بیندیشند، دانش و فرهنگ عمومی جامعه را ارتقا دهند و مسلمانان را از قید بدعتها، خرافات، قدرگرایی، اوهام و اباطیل دیگر برهانند و با آزادی کامل، سرنوشت خود را رقم بزنند.
پرورش نخبگان
اینک جامعه تغییر یافته و سید توانسته است در مدت تقریباً کوتاهی، گروهی از نخبگان آزاد را تربیت کند و آنها را با دنیای جدید، عصر فرهنگ، فضای ادبیات نو و خلق آثار اجتماعی آشنا سازد. در طلیعه این گروه از جوانان، به طور برجسته محمد عبده قرار دارد. او از درون تحول یافته است و دیگر همان طلبه ذهن بسته دهاتی ازهری خشک اندیش نیست که جهان را تنها در فضای بسته رواقهای الازهر منحصر سازد و از عالم و آدم بیخبر شود. او اکنون به جوانی فعال با ذهنی پرسشگر مبدل شده است و همانند استاد خود در اندیشه اصلاح جامعه، تغییر فضای حاکم، تعویض روشهای تدریسی و کتابهای آموزشی و افزودن دروس فلسفی ـ عقلانی میباشد و در نتیجه او به تدریج جایگاه خود را تغییر داده و از صورت شاگردی پیرو و مرید ، به صورت همیار و همکار استاد خود درآمده و این آغاز تحول اجتماعی است که در روابط این دو در سطح عام پدید آمده است. در این قسمت به نحوه همکاری های سیاسی ـ اجتماعی و علمی شیخ عبده با استادش سید جمال پرداخته میشود و اینکه این همکاریها چگونه به وجود آمد و چگونه صورت گرفت.
الف) در زمینههای علمی
در یک رساله تقریری فلسفی ـ عرفانی عمیق، عبده به صراحت اعلام میدارد که اندیشههای فلسفی و عرفانی را که قبلا در محافل الازهری حرام شمرده میشد، در محضر سید جمالالدین فرا گرفته و با ارشادات او به تقریر آنها پرداخته است. اینک به اجمال به اعترافات شیخ عبده اشاره میشود که به همیاری و همکاری علمی فلسفی که از خوان نعمت سید بهرهمند گشته و چندین رساله را در زمینه فلسفه، کلام و نقد مذاهب مادی، تقریر یا ترجمه کرده است.
1ـ در زمینه فلسفه: شیخ عبده در مقدمه رساله الواردات مینویسد: «محمد عبده پسر حسن خیرالله، نوجوانی ساکن اقلیم مصر (خطه البحیره) در نزدیکی روستای محله نصر، خادم محضر حکمای کلام و کلمه، تعصبات طائفهگری را کنار نهاده، به فضای کسب معارف اشتغال یافتم و در اطراف زمین میگشتم و به دنبال گمشده خود بودم و به کشف آثار علوم حقیقی که به آنها دل باخته بودم، اقدام کردم؛ اما متأسفانه نمیتوانستم به آنها دست یابم و گمشدهام را پیدا کنم. حیران و سرگردان شده بودم و گردش فکرم به بنبست رسیده بود. هر وقت سؤالی در این زمینهها مطرح میکردم، میگفتند: «پرداختن به چنین علومی حرام است و علمای کلام از تحصیل و تدریس آن منع کردهاند!»
به راستی درمانده شده بودم و ازغفلت و جهل گویندگان چنین سخنان و اندیشهها، شگفتزده و حیران بودم. همواره در علل و انگیزه چنین جمود و تحجّری فکر میکردم و به خود میگفتم: هر کس چیزی را نداند، دشمنش میشود و هر کس از تأمل و ارتقا بازماند، محروم میگردد. دیدم گویندگان این سخنان در حرمت تحصیل علوم عقلی، کسی را مانند که زبانش را به برگ درخت غناب بزند، نه تلخی حنظل را میفهمد و نه شیرینی عسل را.
در این میان که در حیرت فکری به سر میبردم، یکمرتبه دیدم پرتو خورشید حقایق طلوع کرد و همه ظرایف و لطایف حقیقتها را مطرح ساخت و آشکار و روشن نمود. او کلیت کامل و حقیقت ناطق، حضرت استاد سید جمالالدین (الافغانی) بود. استاد ثمرات حقایق درخت معارف را میچید و آنها را در اختیار طالبان ـ از جمله من ـ قرار میداد. امیدوار شدم و از حضرتش خواستم که از رشحات وجودیاش مرا مستفیض نماید. پاسخ مثبت بود و از دفاترعلمی و هدایای فکریاش بهرهمندم ساخت. او کلیاتی را القا فرمود که اینها (رساله واردات) جزئیاتی از آنهاست و آیاتی را فراخواند که اینها شواهد و بینات آنهاست. آن هم در دوران فترت و رکود حکمت و عقلانیت. استاد به سان باران رحمتی بود که این نعمت را آبیاری و سیراب میکرد. و این رساله (الواردات فی سرّالتجلیات) نمونهای از آن است و این افاضه در سال 1290ق صورت گرفت.»5
2ـ دومین همکاری علمی که عبده همراه استادش انجام داد، ترجمه «رساله رد بر نیچریه» است که سید آن را در نقد مادیگری و عقاید الحادی نگاشته است. شیخ عبده این رساله را به عربی ترجمه کرده و با نام «الرّد علی الدهریین» انتشارش داده و در مقدمهاش مینویسد: «از وجود رسالهای به فارسی در رد سلک دهریها (مادیین) از تألیفات عالم کامل محیط به معارف شامل، شیخ جمالالدین حسینی افغانی اطلاع یافتم و شیح استاد دارای زبانی صادق و فکری بلند است که نیازی به توصیف ندارد. این رساله درعین ایجاز و اختصار خود، جامع حقایقی است که گمراهان را منکوب میسازد و عقاید مؤمنان را استحکام میبخشد. کتاب شامل براهینی گویا و استدلال هایی رساست که حتی کتابی مفصّل و طولانی در این موضوع آن حقایق را شامل نمیباشد... اهمیت موضوع رساله، مرا واداشت که در ترجمهاش بکوشیم و آن را به عربی برگردانم. البته این وظیفه به همیاری و مساعدت عارف افندی افغانی ـ شاگرد سیدجمال ـ صورت گرفت. هدف ما آن بود که فایده رساله تعمیم یابد و همگان از خواندنش بهرهمند شوند.»
3ـ درضمن کتابهایی که عبده در علوم عقلی در محضر سید استفاده کرد، علاوه بر الاشارات، حکمهالعین ، الزوراء در تصوف و شرح عقائد عضدیه است که فاضل دوانی در شرح مواقف عضدالدین ایجی تألیف کرده است. عبده که در آن هنگام حدود 24 بهارازعمرش نمیگذشت، با استفاده از بیانات سید جمال، تعلیقات مبسوطی بر آن افزود و به تعبیر دیگر نظرات استادش را تقریر و تحریر نمود و آنها را بر شرح عقائد عضدیه اضافه کرد. بیتردید اصل تعلیقات عمیق از سید اسن و تحریر و نقلش از عبده.
این ادعا را این جانب در مقدمه کتاب توضیح داده و اثبات کردهام. استاد دکتر محمد عماره نیز در مقدمه خود بر «التعلیقات» این موضوع را تأیید میکند و میگوید: «این مطالب از سید جمال است و عبده، جامع و تحریرکننده آن است و اصولاً برحسب عادت و روشی که سید جمال در رابطه و علاقه خود با شاگردان و مریدانش داشت، درسها را انشا میکرد و شاگردانش تحریر مینمودند.»
روش اغلب شاگردان این بود که نص عبارات و کلمات سید را مینوشتند، حتی اگر شامل امثال و حکم، مصطلحات عامیانه و یا کلماتی به زبانهای دیگر بود؛ اما اغلب آنها را جرأت آن نبود که در تحریر و تدوین و تنظیم عبارات و سامان دهی جملات دخالت کنند، به جز شیخ محمد عبده که به استادش بسیار نزدیک بود.
سید به شاگردانش اجازه میداد یا اشاره میکرد که تقریرات بحثها و دروس او را به نام خود در مجلهها و روزنامهها منتشر سازند و به این جهت است که بخش عمدهای از تقریرات دروس سید به اسم شاگردان و مریدانش انتشار یافته است؛ عادت مألوفی که معاصران سید کاملا با آن آشنا بودند و این نحوه اقدام بشارت تأسیس مکتب نوگرایی بود که انسان افکار خود را با اسم مستعار مثلاً «مزهر بن وضاح» یا به اسم مریدانش انتشار میدهد! این روش را سید به خاطر تشویق شاگردان به نگارش و مقاله نویسی و مشارکت آنها در تنویر افکار عامه در پیش گرفته بود تا بتواند جمعی نخبه و نویسنده تربیت کند.6
جالب توجه اینکه در مطالعه مباحث تعلیقات شرح عقائد عضدیه واژههایی از زبانهای دیگر به کار رفته است که قطعاً شیخ محمد عبده در آن دوران ، با آنها آشنایی نداشت؛ مانند: هستی (الوجود)، دانا (العالم)، دیو (Deo الله، به فرانسه)، ایزد و یزدان (الله)، خود (النفس)، آینده ( المجیی)و ...7 اینها نمونههایی از کلمات فارسی و فرانسوی است که در ضمن مباحث تعلیقات به تناسبی آمده است که بیشک خود سید به هنگام تدریس به کار برده است.
---------------------------------------------------
5. عبده، محمد، رسائل فیالفلسفه و العرفان ، رساله الواردات، سیدهادی خسروشاهی، القاهره، مکتبة الشروق الدولیه، چاپ اول، 1423 هـ صص، 50-49.
6.عماره محمد، التعلیقات علی شرح العقائد العضویه، القاهره، مکتبه شروق الدولیه، الطبعه 2002 م، ص 30.
7ـ مقدمه این جانب سیدهادی خسروشاهی بر التعلیقات صفحه 12، چاپ قاهره.