حجة الاسلام والمسلمین شیخ عبدالحسین ایمانى
سخن گفتن در حق انسان كامل از كمّل و اهلش لایق است و قلم به دست گرفتن و شمردن صفات نیك و خصلت هاى مخلصین و اهل ایمان لازم است اولاً معنى قلم را بداند و خود را با صفات فاضله حمیده نبیله كامله آراسته و مزیّن نموده باشد، این ثانیاً است. چنان كه در قواعد علم منطق آمده است، معرَّف باید از أجلى از معَّرف اجلى باشد ولى در اینجا مجازاً و تطفلاً قلم به دست گرفته و این صفحات را پر مى كنیم. این شرایط براى سخن گفتن از انسان عادى است كه معنى انسانیت را داشته است، تاچه رسد سخن گفتن از انسانى كه خود از سلاله و عترت پاك مهبط وحى و معدن رحمت و خزان علم باشد. در این صورت حتماً و لازم است معرف از این پاكان باشد، هرچند اهل قلم و سخن و كمالات دیگر دارا باشد. والا باید پناه برد به كلام وحى كه در اینجا براى اداى حق مطلب واجب است از آیه هاى محكم الهى درباره اینگونه شخصیتها استفاده نمود. چون الامام موسى الصدر مصداق آیه شریفه الهى است كه مى فرماید: یا ایهاالذین آمنوا من یرّتد منكم عن دینه فسوف یأتى الله بقوم یحّبهم و یحبّونه أذلّة على المؤمنین أعزّة على الكافرین یجاهدون فى سبیل الله ولایخافون لومة لائم ذلك فضل الله یؤتیه من یشاء والله واسع علیم.
و واقعاً امام موسى صدر از كسانى بود كه مورد لطف و محبت خداوند متعال قرار گرفته بود. او در برابر مؤمنان چنان ذلیل و خاضع و خاشع بود كه یادم نمى رود، بعد از آن تحصنى كه در مسجد عاملیه بیروت انجام داد، تشریف آوردند به منطقه بعلبك و در آنجا متوجه شدند كه در حین تحصّن، درگیریى بین اهل منطقه عرسال (مسلمان نشین) و منطقه قاع (مسیحى نشین) صورت گرفته و یك نفر از اهل عرسال به شهادت رسیده است. این منطقه از بعلبك پنجاه كیلومتر فاصله دارد و ایشان تصمیم گرفت به منطقه برود براى تسلیت. بعضی ها خواستند مانع شوند به بهانه اینكه وقت نیست و جاده خاكى است و دور است و اهل سنّت هستند. ولى ایشان مصمم بود برود و همراه ایشان رفتیم. جاده منطقه عرسال پرگردو خاك و كوچه ها تنگ و دراز و مشقّت آور بود، تا رسیدیم به منزل محقر و كوچك پدر شهید. از اتومبیل پیاده شدیم، همراه مردم كه با ما بودند. همه گردوغبار به سروصورتمان گرفته بود، حتى خود ایشان. اما با یك تبسم و لبخند مخصوص، تمام خستگی ها را از جان گرفت و با یك «خسته نباشید» به همه، وارد منزل كوچك پدر شهید شدیم، با یك فاتحه خواندن و تسلیت گفتن و خداحافظى.
او نسبت به كل مردم اینگونه بود. چه نسبت به رزمندگان اسلام كه درحین آموزش نظامى بودند، و چه نسبت به شاگردان محروم و فقیر و مستضعف و یتیم جنوب لبنان كه در مدرسه جبل عامل برج شمالى منطقه صور درس مى خواندند، برخورد پیامبرگونه داشت و از یك یك شاگردان جویاى حال مى شد. و چون این مرد بزرگ از سلاله پاك پیامبر اكرم(ص) است كه ساسة العباد مى باشند، وقتى باخبر شد كه عشایر منطقه بعلبك مى خواهند به زنان و كودكان بى دفاع روستاى دیرالأحمر مسیحى نشین حملهور شوند، بى درنگ توسط رادیوى رسمى دولت لبنان (در حالى كه در تحصن بودند) از همان مسجد پیامى به عشایر شیعه منطقه بعلبك فرستادند و گفتند كه هركه از شما به این روستاى بى دفاع حمله كند، به منبر و محراب و مسجد و زن و فرزند من حمله كرده است و با این پیام توانست جلوى فاجعه بزرگى را بگیرند. سیاست ایشان در كشورى كه مذهب گرایى حاكم بر آن است این گونه بود و با این سیاست ها بود كه میسر گردید، كلمه حقه شهادت به ولایت امیر مؤمنان على(ع) كه در اذان شیعه است، از رادیوى رسمى لبنان پخش شود.
این مرد محبوب خدا با صفات نیكى كه داشت در قبال مؤمنان ذلیل و متواضع بود، اما دربرابر كافران و منافقان مانند شیر ژیان مقتدر و عزیز و توانا.
فراموش نمى كنم كه درآن اجتماع بزرگ یونسكوى لبنان در حینى كه یاسرعرفات... از یأس و ناامیدى درباره آزادى قدس شریف سخن مى گفت، امام موسى صدر خطاب به او گفت: «اعلم یا اباعمار ان القدس یأبى ان یتحرّر إلا على أیدى المؤمنین» یا در آن سخنرانى كه گفت: «با صهیونیست ها و غاصبان قدس شریف تا آخر مى جنگیم و با چنگ و دندان با اسرائیل غاصب بجنگید»!
بله برادرعزیز، زندگى مردان الهى حماسه و جهاد و خونفشانى در راه اعتلاى كلمه لااله الاالله و محمد رسول الله(ص) است كه از مكتب على ولى الله گرفته شده باشد. امام عزیز و راحل فرمودند: خط سرخ شهادت، خط آل محمد است و امام موسى صدر از سلاله پاك و شاگردان این مكتب و خاندان است.
همه اینها از فضل خداست كه یؤتیه من یشاء والله واسع علیم است. ایشان به فضل الهى از اجتهاد علمى حوزوى برخوردار بودند كه آثارش در حوزه هاى علمیه قم و نجف اشرف مانده است، وقتى كه بعضى از علماى لبنان درباره فضل ایشان اشكال و تفوّه كرده بودند، بعضى دیگر از شهید سعید آیت الله سیدمحمدباقر صدر(ره) نظرخواهى نموده اند كه آیا ایشان از فضل علمى برخوردارند یا خیر؟ آن شهید سعید در جواب فرموده بودند: وقتى كه ایشان در نجف اشرف بودند مجتهد مسلّم بودند، حالا دیگر واضح است و آنچه را كه عیان است نیاز به بیان نیست. این مسئله چنان در محافل علماى لبنان كه آگاهى نداشتند پیچید كه صمُّ بكمٌ شدند. والسلام علیكم و رحمة الله.
اصفهان ـ تابستان 1373