آیت الله شیخ ناصر مكارم شیرازى
من خاطرات بسیارى از امام موسى صدر دارم كه در این فرصت كوتاه، محورهایى از آن را به طور خیلى فشرده بیان خواهم نمود.
محور اول درباره اولین آشنایى من با امام موسى صدر است. من طلبه كم سن و سالى بودم كه حدود 45 سال قبل وارد حوزه علمیه قم شدم. از همان اول به درس مرحوم آیت الله داماد جذب شدم. در آنجا امام موسى صدر كه در آنوقت ایشان را «آقا موسى صدر» صدا مى زدند، دیدم. اشكالاتى كه آقاى صدر درمقابل استاد مطرح مى كرد، خیلى عمیق و پرمحتوا بود. كم كم آرزو كردم كه بتوانم مباحثه اى با ایشان داشته باشم; چون هم مباحثه هرچه قوى تر باشد، انسان بیشتر استفاده مى كند. چیزى نگذشت كه این توفیق نصیب من شد. مباحثه اى داشتیم كه چهارنفر در آن شركت مى كردیم: امام موسى صدر، مرحوم دكتر بهشتى، یكى از بزرگان امروز حوزه علمیه قم و بنده. همه در آن وقت جوان هاى كم سن و سالى بودیم كه باهم مباحثه مى كردیم. باید عرض كنم كه در طول دوران تحصیل در حوزه علمیه، یكى از بهترین دوران مباحثات من، همان دوره اى است كه با این بزرگواران گذشت. واقعاً به سهم خودم از فكر آنها استفاده مى كردم. آقا موسى صدر استعداد فوق العاده اى داشت. این استعداد به پشتكار و استقامت فوق العاده وى ضمیمه مى شد و هر دو به كار مستمر شبانه روزى در مسائل تحصیلى و منظم درس خواندن مى پیوست. به همین علت بود كه آقاى صدر خیلى سریع در حوزه علمیه قم ترقى كرد و در مدت كوتاهى جزء فضلاى بنام و درجه اول حوزه شد. یكى از كسانى كه مى توانم شهادت بدهم در همان سنین جوانى به درجه اجتهاد رسید، امام موسى صدر بود. مرحوم دكتر بهشتى هم چنین بود. هر دو داراى نبوغ و استعداد فوق العاده بودند. هر دو پشتكار و ذوق سلیم داشتند و به همین دلیل هم هر دو خیلى زود و خوب در حوزه علمیه قم درخشیدند.
فراموش نمى كنم كه مرحوم آیت الله آقاشیخ محمد كاظم شیرازى كه از اعاظم علماى نجف بودند، به قم سفرى كرده بودند. ایشان از كسانى بود كه جزء مدرسین درجه اول حوزه نجف محسوب مى شد. در قم به منزل یكى از بزرگان و علما (آیت الله فیض) وارد شده بودند. دوستان گفتند كه برویم و با ایشان دیدار كنیم. آقا موسى صدر بود، عده اى از دوستان بودند، بنده هم در خدمتشان بودم. معمول است كه در مجالس علما، براى اینكه عمق علما و دانشمندان آزموده شود، مشكلات پیچیده اى را در برخوردهاى نخست مطرح مى كنند. آقاى صدر اشكال مهمى را در بحث استصحاب مطرح كردند. مرحوم آیت الله شیرازى جواب دادند. آقاى صدر قانع نشدند و مقاومت كردند. مرحوم آقاى شیرازى هم جواب دادند و جواب دادند تا اینكه بحث به جایى رسید كه هرگز فراموش نمى كنم، آیت الله شیرازى گفتند كه من بیش از این توانایى دفاع كردن از این مطلبى كه مرحوم آخوند در حاشیه اش گفته را ندارم. البته ایشان كاملاً دفاع مى كرد، زیرا مى خواست كه كلام مرحوم آخوند خراسانى را تقویت كند، ولى به جایى رسید كه دید اشكال این طلبه جوان (یعنى امام موسى صدر) وارد است و اعتراف كرد. این مسئله هم تواضع و بزرگوارى آن مرد بزرگ را درمقابل یك طلبه جوان آن روز نشان مى دهد و هم استعداد فوق العاده آقاى صدر را. به همین دلیل بود كه آقاى صدر باسرعت پیش رفتند و یكى از فضلاى بنام و مجتهدین و صاحب نظران حوزه شدند.
محور دومى كه مى خواهم درباره آن صحبت كنم، آشنایى آقاى صدر با مسائل سیاسى روز و جهان بود. از همان زمان مى دیدم كه هم امام موسى صدر و هم مرحوم دكتر بهشتى عشق و علاقه خاصى به مسائل سیاسى دارند. در حالى كه آن وقت جوّ به گونه اى بود كه بعضیها اصرار داشتند كه سیاست و دیانت باید از یكدیگر جدا باشند! امثال این افكار آن زمان كم و بیش وجود داشت. ولى این دونفر از كسانى بودند كه اصرار داشتند كه در كنار مسائل دینى، باید مسائل سیاسى را هم بررسى نمود. تحلیلهاى سیاسى خوبى در مورد مسائل داشتند و آرزو مى كردند كه روزى برسد كه مسائل سیاسى ایران در راستاى یك محور صحیح اسلامى قرار بگیرد. امام موسى صدر از یك مسیر وارد شدند و مرحوم دكتر بهشتى از مسیرى دیگر.
آقاى صدر محیط آن روز ایران را براى پیشبرد اهداف سیاسى و اصلاحى مساعد نمى دید، لذا پایگاه خودش را لبنان قرار داد. هنگامى كه وارد لبنان شد، انصافاً تحولى در وضع شیعیان آنجا ایجاد كرد. امروز همه شیعیان لبنان معترفند كه این جهش و تحولى كه در وضع آنها ایجاد شده، ناشى از امام موسى صدر است. امروز شیعیان لبنان به عنوان یك قدرت سیاسى در سطح دنیا مطرح اند. این جهش از زمانى پیدا شد كه امام موسى صدر وارد لبنان شد. البته دشمنان هم دیدند كه این مرد با آن انرژى و توانایى فكرى و روشنى ذهن، و با آن استعداد و پشتكار فوق العاده، اگر در لبنان باقى بماند، یك مزاحم بسیار قوى براى دولتهاى استعمارى و استكبارى خواهد بود، لذا توطئه ناپدیدشدن ایشان را فراهم كردند.
محور سومى كه در مورد امام موسى صدر به خاطرم مى آید، آن است كه ایشان از همان اوایل جوانى اصرار داشت كه در حوزه علمیه قم تحولاتى ایجاد شود و طرح هایى هم براى اصلاحات به كمك دوستان ریختند، ولى هنگامى كه مى خواستند این اصلاحات را اظهار كنند، با مخالفت عده اى روبه رو شدند. ناچار ایشان كوتاه آمد زیرا ممكن بود از ناحیه بعضى افراد ناآگاه مشكلاتى پیدا شود. من اصرار ایشان را بر اینكه حوزه باید تكانى بخورد و تحولى در آن ایجاد شود و با روح زمان آشناتر و هماهنگ تر شود، فراموش نمى كنم. این از ویژگیهاى ایشان بود.
محور چهارمى كه به خاطرم مى رسد آن است كه وقتى مجله مكتب اسلام تأسیس شد، ایشان جزء اعضاى اصلى تشكیل دهنده آن بود. در آن زمان چاپ مجله و روزنامه در حوزه هاى علمیه یك امر غیرمنتظره بود. فراموش نمى كنم كه چون دولت وقت مجله مكتب اسلام را مزاحم خود مى دید و احتمال داشت كه امتیاز آن را لغو كند، آقاى صدر رفتند و یك امتیاز دومى گرفتند. گفتند كه من امتیازى مى گیرم كه با امتیاز اول بخواند. اگر اولى تعطیل شد، امتیاز دوم را به كار مى گیریم. من امتیازى گرفته بودم به نام «درسهایى از مكتب اسلام» و ایشان امتیازى گرفته بودند به نام «از مكتب اسلام». این براى آن بود كه اگر مجله اولى توقیف شد، مجله دومى به كار بیافتد و از فرصت بتوانیم استفاده كنیم. اتفاقاً توقیفهاى مكررى هم پیش آمد و ما توانستیم از امتیاز دوم استفاده كنیم. آقاى صدر مقالات بسیار خوبى مى نوشت و تفكر ایشان در جمع اعضاى تحریریه در آن زمان بسیار مغتنم بود و نشان مى داد كه واقعاً فكر عمیقى دارند. هم در مسائل علمى عمیق بودند و هم در مسائل سیاسى و اجتماعى و مسائل روز.
از حالات ایشان كه نمى توانم فراموش كنم، تواضع فوق العاده شان بود. از یك بیت علم بودند. پدرشان از مراجع بودند و اجدادشان از افراد بسیار برجسته بودند; ولى هیچ حساب نمى كردند كه مثلاً به تعبیر آن زمان، آقازاده اى هستند... واقعاً تواضع فوق العاده اى داشتند. مثل بچه طلبه اى كه پدرش كشاورز باشد و از ده و روستا آمده باشد رفتار مى كرد و همان چهره و همان قیافه را به خود مى گرفت. خداوند هم به خاطر همین نبوغ و شایستگى و تواناییهاى فكرى و اخلاقى او را یارى نمود. آقاى صدر در درسهاى جدید و دانشگاهى هم شركت كرد و در دانشگاه توانست به سهم خودش موجى ایجاد كند; مثل مرحوم دكتر بهشتى و یا مرحوم شهید مطهرى. در هر صورت به خاطر همین جهات بود كه خداوند هم در لبنان میدانى براى او فراهم نمود. لبنان واقعاً با آغوش باز او را استقبال نمود.
یاد او را گرامى مى داریم و امیدواریم كه مشكل ناپدیدشدن ایشان هم بالاخره حل بشود و این عزیز به جمع علماى اسلام بازگردد; ان شاءالله.
(بهار 1369)