سید محمد محیط طباطبائی
همینكه قتل ناصرالدین شاه وضع تازهای در افق روابط ایران و عثمانی پدید آورد عثمانیها در ازای تأمین برخی منافع سرحدی حاضر شدند یاران سید جمالالدین را كه هیچ گناهی جز فعالیت برای اتحاد اسلام نداشتند دستگیر كنند و دست بسته تحویل ایران بدهند، تا خون آنان در تبریز ریخته شود. اگر مراعات نسبت افغانی نبود كه سیّد آن را از ابتدای كار خویشتن سپر دفاعی خود در برابر اقدامات ترك و ایران ساخته بود، سیّد هم تحویل مقامات ایرانی داده میشد و به سرنوشت یارانش ملحق میگردید.
سید همینكه احساس بروز عهدشكنی از ناحیه بابعالی كرد عبدالحمید را به استفاده از سابقه نسبت افغانی و تبعیت از حمایت دولتی كرد كه در خارج، حامی منافع افغانستان بود و ناگزیر از تحویل دادن او به علاءالملك سفیر ایران خودداری كردند.
در نامههای متبادله میان ایران و عثمانی كه متأسّفانه اصل آنها را كسی در اسلامبول از پرونده مربوط ربوده است ولی رونوشت آنها را پیش خان ملك ساسانی دیدم، از مضامین آنها مفهوم میگردد كه مقدمه تسلیم سیّد فراهم بوده ولی به سببی كه حتّی بر سفارت ایران در اسلامبول هم درست معلوم نبوده است از اجرای آن صرفنظر شده بود ولی مرحوم امیر شكیب ارسلان از ارادتمندان سید به ذكر سبب آن چنانكه اشاره شد پرداخته است. نكتهای كه باید به یاد آورد این است كه اگر سیّد پیش از مرحله تهدید عبدالحمید به جنبه اجرائی پرداخته بود و از سفارت بریتانیا در اسلامبول درخواست حمایت میكرد، بنا بدانچه از پیش معهود و معلوم بود او را زودتر به مقامات ترك و ایران تسلیم میكردند تا از دغدغه تحریكهای نهفته او در مصر و هند رهائی یابند. قضا را پیك اجل زودتر به سراغ سیّد آمد و هر سه كشور ذینفع را از ابتلا به مشكلات مترتب بر وجود او خلاصی داد.
اینجا است كه حدس و نقل برخی از نویسندگان دایر بر مسموم كردن فكّ سید در ضمن عمل جراحی فك و دهان به نظر قابل قبول جلوه میكند. زیرا این پیشامد تنها توانست مشكل دو پهلو را از پیش پای سیاست عبدالحمید بردارد.
در جنگ اول جهانی با وجودی كه تركهای جوان اسلامبول سرمست از باده اتّحاد تورانی خود بودند و عملاً میخواستند از عربهای سوریه و مارونیها و درزیهای لبنان و ارمنیهای مشرق آناتولی و كردهای كردستان غربی تركهای تازهای در دشت و كوه و هامون بسازند، وقتی خود را در برابر خسارات و مصایب نامحدود جنگ ناتوان دیدند به رهنمائی مُتّحدان آلمانی و اتریشی خود درصدد استفاده از سیاست متروك مذهبی اتحاد اسلام برآمدند و خواستند با اعلان جهاد مسلمانان هند را بر ضد انگلیس كه ركن استوار مخالفت با عثمانی بود به شورش وادار كنند. اما دیر شده بود و كسانی هم كه در ایران و برخی نقاط دیگر به دام همكیشی ایشان درافتادند به زودی ملتفت شدند كه موضوع در حقیقت یك صحنهسازی سیاسی است. مهاجرین ایرانی كه در نتیجه فشار نظامی روسها در غرب ایران و انگلیسیها در عراق، ناگزیر از عقبنشینی به سوی شمال غربی شده بودند وقتی به اسلامبول رسیدند از حركات و وجنات میزبانان خود دریافتند كه زیر نقاب اتّحاد اسم ایشان، سیاست تركسازی و تورانپرستی عامل مؤثّر فعالیتهای گروه تركان جوان است.
پاسخی كه مرحوم سید حسن مدرّس به سلطان محمد رشاد خلیفه عثمانی درباره عمل ایرانیان در قبال اتحاد اسلامی داده بود، ناشی از همین ادراك تازه بود كه گفت: هر كس از مرزهای ایران تجاوز كند او را میكشیم و سپس رسیدگی میكنیم، اگر آثار مسلمانی در پیكر بیجان او مشهود باشد بر او نماز میگذاریم و بر رسم مسلمانی دفن میكنیم.
سید جمالالدین اندیشه اتحاد اسلام را بعد از تبعید از مصر به ایران كه در بمبئی از كشتی پیاده شد و به حیدرآباد رفت، از وضع نابسامان مسلمانان هندوستان الهام گرفت. دوره اقامت او در كلكته كه پس از شورش عراق بی پاشا در مصر آغاز گشت گرچه چندان به طول نینجامید ولی این اندیشه را طوری در دماغ او به صورت یك طرح سیاسی مؤثّر درآورد، طرح سیاسی كه شامل تشكیل جمعیت و مجله عروه الوثقی با وعده مساعدت مسلمانان هند گردید.
جمعیت عروه الوثقی كه اسناد تشكیلاتی آن بعد از وفات شیخ محمّد عبده دبیر جمعیت، در اختیار سید رشید رضا مدیر مجله المنار مصر قرار گرفت و انتشار یافت، در طول عمر چند ساله خود طوری مكتوم و بینشان مانده بود كه حتی بعد از انتقال سیّد از ایران به روسیه و تلاش در راه برانگیختن روسها به مبارزه با انگلیسها و انتشار مقالات متعدد در جراید اروپا راجع به هدفهای سیاسی سید، از آن نامی برده نمیشد و همین قدر سخن از وجود طرفداران سیّد در هند میرفت، طرفدارانی كه به چاپ و انتشار عروه الوثقی از تهیه وسایل مادی و معنوی چاپ و توزیع مجله كمك مؤثری میكردند. خدمت مجله به نشر فكر نزدیكی و همدردی و همكاری میان مسلمانان جهان از حیث مسائل مربوط به دین و زندگانی و سیاست كمك فو ق العاده كرد.
گمان نمیكنم بعد از گلستان، نوشتهای كه مانند كاغذ زر دست به دست برند در عالم اسلام همانند مقالات عروه الوثقی بتوان سراغ كرد، مقالاتی كه در طیّ چند ماه محدود از كنار اقیانوس اطلس تا سواحل اقیانوس هند در قلوب طبقه جوان و روشنفكر و متفكر اسلامی اخگری برافروخت، اخگری كه متدرجاً آتش انقلاب را از هندوستان تا تركیه و مصر و تونس و الجزایر برافروخت و ریشه استعمار غربی را بسوزانید.
كسی كه به دقّت ریشههای جنبش فكری را در سیاست اجتماع و دین اسلام از 1300 هجری بدین طرف در كلیه كشورهای اسلامی بجوید، درمییابد كه بُنِ اَصلیِ همگی به سید و عروه الوثقی میپیوندد. عبدالقادر مغربی، لُغوی معروف سوریه كه درك حضور سید را در سالهای 1311 و 1312 كرده بود و پیش از آن هم به وسیله شیخ حسین جسرق طرابلسی از علمای شام به حلقه ارادتمندان غیابی سید در آمده بود، میگفت نسخهای كه از عروه الوثقی به طرابلس شام میرسید از روی همان یك نسخه نسخههای متعدّدی استنساخ كرده بودند و دست به دست میگشت. خود عبدالقادر صورتی از مقالات عروه الوثقی را داشت كه به خط دست خودش استنساخ كرده بود.
ترجمههای اردو فارسی و تركی مقالهها در جراید محلّی از اصفهان و تهران و كلكته و لكنهو تا غازان انتشار مییافت.
از مردان بزرگی كه در این مكتب تربیت شدند، یكی سید عبدالرحمن كواكبی حلبی از احفاد علی سیاهپوش صفوی بود كه بعد از مرگ سید و تغییر روش شیخ محمد عبده (پس از بازگشت به مصر) با نشر كتاب سِجِلِّ جمعیّت امالقری بدون ذكر مأخذ، آن هم برای رعایت موقع و مكان قاهره كه عبده را ملزم به سكوت و سعد زغلول و ابراهیم لقانی را ناگزیر به اختفاء درزّیِ قضاوت و وكالت دعاوی كرده بود، همان هدفهای جمعیت عروه الوثقی را تعقیب و تبلیغ میكرد. بدیهی است مخالفت سید فراتی، یعنی كواكبی با سیاست مطلقه عبدالحمید به او مجال برخورداری از موافقت انگلیسیها را با اقامت او در مصر و فعالیّت قلمی میداد ولی اگر خود را دنبالهرو سید جمالالدین معرفی میكرد؛ بهطور مسلّم دشمن قدیمی سید كه اینك با نام لرد كرومر، صاحب اختیار حقیقی خدیو مصر بود او را هم در پی سیّد از قاهره به خارج گسیل میداشت.
شاگردان و ارادتمندان سیّد در هند كه از حیدرآباد و كلكته حوزه ترویج عقاید او را به دهلی و لاهور و لكنهو گسترش داده بودند در میان نسل جوان هندی، افرادی همچون دكتر انصاری و محمّد علی و شوكتعلی و ابوالكلام و محمد اقبال و محمد علی جناح را تربیت كردند كه مبارزات آنان در تاریخ استقلال هند و پاكستان اظهر من الشمس است. محمد اقبال شاعر كه از راه سخن خویش در اندیشه مسلمانان هند و افغانستان اثر فوق العادهای بجا گذاشت و از راه ترجمه آثارش به زبانهای خارجی، در دنیای غرب هم مقام یك پیشوای متفكر اسلامی را پیدا كرده است، یكی از برجستهترین تربیتشدگان مكتب عروه الوثقی در هند است كه خود نیز در پرورش طبقات بعدی اثر پایداری داشته است.
شیخ محمد عبده كه بعد از بازگشت به مصر، مانند میله موازنهای در میان قصر الدّوباره و قصر عابدین قرار گرفته بود، توجه خود را از مسائل كلّی اسلامی به قضایای خاص اجتماعی و فرهنگی مصر معطوف داشت و همان راهی را در پیش گرفت كه بارها در انتقاد از سید احمد خان ضمن مقالات عروه الوثقی با القاء و املایِ سید جمالالدین نكوهش كرده بود.
سكوت او را درباره فعالیتهای بعدی سیّد و حتی بعد از اعلام خبر مرگ سید، حمل بر رعایت حال بابعالی و مقام خلافت عثمانی میكردند ولی او كه بهتر از هر كسی میدانست هدف اصلی سید در فعالیتهای اساسی چه و كه بوده، باطناً مراعات حال سرپرست قصر دوباره را بر رعایت جانب خلیفه اسلامبول یا خدیو قصر عابدین قاهره مقدم میداشت.
بعد از تعطیل مجلّه وقتی سید از اروپا مجبور شد به مشرق زمین برگردد و در هند برای او امكان ورود و نزول از كشتی نبود ناگزیر در پی كتابهای خود به بندر بوشهر آمد و به دام فریب رجال ایران افتاد، شیخ محمد عبده نیز به بیروت بازگشت و مشغول فعالیت ادبی و اجتماعی شد. در این اثناء ابوتراب ساوجی خادم سید، كه در مصر نام عارف گرفته بود به عبده ملحق شد و كتاب نیچریه فارسی سیّد را كه در هند به چاپ رسیده بود به همدستی یكدیگر به زبان عربی ترجمه كردند و در بیروت با مقدمهای در ترجمه حال او انتشار دادند.
در 1303 وقتی سید به تهران رسید نسخههائی از آن را دریافت كرده بود و به اشخاص اهدا میكرد. در همان اثناء میرزا محمد باقر بوّاناتی مترجم انگلیسی عروه الوثقی هم به بیروت آمد و رخت اقامت افكند. اینان كه در دستگاه عروه الوثقی كاملاً وارد بودند هسته مركزی جمعیت تازهای را نهادند به نام جمعیت «التقریب بین اهل الاسلام و اهل الكتاب» كه بعدها چند تن ایرانی دیگر مانند مؤیِّدالملك قوامی شیرازی و حاجی پیرزاده نائینی و میرزا حسن خان خبیرالملك از كارمندان وزارت امور خارجه ایران و جمال نامی از مامورین عالیمقام عثمانی و یك فرهنگی بازنشسته انگلیسی از حكومت هندوستان به نام لینتز و یك كشیش مصلح انگلیسی به اسم اسحق تیلر، بدان ملحق شدند. این جمعیت پیرو مبادی سیاسی عروه الوثقی نبود و در جهت دیگری كه با وضع زندگانی ایشان در بیروت و لبنان مناسب بود عمل میكرد.
بازگشت شیخ محمّد عبده به مصر و انتقال عارف به ایران و تجدید زندگانی خانوادگی برای میرزا محمد باقر در بیروت، وجود این جمعیت را به صورت خاطرهای درآورد كه انتشار عكسی از اعضای آن در تاریخ ادبیّات ایران براون و نشر برخی از اسناد و سِجّلات آن در تاریخ زندگانی عبده، نام و نشان آن را پایدار كرده است.
تهییج و تحریك دولت عثمانی در صورت تشبّث به اندیشه اتّحاد اسلام و صدور فرمان جهادی كه حتّی در اتباع عرب دولت عثمانی هم اثر مستقیم نبخشید، تا چه رسد به سربازان هندی كه به جنوب بینالنهرین آمده بودند و به سوی بغداد پیش میرفتند، در تغییر اوضاع و احوال تأثیر پایداری نداشت. وقتی كمیته خلافت در تعقیب شكست عثمانی در هند برای نگهداری وضع ظاهری عثمانی تشكیل شد دیگر نمیتوانست بیش از یك اسم از وجود خود نشانهای بر جا بگذارد.
موضوع وعده بلفور وزیر امور خارجه انگلیس به حائیم وایزمن پیشوای صهیونیستهای انگلیس به منزله جوابی بود كه از طرف سیاستمداران بریتانیای كبیر به حكم جهاد خلیفه و نهضت اتحاد اسلام متحدین عثمانی داده شد. غلبه سربازان هندی در جنگ كانال سوئز بر عثمانیها و اشغال فلسطین بنا به گفته لرد آلنبی به جنگ صلیبی مستقیم میان عیسویت و اسلام خاتمه بخشید و زمینه همدردی و همكاری آینده را برای عیسویان و مسلمانان عرب در فلسطین به نحوی فراهم آورد كه حتی در روزهای آوارگی و پراكندگی هم اینان از یكدیگر دور نشدند و در برابر دشمن مشتركی قرار گرفتند كه هر گونه امكان جنبش را از هر دو طرف سلب میكرد.
با این پیشامد نقطه عطف تازهای در تاریخ مشرق به وجود آمد و از قدرتی در جهت مخالف اتحادها و اتفاق های مذهبی و سیاسی استفاده كرد كه متّكی به میلیاردها سرمایه اندوخته رُچیلدها و میلیونها مرد و زن روسی و آلمانی دانا و توانا و كارشناس بود كه از ادامه زندگانی در زیر یوغ تزاری و قیصری به تنگ آمده و جویای سرزمینی در خاور میانه بودند تا بدان نقل مكان كنند. در نتیجه، نهضتی و مسألهای و واقعیتی در قلب عالم اسلام به وجود آمد كه در آغاز كار ابداً اهمیّت آینده آن معلوم نبود. به همین نظر كسانی كه در بیتالمقدس در موتمر اسلامی از همه ممالك اسلامی گرد آمدند تا از همكاری و همدردی و همدینی مسلمانان برای جلوگیری از رشد و نموّ خطر جدید جلوگیری كنند، در عمل كار را از مسیر حقیقی خود دور كردند و شد آنچه نباید بشود. یعنی قبله نخستین مسلمانان در تیررس گلولههائی قرار گرفت كه هر وقت اراده میشد از فراز برج داود ممكن بود بدانجا پرتاب گردد.
در چنین موقعیت تیره و تاریكی بود كه جمعیت تقریب بینالمذاهب به مساعی خستگیناپذیر دانشمند ارجمند جناب آقای محمد تقی قمی در قاهره تشكیل شد كه تجربههای كافی در پشت سر اطلاعات جامع و لازم خود اندوخته بود. این جمعیت چنانكه از روی مقالات همین مجموعه كه به قلم اعضای برجسته مصری و ایرانی آن درباره تاریخ و اهداف آن نوشته شده است بهتر از هر نوشته دیگری معلوم میدارد كه در مدتی كوتاه توفیق پیشرفت و گسترش مهمی یافته و در طریق استقرار روابط برادری اسلامی قدمهای استواری برداشته است.
در آن قسمت از این مجموعه كه شیخ بزرگوار محمود شلتوت سرگذشت مختصر تقریب را مینویسد، با وجود ابراز دلگیری از اینكه خود نمیتواند همه چیزهای لازم را از دیدهها و شنیدهها به واسطه كثرت گرفتاری بنویسد، در ضمن همین مقاله موجز و مفید ارزندهترین سند تاریخی مربوط به جمعیت تقریب را به بایگانی تاریخ عالم اسلام سپرده، سندی كه ارزش واقعی آن از هر كتاب مفصل و قطور دیگری برای محققان بیشتر است.
این عبارت آن مرحوم كه میگوید: «آرزو داشتم میتوانستم از اجتماعاتی كه در دارالتقریب برپا میشود تعریف كنم كه در آن مصری در كنار ایرانی، لبنانی، عراق قی، پاكستانی و غیره قرار میگیرد و حنفی و مالكی و شافعی و حنبلی با امامی و زیدی دور یك میز مینشینند.» مرا به یاد روزی میافكند كه در اوایل فروردین 1335 هنگام مسافرت به قاهره برای مراجعه به اسناد تاریخی محفوظ در گنجینه قلعه محمد علی كه از سوریه به مصر رفته بودم، بنا به دعوت جناب آقای قمی در یكی از این جلسهها حضور یافتم و شاهد فعالیّت عناصر علاقهمند و فاضلی بودم كه به پیشرفت آینده جمعیت و گسترش حوزه عمل آن میاندیشیدند و سخن میگفتند. حضور بیش از یك ساعت در آن مجمع و برخورداری از مراتب فضیلت صاحبان فضیلتی كه در آن شركت داشتند، یكی از غنایم بینظیر سفر تحقیقی قاهره بود، سفری كه پس از شش سال تجدید دیدار از بانی خیر و مؤسس محترم این اساس خیر، مرا متوجه به لیاقت و كفایت و كاردانی عنصر هموطنی میكرد، عنصری كه اگر مورد تشویق و تأیید قرار گیرد میتواند در قاهره، شیخ بزرگ ازهر شریف و مفتی كشور مصر و یا پیشوای شیعیان صور و صیدا را با رایزن فرهنگی ایران در سفارتهای دمشق و بیروت، بر سر میز مودّت و اخوت مسلمانی، پهلوی یكدیگر بنشاند.
اینك دعای خیر من این است كه خداوند تبارك و تعالی خود پاداش عمل نیك همه كسانی را كه در بنیانگذاری این اساس برادری، از ایرانی و مصری، منشأ اثری قرار گرفتهاند از خزینه كرم و عزت بیكران خود ببخشد و روح مرحوم شیخ محمد مدنی را كه بیش از یك نوبت دیدار او مرا نصیب نشد و در همان یك جلسه به مزایای روحی و فكری او واقف و معتقد شدم، در پناه غفران و رحمت بیدریغ خویش از اجر معنوی زحماتی كه نمونه آخرش انتشار متن عربی این مجموعه مقالات است، برخوردار سازد.
دوام توفیق دوست دانشمند و شخصیت ارجمند هموطن و صاحب فضل و فضیلت آقای قمی را از حق تعالی آرزو دارم. انتظار همگی این است كه بار دیگر با ظهور فرج عظیم در افق اسلامی فلسطین كه سلسلهجنبان روح امید و نشاط در همه كشورهای اسلامی خواهد بود این مركز فعالیت دینی بتواند در دوران جدید خدمات تازهتری در مقیاسهای تازه و روحنواز به اسلام و مسلمین تقدیم دارد.
به امید روزگار بهتر و خوشتر سخن خود را به پایان میآوریم و گفتار خود را به این آیه كریمه خاتمه میدهیم رَبّنا و آتِنا ما وعدتَنا علی رُسلك و لا تُخزِنا یومَ القیمه انّك لا تخلف المیعاد.
ویژه نامه سید جمال الدین اسد آبادی (به كوشش استاد سید هادی خسرو شاهی)