دكتر جواد فلاتوری
حضرت میفرمود : نزدیك است امم نامسلمان ، هر یك دیگری را به سفره استثمار و بهرهبرداری از شما مسلمین دعوت كنند ! ( چگونه ؟! ) همانند كسانی كه بر سر یك غذا و یك ظرف خوردنی نشسته و آن را به یگدیگر تعارف مینمایند !
( یكی از اصحاب میگوید ) یا رسول الله آیا این پیشامد ناگوار از قلت كمی ما مسلمانان ناشی میشود ؟! ( پاسخ حضرت ) : نه ، بلكه در یك چنین روزی شماره شما زیاد و توده شما انبوه است ؛ ولی ، ولی همگی شما مانند حباب هایی كه در اثر ریزش باران و تلاطم امواج در سطح سیلاب دیده میشود ، همانطور حباب هایی توخالی و بیدوام هستید ! ( سپس اضافه فرمود كه ) : به زودی خداوند مهابت و ابهت و هیمنه و وقار شما را از دل دشمنانتان دور و در مقابل یك نوع وهن و سستی در قلوب شما میافكند . ( میپرسد ) آن وهن چیست ؟ و آن سستی كدام است ؟ میفرماید : 1 ـ دوستی و علاقمندی به دنیا ( علاقهای كه روح رنج و زحمت و صداقت و راستی را در انسان میكشد ) 2 ـ و نفرت و بیزاری و ترس از مرگ ( ترسی كه اسارت و بردگی همیشگی را تضمین مینماید . )
آوه : یا رسول الله ! آن زمان فرا رسید ، ما به عواقب ننگین قرنها سستی خود رسیدیم اینك ، عیسی كو ؟ تا روح تازهای در كالبد بیحس و حركت ما مردگان بدمد ؟ و بار دیگر از این آتشكده قبر به حیات روشنی آشنایمان سازد . مصلح كجاست ؟ تا این سرگردانان و نفرینشدگان را از این منجلاب بدبختی نجات و راه سعادت و حیات جاوید را به آنها بنمایاند ؟ مگر نه اینست ؟ كه حضرتت فرمودی : « خداوند از میان این امت در سر هر صد سال مصلحی برانگیزد كه امر دین آنان را اصلاح و تجدید نماید ؟ » پس چه شد ؟ سرانجام كه درد سر و گوش خطرناك خود را به همه نشان داد . در رگ و پی مسلمین نفوذ كرد و پیكر اسلام را به سختی مجروح و مسموم نمود ؟ پس درمان كجاست ؟
مصلحین آیا شهرتطلبان نالایق ، افراطیون مغرض ، مفسدین اخلالگر مصلحین دروغین ، مزدوران اجانب ، لافندگان بیحقیقت ، كه هر یك به نوبه خود مفاسد موجوده را بهانه جنبش خویش قرارداده و با افكار نارسا ، غبارآلود ، غرضآمیز و زهراگین خود ، بد را بدتر و مفاسد را بیشتر و جمع نیمهكاره مسلمین را پراكندهتر و درخت پاك و مقدس اسلام را سست و بیبنیانتر نمودهاند ، ( آیا ) اینها را میتوان مصلح دانست ؟! هرگز ! و هرگز تن به چنین خطای بزرگی نتوان داد .
زیرا شخص مصلح كه برای دمیدن روح جنبش و حیات در اجساد مرده یا نیمه جان جامعهای مبعوث میگردد ، باید كلاه شهرت طلبی را بر سر و عینك كژبینی و دود اندود اغراض شخصی و لجاجت و عناد را به چشم و لباس حقه و تزویری را كه مولود مزدوری اجانب و بیاعتقادی و نادرستی است در تن نداشته ، با قلبی لبریز از مهر و محبت و دلسوزی نسبت به جامعه ، و زبانی سراسر صداقت و خلوص و نیتی پاك و اعتقاد و ایمانی خلل ناپذیر ، روحی منزه از لوث شهوات ، دلی سیر از زر و زیور دنیا ، سری نترس ، قلبی قوی ، عزمی راسخ ، سخنی نافذ ، كلامی فصیح و بلیغ ، طینتی اصیل ، كه در رأس تمام آنها احاطه كامل به علوم مورد نیاز ، به تاریخ ملل و دول ، به شعب دینی و سیاسی ، به شئون اجتماع ، به احتیاجات روز ، به علل واقعی مفاسد و به طرق اصلاح قرار گرفته ، داشته باشد .
اسلام و اصلاح سالها از عمر اسلام گذشت ، ضمن این مدت اصلاحطلبانی قیام ، و هر یك مطابق مقتضیات وقت تا اندازهای انجام وظیفه نمودند . گو اینكه قدم اساسی برداشته نشد ، ولی باز اگر همین اصلاحات جزئی هم نمیشد ، حسابی با اسلام نداشتیم . قرون گذشته هر چه بود سپری شد : عصر حاضر رسید . از یك طرف دست غربیها بر شرقیها دراز و از طرف دیگر روز نمایش آثار چند صد ساله آنها شروع ، مسلمین كه در میان دو انگشت سیاست بیگانه و حسرت و واماندگی و حیرت از ترقی رقیب ، سخت خود را گرفتار دیدند ، كم و بیش احساس كردند كه هزار مرتبه بیش از پیش به یك نهضت علیه این حملات ناگزیر میباشند تا در زیر سایه آن قیام از این مهلكه برهند و عقبافتادگی چندین صد ساله ، سیاسی ، اجتماعی ، خود را ترمیم نمایند .
چه اینكه بدون یك چنین پیشرفتی نه تنها امر معاش و سایر امور زندگی فلج و ناتمام و فكر افراد را دائماً به خود مشغول میدارد ؛ بلكه بدون تردید هیچ گونه اصلاح دینی و عقدهای نیز از این واماندگان نمیتوان انتظار داشت . در هر صورت : جز در زیر سایه یك نهضت سیاسی و برقراری آزادی كامل و به غیر از یك جنبش دینی : ( جنبش اساسی ) و بر سر كار آوردن حقایق مورد نیاز « روز » نمیتوان بدین ایده رسید !. آیا كسی طی این قرون متمادی بویژه قرن اخیر این هدف را تعقیب نموده ؟
آیا شیردلی كه بتواند با یك دنیا دشمن ؛ دشمنان خارجی و داخلی : دوستان نادان و خواب آلود و مخالفین بیدار و مكار ، مبارزه نماید پیدا شد ؟
آیا كسی كه واقعاً از صمیم قلب ، با نیتی خالص و همتی بلند توانسته تا پای جان در این راه انجام وظیفه ـ وظیفهای كه بطور حتم بر شانه جمیع دانشمندان اسلام و بر دوش كلیه تربیت شدگان این مكتب با راست ـ نماید ، یافت شده و میشود ؟ آری ! به شهادت دوست و دشمن : نخستین عنصر با شهامتی كه توانست این سد آهنین را از جلو راه مسلمین برداشته و چون اجداد پاك خود با هزاران مرارت و تلخی و تبعید و حبس و رنج و زحمت روبرو شده ، تا پای جان در انجام آرزوی خود ایستادگی نماید ، سید جمال الدین افغانی بود . اما اینكه آیا سید براستی و درستی جامع تمام كمالات یك شخص مصلح بوده و آیا سخنان دشمنانش بوی چسبندگی داشت یا نه ؟… پاسخ این پرسشها و بحث و تحقیق در اطراف این موضوع را ، در این كتاب كه باید نهایت رعایت اختصار و منظور و به هدف اساسی ، شرح و تفصیل آرا سید ـ از دریچه بزرگترین شاهكار مبارزات وی « مجله عروة الوثقی » ـ پرداخت ، نمیتوان از نظر خوانندگان عزیز گذرانید .
البته (به یاری خدا )در صورت فرصت ، علاوه بر آنچه خود شما از مطالعه و دقت در آرا و عقاید وی بدست خواهید آورد ، شمهای از حساسترین صفات وی را مستقلاً در دست مطالعه شما خواهیم گذاشت . هدف ما آری هدف اساس ما از این كتاب ( این جزو و جزوات بعدی ) پردهبرداری از روی آراء سید یعنی : « راه اصلاح و نجات و خلاصی همیشگی ملل ضعیف شرق بویژه مسلمین ، از چنگال ركود و نیازمندیهای خانمان برانداز . راه برقراری یك متد و میزان دینی صحیح و استحكام و استقرار حقایق فراموش شده قرآن . برآوردن نیازمندیهای دینی امروز مسلمین استنباط یك سلسله قوانین اجتماعی از لابلای دستورات فراموش شده اسلامی ، بر ملا نمودن طرق گوناگون استعمار استعمار گران . پردهبرداری از طرز فكر دول بیگانه نسبت به شرقیها بخصوص مسلمین نشان دادن نقاط ضعف ، زبونی ، ترس ، حیلهگری و تزویر امپریالیسمهای جهان بویژه امپریالیسم انگلیس و خصوصیات و ریزهكاریهای دیگری كه پس از مطالعه باید بدان رسید » میباشد .
نهایت اینكه چون سید ، در طول مبارزات ( متجاوز از ) 30 ساله خود ، تنها زمان محدودی توانست در پاریس آرا خود را بصورت یك كتاب « 400 ـ 500 » صفحهای بنام « مجله عروة الوثقی » ( كه بعداً توضیحاتی در اطراف طریق پیدایش و میزان تأثیر آن به نظر شما خواهد رسید ) ، در عالم انتشار دهد ، از اینرو ما نیز به شرح و تفصیل آن اكتفا و به بهانه گفتنیها را ( به یاری خدا ) با شما به میان خواهیم آورد .
چیزی كه هست چون ، ضمن مصاحبهها و مسافرتها و نشست و برخاستهای خویش دائماً كلمات حكیمانه از وی شنیده شده و بخصوص بعد از انتشار این مجله در راه نجات ایران از چنگال استعمار و استبداد ، تحمل مشقات فراوانی نموده و مقالات و نامههای تازهای نگاشته و انتشار داده ، از اینرو لازم میبینیم قبل از شروع در عروةالوثقی ( گو اینكه به اندازه یك جز از این كتاب هم بشود ) شمهای از مبارزات اساسی او را مختصراً و ترجمه مقالات و نامههای مربوط به ایران را ( كه تاكنون در هیچ یك از كتب فارسی نامی از آن برده نشده ) مفصلاً از نظر شما بگذرانیم .
گرچه آراء سید معرف شخصیت وی و شخصیتش معرف افكار و آراء اوست ، و گرچه به زبانهای مختلف : انگلیسی ، تركی ، عربی ، هندی ، فارسی و … مكرر در مكرر درباره شخصیت این مرد بزرگ كتب و مجلاتی نگاشته شده و در اطراف زندگی پر از حادثه او داستانها سرائیده و اظهار عقیدهها نمودهاند ؛ ولی چون هیچ یك هدف ما را تعقیب نمینمودهاند ، بیشتر خود را در اطراف قسمتهایی كه به حال خوانندگان سودمند نیست ( مگر به عنوان یك بحث ادبی ) معطل ساخت ، مدتی در اطراف اینكه : آیا سید ایرانی بوده یا افغانی ؟ شیعه بوده یا سنی ؟ از اسدآباد همدان بوده یا اسعدآباد افغان ؟ و … به گفتگو پرداخته و اگر هم در پیرامون فرازهای سودمند قلمفرسایی میكردند ، باز آنطوری كه آرا و افكار وی را « سرمشقوار » مورد بحث قراردهند نبوده است .اینك پس از تشكر از مساعی آنان باید عرض كرد كه روش این كتاب بیشتر معرفی سید از نظر آرا ،آمال و افكار وی بوده ، اكثراً در راه انعكاس هدف و آشكار نمودن زحماتی كه در این راه متحمل شده كوشیده ؛ اگر از جهات دیگر نیز سخنی گفته شود ، بسیار مختصر و فهرستوار ، از آن خواهیم گذشت .