- کتاب خاطرات مستند سید هادی خسروشاهی درباره حزب خلق مسلمان
-
درباره حزب خلق مسلمان
اشاره:
روایت حجتالاسلام والمسلمین استاد سید هادی خسروشاهی از فراز و فرودهای حزب خلق مسلمان به دلایل مختلف دارای وثاقت و برای پژوهندگان قابل استناد است. اولاً ارتباط نزدیك راوی با امام خمینی(ره) و آیتالله شریعتمداری و ثانیاً نقش پُررنگ او در تأسیس حزب و نیز فرآیند انحلال آن موجب گشته است كه استاد خسروشاهی از منظری نزدیك، به این رویداد بنگرند.
(ویژهنامه روزنامه جوان، یادمان بیست و یکمین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره)، نیمه خرداد 1389)
* * *
■ پیشینه آشنایی امام خمینی با آیتالله شریعتمداری و نوع ارتباطشان در مقطع تحصیلی چگونه بود؟
پرسش نخستین شما را باید علمای معاصر دوره تحصیلی آقایان پاسخ دهند و من در اینجا فقط میتوانم اشاره كوتاهی از قول برادرم داشته باشم. در این زمینه اخوی بزرگوار اینجانب، مرحوم آیتالله آقا سید احمد خسروشاهی ـ كه خود از شاگردان ممتاز مرحوم آیتالله المؤسس حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی و همدوره و همدرس آقایان و سپس از مراجع صاحب رساله آذربایجان بود ـ نقل میكرد كه: آقای سید روحالله خمینی در مدرسه دارالشفاء با آقای سید صادق لواسانی همحجره بود و من هم در كنار اتاق آنان حجرهای داشتم. ایشان اهل مواظبت به نماز اول وقت و عبادات و ملتزم به درس و بحث بود؛ یعنی در واقع شب و روز ایشان با درس و بحث و انجام فرائض و مستحبات میگذشت و من ندیدم كه ایشان وقتی را تلف كند... معذلك ایشان اهل مزاح و شوخی در حدّ معقول و مشروع هم بود، ولی از شوخیهای آزاردهنده دیگران و یا هجو بیمعنی افراد به شدت احتراز داشت و حتی در نشستهایی كه این قبیل شوخیها مطرح میشد، اصولاً شركت نمیكرد و اگر به طور اتفاقی در جلسهای غیبت از کسی میشد، ایشان بلافاصله جلسه را ترک میکرد. آقای خمینی از شاگردان مبرز حاج شیخ عبدالكریم بود و در حوزه قم به علم و فضل معروف و مشارٌ بالبنان بود و البته در آن زمان، یعنی دوره فشار و اختناق رضاخانی، مجموع طلاب حوزه علمیه قم شاید به 300 یا 400 نفر نمیرسید و در واقع همه، همدیگر را میشناختند.
یكی دیگر از فضلای آن دوران و از تلامذه برجسته حاج شیخ هم، آقای سید کاظم شریعتمداری بود كه در قم به آقا «میركاظم تبریزی» معروف بود و با توجه به محدود بودن مناطق حوزوی و شركت همه فضلا در درس حاج شیخ، بهطور طبیعی آشناییها و دوستیها زود آغاز میشد و چون دور از تعلقات دنیوی و مادی بود، استمرار مییافت، به همین دلیل هم همه طلاب با هم رفیق و دوست صمیمی بودند.
آقای سید روحالله خمینی و آقا میركاظم تبریزی هم از این قاعده كلی حوزوی مستثنی نبودند و علاوه بر رفاقت و شركت در نماز جماعت مدرسه فیضیه، گاهی هم در نشستهای دوستانه چند نفره، درباره مسائل مطرح شده در درس حاج شیخ، گفتوگو میكردند، ولی «هممباحثه» نبودند.
...دوره اختناق گذشت و آقا سید كاظم به تبریز مراجعت نمود و آقا سید روحالله در قم ماند و در همه زمینهها، بهویژه فلسفه و عرفان صاحب مقاماتی شد و معروف به داشتن مراحل سیر و سلوك بود... ولی روابط دوستانه و حسنة آنها، مانند بقیه ادامه یافت.
این خلاصهای از شنیدههای من از مرحوم اخوی، درباره سوابق روابط امام خمینی با آیتالله شریعتمداری بود.
■ میزان هماهنگی دیدگاههای امام خمینی(ره) و آیتالله شریعتمداری در آغاز و ادامه نهضت چگونه بود؟ و چرا بعدها افتراقاتی پیش آمد؟
در مورد هماهنگی قبلی و علل افتراق بعدی، باید بگویم كه بهرغم همكاری عملی و هماهنگی مطلوب در موضعگیریها در آغاز نهضت، اصولاً امام خمینی و آیتالله شریعتمداری از لحاظ فكری و مشی سیاسی، در یك مسیر و یك خط نبودند؛ یعنی در برخورد با مسائل سیاسی و یا اقدامات دولت، هر كدام عقیده و مشرب خاص خود را داشتند و به اصطلاح امروزیها میتوان گفت كه هم در تاكتیك و هم در استراتژی، با هم اختلاف نظر داشتند؛ اما با این حال میبینیم كه در آغاز امر، در جلسات مشترك و ویژه بزرگان حوزه و امضای اعلامیههای نخستین علمای قم، هر دو شركت داشتند و اعلامیههایی كه مشتركاً امضاء و منتشر كردند (البته با مراجع دیگر)، شاهدی روشن بر این همكاری است و در مرحلهای دیگر و پس از تخریب مدرسه فیضیه توسط دژخیمان رژیم، امام خمینی و آیتالله شریعتمداری بودند كه حسابی مشترك در بانك باز كردند تا پس از جمعآوری كمكهای مردمی، به بازسازی مدرسه فیضیه بپردازند. متن اطلاعیهای كه در این باره و در محرم 1383 هـ منتشر گردید، به قرار زیر بود:
«بنا به تقاضای جمعی متدینین از حضرت آیتالله العظمی خمینی و حضرت آیتالله العظمی شریعتمداری؛
برای تجدید بنای مدرسه فیضیه قم حسابی به شماره 10 در بانك صادرات شعبه قم افتتاح شد. مسلمانان خیّر میتوانند در تمام شعب بانك مذكور در سرتاسر كشور در این امر مهم شركت فرمایند.
تذكر: شایسته است رسید بانك را برای آیات عظام ارسال نمایید.»
علاوه بر این تعاون و همکاری، در ایام عادی هم مراوده و رفت و آمد بین آقایان برقرار بود، ولی طبق روش امام، این دیدارها نوعاً با ضیافت و ناهار و شام همراه نبود.
... پس از دستگیری و انتقال آیتالله خمینی به تهران ـ پس از حوادث 15 خرداد ـ آیتالله شریعتمداری، برخلاف بعضی توهمات، آنچه را كه در توان داشت برای نجات جان امام ـ كه بهطور جدی در معرض خطر قرار داشت ـ انجام داد... مانند: نشر اعلامیه 11 مادهای و اعلامیههای دیگر و سفر به تهران و دعوت از علمای بلاد برای حضور در مركز تا اعلام کتبی و علنی و تثبیت رسمی مرجعیت امام، همراه با بعضی دیگر از اعاظم.
در مراحل بعدی، مثلاً پس از تبعید امام به تركیه باز آیتالله شریعتمداری علاوه بر تلگراف اعلام پشتیبانی كه در پاسخ آیتالله میلانی فرستاد، به خود ایشان هم تلگراف كرد و پس از مدتی، هیأتی را برای روشن شدن وضع زندگی امام به بورسای تركیه فرستاد و در مراحل پس از انتقال امام به نجف اشرف هم، باز مكاتبه ادامه یافت.
و امام هم در مورد هجمه به منزل آیتالله شریعتمداری توسط مزدوران رژیم و کشته شدن یکی از طلاب، از نجف اشرف، تلگراف همدردی فرستاد و ایشان هم پاسخ داد كه متن تلگراف آیتالله شریعتمداری به تركیه و آیتالله میلانی و سپس تلگرافهای متبادل بین قم و آنكارا و نجف به قرار زیر بود:
«قم ـ آنكارا
حضرت مستطاب آیتالله آقای حاج آقا روحالله خمینی (دامت بركاته) با ابلاغ سلام و تحیّات، حادثه ناگوار فاجعه تبعید جنابعالی موجب تأسف و تأثر شدید است. از خداوند متعال خواستارم كه عنقریب وسائل مراجعت جنابعالی را به حوزه علمیه قم فراهم فرماید و نگرانی عمومی رفع شود. حقیر تا حدود قدرت و امكان مشغول اقدامات بوده و كوتاهی نخواهم كرد.
والسلام علیكم و رحمة الله
سید كاظم شریعتمداری»