- کتاب خاطرات مستند سید هادی خسروشاهی درباره حزب خلق مسلمان
-
نظر امام در مورد دارالتبلیغ
■ با توجه به این سوابق دوستانه، پس چرا وضع برگشت؟
اصولاً با توجه به اختلاف بینشها در امور كه باید گفت ریشهای و یا «ماهوی» بود، آیتالله شریعتمداری تا یقین به پیروزی انقلاب پیدا نكرد، همچنان هوادار قانون اساسی مشروطه و خواستار اجرای آن بود و امام بهرغم استناد به قانون اساسی در سخنرانیها یا بعضی اعلامیهها، یكبار در مسجد اعظم، پس از مراجعت از تهران، به صراحت گفتند: این استناد ما به «قانون اساسی» برای «الزام خصم» است و الا: «ما لنا والقانون؟»، یعنی ما با قانون اساسی چه كار داریم؟
... بر همین مبنا بود كه در مراحل بعدی، آیتالله شریعتمداری، مرحوم مهندس بازرگان و فرزند خود، آقای سید حسن شریعتمداری، را همراه بعضی از رجال، به «پاریس» فرستاد تا امام راضی بشود كه شاه طبق قانون اساسی فقط «سلطنت» كند، نه «حكومت»!... اما امام در پاسخ گفته بودند كه اگر این فرصت از دست برود و شاه بر اوضاع مسلط گردد، بدتر از گذشته «حكومت» خواهد كرد. آقای بازرگان وقتی از پاریس برگشت و من از نتیجه دیدار و مذاكره سؤال كردم، گفت: «مرغ یك پا دارد. ایشان میگویند شاه باید برود!»
به هرحال متأسفانه این روابط حسنه پس از پیروزی انقلاب به جای این كه مستحكمتر شود، به علت دخالت افراد نفوذی و مشكوك در قم، تهران و آذربایجان به سردی گرایید.
نگاهی كوتاه به عملكرد افراد منسوب به حزب خلق مسلمان که از طرف مؤسسین «منحله» اعلام شده بود، علتالعلل حوادث بعدی را بر یك ناظر آگاه و منصف روشن میسازد.
■ نظر امام در مورد دارالتبلیغ اسلامی چه بود؟
امام نخست نظر مخالفی نداشتند و میگفتند مدرسهای است كه ساخته میشود، مانند بقیه مدارسی كه آقایان مراجع ساختهاند! اما بهتدریج نظر ایشان برگشت و دیگر خوشبینی سابق را نداشتند و نگران بودند كه مبادا دولت در آن دخالت داشته باشد!...
... موضوع داشت به مرحلهای به شدت بحرانی میرسید كه بنده نامهای به آیتالله میلانی در مشهد نوشتم و از ایشان درخواست كردم كه مدتی به قم تشریف بیاورند تا بلكه با همکاری و همفکری معظمله، این موضوع حل شود و فیصله یابد؛ چون اگر اختلاف ادامه پیدا كند، طلاب حوزه، اعم از ترك و فارس با هم برخورد خواهند داشت و رژیم سوءاستفاده خواهد كرد... مدتی گذشت و آیتالله میلانی پاسخ نامه مرا دادند و نوشتند كه شاید آمدنشان موجب تشدید اختلاف گردد و بهتر است كه آقایان فضلای قم خود فكری بكنند، بلكه موضوع حل شود. من متأسفانه متن نامه خود را ندارم، ولی پاسخ آیتالله میلانی را دارم كه بهطور شفاف موضوع فوق را مطرح كردهاند.
بعدها معلوم شد كه آیتالله میلانی این موضوع و درخواست حقیر ـ و شاید طلاب و فضلای دیگر را ـ با مرحوم استاد علامه سید محمدحسین طباطبایی در میان گذاشته و خواسته بودند كه تحقیق كنند و ببینند كه آیا آمدنشان به «قم» صلاح است یا نه؟ و مرحوم استاد علامه در پاسخ خود، ضمن تحسین اصل موضوع و ضرورت حفظ بیطرفی و اقامت در منزلی مستقل و غیره، به نكتهای اشاره كردهاند كه حقیقت مطلب در آن نهفته است.
من متن دستخط علامه طباطبایی به آیتالله میلانی را در کتاب «خاطرات مستند درباره علامه طباطبایی» آوردهام که به نظر من، هم عین حقیقت و هم یك قضاوت شرعی و منطقی و واقعی از انسان وارستهای چون علامه طباطبایی است.