همیگفتم که خاقانی دریغا گوی من باشد دریغا من شدم آخر دریغاگوی خاقانی
آیتالله زینالعابدین قربانی
بنا به درخواست برادرزادۀ ارجمندم جناب آقای سیدمحمود خسروشاهی، مقالۀ کوتاه حاضر را به یاد والد معظمشان، مرحوم فقید سعید استاد سیدهادی خسروشاهی، عرضه مینمایم. همه میدانند که ما بیش از نیم قرن در راه روشنگری جامعه و در راه آزادی و مبارزه با استبداد و ظلم، همسویی با آزادی خواهان گام بر میداشتیم. از یاران نواب صفوی بودیم و حتی بعد از شهادت آن جوانمردان جلسات ما در تهران با جمعی از باقیماندۀ آن جمع ادامه داشت. از نوگرایان حوزه بودیم، بعد از رحلت آیتالله بروجردی، جمعی از دانشجویان و روشنفکران تهران در اربعین رحلت آن عالم ربانی به قم آمدند، من و آقای خسروشاهی جزء آن جمع بودیم و تا سر مزار آیتالله بروجردی آنها را همراهی کردیم، تصویر آن روز را به یادگار داریم. ما در مجلۀ مکتب اسلام و دیگر مجلات و روزنامهها همقلم بودیم و در راستای انقلاب اسلامی امام خمینی ـ رحمهالله علیه ـ قلمفرسایی میکردیم. آن مرحوم با دید جهانی بخاطر ارتباط با آزادیخواهان ملل اسلامی و تشکلاتشان که امیدها برای پیروزیشان داشت مینوشت و من هم دربارۀ علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین مینوشتم و هر دو از شاگردان امام و رهرو او بودیم و در این راه گرفتاریهای دستگیری، زندان، شکنجه و دربدری را به جان چشیدیم.بعد از پیروزی انقلاب او به نمایندگی از طرف امام در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قبول مسئولیت کرد و من از طرف امام بهعنوان حاکم شرع به استان گیلان و بعداً از طرف مردم آستانهاشرفیه در استان گیلان به مجلس شورای اسلامی در دورۀ دوم و بهعنوان رئیس کمیسیون ارشاد در مجلس مسئولیت یافتم.
او چندین سال بهعنوان سفیر ایران در ایتالیا و نماینده ایران در مصر خدمت کرد و من چهار دوره نمایندۀ خبرگان شدم و سی و نه سال امامت جمعه و هفده سال نمایندۀ مقام معظم رهبری در استان گیلان بودم و با وجود همۀ مشکلات و سختیها، در سنگر قلم با هم آثار زیادی منتشر کردیم و از کاروان اندیشه و قلم عقب نماندهایم. کتابهایی مانند: آیات الاحکام در 6 مجلد، علم حدیث، شرح و ترجمۀ خطبهها و نامههایی از نهجالبلاغه تحت عناوین ویژگیهای دین باوران راستین که شرح خطبۀ امام است، و منشور مملکتداری که شرح نامۀ حضرت امیرالمومنین به مالکاشتر است و شرح نامۀ امیر به فرزندش امام حسن(ع) بهعنوان رسالۀ اخلاقی و تعلیم و تربیت اسلامی و تاریخ واقعۀ کربلا و تفسیر سورۀ حمد و دیگر آثاری که منتشر شده است.
بیان یک خاطره
در برهۀ حساس مبارزاتی علیه رژیم و نظام ستمشاهی گذشته، مرحوم دکتر علی شریعتی هم در کتاب انتظار، مذهب اعتراض و هم در یکی از سخنرانیهایش پیرامون سند دعای ندبه یک سؤالی مطرح کرده بود که آن موجب اختلاف گردید، از جمله موضعگیری آیتالله مکارم شیرازی ـ مدظله ـ بود که در مقالهای در مکتب اسلام منتشر گردید که در آن مقاله نوشته بودند: افرادی که سرمایۀ علمی و دینی درستی ندارند نباید در اینگونه امور دخالت کنند.
این مقاله فضای ملتهبی در جامعه بوجود آورد و طرفدارانی در مقابل هم صف کشیدند و ساواک شاه از این واقعه سوءاستفاده کرده و اهدافش را پیش میبرد و آب بیار و آتش بیار معرکه شده بود و داستان داشت تبدیل به حادثهای مثل مرگ شیخ قاسم را رقم میزد. من و مرحوم خسروشاهی که هر دو از نویسندگان مجلۀ مکتب اسلام بودیم و هم با مرحوم دکتر علی شریعتی و حسینیۀ ارشاد ارتباط داشتیم و نقار این دو مرکز علمی و فرهنگی را به سود طاغوت میدیدیم ؛ تصمیم گرفتیم بهعنوان سفیر صلح به تهران برویم و با آقای دکتر شریعتی نشستی داشته باشیم .
بعد از ظهر یکی از روزها عازم تهران شدیم و در جلسۀ سخنرانی دکتر شریعتی در حسینیه ارشاد شرکت کردیم و بعد از سخنرانی توسط مرحوم آقا رضا ـ اصفهانی قرار ملاقات حضوری گرفتیم و بعد از نماز مغرب و عشاء تا 30/11 شب با هم صحبت کردیم و معایب اینگونه مباحث در فضای آن روز را گوشزد کردیم که تنها سودش به نفع نظام حاکم است و تضعیف دو جایگاهی که امید جامعۀ انقلابی است. بالاخره مرحوم دکتر شریعتی قبول کردند و با تشکر از این اقدام ما، گفت: ایکاش همه مثل شما دلسوز بودند و اینچنین برخورد میکردند. شب را در حسینیه ارشاد ماندیم و صبح به قم آمدیم و با آقای مکارم مسائل را درمیان گذاشتیم.
ترجمۀ کتابهای نوگرایی مصری
با آشنایی که مغفورله از نوشتههای سید قطب، محمد قطب، عبده، سیدمحمد ـ رشیدرضا، فرید و جدی و.... داشت اقدام به ترجمۀ کتابهای آنها با همکاری بعضی از طلاب همفکر حوزۀ علمیۀ قم کرد؛ از آن جمله کتاب العداله الاجتماعیه فیالاسلام سید قطب با همکاری آیتالله محمدعلی گرامی و الصلح العالمیفیالاسلام را با همکاری اینجانب زینالعابدین قربانی. آنگاه یک سلسله مسائل جدید تبلیغاتی علیه غرب و دنیای استعماری را در مقدمه و پاورقیها با همکاران اضافه میکرد که برای جامعۀ بستۀ آن روز ایران بسیار مفید بود. از آن جمله مقدمۀ جهان در لبۀ پرتگاه شامل: مباحث جالبی دربارۀ صلح جهانی و پیمانهای نظامی و مسابقات تسلیحاتی و آمار تلفات دو جنگ جهانی... و مقایسهای میان هدفها و نتایج جنگهای اسلام و جنگهای دیگران و آغاز یک جنگ اتمی. و توضیحی دربارۀ هدفهای استعماری، جنگهای استعماری، جنگ افروزیهای بینالمللی مسیحی و امپریالیستهای تجاوزکار غربی و شرقی. و از جمله در مورد حدود اختیارات حاکم اسلامی کلامی از امام آورده که: «اگر حاکم اسلامی صلاح بداند میتواند عبایم را از دوشم بردارد.»
وی دربارۀ جنگ مینویسد:
اگر اسلام جنگ را تجویز کند تنها بهمنظور آزادی بشریت است، جنگ بر ضد رژیمهای فئودالی و نظام اقطاعی و استبدادی.
جنگ بر ضد پرستش فردی در افراد بشر است.
جنگ بر ضد ظلم و ستم، طغیان و تجاوز، برضد خرافات، اوهام و افسانههاست.
جنگ برای بدست آوردن آزادی به تمام معنی است.
صلح اسلامی عبارتست از: همزیستی و صلح و سازشی که نام خدا را که عبارتست از عدالت اجتماعی و امنیت عمومی برای مردم، روی کرۀ زمین برقرار سازد نه صرف خودداری در جنگ به هر قیمتی که تمام شود. حتی در حالیکه اهریمن ظلم و فساد بال و پرش را روی مردم گسترده باشد!!
وفاداری پایدار در رفاقت
استاد خسروشاهی در هر شرایطی دوستی وفادار بود، در سال 1386 به بیماری سرطان گونهای مبتلا شدم و در بیمارستان خاتمالانبیاء تهران بستری بودم که ایشان به عیادتم آمدند و مرتب پیگیر احوالم بود، در جلسهای که با آیتالله هاشمی رفسنجانی داشت بیماری و بستری شدنم را به اطلاع ایشان میرساند. متعاقب آن مرحوم آیتالله هاشمی پس از اقامه نماز جمعه تهران در مسیر بازگشت به خانه به عیادتم آمد. در دورۀ دوم نمایندگی مجلس شورای اسلامی که رئیس کمیسیون ارشاد بودم، هفتهای یک روز با دیگر اعضاء تدوین و تألیف و اصلاح کتب درسی دانشگاهها به محضر مقام معظم رهبری شرفیاب میشدیم و اظهار نظر میکردیم. در یکی از این جلسات به محضرشان پیشنهاد دادم که از وجود صاحبنظری چون استاد خسروشاهی باید استفاده شود؛ که معظمله پذیرفتند و فرمودند دعوتشان فرمایید که بعدها به دلیل قبول مسئولیت فرهنگی در ایتالیا از حضورشان محروم شدیم.
سفر به گیلان
در مرداد تابستان 1396 همایشی توسط دبیرخانۀ امور مساجد وزارت ارشاد در گیلان، شهر بندر انزلی برگزار گردید تا از نخبگان و فعالان شیوههای نوین تدریس معارف دینی و قرآنی تجلیل شود، در آن همایش پیام مرجع عالیقدر، حضرت آیتالله سبحانی ـ مدظله ـ توسط نمایندهشان قرائت گردید. در این همایش از جناب استاد خسروشاهی و دوست مشترکمان، استاد محمدجواد حجتیکرمانی، مجاهد زندان کشیده و همرزم و تبعیدی مقام معظم رهبری در رژیم ستمشاهی، دعوت کردیم و از فیض حضورشان بهره بردیم. ایشان هر از گاه از منِ دور افتاده از مرکز با تلفن و یا حضورشان یاد میکردند.
از بزرگترین ویژگیهای معظمله
یکی از ویژگیهای معظمله کتابدوستی و ارتباط با اصحاب قلم و اندیشه در جامعۀ اسلامی ایران و جهان بود. در این راستا اسناد و مدارکی جمعآوری کرده بود که بسیار مهم و جالب بود. خوشبختانه در مجموعهای به انتشارشان پرداخت ـ که شاید بسیاری دیگر هم باشد که منتشر نشده است ـ کتابخانۀ آن مرحوم در پردیسان قم جایگاه مناسبی برای حفظ آن اسناد و استفادۀ پژوهشگران خواهد بود. آن مرحوم بسیاری از آثار قلمیخویش را برایم میفرستاد تا در کتابخانهای که قصد احداث آن را دارم بهیادگار بگذارم. او توفیق داشت تا جهت حفظ گنجینههای علمی و فرهنگی ارزشمندش که حاصل عمری پرتلاش میباشد، را در کتابخانهاش بهیادگار برای نسلهای بعد بگذارد. و من هم در تلاشم تا چنین مکانی احداث نمایم و کتابخانهام را در آنجا مستقر کنم و قبرم را هم در آنجا معین نمایم.
والعبدیدبر واللهیقدر
عمر بلند، فراق ابدی یاران را بهدنبال دارد که تحملش جانکاه است. من در این سالهای کهنسالی یکایک از این یاران را از دست دادهام. مرحوم استاد عمید زنجانی، علی حجتیکرمانی، گلسرخی، حقانی، الهامی و...حضرت امیرالمومنین(ع) بعد از شهادت عمار فرمود:
ألاایهاالموت الذی لیس تارکی ارحتی قد افنیت کل خلیل
ای مرگ آگاه باش که سرانجام ترکم نمیکنی؛ پس زودتر مرا راحت کن که همه عزیزانم را از من گرفتی.»
کمکم اندر شهر خود احساس غربت میکنم بس که نزدیکان سفر کردند و تنها ماندهام
و بهقول مسیحای کاشانی:
در غربت مرگ بیم تنهایی نیست یاران عزیز آن طرف بیشترند
در این مقال، متأسفانه مجالم نیست تا تفصیلاً به جایگاه والای مقام «اندیشه و قلم » و دیگر مجاهدتهای دوست از دست رفتهام بپردازم، که امیدوارم صاحب قلمی پرتوان به آن بپردازد. و من در این مختصر، تنها لختی قلم را گریاندم تا تسلی یابم. من و خسروشاهی سعیمان بر آن بود تا در وسع خویش در اعتلای فرهنگ علم و دین و معارف الهی کوشا باشیم و انجام وظیفه نماییم، امیدواریم در آخرت هم از شفاعت محمد و آل محمد ـ صلیالله علیه و اله وسلم ـ بهرهمند باشیم. و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا .