سیدهحورا صدر
نوشتن دربارۀ شخصیتی بزرگ و جهانی همچون استاد سیدهادی خسروشاهی برای من کار آسانی نیست. هنوز من نبودم که این استاد فرزانه در مجامع اسلامی شرکت میکرد و در گفتوگو با علمای اسلام در مصر، مراکش، تونس، الجزایر، لبنان، سوریه و دیگر کشورها به تبادل نظر و تجربه میپرداخت. آن زمانهای دور، دهۀ چهل، آغاز سفرهای پربار استاد خسروشاهی به سمینارها و مؤتمرها و کنفرانسهای فکری جهانی است. جایی که متفکران مسلمان دور هم جمع میشدند تا چالشهای فکری، سیاسی و اجتماعی پیشروی کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را شناسایی، بررسی، آسیبشناسی و ساماندهی کنند. مسائل مهمیچون ضرورت تحول در تشریع، مواجهه با دنیای مدرن، وحدت مسلمانان در حوزۀ نظر و عمل، مواجهه با صهیونیسم، استعمار نو، روشنفکری دینی و دیگر چالشها.
استاد اکثر رجال و اندیشمندان اهل تسنن معاصر خود را دیده، شناخته و با آنها گفتوگوها کردهاند. چه تجربۀ گرانبهایی و چه دیالوگهای ثمربخشی! استادخسروشاهی را باید از پیشقراولان وحدت اسلامی دانست. نگاه و دیدگاه فقهی و رویکرد و تلاش ایشان خبر از اعتقاد قلبی ایشان به تحقق وحدت و اتحاد میان فرق اسلامی میدهد. او فراتر از جهان اسلام گام برداشت و با علمای مسیحیت به گفتوگو و دیالوگ پرداخت. حضور او بهعنوان سفیر در واتیکان راه را برای دیالوگ میان اندیشمندان ایران و اروپا هموار کرد و ثمرۀ آن چندین کنفرانس بینالمللیِ گفتوگو میان اسلام و مسیحیت و چندین کتاب ماندگار است. آثار و کتابها و مصاحبههای این استاد فاضل که از صد جلد افزون است، گنجینهایست از دیدگاههایش و نیز محتوای گفتوگوهای گوناگون با دانشمندان و اندیشمندان مسلمان و نیز روایتی است از سفرها و دیدارها و سفرنامهها و دیدهها و گفتههای ایشان در ایران و جهان و همچنین آیینهایست که تاریخ تحول اندیشه را در جهان اسلام مینمایاند.
استاد خسروشاهی اندیشمندی ایرانی برآمده از حوزههای علمیه است که نمیتوان او را در محدودۀ جغرافیایی هیچ کشوری محدود کرد. او شخصیتی است که جهانی میاندیشید و مهمترین تلاش او تقریب مسلمانان مذاهب گوناگون و مهمترین آرزوی او وحدت امت اسلامی و مهمترین اثر وجودی او منظومۀ گفتوگوها و مصاحبههای ماندگارش در محافل علمی و فکری جهان اسلام و مسیحیت است. و اما آنچه من باید بنویسم و برای تاریخ شهادت دهم این است که همراهی و تلاشهای استاد خسروشاهی برای طرح اندیشههای امام موسیصدر و پیگیری پرونده و نجات ایشان، کمکی غیبی بود که خدا فرستاد. هرگز مصاحبهها و تلگرافها و اقدامات دلسوزانة ایشان را از همان روزهای نخست فاجعۀ ربودن امام و دویار همراهش فراموش نمیکنم، آن هم در زمانی که کمتر دغدغهای برای پیگیری موضوع ربودن امام دیده میشد.
استاد در یکی از مصاحبههای تاریخی خود که در کتاب حدیث روزگار چاپ و منتشر شده است دربارۀ علل ربودن امام صدر میفرماید:
«... بخشی از آن مربوط به مسائل داخلی لبنان و بخش دیگر مربوط به اهداف قذافی در منطقۀ عربی خاورمیانه بود. از سوی دیگر، امپریالیسم، صهیونیسم و ارتجاع عرب، حرکتهای سرنوشتساز امام موسیصدر در منطقه را زیر نظر داشتند و چون به عمق موضوع و تأثیر شگرف کارهای امام موسیصدر پیبردند، خیال کردند که با از میان برداشتن رهبری، مسأله پایان مییابد. غافل از آنکه ریشههای نهضت مقاومت استوار شده بود و آثار آن بعدها روشن کرد که طرح امام موسیصدر برای رهایی شیعیان و همۀ مردم لبنان، بنیادی بوده است. بههرحال بدون شک مسئول اول و آخر ربوده شدن امام موسی صدر، سرهنگ قذافی و دولت لیبی است و راه روشن شدن حقیقت پیگیری جدی و مستقیم و قاطع ایران و لبنان و دیگر کشورهای عربی و اسلامی است و البته ما را امیدی به سازمانها و کشورهای آزادیخواه! حقوق بشری! غربی نیست .
و اما دربارة دغدغهاش نسبت به پیگیری موضوع ربایش امام صدر میفرماید:
«من چند ماه بعد از مفقود شدن امام موسیصدر و پیروزی انقلاب اسلامی بهعنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران در واتیکان عازم ایتالیا شدم. قبل از عزیمت، به حضور حضرت امام شرفیاب شدم و از ایشان سؤال کردم که اگر پیام خاصی برای پاپ دارند بفرمایند و اگر اجازه میدهند من سلام ایشان را به پاپ ابلاغ کنم. ایشان فرمودند: «حتماً سلام مرا به پاپ برسانید.» و دو نکته را هم فرمودند که ابلاغ و پیگیری کنم. یکی، اینکه به پاپ به صراحت بگویم که «ایشان در مسائل جهانی باید در کنار مستضعفین قرار بگیرند، نه در کنار مستکبرین و امریکا» و البته، من این پیام را همینطور از قول ایشان به پاپ رساندم. مسألۀ دومی هم که امام تأکید فرمودند تا من پیگیری کنم، مسألۀ امام موسیصدر بود که از طریق پاپ اقدام بکنیم و ببینیم که آیا ایشان اصلاً وارد ایتالیا شدهاند یا نه. من هر دو موضوع را در اولین ملاقاتم با عالیجناب پاپ مطرح کردم. در مورد امام موسیصدر ایشان گفتند: «شما موضوع را کتباً درخواست کنید تا ما پیگیری کنیم و نتیجه را به شما اطلاع دهیم.
من بلافاصله نامهای رسمی، و بهعنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران نوشتم و خواست حضرت امام را بهطور مکتوب به پاپ منتقل کردم. برخلاف رسم دیپلماسی، حدود دو ماه طولکشید تا پاسخ مکتوب آنها آمد. البته پاسخ آنها در یک کاغذِ بدون آرم واتیکان تایپ شده بود و امضا هم نداشت، ولی خب، پاسخ نامۀ من بود که از طریق پست ویژۀ واتیکان به سفارت آورده شد. در آن نامه آمده بود: «در پی درخواست شما، ما مسألۀ امام موسیصدر را پیگیری کردیم و برای این منظور از طرق متعدد خاص خودمان در بیروت و ایتالیا و دوستان دیگرمان در کشورهای مختلف بهره گرفتیم». قاعدتاً دوستان دیگرشان علاوه بر کشورهای غربی، امریکاییها بودند که اطلاعات لازم را در اختیار واتیکان و پاپ قرار میدهند. بعد نوشته بودند که: «با توجه به این بررسیها ما بهطور قطع میتوانیم بگوییم که آقای صدر و همراهانشان مطلقاً وارد یتالیا و رم نشدهاند و ما امیدواریم که ایشان سالم باشند و آزاد بشوند و در این مورد هم به دوستان لیبیایی خود تذکر دوستانه دادهایم.»
خب، این جمله خیلی معنای دیپلماتیک دارد. معنی آن این است که این مطلب کاملاً مربوط به دولت لیبی است و ایشان از آنجا خارج نشدهاند و این تذکر دوستانه را هم آقای پاپ و یا تشکیلاتشان به لیبیاییها دادهاند. پیگیریهای بعدی نیز توسط دادگاه عالی ایتالیا انجام گرفت که من در جریان آنها بودم و کل پروندۀ دادگاه و حکمی را که در مورد این مسأله صادر شده، ترجمه کردهایم و در جلد دوم ویژهنامۀ امام موسیصدر آمده است تا دنیا بداند که مسئولیت بر عهده کیست، گرچه بعضی را این امر خوش نیاید. بههرحال، مسئولیت این قضیه همچنان بر عهدۀ دولت لیبی است و یقیناً امام موسیصدر به ایتالیا وارد نشدهاند.»
از سوی دیگر استاد خسروشاهی هر فرصتی را برای معرفی اندیشه و جایگاه امام صدر به کار برده است و علاوه بر اینکه در کتابهای متعدد خاطرات خود با شخصیتهای گوناگون، از امام صدر نام برده است، چند کتاب و تألیف ویژة امام صدر آماده و منتشر کرده است. از جمله کتاب امام موسی صدر، مصلح بزرگ اجتماعی و نیز دو کتاب حدیث روزگار و یادنامۀ امام موسیصدر که مؤسسۀ فرهنگی تحقیقاتی امام موسیصدر توفیق چاپ آن را داشته است. استاد دربارۀ کتاب یادنامۀ امام موسیصدر میفرماید: «ما یکی دو نمونه از آن توضیحات و سخنرانیهای منتشر نشدۀ شهید چمران را در یادنامۀ امام موسیصدر آوردیم. مقالات و نوشتههای شهید چمران اولاً، حوادث لبنان را آنطور که بوده برای دوستان ایرانیمان روشن میکند و ثانیاً، شاید نویسندگان جزوۀ «از شاه تا شمعون» که علیه امام موسیصدر نوشتهاند و کسانی که اینطور فکر میکنند و همانند چپنماها در مورد امام موسیصدر قضاوت و داوری میکنند، با خواندن این مطالب تاریخی، تغییری در تفکر خودشان بهوجود آورند و حقایق را آنطور که هست ارزیابی کنند و اگر هم مایل نبودند، بر عقیدۀ خود استوار بمانند. ولی بدانند که به راه راست نیستند و البته، ما همچنان از خداوند متعال هدایت آنها را خواستاریم.»
خداوند او را رحمت کند که با رفتن غریبانه و مظلومانهاش، ظلمی مضاعف بر مظلومیت امام موسیصدر و قضیۀ ربودن او رفت و خانواده و علاقهمندان امام موسیصدر صدایی رسا و پشتوانهای استوار را از دست دادند.