نویسنده : سید هادی خسروشاهی
خاندان خسروشاهى، یكى از خاندانهاى برجسته و پربار روحانى ـ علمى خسروشاه است . این خاندان با سابقه بیش از چندین قرن حیات علمى و فقهى و با تربیت دانشورانى زبده و توانمند، دین خویش را به فرهنگ اسلامى ایران و آذربایجان ادا كرده است .
شیخ محمّد شریف رازى در مورد این خاندان مىنویسد:
تمامى اسلاف این خاندان، به تقوا و علم و پرهیزكارى و طهارت و پاكى و ایثار و بذل در راه دعوت به خدا و ارشاد مردم به تعالیم اسلامى معروفاند، و چرا چنین نباشد، در حالى كه آنان از خاندان اهل بیت هستند.[1]
بدون شك نمىتوان تأثیرگذارى خاندان خسروشاهى را فقط در منطقه خسروشاه محدود ساخت ؛ چه این خاندان به سان بذرى كه به آب و خاك خویش تعلّق داشته باشد، پس از جوانه زدن ، از قیود خاك و زمین رسته و به شجره طیّبهاى بدل شده كه در نجف و تبریز و قم درخشیده و به ثمر رسیده و در واقع چهرهاى جهانى یافته است .
خاندان خسروشاهى از سادات حسینى آذربایجاناند. اسلاف این خاندان به تقوا و پرهیزكارى، طهارت و پاكى ، ایثار در راه دعوت به خدا و ارشاد مردم به تعالیم اسلامى معروفاند. نسب آنان با 36 واسطه به امام حسین بن على بن
ابى طالب: مىرسد. در اینجا فقط از زندگى برخى از افراد این خاندان یادمىكنیم :
1. آیتالله سیّد ابوالحسن خسروشاهى (قرن 13 ه . ق)
ایشان را كه جدّ اعلاى خاندان خسروشاهى است، مىتوان آغازگر مرجعیت علمى خاندانى دانست كه با وى به شكوهى خاص رسید و این شكوه و شكوفایى با فرزندان و نوادگان عالم و فقیهش، ادامه یافت . ایشان در خسروشاه به دنیا آمد و سپس راهى تبریز گردید و در آنجا ساكن شد و از آن پس، خاندان وى به خسروشاهى معروف گشت .
متأسفانه از حیات علمى و زیستنامه دقیق ایشان مطلبى در تذكرهها قید نشده و ما نیز به همین اندازه بسنده مىكنیم .
2. آیتالله سیّد على حسینى خسروشاهى (1200ق ـ...)
او در سال 1200ق، در تبریز به دنیا آمد و براى ادامه تحصیل به نجف اشرف رفت و در همانجا اقامت گزید. وى از نظر علمى، در عصر خود از فقهاى بزرگ بود و فرزندش در مقام فضل و علم وى در كتاب خود مىنویسد:
... ثمّ إنّ المرجوّ من أعزّ الناس علىّ و أكرمهم لدىّ أعنى جناب الوالد الماجد، جامع المعقول و المنقول، حاوى الفروع و الأُصول مشیّد مبانى مسائل الحلال و الحرام، ممهّد قواعد الشرائع و الأحكام ، معلم معالم أُصول الحقائق ، مفسّر مقاصد رموز الدَقائق، زبدةالعلماء و المحقّقین ، عُمدةالفقهاء و المدقّقین ، السیّد المعزىّ إلیه الأعظم ـ السیّد على الحسینى التبریزى الخسروشاهى ـ أن یصلح ما یجد من الخلل و النقصان و الخطأ
و النسیان....
من از پدر بزرگوارم، جامع معقول و منقول ، حاوى فروع و اصول ، تحكیمكننده مبانى مسائل حلال و حرام، ممهّد قواعد شرایع و احكام ، معلّم اصول و مفسّر
رموز، زبده علما و محقّقان ، عمدة الفقهاء و المدقّقین ، حاج سیّد على حسینى خسروشاهى، انتظار دارم كه در ضمن بررسى كتاب ، به رفع اشكالات و اشتباهات و نواقص آن بپردازد.[2]
3. آیتالله سیّد محمّد خسروشاهى (1229 ـ 1312ق)
این عالم ربّانى و فقیه توانا در سال 1229ق در كربلاى معلّى به دنیا آمد و همراه پدرش آیتالله سید على حسینى خسروشاهى كه از عالمان بزرگ بود، براى تحصیل علوم دینى به نجف اشرف رفت و به درس استاد اعظم شیخ مرتضى انصارى بار یافت[3] و در حلقه تحقیق و تدریس پر بار و فقیهپرور وى درخشید و توانست در اوج
جوانى ، آثارى ارزشمند و پخته از خود بر جاى بگذارد كه با وجود سپرى شدن دو قرن، هنوز ارزش علمى ویژهاى دارند.
ایشان پس از اتمام تحصیلات عالى در نجف اشرف و نیل به مقام اجتهاد، به زادگاه اجدادى خود، تبریز، برگشت و به وظایف دینى از جمله: افتا، تدریس ، امامت و تحقیق و تألیف مشغول شد.
تألیفات
آثار برجاى مانده از وى ، حاكى از دقّت نظر و تعمق او در مسائل فقه و اصول است . تألیفات وى عبارتاند از :
1. رسالة فى التّقیه: این رساله در 28 صفحه رحلى ، به ضمیمه كتاب المصابیح در سال 1310ق در نجف چاپ شده است . و با این جمله آغازمىشود :
ثمّ انّه لمّا كانت مسألة التّقیّة من المسائل المهمّة الكثیرة الجدوى و عامّة البلوى و الأخبار فى خصوصها متظافرة بل متواترة... .
2. الرّسالة الباقریّة فى المسائل الفقهیّة: این رساله در آخر كتاب مشكاة المصابیح در 40 صفحه بزرگ ، همراه حواشى فرزند مؤلف با امضاى ابن المصنّف (آقا سیّد احمد) چاپ شده است . آقا بزرگ تهرانى درباره این كتاب مىنویسد:
ـ الرسالة الباقریة للسید محمد بن على بن أبى الحسن الخسروشاهى التبریزى فى بعض مسائل الخیارات . طُبعت فى حیاته مع مشكاة المصابیح له 1310، عارض فیها بعض الأجلّة من معاصریه بل من مشایخه و هو الشیخ المیرزا باقر بن أحمد ـ إمام الجمعه بتبریز المتوفّى بسلخ رجب 1286 ـ وتوفّى المؤلّف حدود 1312 فَحَمل ولده السید أحمد جثمانه إلى قرب سرداب النراقیّین
فى الصحن الغروى .[4]
ـ الباقریة فی بعض مسائل الخیارات ، للسید محمد بن على بن أبى الحسن الحسینى الخسروشاهى ، المتوفى سنة نیّف و 1310، رسالة عارض فیها بعض الأجلّة من معاصریه ، بل مشایخه و هو میرزا باقر بن میرزا أحمد المجتهد التبریزى ، المتوفى سنة 1285. ألّفه سنة 1276 و قد طبع مع مشكاة المصابیح له سنة 1310ق.[5]
3. مصابیح الضلام فى شرح شرائع الاسلام: شیخ آقا بزرگ تهرانى در مورد این رساله مىنویسد :
ظاهرآ للسیّد محمّد بن على بن أبى الحسن الحسینى الخسروشاهى التبریزى ، المتوفى 1312. ذكره المیرزا محمّد على الأُردوبادى... .[6]
4. رسالة فى بیان وضع الألفاظ و الحقیقة الشرعیّه: این رساله در سال 1268ق تألیف شده ، و در سال 1310 در آخر مشكاة المصابیح در حدود 120 صفحه چاپ شده است .[7]
مشكاة المصابیح كه با سه رساله دیگر چاپ شده ، بالغ بر 420 صفحه در قطع رحلى
است و همه این كتاب به خط محمد خیابانى است . مؤلّف، تألیفات دیگرى هم داشته كه ظاهرآ از بین رفته است .[8]
این كتاب گرانسنگ، مهم ترین و ماندگارترین اثر علمى آیتالله سید على خسروشاهى است كه در علم اصول فقه است و به تقریر و توضیح نظریات استادش شیخ مرتضى انصارى در موضوع تعادل و تراجیح پرداخته است . این كتاب در كنگره شیخ مرتضى انصارى به مناسبت دویستمین سال ولادت ایشان توسط اینجانب در یك رساله مستقل كه به چاپ رسید، معرفى گردید.[9]
در آن زمان كه آیتالله سید على خسروشاهى در حوزه علمیه نجف به تحصیلات خود ادامه مىداد، آن حوزه در اوج شكوفایى بود و اقامت شخصیّت برجسته علمى همچون استاد اعظم شیخ انصارى در آن دیار مقدس ، رونق فراوانى به حوزه علمیه نجف بخشیده بود و طلاب مستعد از كشورها و شهرهاى مختلف اسلامى به سوى نجف سرازیر شده بودند و ظاهرآ آیتالله آقا سیّد محمد خسروشاهى هم براى استفاده از محضر شیخ انصارى ، حوزه كربلا را ترك گفت و در نجف رحل اقامت افكند.
او در درس استاد بزرگ شركت كرد و در سایه فكر موّاج و استعداد سرشار و تلاش و كوشش فراوانش ، در اوایل اقامتش در نجف به اجتهاد رسید. او تقریرات درس استاد خود را نوشت و سپس به تدریس پرداخت .
وى به فقاهت و علمیّت استاد اعظم شیخ انصارى اعتقاد كامل داشت و تا شیخ زنده بود، محضر وى را مغتنم مىشمرد. در مشكاة المصابیح استاد خود را چنین وصف مىكند :
و الحبر الأفضل ، البحر الخضّم و الطود الأشمّ ، قدوة الأنام و فرید الأیّام ، نخبة الأعلام و المولى القمقام ، حجّة الإسلام و مصباح الظلام ، صدر المحقّقین ، و بدر المدقّقین ، كاشف أسرار رموزات الدلائل و شمس فقهاء الأواخر و الأوائل ، أزهد عبّاد الأبرار و أعبد زهّاد الأخیار، أعلم فقهاء الأعصار وأفقه
علماء الأمصار، شیخنا الأستاذ و ملاذ العباد، مصطفى المصطفى و مرتضى المرتضى ، علم الهدایة و التقى ، أعنى جناب الشیخ المرتضى (أدام الله توفیقه و مدّ عمره و تأییده) و لا زالت ریاض علمه ممطورة و أعلام فضله مرفوعة... .[10]
وى درباره كتاب مشكاة المصابیح مىگوید :
... ثمرهاى از ثمره باغ علمش را چیدم و دُرهایى از دریاى علمش را استخراج نمودم و آنچه هم به ذهن قاصر خودم رسید، بر آن افزودم... و در آن ، مهمّات مسائل اصول را كه در ابواب اصول درج نشده بود، درج كردم و آن را مطابق ترتیب درس استاد تنظیم نمودم ، نه به ترتیب كتابش ؛ زیرا آن موقع هنوز خودِ شیخ تعادل و تراجیح را ننوشته بود.[11]
مؤلف مشكاة المصابیح به سال 1269ق از تألیف آن فارغ شد. این كتاب در سال 1310ق در حال حیاتش در 334 صفحه در قطع بزرگ (رحلى) با حواشى فرزند برومندش آیتالله سیّد احمد، در نجف به چاپ رسید.
شیخ آقا بزرگ تهرانى درباره مشكاة المصابیح مىنویسد :
مشكاة المصابیح فى أصول الفقه من التّعادل و التراجیح ، للعلّامة الحاج سید محمد بن على بن أبى الحسن الحسینى الخسروشاهى التبریزى ، المتوفى حدود 1312. مرّ تفصیله بعنوان التعادل و التراجیح. فرغ منه سنة 1269 و طبع 1310، كتبه لابنه السیّد أحمد و علیه تقریضات .[12]
صاحب اعیان الشیعه در دو جا از آیتالله آقا سیّد محمّد اسم برده و تصریح كرده است كه وى از شاگردان شیخ انصارى بوده و كتاب مشكاة المصابیح فى التعادل و التراجیح و رسالهاى در وضع الفاظ از تألیفات اوست .[13]
مؤلف، تقریظ دو تن از شخصیّتهاى بزرگ علمى آن عصر را در آخر كتابش نقل كرده است ؛ از جمله كسى كه در میان دوستانش به ابن داود معروف بوده ، در تقریظ
بر مشكاة المصابیح نوشته است :
و لعمرى كتابك الأُصول الأحكام كالعمود للخیام و قد استحسنه أحاسن القوم مادحة إیّاكم فى كُلّ لیلة و یوم...؛[14]
به جانم سوگند، كتاب تو در اصول احكام مانند ستون خیمه است و احاسن قوم (شیخ انصارى) آن را نیكو شمردهاند... .
تقریظ دیگر، از شیخ مهدى بن شیخ على بن شیخ جعفر كاشف الغطا مىباشد كه وى پس از حمد و ثنا و درود بر پیامبر اكرم9 نوشته است :
... و لقد سرحت بكر الفكر فى هذا التحقیق الأنیق و أطلقت عنان النظر فى مسرح هذا التَدقیق الرَّشیق الَّذى سمحت به فكرة جامع المعقول و المنقول و مستنبط الفروع من الأُصول ، قطب دائرة الاجتهاد و الكمال و منبع الفضل و الإفضال ، من إلیه انتهى فضل علماء زمانه ، و منه انبعث تحقیقات فضلاء أوانه المرتضع من ثدى التّحقیق و المتربّى فى حجر التّدقیق ، فوجدته بحمد الله جامعآ لمحاسن التحقیقات الأنیقة و التدقیقات الرشیقة منبئآ عن طول باع مؤلفه... .
فهو الحرىّ بأن یرسم بالتبر لا بالمداد و الحبر، و أن یكتب بالنور على وجنات الحور...؛[15]
مؤلف در آخر كتاب ، خود را چنین معرفى مىكند :
هذا غایة ما قصدنا بیانه و أنا الحقیر محمّد بن على أبىالحسن الحسینى الحائرى مولدآ، و الغروى مسكنآ، التبریزى أبآ، الشّهیر بالخسروشاهى جدّآ... و قد وقع الفراغ من تألیف هذا الكتاب الذى عنیت بجمعه و تهذیبه و تألیفه و ترصیفه... أعنى مشكاة المصابیح فى التعادل و التراجیح فى سنة 1269ق ، لقرّتَى عینى أحمد و أبىالحسن و ذلك بعد أن أتممتُ من العمر الثلاثین و دخلت فى عشر الأربعین... .[16]
چنان كه ملاحظه مىفرمایید مؤلف، كتاب مشكاة المصابیح را در واقع به دو فرزند خود آقا سیّد احمد و آقا ابوالحسن اهداء نموده و در آن زمان وارد دهه چهارم عمر خود شده است . او سپس از پدرش مىخواهد نقص و عیب كتاب را با بزرگوارى خود اصلاح فرماید.
پس از نوشتن همین كتاب بود كه آوازه شهرت علمى مؤلف در مجامع علمى نجف اشرف پیچید و زبانزد علما و فضلا واقع گردید. گفتهاند: مقام علمى وى در حوزه ، آن چنان بود كه بعد از استادش از مراجع دینى و اساتید بلند پایه به شمار مىرفت و در حوزه درسش جمع كثیرى از فضلا و طلاب شركت مىكردند.[17]
شیخ آقا بزرگ تهرانى ، در نقباء البشر مىگوید :
الحاج السیّد محمّد بن على بن أبىالحسن الحسینى الخسروشاهى التبریزى علامة ورع تقى جلیل ، صار من العلماء الأعلام و المراجع العامّة بتبریز، وله كتاب التّعادل و التراجیح المطبوع ، الموسوم بمشكاة المصابیح الذى ألّفه 1269، و الرّسالة الباقریّة الذى ألّفه 1276 و رسالة فى الحقیقة الشرعیّة، فرغ منها 1268، كلّها طبعت سنة 1310 و علیه تقاریظ كثیرة... .[18]
به هرحال ، كتاب مشكاة المصابیح یكى از غنىترین و مشروحترین كتابهاى اصولى درباره تعادل و تراجیح و شامل تقریرات درس استاد اعظم شیخ انصارى1 و نظریات مؤلف یعنى آیتالله سید محمّد خسروشاهى است . البته بحث خود استاد اعظم شیخ انصارى در این موضوع ، در كتاب گران سنگ رسائل صفحاتى بیش نیست ، ولى در این كتاب مباحث آن به چند صد صفحه در قطع بزرگ مىرسد.
وفات :
آیتالله سیّد محمّد خسروشاهى پس از مدّت كوتاهى از چاپ كتاب رسالة فى بیان وضع الألفاظ و الحقیقة الشرعیّه، در سال 1312ق در تبریز دار فانى را وداع گفت و
طبق وصیت پیكر پاكش را به نجف اشرف منتقل كردند و در رواق مطهر حضرت امیرالمؤمنین 7 به خاك سپردند.[19]
4. آیتالله سید احمد خسروشاهى (1266 ـ 1327ق)
آیتالله سیّد احمد خسروشاهى فرزند آیتالله سیّد محمّد خسروشاهى در سال 1266ق در تبریز متولد شد. تحصیلات خویش را در زادگاهش آغاز كرد و پس از فراگیرى علوم مقدماتى ، نخست در خدمت آقا میرزا مهدى مجتهد معروف به «قارى» به فراگیرى فقه پرداخت و آن گاه براى كسب كمالات بیشتر و تفقّه در دین ، رو سوى نجف اشرف نهاد و از اساطین و عالمان آن دیار همچون حضرات آیات: ملّا محمّد فاضل ایروانى ، میرزا حبیباللّه رشتى و شیخ محمّد حسن مامقانى استفادههاى شایانى برد و به مقام بلندى از علم و عمل دست یافت .[20]
اهتمام به نماز شب
ایشان به لحاظ معنوى و اخلاقى ، از مقام والایى برخوردار بود و از عالمان اهل معرفت و خود ساخته روزگار خویش به شمار مىرفت . خود آن عارف والامرتبه براى فرزندش آیتالله سیّد مرتضى خسروشاهى نقل كرده است:
در نجف اشرف به نماز شب مواظبت داشتم ، بعضى شبها كه به واسطه كثرت مطالعه دیر مىخوابیدم و بیدار نمىشدم ، هاتفى صدایم مىنمود: آقا، آقا! و یا مىگفت: آقا سیّد احمد! آقا سیّد احمد! بیدار مىشدم ، ولى شخصى را نمىدیدم . مىدیدم كه وقت نماز شب است و مىفهمیدم كه هاتف فرشته بوده است ؛ چنانچه در روایت وارد شده است كه مؤمنِ مواظبِ نماز شب را ملك
بیدار مىكند، اگر به خواب بماند... . روزى شفاهآ فرمود: ایامى كه در نجف بودم ، شبى تهجد و نماز شب از من فوت نمىشد، ولى از آن وقتى كه به تبریز آمدهام ، یك شب موفق نشدهام .[21]
عارف واصل حاج میرزا جواد آقا ملكى تبریزى، در آثار خود از شخصیتى نام مىبرد كه شبها، فرشته او را با خطاب آقا بیدار مىكند و اسم نمىآورد كه آن شخص چه كسى است و عدهاى چنین گمان كرده كه مراد از آن عالم ، خود اوست ، ولى به احتمال زیاد، مقصود میرزا جواد آقا ملكى ، طبق قرینهاى كه گذشت ، آقا سیّد احمد آقا خسروشاهى بوده است . اگر ملاقاتى میان این دو بزرگ صورت گرفته باشد و اثبات شود كه همدیگر را درك كردهاند، جاى هیچ تردیدى نخواهد بود كه منظور میرزا جواد آقا، آیتالله سید احمد خسروشاهى بوده است .
آن مرحوم پس از كسب درجه اجتهاد، با تأسى به پدر، به زادگاهش تبریز بازگشت و نزدیك به چهارده سال به وظایف علمى و دینى مشغول بود و تا حدّ توان به تحقیق و تألیف و تدریس پرداخت . از جمله شاگردان او ملّا على واعظ خیابانى ، حاج میرزا فتاح شهیدى و شیخ ابراهیم وحدت تبریزى بودهاند.
آقا بزرگ تهرانى او را با عبارت «عالمٌ فقیهٌ» و «ورعٌ تقىّ»[22] و شاگرد فاضلش ملّا
على واعظ خیابانى وى را با چنین عباراتى یاد مىكند:
آن مرحوم از اجلاى علما و مشاهیر فقهاى تبریز در اوایل مائه رابع عشر، عالم محقق نحریر و الفاضل المضطلع الخبیر، إسناد اساطین العصر و أُستاد فضلاء الدهر سیفالشریعة و مصباح الشریعة حامى الملة و الدین و قامع بدع الملحدین المتفرّع من دوحة السیادة و المترعرع فى روضة السادة .[23]
تألیفات
آثار و تألیفات به جاى مانده از ایشان ، بدین قرار است:
1. حاشیه بر رسائل شیخ مرتضى انصارى، خطى ؛
2. رسالهاى در حجیت قطع و ظن، خطى ؛
3. رسالهاى در برائت، خطى ؛
4. حاشیه بر المسائل الباقریه پدرش آیتالله سیّد محمّد خسروشاهى ؛
5. حاشیه بر مشكاة المصابیح؛
این دو اثر در حاشیه و یا به ضمیمه آن كتب به چاپ رسیده است .
حمایت از مشروطه مشروعه
آیتالله سیّد احمد خسروشاهى ، از علماى بزرگ عصر مشروطیّت در آذربایجان بود و در مشروطه ، هوادار خطّ سوم و در واقع خواستار مشروطه مشروعه بود و مدتى نیز در اعتراض به اوضاع جارى و براى دورى از جنجال مشروطهخواهى غیر مشروعه ، به نجف اشرف رفت . متأسفانه یك راپورتچى حكومت تهران در نجف، سفر وى را وارونه و غیرواقعى گزارش داده كه به هیچوجه صحّت ندارد. اینجانب متن دستخط راپورتچى را ـ كه جزء اسناد وزارت خارجه ، جزوهدان 5، سال 1325ش است ـ بدون شرح كوتاه در آخر كتاب نقل مىكنم ، با تأكید بر اینكه خاندان ما هرگز با حكومتهاى طاغوتى رابطه آشكار یا پنهان نداشتهاند، تا چه رسد به اینكه در جهت اهداف آنها گام بردارند. متن گزارش راپورتچى به نام الحاج شیخ محسن مدیرالمحدثین در بخش اسناد این كتاب آمده است .[24]
رحلت
سرانجام این فقیه پارسا در سال 1327ق در مدینه منوره چشم از جهان فروبست و در آن دیار به خاك سپرده شد. ملّا على واعظ خیابانى در مورد وفات استادش مىنویسد :
در سنه 1325 قضیه مشروطه در ایران اتفاق افتاد. آن مرحوم عزیمت به عتبات عالیات نموده و از آنجا به زیارت بیتالله الحرام مشرف و در مراجعت از حج ، چند روزى در مدینه منوره اقامت ورزید و روز عید غدیر به حرم حضرت رسول6 مشرف و مرگ خود را به واسطه تراكم احزان و تهاجم اشجان زمان و سوء قصد اشرار بىایمان به عنوان عیدى از جد بزرگوارش درخواست نمود. پس از مراجعت از حرم ، سرمازدگى در مزاجش حادث شد و به فاصله چند روز، به رحمت حق پیوست و در قبرستان بقیع ما بین بیت الأحزان و قبور ائمه اربعه : و قبر فاطمه بنت اسد مادر على7 مدفون گردید.[25]
اجساد سالم بزرگان
در حدود سال 1312ق حاج سید محمد خسروشاهى ، مؤلف مشكاة المصابیح درگذشت . جنازه ایشان از آذربایجان به نجف اشرف منتقل گردید و در مقبره نراقىهابه خاك سپرده شد. فرزند برومندش آیتالله حاج سید احمد خسروشاهى به احترام پدر بزرگوارش ، وارد سرداب مىشود تا پیكر پاك پدر گرامىاش را در سرداب قرار دهد. وى در آنجا اجساد مطهّر ملّا مهدى و ملّا احمد نراقى را مشاهده مىكند كه هیچ تغییرى پیدا نكرده و تر و تازهاند. این داستان را نویسنده ریحانة الادب كرده است .[26]
آیتالله حاج سیّد احمد خسروشاهى ، پدر آیتالله حاج سیّد مرتضى خسروشاهى و جدّ آیتین: سیّد ابوالفضل ، حاج سیّد احمد و اینجانب سیّد هادى خسروشاهى است .
از تاریخ وفات سیّد محمد خسروشاهى (1312ق)، روشن مىشود كه به هنگام پدیدار شدن جسد نراقىها، بیش از یكصد سال از وفات ملّا مهدى و در حدود 67 سال از وفات ملّا احمد مىگذشته است .
شیخ آقا بزرگ تهرانى این داستان را به تفصیل در ضمن شرح حال حاج سیّد محمد خسروشاهى در نقباء البشر نوشته و در الكرام البررة آورده و مىافزاید :
مسأله نپوسیدن اجساد براى بسیارى از قُدما و متأخّرین اتّفاق افتاده است: از قدماكلینى و صدوق ، و از متأخّرین نراقىها، شیخنورى ؛ كه گروهى از آنها را در نقباءالبشر در ضمن شرح حال سیّد محمد خسروشاهى یادكردهایم .[27]
وى در نقباءالبشر در شرح حال حاج سیّد محمّد خسروشاهى مىنویسد :
سیّد دانشمند، پارسا، پرهیزكار و جلیلالقدر، حاج سید محمد بن سیّد على بن سیّد ابوالحسن خسروشاهى ، صاحب تعادل و تراجیح و... از علماى اعلام و مراجع بزرگ تبریز، در 1310 و اندى درگذشت . فرزندش عالم جلیلالقدر حاج سیّد احمد جنازه پدر را به نجف اشرف حمل كرد و در سردابى در مجاورت سرداب نراقىها دفن كرد. هنگامى كه مرحوم سیّد احمد، براى دیدن وضع سرداب ، با شمعى وارد سرداب مىشود، مىبیند كه از سرداب نراقىها تعدادى سنگ فرو ریخته و داخل سرداب دیده مىشود. شمع را به داخل سرداب مىبرد و جسد هر دو نراقى را مىبیند كه تر و تازه هستند، حتّى كفنشان نیز پس از گذشت این همه زمان ، هیچ تغییرى نكرده است .[28]
و لذا مرحوم سیّد احمد وصیت مىكند كه او را نیز در كنار پدر بزرگوارش دفن كنند، و لكن مقدّر چنین بود كه در بقیع دفن شود.
براى علماى اعلام كه خدمتگزار شریعت مقدسه خداوند متعال هستند، شایسته همین است كه زمین پیكر پاكشان را نخورد؛ زیرا این پیكرها در اطاعت پروردگار، ضعیف و نحیف شدهاند.[29]
آنگاه جمعى از بزرگان را نام برده كه پیكر پاكشان پس از گذشت سالیان دراز، نپوسیده است . او در ضمنِ شرح حال حاج سیّد احمد مىنویسد :
وى به جهت علّتى كه در شرح حال پدرش خواهیم نوشت ، وصیّت كرده بود كه در كنار پدرش دفن شود، جز اینكه در آخرین سفر حجّ خود، از این نظر برگشت و بعد از مراجعت از مكه معظمه ، در مدینه منوّره حاجتى جز این نداشت كه در حریم مادر بزرگوارش حضرت زهرا 3 مدفون گردد. به جدّ بزرگوارش حضرت رسول اكرم9 متوسّل شد كه این حاجتش روا شود و مكرّر به همراهانش مىگفت كه از جدّ بزرگوارش چنین حاجتى درخواست كرده است . از ورودش به مدینه منوره چند روزى نگذشته بود كه تب مختصرى كرد. یك روز در آن حال ماند و شب درگذشت و در قبرستان بقیع در كنار پلههاى «بیت الأحزان» ـ كه مقام صدّیقه طاهره است ـ به خاك سپرده شد.[30]
[1] . محمّد شریف رازى ، آثارالحجة، ج 2، ص 233.
[2] . سیّد محمّد خسروشاهى، مشكاة المصابیح، چاپ نجف، ص 361.
[3] . شیخ مرتضى انصارى، زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 305.
[4] . شیخ آقا بزرگ تهرانى ، الذریعه، ج 11، ص 126.
[5] . همان، ج 3، ص 11.
[6] . همان، ج 21، ص 89.
[7] . همان، ج 2، ص 479.
[8] . سیّد مرتضى خسروشاهى ، مقدمه سید هادى خسروشاهى بر كتاب : نثارات الكواكب، ص11.
[9] . معرفى این كتاب در بخش ملحقات خواهد آمد.
[10] . سید محمد خسروشاهى ، مشكاة المصابیح، ص 3، چاپ نجف.
[11] ـ سید محمد خسروشاهى ، مشكاة المصابیح، ص 3.
[12] ـ آقا بزرگ تهرانى ، الذّریعه، ج 21، ص 61.
[13] . سید محسن امین ، اعیان الشیعة، ج 9، ص 273 و 427.
[14] ـ سید محمد خسروشاهى ، مشكاة المصابیح، ص 362.
[15] . همان، ص 363.
[16] . همان، ص 362 ـ 361.
[17] . سید مرتضى خسروشاهى ، مقدمه كتاب نثاراتالكواكب على خیارات المكاسب، ص 11.
[18] . شیخ آقا بزرگ تهرانى ، نقباء البشر فى القرن الرابع عشر، ج 5، صص 243 ـ 242.
[19] . شیخ مرتضى انصارى ، زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 305.
[20] . ملّا على خیابانى تبریزى ، علماء معاصرین، ص 353.
[21] . همان، ص 354.
[22] . شیخ آقا بزرگ تهرانى ، نقباءالبشر، ج 1، ص 119.
[23] . ملّا على خیابانى تبریزى ، علماء معاصرین، ص 354.
[24] . توضیح مشروحى نیز درباره مشروطیت و علماى تبریز در كتاب مستقلى با عنوان «مشروطهمشروعه» و نقش آیتالله سید احمد خسروشاهى منتشر خواهد شد.
[25] . ملا على خیابانى تبریزى ، علماء معاصرین، ص 354.
[26] . محمد على مدرس تبریزى ، ریحانة الادب، ج 6، ص 163.
[27] . شیخ آقا بزرگ تهرانى ، الكرام البررة، ج 1، ص 422.
[28] . این داستان را شیخ آقا بزرگ تهرانى به هنگام نوشتن اجازهنامه به نام اینجانب در كتابخانه خود درنجف اشرف ، به تاریخ 1386ق به تفصیل نقل كردند. اجازهنامه روایى ایشان ، در این كتاب و رسالهاجازات حقیر آمده است .
[29] . شیخ آقا بزرگ تهرانى ، نقباء البشر، ج 5، صص 243 ـ 242.
[30] . همان، ج 1، ص 119؛ ملّا على خیابانى تبریزى ، علماء معاصرین، ص 354.