ـ نمادی از غیرت دینی و حمیت مذهبی
محقق ژرفکاو و مورخ بصیر مرحوم سیدهادی خسروشاهی در زمره نامدارانی بهشمار میرود که در تاریکیهای جهل، جور و جمود، با مشعل علم، آگاهی، تعهد و مسئولیت که به شور و شوقی وصفناپذیر آمیخته بود، روشنی آفرید. او فروغ بینایی و بصیرت خویش را به مرزهای ایران منحصر نساخت و تا نقاط گوناگون تحت قلمروی مسلمانان و نیز اروپا و آمریکا گسترش داد. به مطالب مندرج در کتابها و جراید درباره اسلام و گرفتاریهای جوامع اسلامی اکتفا نکرد و تصمیم گرفت، بار سفر ببندد و به نقاط گوناگون سفر کند، نگاهی ملموس به شرایط و مسایل عالم اسلام داشته باشد و مشاهدات عینی را با بررسیهای فکری و علمی ممزوج سازد و حاصل آن را در قالب کتابها و مقالاتی با ارزش به جامعه عرضه نماید. تمام اهتمامش بر این بود که کرامت، عزت و سربلندی مسلمین را ارج نهاده و در دفاع از میراث گرانبهای آنان تمامی توان و ظرفیتهایی را که در اختیار دارد، بهکار گیرد.
بهدلیل گستردگی فعالیتهای پژوهشی، فرهنگی و ترویجی، درک موقعیت و شناخت نیازهای عصر و توجه به واقعیتهای اجتماعی و سیاسی، در عرصههای گوناگون فکری، اعتقادی، آموزشی و تبلیغی حضوری صادقانه، فعالانه و مؤثر داشت. هر کجا احساس میکرد که رخنهای صورت گرفته، خللی واقع شده و تحریفی رخ داده و ارزشهای مقدس مورد تهاجم فرهنگی قرار گرفته است، در خط مقدم حضور مییافت تا آفتها، آسیبها، فرسایشها و ریزشها را تا حد امکان زایل نماید و نیرنگها، حیلهها، توطئهها و تحریفات را با تیغ زبان و نیش قلم افشا کند.
استاد خسروشاهی با افراد با گرایشهای گوناگون در ارتباط بود؛ اما بهدلیل روابط دوستانه با اشخاص، از بیان حقایق مضایقه نداشت و برخوردهایش صریح و بدون تعارفات تصنعی بود. ایشان اگرچه متفکری آزاداندیش و برخوردار از استقلال رأی بود؛ ولی حریت او با تقید و تقوا آمیخته بود در نوشتهها، بیانات و موضعگیریها حتی درباره مخالفان داوری منصفانه و بهدور از هرگونه اهانت، تهمت و ناسزا داشت. عفت بیان و قلم را در نظر میگرفت. با نوعی دلسوزی و خیرخواهی به رفع اشکالات و نواقص راه یافته به تاریخ معاصر و شرح حال علمای مجاهد و مبارز میپرداخت؛ بهمنظور موجه جلوه دادن دیدگاههای خویش، ضعفهای طرف مقابل خود را بزرگنمایی نمیکرد و هدفش اصلاح و تصحیح نگاشتهها و اظهاراتی بود که از واقعیت، منطق و استدلال فاصله داشت.
این محقق عالیمقام در عرصههای گوناگونی که حضور داشت، هیچگاه از موازین اعتقادی و شرعی که به آنها التزام عملی و نظری داشت، کوتاه نمیآمد. در دفاع از ارزشهای الهی از هیچ قدرتی پروا نداشت؛ حتی در دربار پاپ به انتقاد از مواضع و رفتارهای واتیکان در برخورد با استکبار، صهیونیزم و ملل مسلمان پرداخت.
شیخ یوسف قرضاوی روحانی سنیمذهب مصریالاصل و تربیتشده مدرسه حسنالبناء اخوانالمسلمین، از مرز اعتدالی که داشت بیرون آمد و موضعی ضد شیعه را در برنامههای خود قرار داد و مردمان شیعهمذهب را پیرو افکار و آرای نصیریه که افکار غالیگری و انحرافی داشت، معرفی کرد و افزود: آنها مهدورالدم هستند. خسروشاهی با اینکه با وی روابط دوستانه دیرینهای داشت، در برابر اتهامات ناروای قرضاوی موضع گرفت و او را از جمله علمایی به حساب آورد که از دولت وهابی سعودی مواجب میگیرد و مرزهای اخوت اسلامی را مخدوش میسازد.1
استاد خسروشاهی در برابر منکرات، نارواییها و مفاسد از خود مقاومت نشان میداد و در این مسیر از نکوهش هر ملامتکنندهای خوفی نداشت و قائل به ملاحظه این و آن، ضعف و عقب نشینی نبود. ایشان در سنین جوانی نوشته است: ما جاه و جلال، موقعیت و وجههای نمیخواهیم و نظری جز خدمت به اسلام و مسلمین نداریم؛ زیرا همهچیز را فدای حق کردهایم و عقیده داریم، وجهه داشتن در زمانی که وجهه اسلام در معرض تهدید است، پشیزی ارزش ندارد.2
البته در تمام ایام زندگی این عقیده و نگرش را حفظ کرد و برای احیای نشستها، فضایل، کرامتهای اخلاقی، عزت اسلام و مسلمانانها حاضر به هرگونه فداکاری و از خودگذشتگی بود. ایشان بر این اساس در ایام اختناق رژیم ستمشاهی از ابتذال و فسادی که در مراکز فرهنگی و هنری و مطبوعات حاکم گردیده بود، دل پرخونی داشت و زمانی که یکی از جراید نوشته بود: عدهای برای گذراندن ایام تعطیل که مقارن با لیالی قدر بود، به شهرهای ساحلی شمالی ایران هجوم آوردهاند، از خواندن این خبر برآشفت و خاطرنشان ساخت: چگونه یک انسان سالم و مسلمان به خود اجازه میدهد، در ماه مبارک رمضان و در شب شهادت حضرت علی کنار دریا برود و آنجا بیشرمانه به عیش و نوش بپردازد. هر مسلمانی که در ایران زندگی میکند باید از این وقاحت شرم کند؛ زیرا عدم توجه به افکار عمومی و مقدسات مذهبی نشاندهنده نوعی عقده حقارت و ناشی از بیاخلاقی فرهنگی است.3
در هنگامهای که عدهای با حمایت نظام طاغوتی به بهانه زنده کردن زبان فارسی، برای پاکسازی این زبان از لغات و مفاهیم عربی هیاهو به راه انداخته بودند،4 استاد خسروشاهی به تقبیح این حرکت پرداخت و گفت: من نمیدانم این هواداران زبان پارسی، چرا فقط به فکر بیرون کردن واژههای عربی از این زبان هستند؛ درحالیکه اگر قرار است، این پاکسازی صورت گیرد، باید از کلمات بیگانه پاک شود؛ نه لغاتی که در واقع جزء زبان فارسی شدهاند؛ بنابراین چنین پاکسازی نهتنها سودمند نمیباشد؛ بلکه موجب اخلال در تفهیم، تفاهم و فرهنگ عمومی میگردد.5
مهرداد مهرین از نویسندگان و مترجمان معاصر که برای رسیدن به شهرت و ثروت آثار متعدد در موضوعات گوناگون تألیف یا ترجمه کرده است، در آثارش بر این موضوع تأکید دارد که فرهنگ دوران ایران باستان اصالت دارد و مکرر به ستایش از ایران باستان و فرهنگ حاکم بر آن پرداخته و نفوذ و گسترش اسلام را در ایران امری بیگانه و مغایر با آموزههای قبل از اسلام معرفی کرده است؛ حتی وی تحت تأثیر افکار غربی سرآغاز عقبماندگی ایران را در حمله مسلمانان به ایران و تداوم این عقبافتادگیها را ناشی از حاکمیت تعالیم اسلام تلقی میکرد.6
مرحوم استاد خسروشاهی ضمن تقبیح این نوع نگرش مهرداد مهرین، از اینکه مؤلف مذکور در مصاحبه با جریدهای گفته بود: پدرم نام محمدعلی را برایم برگزید؛ ولی بعدها نام مهرداد را برای خودم برگزیدم، برآشفت و گفت: شما را به خدا نام محمدعلی که یادآور خاطره دو ابرمرد جهان بشری است، چه عیبی داشت که برخلاف میل خانوادگی آن را نپذیرفت و نام مهرداد را بر روی خود گذاشت؛ بهراستی هم نام محمدعلی برایش حیف بود.7
سید محمدعلی جمالزاده، داستاننویس ایرانی در کتاب «صحرای محشر»، با الهام از تعالیم صوفیه، قصههای عامیانه، باورهای خرافاتی، مایههای طنز، بذلهگویی و تمسخر، با تأثیرپذیری از خیام دیدگاههای خود را مطرح کرده است که نکات مطروحه در این اثر، با موازین اعتقادی اسلام و تشیع در تباین است. استاد خسروشاهی بهرغم روابط دوستانه، تبادل فرهنگی و مکاتبات مکرری که با این قصهنویس با سابقه ایرانی داشت، با صراحت وی را از بابت نگارش این کتاب، مورد انتقاد شدید قرار داد و برداشتهای ایشان در خصوص معاد، روز رستاخیز، بهشت و جهنم را مخالف قرآن و نصوص روایی دانست و به او گوشزد کرد، مبارزه با خرافات و موهوماتی که به مذهب راه یافته است، ضروری و لازم میباشد؛ ولی نباید این موضوع را بهگونهای مطرح میکردید که خوانندگان نسبت به اصل اعتقادات مذهبی بدبین گردند.8
در سال ۱۳۳۸ شمسی انجمن اصلاح خط، از سوی برخی از ادبا و فضلا به سرپرستی سعید نفیسی در تهران تشکیل گردید و الفبایی پیشنهاد کرد و درباره کاستیهای الفبای کنونی و لزوم تغییر آن از طریق رسانههای نوشتاری و گفتاری توضیحاتی داد که مراجع، علما و فضلای حوزوی در برابر این توطئه واکنش منفی نشان دادند و زنگ خطر تغییر خط را به صدا درآوردند.9
استاد خسروشاهی در خط مقدم مبارزه با این آفت هویت دینی و فرهنگ اسلامی قرار گرفت و از طریق نگارش مقالاتی، مخالفت شدید خود را با این نیرنگ اعلام کرد.10
آن پژوهشگر مشفق در نوشتاری هشدار داد: آنچه مسلم است مطرح ساختن این مسئله، ناشی از بیماری غربزدگی است. اگر این مرض واگیر شود، ملت مسلمان ایران را در پرتگاه اضمحلال قرار خواهد داد. وی میافزاید: زمزمه تغییر خط بدون شک چه در ایران و چه در کشورهای اسلامی دیگر، سرچشمه خارجی و ضد اسلامی دارد و هدف نهایی آن، جدا کردن ملتهای مسلمان از یکدیگر و زوال وحدت فکری و عقیدتی و از هم گسستن پیوندهای دینی و رابطه جهان اسلامی است.
ایشان در ادامه یادآور شد: خوشبختانه در ایران مردم مسلمان ما، فضلا و رجال دوراندیش در برابر این توطئه خطرناک مقاومت میورزند و هرگونه نقشهای را در زمینه تغییر خط محکوم میسازند و از آنجا که اشاعه داده بودند که خط فارسی کنونی بهگونهای است که غربیها نتوانند فارسی را بیاموزند، از قول استاد سیدمحیط طباطبایی زوارهای نوشت: ما میخواهیم هزار سال سیاه اروپاییهای سودپرست خطمان را نیاموزند و برای ربودن ثروت ملی و اقتصادی ما، وسیله تازه و نیرومندی نیابند. ما خطی را دوست داریم که آموختن آن فارابی، ابنرشد، ابنمیثم، غیاثالدین جمشید کاشانی و ابوعلی سینا را از پیشرفت علمی باز نمیداشت و نظر اکثریت قاطع مردم مسلمان ایران چنین است.11
از علل تقرب استاد خسروشاهی به جریان اخوانالمسلمین، همسانی اندیشهها، تعالیم و برنامههای آنان با تکاپوهای سیاسی - اجتماعی شیعیان میباشد؛ اما این تعلق خاطر ایشان به جمعیت مزبور، مانع از آن نگردیده که برخی کاستیها، ضعفها و خطاهای غیرقابل اغماض این تشکل را نادیده تلقی کند. او میگوید: با وجود آنکه اعضای اصلی حرکت مزبور همراه عالم شیعی ایران، شیخ محمدتقی قمی، از مؤسسان دارالتقریب بین مذاهب اسلامی، خواستار اتحاد بین جوامع و مذاهب اسلامی بودند و فرقهگرایی در افکارشان دیده نمیشد و تعصبهای جاهلی را برنمیتابیدند؛ اما در سنوات اخیر برخی افرادی که به اخوانالمسلمین انتساب دارند، نهتنها به فرقهگرایی و تفرقهجویی اقبالی نشان دادهاند؛ بلکه پیروان دیگر مذاهب اسلامی را تکفیر کردهاند. بدیهی است کشتار عدهای از شیعیان مصری و در رأس آنان شهید شیخ حسن شحاته، از علمای الازهر و رهبر عدهای از شیعیان مصر در زمان ریاست محمد مرسی، واقعه تأسفباری بود که اکثر نهادها، محافل و شخصیتهای مصری و در طلیعه آنها شیخ الازهر و مفتی مصر، آن را تقبیح و محکوم کردند. خسروشاهی میافزاید برخی رجال وابسته به اخوانالمسلمین که قبلاً طرفدار اتحاد و انسجام جوامع و ملل اسلامی بودند، در دام ارتجاع عرب و استکبار جهانی فرو غلطیدند و جنگهای طایفهای و عقیدتی را در جهان اسلام مطرح کردند و به کژراهه رفتند.12
زمانی یکی از مورخان معاصر درخصوص سوابق و کارنامه اخوانالمسلمین، نکاتی مورد تأمل مطرح کرده بود؛ از جمله آنکه این گروه افکار افراطی و تندرو داشتهاند.13
استاد خسروشاهی اینبار به حمایت از این تشکل برخاست و یادآور شد: اعضای این جمعیت هرگز چنین شیوهای پیش نگرفتند؛ بلکه مشی معتدلی داشتند و چون این مورخ آن را شبیه گروه منحرف، منحط و تروریستی فرقان دانسته بود، چنین اظهارنظری خسروشاهی را بهشدت عصبانی کرد و خطاب به وی گفت: در بیان مطالب دقت کنید. لابد میخواستید، از فدائیان اسلام نام ببرید؛ اما به سراغ یک فرقه جنایتکار تروریستی رفتید.14
ـ عقل و عاطفه
استاد خسروشاهی از عاطفهای قوی برخوردار بود؛ اما کمتر عطوفت خویش را بروز میداد و در برابر برخی بیمهریهای عدهای از اهل فضل و سیاست اگرچه آشفته میگردید؛ اما خردمندانه مقاومت میورزید و از این امور با کرامتهای اخلاقی و انسانی دفاع میکرد. عقل ایشان، بر عواطفش رجحان داشت و میکوشید، در مقابل مسائل چالشبرانگیز و ناراحتکننده و یا اموری که برنمیتابید، عاقلانه برخورد کند؛ همچنین در ابراز احساسات و حالات عاطفی، اعتدال را مراعات میکرد؛ حتی با اشخاصی که مناظرههای بحثبرانگیز و چالشزا داشت، روابط صمیمی برقرار مینمود. در طول گفتوگوهای جدی بهندرت برافروخته و خشمگین میشد. برخی مجلدات «مجموعه حدیث روزگار» حاوی پاسخ به کسانی است که در ایام شکلگیری و گسترش انقلاب اسلامی با آنان تفاهم نداشته است؛ اما بعد از سپری شدن این ایام با ایشان روابط دوستانهای برقرار ساخته است. میزان تحملش در شنیدن صدای مخالف بالا بود و با نوعی حلم و بردباری سعهصدر و وسعت نظر بحث را با او ادامه میداد؛ مگر اینکه طرف مقابل گفتوگو را به خشونت کلامی هتاکی و اهانت بکشاند. ایشان مراودهای همافزا با افرادی دارای افکار گوناگون داشت.
در موقعیتهای دشوار، نگرانکننده و تأسفبار برای کاهش ناراحتیهای دوستان و تسکین آلام آنان، نهایت تلاش خود را بهکار میبرد و میکوشید، ضمن همدردی با ایشان، بار سنگین و فرساینده اندوهشان را کم کند. هنگام پذیرایی از میهمان گرم، صمیمی، بامحبت، فروتن و بشاش بود. ضمن پذیرایی از تازهوارد، با چهرهای گشاده، نهایت صفا، اکرام و احترام با حافظهای قوی، بیان مطالب مستند، خاطراتی ناب و شنیدنی در کنار صداقت و صراحت در گفتار و پرهیز از تهمت، غیبت یا کشف اسرار دیگران، دیدار با او را غنی، پربار، بابرکت و فراموشنشدنی میساخت و با هدیهای که معمولاً یکی از جدیدترین آثارش بود، وی را بدرقه مینمود.15
از شفافیت صادقانه در کلام، گفتار و نوشتار برخوردار بود. هر کس با او آشنا میشد، فارغ از میزان تطابق فکری، فرهنگی و اختلاف در نظرات و دیدگاهها، بهدلیل این صداقت و صراحتی که در مرحوم استاد خسروشاهی میدید، برایش تکریم قائل میگردید.
در زمانهای که لاف زدنها، گوش فلک را کر میکرد و عدهای برای کاهی از تلاش، کوهی از تبلیغات به راه میانداختند در نهایت خاموشی و در کمال سکوت، کارهای مهم، سترگ، تأثیرگذار و تحملآفرین انجام میداد. در روزگاری که آتشفشان غرور، تشخص، تعین و شهوت شهرت، خاکسترهای سوزان خود را بر جامعه فرو میافکند، ایشان صادقانه و فروتنانه، بهدور از هرگونه هیاهوهایی قدمهای مفیدی برمیداشت و برای رفع گرفتاریها، تنگناها و معضلات حتی در گستره جهان اسلام پیشقدم بود.16
آن دانشور فداکار، اهل تعریف و تمجید، خودستایی و تملقگویی نبود و برای خوشآمد این و آن، مصاحبه نمیکرد و مطلبی بر زبان نمیآورد و قلم به دست نمیگرفت. معیارش، بیان حقایق، ثبت واقعیتهای مستند و مستدل، رفع ابهامها، اتهامات، تردیدها و تحریفات بود. به مذمت، نکوهشها و تلخگوییها اعتنایی نداشت. در پژوهش و نگارش تقوا را کاملاً مراعات میکرد. هنگام بیان خاطرات دقیق از جریانهایی که به دگراندیش موسوم بودند، ادب بحث و نفس را در نظر میگرفت؛ حتی اگر طرف مقابل به درشتگویی میپرداخت، هیاهو و جنجال راه میانداخت تا برخلافها، خطاها و مواضع مطرود و مذموم خویش سرپوشی بگذارد. مرحوم خسروشاهی در نهایت متانت و وقار و در عین حال بهشیوهای استدلالی و متکی بر اسناد و مدارک و قرائن و شواهد معتبر پاسخ میداد. این ویژگیها در کتابهای «درباره خاطرات مکتوب» و «تاریخنگاری معاصر و کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲» بهخوبی مشهود است.
انصاف علمی، فضایل اخلاقی و کرامتهای انسانی، به ایشان اجازه نمیداد، واقعیتهای مسلم را بهگونهای دیگر جلوه دهد، کم و زیاد کند و یا از برخی تحریفات که به منابع تاریخی راه یافته، بهسادگی عبور کند. وقایع و رویدادها را با شجاعت و قاطعیت بیان میکرد. برای خود حریم تصنعی قائل نبود و آداب و رسوم و تشریفات زائد و دست و پاگیر را که تعفن تکبر از آن برمیخاست، نمیپسندید و بههمین دلیل بهسهولت با اقشار گوناگون با وجود گرایشهای متفاوت ارتباط برقرار میکرد. به دیدار آنان میرفت و از آنان صادقانه دعوت بهعمل میآورد، از افکار و نظراتشان بهره میبرد و اگر هم نقدی بر اظهاراتشان داشت، با نرمی و ملایمت؛ اما آمیخته به منطق آن را مطرح میکرد و میکوشید، دیدگاههای دچار افراط و تفریط را اصلاح نماید.17
ـ کوچ ابدی
استاد فرزانه مرحوم خسروشاهی با آن روح خستگیناپذیر، وسعت و احاطه علمی و گستردگی فعالیت و حضور در عرصههای گوناگون فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن هم در گستره جهان اسلام و اینکه چنین تواناییها و کفایتهایی را با کرامتهای اخلاقی توأم ساخته و در زندگی عملی به ارزشهای الهی پایبندی داشت، جلوههایی از شخصیتی جامع و کمبدیل را از خود بروز داده بود.
تلاشهای فکری مداوم و خدمات فرهنگی و ترویجی بدون وقفه و قرار گرفتن در خط مقدم مرزبانی از حماسههای جاوید، از ذهن پرتکاپو، دل دریاصفت و نیز اهتزاز روح این عالم عامل خبر میداد؛ اما مرکب تن این وجود اوجگرفته به سوی ارتفاعات فرزانگی و منظومه فروزندگی را نمیتوانست تحمل کند؛ بههمین دلیل در طول زندگی با کسالتهای متعددی مواجه گردیده بود؛ چنانکه در سنین جوانی با اختلالی در دستگاه گردش خون روبهرو شد و با اقدام و وساطت آیتالله سیدمحمود طالقانی به کمک پزشکان حاذق معالجه گشت. با این وجود بخش زیادی از اوقات و نیروی ایشان صرف بستری گردیدن در بیمارستان، عملهای جراحی متعدد و مراجعه بیشمار به اطبای گوناگون میشد؛ اما بهرغم این گرفتاریها و فرسودگی قوای جسمی و آسیبپذیر گردیدن اعضا و جوارح، روحیهای بانشاط و انگیزهای قوی داشت و حتی در سنین سالخوردگی همچون جوانی نیرومند در قلمروهای قلمی، بیانی و قدمی حضوری مؤثر و مفید داشت؛ دستاندرکاران یکی از نشریات که زمانی درباره علامه مصاحبهای با مرحوم خسروشاهی نموده بود، میگوید: گفتوگو با استاد در روزهایی صورت گرفت که او در بستر بیماری بود و تقدیر از ایشان در همایش حکمت سینوی هم در غیابش برگزار شد؛ اما نام علامه طباطبایی باعث شد تا ایشان که سالهای زیادی را با ایشان زیست داشته است، متقاعد کند تا با مجله پنجره همکلام شود؛ اگرچه این نوشتار؛ نتیجه پرسش و پاسخ مکتوب است، باید بابت لطف استاد خسروشاهی تشکر کنیم که در این احوال جسمی ما را یاری داد.18
سرانجام روز پنجشنبه هشتم اسفند 1398 مطابق سوم رجب ۱۴۴۱ که مقارن با سالروز شهادت امام هادی(ع) بود، به سوی معبود پر کشید. رحلت دانشور فرهنگپرور و پژوهشگر نامآور مرحوم استاد سیدهادی خسروشاهی موجی از تأثر و تأسف را در میان دوستان و یاران و آشنایان ایشان برانگیخت. به این مناسبت مقام معظم رهبری، مراجع عظام تقلید، علما، فضلا و مدرسان حوزوی شخصیتهای کشوری و رؤسای برخی مؤسسات علمی، تحقیقاتی و فرهنگی، آموزشی و دانشگاهی، پیام تسلیتی صادر نمودند و این ضایعه اسفانگیز را به اصحاب علم و فرهنگ، دوستان، مقربان و بستگان، بهویژه خانواده و بازماندگانش تسلیت گفتند و از پیشگاه خداوند متعال برای آن عالم فرهیخته و روحانی مبارز، رحمت واسعه و علو درجات و برای بازماندگانش صبر و اجر مسئلت داشتند.
...................
پینوشتها
1. زندگی و خدمات علمی و فرهنگی خسروشاهی، ص ۵4 - ۵3؛
2. گفتوگو با استاد خسروشاهی، روزنامه جوان، ۲۵ تیر ۱۳۹۳؛
3. فلسفه نهضت حسینی، مقاله سیدهادی خسروشاهی، ص ۱۴5 - ۱۴0
4. یادداشت سردبیر (خسروشاهی) مجله نسل نو، شماره چهارم، ص ۲؛
5. مجله جوانان، 6 آذر ۱۳۵۴، ص ۱۴؛
6. ماهنامه پیام شادی برای نسل نو، شماره ۵، ص ۲۵ و ۵۱؛
7. نک: باستانگرایی در دوره پهلوی، ص ۱۰۸ - 20؛
8. مجله درسهایی از مکتب اسلام، سال دوم، شماره سوم، ص ۶3 - ۶0، مجله نسل نو، سال دوم، شماره ۱۲ ص ۴؛
9. خاطرات مستند سیدهادی خسروشاهی درباره جمالزاده، ص ۱۸ و ۶۲؛
10. خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی، ص ۲۰۰ و ۴۹۰؛
11. نک: مجله مجموعه حکمت، دیماه ۱۳۳۸، شماره ۴۹؛
12. نک: مقاله توطئه تغییر خط، سیدهادی خسروشاهی، مجله مکتب اسلام، سال هفتم، بهمن ۱۳۴۴؛
13. اقتباس و مأخوذ از مصاحبه خسروشاهی با هفتهنامه آسمان، شماره ۵۱ و نیز گفتوگو با خسروشاهی، ماهنامه فرهنگ اسلامی، دوم شهریور ۱۳۹۳؛
14. مصاحبه خسرومعتضد درباره اخوانالمسلمین، روزنامه جوان، دهم تیر ۱۳۹۸؛
15. برگرفته از نامه مورخه ۱۱ تیر ۱۳۹۸ خسروشاهی به روزنامه جوان؛
16. نشریه حریم امام، شماره ۴۴۱، ص ۴؛
17. زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحوم خسروشاهی، ص ۳۸، ۴۰، ۷۸،۱۰۳ و ۱۰۸؛
18. مجله پنجره، سال اول، شماره ۲۳، آذر ۱۳۸۸ ص ۷۸؛