( 0. 0 )

نکته‌ای که می‌باید در مرام مرحوم والد به آن تأکید کرد، رفتار فراجناحی ایشان است. اگرچه ایشان در فعالیت‌های سیاسی پیش از انقلاب و پس از آن حضوری مستمر داشته‌اند؛ اما این نکته را نباید با سوگیری‌های نامطلوب جناحی و حزبی برابر دانست...

ـ سیاست‌‌‌هایی فراجناحی

نکته‌ای که می‌‌باید در مرام مرحوم والد به آن تأکید کرد، رفتار فراجناحی ایشان است. اگرچه ایشان در فعالیت‌‌‌های سیاسی پیش از انقلاب و پس از آن حضوری مستمر داشته‌اند؛ اما این نکته را نباید با سوگیری‌‌‌های نامطلوب جناحی و حزبی برابر دانست. در زمانه‌ای که فعالین انقلابی، مراجع غیرهمسو را مورد بی‌توجهی قرار داده و بعضاً نامهربانانه با آنها مواجه می‌شدند؛ اما مرحوم والد هیچ‌گاه به‌بهانه‌ اختلافات سیاسی، روی از دیگران برنتافتند. یک گرایش سیاسی سبب نمی‌شد که به دیگر افراد غضب کنند. اگر انقلابیون به‌واسطه سکوت برخی مراجع عظام تقلید، نسبت به ایشان بی‌مهری می‌کردند؛ اما سید ما این رویّه را مقبول نمی‌دانست.

ایشان همین رویکرد را پس از پیروزی انقلاب نیز در پیش گرفت. اگرچه به مراودات سیاسی اقدام می‌کرد؛ اما نیازهای فرهنگی را در نظر داشت. اگر سیاسیون به مهندس مهدی بازرگان بی‌مهری کردند، اگر سحابی‌ها را مورد هجمه قرار دادند؛ اما مرحوم پدر با وجود اختلافات سیاسی، هیچ‌گاه روی از این مبارزان سابق بر نتافت و به چنین حُباب‌‌‌های سیاسی گرفتار نیامد. بَحر عمیقی را برگزیده بود که با نزاع‌‌‌های سیاسی تلاطمی در آن پیدا نمی‌شد.

از دیگر ویژگی‌‌‌های منش سیاسی مرحوم والد می‌باید، به این نکته‌ اشاره کرد که ایشان ارتباطات نزدیک با اصحاب سیاسی داشتند. به منش فکری و اندیشه‌ای آنها به‌خوبی واقف بودند. از همین رو بود که برخی مصائب سیاسی را پیش از بروز و تحقق بیرونی به دیگران گوشزد می‌کردند. به‌عنوان نمونه، زمانی که ماجرای کاندیداتوری ابوالحسن بنی‌صدر پیش آمد، ایشان از مخالفان بودند. با مسئولان و تأثیرگذاران بسیاری این مخالفت خود را در میان گذاشتند تا بتواند مانع از یک معضل سیاسی شوند.

این توصیه‌ مرحوم پدر از آنجا برمی‌آمد که وی با مبانی فکری و فرهنگی اصحاب سیاسی آشنایی داشت. به‌صرف شعارهای زیبای انتخاباتی بسنده نمی‌کرد. می‌دانست که بازی‌‌‌های سیاسی است. گاه به ترفندهایی پناهنده می‌شوند تا دل مردمی را بربایند و کسب وجهه کنند و بر کرسی سیاست تکیه زنند؛ اما التفات بر مبانی فکری و آشنایی با سابقه‌ فرهنگی، سبب می‌شود که در سیاست نیز به‌نیکی قدم گذاریم و از انحراف پرهیز دهیم.

مرحوم پدر بسیاری از دعواهای سیاسی را خالی از دغدغه‌ اجتماعی می‌دانست. بعضاً کسب قدرت را نهایت هدف سیاسیون می‌دانست. معتقد بود که از این نزاع‌‌‌ها هیچ خیری برای مُلک و ملت برنمی‌خیزد.

بسیاری از این مجادلات سیاسی را به‌تعبیر امام خمینی(ره) خالی از دغدغه‌های دینی و خدایی می‌دانستند. شاید به‌همین خاطر بود که تأکید داشتند تا عبارت امام خمینی(ره) در صفحه نخست نشریه «بعثت» نگاشته شود که: «دعوای ما دعوایی نیست که برای خدا باشد... همه ما از گوشمان بیرون کنیم که دعوای ما برای خداست؛... دعوای من و شما و همه کسانی که دعوا می‌کنند، همه برای خودشان است». مرحوم پدر این تعابیر امام را گویای حال و روز این ایام نیز می‌دانست و به آن تأکید داشت.

مرحوم پدر با طیف‌‌‌های مختلف فکری مراوده داشت. همان‌گونه که تمام‌قامت به حمایت از امام خمینی(ره) برخاسته بود و در مبارزات سیاسی ایشان را همراهی می‌کرد، با دیگر مراجع نیز مرتبط بود. ایشان تقسیم‌بندی‌های چپ و راست و اصلاح‌طلب و اصول‌گرا را به رسمیت نمی‌شناخت. وقتی که اختلاف میان دو طیف فکری حوزوی در گرفته بود، ایشان هیچ‌گاه خود را محدود به تشکل‌‌‌های «روحانیون» و «روحانیت» نکرد. مرام حق‌جویانه را بسی برتر از سلوک جناحی و سیاست‌مدارانه می‌دید. از همین رو بود که هیچ جریان و دسته‌بندی سیاسی و حوزوی نمی‌توانست او را در زیر تابلوی خود تفسیر و تحلیل کند. با همین روحیه بود که وقتی نشریات و گروه‌های مختلف سیاسی از ایشان درخواست مصاحبه و مقاله‌ای داشتند، وی با رویی گشاده پاسخ‌گو بود. در این میان تمایزی میان نشریات اصول‌گرا و اصلاح‌طلب نمی‌گذاشت. چه تندروترین مجلات طیف راست و چه رادیکال‌ترین نشریات جناح چپ را پاسخ می‌گفت. همین روحیه سبب برخی اعتراض‌‌‌ها شده بود. برخی نشریات پس از دیدار با پدر چنین اعتراض می‌کردند که چرا شما با خط مقابل هم مصاحبه می‌کنید؟ ایشان اما در پاسخ می‌گفت: سخن حق و نظرات را باید بدون ملاحظات بیان کرد و از تمامی ظرفیت‌‌‌های جامعه در عرصه اندیشه استفاده نمود.

ـ آزاد فکری و آزاداندیشی

آزاداندیشی اگرچه این روزها به‌عنوان ویترین یک اندیشه مورد توجه است؛ اما گاه افرادی این شعار را سر می‌دهند که خود کوچکترین اجازه‌ای به رأی مخالف نمی‌دهند. گاه این شعارها چنان لقلقه‌ لسان می‌شود که از اَرج و منزلت واقعی و حقیقی آن می‌کاهد. آزادفکری می‌باید از دایره‌ شعارها بیرون بیاید. باید به‌عنوان بستر و مبنایی فکری مورد تکریم قرار گیرد که اگر چنین شود، قدرت مواجهه با اندیشه‌های دیگر نیز فراهم می‌گردد.

مرحوم پدر بر همین مبنا به عرصه‌ اندیشه قدم می‌گذاشت. اگر مبنا و بنیاد فکر ایشان بر آزاداندیشی نبود، لاجرم توان ارتباط با سایر نحله‌های فکری را نیز نمی‌داشت. نمی‌توان داعیه‌ گفت‌وگو با سایر مکاتب را داشت؛ اما بنای سخن را بر آزاداندیشی استوار نکرد. والد معظّم بسیار هم از این حیث مورد طعن قرار گرفت. خود ایشان نقل کرده بود که: «در حوزه‌های علمیه، قشری ارتجاعی داشتیم که می‌گفتند: سیدقطب سنی1 است و ما را متهم می‌کردند به تسنن یا توهّب و از این برچسب‌ها؛ اما ما نه به دنبال مقام و پستی بودیم که از این اتهامات بترسیم و نه اهمیتی می‌دادیم که مثلاً به پیرمرد محترمی وقتی سلامی می‌کردیم، جواب سلام ما را نمی‌داد. ما به این برخوردها عادت کرده بودیم. نگرانی نداشتیم؛ نه اینکه نیاز مالی نداشتیم؛ اما چون قانع بودیم، این مسئله تأثیری در هدف ما نداشت و از کارمان باز نمی‌داشت».

از این تعابیر مرحوم والد، به‌خوبی می‌توان موضع ایشان را دریافت. هیچ‌گاه در عرصه اندیشه از در احتیاط و یا مجیزگویی برنمی‌آمد؛ ذهن آزاد و فکر حُرّ را به ارمغان می‌آورد. نکند که فکر و اندیشه‌اش محدود و محصور در یک طیف خاص و مشخص قرار گیرد. ایشان هیچ‌گاه خود را ملزم به تبعیت از یک نحله فکری نکرد. هر کجا تشخیص می‌داد، سخن خود را ابراز می‌داشت و از طعن طاعنان و بغض حسودان هم ابایی نداشت.2

مرحوم پدر راه تحقق اهداف اسلام را در لابه‌لای آزاداندیشی می‌دانست و تا آخرین روز حیات خود بدان ملتزم بود. او ترجیح داد تا در طایفه‌ احرار بماند؛ هرچند که مورد بی‌مهری قرار گیرد و گاه بر او غضب شود.

ـ آیت الله خسروشاهی(ره) و انتخابات

آیت الله سید هادی خسروشاهی(ره) با وجود انتقاداتی که به عملکرد دستگاههای نظارتی و اجرایی داشتند اما در همه انتخاباتهای جمهوری اسلامی شرکت کرده و رای دادند. ایشان حتی در آخرین روزهای حیات خود و با وجود کسالت و نقد جدی به بعضی رفتارها! در انتخابات مجلس شورای اسلامی که دوم اسفند 1398 برگزار شد نیز شرکت کردند.

نگاه و موضع مرحوم والد درباره دسته بندی ها و فضای سیاسی کشور یک نگاه فراجناحی و دلسوزانه بود، ایشان در بخشی از یادداشت کوتاه خود با عنوان (دعوای ما برای کیست) چنین نوشته اند:

آرزو کردم ای كاش روحیه عفو و اغماض و برادری و همدلی از نو بر جامعه ما حكومت كند. و دعواها و هواهای نفسانی، تحت عناوین موهوم، «برای اسلام»، «برای خدا!» و در راه «دفاع از ارزش‌ها» و برای «انقلاب» بر ما حاكم نشود.

 و با عنایت حق تعالی، از این دعواها و عناوین تفرقه‌انگیز: چپ و راست، اصولگرا و محافظه‌كار! اصلاح‌طلب و لیبرال! و امثال اینها، دست برداریم و به برادری و صدق، صفا و مهرورزی واقعی اوائل انقلاب برگردیم!...

ـ فعالیت‌های گسترده در مصر با ابعادی ناشناخته

فعالیت‌ها و ارتباطات مرحوم والد بسیار گسترده‌تر از آنی است که فکر می‌کنیم. متأسفانه این فعالیت‌‌‌ها کمتر جایی بیان شده است؛ البته شاید ابوی برخی فعالیت‌‌‌‌ها را جسته و گریخته در جاهایی گفته باشند؛ به‌عنوان مثال، بیش از 55 عنوان کتاب در حمایت و رفع شبهه از شیعه -در زمانی که ایشان در قاهره بودند- توسط خود ایشان چاپ شده است؛ اما به‌عنوان پشت صحنه؛ یعنی مشخص نبود که ایشان اقدام به انتشار این کتاب‌‌‌ها کرده است. کتاب‌های مختلفی بوده که از آنها یک نسخه در کتابخانه شخصی ایشان موجود است. نمونه‌‌هایی وجود دارد که به‌طریقی پولی را می‌رساندند و مقدمات چاپ کتاب‌‌‌ها را فراهم می‌کردند. حتی بعضاً با شیعیان مصر ارتباط نمی‌گرفتند. می‌گفتند: ما نباید آنها را اذیت کنیم و برایشان حساسیت ایجاد شود. می‌گفتند: بگذاریم فعالیت‌‌‌ها به سرانجام برسد؛ اما اگر اسمی هم نیاید و گفته نشود، منعی ندارد. معتقد بودند، در این گمنامی‌ها بهتر می‌توان به انجام فعالیت پرداخت. وقتی که حساسیت‌‌‌ها زیاد شود، کارها هم به‌سختی پیش می‌رود. در موارد مختلفی ایشان این‌گونه عمل می‌کردند.

در این میان، ارتباط ایشان با الازهر مصر و شیخ الازهر یک ارتباط فوق‌العاده بود. ایشان تقریباً دو سه هفته یک بار با شیخ الازهر جلسه خصوصی داشتند. جلساتی بود که هیچ ربطی به مناسبات رسمی نداشت. حتی یک سال در ماه مبارک رمضان جلسه قرآنی بود و آنها می‌خواستند در حضور شیخ الازهر و مفتی، از شخصیت‌های قرآنی تجلیل کنند. مرحوم والد را هم دعوت کردند به این عنوان که جوایز را بدهد. این یک مسئله بسیار خاصی بود که یک روحانی شیعه، به قاهره و الازهر برود. فشارهای امنیتی مصر بسیار زیاد بود. با حضور ایشان در مصر از اساس مخالف بودند. به‌خاطر اینکه می‌گفتند: این فرد، حامی خالد اسلامبولی بوده و به-اصطلاح ضد جمال عبدالناصر است. شاید حدود یک سال طول کشید تا موافقت گرفته شد که ایشان به قاهره بروند. همزمان ایشان حتی با ناصری‌‌ها و مبارکی‌‌ها هم ارتباط داشتند.

 یک کار دیگری که ایشان در قاهره انجام می‌‌دادند، این بود که تقریباً تمام نشریات معتبر را تهیه می‌‌کردند. هر جا که به انقلاب اسلامی، به شیعه و به امام خمینی(ره) تعرّض می‌‌شد، ایشان پاسخ می‌‌دادند. جالب است که شاید بخش عمده‌ای از فعالیت‌‌های بعد از ظهرهای ایشان تا شب، همین امر مهم بود. حالا چرا بعد از ظهرها؟ برای اینکه از وزارت خارجه‌ وقت، برای ایشان نامه آمد که پاسخ دادن به این مسائل، جزء وظائفتان نیست. اگر می‌خواهید از تایپیست دفتر حفاظت منافع استفاده کنید، با هزینه خودتان در ساعتی غیراداری، استفاده کنید. ایشان می‌گفتند که من کارها و وظایف خودم را انجام می‌دادم. مگر دفتر حفاظت منافع، از جهت کارهای عادی و اداری، چقدر کار داشت؟! برخوردی که در مصر با ایشان می‌شد، برخورد به‌عنوان سفیر بود، نه دفتر حفاظت منافع؛ اما برخورد در ایران!...

ـ رسالت فرهنگی

عمده فعالیت مرحوم والد بر محور رسالت فرهنگی بود. نداشتن دغدغه در عرصه‌ فرهنگ را برابر با ناکارآمدی می‌دانست. معتقد بود که در میدان فرهنگ، ابتدا می‌باید رغبت و اضطراب این عرصه به جان آدمی بیفتد. ابتدا باید شوق به این میدان، خواب و خوراک را از انسان بزداید. در مرحله‌ بعد باید رسالتی بر شانه‌های خود احساس کند. معتقد بود کسی که شوق به این عرصه را ندارد، نمی‌تواند در این جولانگاه موفقیتی به دست آورد. اولین قدم، شوق و رغبتی است که بر جان انسان می‌نشیند. اگر این رغبت در انسان به‌وجود آمد، آنگاه باید رسالتی برای خود احساس کند.

پس از این مرحله است که می‌باید به کسب دانش بپردازد. باید جدیدترین و نیکوترین راهکار گسترش فرهنگ را بیاموزد. بدون دانش نمی‌توان بی‌مهابا به این عرصه وارد شد. از همین رو بود که بارها اصحاب فرهنگی‌ای را که داعیه‌ گسترش دین در جامعه داشتند، نقد می‌کرد که راهکار صحیح تبلیغ دین را نمی‌دانند. بارها به نحوه‌ نگرش آنها به تبلیغ دین در جامعه اعتراض می‌کرد. معتقد بود، معرفی دین نیاز به ظرافت‌‌‌هایی دارد. نمی‌توان به صرف رؤیت یک روایت، به ناپخته‌ترین وجهی بر منبر تبلیغ نشست و سودای ترویج دین داشت. گاه از همین موضع، رسانه‌های عمومی را نقد می‌کرد و راهکارشان را ناصواب می‌دانست.

مرحوم پدر خود در این عرصه روز از شب نمی‌شناخت. با اغلب نشریات و مجلات از سال 1332 همکاری داشت. از جمله آنها مکتب اسلام، مکتب تشیع، سالنامه مکتب جعفری، راه حق، ندای حق، وظیفه، مجموعه حکمت، نور دانش، آئین اسلام، آستان قدس، نسل نو، نسل جوان، پیکار، مهد آزادی، اندیشه و .... بود.

خود ایشان بانی بعضی از مجلات شد. بسیاری از مواقع، در این عرصه خود متحمل ضررهای مالی شد؛ اما رسالت خود را می‌دانست و پای پس نمی‌کشید. این رسالت را نه‌تنها در ایران که با گستره‌ نگاهی که داشت، در سایر ممالک دنیا نیز به انجام می‌رساند. ‌

مجله «العالم» را ایشان در انگلستان راه‌اندازی کردند. در طرح مجله «العالم» آن زمان می‌‌گفتند که ما برای دفاع از نظام، نیاز به نشریه داریم و صدام دارد به ده‌‌ها روزنامه و مجله پول می‌‌دهد و مطالبی به‌نفع خودش و علیه ایران منتشر می‌‌کند. در ایران، متأسفانه تشکیلات فرهنگی و سیاسی وزارت خارجه، اصلاً این تمایل را نداشتند. حتی اصلاً این فکر را نداشتند که باید پاسخی بدهند. ایشان می‌‌گفتند: من مرتب می‌‌گویم: نشریاتی مانند القدس‌العربیه، الشرق‌الاوسط، الشراع و نشریات دیگر که در کشورهای اروپایی یا عربی بود، دارند ایران را می‌زنند. دارند انقلاب را می‌‌زنند. ما هم باید یک کاری بکنیم. این‌طور بود که راه‌اندازی «العالم» واقعاً با خون جگر همراه بود. یک کار بسیار سختی بود. بعضی از بدهی‌‌های مجله را ابوی از جیب خودشان می‌‌پرداختند؛ البته با افتخار. معمولاً غالب کارها را که انجام می‌‌دادند، مستقل و از هزینه شخصی بود؛ ولی حالا در مجله «العالم» و بعضی از این کارها توانستند، بودجه‌ای را از داخل تهیه کنند.

با همین دغدغه‌مندی‌ها بود که امام خمینی(ره) در اوائل انقلاب، ایشان را به نمایندگی خود در وزارت ارشاد برگزیدند. با همین رسالت فرهنگی نیز در دیگر کشورها حضور می‌‌یافت و می‌‌کوشید تا رویکردهای فرهنگی را به انجام برساند.

وی می‌دانست که چه آثاری را باید در جهان غرب و یا جهان عرب ترجمه کرد و به دست مردم رساند. از همین رو بود که به گزینش آثار اقدام می‌کرد. بر این مهم توجه می‌داد که انتشار تمامی آثار اسلامی در جهان غرب ضرورتی ندارد. ذائقه‌ مخاطبان را می‌باید دریافت و سپس کالای فرهنگی را به دست آنها سپرد.

مرحوم والد در مدت اقامت در قاهره، مباحثی را ترتیب می‌داد، کتبی را منتشر می‌کرد تا اختلافات مذهبی فروکش کند. این اختلافات را سمّ مهلکی برای جهان اسلام می‌دانست. به‌انحاء مختلفی از آن بیم و پرهیز می‌داد. بنیان بسیاری از این اختلافات را نیز عدم شناخت و درک صحیح از مکتب‌‌‌های دیگر می‌دانست. از همین رو بود که کوشید تا بسیاری از آثار شیعی را به دست مخاطبان و مخالفان برساند.

ـ اعتقاد به فعالیت گروهی در سطح جهانی با هدف معرفی معارف اهل‌بیت(ع)

مرحوم پدر(رض) در مقدمه ترجمه کتاب «امام علی(ع) صدای عدالت انسانی» چاپ سال 1380 ـ 1379 که سال امام علی(ع) هم اعلام شد، نکات مهمی دارند. شاید اصلاً به این قسمت از حرف ایشان توجه نشده باشد. ایشان آنجا پیشنهاداتی می‌دهند برای کارهای بزرگی که شروع می‌شود و ناقص می‌ماند.

 در مورد نهج‌البلاغه و جمع‌آوری مجموعه کامل سخنان امام علی(ع) ایشان می‌‌گویند: خیلی ناقص است. ما باید اول عربی را تمام کنیم. این کار هم به‌صورت هیئتی باید انجام شود. باید به‌شکل جمعی و گروهی و پس از تحقیق و بررسی کامل اسناد و مدارک، عملی گردد تا ارزش یک کار تحقیقی در سطح جهانی را پیدا کرده و عملی مثبت و در خور شأن و مقام امام علی(ع) باشد. از طرفی اگر این اقدام به‌طور دسته‌جمعی انجام شود، از خطاها و اشتباهات کارهای فردی و اعمال سلیقه‌‌‌‌های شخصی در امان خواهد بود. اگر کار تحقیق گروهی در مرحله‌ای متوقف گردید، گروه دیگری دنباله کار آنها را خواهند گرفت تا به نتیجه نهایی برسند. بی‌تردید این اشتباه محض است که افراد فاضل و تحصیل‌کرده‌ای که عشق و علاقه به این کار دارند، به‌طور پراکنده و دور از هم و حتی بدون اطلاع از کیفیت کار یکدیگر، نیروهای خود را صرف این کار پُرارزش بنمایند. یکی از عمده‌ترین عوامل موفقیت دیگران در کارهای تحقیقی و علمی این است که اگر یکی یا دو نفر یا گروهی تحقیقاتی را در زمینه‌ای آغاز کرده و به نقطه‌ای رساندند، نفر دوم یا گروه بعدی علاقه‌مند به آن رشته، تحقیقات قبلی را از آن نقطه ادامه بدهد؛ ولی متأسفانه در برخی جوامع علمی ما، اگر محققی به‌عللی نتوانست کار خود را ادامه بدهد، نفر بعدی دنباله تحقیقات او را نمی‌گیرد. برای اینکه نام خود را محفوظ بدارد، خود شخصاً از مراحل نخستین تحقیق، کار را از نو آغاز می‌کند. این فردگرایی در تحقیق اگر در علوم مادی شرق و غرب و میان دانشمندان‌شان وجود داشت که ندارد، کار آنها را می‌شد، به‌نحوی توجیه نمود؛ ولی در یک کار تحقیقی، علمی و مذهبی نمی‌توان آن را مورد رضای خدا قلمداد کرد. جای شگفتی است که دانشمندان شرق و غرب مادی در تحقیقات علوم محض، با یکدیگر همکاری و هم‌فکری می‌کنند و نتیجه پژوهش‌های خود را در اختیار یکدیگر قرار می‌دهند؛ ولی پیش‌قراولان علوم اسلامی و انسانی که عرصه‌های بکر و دست‌نخورده فراوانی در اختیار دارند و می‌توانند با تعاون و همکاری، کارهای ارزنده‌ای برای جهانیان عرضه بدارند، حتی کوچکترین آگاهی از نوع کار و کیفیت کاری که آغاز کرده‌اند، ندارند. ناگهان می‌بینیم که چند نفر در زمان واحد، به ترجمه یک اثر پرداخته‌اند؛ درحالی‌که آثار بی‌شمار قابل ترجمه دیگر همچنان در گوشه‌های کتابخانه‌ها خاک می‌خورند.

ـ منتقد تجاری‌نویسی و تأسیس فئودالیسم تحقیقاتی

مرحوم والد در مقدمه ترجمه کتاب امام علی(ع) صدای عدالت انسانی ،همچنین به تجاری‌نویسی و فئودالیسم تحقیقاتی اعتراض می‌کنند.

 ایشان این‌گونه می‌نویسند: «تحقیق و ترجمه صحیح و کامل، تلاش و کوششی پیگیری و عشق و علاقه‌ای خاص می‌خواهد و باید با افرادی که صلاحیت این کار را دارند، با اقدام جمعی خود، از کارهای حرفه‌ای و سفارشی در این زمینه‌ها ـ که بیشتر جنبه تجاری دارد ـ جلوگیری به‌عمل آورند و اجازه ندهند که یک شخص ناآشنا و بیگانه با زبان عربی، به ترجمه نهج‌البلاغه بپردازد. این پیشنهادی است صادقانه و مخلصانه برای کسانی که می‌خواهند صمیمانه در نشر تعالیم امام علی(ع) گام بردارند و آنهایی که به فکر ایجاد فئودالیسم تحقیقاتی و تأسیس تراست مطبوعات مذهبی هستند، باید بدانند با اقدام خود سدّی در راه نشر حقیقت و فضیلت ایجاد کردند و قبل از همه علی(ع) از کار آنها رضایت نخواهد داشت».

ـ احیای اندیشه‌ها

سید ما! بر این باور بود که بسیاری از عدم آگاهی‌ها از آنجا نشأت می‌گیرد که رأی گذشتگان را به‌خوبی در نیافته‌ایم. بسیاری از معضلات و مشکلات جهان اسلام، می‌تواند با تأمل در اندیشه متفکران گذشته نیز حل شود؛ اما دریغا که بسیاری از این آراء و آثار، مغفول مانده و به دیده‌ عنایت در آنها نگریسته نمی‌شود. شرط اول قدم این است که شناخت صحیحی از آثار آن فرهیختگان به دست آوریم.

در همین راستا مرحوم پدر به احیای آثار گذشتگان اقدام ورزید. آثار اعاظمی چون علامه طباطبایی، سید جمال‌الدین اسدآبادی، آیت‌الله کاشف‌الغطاء، حاج سراج انصاری، سید محمدمحیط طباطبایی، سیدغلامرضا سعیدی، محمد نخشب و دیگرانی از اصحاب فکر و فرهنگ را احیاء کرد. بر این باور بود که فردی چون علامه طباطبایی که خود محیی‌النفوس است؛ لاجرم ترویج آثارش به سلامت بیشتر جامعه نیز مدد می‌رساند.

ایشان در این اقدام خود می‌کوشید تا تصویری حقیقی از اندیشه‌ها ارائه دهد و دیگران را از انتساب‌‌‌های ناروا و برخی سخنان ناصواب حول شخصیت آن اندیشمند باز دارد.

همچنین می‌کوشید، جنبه‌هایی از اندیشه آن متفکر را برجسته کند که به کار امروزیان می‌آید. آن سخنانی را مورد توجه قرار دهد و بر آن انگشت بگذارد که معضلی از امروز جهان اسلام را می‌زداید. او اگرچه می‌کوشید تا نکته‌ای از آثار آن فرهیختگان از قلم نیفتد؛ اما بر آن بود تا اندیشه‌ای را معرفی کند که پاسخی به مشکلی از جهان امروز را بیان کرده است.

و این ضرورت امروز ماست. محیط فعالیت‌‌‌های مجازی را بنگرید تا به ضرورت این اقدام وقوف بیشتری بیابید. بسیاری از سخنان، منتسب به افرادی می‌شود که اساساً نه چنان سخنی بر زبان رانده‌اند و نه تأملی در آن زمینه داشته‌اند. جمله‌ای و عبارتی و ادعایی به فردی نسبت داده می‌شود که اساساً با ساختار اندیشه‌ای او موافقتی ندارد. رأی‌ای به فرهیخته‌ای منتسب می‌گردد که فرسنگ‌‌‌ها از مرام و مسلک و اندیشه‌ او به‌دور است.

بیش از اینها، سخنانی به اسلام، پیامبر(ص) و ائمه(ع) نسبت داده می‌شود که نه رد پایی در کلام معصومین(ع) دارد و نه صبغه‌ای از اسلام واقعی بر آن نشسته است. این ماجرای پرآشوب دنیای ماست. از هر مأذنه‌ای بانگی برمی‌آید. غافل از اینکه صدای حق مغفول مانده و به حاشیه رانده شده است. حتی بسیاری از فرهیختگان عرصه علمی هم سخنانی عنوان می‌کنند که در رجوع به اصل آثار، خبری از آن نمی‌یابیم.

مرحوم والد این فضا را سال‌‌‌ها پیشتر می‌دید و در مورد احیای بسیاری از آثار برآمد. این رویکرد و این مجاهدت ایشان اگر زمانی چندان مورد توجه واقع نشده و ضرورت آن درک نشد؛ اما امروزه ضرورت آن ملموس گشته است. باید سخن و کلام حقیقی را دریافت و سپس به نقد و بررسی آن اقدام نمود. این رویّه‌ای است که مرحوم خسروشاهی به آن اقدام نمود و طریق صحیح را نشان داد.

ـ قدم در راه تقریب

مرحوم پدر تقریب مذاهب را یکی از راهکارهایی می‌دانست که می‌تواند، مانع از انحطاط مسلمین شود. وی یکی از علل اختلاف‌ها و نزاع‌‌‌ها را عدم شناخت صحیح و دقیق از مکاتب و مذاهب دیگر می‌دانست.

او بر این باور بود که برخی سخنان و تعابیر به شیعه استناد می‌شود؛ درحالی‌که هیچ رد پایی از آن ادعا در متون ما وجود ندارد. برای جلوگیری و ممانعت از این رویّه ایشان بر آن بود تا متون اصیل شیعه را معرفی کند. از همین رو بود که به احیاء و انتشار بسیاری از آثار اصیل اسلامی همت گمارد.

ایشان هم آثار عالمان شیعی را منتشر می‌کرد و هم از علمای اهل سنت کتاب‌‌‌هایی را نشر می‌داد. هم آثار علامه طباطبایی و کاشف‌الغطاء را به بحث و تحقیق می‌گذاشت و هم آثار عالمانی از اهل سنت را...

ایشان در راه تقریب، بسیاری از الگوهای فکر دینی را نیز معرفی می‌کرد و تأسی از آنها را درمان درد امروز می‌دانست. افرادی چون امام خمینی، آیت‌الله‌العظمی بروجردی، حسن‌البنا، امام موسی‌صدر، شیخ محمد شلتوت و سید جمال‌الدین اسدآبادی از این جمله بودند که شیوه و منش آنها را در تقریب مذاهب می‌پسندید. بر این باور بود که صرفاً با گفت‌وگو و تعاملی دو طرفه می‌توان این اختلافات را به‌سامان کرد.

مرحوم پدر به‌انحاء مختلفی می‌کوشید تا علمای شیعه و سنی، آثار یکدیگر را در مطالعه بگیرند و ابتدا به اصل سخن آن مذهب واقف شوند. از همین رو بود که کتاب «طبقات‌الفقهاء» که زیر نظر حضرت آیت‌الله سبحانی نگارش یافته بود را با خود به مصر برد و به محمد سیدطنطاوی ـ عالم و شیخ الأزهر ـ تقدیم کرد. پس از بررسی این کتاب، شیخ الأزهر نامه تقدیرآمیزی برای آیت‌الله‌العظمی سبحانی نوشت و از نگارش این کتاب که به همه مذاهب به یک چشم نگریسته شده است، اظهار خوشبختی و خشنودی نمود.

مرحوم والد می‌دانست که کدام آثار را باید برجسته کرد و بر چه اموری توجه نمود تا این اختلافات را کمتر کند. او در راه تقریب، از شعار دادن هم ابراز بیزاری می‌کرد. برخی داعیه‌داران تقریب، صرفاً به برگزاری همایش‌ها با هزینه‌های کلان بسنده می‌کنند. گاهی یک هفته را به این امر اختصاص داده و در و دیوار شهر را با عکس‌‌‌هایی در این خصوص مزیّن می‌کنند؛ اما این شعارها وقتی به ثمر می‌رسد که مبنای عملکرد مناسبی باشد.

مرحوم پدر بارها به این حرکت‌‌‌های نمایشی اعتراض می‌کرد. گاهی در همایش‌‌های کنفرانس وحدت اسلامی برخی نکات را مطرح کرد و سپس صراحتاً اعلام می‌کرد که اگر قرار است، به این نکات عمل نکنید، بهتر است چنین کنفرانسی را هم برگزار نکنید. به نتیجه و خروجی‌‌‌های این‌گونه از کنفرانس‌ها و همایش‌‌‌ها نظر داشت. صرف برگزاری یک همایش و سخنرانی‌های عدیده را بسنده نمی‌دانست.

مرحوم والد معتقد بود که تقریب را می‌شود به مفهوم گفت‌وگو و تبادل آراء و افکار معرفی کرد. بر این باور بود که منطق گفت‌وگو لُبّ لُباب سخن دین است. قرآن هم به آن تأکیدهای بسیاری کرده است. اگر دو مذهب بخواهند یکدیگر را بشناسند، چاره‌ای جز گفت‌وگو نیست. از این طریق بسیاری از شبهات و توهمات نیز از میان می‌رود.

وی با این توصیه‌ها و تأکیدات مکرر بود که تقریب در اندیشه و وحدت در عمل را خواستار بود. مرام استاد خسروشاهی مَنشی تقریبی بود؛ نه صرفاً تقریب میان دو مذهب؛ بلکه در رفتار و سلوک خود نیز می‌کوشید تا این رویکرد را در پیش گیرد و میان نحله‌های مختلف فکری گفت‌وگویی تدارک بیند و تقریبی حاصل آورَد. بی‌جهت نیست که مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نیز در پیام تسلیت خود این ویژگی ممتاز ایشان را برجسته دیده و بدان تأکید می‌کنند که: «ایشان عنصری خستگی‌ناپذیر در تبلیغ معارف اسلامی به‌وسیله نگارش مقالات، ترجمه‌ها و کتاب‌‌‌های متعدد در مدت شصت سال از زندگی خویش بودند و انگیزه و همتی کم‌نظیر در تلاش برای تقریب مذاهب اسلامی و اتحاد مسلمین به‌کار می‌بردند».

این را باید بیفزایم که این همه، به آن معنا نبود که ایشان از اصول مذهب جعفری پا پس می‌کشید. بگذارید در این خصوص سخنان استاد مهدوی‌راد را عنوان کنم. ایشان در خصوص منش تقریبی مرحوم پدر این‌گونه عنوان کرده‌اند که: «... در فضای جامعه ما یک فکر غلطی وجود دارد که گویا هرکس تقریبی شد، به‌گونه‌ای از نگاه شیعی، نگرش شیعی، توجهش به اهل‌بیت(ع) و اخلاص و خلوصش نسبت به آل‌الله کم می‌شود؛ قطعاً یک فکر غلطی است. حالا یک نمونه روشن آن، آقای خسروشاهی است. هیچ‌کس به‌اندازه آقای خسروشاهی در شناساندن و شناختن اهل‌بیت و میراث اهل‌بیت(ع) در مصر در آن زمانی که آنجا بوده تلاش نکرده است».3

ـ دوست افراد معزول

این هم گویا از بازی‌های ناپسند روزگار است. اینکه تا فردی بر مسند قدرت است، او را ارج بسیار می‌نهند. تا بر مقبولیت و محبوبیت است، همگان به او نزدیک می‌شوند. خود را از احباب او لقب می‌دهند. شاهد بوده‌ایم، زمانه‌ای که برخی اصحاب سیاست تا بر جایگاه صدارت خود بوده‌اند، اگر در غم از دست دادن عزیزی می‌نشستند، چه پیام‌‌‌ها که بر ایشان سرازیر نمی‌شد. همگان خود را در غم او شریک می‌دانستند. گویی بغض در گلو داشتند و غم فراق را باور نمی‌کردند؛ اما همان مقام مسئول چند صباحی دیگر از مسند خود به زیر آمده؛ در غم دیگر عزیزش نشسته؛ اما نه پیامی به او ارسال می‌شود، نه کسی در این غم جامه چاک می‌کند و نه کسی بغضی در گلویش می‌نشیند.

و چه تلخ روزگاری است که این رویّه، مرسوم و مقبول شده است. زمانی را به‌خاطر آوریم که یکی از عالی‌ترین مقام‌های سیاسی بر مسند امور بود. همگان از منش او انتقاد داشتند؛ اما کمتر زبانی به‌اعتراض علنی و رسمی می‌گشودند. کمتر بانگ مخالفتی سر می‌دادند؛ اما کافی بود تا او از مسند خود به زیر کشیده شود. همگان بر او می‌شوریدند و به انواع تخفیف‌‌‌ها او را می‌نواختند.

والد معظم در طول حیات خود نشان داد که هیچ نسبتی با برچسب‌زنی و اَنگ نشاندن بر دیگران ندارد و آن را مقبول نمی‌داند. خوش نداشت که دیگران را به تعابیر ناشایست از میدان به در کند. از همین رو بود که بارها به دفاع از افرادی برخاست که به ناحق مورد هجمه قرار گرفته‌اند. زمانی که تیر طعن‌‌‌ها به فدائیان اسلام حواله می‌شد، ایشان به نزد امام خمینی(ره) رفته و ماجرای فدائیان را با ایشان در میان گذاشت تا به ناحق سخنی بر علیه این طایفه گفته نشود. نقد به فدائیان هم این روزها، نشانه‌ای از روشن‌فکری محسوب می‌شود. اگر همدلی با جریان فکری آنها صورت پذیرد، انواع برچسب‌‌‌ها به تو حواله می‌گردد. بسیاری فارغ از اینکه در خصوص مبانی فکری این گروه، تحقیقی کرده باشند، نام فدائیان را برابر با خشونت می‌دانند و بر مدافعان آن را می‌نوازند. مرحوم پدر اگرچه با این نامهربانی‌های زمانه آشنا بود؛ اما هیچ‌گاه از اعتقاد خود و از معرفی و شناخت صحیح از فدائیان پا پس نکشید. معتقد بود که بسیاری از نقدها به مرام فدائیان، از عدم شناخت صحیح برمی‌آید. بسیاری از تحلیل‌‌‌ها از آنجا نشأت می-گیرد که فهم صحیحی از این گروه به دست نیامده است که او به انواع برچسب‌‌‌ها متهم شد؛ اما این برچسب‌‌‌ها را خوش‌تر می‌‌داشت تا اینکه به ذبح حقیقت بپردازد و یا خود را با معیارهای دیگران منطبق کند و در انتظار تأیید دیگران بنشیند.

هنگامی که سید محمدمحیط طباطبایی در کنج عزلت بود و گلایه‌ها داشت. مرحوم والد اهتمام تام ورزید تا از کار این سید گره‌گشایی کند. نامه‌های مکرر به مسئولین نوشت و از شرایط و احوال او سخن گفت. خدمات این سیدرا پیش چشم مسئولان قرار داد تا بی‌مهری‌ها در حق وی فروکش کند.

ایشان اگرچه بعضاً قرابتی فکری با آن بزرگواران نداشت؛ اما جفا در حق آنها را نیز روا نمی-دید. دفاع از حق مظلوم را منحصر به هم‌فکران و اقرباء خود نمی‌دانست. پدر خود در تعبیری گفته بود: «همیشه دوست افراد معزول من دون حق بوده‌ایم و خواهیم بود».

ـ کتابخانه استاد خسروشاهی

«مرکز بررسی‌های اسلامی» با هدف اصلی نشر و پخش اندیشه و فرهنگ اصیل اسلامی در سطح جهانی، در سال 1352 هـ.ش توسط استاد سید‌‌هادی خسروشاهی(رض) در قم، تأسیس گردید و به فعالیت خود ادامه می‌دهد.

یکی از برنامه‌های اساسی مرکز بررسی‌های اسلامی - طبق اساسنامه مصوبه ـ تأسیس کتابخانه‌ای جامع بوده است که با الطاف الهی و عنایت اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) و با هزینه شخصی مرحوم استاد خسروشاهی ساخته و در مهرماه ۱۳۹۴ مصادف با عید‌الله اکبر (عید سعید غدیر) افتتاح شده و در خدمت اقشار مختلف مردم می‌‌باشد.

ـ سخن آخر

اختصاراً کوشیدم تا برخی از وجوه برجسته رفتاری و اندیشه‌ای مرحوم پدر را بازگویم. مرام و رویّه‌ای که او پیش گرفت را در مقابل نهاده‌ام. برخی آن را خوش نمی‌‌دارند؛ اما بعضی هم به آن دل می‌‌بندند. حقیر به‌عنوان کسی که مشی و مرام پدر را دیده، بر پیمان با او می‌‌مانم. مرامی که او ترسیم کرد را خوش می‌‌دارم و به آن پای‌بندم. می‌‌توان رفتار و رویّه‌ ایشان را نقد کرد؛ اما نمی‌‌توان سخنی ناصواب را به ایشان مستند کرد و نسبت داد. اگر سخن ناحقی بیان شود، وظیفه خود می‌‌دانم که صراحتاً آن را اعلام کنم. نمی‌‌توانم از در پرده‌پوشی و در لفافه سخن گفتن و یکی به نعل و یکی به میخ زدن را در پیش گیرم.

مرحوم پدر هرکجا که لازم می‌دیدند، بی‌پرده سخنشان را بیان می‌کردند و حقیر نیز تمام تلاش خودم را مصروف به این مهم خواهم کرد که: «من آن نیَم که سخن در غلاف خواهم گفت».

می کوشم تا آن‌گونه که پدر گفت و خواست، در ذیل هیچ فرقه و گروه و حزبی خود را تعریف نکنم. با خوش‌آیند و بد‌آیند فرقه‌ای و گروهی، سخنی بر زبان نیاورم. اگر تحریفی از سخنان پدر شد، اگر به ناروا خاطره‌ای مجعول بر زبان جاری شد، اگر مدت محدود چهل‌روزه بهانه‌ای در عدم دقت‌‌‌ها شد، اگر شناخت ناصحیح از منش پدر، سبب‌ساز سخنان ناصواب شد، همه را به‌صراحت بازگویم و از مرام صحیح سید‌‌هادی به دفاع بپردازم. در این راه البته می‌‌دانم که رنجش خاطری رُخ می‌‌دهد، تکدّری به وجود می‌‌آید؛ اما این امر را ارجح می‌‌دانم بر اینکه حقیقتی قربانی شود. هیچ درصدد تعریف و تمجیدهای ملال‌آور از مرام و مسلک پدر نیستم؛ اما خواهانم که حقیقت سخن بیان شود. اگر نقدی بر مرام پدر وارد است را به دیده منّت پذیرایم که خود سید‌‌هادی از این نقدها استقبال بسیار می‌‌کرد؛ اما اگر سخنی به ناحق بر ایشان استناد شود یا برداشت‌‌‌های ناقص سبب‌ساز برخی سوءفهم‌ها گردد، خود را موظف به دفاع از مرام پدر می‌‌دانم.

مرحوم والد معظم از بیان مرام خود هیچ پروا نداشت و بر سر تحقّق آن، هیچ‌گاه پا پس نکشید. سید‌‌هادی خسروشاهی، با این مسلک رفتاری، روی در نقاب خاک کشید. جفاهای بسیاری دید؛ اما منش صبورانه‌ای در پیش گرفت. از سوی دگر، مرحمت‌‌‌ها و بزرگواری‌‌‌هایی هم از برخی افراد دید که به‌نیکی از آن یاد می‌کرد. هیچ‌گاه در صدد گلایه و شکایت برنیامد.

والد معظم اینک در میان ما نیست؛ اما راهی که وی ترسیم کرد، مرامی که او نشان داد، می‌تواند همیشه زنده و در مقابل ما قرار گیرد. مرامی که استاد خود هیچ‌گاه دیگران را به آن التزام نکرد. هیچ‌گاه سخن و رأی خود را نظر نهایی ندید. همیشه از منطق گفت‌وگو به حمایت برخاست. آبروی خود را بر سر آن نهاد. به دفاع مکرّر از غیرهم‌فکران خود برخاست تا در عمل نشان دهد که می‌باید به منطق گفت‌وگو رجوع عملی کرد و بدان پای‌بند بود.

با مرام و مسلک و راه سید‌‌هادی می‌توان مخالف بود؛ اما نمی‌توان آن را نادیده گرفت. راهی که او در پیش روی نهاد، مسلک یکی از بزرگ فرهیختگان این دیار است. مَنشی است که شاید اگر مورد توجه قرار گیرد، راه‌‌‌های بسیاری را در مقابل قرار دهد؛ افق‌‌‌های تازه‌ای را بگشاید، چراغی را روشن کند و مسیر صَعبی را هموار نماید. راهی که به عهد با آن باقی می‌‌مانم.

ما بدان قامت و بالا نگرانیـــــم هنـــــــوز  

 در غمت خون دل از دیده روانیم هنوز

جز تو یاری نگرفتیم و نخواهیم گرفت

بر همان عهد که بودیم، بر آنیم هنوز

...................

پی‌نوشت‌ها

1. پروفسور عمار الطالبی نیز در وبینار بزرگداشت استاد خسروشاهی، اشراف مرحوم والد بر آثار سیدقطب را ستوده بود.

2. از ویژگی‌های مرحوم پدر این بود که با مخالفان هم وارد گفت‌وگو می‌شد. دکتر سعید شهابی در این خصوص گفته است: «مرحوم خسروشاهی با وجود اینکه در پست‌‌های رسمی در واتیکان و مصر مشغول به فعالیت بود؛ اما مخالفان را نفی نمی‌‌کرد و با آنان نیز دیدار می‌کرد. وی با برخی مخالفان دیدار می‌‌کرد و دیدگاه‌های آنان را می‌‌شنید و مناظره می‌‌کرد». (دکتر سعید شهابی در وبینار گرامی‌داشت استاد خسروشاهی، این سخنان را بیان کردند)؛

3. بیان‌شده در وبینار بزرگداشت استاد سید‌‌هادی خسروشاهی؛ اینک منتشر در سایت راه‌‌هادی، کد خبر 221.

به مطلب امتیاز دهید :
( 0. 0 )
Review Count : 0 Review

Change the CAPTCHA code