عالم مجاهد سید هادی خسروشاهی که بیش از شصت سال از عمر بابرکت خود را مستمراً مصروف فرهنگ اسلامی و سیاست و اجتماع کرد، او فقط در قم چهره ای شناخته شده نبود؛ بلکه از همان بدو هجرت از تبریز به قم تا پایان عمر خویش، از رهگذر ارتباط با اشخاص، نشریات و نهادهای دینی و فرهنگی ایران و جهان اسلام و دیگر نهادها و شخصیت های بین المللی، به چهره بین المللی شناخته شده ای، تبدیل شده بود. بلکه از همان اوان هجرت از تبریز به قم در سال 1332 تا پایان عمر خود، با اشخاص، نشریات و نهادهای دینی و فرهنگی ایران، جهان اسلام و حتی فراتر از آن، با جوامع مذهبی مسیحی، مرتبط و دغدغه مند بوده است.
چهره این شخصیت برجسته حوزوی به همان اندازه که اسلامی، شیعی و ایرانی است و رنگ و عطر سنتی بودن را به حکم برآمدن و بالیدن در خانواده و خاندان ریشه دار مذهبی و علمی دارد، در همان حال و شاید به حکم «تبریزی» بودن ـ که تبریز در عصر جدید مهمترین دروازه ورود و خروج ایرانیان به دنیای متمدن و متجدد و به اصطلاح فرنگ است ـ دغدغه تجدد و روزآمد بودن را دارد.
او چهره ای حوزوی و برخوردار از تحصیلات متعارف حوزوی است؛ مقدمات را در تبریز فرا گرفت و فقه و اصول و فلسفه و تفسیر را - هم در مرحله سطح و هم در مرحله خارج و اجتهادی ـ در قم و در دهه سی و چهل شمسی، از محضر اساتید برجسته ای آموخت. او از محضر امام خمینی(ره)، آیت الله العظمی اراکی، علامه طباطبایی و....(رحهم) این دروس و علوم اسلامی را آموخت و شاید چون از همان سال های اول ورود به حوزه علمیه قم، به دنبال ایفای نقش فرهنگی در نشریات متعددی بوده، رفته رفته به یک چهره فرهنگی که با نشریات و کتاب ها اعم از ترجمه و تألیف حشر و نشر دارد، شناخته می شد.
یکی از صفحات پربرگ و بار فرهنگ بان پرتلاش و الهی دان سیاست پیشه سید هادی، همسایگی، همراهی و انس و علاقه زیاد او با امام خمینی(ره) بوده است. در این مقاله کوتاه گوشه ای از آن همراهی ها و صفحه ای از اعتماد حضرت امام(ره) به ایشان با استفاده از کتاب «خاطرات مستند استاد سید هادی خسروشاهی درباره امام خمینی(ره)، چاپ عروج روایت می گردد.
ـ سفیر امام در تبریز
به موازات اقدامات اسلام ستیزانه رژیم شاه و بروز دست نشاندگی حکومت پهلوی به آمریکا در امواج سه گانه؛ 1. مقابله با لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی، 2. مقابله با لوایح شش گانه شاه، 3. فریاد علیه سلطه آمریکا در تصویب کاپیتولاسیون، امام خمینی(ره) با همراهی مراجع و علمای بزرگ حوزه علمیه قم و همراه کردن علمای بلاد، در برابر این امواج ملک و ملت و دین و دولت برباد ده، به مقابله فعالانه پرداختند؛ به ویژه هوشمندی امام خمینی(ره) در تجمیع توان ملت و نخبگان، به خصوص علمای بلاد، جایگاه خاص خود را داشته است. سید هادی خسروشاهی درباره موج اول نهضت می گوید: «به خاطر دارم که در آغاز جریان انجمن های ایالتی و ولایتی، مراجع قم، مشهد و تهران به وسیله تلگراف به مقامات رژیم شاه اخطار کردند که این مسائل با اسلام سازگار نیست و دولت باید در جریان انجمن ها عقب نشینی کند و اینکه خواست روحانیت و مردم، رعایت اصول اسلامی از سوی دولت است. آن زمان، در بعضی از مناطق کشور، از جمله آذربایجان چنین حرکت هایی پیش نیامده بود. شاید به همین دلیل امام توسط آقای [شیخ حسن] صانعی که در منزل ایشان مسئول رسید گی به چنین اموری بود، مرا احضار کردند. وقتی خدمتشان رسید م، امام فرمودند: شما به تبریز بروید و با آقایان علما: آیت الله سید احمد خسروشاهی ـ برادرم ـ آیت الله میرزا عبدالله مجتهدی، آیت الله سید محمدعلی قاضی و سایر علمای تبریز تماس بگیرید و از آنها بخواهید که در مخالفت با برنامه انجمن های ایالتی و ولایتی حرکتی بکنند؛ یعنی امام درحالی که خودشان مشغول مبارزه بودند، به فکر مناطقی هم بودند که حرکتی برای مبارزه نمی کردند... من همراه با متن تلگراف های مراجع عظام و علمای بلاد دیگر به مقامات رژیم، به تبریز رفتم. آنجا بعد از مذاکره با علمای تبریز و ابلاغ پیام حضرت امام به آنها -که همگی سوابق آشنایی نزدیکی با امام داشتند - تلگراف هایی توسط آقایان علما تهیه و همگی به تهران مخابره شد. بعد هم، همراه بعضی از برادران از جمله جناب آقای محمدحسن بکایی که از وعاظ معروف تبریز بود، به شهرهای مرند، خوی، ارومیه و چند شهر دیگر آذربایجان رفتیم و از علمای این شهرها تلگراف و امضا گرفتیم و به تهران مخابره کردیم. بعد هم با خوشحالی از موفقیتی که در این زمینه به دست آمده بود، از تبریز به قم برگشتیم و گزارش کامل مأموریتم را خدمت امام و مراجع دیگر ارائه کردم. (درباره امام خمینی(ره)، صفحه 7 - 5 ).
ـ مشاهده وارستگی امام
معروف است که پس از وفات مرجع بزرگ عصر آیت الله العظمی بروجردی(ره) حضرت امام(ره) درحالی که قریب به ۲۰ سال می شد که استاد دروس اجتهادی در مقطع خارج فقه و اصول بوده و به ویژه در دهه سی، خارج اصول ایشان، درس اول حوزه علمیه قم بوده و صدها تن از فضلای حوزه شاگرد آن درس ها بوده اند؛ اما خود برای تصدی مرجعیت اقدامی نکرده و حتی رساله عملیه خود را - به زعم اینکه بر متون فتوایی مانند وسیلة النجاة و عروة الوثقی حاشیه و تعلیقه نوشته بودند - چاپ نکردند. خسروشاهی جوان و همسایه آن سال های حضرت امام می گوید:
«بعد از فوت آیت الله العظمی بروجردی(ره) یک روز من خدمت ایشان عرض کردم: حاج آقا حضرت عالی چرا رساله تان را چاپ نمی کنید؟ یک عده واقعاً به رساله شما احتیاج دارند. فرمودند: خب آنهایی که بر رساله من احتیاج دارند، خودشان ببرند چاپش کنند. من از سهم امام رساله چاپ نمی کنم! این سخن، حقیقتاً از عمق بینش ایشان و از معنویت و تقوای ایشان خبر می دهد. ما فکر می کردیم که چاپ رساله ایشان در حقیقت به اهداف اسلامی و ترویج دین کمک می کند؛ ولی برداشت ایشان این بود که سهم امام برای چاپ رساله نیست؛ بلکه برای تربیت طلاب و ترویج اسلام است. به اعتقاد ایشان، رساله مورد نیاز مقلدین بود و مقلدین قدرت خرید یک رساله را داشتند و حتی می توانستند، خودشان رساله را چاپ کنند». (همان، صفحه ۲۰)
ـ تحول در حوزه
در نگاه استاد خسروشاهی که تقریباً یک دهه پیش از نهضت امام خمینی(ره) در حوزه علمیه قم، به تحصیل و کارهای علمی و فرهنگی اشتغال داشت و نه تنها خود، از خاندان علم و فقاهت بوده که با بزرگان حوزه و بیوت مراجع کاملاً آشنا بود و اهل داوری های یک سویه نیز نبود؛ با این وصف او معتقد است که یکی از تأثیرات نهضت امام(ره)، به صحنه اجتماع آوردن روحانیون و فضلای حوزه علمیه قم بوده است:
«آغاز حرکت امام در نهضت پانزدهم خرداد، باعث شد تا همه طلاب یا اکثریت آنها، به میدان بیایند؛ به عرصه مجلات، روزنامه ها و کتاب ها پا بگذارند و آشکارا در سیاست و مسائل اجتماعی دخالت کنند. اینها همگی از برکات قیام پانزدهم خرداد بود و من معتقدم که هیچ کس به غیر از امام خمینی(ره) قادر نبود، این سد را بشکند و این فضای نادرست را اصلاح کند و این مانع ارتجاعی را از سر راه بردارد.» (همان، صفحه ۲۲)
ـ محوریت امام خمینی(ره) در مبارزات
پرواضح است که در مبارزات ضد استبدادی و ضد استعماری موسوم به نهضت امام خمینی(ره)، افراد، تشکل ها و اصناف مختلفی حضور داشتند و همگی به سهم خود مؤثر بوده اند. در حوزه علمیه نیز، مراجع، علما و فضلای فراوانی در سطوح مختلف شریک مبارزات اسلام خواهانه و آزادی طلبانه بوده اند؛ اما نقش امام خمینی(ره)، نقشی ویژه و ممتاز بوده است؛ البته در نظر دقیق و ریزبینانه در موج اول مبارزه؛ یعنی نهضت علیه لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی، اقدامات، جمعی و گروهی بوده و لذا به نام نهضت روحانیون نامیده شده است؛ اما با به صحنه آمدن شخص اول مملکت - شاه - که همه کاره کشور هم همو بوده است و به همه پرسی گذاشتن لوایح شش گانه، گرچه عموم مراجع و حوزویان مخالف آن بوده اند؛ اما این روشن بینی و شجاعت مثال زدنی امام خمینی(ره) بوده است که این بار دیگر نخست وزیر را مورد خطاب و آماج حملات خود قرار نداد؛ بلکه قدرت اصلی و همه کاره این تهاجمات را مورد خطاب و عتاب خود قرار داد و البته هزینه آن را با حبس و حصر پرداخت کرد؛ اما در موج سوم مبارزات که مسئله کاپیتولاسیون و سلطه آمریکا و آمریکائیان و به تاراج دادن عزت ایران و ایرانی مطرح شد، دیگر امام خمینی(ره) فریداً و وحیداً به صحنه آمد و به آمریکا شدیداً حمله کرد که تبعید سریع ایشان را به دنبال داشت. اگر مراجع معظم و علمای بلاد در قضیه حبس و حصر، برای استخلاص حضرت امام(ره) تلاش های ارزشمند و قابل تقدیر انجام دادند؛ اما در این مرحله عملاً به همراهی قلبی و باطنی بسنده کردند. در چنین چشم انداز و دورنمایی، این دیدگاه شاگرد و همجوار رهبر مبارزات قابل توجه است:
«مسئله اعلامیه هایی که از سوی علما صادر می شد، مسئله واقعاً پراهمیتی بود. از این جهت که کدام یک از علما در صدور اعلامیه های مخالف با رژیم شرکت کردند و کدام یک نکردند؛ اما با این همه و با تمام اهمیتی که این اعلامیه ها داشتند، اعلامیه صادر کردن مسئله ای فرعی و مسئله دوم مبارزه محسوب می شد؛ یعنی اعلامیه صادر کردن، در مقابل عملکرد کسی که به هدفی بزرگ فکر می کند، تفاوت داشت. خیلی از علما اعلامیه های مخالف صادر می کردند؛ اما آن کسی که همیشه به ادامه مبارزه و حرکت مردم امر می کرد، امام خمینی(ره) بود. در واقع قوه محرکه حرکت مردم در مبارزات پانزدهم خرداد و همچنین در مبارزات بعدی، همواره شخص امام بودند. ایشان بودند که علما را جمع کردند تا مخالفت روحانیون با حرکت های رژیم از جمله مسئله انجمن های ایالتی و ولایتی، رفراندوم و... شکل بگیرد. قدم اول و آغاز کار، حرکت و مخالفت بود. آن روزها من با خانه های همه مراجع در تماس بودم. مثل اغلب طلاب که تماسشان با علما قطع نمی شد. بین مراجع هم فرق نمی گذاشتم و همه آنها برایم محترم بودند و با اغلب علمای مشهد، قم، تهران و نجف مکاتبه و ارتباط داشتم و هرگز در مخالفت با آنها، کلمه ای بر زبان نمی آوردم که البته این ویژگی را هم ما از فرمایشات حضرت امام(ره) کسب کرده بودیم... نخست امام اعلامیه می دادند و سپس عده ای دیگر از مراجع. اگر تاریخ اعلامیه ها را نگاه کنیم، کاملاً آشکار است که اعلامیه های نخستین را امام صادر فرموده اند. چه بسا اگر اعلامیه اول را امام صادر نمی کردند، بعضی از مراجع دیگر هم، نیازی به صدور اعلامیه نمی دیدند!» (همان، ص 29 - 28)
ـ خیرخواهی و مصلحت جوئی
ویژگی برجسته ای که در سیره سیاسی و مدیریتی امام خمینی(ره) خود را نشان می دهد، خیرخواهی برای همگان و انجام کار درست و اقدام لازم بوده است. ایشان نه تنها اهل ریاست طلبی و پیش افتادن نبود که به شدت از آن فراری و گریزان بود و به ویژه تمام تلاش خود را برای اتحاد صفوف روحانیت و دوری از هرگونه اختلاف و ناهماهنگی را انجام می داد. مرحوم خسروشاهی در این رابطه روایتی بی واسطه دارد:
«به خاطر دارم که در اولین سالگرد پانزده خرداد، ایشان به همراه سه نفر دیگر از مراجع: آیت الله العظمی نجفی، آیت الله العظمی میلانی و آیت الله العظمی حاج آقا حسن قمی، یک اعلامیه چهارنفره صادر کردند. امام مرا خواستند و گفتند: بروم و به آیت الله آقای شریعتمداری بگویم که ایشان هم اعلامیه ها را امضا کند و اگر امضا نکردند، از ایشان بخواهم که دست کم خودشان اعلامیه مستقلی در این زمینه صادر کنند. استدلال امام این بود که اگر ایشان اعلامیه صادر نکنند، به ضرر ایشان تمام می شود و میان مردم متهم می شوند و این به صلاح کل روحانیت نیست. من پیام امام را به آیت الله شریعتمداری رساندم... پاسخ آقای شریعتمداری این بود: اگر من لازم ندانم که اعلامیه بدهم، چه کار باید کرد؟! البته آقای شریعتمداری هم بعداً اعلامیه صادر کردند. اما علت اینکه اغلب علما از قم، نجف و شهرهای مختلف در صدور اعلامیه شرکت می کردند را باید در حضور دائمی امام در صحنه مبارزه جستجو کرد؛ یعنی به حرکت درآورنده اصلی حضرت امام بودند؛ البته نه اینکه انگیزه های موجود در سایر علما انگیزه های مذهبی و دینی نبوده باشد؛ بلکه تفاوت آنها با امام را باید در کیفیت تشخیص مصلحت در ضرورت و عدم ضرورت مبارزه جستجو کرد. وقتی حضرت امام(ره) اقدامی می کردند، آنها هم احساس می کردند که باید اقدامی بکنند؛ چراکه ضرورت وجود دارد.» (همان ص 30 - 29)
نکته قابل توجه اینکه رهبری بلامنازع امام خمینی(ره) در نکات و خاطرات متعددی از استاد خسروشاهی بیان شده است و این معنا، صرفا برداشت از کلام او نیست؛ بلکه صراحت سخن وی می باشد.
ـ نفوذ کلام فراگیر
مرحوم سید هادی خسروشاهی بر اساس مشاهدات شخصی که خود در جریان حوادث و سیر مبارزات ۱۵ ساله پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بوده، بر این باور است که چنین نبوده که سخن، نظر و رهنمود حضرت امام(ره) که یکی از مراجع تقلید بزرگ عصر خود بوده، تنها برای مقلدین ایشان متبع بوده؛ بلکه مقلدین دیگر فقها و مراجع نیز، از آنها تبعیت می کردند و رهبری مبارزات ستم ستیزانه، استقلال طلبانه و آزادی خواهانه ملت مسلمان ایران، در دستان باکفایت امام خمینی(ره) بوده است:
«علی رغم حضور تعدادی از مراجع و علی رغم وجود تعداد زیادی اعلامیه در اوایل قیام، یا حتی پس از آن، وقایع پیش آمده نشان می دهد که محرک قیام و به وجودآورنده اصلی انقلاب تا مراحل نهایی حضرت امام(ره) بودند... عامل مهم دیگری هم در کار بود و آن هم، اطاعت مردم از امام بود؛ حتی اگر مقلد امام هم نبودند. در این مورد نمونه های فراوان وجود دارد که یکی از این نمونه ها مردم آذربایجان هستند. مردم آذربایجان در اوائل با اینکه اغلب مقلد امام نبودند، همگی در اعتصابات و تظاهرات و درگیری ها شرکت می کردند و دیگر حتی منتظر نظر مرجع خودشان هم نمی ماندند؛ تقلید از یک مرجع؛ اما در امر مبارزه اطاعت از دستور امام؛ این یک امر کاملاً طبیعی شده بود... حتی در مواردی سعی می شد تا به کمک بعضی از آقایان، از مبارزه مردم جلوگیری شود؛ اما مردم اطاعت نمی کردند... خلاصه کلام این است که امام از آغاز مبارزه تا پیروزی انقلاب اسلامی، نقش اساسی و اصلی را در اداره امور بر عهده داشتند.» (همان، ص ۳۱ - ۳۰)
شاید در توضیح این واقعیتی که اسناد و تاریخ پژوه معاصر زنده یاد خسرو شاهی گزارش کرده، بشود گفت که راز این عمل مؤمنین و متدینینی که چنین عمل می کردند، این بود که مسئله «تقلید» و اقدامات اجتماعی دو حوزه جدا از یکدیگر می باشند؛ به این معنا که تقلید در احکام شرعی و وظایف عملی، باید از فقیه واجد شرایط باشد و فقیه متقی عالم یا اعلم شایستگی مقلد شدن را دارد و مقلدان، در وظایف عملی به کارشناس احکام مراجعه و طبق نظر او عمل خود را انجام می دهند و این فرآیند و رابطه میان مفتی و مستفتی «تقلید» را شکل می دهد؛ اما در حوادث و تحولات اجتماعی که ساحت «موضوعات» است، جدای از ساحت «احکام» می باشد و مرجعیت اجتماعی - سیاسی مؤثر است و جریان دارد. آنچه تحلیل شد را می شود، از طریق رفتار و عمل متدینان به ارتکاز ذهنی آنها بازگرداند که آنها به درستی ساحت حکم را از ساحت موضوع تفکیک کردند و بدین خاطر در هر ساحتی به مرجع آن بخش مراجعه می کردند.
پرداختن به فعالیت ها و مبارزات سید هادی خسروشاهی و زندانی شدن و تبعید رفتن او در آن سال ها و فعالیت های سیاسی - فرهنگی پیدا و پنهان او به همراه همرزمان و دوستان آن سال ها، مجال خود را می طلبد؛ ولی مسئولیت ها و خدمات خسروشاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بخش های فرهنگی و سیاسی به گونه ای بوده که در ارتباط نزدیکی با امام خمینی(ره) و مورد اعتماد ایشان بوده است؛ چراکه او همان گونه که خود گفته: «من از روز نخست با نهضت امام بودم و بر حسب توان و امکانات خود، در این مسیر بدون تظاهر و خود نشان دادن، گام بر می داشتم؛ در جریانات بعدی و حوادث پانزدهم خرداد و دستگیری امام و سپس تبعید ایشان به ترکیه، همراه عده ای از علمای قم، در تهیه، تنظیم، نشر و توزیع نشریه مخفی «بعثت به عنوان ارگان دانشجویان حوزه علمیه قم، فعال بودم.» (همان صفحه ۲۷۹)
اولین مسئولیت و سمتی که سید هادی خسروشاهی در نظام تازه تأسیس جمهوری اسلامی ایران از تاریخ 23/4/1358 بر عهده گرفت، «افتخار نمایندگی حضرت امام(ره) در وزارت ارشاد» بوده است:
«جناب حجت الاسلام آقای سید هادی خسروشاهی دامت افاضاته! با توجه به سوابقی که جناب عالی در امر تبلیغات و مطبوعات دارید، به نمایندگی از طرف اینجانب در وزارت ارشاد ملی در قسمت مطبوعات و تبلیغات داخلی و خارجی و دایره روابط بین المللی اسلامی به وظیفه اسلامی و ملی خویش، به بهترین وجه عمل نمایید.» (صحیفه امام، ج 9، ص 69)
او در این مسئولیت، گزارش امور را اغلب به صورت شفاهی و حضوری، در قم خدمت امام ارائه می کرد و از رهنمودهای ایشان بهره می گرفت (ر.ک به همان، ص ۲۸۲)
در همین جایگاه و مسئولیت بود که در سال ۱۳۵۹ برای توسعه دادن به دامنه نشر کتاب و نشریات اسلامی به زبان های مختلف، از حضرت امام استجازه کرد تا مبلغ یک میلیون تومان از وجوه شرعیه را از مؤمنی اخذ و صرف کند که حضرت امام(ره) مرقوم داشتند: «مجازند بپردازند. ان شاءالله موفق باشند.» (همان، صفحه ۲۰۱)
در ارتباط با نشریات و ابزار رسانه، این مطلب از ارتباط سید هادی با امام خمینی(ره) نیز، شنیدنی است:
«اوائل نهضت در قم به خدمت ایشان رفتم و گفتم: حدود ۲۰۰ تومان بابت یکی از کتاب هایم از ناشری دریافت کرده ام، اجازه می فرمایید که برای شنیدن اخبار و اطلاع از اوضاع، رادیویی بخرم؟ و بعد تأکید کردم که این پول درآمد شخصی است و از وجوهات شرعیه نیست.
امام لبخندی زده و فرمودند: «برای جناب عالی اگر از وجوهات شرعی هم رادیو بخرید، اشکالی ندارد». (همان، ص ۲۰۰)
ـ سفیر در واتیکان
سید هادی خسروشاهی که از خاندان فقاهت و علم دین برخاسته و در حوزه علمیه قم، از درس های اساتید بزرگی بهره برده بود، شخصیتی علمی و فرهنگی و در همان حال سیاسی بود که از دغدغه های وسیع بین مذهبی و بین الادیانی برخوردار بود؛ به همین تناسب و تجانس پس از آنکه با حکم حضرت امام(ره) و به عنوان نماینده ایشان حدود دو سال در بخش نشریات و مطبوعات وزارت ارشاد خدمت کرد؛ به عنوان سفیر به واتیکان در کشور ایتالیا اعزام گردید و به مدت ۵ سال در ایتالیا بود و خدمات ارزشمند و کارنامه پرباری نه تنها در محدوده محل مأموریت که در بخش عمده ای از اروپا داشته است. او در این مأموریت موفق شد، مرکز فرهنگی اسلامی اروپا را در رم تأسیس کند و ماهنامه ای به زبان های ایتالیایی و انگلیسی و نیز مجله هفتگی العالم را با هزینه وزارت ارشاد راه اندازی نماید. چاپ ترجمه قرآن و نهج البلاغه به زبان ایتالیایی و انتشار ماهنامه ای دیگر به نام «جهان نو» در مدت ۵ سال، خدمت دیگر ایشان در سفارت واتیکان بوده است. او در آن مدت، بیش از یکصد و شصت کتاب و نشریه را به زبان های فارسی، عربی، ایتالیایی، انگلیسی و فرانسه چاپ و در سطح گسترده ای توزیع کرد. (ر.ک به: خاندان علم و تقوی، ص ۲۵۲ - ۲۵۱)
استاد خسروشاهی در این باره چنین گفته است:
«این نشریات در سطح جهان و به ویژه از طریق نمایندگی های جمهوری اسلامی ایران، توزیع می گردید. بودجه این مرکز را عمدتاً وزارت امور خارجه تأمین می کرد؛ ولی سقف آن محدود بود و من پس از کسب اجازه از معاونت مالی وزارت امور خارجه، از موجودی نمایندگی، معادل یک میلیون تومان را در این زمینه هزینه کردم و بعدها در سفری به ایران، این مبلغ را از چند بازاری محترم بابت وجوهات شرعیه اخذ و به معاونت مالی وزارت امور خارجه پرداختم. شاید یک سال و نیم یا دو سال پس از آنکه دوران مأموریت من تمام شد و به ایران بازگشتم، یکی دو نفر از آن مؤمنان که تقریباً نصف مبلغ را پرداخته بودند «قبض قبولی» حضرت امام(ره) را خواستند! تا در پرونده محاسبات دینی خود نگه دارند.
روزی من به دفتر امام در جماران رفتم و موضوع را به حجت الاسلام والمسلمین حضرت آقای رسولی محلاتی گفتم و چکی هم با خود برده بودم که اگر حضرت امام قبول نفرمودند، آن را بابت بدهی خودم تقدیم دارم و احتمال می دادم که حضرت امام قبول نکنند؛ چون تقریباً دو سال پیش من وجهی را گرفته و در خارج هزینه کرده بودم و اکنون قبض می خواستم. جناب آقای رسولی ۴ قبض قبولی به نام اشخاص مورد نظر نوشته و همراه کارهای دیگر روز، به اندرونی رفتند؛ ولی چند دقیقه طول نکشید که برگشته و با لبخندی گفتند: حضرت امام قبض ها را نپذیرفتند. من بلافاصله چک را نوشتم و روی میز گذاشتم و ضمن تشکر و خداحافظی، عازم شدم که بروم؛ ولی جناب آقای رسولی با خنده گفتند: حالا چه عجله دارید! یک چای دیگر بخورید! چک را هم بردارید؛ چون حضرت امام قبض قبولی را نپذیرفتند و فرمودند که قبض وصولی خدمتشان ببرم تا مهر بزنند. البته فرق میان این دو قبض[برای] اهل خرد روشن است و من این اعتماد حضرت امام را بر خود افتخاری دانستم.» (درباره امام خمینی(ره)، ص ۲۰۴ تا ۲۰۶)
مراودات و روابط این شاگرد و همراه امام خمینی(ره) در فعالیت های قبل و پس از انقلاب اسلامی با استاد و رهبر خود، بیش از آن است که در این مجال کوتاه و صفحات محدود قابل انعکاس باشد؛ اما فقدان بی جبران در رحلت غریبانه ایشان، وظیفه را برای دوستان و علاقه مندان او و معتقدان به همان اهداف و ارزش هایی که آن سلف صالح، عمری را برای آن مجاهده و سعی وافر کردند، ایجاد کرد تا اندکی از کارنامه پربار و صفحاتی از کتاب پربرگ «خسرو فرهنگ اسلامی زمان خود» استاد فقید و فرهنگ بان سترگ سید هادی خسروشاهی را برای هم عصران و آیندگان بر صفحات تاریخ ثبت کنند. نام و یاد این تاریخ پژوه فرهنگی و عالم مجاهد عرصه فکر و اندیشه و فرهنگ و سیاست، در تاریخ ثبت گردد تا به مثابه الگویی درس آموز و سرمشقی از تلاش و مجاهدت برای اصحاب فکر و فرهنگ و عالمان دین بوده باشد.
مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)
حجت الاسلام محمدکاظم تقوی