( 0. 0 )

این است كه می‌گویم : " عالمان دین و طلاب راستین ، باید بدانند كه غیر از عروة الوثقای مرجع اسبق ، مرحوم سید محمد كاظم یزدی ، عروة‌الوثقای دیگری نیز هست. و برای مسلمانان و اجتماعات اسلامی ، با توجه به سیاست‌های جهانی و استعمار‌ها و تكالیف مسلمانان در این مسائل ، فروع و مسائل این عروه نیز مطرح است ، و توجه به این فروع و مسائل نیز واجب تكلیفی است .

محمد رضا حكیمی

این است كه می‌گویم : " عالمان دین و طلاب راستین ، باید بدانند كه غیر از عروة الوثقای مرجع اسبق ، مرحوم سید محمد كاظم یزدی ، عروة‌الوثقای دیگری نیز هست. و برای مسلمانان و اجتماعات اسلامی ، با توجه به سیاست‌های جهانی و استعمار‌ها و تكالیف مسلمانان در این مسائل ، فروع و مسائل این عروه نیز مطرح است ، و توجه به این فروع و مسائل نیز واجب تكلیفی است . و بر عالم نظر در آنها " اوجب " است زیرا كه به حكم تجربه و مشاهده ، با هوشیاری نسبت به مسائل این عروه ( سیاسی ـ دینی ) و عمل به آنها و مقاومت بر سر آنهاست كه می‌توان مسائل آن عروه را نیز داشت و عمل كرد و فرزندان را بر طبق آنها تربیت نمود . و گرنه استعمار و عوامل آن ، آن مسائل را یكی یكی ـ والعیاذ با الله ـ هدم می‌كنند .

این دو كتاب ، یكی شامل احكام فقهی و عبادی فردی و معاملات است ، از عالم و فقیهی بزرگ در اسلام ، و دیگری شامل احكام اجتماعی و معاملات سیاسی ـ دینی است ، از عالم اجتماعی و فیلسوفی سیاسی و بزرگ در اسلام .و این دو مقوله در صدر اسلام ـ یعنی در متن اسلام ـ یكی بوده است . سپس در روزگاران بعد ، به علت پیشامدهایی از هم جدا شده است .و همین جدا شدن، باعث بزرگترین زیان‌ها و انحطاط‌ها برای مسلمانان گشته است . پس اكنون چرا باید عالمان عروه فقهی تا این اندازه از عروه اجتماعی جدا و دور و بی‌خبر باشند ؟ و راستی ، آیا چگونه تواند بود آنهمه توجه و تدریس و تحشیه و تزاحم بر سر آن " عروه " ، و این همه بی‌خبری و ناآگاهی از این " عروه " ! ... ". و این است كه می‌گویم این كتاب ـ و امثال آن ـ باید جزو كتب درسی حوزه‌ها قرار گیرد .

همین‌گونه روحانیت اسلام ، بویژه طلاب جوان ، باید درباره سیدجمالالدین و مردانی امثال او مطالعات بسیار داشته باشند ، این رهبران بزرگ و آرمان‌های اسلامی و جهانی آنان را بشناسند ، و شخصیت و حماسه و جهاد اینگونه پیشوایان قرآنی بزرگ را سرمشق خویش سازند ، در آثار و اندیشه‌های اجتماعی آنان دقیق شوند ، افكار و تجربه‌های سیاسی و اجتماعی آنان را در درگیری با استعمار پیگیری كنند و بدانند. این امور برای آنان از هر چیز مفیدتر تواند بود . چرا باید افكار اجتماعی ـ اسلامی سیدجمال الدین در حوزه‌های علمیه درسی نباشد و مورد رسیدگی و تاسی قرار نگیرد؟ .

سیمای ابن سینا و ابن رشد

ارنست رنان میگوید :

هنگامی كه با سید جمال الدین روبرو می‌شدم و گفتگو می‌كردم ، آزاداندیشی ، بزرگ‌منشی و اخلاصی كه از قلب او می‌تراوید ، اینگونه در نظرم می‌آورد كه گویی با یكی از مشاهیر پیشینیان روبرو شده‌ام ، گویی به چهره ابن سینا یا ابن رشد می‌نگرم، یا یكی از آن آزادگان بزرگ ، كه در خلال پنج قرن ، نماینده همه افكار و آداب انسانی بودند .21

حماسه بال بزرگ ، تداعی‌گر هومر

استاد علی الهامی الجزایری می‌گوید :

نام " سید جمال الدین " در همه شهرهای اسلامی ، به جاودانگی خواهد پیوست ، همچنانكه نام " هومر" در شهرهای قدیم یونان به جاودانگی پیوست .22 كوشش های استعمار در برابر سید جمال الدین

این ایجاد رابطه اسلامی و مقدمات تفاهم ، كه به دست سید جمال الدین نقشی راستین پذیرفت ، استعمار را وا داشت تا از راه قلم و تالیف نیز به كار افتد و بكوشد تا رشته‌های سید را پنبه كند ، و آثار خوب افكار او را محو سازد ، و آن وحدتی را كه سید تا مراحل چندی به پی‌ریزیش توفیق یافته بود، دوباره، به دوگانگی و اختلاف مبدل نماید . البته در این مقصود ، توفیق كامل نصیب آنان نگشت . زیرا ملل اسلام روز به روز درباره وحدت اسلامی و دیگر مسائل جهان خود حساسیت بیشتر یافته‌اند . اما بیگانگان ، چنانكه گفتیم ، به كوشش برخاستند ، و در این منظور از پای ننشستند . از این رو دو گروه را برانگیختند : گروهی خریده شده و مزدور ، و گروهی معاند ، یا سفیه ، یا بی‌اطلاع از مبانی مذهب و تاثیر فرهنگ مذهبی در جوهر اجتماع و عنصر مقاومت . و این دو دسته را مامور كردند تا كتابها و مقالاتی بنویسند در توهین به شیعه و مقدسات شیعه و گاه تكفیر شیعه . آن هم یكی پس از دیگری ، و در نواحی مختلف كشورهای اسلامی ، و با موضعگیری‌های متفاوت ، كه در صفحات پیش نیز به این مسائل اشاره كردیم . در همین ایام نیز می‌نگریم كه دنباله این خیانت رها نشده است ، و پس از آنهمه تحقیق و تفاهم از سوی علمای بزرگ اسلام ، سنی و شیعه ، باز گاه در ایام حج ، مزدوران استعمار ، با نوشتن و پخش رسالاتی در حمله به شیعه ، به دشمنان حج و قبله و قرآن مدد می‌رسانند ... هر كس این كتابها را خوانده باشد و جو انتشار و وقت انتشار آنها را بداند می‌فهمد كه ما چه می‌گوییم ، و می‌فهمد كه كسان و كتابهایی را كه ما مورد تجلیل قرار می‌دهیم چه كرده‌اند .

حضور روحیه صلیبی در رجال غرب

سید جمال الدین معتقد بود كه روحیه صلیبی همواره در وجود رجال غرب كمین كرده است . و استعمار پیوسته می‌كوشد تا روح دینی و اجتماعی و اقتصادی را در سرزمین‌های اسلامی ناتوان كند ، تا خود بتواند پیروز گردد و حكم راند . سید به خاطر همین خطر ، مسلمانان را به "اتحاد " دعوت می‌كرد و به فراگرفتن راه و رسم ترقی ، همان راه و رسمی كه غرب به وسیله آن پیش افتاده بود . سید می‌خواست مسلمانان از عوامل پیروزی غرب و امكانات غربیها آگاه شوند و خود آنها را به چنگ آورند . او دایم می‌كوشید و مبارزه می‌كرد تا كشورهای اسلامی را از چنگال بهره‌كشان و بیگانگان رها سازد ، و سطح این كشورها را ، از نظر داخلی و خارجی ـ بالا آورد . سید مسلمانان را می‌خواند تا نظریات و مسائل خرافیی را كه در روزگاران ضعف به دین اسلام بسته شده بود دور بریزند .

سید نگران بود از اینكه می‌دید وضع كشورهای اسلامی روزبه‌روز بدتر می‌شود و دولتهای استعماری همواره سر راه مسلمانان و كشورهایشان كمین كرده‌اند . می‌دید كه كارها همه به دست حكام عامل استعمار است و حتی یك كار به دست خود مردم نیست ، و اصلاً كسی اعتنایی به ملت و مردم ندارد . اختلاف های دولتهای اسلامی و احزاب سیاسی گوناگون ، با عناصر و مقاصد مختلف ، نیز سید را سخت آشفته می‌ساخت . از این رو می‌كوشید تا اینهمه را متحد كند و یكی سازد ، و دولتهای اسلامی را با هم پیوند دهد و در یك صف آرد ، تا امتی بزرگ و یگانه به وجود آید ، كه دل استعمار گران را آب كند . سید یاران و مریدان خویش را جمع كرد و با صراحت ، درباره وضع اسفبار و فساد همه‌گیر كشورهایشان با آنان گفتگو كرد .

گفت : پدران و نیاكان ما مسلمانان كه به بلندترین قله شكوه و عظمت رسیدند ، تنها و تنها به این علت بود كه به حقیقتهای دین چنگ زدند و چونان بنای یكپارچه و استوار ، یگانه شدند و همه پشت هم بودند . همینكه مسلمانان از راه یگانگی دور گشتند ، لقمه استعمار شدند چرا ، چون :

ان اللهَ لایغیِرْ ما بِقَومٍ حُتی یْغَیِروْا ما بِاَنفُسِهِم 23 ـ خداوند حال و روز هیچ ملتی را تغییر نمی‌دهد ، تا اینكه خود آن ملت حال و روز خود را تغییر دهد .24 مصلحی مفسد در اینجا لازم است گفته شود كه برخی از كسانی كه در سده گذشته ، در جهان اسلام ، خود را جزو مصلحان به‌شمار آورده‌اند ، چه بسا از مهمترین مبادی فرهنگی یك مصلح اسلامی عاری بوده‌اند . از این گروه است سید محمد رشید رضا ( 1282 ـ 1354 ق ) ، كه زركلی نیز او را به عنوان " احد رجال الاصلاح الاسلامی " 25 نام برده است . این "مصلح "، هنگامی كه به مسائل مهم مربوط به به امامت و فلسفه سیاسی در اسلام و جریانات شیعه و تاریخ شیعه می‌رسد ، به‌صورت انسانی جلوه می‌كند بی‌اطلاع، یا مغرض ، یا غیر مصلح .

شخصی كه در دنیای اسلام ، درصدد اقدامات روشنفكرانه و ضد استعماری بر می‌آید ، باید اطلاعات وسیعی در مورد تاریخ و جغرافیای انسانی و اقتصادی اقوام مسلمان داشته باشد . فرهنگهای اقلیمی اسلام را بشناسد ، از مذاهب و اعتقادات و ارزشها و فداها و جهادهای فرقه‌های اسلامی با خبر باشد ، ارج آنها را بداند ، پاكدل و گشاده‌سینه و وسیع‌اندیش باشد ، به ارزشهای فرهنگی و غنای انسانی اقوام مختلف مسلمان به چشم احترام بنگرد ، در تعبیر از حد ادب نگذرد ، در مناقشات جانب یگانگی را رها نكند ، و برادران اهل قبله را یكسان ببیند . از اینجاست كه سید جمال الدین اسدآبادی می‌كوشد تا وطن و مذهبش درست معلوم نباشد ، و از اینجاست كه شیخ محمد عبده ـ چنانكه گذشت ـ بر "نهج البلاغه " شرح می‌نویسد و آن را منتشر می‌كند ، تا از راههای گوناگون میان فرق اسلام تفاهم پدید آید . اما كردار رشید رضا به عكس این است .

او اولاً ، از تاریخ و فقه و حدیث و موقعیت اسلامی رجال شیعه بی‌اطلاع است ، ثانیاً ، در هر مناسبتی اختلافات مذهبی را دامن می‌زند و در مورد شیعه اظهاراتی می‌كند حاكی از بی‌اطلاعی او از فرهنگ اسلامی شیعی و بی‌مبالاتی او در باب ایجاد تفرقه و دامن زدن به آتش اختلافات ، صرف نظر از بی‌ادبیها و تعبیرهای نامناسب او نسبت به رجال اسلام . و این چگونگی ، برای كسی كه خود را در شمار مصلحان دینی می‌بیند و پیرو مكتب سید جمال الدین و شیخ محمد عبده می‌داند ، هیچگاه شایسته نیست . نمونه آنچه گفتیم ، سخنان و نسبتهای نادرست و بی ماخذ اوست در حق شیعه ، در كتاب " السنة و الشیعة " .از اینجا می‌توان حدس زد كه آنچه از اینگونه مطالب در تفسیر " المنار " نیز آمده است ، كار رشید رضاست نه شیخ محمد عبده .

بنابراین رشید رضا ، بیشتر ، در شمار یك داعی قومیت عربی جای دارد تا یك مصلح اسلامی . یاد خدا قرآن كریم ، مسلمانان صدر اسلام را همواره فراخوانده است تا خدا را یاد كنند ، و هیچگاه خدا را فراموش نكنند . این چگونگی برای همه مسلمانان ، و در همه زمانها و اعصار ، اهمیتی بنیادین دارد . باید مسلمانان همواره به یاد خدا باشند ، و از نصر الهی نیرو گیرند ، هم افراد در زندگی فردی و هم اجتماعات در حركتهای اجتماعی .

اهمیت این موضوع از آنجا روشن می‌شود كه قرآن كریم یاد خدا و ذكر "الله " را موجب اطمینان قلب می‌شمارد . و هیچ حركت سازنده‌ فردی و اجتماعی بدون اطمینان قلوب كوشندگان چنانكه باید انجام نمی‌یابد و به پایان ثمربخشی نمی‌رسد . پس باید بر موضوع ذكر خدا و یاد كردن همواره خداوند تاكید بسیار شود ، و این موضوع در یادها زنده گردد . قرآن كریم حتی می‌فرماید : " خدا را بسیار یاد كنید " . در اینجا خوب است مطلبی جالب و آموزنده ، درباره این امر سازنده و بسیار با اهمیت ، از سید جمال الدین اسدآبادی بیاوریم ، مصلح بزرگی كه آرمانش بیداری همه مسلمانان و یگانگی همه كشورهای اسلامی در برابر جهان غرب بود :

ـ امت اسلام را خداوند با قلت عدد و كمی جمعیت برانگیخت ، و شأنشان را به اعلی درجه عظمت رسانید ... چگونگه اقوام شجاع عالم از مقابله با آنها عاجز و ناتوان شدند ؟ ... دانایانِ حقیقت بین ِ حقیقت خواهِ حقیقت شناس ، علت این ترقی ناگهانی را یافته چنین گفتند : " قوم كانو معُ اللهِ فكانُ اللهُ معُهم " مسلمانان با خدا بودند ، و در راه اعلاء كلمه الهی كوشش كردند ، و خدا را در هیچ حال فراموش ننمودند ، پس خدا نیز با آنها بود ، و نصرت خود را قریب ركابشان فرمود . چنانكه نص صریح قرآن شریف است : " إن تنصُراللهَ ینصُركم " ، یعنی : " اگر خدا را یاری كنید ، خدا نیز شما را یاری می‌كند " .

واضح است كه خداوند با كسی جنگ ندارد و عاجز هم نیست ، تا محتاج به یاری و كمك بندگان خود باشد ، بلكه مقصود آن است كه اگر خدا را همیشه حاضر و ناظر دانسته ، و در راه اعلاء كلمه خدا و اجرای اوامر و نواهی شریعت الهیه جهاد و كوشش كنید ، خداوند شما را ظفر می‌دهد و نصرت كرامت می‌فرماید... هرگز به خاطر كسی خطور نمی‌كرد كه این مشت اعراب بی سامان اركان ‌‌دُوَل عظیمه را متزلزل نمایند ، و نام و نشانشان را از صفحه عالم محو كنند ... و این خود یعنی "شریعت اسلام " را در عالم جایگیر و متمكن سازند ، و عالمیان را خاضع و خاشع اوامر و نواهی قرآن نمایند .

لیكن این امر عظیم واقع شد ، و این امت مرحومه با كمال ضعف و بی‌اسبابی به مقامی رسیدند كه هیچ امتی را آن مقام میسر نگشت ، و در هیچ تاریخی نظیرش دیده نشد . جهت چه بود ؟ جهت آن بود كه عهدی كه با خدا بستند وفا كردند ، پس خداوند نیز آنها را در دنیا و آخرت اجر جزیل كرامت نمود ، در دنیا عزت و در آخرت سعادت .

به مطلب امتیاز دهید :
( 0. 0 )
Review Count : 0 Review

Change the CAPTCHA code