- عدالت اجتماعى در اسلام مباحثى در زمینه هاى جامعه، اقتصاد، سیاست و حكومت
- کلبه شروق
- سید قطب
- محمدعلى گرامى سید هادی خسروشاهی
- فارسی
- چاپ شده
- 9- 0- 92729- 964
- چاپ قم / بيست و پنجم
- 1421 ه. ق
- 0
عدالت اجتماعى در اسلام مباحثى در زمینه هاى جامعه، اقتصاد، سیاست و حكومت
فهرست
یادداشتی بر چاپ جدید
۱. نظر مسیحیت و اسلام درباره مذهب و جامعه
مسیح و تعلیمات او
کلیسا و راه آن
واکنش روش کلیسا
راه و روش اسام
کهانت و رجال دین
تنها راه نجات
۲. طبیعت عدالت اجتماعی در اسلام
فلسفه اسلام
ظهور اسلام
راه توحید
راه تحقق عدالت اجتماعی
۳. پایه های عدالت اجتماعی در اسلام
حریت وجدان یا آزادی درونی
زندگی به دست خداست
بندگی ارزش های اجتماعی
مساوات انسانی
مسئله زنان
عزت انسان
تکافل اجتماعی
تکافل خانوادگی
تکافل اجتماعی
4. وسایل عدالت اجتماعی در اسلام
روش های انسانی اسلام
کنز اموال چیست؟
احسان و بخشش
5. نظام حکومت در اسلام
رژیم اسلام و رژیم های دیگر
دو فکر اساسی
پایه حکومت اسلام
حقوق حاکم
مصالح اجتماع
6. نظام اقتصاد در اسلام
مالکیت فردی
مالکیت فردی
وسایل مالکیت فردی
راه های ازدیاد ثروت
راه های انفاق
فریضه زکات
حقوق مالی دیگر
7. روایدادهای تاریخی در اسلام
بیداری وجدان در اسلام
خالد عزل می شود
دکتر هیکل چه می گوید؟
چند نمونه دیگر...
8. مساوات و برابری همگانی
برده ها و حکومت!
اما کارگران
روش عملی اسلام چیست؟
اما در قرن ما
جنگ در اسلام برای چیست؟
آزادی ملت ها و آزادی دینی
تعاون و تکافل اجتماعی
9. سیر تاریخی حکومت در اسلام
روش حکومت در صدر اسلام
ابوبکر
رفتار عمر
دوران عثمان
حکومت علی!
10. بنی امیه و بنی عباس
روش عمر بن عبدالعزیز
یک مقایسه
اما روش مالی
بخشش به مداح!
بیت المال خصوصی!
مسائل اساسی روش مالی
11. امروز اسلام و آینده آن
یک شبهه نیرومند و ظالمانه!
در جنگ های صلیبی
نظری به صدمه ها
دو حقیقت
راه دشوار
رشد و تکامل
تجدید حیات اسلامی
پرسش بجا
پراگماتیسم
فسفه
ادبیات
تاریخ
بررسی قانون
نمونه ای از راه های اسلام
12. دنیا بر سر دوراهی: اسلام یا کمونیسم!
اکنون ما به کجا می رویم؟
اما اسلام
نتایج برگشت به سوی اسلام
توضیحات
مدارک و مآخذ
مقدمه ای در موخره!
فهرست اعلام
یادداشتى بر چاپ جدید
هوالحق
چهل سال قبل- حدود سال 37 و 38- با شروع «نهضت ترجمه» توسط طلاب جوان، در حوزه علمیه قم و سپس حوزه علمیه مشهد- ترجمه كتاب گرانسنگ «العدالة الاجتماعیة فى الاسلام» تألیف شهید سیدقطب، مفسر بزرگ معاصر، توسط آیت الله شیخ محمدعلى گرامى قمى و اینجانب، به طور مشترك آغاز شد و سپس در 500 صفحه و در دوجلد، منتشر گردید.
مباحث بررسى شده در كتاب درباره: عدالت، جامعه، سیاست، حكومت و اقتصاد و ... درواقع مسائل مطرح در جامعه آن دوران بود و اقدام ما به ترجمه، براى پاسخ به پرسش هایى بود كه جوانان و دانشجویان مطرح مى نمودند ولى «پاسخى مناسب» دریافت نمی كردند!
البته ترجمه و نشر كتاب باتوجه به اشتغالات تحصیلى ما و مشكلات ناشر نخستین چاپ- نشر مصطفوى قم- تقریباً دو سال طول كشید، ولى كتاب مورد توجه و استقبال نسل جوان حوزه علمیه قم و دانشجویان دانشگاه ها قرار گرفت و پس از چاپ هاى اول تا پنجم در قم، چاپ ششم به «شركت انتشار تهران» واگذار گردید و از چاپ دهم، مؤسسه «رسالت» و «دارالعلم قم» نشر آن را به عهده گرفتند و تا سال 1355 بیش از بیست نوبت چاپ «مجاز»- و چندین نوبت چاپ بدون اطلاع ما- منتشر شد و در اختیار علاقمندان قرار گرفت.
اینك بیست و پنجمین چاپ كتاب با تجدید نظر، براى نخستین بار پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران و همزمان با چهلمین سال ترجمه آن در اختیار عموم قرار می گیرد، به امید آنكه پاسخگوى بخشى از پرسش هاى نسل معاصر نیز باشد، چراكه این كتاب در واقع شامل همه مباحثى است كه پس از پیروزى انقلاب اسلامى، در جامعه ما مطرح شده است و مؤلف و مترجمان آن، از چهل سال قبل، آن مباحث را در اختیار عموم قرار داده اند.
توضیحات مترجمان در پاره اى از بخش ها- كه در این چاپ یكجا و در آخر كتاب آورده می شود- نشان دهنده بینش خاص مترجمان و دیدگاه هاى متفاوت آنان با مؤلف است و در دنیاى گفتگو و بحث، این نوع ابراز عقیده و اظهارنظر، یك امر طبیعى است و ناشى از هیچ نوع گرایش مثلًا متعصبانه! نیست و نباید چنین تلقى شود.
البته همانطور كه اشاره شد، اقدام به ترجمه و نشر این قبیل كتاب ها در حوزه علمیه قم و محیط متحجّر آن، تازگى داشت و ما پس از چاپ كتاب با دو نوع «اعتراض» از دو سو!، روبه رو شدیم!
1. شما چرا كتاب یك «سنى» را ترجمه كرده و اندیشه وى را در جامعه شیعى نشر نموده اید؟
2. شما چرا در توضیحات خود بر مطالب مؤلف، به پاره اى از نكات تاریخى درباره بعضى از رجال صدر اسلام، اشاره كرده اید و پاره اى از اعمال آنان را «مردود» نامیده اید؟
پاسخ ما به هر دو گروه روشن بود:
1. ما كتاب ارزشمندى را كه یك دانشمند معاصر مسلمان و یك مفسر بزرگ قرآن، آن را تألیف كرده و مستند عمده و اصلى آن آیات قرآنى و احادیث صحیحى است، ترجمه كرده ایم و در پاره اى از مسائل تاریخى و فقهى هم كه با مؤلف دیدگاهمان یكسان نبوده، توضیحى افزوده ایم ... و این كار، از جانبى نوعى «مباحثه علمى» است و از سوى دیگر مى تواند، پاسخ به یك ضرورت «زمان» كه نقد و بررسى «تاریخ پیشین» است، باشد.
البته ما هرچه درباره نقد نظریات مؤلف و یا بررسى حوادث عصر نخستین اسلام و رجال آن دوران آورده ایم، با استفاده از كتب معروف و معتبر خود برادران اهل سنت است ... و اصولًا نقد یك دیدگاه، و یا بررسى یك حادثه تاریخى، نه تنها به مفهوم اهانت نیست، بلكه در دنیاى امروز یك ضرورت تاریخى است.
اما ظاهراً پاسخ هاى صادقانه ما براى هیچ یك از دو قشر متحجّر و متعصب، «قانع كننده»! نبود و روى همین اصل، بعضى از برادران اهل سنت ما را ضد! «تقریب» نامیدند و بعضى از شیوخ شیعى هم ما را متهم به تمایل به «تسنن» كردند!!
مشكل دیگر ما، سانسورچیان رژیم شاه بود ... كتاب در هر نوبت چاپ، باید اجازه جدید وزارت فرهنگ! و بعدها كتابخانه ملى را می گرفت. و در هر نوبت، بخشى از توضیحات ما حذف می گردید. و روى همین اصل چاپ هاى مختلف كتاب، شاهد صفحات سفیدى است كه توسط «ناظران فرهنگ!» خطِ قرمز می خورد و عمدتاً شامل مباحثى درباره جامعه، سیاست و اقتصاد بود.
براى نمونه باید اشاره كرد كه در آخرین چاپ مجاز!- با شماره 766 كتابخانه ملى، مورخ 15/ 5/ 52 در صفحه 66 نام امام خمینى، كه به عنوان «یكى از مراجع تقلید» آمده بود و نگارنده مطلبى را درباره «اختیارات حكومت صالح اسلامى» از ایشان نقل كرده بودم، حذف شد! ... و این سانسور تا آ نجا ادامه یافت كه در پاره اى موارد حتى نیم تا یك صفحه و نیم از توضیحات ما در پاورقی ها حذف گردید! مانند پاورقى صفحه 198- 197 (درباره حكومت جائر!) و یا پاورقى صفحه 235- 234 (درباره صهیونیسم) و مطالب پاورقى صفحه 483 (درباره غرب زدگى) ... و حتى بخشى از مطالب مؤلف در صفحه 327- 326 (درباره برخورد علماى اسلامى با سلاطین زمان خود!!) از این نوع سانسور در امان نماند و حذف شد.
ولى به هرحال، ما علیرغم فشار از هر طرف، به «تكلیف» خود عمل كردیم و در واقع زمینه فكرى براى یك نهضت فراگیر اسلامى را، در حد توان خود- با نشر این كتاب و ده ها كتاب دیگر- هموار نمودیم.و اكنون همان كتاب، با ویرایشى جدید، به دست چاپ سپرده می شود و اگر نقصى در جمله اى هست، این را بحساب چهل سال قبل (!) بگذارید! ولى به یقین این نقص، ناقض اصل محتواى كتاب نیست. درواقع در چاپ جدید تغییر عبارات و جملات و «شفاف»! نمودن آنها همگام با «قرائت روز»!- و این قبیل مسائل!- به عنوان ضرورتى مبرم احساس نشد، بویژه كه نشر این نوع ترجمه، خود نشان دهنده سبك قلم و ترجمه نیم قرن (!) پیش و در دوران سكوت مطلق پس از كودتاى ننگین 28 مرداد و سركوب حركت اسلامى- ملى ایران توسط رژیم خودكامه شاه، تواند بود. البته اگر ما امروز این كتاب را ترجمه مى كردیم، بى تردید با جمله بندی ها و عبارات شفاف تر! و بهترى می توانستیم آن را عرضه كنیم. ولى به هرحال ترجمه «قدیمى» هم خود خواندنى است، بویژه كه ویرایش كلى مقدورمان نبود، چون نه جناب گرامى وقت لازم را دارند و نه اینجانب فرصت كافى!
***
در پایان یادآور مى شود كه در مقدمه چهل سال قبل- كه اینك به عنوان «مؤخره» در آخر كتاب آمده است- آیت الله گرامى را به عنوان یكى از «فضلاى حوزه علمیه» معرفى كرده ایم ... و اینك ایشان یكى از آیات و علما و مدرسین بنام حوزه علمیه قم هستند و داراى آثار بسیارى در زمینه هاى مختلف علوم اسلامى از جمله: تفسیر، فقه، اصول، فلسفه، منطق و ... می باشند[1] و به تدریس «خارج» در حوزه اشتغال دارند ...
و خوشبختانه هدف اصلى ما و ایشان از اقدام به ترجمه این كتاب، هم اكنون تحقق یافته و همه ما شاهد «نظامى اسلامى» هستیم كه بسوى كامل تر و اسلامى تر شدن، پیش مى رود ... و امیدواریم در «مرحله تكاملى» خود به ایجاد «عدالت اجتماعى» نیز برسد!.
از خداى بزرگ مسئلت داریم كه این نظام را از شرّ كوتاه بینان و كج اندیشان و دوستان نادان و قرون وسطائیان محفوظ بدارد:
انه سمیع مجیب.
تهران- رمضان المبارك 1420 ه/ دی ماه 1378 ش
سیدهادى خسروشاهى
[1] . از آن جمله است: المعلقات على العروة الوثقى( 4 جلد) فلسفه( 4 دفتر) درس هایى از علوم قرآن، شرح منظومه سبزوارى، قانون اساسى در اسلام، مالكیت خصوصى در اسلام، شناخت قرآن، سیستم سیاسى اسلام، مقدمه اى بر امامت، دولت جمهورى اسلامى، مذهب، خدا در نهج البلاغه و ..