- مصلح جهانى از دیدگاه شیعه و اهل سنت
- موسسه بوستان کتاب
- شیخ عبدالحسن العباد ابوالاعلی مودودی
- سید هادی خسروشاهی
- فارسی
- چاپ شده
- 8- 248- 423- 964
- چاپ دوم
- 1387
- 1
مصلح جهانى از دیدگاه شیعه و اهل سنت
فهرست مطالب
مقدمه اول
درباره این کتاب
سه نکته اساسی:
۱ـ طول عمر امام
۲ـ افسانه سرداب!
۳ـ قدرت مهدی و «عجز» پیامبران؟!
مقدمه دوم
معرفی 50 کتاب جدید از اهل سنت درباره مهدی موعود
۱ـ مصلح بزرگ و جهانی
فوتوریسم
نظر کلی و اجمالی به تاریخ فوتوریسم
فوتوریسم از نظر اسلام
و اما احادیث
مسأله اجماعی و اتفاقی
مسأله سن یا مظهری از قدرت بی انتهای خدا
علم وعقل چه می گوید؟!
علم دیروز و امروز
از لحاظ عقلی؟
فوتوریسم و تقویت روحیه ما
گفتار مستشرق آلمانی
خاتمه و تذکر
۲ـ مصلح جهانی، مهدی موعود
مصلح جهانی از نظر اسلام
تواتر... و مسأله متفق علیه
تصریح به نام مهدی و عدد ائمه
اسماء ائمه... و تحریف کتاب
مآخذ و مصادر دیگر
تکالیف ما در قبال اجتماع
۳ـ دیدگاه اهل سنت درباره مهدی منتظر (عج)
درباره این بحث
عقیده اهل سنت درباره مهدی منتظر
بررسی دیدگاه مودودی
سخن پایانی
عقیده شیخ عبدالعزیز بن باز درباره «مهدی»
موخره یا توضیحی کوتاه
۴ـ توضیح درباره احادیث «مهدی»
پاسخ بر کسانی که احادیث صحیح پیرامون مهدی را نمی پذیرند!
بحث جدید در توضیح و تبیین احادیث مربوط به مهدی
- ظهور مهدی از دیدگاه شیخ عبدالله بن محمود
- دیدگاه قدمای اهل سنت پیرامون اندیشه مهدی
- اندیشه ظهور مهدی نزد اهل تشیع و اهل تسنن
- ظهور مهدی و فتنه ها؟!
- احادیث ظهور مهدی در صحیحین!
- احادیث مهدی در کتب معاصران
- تضاد و تناقض در احادیث مهدی!
- تفاوت در دانش دانشمندان
- ابن تیمیه و ظهور مهدی
- اندیشه مهدی و ابن خلدون
- ابن القیم و احادیث مهدی
- امام شاطبی و احادیث مهدی
- شیخ محمد بن عبدالعزیز المانع و احادیث مهدی
- ابوالاعلی مودودی چه می گوید؟
- دیدگاه محمد رشید رضا، بنیانگذار مجله «المنار»
- شبهه های عقلی چهارگانه محمد فرید وجدی
- تقلید از دیگران
- احادیث مهدی از دیدگاه شیخ ابن محمود
- محمد فرید وجدی چه می گوید؟
- تسمیه مهدی در حدیث پیامبر (ص)
- نظر شیخ ابن محمود پیرامون یک حدیث
- نظر علی بن محمد قاری درباره حدیث مهدی
- تضاد در احادیث مهدی؟!
- احادیث کذب درباره مهدی
- دعوی مهدی از نظر علمای پیشین
- احادیث مهدی و ابو نعیم
- ابن محمود احادیث را نمی پذیرد!
- آیا اعتقاد اهل سنت، مربوط به قرن 14 هجری است؟
- پیامبر و امور غیبی
- مسأله مهدی و سنت نبوی
- انکار مهدی، نقص ایمان
- اعتقاد به مهدی، جزء عقاید؟
- اعتقاد به مهدویت، پدیده ای نوین؟!
- علمای پیشین و پسین!
- دیدگاه علمای پیش از قرن نهم هجری
- بررسی تطبیقی نظریات علماء
- علمای پژوهشگر چه کسانی هستند؟
- غلات و احادیث اهل بیت!
- ترک وظایف، در انتظار مهدی!
- آخرین شبهات
پیوست ها
پیوست 1: زندگی ابدی و قدرت الهی
پیوست 2: مسأله مهدی در کنفرانس اندیشه اسلامی
منابع بحث ها و ترجمه ها
مقدمه اول
درباره این كتاب
این كتاب شامل چهار[5] بحث و دو مقدمه است. مقدمه اول درباره معرفى كتاب و چگونگى تألیف و ترجمه مباحث آن و اشاره به سه نكته اساسى است. مقدمه دوم ضمن عرضه شناخت بیشتر درباره بخش سوم و چهارم كتاب و مؤلف آن، به معرفى پنجاه كتاب جدید درباره «مسئله مهدى» و «علائم ظهور» مى پردازد كه در یك سفر كوتاه زیارتى، تهیه گردیده است.
دو بحث نخست از چهار بحث اصلى كتاب، عبارتند از دو مقاله نگارنده، كه پیش از ترجمه دو رساله شیخ عبدالمحسن العباد، در مورد مهدى منتظر و احادیث مربوط به آن، آورده می شود. بحث نخست را نگارنده 37 سال پیش (شعبان 1378 ه. ق- اسفند 1337 ش) نوشته ام كه با عنوان «مصلح بزرگ و جهانى ما» در شماره 1 و 2 سال سوم ماه نامه مجموعه حكمت چاپ شده است. این مجله در سال 1332 در قم تأسیس گردید و پس از دو سال انتشار، تعطیل شد. اما پس از چهار سال، انتشار دوره سوم آن از اسفندماه 1337، زیر نظر این جانب آغاز كرد. صاحب امتیاز آن مرحوم سید فخرالدین برقعى بود. اشراف یا سردبیرى این جانب یك سال ادامه داشت. در این مدت، مقالات زنده و ارزنده اى در آن درج و منتشر گردید. مقاله من نیز به تناسبِ هم زمان شدن انتشار نخستین شماره دوره جدید آن با نیمه شعبان و ولادت حضرت مهدى- (علیه السلام)- در این زمینه تهیه و منتشر گردید.[6] بحث دوم این كتاب، مقاله مشابه دیگرى در همین زمینه، و نگرشى كوتاه به احادیث وارده درباره مهدى علیه السلام است كه با عنوان «مصلح جهانى» در شماره 3 و 4 مجله ماه نامه آستان قدس چاپ مشهد، درج شده است كه باز به علت تقارن انتشار آن مجله با نیمه شعبان نوشته شد و در شعبان و رمضان 1380 قمرى بهمن و اسفند 1339 شمسى در آن مجله منتشر گردید.
مجله نامه آستان قدس، با همت و سردبیرى دوست دیرینه، برادر ارجمند، خطیب شهیر و نویسنده توانا جناب فخرالدین حجازى، با هزینه آستان قدس رضوى منتشر مى شد و شامل مقالات ارزنده اى بود. و پس از انتقال جبرى ایشان به تهران، وضع مجله نیز دگرگون شد و طبعاً همكارى قلمى ما و دیگر دوستان با آن مجله، قطع گردید.
بحث دوم، به درخواست جناب حجازى تهیه شد. در واقع با مختصرى تكرار طبیعى، تكمیل كننده بحث نخست بود كه اینك از نو و بدون هیچ گونه بازنگرى- مانند بحث اول- تقدیم علاقه مندان می گردد.
***
در مورد این دو بحث باید بگویم كه نخست، قصد تجدید چاپ آنها را نداشتم، چون هر دو را تقریباً در سنین زیر بیست سالگى نوشته ام! و در واقع فكر مى كردم كه با توجه به بضاعت كم و كاستی هایى كه به طور طبیعى در یك بحث فشرده 35 سال پیش، به وجود می آید، تجدید نشر آنها مفید نخواهد بود. اما وقتى دیدم كه بعضى از اساتید بزرگوار، جملاتى از آن را در كتاب هاى خود نقل كرده اند[7] و سپس با توجه به تقارن محتوایى بحث علم و عقل آن، با آن چه كه علامه شهید، آیةاللَّه سید محمد باقر صدر در بحث كوتاه خود نوشته اند[8] و هم چنین تشابه استدلال این دو نوشتار، با آنچه كه علامه شیخ عبدالهادى الفضلى در كتاب خود، در زمینه طول عمر امام مطرح ساخته [9]، فكر كردم كه تجدید چاپ آن دو بحث قدیمى و فشرده هم، قبل از آغاز كتاب مهدى موعود از دیدگاه اهل سنت- با اشاره كلّى به كاستى هایى كه دارد- شاید بی فایده نباشد. این بود كه آن دو بحث را تقریباً بدون هیچ گونه تغییرى، نه در محتوا و نه در عبارات، در این كتاب می آورم و تردیدى نیست كه اگر امروز و پس از حدود 35 و 37 سال از تاریخ نوشتن آنها، به نگارش آن دو بحث مى پرداختم، سخن براى مطرح ساختن بسیار بود كه در صورت توفیق، به فرصتى دیگر موكول می كنیم.
به هر حال، این دو بحث را پیش از ترجمه دو رساله می آورم، چون بحث اول تقریباً جنبه عام دارد و بحث دوم به دیدگاه «شیعه» و احادیث وارده از طرق خاص آن، «اشاره» می نماید. آوردن این دو، پیش از آغاز بحث «دیدگاه اهل سنت» بی تناسب به نظر نمی رسد؟ شاید براى شناخت بیشتر اهل تسنن، از دیدگاه اهل تشیع نیز مفید باشد!.
***
در مورد بحث سوم و چهارم، در مقدمه دوم، توضیح كافى داده ام كه چگونه این دو بحث به دست آمد و چرا ترجمه شد و هم اكنون چاپ می شود؟
خلاصه آن كه: این دو بحث، از شیخ عبدالمحسن العباد، نخست در مجله الجامعة الاسلامیّه، ارگان دانشگاه اسلامى مدینه منوره چاپ شده و سپس در سال 1402 ه، به شكل كتابى مستقل در مدینه منوره، منتشر شده است و ما ترجمه تقریباً كامل آن را با این هدف چاپ می كنیم كه روشن سازیم بر خلاف تصور بعضى كه اعتقاد به ظهور مهدى علیه السلام را ویژه شیعیان مى دانند، اصل این اعتقاد، از دیدگاه اهل سنت و تشیع همسان بوده و در صحت بشارت هاى وارده از پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله، در بین هیچ یك از دو دیدگاه اختلافى وجود ندارد، بلكه اختلاف در طُرق و اسناد احادیث، و سپس در «مصداق خارجى» است كه آن نیز قابل تحقیق و بررسى است، یعنى اگر در هر مسئله اى، اتحاد نظر باشد و مصادر ما و اهل سنت، دیدگاه واحدى را در كلیّت یك مسئله عقیدتى ارائه نمایند، در مورد تعیین مصداق یا مى توان به تفاهم رسید و یا آن كه مى توان آن را مسكوت گذاشت تا «مرور زمان» آن را «حل» كند!.
شهید استاد شیخ حسن البنّا، رهبر اخوان المسلمین مصر، در مورد اختلافات شیعه و سنى، جمله جالبى دارد، او مى گوید: «فلنتّحد فیما نتّفق و لیعذر بعضنا البعض، فیما نختلف»؛ در آن چه اتفاق نظر داریم، متحد شویم و در آن چه اختلاف داریم، هم دیگر را معذور بدانیم!
امیدواریم كه برادران اهل سنت، به ویژه نویسندگان وهابى- كه خود را سلفى مى نامند- به این گفتار نیك عمل كنند و در نوشته هاى خود، امانت را رعایت نمایند و از اهانت و تكفیر دیگر مسلمانان خوددارى ورزند!
سه نكته اساسى
در این مقدمه، به نظر می رسد كه اشاره به سه نكته اساسى ضرورى باشد:
الف) بررسى موضوع طول عمر امام زمان، با معیارها و مقیاس هاى متداول است، در حالى كه با معیار دیگرى مى توان براى همیشه به این بحث به نحو مطلوب پایان داد.
ب) برداشت غیر صحیح حافظ ابن كثیر شافعى (متوفى 774 ه) در مورد «سرداب سامراء»!. متأسفانه این برداشت غیر منطقى و غیر معقول، بهانه اى در دست بعضى از نویسندگان معاصر اهل سنت قرار داده كه با سوء استفاده از آن، به ردّ! و تكذیب عقیده شیعه پرداخته اند.
ج) مربوط به تحریف گفته هاى امام خمینى قدس سره درباره مهدى موعود علیه السلام است كه باز متأسفانه، گروهى از اهل زر و زور و تزویر و همراهان! سیاست مداران بی باور، آن چه از اساس دروغ و كذب است، بال و پر داده و سپس به داورى نشسته و شیعه و تشیع را مورد حمله و انتقاد قرار داده اند.
ما در این مقدمه، با نظر به این كه اصل كتاب، در داخل و خارج، مورد توجه برادران اهل سنت قرار خواهد گرفت، می كوشیم اشاره اى كوتاه ولى مستند، به هر سه موضوع نماییم تا فردا، و در روز حساب، عنداللَّه هیچ عذرى براى كسى باقى نماند! به همین دلیل، پیش از آغاز، می گوییم: «الا قد بلّغت، اللّهم فاشهد!».
اگر پس از این روشن گرى منصفانه و برادرانه، باز عده اى بخواهند به نشر اندیشه هاى موهوم و ساختگى، درباره معتقدات شیعه بپردازند، باید پذیرفت كه آنها واقعاً «آلت فعل» دیگرانند، یا آن كه: «فِى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً» درمانى براى این بیمارى درونى و قلبى تصور نمی شود.
1. طول عمر امام
درباره با طول عمر امام زمان، علماى متقدم و متأخر، بحث هاى گوناگونى از دیدگاه هاى مختلف مطرح ساخته اند، ولى تكیه بر یك اصل اساسى به نظر مى رسد كه ما را از هر نوع استدلالى بى نیاز سازد و مربوط به مسئله ظهور مهدى علیه السلام و دیگر علایم آخر زمان، مانند: خروج دجال، نزول مسیح علیه السلام و غیره، مورد استناد و تأكید «شیخ عبدالمحسن العباد» قرار گرفته و آن مسئله «ایمان به غیب» است. شیخ عبدالمحسن در پاسخ مخالفان یا منكران، به حق مى گوید: مفهوم واقعى ایمان به غیب، مستلزم آن است كه ما آن چه از پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله نقل شده است، بپذیریم، وگرنه در صحت ایمان خود باید شك داشته باشیم.
اصولًا باید گفت: آن چه ما «درك عقل» می نامیم، در واقع برداشت ها و دریافت هاى ذهن ماست كه با توجه به مسائل و مقدماتِ نوعاً مادى، آن را «عقلانى» مى پنداریم و آن چه خارج از این چارچوب قرار مى گیرد و یا ما چگونگى آن را درك نمى كنیم، «غیر عقلانى» می نامیم.
با این منطق و برداشت، بسیارى از امور غیر طبیعى و خارق العاده كه در قرآن مجید به آنها تصریح شده، «غیر عقلانى» خواهد بود، در حالى كه همه مؤمنان و دین باوران، آنها را مى پذیرند، چون مصداق روشن «ایمان به غیب» باور چیزهایى است كه در قرآن مجید آمده است.
البته استدلال هاى اندیشمندان و نویسندگان در این موارد، از دیدگان علمى یا فلسفى، براى «تقریب اذهان» مفید و مؤثر است، اما تكیه بر همان اصل اساسى (ایمان به غیب) مى تواند پاى چوبین استدلالیان دین باور را از پیچ و خم هاى موجود رها سازد و از طرح بسیارى از پرسش هاى منفى و جنبى جلوگیرى نماید.
به عبارت صریح تر و روشن تر: اگر كسى ایمان به غیب ندارد، چگونه مى تواند مسئله اصحاب كهف، سرد شدن آتش بر ابراهیم، طول عمر و بقاى 950 ساله نوح در میان قوم خود، گرفتارى یونس در شكم ماهى، اژدها شدن عصا، شكافته شدن دریا براى عبور موسى و غرق شدن فرعونیان، انشقاق آسمان، معراج، سیر شبانه از مسجدالحرام به مسجد الأقصى، بردن انسان به آسمان براى حفاظت و افتادن جسد بر روى تخت، زنده كردن مرغ هاى پرنده كه گوشت آنها به هم مخلوط شده بود و ده ها مسئله مشابه را كه در قرآن مجید آمده، باور نماید؟ و اگر اینها را باور دارد، اعتقاد به عمر هزار ساله یا دو هزار ساله، كه خواست خالق هستى از نیستى باشد، امر سهل و ساده اى بیش نخواهد بود و نیازى حتى به طرح مسائل علمى بیولوژیك یا فیزیولوژیك، نخواهد بود.
در یادداشت هاى چاپ نشده شیخِ اجازه ما، مرحوم آیةاللَّه آقا بزرگ تهرانى، تفسیر و بررسى كوتاهى از آیه مربوط به حضرت یونس علیه السلام آمده كه ترجمه آزاد و خلاصه آن می تواند مسئله مورد بحث ما را روشن تر سازد:
امكان طول عمر خارج از عادت طبیعى چگونه است؟ توجه به قصّه یونس مى تواند روشن گر باشد: «فَالْتَقَمَهُ الحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ* فَلَوْلا أَ نَّهُ كانَ مِنَ المُسَبِّحِینَ* لَلَبِثَ فِى بَطْنِهِ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ» این كه خداوند در كلام صادق خود مى فرماید: «اگر حضرت یونس در شكم ماهى تسبیح حق را نمى گفت، تا روز رستاخیز در همان جا باقى مى ماند»، چه چیزى را اثبات مى كند؟ قدرت حق تعالى در نگه دارى یونس تا روز رستاخیز، یك تصریح قرآنى است و همین قدرت، بى تردید توان حفظ و نگه دارى كسى را دارد كه مصلح جهانى در آخر زمان خواهد بود.[10]
2. افسانه سرداب!
یكى از افسانه هاى موهومى كه بعضى از نویسندگان اهل سنت به شیعه نسبت مى دهند این است كه گویا شیعه اعتقاد دارد «مهدى موعود» در سردابى در سامراء، پنهان شده! و روزى از آن جا ظهور خواهد نمود!
شیخ عبدالعزیز بن عبداللَّه بن باز!، ضمن پذیرفتن صحت احادیث منقول از پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله، درباره مهدى منتظر، طبق مقتضاى طبیعت! نیشى بر شیعه می زند و به نقل از «ابن كثیر» مى نویسد: «مهدى آخر الزمان یكى از خلفاى راشدین و امامان راستین است، ولى او همان منتظرى نیست كه به پندار رافضه (!) در سرداب است و امیدوارند كه او روزى از آن جا بیرون آید!»[11] این افسانه اى است كه شیخ بن باز آن را از قول حافظ ابن كثیر (متوفى 774 ه) نقل مى كند و شیخ عبدالمحسن العباد هم در كتاب خود، آن را می آورد و بعضى دیگر از نویسندگان معاصر هم بدون بررسى دقیق و تحقیق لازم آن را «طوطى وار» تكرار مى كنند![12] در صورتى كه اگر به منابع و مدارك شیعه مراجعه می نمودند، به خوبى روشن و آشكار مى شد كه شیعه به هم چو افسانه اى اعتقاد ندارد و مسئله تولد و زندگى ائمه شیعه و حضرت مهدى علیه السلام در بیوتاتى در سامرا كه سردابى هم دارد، ربطى به پنهان شدن و زندگى مستمر در آن ندارد. البته اگر این آقایان، اهل تحقیق و انصاف بودند، مى توانستند خود به عراق و سامرا بروند و از نزدیك بررسى نمایند كه آیا شیعیان شب در آن جا با اسبان خود صف مى كشند و به انتظار ظهور مهدى می ایستند؟
ما در این جا، به نقل قول بعضى از علماى بزرگ معاصر شیعه مى پردازیم، به امید آن كه براى اهل خرد و تحقیق، مفید باشد و آنها یا این حقیقت را از ما بپذیرند و یا خود به بررسى مستقیم بپردازند. یكى از مراجع عالیقدر شیعه آیةاللَّه سید صدرالدین صدر در كتاب خود می نویسد:
«از كتاب الصواعق المحرقه چنین استفاده مى شود كه شیعه امامیّه، یاگروهى از آنان، چنین مى پندارند كه مهدى منتظر در سرداب پنهان شده و آنها در انتظار بیرون آمدن وى هستند و با اسبان خود، در كنار سرداب ایستاده و خواستار بیرون آمدن وى می باشند!
اى كاش نویسنده مدرك خود را در این زمینه ذكر می كرد؟ و به گمان من نویسنده هرگز از «حجاز» بیرون نیامده و عراق را هم از نزدیك ندیده و به طور قطع «سامرّاء» را هم زیارت نكرده است وگرنه به خوبى مى فهمید كه این ادعا هرگز صحت و حقیقت ندارد.»[13] آیةاللَّه شیخ لطف اللَّه صافى گلپایگانى در همین باره می نویسد: «یكى از افترائات مغرضان و دشمنان شیعه و اعداى اهل بیت این است كه می گویند: شیعه معتقد است امام در سرداب غیبت كرده و در سرداب باقى است و از سرداب ظاهر خواهد شد و هر شب بعد از نماز مغرب بر در سرداب می ایستند تا ستارگان نیك آشكار گردند، سپس متفرق می شوند تا شب آینده!
ما در تكذیب و رد این افترا، محتاج هیچ گونه توضیح نیستیم. همه مى دانند كه این گونه افترائات از امثال ابن خلدون و ابن حجر جعل و بر اساس انگیزه دشمنى با شیعه و انحراف از اهل بیت و تمایل به بنى امیه و دشمنان خاندان رسالت است.
این نویسندگان و كسانى كه بعد از آنها آمدند تا زمان ما، به جاى این كه عقاید و آراى شیعه را از خودشان و كتاب هایشان به دست آورند، به جعل و افترا پرداخته و یا جعلیات و افترائات و پیشینیان را ملاك و میزان درباره عقاید شیعه و معرفت آراى آنها قرار مى دهند و خود و دیگران را گمراه مى سازند.
از شیعه احدى نگفته امام در سرداب سامرا مخفى است، بلكه كتب و روایات شیعه ... همه این نسبت را تكذیب می نمایند».[14] آیةاللَّه ابراهیم امینى هم در این زمینه می نویسد:
«این نسبت، دروغ محض و از روى عناد صادر شده است و شیعیان چنین عقیده اى ندارند. در هیچ روایتى گفته نشده كه امام دوازدهم در سرداب زندگى مى كند و از آن جا ظهور مى كند. هیچ یك از دانش مندان شیعه هم چنین مطلبى را نفرموده اند.»[15] این است آراى بعضى از علماى شیعه. اگر گروهى این را مى پسندند كه بر خلاف حقیقت، نسبت هایى به شیعه بدهند. ما باز آنان را به پیمودن راه راست دعوت می كنیم.
3. قدرت مهدى و «عجز» پیامبران؟!
... در عصر ما، ناگهان «فقهاء الملوك» و «وعاظ السلاطین»[16] با تحریف عمدى گفته هاى امام خمینى قدس سره، در اوج غرض!، مدعى شدند كه امام خمینى معتقد به «عجز پیامبران»! و «قدرت و توانایى برتر امام زمان» و «تكمیل شریعت در زمان ظهور وى» مى باشد!. مدرك رسمى آنان در این زمینه، كتب و آثار خود امام خمینى قدس سره نیست، بلكه روزنامه الرأى العام كویت، وابسته به عراق سابق!، مورخ 17 شعبان 1400 هجرى است. آرى آنها با استناد به این روزنامه؛ در كتاب هاى زیر، به تكفیر امام پرداخته اند:
الخمینى و الوجه الآخر فى ضوء الكتاب و السنة! تألیف: دكتر زید العیص، چاپ دارالیقین، مصر، 1413 ه، صفحه 49 و 50؛ ماذا آفتى علماء المسلمین فى الخمینى تألیف: وجیه المدینى، چاپ سوم، بغداد، صفحه 11 و 12؛ مسألة التقریب بین اهل السنة و الشیعه، تألیف: دكتر ناصربن عبداللَّه بن على القفارى، جلد دوم، چاپ دوم، دارطیبه للنشر ریاض 1414 هجرى، صفحه 245 و 246؛ نهج خمینى فى میزان الفكر الاسلامى تألیف: گروهى از شیوخ!، چاپ دارعمار، 1405 هجرى، صفحه 45 تا 47؛ الخمینى و تفضیل الائمة على الانبیاء، تألیف: محمد مال اللَّه، چاپ 1404 ه، ص 25 و 26 و الشیعه، المهدى، الدروز تاریخ و وثائق، تألیف: شیخ عبدالمنعم النمر چاپ چهارم، قاهره، 1408 ه، فصل دوم، صفحه 207 و ...
البته تنها این كتاب ها نیست كه در باره «قیام»! كرده اند، بلكه پیش از آنها این «فقهاء الملوك» دربار شاه فهد، شاه حسن، شاه حسین، شاه مبارك و صدام بودند كه اعلامیه و تكفیر نامه صادر كردند. عجیب آن كه همین فقها! و مفتیان! در مورد «سلمان رشدى» خواستار تحقیق و بحث و گفت وگو با وى شدند! به همین هدف، وزیر اوقاف مصر را به لندن فرستادند. او نیز با رشدى دیدار و او را از «ارتداد» تبرئه نمود! اما درباره امام خمینى، از مكه، رابطة العالم الاسلامى بیانیه اى صادر كرد! و در مغرب، علماى دربارى در مجله دعوة الحق استنكاری ه اى منتشر ساختند و در تونس، مفتى دربار بورقیبه، شیخ «حبیب بلخوجه» فتوایى مشابه داد. از همه جالب تر، حقوق بگیران صدام در رابطة العلماء فى العراق! بودند كه فتوایى بر ضد امام صادر كردند!!
اكنون نویسندگان كتاب هاى فوق، ضمن نقل همان بیانیه ها و فتواها، پا را از این هم فراتر نهاده و اصولًا منكر وجود مهدى منتظر شده و آن را «خرافه» و «امرى موهوم» پنداشته اند[17] كه با مطالعه این كتاب، روشن خواهد شد كه منكر مهدى منتظر، از دیدگاه اهل سنت و جماعت، منكر پیامبر شده و ایمان كاملى ندارد و از راه راست دور شده است (رجوع شود به كتاب شیخ عبدالمحسن العباد).
***
پس از آن كه از نوع اتهام این آقایان، آگاه شدیم بسیار بجا خواهد بود كه متن بیانات نخستین و سپس بیانات روشن گر بعدى امام خمینى قدس سره را در این زمینه، نقل كنیم تا روشن شود كه چگونه دشمنانِ وحدت اسلامى، بدون توجه به متن اصلى گفته هاى امام خمینى و فقط با استناد به خبر یك روزنامه منحوس، حاضر به صدور تكفیر نامه می شوند:
«این عید سعید، پانزده شعبان را به همه مسلمین و به همه ملت ایران تبریك عرض می كنم.
ماه شعبان ماه بزرگى است كه در آن، در سوم آن، بزرگ مجاهد عالم بشریت متولد شد و در پانزده آن، حضرت مهدى موعود ارواحناله الفداء پا به عرصه وجود گذاشت.
و قضیه غیبت حضرت صاحب، قضیه مهمى است كه به ما مسائلى را مى فهماند من جمله این كه براى یك هم چو كار بزرگى كه در تمام دنیا عدالت به معناى واقعى اجرا بشود، در تمام بشر نبوده كسى الّا مهدى موعود- سلام اللَّه علیه- كه خداى تبارك و تعالى ذخیره كرده است براى بشر، هر یك از انبیا كه آمدند، براى اجراى عدالت آمدند و مقصدشان هم این بود كه اجراى عدالت را در همه عالم بكنند، لكن موفق نشدند بعد از انبیا و اولیاى بزرگ، پدران حضرت موعود، كسى نبوده است كه اجراى عدالت را بكند. این یك موجودى است كه ذخیره شده است براى یكى هم چو مطلبى و لهذا به این معنا، عید مولود حضرت صاحب ارواحناله الفداء بزرگ ترین عید مسلمین است و بزرگ ترین عید براى بشر است، نه براى مسلمین.
اگر عید ولادت حضرت رسول صلى الله علیه و آله بزرگ ترین عید است براى مسلمین از باب این كه موفق به توسعه آن چیزهایى كه مى خواست توسعه بدهد نشد، چون حضرت صاحب- سلام اللَّه علیه- این معنا را اجرا خواهد كرد و در تمام عالم زمین را پر از عدل و داد خواهد كرد به همه مراتب عدالت، به همه مراتب دادخواهى، باید ما بگوییم كه عید شعبان، عید تولد حضرت مهدى- سلام اللَّه علیه- بزرگ ترین عید است براى تمام بشر. وقتى كه ایشان ظهور كنند تمام بشر را از انحطاط بیرون می آورد، تمام كجی ها را راست می كند.
«یَمْلأَ الارْضَ عَدْلًا بَعْدَ ما مُلِئَتْ جَوْراً» هم چو نیست این عدالت همان كه ماها از آن می فهمیم كه نه یك حكومت عادلى باشد كه دیگر جور نكند، این هست، امّا بالاتر از این معناست، معناى «یَمْلأَ الارْضَ عَدْلًا بَعْدَ ما مُلِئَتْ جَوْراً» الآن زمین- و بعد از این، از این هم بدتر شاید بشود- پر از جور است، تمام نفوسى كه هستند انحرافات در آنها هست، حتى نفوس اشخاص كامل هم در آن انحرافاتى هست، ولو خودش نداند در اخلاق ها انحراف هست، در عقاید انحراف هست، در اعمال انحراف هست و در كارهایى هم كه بشر مى كند انحرافش معلوم است و ایشان مأمورند براى این كه تمام این كجی ها را مستقیم كنند و تمام این انحرافات را برگردانند به اعتدال كه واقعاً صدق بكند «یَمْلأَ الارْضَ عَدْلًا بَعْدَ ما مُلِئَتْ جَوْراً» از این جهت این عید، عید تمام بشر است بعد از این كه آن اعیاد، اعیاد مسلمین است این عید، عید تمام بشر است، تمام بشر را هدایت خواهند كرد ان شاءاللَّه و ظلم و جور را از تمام روى زمین برمى دارند به همان معناى مطلقش، از این جهت این عید، عید بسیار بزرگى است كه به یك معنا از عید ولادت حضرت رسول كه بزرگ ترین اعیاد است، این عید به یك معنا بزرگ تر است.
و ما باید طورى در این روزها و در این ایام اللَّه توجه كنیم كه خودمان را مهیّا كنیم از براى آمدن آن حضرت. من نمی توانم اسم رهبر روى ایشان بگذارم، بزرگ تر از این است، نمی توانم بگویم كه شخص اول است براى این كه دومى در كار نیست، ایشان را نمى توانیم ما با هیچ تعبیرى، تعبیر كنیم، الّا همین كه «مهدى موعود» است، آنى است كه خدا ذخیره كرده است براى بشر و ما باید خودمان را مهیّا كنیم از براى این كه اگر چنان چه موفق شدیم ان شأاللَّه به زیارت ایشان، طورى باشد كه روسفید باشیم پیش ایشان. تمام دستگاه هایى كه الآن به كار گرفته شده اند در كشور ما و امیدواریم كه در سایر كشورها هم توسعه پیدا بكند، باید توجه بر این معنا داشته باشند كه خودشان را مهیا كنند براى ملاقات حضرت مهدى- سلام اللَّه علیه-.[18]
***
«ما علاوه بر این كه گرفتار آمریكا هستیم و گرفتار شوروى هستیم، گرفتار بعضى اشخاصى كه دعوى اسلامى مى كنند، بعضى كه در رأس روحانیت بعضى ممالك واقع هستند، گرفتار آنها هم هستیم، آنها هم ما را تكفیر می كنند، آنها هم كلمات ما را تعبیر مى كنند و دنبالش تكفیر می كنند. اینها اگر چنان چه واقعاً خطا كار هستند، خوب است كه مطالعه كنند، بفهمند چه مى گویند و به نفع چه كسى كار می كنند؟ و اگر متعمّد هستند و در مقابل یك كشور اسلامى، در مقابل یك كشورى كه كوشش می كند كه بین همه برادرها را متصل كند و همه را با هم آشتى بدهد. این او را تكفیر نكند. او، او را تكفیر نكند، اینهایى كه این طور سم پاشى می كنند و مع الاسف در لباس مفتى و یا مفتى اعظم هستند، اینها نمی دانند كه این كارها بر ضد اسلام و بر وفق میل ابرقدرت هاست؟ اینها نمى دانند كه دانسته یا ندانسته براى ابرقدرت ها دارند خدمت می كنند؟ اینها كه دانسته یا ندانسته براى ابرقدرتها دارند خدمت می كنند، چطور اینهادر مقابل «سادات» و آن همه جنایاتى كه «سادات» كرده است، نمى ایستند و تكفیرى نشنیدیم ما از آنها؟ ما كه از امام مهدى كه قوه اجرایى اسلام است صحبت مى كنیم و مى گوییم كه عدل در زمان او فراگیر خواهد شد و از طرف خود آنها هم همین معنا هست كه: «یَمْلأَ الارْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً» ما كه راجع به آنها مى گوییم و مى گوییم كه انبیا موفق نشدند اجرا كنند مقاصد خودشان را و خداوند در آخر زمان كسى را مى آورد كه اجرا كند مسائل انبیا را، این بیچاره ها براى خدمت به اجانب یا نفهمیده تأویل مى كنند فلان گفته است كه حضرت مهدى تكمیل مى كند شریعت را. این بسیار ناگوار است براى ما. ما حضرت مهدى را یكى از افرادى می دانیم كه تابع اسلام است. تابع پیغمبر اسلام است، لكن تابعى است كه نور چشم پیغمبر اسلام است و اجرا مى كند این مطالبى را كه حضرت رسول اكرم صلى الله علیه و آله فرموده است. چرا اینها باید در حجاز، در كویت، در بعضى جاهاى دیگر تأویل كنند حرف ها را و بر ضد یك مملكت اسلامى كه كوشش دارد همه برادرها را با هم مجتمع كند و كوشش دارد دست ابرقدرت ها را از سر ممالك اسلامى كوتاه كند؟ آنها در خدمت ابرقدرت ها دانسته یا ندانسته هستند و مى خواهند تفرقه بین مسلمین بیندازند. اینها نمی دانند كه نباید تفرقه بین مسلمین انداخت و بر خلاف نص قرآن است؟ اینها مطلع نیستند یا این كه خداى نخواسته در خدمت ابرقدرت ها هستند؟ ما مى خواهیم كه همه ممالك اسلامى در محیطى كه خودشان هستند، به حسب حكم اسلام، همه باهم باشند و همه متحد بشوند تا اینكه آسیبى براى آنها واقع نشود.
شما دیدید وقتى كه در ایران ملت مان اتحاد پیدا كرد، چه قدرت بزرگى را شكست داد. ما مى خواهیم كه یك میلیارد جمعیت دنیا از مسلمین، این طور با هم متحد بشوند. اگر متحد بشوند نه قضیّه قدس، دیگر باقى مى ماند و نه قضیه افغانستان و نه قضایاى دیگر و اگر چنان چه وعاظ السلاطین بگذارند و اتحاد ما را به هم نزنند، ان شاءاللَّه پیروز خواهیم شد و دول اسلامى و ممالك اسلامى پیروز خواهند شد ....»[19] این بود متن كامل بیانات امام خمینى قدس سره، در نیمه شعبان 1400 هجرى و سپس بیانات تكمیلى ایشان در عید فطر همان سال در افشاى سوء نیت كسانى كه لقب «مفتى» یا «مفتى اعظم» را از شاهان خود گرفته اند![20] و ما با نقل كامل آنها، امیدواریم كه برادران متدین و مسلمان از اهل سنت، در داورى هاى خود نسبت به شیعه، به مدارك خود آنان رجوع كنند و با استناد به اقوال دشمنان یا عناصر مغرض، به داورى ننشینند!.
***
در این جا باید از مرحوم مولود قاسم نایت بلقاسم وزیر وقت امور مذهبى الجزایر به نیكى یاد كنم كه به هنگام صدور فتاوا بر ضد امام خمینى،- در سال 1400 هجرى- به این جانب- كه نماینده امام خمینى در وزارت ارشاد اسلامى بودم و براى شركت در كنفرانس «اندیشه اسلامى» به الجزایر رفته بودم- این امكان را داد كه در حضور 1500 نفر از علما، شخصیت هاى بزرگ جهان اسلام و دانش جویان الجزایرى- و در حضور همین شیخ حبیب بلخوجه، مفتى تونس كه به كنفرانس آمده بود، حقیقت موضوع و گفته هاى امام خمینى قدس سره را بیان كنم و در همان شب، متن سخنان این جانب از تلویزیون سراسرى الجزایر كه قابل رؤیت در تونس و مغرب هم هست، پخش شد و سپس روزنامه هاى یومیه الجزایر، آن را منتشر ساختند و توطئه دشمنان وحدت اسلامى و تقریب بین مذاهب اسلامى، خنثى شد و بى شك این امر ناشى از علاقه آن مرد نیك سرشت به اسلام و انقلاب اسلامى بود كه در یك كنفرانس جهانى برادران اهل سنت، و به نوشته جراید الجزایر در حضور 1500 نفر، به ما امكان داد كه دروغ ها و تهمت هاى دشمنان اسلام را افشا كنیم و حقیقت را بر عموم روشن سازیم.[21]
***
در پایان مقدمه اول، ضرورى است اشاره كنم كه اگر پى گیرى قاطعانه و صادقانه مدیریت محترم مؤسسه اطلاعات حضرت آقاى دعایى و همكارى انتشارات مؤسسه «اطلاعات» نبود، نه ترجمه كتاب به این زودى آماده چاپ مى شد و نه با این سرعت در اختیار علاقمندان قرار می گرفت!
بدین وسیله از همه آنان تشكر مى كنم و براى «همگان» هدایت و رستگارى و دوام توفیق، از خداوند متعال خواستارم.
سید هادى خسروشاهى
تهران: جمعه، 7 رمضان 1404 هجرى قمرى
[1] ( 1). ر. ك: مشكاةالمصابیح فى التعادل و التراجیح، 361 صفحه، چاپ نجف، 1310 ه ق.
[2] ( 2). آثار الحجة، شیخ محمد رازى، ج 2، ص 233، چاپ قم، 1332 شمسى.
[3] ( 1). مقدمه مكتب تفكیك، چاپ اول، مركز بررسى هاى اسلامى، قم.
[4] ( 2). گنجینه دانشمندان، شیخ محمد رازى، ص 357 و ج 3، ص 309، چاپ تهران.
[5] ( 1). در چاپ چهارم ترجمه بحث استاد ابوالاعلى مودودى اضافه شده است.
[6] ( 1). مقاله مرحوم آیةاللَّه طالقانى نیز تحت عنوان:« در انتظار ظهور» در بررسى همین موضوع بود كه در شماره اول و دوم سال سوم مجله درج گردید.
[7] ( 2). خورشید مغرب، محمدرضا حكیمى، ص 52، چاپ چهارم، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1364، و جزیره خضراءافسانه یا واقعیت، علامه سید جعفر مرتضى جبل عاملى، ص 11، ترجمه محمد سپهرى، چاپ اول، دفتر تبلیغات اسلامى قم، 1372.
[8] ( 1). شهید بزرگوار آیةاللَّه سید محمدباقر صدر، در بحث طول عمر حضرت مهدى علیه السلام، با مطرح ساختن امكان علمى- عملى و امكان عقلى- فلسفى به بررسى موضوع پرداخته اند كه تشابه نزدیكى با بحث نگارنده دارد، با این فرق كه بحث معظم له، مشروح تر است. رجوع كنید به: بحث حول المهدى، ص 37- 27، چاپ دوم، مركز فرهنگى اسلامى اروپا، رم.
البته گفتنى است كه این بحث، سه بار به زبان فارسى ترجمه شده و تحت عناوین: سخنى پیرامون مهدى، انقلاب مهدى و پندارها، پژوهشى پیرامون مهدى، منتشر شده است.
[9] ( 2). مراجعه كنید به: در انتظار امام، حیات و غیبت، شیخ عبدالهادى الفضلى، ص 53، ترجمه دكتر حبیب روحانى، چاپ اول 1372، بنیاد پژوهش هاى آستان قدس رضوى، مشهد.
[10] ( 1). به پیوست 1 آخر كتاب مراجعه شود.
[11] ( 2). الاحتجاج بالأثر على من أنكر المهدى المنتظر، شیخ حمود بن عبداللَّه التویجرى، ص 3 و 4، چاپ دوم، عربستان سعودى، 1406 ه، مقدمه شیخ عبداللَّه بن باز.
[12] ( 3). ابن كثیر در كتاب خود مى نویسد:« و هو أحد خلفاء الراشدین و الائمة المهدیین، و لیس هو بالمنتظر الذى تزعمه الرافضه و ترتجى ظهوره من سرداب سامراء فان ذالك مالا حقیقة له ولا عین ولا اثر ویزعمون انه محمد بن الحسن العسكرى و انه دخل السرداب و عمره خمس ستین» الفتن و الملاحم، الواقعه فى آخر الزمان، حافظ بن كثیر شافعى، تحقیق یوسف على بدیوى، ص 45، چاپ اول دمشق، 1414 ه، فصل فى ذكر المهدى الذى یكون آخر الزمان).
[13] ( 1). المهدى، صدرالدین صدر، چاپ اول، ص 157، تهران 1358 ه ق و مهدى منتظر- ترجمه فارسى كتاب فوق- توسط مهدى فقیه ایمانى، ص 228، چاپ اصفهان، 1334 ش.
[14] ( 1). نوید أمن و امان، لطف اللَّه صافى گلپایگانى، ص 205- 204، چاپ تهران، 1349.
[15] ( 2). دادگستر جهان، ابراهیم امینى، ص 204، چاپ دوازدهم، قم، 1371.
[16] ( 3). به قول برادران مصرى: فقهاء السلطه! و علماء الشرطة! ...
[17] ( 1). شیخ عبدالمنعم النمر، در فصل دوم كتاب: الشیعه، المهدى ... ضمن نقل و نقد احادیث خودشان به ردّ آنها وتكذیب مسئله مهدى پرداخته است!( رجوع شود به كتاب وى، از صفحه 212 تا 235).
[18] ( 1). صحیفه نور، ج 12، ص 208- 207؛ پیام امام قدس سره به مناسبت نیمه شعبان 1400 ه مطابق با 7/ 4/ 1359 شمسى.
[19] ( 1). صحیفه نور، ج 12، ص 286 و 287؛ بیانات امام خمینى قدس سره در جمع نمایندگان و سفراى كشورهاى اسلامى، به مناسبت عید فطر، رمضان 1400 ه مطابق با 20/ 5/ 1359 ش.
[20] ( 2). پس از مراجعت از آن سفر و گزارش كار كنفرانس به محضر امام خمینى قدس سره، با كسب اجازه از ایشان، متن كامل دوسخنرانى ایشان را درباره قدس و مسئله مهدى، تحت عنوان: خطاب الامام الخمینى حول: 1. مسئله تحریر القدس، 2. مسئله المهدى المنتظر، از سوى:« مركز الاعلام العالمى للثورة الاسلامیه فى ایران» چاپ و در سراسر دنیا منتشر ساختیم ... این مركز، نخستین نهاد پس از پیروزى انقلاب اسلامى بود كه با نشر اندیشه ها و اهداف انقلاب اسلامى، در سطح جهانى پرداخت ... و متأسفانه با پیدایش تفرقه هاى سیاسى، این نهاد نیز توسط دوستان به تعطیلى كشانده شد!!.
[21] ( 1). براى آشنایى بیشتر در این زمینه، به پیوست 2 آخر كتاب كه همراه با اسناد مربوطه است، مراجعه شود.