- کتاب خاطرات مستند سید هادی خسروشاهی درباره دکتر حسن ترابی
- درباره دکتر حسن ترابی
-
دعوت برای كنفرانس جبهه اسلامی ـ عربی
دعوت برای كنفرانس جبهه اسلامی ـ عربی
... در پرتوی روابط فرهنگی مستمر، دكتر حسن ترابی به عنوان دبیركل «المؤتمر الشعبی العربی و الاسلامی» به مناسبتهای مختلف از اینجانب برای حضور در سودان و شركت در «المؤتمر الاسلامی العام» دعوت به عمل میآورد كه در یكی دو مورد، به علت عدم توفیق حضور، از طریق «مكاتبه» به پیگیری امر پرداختم كه از لحاظ تاریخی اشاره به یك نمونه آن، - که مربوط به دومین کنفرانس عام بود و من موفق به شرکت در آن نشدم - بیمناسبت نخواهد بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
الجبهة الاسلامیة القومیة
دبیر کل
تاریخ: ۲۱/۲/۱۴۰۸ هـ
مطابق با: ۱۰/۱/۱۹۸۸ م
برادر ارجمند السید هادی خسروشاهی، مشاور وزیر خارجه
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
برای تحكیم روابط و تكمیل تجربهها و مبادله آگاهیها، خوشوقت هستم كه از شما برای حضور در دومین مؤتمر عام جبهه اسلامی ـ قومی، دعوت كنم كه از تاریخ پنجشنبه ۲۵ جمادیالاولی ۱۴۰۸ هـ مطابق ۱۴ دسامبر ۱۹۸۸ م تا روز شنبه ۲۷ جمادیالاولی ۱۴۰۸ هـ مطابق با ۱۶ دسامبر ۱۹۸۸ م در خرطوم، منعقد خواهد شد.
جلسات مؤتمر پنجشنبه ساعت ۶ بعد از ظهر آغاز و برنامه تا شب شنبه ادامه مییابد.
چون مدیریت مؤتمر، مسئول استقبال و پذیرایی از شما است، انتظار دارد تاریخ وصول به فرودگاه خرطوم را اعلام دارید.
با صادقانهترین آرزوها و دعاوی ما برای شما، در راه استواری و توفیق.
دكتر حسن عبدالله الترابی ـ دبیر كل
و اینجانب پاسخ دعوت را بطور مکتوب برای دکتر ترابی فرستادم که ترجمه آن چنین است:
«محضر برادر محترم، استاد دکتر حسن ترابی
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
دعوت شما از اینجانب برای شرکت در مؤتمر عام دوم جبهه اسلامی، متأسفانه وقتی به دست من رسید كه در لندن مشغول معالجه بودم. بدینوسیله ضمن تشکر از ارسال دعوت، از اینکه نتوانستم در مؤتمر شرکت کنم عذرخواهی میکنم و از خدای بزرگ برای شما و جبهه اسلامی و ملت برادر سودان، درخواست توفیق خدمت میكنم و امیدوارم كه روابط برادرانه فیمابین ما و شما، علیرغم توطئههای دشمنان اسلام به ویژه ارتجاع عرب، همچنان استوار و مستحكم باقی بماند.
فرصت را مغتنم شمرده به واجب اخوت اسلامی که نصیحت برادر مسلمان است، عمل کرده و دو نكته را یادآور میشوم:
۱ـ حجتالاسلام والمسلمین، علامه سید مهدی حكیم از علمای معروف عراق به هر حال میهمان شما و ملت سودان بود و متأسفانه دشمنان اسلام از حسن سلوك و اخلاق مردم سودان سوءاستفاده كرده، ایشان را در ملأ عام ترور كردند و البته این آرزوی همه ما است كه عاقبت زندگی ما شهادت در راه خدا باشد ـ و طوبی له ـ اما این امر از وظیفه شرعی و اخلاقی شما در قبال تعقیب و توقیف و قصاص عاملان این جنایت نمیكاهد.
مردم مسلمان ایران و مردم مظلوم عراق انتظار دارند به هر نحوی كه مقدور و ممكن است در مورد افشای عاملین جنایت و محركین آن، بدون ملاحظات روشهای دیپلماسی اقدام لازم را به عمل آورید.
۲ـ در مجله التضامن، در مصاحبهای منسوب به شما، زائران بیسلاح ایرانی مسئول حوادث خونین قتلعام حجاج در مكه مكرمه معرفی شدهاند. ما امیدواریم كه نقل این جملات از شما صحت نداشته باشد و به همین دلیل همچنان انتظار میرود كه كذب بودن جملات منسوب به شما را طی بیانیه یا مصاحبهای، اعلام نمایید و در غیر این صورت و بیتردید شما برادر مسلمان، در یوم الجزاء، در رابطه با این شهادت خلاف واقع، عندالله سخت مورد سؤال خواهید بود.
کلیه اسناد و افلام موجود نشان میدهد که پلیس آلسعود، حجاج بیسلاح را در حرم امن الهی و در حین اعلام برائت از کفار و مشرکین، قتلعام کردهاند... و جای تعجب خواهد بود که برادر مسلمانی، خلاف این امر را بیان دارد.
از خدای بزرگ سلامتی و توفیق روزافزون شما را خواستارم. با سلام و درود به همه برادرانی که در کنار شما، در جبهه اسلامی، به خدمت به خدا و خلق خدا مشغولند.
والسلام علیکم اولاً و آخراً
اخوکم فی الله
سید هادی خسروشاهی[۱]
ارسال این نامه و نصیحت برادرانه و تذكار یكی دو نكته، موجب شد كه شیخ حسن ترابی، طی نامهای رسمی به اینجانب، به توضیح امر بپردازد كه ترجمه متن کامل آن چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الجبهة الاسلامیة القومیة
دبیر کل
محضر برادر عزیز استاد سید هادی خسروشاهی
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
برادر عزیز از شما که به علت عدم تمکن از حضور در مؤتمر عام دوم جبهه اسلامی ـ قومی، معذرت خواستهاید، سپاسگزارم و به خدا پناه میبریم اگر فکر کرده باشیم که شما از مؤتمر به خاطر مراعات امور دیگر، دوری میجویید... و همین طور تشکر میکنم که با اظهارات خود، به وظیفه نصیحت که مورد تأکید و احترام دین استوار ما است، عمل کردهاید.
دوست دارم که به طور خلاصه به آنچه که در نامه شما، در این رابطه آمده است، برای روشن شدن امور و تکمیل نصیحت، اشارهای داشته باشم.
اولاً: در ارتباط با مسئله شهید حكیم، دوست دارم به شما اطلاع دهم که مسئله هماكنون ـ همانطور که میدانید ـ در دست مسئولین رسمی است كه در پی تحقیق برای شناخت جنایتكاران هستند و شاید اطلاع دارید که آنها نخست اتهام را متوجه ما کردند و اکنون در انتظار اجازه برای پیشرفت ـ تحقیق ـ هستند و ترجیح میدهند با مخفیكاری عمل كنند و از آنجایی كه ما ـ هم اکنون ـ از دولت و سازمانهای آن، به عنوان گروه اپوزیسیون، دور هستیم؛ ولی به موقع از آنها خواستهایم كه پیگیری به طور جدی و هدفمند و بدون هیچگونه سهلانگاری و كوتاهی، انجام پذیرد.
ثانیاً: روزنامههای بسیاری در داخل و خارج، از من و یا درباره من، مطالبی منتشر میسازند و به علت آمار و تعداد بسیار آن، روش من آن نیست که همه آنها را پیگیری كنم، به ویژه اگر کسی مطالب مرا بررسی کند در یک بینش بدون غرض، شفاف بودن آنها را به وضوح درمییابد. و به هر حال، من از شما تشکر میکنم به خاطر حسن ظنی که در این رابطه دارید.
ثالثاً: در مسئله حج، بدون آنكه قضاوتی درباره حقیقت امر داشته باشم و یا به ابعاد سیاسی مسئله بپردازم، تأكید میكنم معیارها را باید مراعات نمود ـ بدون رفث و فسوق و جدال ـ چون مسلمانان به طور یكسان و بدون برخورد و نفرت به حج مشغول هستند، در حالی كه برای آنها، از علایق وحدت، به غیر از حج، چیز زیادی باقی نمانده است.
در پایان از خداوند متعال میخواهیم که قلوب مسلمانان را به هم نزدیک سازد و آنها را در امر خیر همآهنگ نماید و همه ما را به آنچه که دوست دارد و به آن راضی است، موفق بگرداند.
برادر شما
حسن الترابی[۲]
پاسخ دکتر ترابی به نامه من کاملاً روشن و گویا است، اما برای روشنتر شدن مسئله شهادت آیتالله سید مهدی حکیم، که برای شرکت در مؤتمر عام اسلامی به سودان رفته بود و در هتلی در خرطوم ترور شد و به شهادت رسید، توضیحی دیگر و کاملتر بیمناسبت نخواهد بود.
ماجرای شهادت آیتالله سید مهدی حکیم در سودان
دکتر کلیم صدیقی، مدیر مؤسسه اسلامی لندن، یک سمینار بینالمللی تحت عنوان: «درباره آینده حرمین ـ مکه و مدینه ـ» در تاریخ ژانویه ۱۹۸۸ ـ ۱۶ دی ماه ۱۳۶۶ ـ در لندن برگزار کرده بود که در آن بیش از سیصد نفر از علما و اندیشمندان و شخصیتهای برجسته و فعال در نهضتهای اسلامی، از تمام نقاط دنیا شرکت کرده بودند و از ایران، متأسفانه دعوتشدگان به علت عدم دریافت به موقع ویزا، نتوانستند در آن حضور یابند و فقط اینجانب که عضو هیأت علمی مؤسسه اسلامی لندن بودم و به موقع هم از طریق وزارت امور خارجه اقدام کرده بودم، توانستم ویزا بگیرم و در آن سمینار شرکت کنم و اتفاقاً از جمله معدود شرکتکنندگانی بودم که نوبت سخنرانی یافتم!... (شرح این سمینار و متن قطعنامه بسیار ارزنده آن، همان ایام در روزنامه «اطلاعات» منتشر گردید و نیز در کتاب: «نهضتهای اسلامی و انقلاب اسلامی ایران» ـ مجموعه مقالات و بحثهای مرحوم کلیم صدیقی ـ هم آن را آوردهام).
اتفاقاً همزمان دعوتنامهای هم از شیخ حسن ترابی، رئیس «المؤتمر الشعبی العربی و الاسلامی» رسیده بود که برای حضور در کنفرانس بینالمللی آن که در سودان برگزار میشد، به «خرطوم» بروم... روز دوم سمینار حج، موضوع را به عنوان یک خبر در سر میز نهار که آیتالله سید مهدی حکیم، دکتر کلیم صدیقی، دکتر محمد سعید شهابی (مدیر مجله العالم) حضور داشتند، مطرح کردم و گفتم که به علت کسالت، برایم مقدور نخواهد بود که به این سفر بروم... آیتالله سید مهدی حکیم گفت: من حاضرم بروم تا هم یک عالم شیعی در این کنفراس مهم بینالمللی حضور داشته باشد که برای تقریب بین مذاهب اسلامی سودمند است و هم بتوانم در آن مجمع که میگویید از پنجاه کشور جهان نمایندگانی حضور خواهند داشت، مسئله عراق و گرفتاریهای مردم آن به ویژه شیعیان را مطرح سازم که توسط بعثیها، چه ستمهایی بر مردم میشود!
من گفتم: بدون دعوتنامه رسمی از جنابعالی، شاید صحیح نباشد که به سودان بروید، چون حضور در مؤتمر و ایراد سخنرانی، نیاز به دعوتنامه رسمی دارد!
آیتالله حکیم خندید و به شوخی گفت: من حاضرم به عنوان نماینده شما، با استفاده از دعوتنامهتان به سودان بروم!...
... پس از اظهار تمایل ایشان بر ضرورت سفر، قرار شد دکتر سعید شهابی (حفظه الله)، که بحرینیالاصل و مقیم لندن است، با سفارت سودان در لندن تماس بگیرد تا دعوتنامهای به نام آیتالله حکیم و یک نفر همراه ـ دکتر عبدالوهاب حکیم ـ صادر و به نماینده ایشان تحویل دهند... اما مسئول سفارت پاسخ داد که صدور دعوتنامه بدون مجوز مؤتمر، مقدور نیست... ولی آیتالله حکیم به دکتر سعید گفت که با «خرطوم» تماس بگیرد تا هر چه زودتر مجوز صدور دعوتنامه و ویزا را به نمایندگی خود در لندن بفرستند!
... پس از پیگیریهای مکرر دکتر سعید و اصرار آیتالله حکیم، سرانجام ایشان همراه یکی از منسوبین خود رهسپار خرطوم شد... و در آنجا، با استقبال گرم مسئولین مؤتمر روبهرو گردید. ولی به جای سکونت در هتلی که دیگر میهمانان مؤتمر در آن اسکان یافته بودند، آیتالله حکیم و همراهش به هتلی که خود از قبل رزرو کرده بودند، میروند که اتفاقاً یک هیأت بلندپایه عراقی هم در آن هتل اقامت داشته اند. آیتالله حکیم پس از چند ملاقات با شخصیتهای سودانی، که انجام آنها با همکاری مسئولین مؤتمر تحقق یافته بود، سرانجام برای دیدار شیخ حسن ترابی ـ دبیر کل مؤتمر ـ به منزل شخصی وی میرود که بعد از این ملاقات دو ساعته و ثمربخش، ایشان عازم هتل خود میگردد.
البته مسئولین مؤتمر، قبلاً به ایشان یادآور شده بودند که چون هیأتی بلندپایه از عراق در آن هتل سکونت دارند، بهتر است که با تغییر لباس، برای شناخته نشدن، رفت و آمد کنند که گویا توجهی به این تذکار نشده بود...
آیتالله حکیم پس از مراجعت از بیت ترابی، با همراه خود در لابی هتل نشسته بودند که دو سه نفر، از یک ماشین سرمه ای با نمره سیاسی پیاده میشوند و بدون بازرسی توسط پلیس، وارد سالن شده و بلافاصله ایشان را به رگبار میبندند که ایشان در همانجا به شهادت میرسد و آقای عبدالوهاب، همراه آیتالله حکیم، هم به شدت مجروح میگردد که به بیمارستان منتقل میشود.
این حادثه تلخ و ناگوار، موجب شد که مخالفان المؤتمر و شیخ حسن ترابی، آنان را متهم سازند به اینکه اصول امنیتی را در مورد میهمان خود مراعات نکرده و آیتالله حکیم را بدون محافظ به هتل بازگرداندهاند!
وقوع این حادثه در سطح وسیعی در جهان منعکس گردید و بعضی از دوستان عراقی ما در تهران و لندن هم سازمان دکتر ترابی را در حدوث این اتفاق تلخ مقصر دانستند که همین اتهامات، موجب گردید که من در نامهام از دکتر ترابی بخواهم که خود و مؤتمر، قضیه را به عنوان یک وظیفه پیگیری و جنایتکاران را تحویل عدالت بدهند که ایشان در پاسخ خود، به این موضوع میپردازد.
... در دیدار با شیخ حسن ترابی در «اسلام آباد» که برای حضور در مؤتمر وحدة المسلمین آمده بود، وی کپی «ملف کامل» ـ یا پرونده مربوط به سفر شهید آیتالله حکیم ـ را با خود آورده بود که به اینجانب تحویل داد که در آن، تمامی موارد مربوط به عدم دعوت و اصرار بر عدم حضور و سرانجام سفر آیتالله حکیم و استقبال رسمی از ایشان و ملاقاتها و برخوردهای محترمانه منعکس شده است... البته دکتر ترابی همانطور که در نامه خود نوشته بود، مجدداً یادآور شد که رسیدگی به موضوع و پرونده در اختیار مؤتمر الشعبی نیست بلکه وزارت داخله که در حفاظت از ایشان کوتاهی به عمل آورده، مسئول است و اکنون هم در پاسخ به ما میگویند که موضوع تحت بررسی و رسیدگی است!...
در بررسی مسائل پشت پرده، روشن گردید که حضور آیتالله حکیم در سودان همزمان با حضور یک هیأت عالیرتبه عراقی، به «صدام» گزارش میشود و «بغداد» دستور ترور وی را، که یکی از سرسختترین مخالفین رژیم بعثی بود و غیاباً هم در دادگاه صدامی حکم «اعدام» او صادر شده بود، ابلاغ میکند که توسط مزدوران جنایتکار بعثی در خرطوم اجرا میشود و تروریست های عراقی که با اتومبیل دیپلماتیک سفارت عراق به محل آمده بودند، پس از ارتکاب جنایت نیز با همان ماشین، محل را ترک میکنند....
در واقع ماجرا از حیطه اختیار دکتر ترابی و مؤتمر خارج شده و در اختیار دولت سودان که روابط حسنه و تنگاتنگی با رژیم بعثی صدام داشت قرار میگیرد و دولت با توجه به دشمنی با دکتر ترابی، برای آنکه او را در معرض اتهام «توطئه برای ترور»! قرار دهد، مسئله را به طور جدی پیگیری نمیکند و جنازه شهید، به ایران منتقل و در قم تشییع و به خاک سپرده میشود.
در کپی پروندهای که دکتر ترابی در اسلام آباد به اینجانب داد، چگونگی تمام جزئیات اقدامات سفارت سودان در لندن و تلکسهای ارسالی از خرطوم و ضرورت عدم شرکت و حضور آیتالله حکیم به دلایل امنیتی آمده است که دقت در آن، هرگونه اتهام بیاساس را در رابطه با همکاری!! دکتر ترابی در وقوع حادثه، رد میکند. به ویژه که در آن برهه آقای دکتر ترابی رابطهای با دولت سودان نداشت و جزو اپوزیسیون محسوب میشد، ولی دشمنان او، چون این اتفاق پس از خروج از منزل وی و رفتن به هتل، همزمان رخ داده بود، سعی کردند که از فرصت سوء استفاده کرده و اسلامگرایان و شخص دبیر کل مؤتمر را در معرض اتهام قرار دهند که بیتردید از اساس، کذب محض بود.
۱. متن اصلی نامه به زبان عربی، در بخش اسناد آمده است.
۲. متن عربی نامه، در بخش اسناد آمده است.