هر كس كه شما را ملاقات كرده، از وضعیت روحى و جسمى شما متعجب گردیده است، چگونه توانستید در برابر 15 سال زندان، تبعید و اقامت اجبارى مقاومت كنید؟
بن بلا: از برداشت شما بسیار خوشحالم. اما مطمئناً 15 سال تبعید باید از نظر معنوى آثار زیادى بر جاى گذاشته باشد. اگر درست تشبیه كنم زندگى من در این مدت به زندگى در «قبرستان» شباهت داشت، بنابراین در چنین شرایطى طبیعى بود كه نمى بایست جان سالم به در برم، با این حال توانستم چنین مرحله مشكلى را پشت سر بگذارم.
به نظر من مهم ترین كارى كه به عنوان یك فرد مبارز توانستم در این مدت انجام دهم، بررسى اصولى از تمام آن چه در گذشته انجام داده بودم، مى باشد. و چون از نظر فكرى احساس كمبود مى كردم، لذا به مطالعه پرداختم.
شما در چه زمینه اى اجازه مطالعه داشتید؟
بن بلا: به جز كتاب هاى ممنوعه! در تمامى زمینه ها اجازه مطالعه داشتم، البته به میزان كمى. اما با این حال توانستم حتى كتاب هاى ممنوعه در الجزایر را نیز مطالعه نمایم ولى باید بگویم مهم ترین زمینه اى كه بدان پرداختم، مطالعه در زمینه اسلام بود كه با تعمق بدان پرداختم.
بنابراین شما فقط در زمینه اسلام مطالعه كردید؟
بن بلا: اسلام و مسائل دیگر مانند اقتصاد، جامعه شناسى و مسائل جهان سوم و روابط این كشورها با دنیاى به اصطلاح پیشرفته و مسئله تمدن را مورد مطالعه قرار دادم و دریافتم كه مشكلات فرهنگى مهم ترین مشكلات امروزى است. به نظر من اندیشه باید از این باور، رشد خود را آغاز نماید. فكر اساسى نیز همین است و غیر از این افراد دیگرى نیز این سخن را گفته اند (به ویژه دونیس دورگومون) كه هر تولید اقتصادى نخست یك تولید فرهنگى است سپس یك تولید اقتصادى، بنابراین پیروى از عوامل پیشرفت غرب به معناى پیروى از فرهنگ غرب مى باشد كه بسیار خطرناك است.
نقطه آغاز در بررسى مجدد طرز تفكرم نیز همین بود و در پایان بررسى، از روش كلى سیاسى خود عدول نكردم و عوض نشدم، منتها پخته تر شدم و افكارم عمیق تر و گسترده تر گردید كه خود یك امر مهمى است. مسائل در هر زمان تغییر مى كند و ما نیز در عقایدمان تجدید نظر مى كنیم. براى نمونه نظام تك حزبى را مثال مى آورم. عامل ایجاد كننده مشكلات در نظام تك حزبى به 10 سال پیش باز مى گردد و در حال حاضر ما تنها عوامل تجزیه و تحلیل صحیح آن را در اختیار داریم.
بنابراین شما از پیاده كردن نظام تك حزبى پشیمان هستید؟
بن بلا: آه... بله! من پشیمان هستم؛ چون نظام تك حزبى اشتباه است. البته تك حزبى دوران «جهاد آزادى بخش» با تك حزبى زمان حكومت، بسیار تفاوت دارد. در زمان «جهاد آزادى بخش»، حزب رابطه اى بر اساس برخورد با استعمارگر برقرار مى كند اما در زمان به قدرت رسیدن، این برخورد، دیگر وجود ندارد و مرگ «نظام تك حزبى» نیز در همین نكته نهفته است؛ چرا كه زندگى بر اساس اصطكاك اندیشه ها و افكار پیش مى رود ولى زمانى كه اندیشه اى یا نظامى مسلط شود و مخالفى با آن وجود نداشته باشد و یا اگر وجود داشته باشد ولى فعالیتى نداشته باشد، حزب به ابزارى براى مرگ خود تبدیل مى شود و مخالف خود را هركس كه باشد محكوم به مرگ مى كند!
بنابراین شما طرفدار نظام چند حزبى هستید؟
بن بلا: نه به هیچ وجه. من هوادار تبادل افكار و نظریات براى تحقق نوعى «اتحاد» هستم. باید فكر متضادى در دستگاه وجود داشته باشد تا مشخص شود مسیر ما به كجا خواهد رسید. زندگى این موضوع را به ما آموخته است كه همیشه گروه اقلیت نیست كه مرتكب اشتباه و انحراف مى شود، بلكه ممكن است اكثریت نیز مرتكب خطا شود. با سركوب اقلیت، حقیقت روشن نمى شود، بنابراین باید به آنها اجازه اظهار نظر و ارائه اندیشه خود را داد. اگر در اشتباه بودند كه اثرى بر مسائل نخواهند داشت ولى در صورتى كه آنها بر حق بودند، باید آنها را در اداره امور مشاركت داد. البته مشاركت آنها نباید تنها از راه هاى كلاسیك (دفتر سیاسى - كمیته مركزى) باشد، بلكه باید زمینه هاى شناخت را براى مردم به وجود آورد و ضرورت تبلیغات نیز از همین جا ناشى مى شود. البته این تنها روش نیست و روش هاى دیگرى نیز وجود دارد اما دوست ندارم زیاد سخن بگویم و زیاد در مورد آن صحبت كنم.
به هر حال آن چه گفته شد، تنها یك راه حل مرحله اى است و راه هاى دیگرى نیز وجود دارد. مثلا من «خودگردانى» یا مدیریت منطقه اى را ترجیح مى دهم و شاید راه حل هاى دیگرى نیز وجود داشته باشد.
آیا شما در دوران ریاست جمهورى، سعى مى كردید طرح خودگردانى را عملى سازید؟
بن بلا: خودگردانى هنوز براى من عزیز است، اما اگر حقیقتش را بخواهید بیشتر دوست دارم لغت «شورا» را مطرح كنم تا اصطلاحى دیگر را؛ چون این اصطلاح با روح مردم سازگارتر است. در گذشته با غرور از این لغات سخن به میان مى آوردیم اما ما باید به دنبال زبان و بیانى باشیم كه مردم بهتر درك مى كنند. ما مى خواهیم با یك كشاورز یا مردم عادى كه از فرهنگ اسلامى برخوردارند، صحبت كنیم بنابراین بهتر است با زبانى كه آن را درك مى كنند سخن بگوییم. این كار سبب خواهد شد تا ما به یكدیگر نزدیك تر شویم و تعادل و تعامل لازم حفظ گردد.
تاكنون تنها همنشین و همدم شما سكوت بود؟
بن بلا: سكوت مطلق. تنها همنشین من دیوارهاى اطرافم بود. البته باید بگویم آن طور كه بعضى گمان مى كنند، وضعیت من قابل ترحم نبود اما باور كنید سكوت چیز وحشتناكى است.
آیا آزادى شما اكنون كامل است؟
بن بلا: بله كامل و بدون هیچ گونه قید و بندى.
آیا به شما اجازه فعالیت هاى سیاسى نیز داده شد؟
بن بلا: در حال حاضر من آزادم كه به هر كجا خواستم بروم و در هر كجا مایل باشم ساكن شوم، اما درباره حقوق سیاسى خود ترجیح مى دهم اكنون سخنى نگویم.
در این مدت به جاهاى بسیارى سفر كرده و با افراد بسیارى ملاقات داشته اید، در مورد الجزایر امروز چه نظرى دارید؟
بن بلا: ترجیح مى دهم راجع به الجزایرامروز صحبتى نكنم.
شما به زیارت آرامگاه «مصالى حاج» كه از نظر تفكر با شما مخالف بود، رفتید آیا این كار شما به معناى وحدت الجزایر است؟
بن بلا: قلبم مرا به این كار واداشت و نه براى حفظ وحدت، در ضمن باید بگویم من روابطم را با او به طور كامل قطع نكرده بودم و همیشه برایم سمبل یك طرز تفكر بود. فكر مى كنم اختلافات ما آن قدرها هم اساسى نبود و باید این مطلب را اضافه كنم كه عملكرد وى تنها به الجزایر ضررى نرساند بلكه پیش از جهاد رهایى بخش نیز او خدمات ارزنده اى براى كشور انجام داد كه نباید آن را فراموش كرد.
من فقط مى خواستم جواب درود او را داده باشم. او اولین فردى بود كه از آرمانى دفاع كرد كه در حال حاضر شاهد رشد و فراگیرى این آرمان هستیم، همچنین او از سال 1926 و از آغاز انتشار روزنامه «ستاره شمال آفریقا» مطالبى را مطرح نمود كه ما جوان ترها بعدها دنباله آن مطالب را پى گیرى كردیم به همین جهت به زیارت آرامگاه او رفتم تا درودهاى خود را نثار او كنم، اما هنوز كافى نیست و از مردم مى خواهم همین كار را انجام دهند تا بتوانیم به ریشه هاى فرهنگى خود بازگردیم. پس از جنگ «جمل» امام على (علیه السلام) براى جنازه تمام مسلمانان - چه یاران خود و چه افراد دشمن - نماز خواند و در مقابل تعجب حاضران چنین گفت: تمام كشته شدگان این جنگ در صورت صداقتشان شهید هستند. این حرف كلام بزرگى است و امیدوارم این اخلاق عالى براى همه نمونه باشد. همان طور كه مى دانید این كار من، یك عمل سیاسى نبود بلكه مى خواستم به خودم وفادار بمانم. باید اخلاق و رفتار پیغمبر و یارانش راهنماى ما باشد و من مطمئن هستم كه روش پیامبر بهترین روش ها است.
از این كه امروز عده اى شما را به صوفى گرى متهم مى كنند نگران نیستید؟
بن بلا: از طرف خودم مى توانم به صراحت بگویم كه من صوفى نیستم البته آنها را مى ستایم اما من آن قدر پاك نیستم و هیچ كدام از صفات آنها را ندارم كه بتوانم یك صوفى باشم. این موضوع را با جرأت تمام مى گویم.
زمانى كه رئیس كشور بودم همیشه منافع عمومى مردم مد نظرم نبود و گاهى اتفاق مى افتاد كه منافع آنها را در نظر نمى گرفتم این درست است كه من یك صوفى نیستم اما بُعد صوفى گرى در نظرم بود و هیچ وقت خود را از آن غریبه احساس نكرده ام، شاید هم از زمانى كه درباره صوفى گرى مطالعه كردم این بُعد در من عمیق تر شد. از امام غزالى زیاد خوانده ام او به تنهایى یك دنیا است اما از نظر سیاسى به ابن الرشد نزدیك ترم تا غزالى.
آیا به نظر شما یك سیاستمدار حق دارد عقاید دینى خود را تبلیغ كند؟
بن بلا: من ترجیح مى دهم از «اخلاق» سخن گفته شود، من معتقدم كه اخلاق را باید وارد سیاست كرد.
به نظر شما آیا این موج روزافزون مذهبى، ناشى از انقلاب ایران است؟
بن بلا: انقلاب ایران یك تجلى است و همین حالت ایران در بیشتر كشورهاى اسلامى وجود دارد. اسلام در حال زنده شدن است و یك موج رجعت به ایمان و اعتقاد در حال گسترش است، شما به مساجد توجه كنید كه مملو از جوانان پرشور است. اسلام یك تفكر بى مانند است و بسیارى از گسترش آن نگران اند، اسلام هرگز از خاطره ها محو نشده است و یك مسلمان زندگى خود را با ایمان به خدا سپرى مى كند و خداوند در تمام لحظات زندگى وى حضور دارد اما امروز این ایمان، قدرت و استحكام بیشترى یافته است. زمانى مى گفتند: «اسلام بیش از یك ایدئولوژى خشك و خالى نیست» كه این حرف نادرستى است. به اروپا توجه كنید كه روز به روز بر تعداد مسلمانان آن افزوده مى شود و حتى در قلب آمریكا نیز كه با شدیدترین مقاومت ها مواجه شده است، باز هم گسترش این اندیشه ادامه دارد.
با صراحت تمام مى گویم كه دستگاه عظیم سرمایه دارى هرگز با مقاومتى مانند مقاومت نیروى اسلام مواجه نشده است و مستضعفان جهان در اسلام پناهگاه مطمئنى مى یابند.
به نظر شما آیا اسلام رو به گسترش نامحدود مى رود؟
بن بلا: اسلام هیچ حد و مرزى نمى شناسد، در اسلام به جز خدا، كمال مطلقى وجود ندارد و هیچ انسانى كامل نیست، منظور من از بیان این مسائل ستایش و مداحى نیست. به عنوان نمونه مسئله نژادپرستى كه هنوز در بسیارى از مناطق اعمال مى شود و بسیارى از رژیم ها از این سیاست پیروى مى كنند را بررسى مى كنیم مى بینیم كه اسلام به بهترین وجهى با آن روبه رو شده است، دوست ندارم حرف هاى خود را تكرار كنم، اما از شما مى پرسم كدام یك از كشورهاى غربى مى توانند مدعى عدم اذیت و آزار یهودیان شوند؟ آنها بارها و بارها یهودیان را اخراج و تبعید كرده اند، اما در اسلام هرگز چنین حوادثى پیش نیامده است.
اما مگر یهودیان مراكش را ترك نكردند؟
بن بلا: بله آنها این كشور را ترك كردند اما این كار پس از سال 1948 بود كه اسرائیل براى تباه كردن همه چیز، به وجود آمد.
در سال 1963 مطبوعات آمریكا شما را به دشمن با نژاد سامى (نژاد مشترك اعراب و یهود) متهم كردند. نظر شما در این مورد چیست؟
بن بلا: من خودم عرب هستم بنابراین چگونه مى توانم با نژاد خودم دشمنى داشته باشم؟ در مغنیه - زادگاهم - ما اعراب و یهودیان در كنار هم زندگى مى كردیم و تمام دوران جوانى با هم بودیم، حتى در موقع جشن ها به میهمانى یكدیگر مى رفتیم، ما حاضر نبودیم با یك اروپایى زیر یك سقف باشیم ولى با یهودیان در یك جا زندگى مى كردیم. از روز اول ظهور اسلام در كنار هم بودیم اما با به وجود آمدن اسرائیل همه چیز فاسد شد.
آیا شما علیه صهیونیسم هستید؟
بن بلا: بله من ضد صهیونیسم هستم؛ چون صهیونیسم یك جنبش سیاسى است با اهداف و مرام هاى خاص خود. من «سازمان آزادى بخش فلسطین» را تأیید مى كنم. خطرناك ترین جنبه اسرائیل، فرهنگ آن است. مسلمانان مى توانند یهودیان را تحمل كنند به شرطى كه یهودیان سعى نكنند فرهنگ این منطقه را عوض كنند و جاى پایى براى استعمارگران فرهنگى باز كنند. هیچ مسلمان و عربى گفته ی اسرائیل را مبنى بر این كه «اعراب باید همیشه ناتوان بمانند» نمى پذیرد؛ چرا كه این گفته به گرانبهاترین احساسات ما لطمه مى زند. اسرائیل نیز هرگز نمى تواند از توسعه طلبى هاى خود دست بردارد؛ چون در صورت تحقق چنین امرى مرگ این رژیم فرا خواهد رسید.
براى تاریخ باید بهایى پرداخت و غالباً این هزینه نتیجه اعمال دیگران است و ما نیز باید بهاى دشمنى اروپاییان با نژادمان را بپردازیم با این حال باید روزى با یهودیان عرب در اسرائیل به بحث نشست و وضعیت خود - یهودیان عرب - و فلسطینیان را مورد بحث قرار داد و بتوان براى تشكیل یك دولت غیر مذهبى به توافق رسید. این كار شدنى نیست مگر آن كه یهودیان عرب داخل فلسطین اشغالى، حاضر به گفتگو با فلسطینى ها شوند.
آنها باید بالاخره به انزواى خود در داخل اسرائیل پایان دهند.
آیا شما خواستار انجام مذاكره با عده اى از یهودیان و سپس هم زیستى با دیگران هستید؟
بن بلا: البته ما نباید آنها را به دریا بریزیم، بلكه باید آنها را در ساختن چنین دولتى شریك نمود.
آیا از زمانى كه شما در قدرت بودید تا به امروز، پیشرفتى جهت هم زیستى و صلح صورت گرفته است؟
بن بلا: نه، كمپ دیوید هم نتوانست كارى انجام دهد و اصولاً این قرارداد نمى تواند پایه اى براى صلح و آرامش باشد.
بنا به گفته شما اگر دنیاى سرمایه دارى و سوسیالیستى دو روى غیر متضاد از یك فرهنگ (كه هر دو جامعه اى مصرف كننده به وجود مى آورند) باشند، بنابراین آیا تنها اسلام قادر خواهد بود تا راه حل جدید و روش تازه اى ارائه دهد؟ آیا جهان سوم (از جمله جهان سوم غیر مسلمان) راه دیگرى در پیش ندارد؟
بن بلا: راه سوم منحصر به اسلام نیست. تلاش ما باید متوجه مسائل اساسى و واقعى موجود باشد و به دنبال پاسخ هاى اساسى آن باشیم. وضعیت هاى جدید اجازه ساختن دنیایى تازه را نمى دهند. افرادى چون ناصر، سوكارنو، نكرومه و بن بلا (از این كه نام خودم را نیز ذكر مى كنم باید ببخشید) حاضر بودند دنیاى تازه اى بنا نمایند اما از بین رفتند. آنها مى خواستند بدون قطع رابطه با غرب این دنیاى جدید را بسازند و از جمله مسائلى كه در آن زمان بسیار مورد بحث قرار گرفت، مسئله سازمان دادن یك نظام اقتصادى جدید بود. عقیده من بر آن بود كه با آن چه در اختیار داریم، شروع به سازندگى نماییم. در حقیقت مسائل فرهنگى باید در این چنین نظامى قرار گیرد و براى ساختن چنین نظام نوینى، اسلام مى تواند بهترین چهارچوب باشد و در این رابطه كشورهاى اسلامى نیز به نوبه خود مى توانند مهم ترین نقش را ایفا نمایند و این نقش با توجه به منابع عظیم مالى بعضى از این كشورها بیشتر متجلى مى گردد. كشورهاى ثروتمند نباید سایر كشورها را به دست فراموشى بسپارند بلكه باید به كشورهاى جهان سوم كمك زیادى بكنند البته مشروط بر آن كه كشورهاى مذكور مقاصد سلطه جویانه اى نداشته و كمك هاى خود را به طور معقول و منطقى مبذول نمایند.
نكته دیگرى كه باید یادآورى شود این است كه نسبت به كمكى كه سازمان ملل متحد براى كشورهاى جهان سوم در نظر گرفته است (1% از كل درآمد هر یك از كشورهاى ثروتمند) و كمك هاى آمریكا به میزان 0.19% و شوروى به میزان 0.05% (البته باید توجه داشت كه كمك هاى ابرقدرت ها چیزى جز كمك به صادرات خود نیست؛ چرا كه جهان سوم براى تأمین مایحتاج خود به این كشورها نیازمند است) امارات متحده 6.4% و كویت 4.5% و عربستان سعودى حدود 4% از درآمد خود را به كشورهاى جهان سوم كمك مى كنند و این میزان چند برابر آن چه كه سازمان ملل در نظر گرفته است (1%) مى باشد.
آیا طرح مسئله عربیت یك موضوع انحرافى است؟
بن بلا: نه به هیچ وجه؛ چون در زمان جهاد آزادى بخش طرح مسئله عربیت ضرورى بود كه بعد از آن هم خود را به عنوان عاملى براى ستیز با امپریالیسم تحمیل كرد. امروز باید به بُعد فرهنگى پرداخت و نمى دانم چگونه مى توان از اسلام تبرّى جست؟
جدا كردن اسلام از عربیت غیر ممكن است چون اسلام رگ حیاتى عربیت است و بدون آن عربیت هیچ معنایى نخواهد داشت.
اگر قرار باشد روزى عربیت در مقابل اسلام بایستد و با آن مقابله نماید چنان چه امروز عراق كرده است، من جانب اسلام را خواهم گرفت و از آن دفاع خواهم كرد. اكنون نیز من جانب اسلام یعنى ایران را مى گیرم و امیدوارم این مطلب را حتماً ذكر كنید.
قبل از جنگ با مراكش در سال 1963، شما اعلام كردید كه اگر جبهه متحدى از كشورهاى مغرب عربى - شامل: تونس، لیبى، الجزایر و مراكش - تشكیل شود گامى در جهت اتحاد كشورها و وحدت آفریقا خواهد بود. آیا این پیشنهاد با واقعیت منطبق خواهد بود؟
بن بلا: فكر مى كنم كشورهاى مغربى همواره در متن حوادث و رویدادها بوده اند و ترجیح مى دهم مسائلى كه اتفاق مى افتد، به عنوان یك مسئله داخلى باقى بماند تا بتواند ما را به سوى مغربى تر شدن (جبهه متحد) راهنما باشد. به نظر من از مسائلى كه تحقق وحدت جهان سوم را آسان تر مى سازد، همین مسئله اتحادیه كشورهاى مغربى است.
با این حال جنگ صحراى غربى به صورت مانعى جدى براى تحقق این وحدت در آمده است. نظرتان در این مورد چیست؟
بن بلا: بله، من از این موضوع بسیار متأسفم اما براى تحقق اهدافمان كه ایجاد یك وحدت فرهنگى مستقل است، باید چنین موانعى را پشت سر گذاشت. البته باید نه تنها با جهان سوم رابطه برقرار سازیم، بلكه باید با سایر قدرت ها - مشروط بر آن كه لطمه اى به ما وارد نكنند - نیز چنین روابطى داشته باشیم.
بنابراین اسلام به عنوان یك نظام بسته نخواهد بود؟
بن بلا: به هیچ وجه، اسلام باید جهان شمول باشد و تحمل مخالفین خود را داشته باشد. ما نمى توانیم در دنیا تنها زندگى كنیم، باید میان تمام ملت ها ارتباط برقرار باشد و اسلام مى تواند با اهل كتاب - یهود و مسیحیان - روابط برقرار كند.
مسئله تعدد فرهنگ ها در سطوح مختلفى مطرح است از جمله در داخل الجزایر نظر شما در این مورد چیست؟
بن بلا: در اسلام فرهنگ هاى مختلفى وجود دارد و ملت هاى مسلمان داراى فرهنگ و تاریخ مخصوص به خود مى باشند، لذا اسلام باید در برخورد با چنین مسائلى، سعه صدر داشته باشد و این موضوع را بپذیرد. در الجزایر ما داراى یك زبان هستیم و زبان بربرى عامل جدا كننده اى نیست، بلكه عاملى جهت اغناى فرهنگى الجزایر است. معمولاً در این مورد بسیار محتاطانه سخن گفته مى شود اما من مى خواهم در این جا حرف خود را به وضوح بیان دارم:
در حالى كه همه اسلام را به عنوان محور اساسى كشور و زبان عربى را به عنوان پشتوانه آن قبول دارند و وحدت خاك الجزایر نیز تضمین شده است، باید در چنین شرایطى، فرهنگ بربرها را زنده ساخت؛ چرا كه با این عملمان فرهنگ الجزایر را غنى تر خواهیم كرد نه آن كه فرهنگ آنها را سركوب نماییم؛ چرا كه بربرها خواهان جدایى نیستند و در جهاد آزادى بخش از وحدت الجزایر دفاع كرده اند. و من هیچ گونه تناقصى میان زبان عربى و زبان بربرى مشاهده نمى كنم و آنها در یك مسیرند.
شما بیشتر كدام جنبه را در خود پرورش داده اید: تئورى یا عملى؟
بن بلا: به نظرم تحرك توأم با تفكر در من بیشتر به چشم مى خورد. شرایط، مرا به تفكر واداشت اما هرگز ادعاى نظریه پردازى نخواهم داشت. با وجود آن كه نسبت به گذشته بیشتر به تفكر پرداخته ام، اما باز هم به عنوان یك مرد متحرك باقى مانده ام.
ظاهراً آماده اید تا تاریخ را بررسى كنید؟
بن بلا: این كار را كرده ام. از همان روزهاى اول استقلال، ملت الجزایر هوشیارى خود را به اثبات رسانید و از بسیارى از خطاها در گذشت. ملت الجزایر كه ضرورت دورى از هر گونه عداوت و كینه توزى را احساس كرده بود آن را به مرحله عمل درآورد. به همین دلیل بود كه ما هم كینه ها را كنار گذاشتیم. ما كینه توز نیستیم اما هرگز 133 سال سلطه استعمار و اسارت و 400 سال فشار و سركوب را كه تا به امروز نیز ادامه دارد، فراموش نخواهیم كرد. كینه هیچ جایى در فرهنگ من ندارد به ویژه علیه مردم، اما همیشه در برابر سلطه حساسیت دارم و از آن نفرت دارم؛ چرا كه همه چیز را مسخ مى كند. باید این مطلب را نیز اضافه كنم كه پس از استقلال، سعى كردم با دوگل به توافق برسم. او فردى بود كه به دنبال فرانسه اى مستقل و نیرومند بود (البته دوست ندارم در امور داخلى فرانسه دخالتى كنم) و ما هم فرانسه را این چنین مى خواستیم: مستقل، آزاد و متكى به خود.
در آن زمان هیچ گونه احساس انتقام جویانه اى نداشتیم و بر سر اصولى نیز با دوگل به توافق رسیدیم، البته همه این كارها را براى حفظ منافع خودمان انجام دادیم.
مطلب دیگرى نیز هست كه باید عنوان كنم. دوگل از من خواست تا واسطه اى میان فرانسه و كشورهاى عربى باشم (چون در آن زمان به خاطر حوادث الجزایر، كشورهاى عربى روابط خود را با فرانسه قطع كردند) من نیز چنین كردم و ابتدا با جمال عبدالناصر و سپس با سایر رهبران عرب تماس گرفتم. به این ترتیب همه چیز مرتب شد. مثلاً دوگل از من خواهش كرد تا میان او و ناصر میانجى گرى كنم. در اوایل امر گمان مى كردم كه كار مشكلى در پیش خواهم داشت اما پس از چند روز به دوگل گفتم كه ناصر منتظر شماست و ناصر دعوت نامه رسمى براى دوگل فرستاد! و یادم مى آید كه دوگل از این موضوع بسیار تعجب كرد. بنابراین الجزایر، فرانسه را قوى و مستقل مى خواست و ما نمى خواستیم الجزایر، كوچك، ضعیف و تحت سلطه دو ابرقدرتى كه دنیا را میان خود تقسیم كرده اند، باقى بماند.
بنابراین به عقیده شما سیاست بین المللى بستگى به روابط دو فرد دارد؟
بن بلا: آن چه درباره دوگل گفتم به معناى ستایش و طرفدارى از او نبود؛ چون من طرفدار چپ فرانسه هستم ولى او فردى بود كه جریان استقلال الجزایر را آسان تر كرد. شاید او از میانه روها باشد اما از طرز تفكر او در مورد فرانسه خوشم مى آمد ولى با تمام اندیشه هاى او موافق نبوده و نیستم.
تا چه اندازه مى توانید مخالفین گذشته را فراموش كنید؟
بن بلا: نسبت به بازگشت الجزایرى هایى كه در زمان جهاد آزادى بخش در كنار نیروهاى فرانسوى علیه استقلال طلبان الجزایر مى جنگیدند باید بگویم نه تنها خود این افراد بلكه فرزندان آنها نیز باید به الجزایر باز گردند. مى دانم این حرف ها به مذاق بعضى ها خوش نمى آید، اما باید توجه داشت كه قرآن ما را به گذشت كردن دعوت مى كند. آنها در میهن خودشان نیستند و در انتظار بازگشت به آن مى باشند و من این موضوع را تكرار مى كنم كه خواهان بازگشت همه آنها هستم. حتى اگر یهودیان الجزایرى خواهان بازگشت به كشورشان باشند، باید آنها را بپذیریم و باید میان یهودیان و اسرائیلى ها (صهیونیست ها) تفاوت قائل شد. باید بافت سیاسى اجتماعى و فرهنگى اجتماعات را اصلاح نمود. اگر یهودیان الجزایرى اظهار علاقه كردند تا در تعیین سرنوشت شان شركت داشته باشند، باید چنین فرصتى را براى آنها به وجود آورد. مثلاً بعضى از سران كشورهاى عربى على رغم اشتباهات زیاد یهودیان، آماده پذیرش آنها در جوامع خود شدند.
فكر مى كنم هنوز تصویر یك سیاستمدار یعنى چه گوارا در ذهن شما باقى مانده است. نظر شما درباره او چیست؟
بن بلا: چه گوارا با بعد انسانى خود، بر من بسیار اثر گذاشت. از خصوصیات جالب او اخلاص، فداكارى و احساسات انسانى فوق العاده او بود. در كوبا از نزدیك با او آشنا شدم. پس از آن از كلیه مسئولیت هاى خود استفعا داد و راهى الجزایر شد چندین ماه میهمان من بود و در این مدت بارها به بحث و تبادل نظر در مورد مسائل مختلف پرداختیم، حتى در بعضى زمینه ها همكارى هایى نیز داشتیم كه البته این موضوع جزو موارد محرمانه است. چه گوارا یك انقلابى به تمام معنا بود. براى او زندگى شخصى اش مطرح نبود.
جولیوس نایرره گفته است: «بن بلا توانست احتیاطى كه میان اعراب و آفریقاییان وجود داشت، از بین ببرد» پیشنهاد شما در این زمینه تا چه حد عمیق بود؟
بن بلا: بسیار عمیق، آفریقا از محتاج ترین سرزمین هاى جهان سوم است كه نیازمند كمك است. در حقیقت شاید پس از سرخ پوستان (كه به طور كلى از بین رفته اند) آفریقاییان مظلوم ترین افراد كره زمین باشند.
باید تمام كمك هاى مسلمانان و اعراب متوجه این منطقه باشد باید بگویم در مدت كوتاه زمامدارى خود، تمام سعى و كوشش خود را در این راه مبذول داشتم اما مى دانید كه در مدت 2 سال و نیم نمى توان كارهاى بزرگ انجام داد.