پس از یك خمودگى طولانى، مد دوباره آغاز گشته است. نیروهاى جوان و حیات بخش، عمیقاً در جهان اسلام كار مى كنند، براى بارور ساختن جهان نه غربى ها و نه سران مسلمان هم دستشان، قادر نخواهند بود جلوى این تلاش را سد كنند. این حقیقت با شواهدى كه نزد شما و در حول و حوش كشور شما به ویژه افغانستان ظاهر گردید، عریان شده است.

ماجراى افغانستان، توطئه ترتیب داده شده توسط آمریكایى ها برضد انقلاب اسلامى ایران را كامل كرد. این عملیات مشترك به وسیله دول «غربى» كه با هم كنار آمدند و نقش ها را تقسیم كردند، صورت گرفت. آنها زمانى طولانى است كه حریصانه علیه «اسلام» مى جنگند اما عمرشان دیرى نخواهد پایید. مطمئناً هنوز همه چیز روشن نیست و محنت هاى ما بى شمار خواهند بود، اما رجاء واثق دارم كه ایزد یكتا حافظ ما است.

این در ایران و افغانستان است كه دول «غربى» بزرگ به خاك خواهند افتاد. این جا، در الجزایر، خلق با همه وجود خود وابسته به انقلاب اسلامى ایران است.

در یك شب طویل استعمار، یك استعمارى با استقرار یك اقلیت قوى مستعمره گر، كوشش داشت ارزشمندترین چیزهایى كه نزد ما یافت مى شد، نابود كند. ابتدا اسلام را و سپس سنت مبارزه كهن آزادى بخش را كه از لحظه اشغال آغاز گشته بود. لكن با انقلاب نوامبر 1954 اسلام و خلق الجزایر پیروز شد.

مبارزه و جهاد، توأم با محنت و رنج بود. همه این ها باعث آن شده است كه خلق الجزایر در میان همه خلق هاى مسلمان، بهتر انقلاب اسلامى را درك كند و خود را با اهداف شریف آن درآمیزد. خلق الجزایر از انقلاب اسلامى ایران و فرزندانش دفاع مى كند و اگر نیازى بود براى آن شهید مى شود. در واقع خلق الجزایر درك مى كند كه انقلاب اسلامى ایران ادامه طبیعى انقلاب اول نوامبر 1952 و چیزهاى پرارزشى مى باشد كه به دنبال آورده است. غربى ها در آینده درك خواهند كرد كه چه بهایى باید براى آن بپردازند.

غرب هرگز نمى تواند ایران را در گرسنگى نگه دارد؛ زیرا كه خلق الجزایر همانند سایر ملل مسلمان على رغم راه دور، نان شان را با مردم ایران تقسیم خواهند كرد. قرص هاى نان خلق هاى مسلمان از موانع گذشته و به ایران خواهد رسید. در لحظه اى كه آمریكا یا دیگران نخستین گلوله را به سوى ایران شلیك كنند، گاز و نفت ما دیگر به آنها نخواهید رسید و در صورتى كه بر آن آیند كه ثروت ما را به زور تصاحب كنند، آن چه داریم به آتش خواهیم كشید و هیچ گونه نیرو و فشارى توانا نیست جلودار ما گردد. ما تنها فریضه خود را در قبال مسلمانان انجام خواهیم داد.

دیگر روشن گردیده است كه براى زمانى دراز، سرنوشت اسلام در ایران تعیین مى گردد. یا انقلاب اسلامى ایران در این مبارزه برنده خواهد بود و جهان اسلام و بشریت از آن بهره مى جوید.

در چنین حالتى، تغییرات عظیمى در جهت منافع خلق هاى جهان پدیدار مى گردد كه چهره تازه اى به دنیا مى دهد. این تغییرات دنیا را بارورتر مى سازد و فرجام آن پدید آوردن یك نظام قاطع براى جهان خواهد بود كه جانشین سازمان جنایتكاران گردد كه هنوز در عصر ما وجود دارد. نظام جنایتكارانه موجود، بیش از چهار قرن است كه بیداد مى كند و با پیروزى انقلاب اسلامى ایران سرانجام از پاى در خواهد آمد.

یا آن كه انقلاب اسلامى ایران شكست خواهد خورد و این چیزى است كه به ویژه كسانى كه در آن سوى مرزهاى ایران ادعاى مسلمانى مى كنند به عمد یا غیر عمد طالب آنند، ولى آن چه به هر قیمت باید جلوى آن را گرفت، شكست انقلاب اسلامى ایران است.

انتخابات ریاست جمهورى ایران نشانى بود از بلوغ دموكراسى و نیروى آرامش بخش در ایران؛ آن را باید آموزشى بزرگ براى سراسر جهان اسلام و همچنین درسى براى دنیاى غرب دانست.

بر پاسخ به پرسش هاى مصاحبه قبلى، مایلم كلمه اى به ویژه در مورد مسئله اقلیت ها اضافه كنم و آگاهى هایى بیش از آن چه ارائه كردم یادآور شوم؛ زیرا این مسئله ایست بس گسترده و شامل سؤال دیگر شما مى گردد كه پرسیده بودید، در چه شرایطى امپریالیسم و صهیونیسم از ایران ریشه كن خواهد شد؟ قبلاً در این زمینه مطالبى گفته ام و در نتیجه آن را به اجمال بررسى خواهیم كرد.

به عقیده من وخیم ترین مسئله براى انقلاب ایران، مسئله اقلیت هاى قومى نژادى و مذهبى است. ابتدا یك نكته را بگویم و آن این كه اعطاى حق خودمختارى نباید به تجزیه منجر گردد. درواقع «خودمختارى» باید وحدت ملى را غنى تر و متنوع تر سازد، نه آن كه ضد آن درآید.

آن چه قبلاً بیان كردم این بود كه اگر مسئله اقلیت ها فى الفور حل نگردد، این «گروگان» پراهمیت ممكن است بقیه پیروزى هاى انقلاب ایران را به خطر اندازد. موضوع اقلیت ها آن اهرم اصلى است كه همه دشمنان ما مى خواهند از آن بهره جویند و متأسفانه همه آنها غربى نیستند. یك نگاه ساده به مطبوعات رسمى بغداد ما را در این زمینه متقاعد مى سازد. این همان اسلحه ایست كه امپریالیسم آن را به كار مى برد؛ یعنى شیطان. براى رضاى خدا آنها را تشویق و تحریك نكنیم.

پناه و كمك گرفتن اقلیت ها از بیگانگان مطلب تازه اى نیست. این مسئله به كهنگى جهان است. هر بار كه اقلیت ها خود را در خطر احساس كرده اند، به خارج پناه برده اند، اما چه كسى مى تواند بگوید آنها اشتباه مى كنند، در حالى كه هنوز كاملاً این شیطان را از وجودشان بیرون نكرده ایم بیهوده خواهد بود اگر مذاكره درباره مسئله اقلیت ها را به زمان معین موكول كنیم، انقلاب نمى تواند به میل خود از پیش چیزى را انتخاب كند. انقلاب زمان و محل مبارزه را تعیین نمى كند. انقلاب به میدان نبرد مى رود و متقابلاً نبردى علیه او برپا مى گردد. انقلاب در هر زمان و مكانى باید آماده رویارویى با حوادث باشد. سرعت عمل و همچنین اخذ تصمیمات درست، بهترین حربه و بهترین سلاح انقلاب را تشكیل مى دهد. مسئله اقلیت ها از این امر مستثنى نیست. نخستین موضوعى كه درباره انقلاب به داورى خواهند نشست بررسى مشى آن نسبت به مسئله اقلیت هاست. قبلاً باید این اصل مسلم را بپذیریم كه به هیچ وجه و به هیچ قیمتى نباید در صدد حل مسئله اقلیت ها از طریق «اعمال زور و خشونت» برآمد.

پرسش شما درباره چگونگى ریشه كن ساختن امپریالیسم و صهیونیسم از ایران كوتاه است و من نیز لابد اجازه دارم كه به همان كوتاهى به آن جواب دهم. ابتدا باید صهیونیسم و امپریالیسم را از درون خود ریشه كن كنیم. صهیونیسم و امپریالیسم را باید در قلبمان از بین ببریم چون آنها تاكنون در هیچ جا بهتر از ضمیرمان پناهگاهى نداشته اند. صهیونیسم و امپریالیسم بیش از آن كه در فلسطین و یا جاى دیگر مستقر گردد، در وجود ما مستقر گردید.

در عصر ما تبلور كامل امپریالیسم را در آمریكا مى توان یافت؛ جایى كه چند قرن پیش به سرخ پوستان تعلق داشت. این علف هاى زهرآلود (صهیونیسم و امپریالیسم) روى «كودهاى» قلب ماست كه قرار گرفته، تغذیه مى كنند و مستحكم مى شوند. با از بین بردن این «كود» است كه آنها پلاسیده مى شوند، چون از منبع تغذیه و نیرویشان محروم مى گردند. بازگردیم به سوى خداوند بدون آن كه شریكى به او نسبت دهیم. فراگیرى تعلیمات الهى، باید اساس زندگى روزانه ما را تشكیل دهد. هر لحظه از این زندگى را اختصاص دهیم به تحقق یافتن جهان الهى در روى زمین.

خلاصه: طرح واقعى تمدنى را فراهم سازیم كه از نظر كیفى عالى تر باشد از آن چه كه توسط دنیاى غربى سرمایه دارى، عرضه گردیده و در تحول خود دنیاى غربى دیگرى را كه به اصطلاح «سوسیالیسم» نامیده مى شود ارائه مى دهد.

حال چه كسى متوجه نیست كه دنیاى سرمایه دارى و دنیاى سوسیالیسم دو عبارت و دو ظاهر هستند كه در اصل همگام بوده و هر دو از یك تمدن واحد برخاسته و به جامعه مصرف كننده ختم مى گردند؟

چه كسى هنوز متقاعد نشده است كه شركت هاى چند ملیتى با توسعه زیاده از حدّ خود در جهان سوسیالیستى، در صدد ادغام دو سیستم سرمایه دارى و سوسیالیسم در روى زمین هستند، همان قدر مكمل یكدیگر كه در آسمان «آپولو و سایوز» با هم در ماه فرود آمدند. ما باید برنامه تمدنى را پى ریزى كنیم كه در آن استثمار محو گردد. استثمارى كه مانند ورود كرم در میوه، سرانجام تمامى دنیاى غرب را خراب كرد.

ضرورى است این طرح تمدنى، خصوصیاتى جهانى داشته باشد و در كلیه مسائل زمان ما دقت و بررسى كند؛ از جمله این مسائل موضوع: پیشرفت عملى، گرسنگى، نژادپرستى، امپریالیسم و محیط زیست است. تمدن جدید باید براى آنها راه حلى بیابد كه از نظر كیفى به مراتب برتر از راه حلى باشد كه غرب یافته است؛ یعنى ما باید علم و تكنولوژى جدیدى اختراع كنیم كه در خدمت هدف هایى باشد، غیر از آن چه توسط مجموعه نظامى و صنعتى غرب تعیین شده است. یكى از اهرم هاى مهمى كه به چنین منظورى یارى مى كند، ثروت و سرمایه شرقى ها به ویژه مسلمانان در بانك هاى مغرب زمین است. در حال حاضر این سرمایه ها زنجیرهاى اسارتى را كه به پاهاى ما هست محكم تر مى كند. ما از ثروت هاى نهفته در خاك اسلام، مطابق پیام و رهنمود پیغمبرمان بهره گیرى نمى كنیم.

عجبا كه عمده نفت و گاز متعلق به مسلمین است اگر به كشورهاى عربى ممالكى چون ایران، نیجریه و اندونزى را اضافه كنیم، حتى در شوروى و چین نفت و گاز در منطقه مسلمان نشین آنها یافت مى شود و این سرزمین ها در حال حاضر مسائلى را به وجود آورده اند.

در شبه جزیره عربستان بود كه همه پیامبران صاحب كتاب هاى وحیانى دیده به جهان گشودند. در همین جا بود كه پیام اسلام برخاست و سه دین، دنیا را بارور ساخت. همچنین این جا بود كه خزانه اى وسیع از انرژى روحانى، براى بارورى جهان جارى گردید. قرن ها و قرن ها بعد از آن انرژى دیگرى كه این بار مادى بود، از این سرزمین جارى شد كه وجودش ضرورى است براى حركت ماشین غول پیكرى كه عمدتاً در خدمت غرب و براى تنعم و پیشرفت آن است. این پیشرفت به نحوى تصور و خلق گردیده كه بر اساس فلسفه مادى بوده و براى ما به كلى بیگانه است؛ فلسفه اى كه نیروى جسمى و روحى كره زمین را حیف و میل و غارت كرده و معجونى عجیب به وجود آورده است. باید به این چپاول و حیف و میل و بى نظمى بى درنگ پایان داد.

انرژى جدید نباید به هیچ قیمتى، انرژى روحانى گذشته را با خدمت به خداى جدید كه «خداى دلار» است، از بین ببرد. ما زمانى به این منظور مى رسیم كه از نظام سرمایه دارى جهان فاصله بگیریم. زمانى به منظور خود نائل خواهیم گشت كه یك نظام جهانى دیگر ایجاد كنیم، حتى اگر در آغاز این نظام جدید در مرحله جنینى باشد.

آن چه گفتم اساسى ترین مسئله اى بود كه مى بایستى در كنفرانس آفریقایى - آسیایى در ژوئن 1965 در الجزایر مطرح مى شد لكن كودتاى نظامى 19 ژوئن[1] آن را منتفى كرد.

كنفرانس «باندونك» مرحله اساسى نبرد ضد استعمار را برجسته كرد و كنفرانس «الجزایر» قرار بود شرایط گذر از مرحله ضد استعمار واقعى را جهت پایه گذارى نظام نوین جهانى بررسى كند. این فكر مانند پوسیدن دانه روى خاك نباید از بین برود. اینك نظر به این كه سیاست دنیا از آن موقع تاكنون توسعه عظیمى كرده است و همچنین با روش جدیدى كه چین در پیش گرفته، تمام آسیاى جنوبى را تكان داده است، لذا این هدف فقط در یك محیط اسلامى مى تواند تحقق یابد. زمین دنیاى اسلام براى بارور شدن این تخم آماده تر است.

یك روز و هنگامى كه شرایط مناسب ترى موجود باشد، كشورهاى غیر مسلمان براى بهبود وضع خود، به ما ملحق خواهند شد. روشن است كه این اقدامى است عظیم كه امپریالیسم با آن به شدت مبارزه مى كند. موفقیت چنین برنامه اى براى آن به معناى مرگ است، اما ما راه دیگرى نداریم چون آزادى و موجودیت بالقوه ما، فقط بستگى به تجدید حیات دنیاى اسلامى دارد كه تعبیرات اساسى را، در خلق دنیایى بهتر فراهم سازد و این به بهاى از بین رفتن جهان غرب است. البته این طولانى است، یك كار دراز مدت است ولى ضرورى است. تاكنون تلاش عظیم و فداكارى هاى بزرگ ملل ما، حاصلى جز پیدا كردن یك پرچم براى هر كشور و ضعیف ساختن یك سرود ملى، حاصل دیگرى در بر نداشته است.

محتواى واقعى آن چه ما به ارث برده ایم كالاى فاسدى است.

تاكنون غرب براى تسلط بر ما نیاز به اسلحه و كشتى هاى جنگى داشت، اما امروز براى آن كه غرب به سلطه نامریى ولى واقعى خود بر ما ادامه دهد، كافیست دیپلم «تكنولوژى» را در جیب خود نگهدارد.

این «تكنولوژى» به مقدار زیادى براى ادامه سلطه غرب كافیست. غرب امكانات جسمى و انسانى ما را به طرز باور نكردنى مى مكد. انسان هاى زورمند ما، هزار، هزار، به ویژه در آفریقاى شمالى براى یافتن نان روزانه خود و خانواده شان به اروپا مهاجرت مى كنند. هنوز هفتاد درصد دیپلمه هاى ما همین راه را طى مى كنند و همچنین نفت و گاز همین مسیر را مى پیماید.

بورژوارى نوپا با بهره گیرى از این سیستم نامشروع به غارت و دزدى خود ادامه مى دهد. پول هاى ما نیز به غرب مهاجرت مى كند! تكنولوژى، بر اساس این سیستم نابكار، نقش اساسى را ایفا مى كند. این نوع «تكنولوژى» در برگیرنده طبقاتى است كه به استثمار انسان از انسان ادامه مى دهند و به زندگى فقط از دیدگاه مادى مى نگرند، البته همین «تكنولوژى» و آثار ناشى از آنست كه ما لاینقطع، در مدارس و دانشگاه ها، اصرار مى ورزیم كه فرزندانمان آن را فرا گیرند.

بدین ترتیب ما مهاجران تازه اى را تدارك مى بینیم. هنگامى كه آنها به سن بلوغ رسیدند برایشان بهشت روى زمین جاى دیگرى نیست جز پاریس، لندن، نیویورك و نقاط دیگرى در غرب. ما با دست هایمان براى خود اندوه و درد و آفت حمل مى كنیم و در به وجود آوردن این رنج و آفت اصرار داریم. این آفت به گرانبهاترین چیزها نزد ما، به اعتقاد و ایمان ما و به اسلام حمله مى كند. براى ما آینده اى نیست اگر ابتدا این تكنولوژى و همچنین علمى را كه پدید آورنده آنست، افشا نكنیم.

باید تكنولوژى و علم دیگرى جایگزین آن كرد، تكنولوژى و علمى كه در خدمت هدف هاى تازه اى باشد و تطبیق كند با طرح و تمدنى غیر از آن چه غرب ارائه داده است. علم، واحد و معین و ازلى نیست. هر تمدنى علم و تكنولوژى ویژه خود را به وجود مى آورد براى پاسخ گفتن بهتر به تحقق هدف هایش.

علمى كه ما باید آن را از صفر خلق كنیم. هدف این علم قبل از هر چیز باید خدمت كردن به انسان به طور عام باشد، برعكس علم و تكنولوژى غرب كه انسان را نابود مى كند و هدف آن علم در خدمت علم است نه علم در خدمت انسان.

جهت جلوگیرى از مهاجرت مغزها به سوى غرب یك تلاش فوق العاده باید صورت گیرد. ابتدا باید جلوى این مهاجرت را گرفت و سپس وسایل بازگشت مغزهایى را كه قبلاً مهاجرت كرده اند فراهم ساخت. آن چه كه من به آن اشاره مى كنم افكارى رویایى و خیالى نیست. اگر تلاش هایى را كه باید صورت گیرد و در بالا ذكر كردم توأم گردد، با یك بودجه قابل ملاحظه در جهت پژوهش هاى علمى (با دلارهاى نفتى مى توان این بودجه را تأمین كرد) آن وقت ما سریع تر از غرب حركت خواهیم كرد. ایجاد لابراتوارها و تأسیساتى مناسب با طرح مورد نظر و به ویژه خلق یك جو سیاسى مناسب براى خلق ها مشكلات عمده ما را حل مى كند؛ كافیست به گفته هاى دانشمند مدرس «الباز» زمین شناسى كه براى سازمان ملى هوانوردى آمریكا كار مى كند گوش كنیم او مشاور فضانوردان آمریكایى بود كه روى ماه فرود آمدند.

«الباز» افشا كرد كه پیش از مهاجرت به آمریكا بدون آن كه نتیجه اى به دست آورد، طرح هاى مختلفى را كه اجراى آنها براى اعراب و كشورش مصر، مفید بود به جامعه عرب و دولت مصر پیشنهاد كرد، ولى كسى به سخنان او توجهى نكرد. این دانشمند قبل این كه به آمریكایى ها كمك كند زودتر از روس ها به ماه برسند، تلویحاً گفته بود كه مایل است از دانش خود براى كشف بیشتر آب در مصر استفاده كند. الباز یكى از بهترین زمین شناسان در پهنه جهان است. سایر دانشمندان مشهور جهان عرب و مسلمان مانند دانشمند پاكستانى كه اخیراً جایزه فیزیك نوبل را به دست آورد، باید كمك كنند به تغییر مسیر و جهت علم و تكنولوژى. این تغییر مسیر براى آینده ما و بشریت نقش تعیین كننده دارد. بسیارى از سازمان هاى خصوصى در زمینه یافتن یك نوع «تكنولوژى» كه براى توسعه جهان سوم مفید باشد در كشورهاى جهان سوم فعالیت دارند. این سازمان هاى خصوصى زود متقاعد خواهند شد كه طرح ما خصومت و نژادپرستى را علیه غرب برنمى انگیزد؛ طرح ما نقطه حركتى است در جهت خواستى كه به روشنى بیان گردیده است و موجب آزاد شدن ما و همچنین آزادى غرب مى گردد. شركت هاى خصوصى در خواهند یافت كه طرح ما جوابگوى مسائل اساسى است كه غرب پاسخى براى آنها نیافته است.

اینك كاملاً روشن است كه غرب قادر نیست دارویى را كه او و ما را نجات مى دهد به كار گیرد.

اینست نخستین تضاد: تضاد نظام جهانى سرمایه دارى كه ما را وابسته به خود ساخته است و براى ما آینده اى جز یك زندگى كوچك و حقیر و بى ارزش چیز دیگرى دربر ندارد. باید از زیر بار این «رهن» به هر ترتیب خارج شد.

تضاد دوم كه ضرورى است سریعاً حل و فصل گردد مربوط به رژیم هاى سیاسى كشورهاى مسلمان است كه با بیگانگان زد و بند دارند. درواقع این وابستگى و تعهد ناشى از آن، نتیجه خشونت و بدسگالى است كه علیه ملل ما به كار مى رود. براى آن كه امپریالیسم روى گرده ما سوار شود، به همدستان و زد و بند چپى هاى محلى نیازمند است. این پرونده یك ننگ و خجلت بزرگ است. دزدى و چپاول نیروى بالقوه جسمانى و انسانى كشورهاى ما، عقیم كردن انرژى هاى ما، محو زندگى خلاقه در افق ما و محدود شدن آن به نیم كره شمالى.

این نقش خدمت گزارى را كه به پوست ما چسبیده است، قبل از همه رهبران مسلمان و مشترى هایشان، براى منافع و سودجویى خویش مى بلعند، این رهبران به جاى آن كه براى ملت و كشورشان كار كنند، علیه ملت و كشورشان اقدام مى كنند. رشوه خوارى، حقه بازى، خرید هتل، رستوران ها، مغازه ها، و بازى در قمارخانه ها در «كت دازور» و «ریویرا» حتى در ساحل شرق آمریكا... امیرها، جزایرى را كه مجهز به تأسیسات توریستى است خریده اند، و بسیارى چیزهاى دیگر. یك ثروتمند الجزایرى دو كمپانى هوایى خریده است. آنها حتى در آلمان عشرت كده و قصرهاى باشكوه خریدارى كرده اند. هواپیماهاى چارتر مرتباً از شیخ نشین ها به سوى قمارخانه هاى «كت دازور» و «ریویرا» در پرواز است. اینست نمونه هایى از وقاحت و افتضاح كه رسانه هاى گروهى غرب روزانه با خشنودى آن را اعلام مى كنند. تكمیل كننده این خجلت و شرمسارى، سپردن 120 میلیارد دلار كشورهاى عربى به عنوان سپرده به بانك هاى غربى است.[2] این رقم را «چیزمانهاتان بانك» در سال 1975 اعلام كرد. بخشى از این بانك ها یهودى یا زیر نفوذ گروه صهیونیسم بسیار قوى آمریكا هستند. به این اسناد و شواهد، باید شركت بعضى كشورهاى مسلمان را در شركت هاى چند ملیتى مانند «فیات»، «مرسدس»، «بوكهید» و «لوثر» اضافه كرد. آنها بدین ترتیب ملحق اند به یك عمل زیان بخش در سطح جهانى كه توسط سرمایه دارى بین المللى صورت مى گیرد.

محمد اقبال فلیسوف پاكستانى كه خداوند او را بیامرزد، گفته است كه «اسلام فرمان مرگ سرمایه دارى است». رهبران كنونى ما با ملحق شدن به سرمایه دارى جهانى و شركت در كمپانى هاى چند ملیتى باطناً متحد «كوبروها» و «هركول»هاى نوین هستند. اینست «گودى» كه در بالا از آن سخن گفتم.

چگونه مى توان در وجود این توطئه شك كرد وقتى در مى یابیم كه پس از یكسال از عمر رسمى دولت انقلابى اسلامى ایران مى گذرد، ولى حتى یك رئیس دولت با حكومت كشور اسلامى - به استثناء یك نفر كه دیدارش مسئله اى را مطرح كرد - هنوز از ایران دیدن نكرده است؟ در حالى كه امروز نور پرتوانى در ایران پدیدار گشته است كه همه جهان سوم را روشن مى كند. این نور، امید بزرگى در قلوب اكثریت مسلمانان جهان به وجود آورده است، اما رهبرانشان سكوت توطئه انگیزى در پیش گرفته اند. آنها آشكارا در برابر بزرگ ترین واقعه اى كه پس از قرن ها در دنیاى اسلام روى داده است، سكوت كرده اند و حتى گاهى باكى نداشته اند از این كه دشمنى خودشان را نسبت به این واقعه بزرگ ابراز دارند.

تنها یك دلیل بیان كننده روش آنهاست و آن ترس است؛ ترس در مقابل موج پاك كننده اى كه از قم و مشهد و اطراف آن برخاسته است.

از بین رفتن دو تضاد اصلى تنها شرط تجدید حیات اسلام است؛ این دو تضاد نظام كنونى جهان و اكیپ رهبران مسلمان توطئه گر است. از بین بردن این دو تضاد كار بسیار عظیمى است كه باید بدون فوت وقت صورت گیرد. این اقدام را نمى توان به امروز و فردا موكول كرد زیرا هم اكنون پیشگامان ما میدان عمل ما را مشخص و هموار كرده اند و نخستین سنگر ما از تهران تا قدس بسط یافته است. در این سنگر خواهد بود كه آینده ما براى زمانى دراز آماده مى گردد. در این جاست كه ضرورى است شبكه و رشته هاى همبستگى و فداكارى ما محكم گردد تا دشمن این سنگر را تسخیر نكند.

از بین بردن دو تضاد اصلى یعنى روابط نظام جهانى سرمایه دارى و رژیم هاى مسلمان همدست و شریك این نظام، تنها با دعا و نذر و نیاز با خطابه و نطق تحقق نخواهد یافت. اقدام براى نابود كردن این دو تضاد باید همراه باشد با یك بررسى و تحقیق عقیدتى و تلاش بزرگى جهت مطالعه قرآن كریم و تطبیق آیات آن با وضع امروز و اجراى رهنمودهاى اقتصادى و اجتماعى اسلام؛ در یك كلمه: تطبیق دادن اسلام با دنیاى معاصر.

به طریق كلى تر، این غور و تفحص و تلاش باید پاسخ هاى درست و منطقى براى مسائل اساسى عصر حاضر بیابد. تاكنون در برابر هلمن مبارزه هایى كه داشته ایم ذكر نیكى ها و مزایاى اسلام تنها سلاح اساسى ما بود. اینك لحظه پختگى و خلاقیت به صدا درآمده است. ارجحیت بسط و توسعه كشاورزى و گزینش یك صنعت سبك كه تولید كننده كار باشد، جهت تحقق بخشیدن به یك اقتصاد مستقل، غیر وابسته و در راه ایجاد یك بازار داخلى و برآوردن نیازهاى ملى، چند خط از هدفى است كه باید اثرات زیان بخش وابستگى به «تكنولوژى» غربى را كاهش دهد.

امروز گندم به صورت یك سلاح استراتژى عالى در دست آمریكا قرار گرفته است. هم زمان با این اقدامات، ضرورى است از طریق توقف بخشى و یا همه صنایع سنگین، جنبه هاى زیان بخشى كه در صنایع سنگین وجود دارد، از بین برد. باید آن سیستم كشاورزى را برقرار ساخت كه نیازهاى ما را با محافظت عناصر حیاتى مانند زمین، آب و بازوهاى كشاورزان برآورده مى سازد. جلوى كوچ كردن غیر منطقى روستاییان را باید گرفت. اشتغال اساسى فكرى ما را باید پژوهش و تحقیق علمى در زمینه كشاورزى تشكیل دهد.

از این طریق است كه پژوهش علمى ما فصل هاى خود را پیدا كرده و توسعه مى یابد. ضمناً اجباراً در زمینه صنعتى با ساختن ابزار كار پیشرفت حاصل مى گردد. ابزار و آلات بخش كشاورزى و صنعتى به كمك نبوغ ما خلق مى گردد نه آن كه آن را به طور مصنوعى از بیگانگان عاریت بگیریم. بدین ترتیب تعلیمات و دانش با خواسته ها و نیازهاى ما تطابق مى كند. درواقع باید مسیر تعلیمات، آموزش و فرهنگ ما تغییر كند. ما ضرورى است به سوى یك انقلاب فرهنگى هدایت شویم. این انقلابات فرهنگى باید واقعى و در خدمت انسان باشد. هم چنان كه خداوند گفته است: «انسان خلیفه من در روى زمین است.»

یك شرط اصلى: باید از هرگونه فلسفه و ایدئولوژى كوچك شده و در وهله اول «ماتریالیسم» و اثرات بد آن فاصله بگیریم.

این اقدامات در زمینه كشاورزى، صنعتى، تكنولوژى و علوم جدید كه خطوط اساسى آن را ذكر كردم (متأسفانه فرصت نیست كه آن را به طور مبسوط گزارش كنم) باید با اقدامات اساسى در زمینه اجتماعى تكمیل گردد.

به طور كلى هدف آن باید تولد جامعه اى برابر باشد كه تعیین كننده سرنوشت همه انسان ها باشد. چنین جامعه اى رشته هاى بین مردان، زنان، پیرسالان، كودكان و معلولین را محكم مى كند و شبكه استوار همبستگى و كمك متقابل را به وجود مى آورد.

این جامعه عارى از رباخوارى و استثمار فرد از فرد خواهد بود و باید آن را در زمینه خارجى با اجراى یك سیاست شدید ضد امپریالیستى و در جهت منافع مستضعفین تكمیل كرد. مسئله محو استثمار فرد از فرد در مركز قرار گرفته است زیرا كه سیستم غربى به دلیل نیافتن راه حل منطقى براى آن، با شكست روبه رو گردید. آشكارا بگوییم كه بدبختى ما نیز زمانى آغاز گشت كه این استثمار در سیستم ما ظاهر گردید. چنین سیستمى در پایان خلافت عثمان پدیدار گشت، به استثناء دوران خلافت امام على (علیه السلام)، كه وجودشان به شدت با آن به مقابله برخاست.

باید آشكارا بگوییم انسان هایى كه مى گویند مسلمان هستیم، به راحتى انسان هاى دیگر را استثمار مى كنند و گاهى بسیار رذیلانه و بى رحمانه. چگونه مى توانیم این میوه پوسیده را از سیستم خود برانیم؟ زیرا استثمار مسئله ایست كه همه مسائل دیگر از آن ناشى مى شود.

اسلام خوشبختانه مى تواند به شكل قانع كننده اى به این مسئله پاسخ گوید ولى این در ایران است كه ابتدا باید پاسخ را یافت و نه در هیچ كجاى دیگر.

از بین بردن استثمار فرد از فرد، بستگى دارد به شكل سازماندهى اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و بالاخره سیاسى كشور ایران. در این زمینه تجاربى در جهان به ویژه در الجزایر و یوگسلاوى - على رغم نارسایى ها و شكست ها - به دست آمده است. خودكفایى در بخش هاى فعال كشور نظیر اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى منجر به نوعى «خود حكومتى» مى گردد كه به طور رسمى عدم مركزیت را ناشى مى شود. در زندگى مردم مسلمان «كمون» دهكده و محله باید به صورت مركز تصمیم گیرى هاى اساسى درآید، چنین خودكفایى عمومیت یافته بهتر قادر است به محو استثمار فرد از فرد كمك كند. بدین ترتیب حائل ها از بین مى رود؛ حائل هایى كه در روابط فرمانده و فرمانبر وجود دارد. در یك دموكراسى واقعى است كه این روابط مشخص مى گردد و در نتیجه تولید كنندگان، سازندگان واقعى تاریخ كشورشان خواهند شد.

در تعالیم انقلابى این امر ضرورى است كه ما كلماتى را كه مسلمانان با آن آشنایى دارند به كار بریم؛ یعنى شوراها. این شوراها بود كه رهنمود خلفاى راشدین بود. شوراها باید به تولید كنندگان، قدرت اقتصادى بدهد و این قدرت اقتصادى اگر توأم با قدرت سیاسى نباشد بى اثر مى ماند.

زیان هاى شكستى كه بین قدرت اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى از یك سو و قدرت سیاسى از سوى دیگر (به علت زیاده روى در بوروكراسى و تمركز بیش از حد كارها) روى مى دهد آن قدر زیاد است كه همه از آن آگاهى دارند و لازم نیست بیشتر درباره آن صحبت كنیم؛ زیان هاى این شیوه را همه مى دانند، شیوه اى كه دولت یا حزب واحد كه به آن پیشاهنگ گفته مى شود، كلیه نیازهاى مردم را برآورده سازد.

دولت ازلى یا حزب واحد، از طریق نمایندگانى كه معمولاً تغییر نمى كنند! به جاى ملت اقدام مى كنند و عملكرد آنها تولید بدبختى براى ملت است. بنیادهاى دولتى یا ابزار سیاسى، قبل از هر چیز باید به از بین بردن حائل هایى كه در روابط بین رهبران و مردم وجود دارد اقدام كند، نه آن كه آن را تیره سازد.

زیان هاى وجود حزب واحد كه امروز در بعضى نقاط به صورت تب درآمده است باید افشا گردد. هرجا كه حزب واحد وجود داشته است، هرگونه تجربه اى با شكست روبه رو شده است. حتى حزب پیروزمند: اف، ال، ان (جبهه آزادى بخش ملى) در الجزایر، حزبى كه آزادى ملى را تحقق بخشید، از این قانون مستثنى نبود.

به هر حال به نظر مى رسد احزاب واحد، در همه جا سرنوشت شومى داشته و دارند. احزابى كه در راه آزاد كردن كشور پیروزمند بوده اند وقتى كه مرحله سازندگى فرا رسیده است، به صورت ترمزى درآمده و زیان بخش گردیدند.

در پناه این احزاب واحد است كه كلیه مانورهاى محیلانه، صورت مى گیرد. این احزاب واحد پناهگاهى است براى كلیه خائن ها، دزدان و نقض كنندگان حقوق بشر. بدین ترتیب مى توان گفت كه حزب واحد، مترادف با بدبختى واحد است. استثمار روزى به دنیا آمد كه شوراها و عملكرد واقعى آن ناپدید شد.

تعبیر ماهیت اسلام و رواج استثمار انسان از انسان از دوران معاویه آغاز شد. در زمینه سیستم دولتى و قدرت آن، ما باید بازگردیم به شیوه حكومتى امام على (علیه السلام). به طور عمیق، ابزارهاى قدرت سیاسى را در آن دوره باید بررسى كرد، به ویژه آن كه چگونه «شورا» اقدام مى كرد؟ این قابل تفكر و اندیشه است كه ابزارهاى سیاسى در آن زمان، به چه شكل قدرت واقعى شورا را تأمین مى كرد، از این راه است كه ما مى توانیم هرگونه شكل استثمار را از جامعه خود حذف كنیم. تردید نیست كه مسائل امروز، یعنى مسائل جامعه صنعتى، حتى مسائل بعد از صنعتى شدن، متفاوت با مسائل جامعه مدینه در 14 قرن پیش است. بدین جهت، ضرورى است روش و راه حل هاى جدیدى را در چارچوب شوراها پیدا كنیم. این، آن مرحله تاریخى است كه من آن را در بالا ذكر كردم، یعنى اگر مى خواهیم واقعاً زنده بمانیم و مانند گیاهان نباشیم، ضرورى است به وجود آورنده و خلاق باشیم.

از بین بردن استثمار فرد از فرد، تنها نباید در جهان اسلام باشد بلكه در مناسبات این جهان با جهان غیر مسلمان نیز باید صورت گیرد، در غیر این صورت این همان راه غرب خواهد بود كه دنیاى اسلام در پیش مى گیرد و سرانجام به شكست منجر مى گردد. لازم است بیاندیشیم به چه طریقى كشورهاى اسلامى در تولد نظام جدید مى توانست به كشورهاى غیر مسلمان كمك كنند.

به قبل از موضوع استثمار كه وابسته به تغییر دموكراسى یا شورا است، جهان اسلام با مسائل اساسى دیگرى در كشمكش است كه تعیین كننده سرنوشت آینده است. از جمله مسئله اقلیت هاى مسلمان با غیر مسلمان است كه در سرزمین اسلام زندگى مى كنند و همچنین وضع اقلیت هاى اسلامى در سرزمین هاى غیر مسلمان است و یا مسائلى مانند پیكار علیه گرسنگى، نژادپرستى، امپریالیسم و آلودگى محیط زیست.

باید ملل مسلمان، حقوق اقلیت هاى مسیحى و یهود را محترم بشمارند و به طور متحد در بارورى سرزمین تلاش كنند. در مجموع چگونه جهان اسلام قادر است در اجراى هدف هاى خود توفیق حاصل كند اگر این غنى سازى جهان را اقلیت هایى كه در سرزمین اسلام به سر مى برند و با مسلمانان هم كیش نیستند، مانند یهودیان و مسیحیان با تمام وجود احساس بكنند؟

اگر مسلمانان، مسیحیان و یهودیان را از سازندگى حیات كشور به دور نگهدارند، این مسئله را فراموش كرده اند كه این انسان ها هستند كه با اعمال خود تاریخ را مى سازند، به علاوه چنین اقدامى با رهنمودهاى قرآن كریم مطابقت ندارد. باید نژادپرستى را با هر شكلى كه دارد، از بین برد.

این واقعیت انكارناپذیر است كه با نگاه به تاریخ نژادپرستى كه صفحه طولانى شرم آور تاریخ بشریت است، پرونده اسلام از همه پرونده ها اوراق كمترى دارد و این افتخارى براى اسلام است.

بردبارى - این گل زیبا كه پادزهر نژادپرستى است - در سرزمین اسلام خوب رشد كرده است و گاهى عطر آن بسیار مطبوع و قوى است، مع ذلك باید قبول كنیم كه ما نیز همیشه بردبار نبوده ایم و اگر غیر از این بیاندیشیم از تاریخ نوعى برداشت نژادپرستانه كرده ایم.

اگر بخواهیم طرح هایى را كه در پیش داریم، اجرا كنیم باید نخست شرافتمندانه خود را بیازماییم. اقلیت هاى مسلمان كه در سرزمین هاى غیر مسلمان زندگى مى كنند براى دفاع از اعتقادات و رعایت احترام به ارزش هاى معنوى خود فریضه دارند، اگر لازم بود حتى سلاح در دست گیرند اما اگر اعتقادهاى آنها محترم شمرده شود نباید از دیگران جدا شوند. كمك به كشورهاى غیر پیشرفته یا در حال توسعه، نبرد علیه گرسنگى، اقدام در زمینه بهبود محیط زیست و رابطه كیفى بین انسان و طبیعت، زمینه هاى زیادى دارد كه جهت تغییر چهره جهان و ایجاد یك نظام جدید جهانى مفید فایده، ضرورى است و باید یك عمل دسته جمعى نیرومند در این زمینه صورت گیرد.

(... احمد بن بلا پس از اشاره به چگونگى استفاده از پول هاى مسلمانان و اعراب در خارج به ویژه صورت به كار گرفتن آن براى توسعه كشورهاى جهان سوم، نبرد علیه بیمارى هاى مناطق حاره، گرسنگى و ایجاد شیوه هاى گوناگون آبیارى در كشورهایى نظیر ساحل كه با خشكى مزمن روبه رو هستند و مى گوید:) شش بیمارى و منطقه حارّه یك میلیارد انسان را مبتلا كرده است، به گونه اى كه به هنگام برداشت محصول، قدرت و فعالیت از آنها سلب مى گردد. این پول هاى اعراب باید بدون بهره صرف آبادانى كشورهاى جهان سوم گردد. غرب پرخون و سیر، كه خوب تغذیه مى كند، ترجیح مى دهد جهت و مسیر پژوهش هاى پزشكى او در زمینه مبارزه با بیمارى هاى نیم كره شمالى گردد.

لابراتوارهاى شركت هاى دارویى چند ملیتى، براى پیدا كردن داروهاى بیمارى جوامع مصرف، یعنى نیم كره شمالى، از جمله سرطان، فلج، بیمارى عروق و غیره فعالیت مى كنند و توجهى به یافتن دارو براى بیمارى هاى موجود در مناطق حارّه از جمله «مالاریا» ندارند.

سازمان بهداشت جهانى براى مبارزه علیه شش بیمارى حاد مناطق حاره فقط 20 میلیون دلار اختصاص داده است كه بهاى فقط یك هواپیماى مدرن جنگى است. با نبرد علیه این مشكلات و یافتن راه حل آنها، دنیایى بهتر و پیامى خواهیم داشت براى چهره تازه اسلام در جهان...، پیكار و مبارزه براى بارورى جهان، چهارده قرن پیش در سراسر عالم آغاز و پراكنده شد.

حتى در حالى كه اسب، خسته و گرسنه است سواركار نمى خواهد كه پیاده راه برود تا اسبش نفسى تازه كند و غذایى بخورد، مگر لحظه اى كه منافعش اقتضا كند. جهان سرمایه دارى چهار قرن تاكنون است كه نقش راكب را بازى مى كند و حاضر نیست پیاده شود! اما در نبرد براى آینده، ما یك سلاح قاطع داریم و آن نفت و گاز است.

اما این سلاح زمانى مؤثر خواهد بود كه نیك بدانیم چگونه آن را به كار گیریم، در دوران ما سرمایه دارى براى تضمین سلطه خود بر جهان، موفق گردید ماشین غول پیكرى بسازد، لكن این ماشین كه سلطه عمر سرمایه دارى را طولانى مى كند، هنوز تا 20 الى 30 سال دیگر كارش وابسته به نفت و گاز ماست. اما امروز نفت و گاز زنجیرهاى اسارت ما را تنگ تر كرده است به طورى كه بسیارى از ما فكر مى كنند كه این ثروت طبیعى براى ملل و كشورهایمان بیشتر حامل بدبختى بوده است تا خوشبختى؟ ولى ما با درست استفاده كردن از سلاح نفت و گازمان، مى توانیم آن را به بهترین هدیه خدادادى بدل كنیم كه هیچ چیز قادر نیست جایگزین آن گردد. باید فروش و تولید نفت و گاز را محدود كنیم تا بیشتر از این ثروت و هدیه خدادادى بهره گیریم، جهان اسلام به سبب نفت و گاز سالیان درازى وقت دارد كه براى تغییر چهره جهان اقدام كند، این نفت و گاز ماست كه به نظام كنونى سرمایه دارى اجازه مى دهد به حیات خود ادامه دهد اما دنیاى اسلام با بهره گیرى صحیح از سلاح نفت و گاز قادر است مرگ نظام سلطه را اعلام كند و به تولد یك نظام جدید كه حامل امكانات تازه براى همه بشریت باشد كمك كند، آن گاه حیات دوباره به انسان بدهد و انسان و سرنوشت او مشغولیت ذهنى و فكرى بشریت گردد نه ماشین.

اسلام روز به روز توسعه مى یابد، مساجد پر شده است از مؤمنین و به ویژه جوانان. 60 تا 70 درصد جوانان سورى كه به مكه مى روند كمتر از 25 سال دارند. در الجزایر جوانانى كه زیر سنین 20 سالگى هستند روزهاى پنج شنبه و جمعه به مساجد مى روند 70 تا 80 درصد مساجد از مؤمنان پر مى شود و حتى گروهى براى فراگرفتن تعلیمات دینى، شب ها در مسجد به سر مى برند. این فیلیپینى ها هستند كه از زمان فیلیپ دوماسپانیا تاكنون مسلحانه از اعتقادات خود دفاع مى كنند. این عطش عمیق و شدید جوانان به اسلام است كه مى رود تا دنیایى الهى در روى زمین بسازد. جوانان روز به روز بیشتر طبق تعالیم قرآن كریم زندگى مى كنند. اسلام حتى به قلب آمریكا، «پانل جدید» رسوخ كرده است و ساكنان نیم كره شمالى بیش از هر زمانى به اسلام گرایش مى یابند. اینك قاره آسیا در شرف بدل شدن به یك قاره اسلامى است.

این نیروى مذهبى است كه ما را در برابر بى عدالتى حمایت مى كند و به ما نیروى مبارزه مى دهد و وقتى كه لحظه شهادت فرا مى رسد با نیروى ایمان است كه براى پیروزى خداوند فریاد مى زنیم: الله اكبر، الله اكبر، الله اكبر. در نتیجه، این مذهب است كه مرد و زن را بهتر مى سازد و شانس بیشترى براى موفق شدن در زندگى به آنها مى دهد؛ زیرا مذهب روى موجود انسانى اثر نبوغ سازى به جاى مى گذارد. حمایت از سرمایه دارى را با چنین اقداماتى مى توان از بین برد: عدم شركت در گروپ ها، مرسدس ها، فیات ها و سایر شركت هاى چند ملیتى، متوقف كردن سیل دلارهاى عرب و مسلمان به سوى غرب كه امروز به صورت امواج زیان بخشى درآمده است، با جلوگیرى از سرازیر شدن پول مسلمانان به سوى قصرها، كازینوها، قمارخانه ها، كلوپ هاى استرپتیز است كه مى توان به تغییر چهره جهان كمك كرد.

همه این اقدامات مستلزم یك اقدام اساسى دیگر است و آن ترك هرمى است كه طى قرون به وجود آمده است. پایه هاى این هرم از زمانى ریخته شد كه استعمارگران سفید پوست، قاره اى را كشف كردند و براى سلطه بر این قاره یك نژاد كامل، یعنى سرخ پوستان را قتل عام كردند.

بر این جنایت باید جنایات دیگرى را اضافه كرد از جمله: كشتار 100 میلیون سیاه پوست آفریقایى در دوران بردگى، قتل دسته جمعى زنان، مردان، كودكان و پیرسالان در دوران استعمار، بر پا كردن جنگ هاى جهانى كه آخرین آن 60 میلیون كشته به جاى گذاشت، ظهور فاشیسم، نازیسم، بمباران اتمى شهرهاى هیروشیما و ناكازاكى و بالاخره به كار بردن ماده شیمیایى كه انسان ها را در ویتنام دیوانه و طبیعت را نابود كرد.

كشورهاى غربى به نوبت رأس این هرم را اشغال كردند، امروز در رأس این هرم «آمریكا» قرار گرفته است كه محكم روى شانه ملل كشورهاى مركزى، مانند ژاپن، آلمان، فرانسه و انگلستان نشسته است، كشورهاى اخیر به نوبه خود روى دوش سایرین نشسته اند، هنگامى كه از رأس به سوى قاعده هرم پایین آییم، نبرد سختى را مشاهده خواهیم كرد. در كف هرم، هر كسى سعى دارد روى شانه دیگرى بپرد، تا از هرم بالا بیاید، در این هرم شانه هاى خونین تر و مجروح تر، از آن كسانى است كه در پایین ترین سطح هرم نزدیك زمین قرار گرفته اند و تعدادشان به مراتب از كسانى كه در سطوح بالاتر هرم نشسته اند انبوه تر و فشرده تر است.

آنها كه به رأس هرم خزیده اند كسانى را كه در قاعده هرم قرار گرفته اند به جنگ و نبرد با هم تحریص و تشویق مى كنند. به دنیاى عرب نظر افكنیم:

الجزایر با مراكش و لیبى با تونس و یمن شمالى با یمن جنوبى و عراق با سوریه در كشمكش اند. جهان سوم در پایین ترین سطح هرم تصویر خرد كننده اى از این نبرد عرضه مى دارد. 41 كشور جهان سوم پایه هاى این هرم را تشكیل مى دهند. آنها آن قدر مقروض اند كه حتى قادر نیستند اقساط ماهانه بدهى هاى خود را بپردازند و براى ادامه زندگى به مؤسسات خیریه جهانى هجوم آورده اند.

اینك قروض كشورهاى جهان سوم 300 میلیارد دلار است. این رقم در سال 1995 به 1300 میلیارد دلار و در سال 2000 به دو هزار میلیارد دلار مى رسد و این ارقام در گزارش رسمى آقاى «كرینه» به كلوب رم آمده است.[3]

تولید ناخالص ملى كلیه كشورهاى عربى، از آلمان غربى كم تر است. این هرم بزرگ ترین ننگ تاریخ انسان هاست و باید به هر قیمت آن را شكست و از درونش خارج شد. اگر مسلمانان جهان بخواهند شریك این ننگ تاریخى نشوند ضرورى است هر چه زوردتر هرم ننگین استثمار كنندگان و استثمار شوندگان را ترك گویند.

در كتاب قطور تاریخ، شبه جزیره عربستان، سرنوشت استثنایى داشته است. در مرزهاى آن یعنى در «هومر» تاریخ انسان آغاز شد و نزدیك آن در «اور» بود كه منبع یهودیت، مسیحیت و اسلام پدیدار گشت. همه این ادیان، چون تنه درخت واحدى را تشكیل مى دهند، در لحظه اى از تاریخ یك انرژى روحانى خارق العاده از این منطقه وسیع صحرایى برخاست و همه جهان را فرا گرفت تا آن را براى هزاران سال بارور سازد.

هر سه پیامبر سه دین آسمانى و بزرگ از این منطقه برخاستند. اكنون، پس از هزاران سال انرژى دیگرى، این بار مادى اما حیاتى، براى جهان از همه جاى این سرزمین - كه گویى از هر نقطه دیگر كره خاكى به آسمان نزدیك تر است - فوران كرده است. بدون تردید فردا نیز انرژى خورشیدى در عربستان و ایران بیش از هر جاى دیگر به دست مى آید.

اسد بیك مى نویسد:

محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) از قله كوه، صحراى شنى وسیعى را دید و چوپانانى كه میش هاى خود را مى برند و قبایلى كه در روى شترهاى پر زرق و برق نشسته و دور مى شوند. محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) یك اختلاف سریع را مشاهده كرد و ناگهان بدون مكث، شب جایگزین روز شد. محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) طى ماه ها لب نگشود و ذى حیاتى را ندید فقط سنگ ها و شیارهاى شنى و در آسمان ستارگان ابدى به زمینى كه از خشكى صحرا، به نفس افتاده بود، نزدیك مى شدند.

در سكوت شب ها، در روزهاى داغ بى پایان، یك بانك از زمین برمى خاست: «الله اكبر» كه نام خمینى تا پایان جهان جاودانه بماند و خداوند او را در پناه خود داشته باشد و خداوند سرزمین ایران را مورد حمایت و لطف خود قرار دهد و فرزندان او را و نورى را كه از آن جا برخاسته است تا جهان اسلام را روشن و قلوب ما را پر از شعف و امید كند، از گزند حوادث مصون بدارد.

احمد بن بلا[4]


[1]. كودتاى بومدین علیه بن بلا.

[2]. این رقم ها مربوط به سى سال قبل است... و البته بخشى از این نكات در مصاحبه قبلى نیز آمده است.

[3]. البته آمار عصر ما، خیلى بیشتر از این ارقام است.

[4]. بخشى از نكات ذكر شده در این مقال در بخش قبلى نیز آمده است ولى ما به علت اهمیت موضوع و دفاع صمیمانه و مردانه بن بلا از حق و حقیقت، این نكات را نقل كردیم.