آغاز و چگونگى فعالیت هاى نخشب
نخشب در دوران دانشجویى، ـ و پس از حوادث 20 شهریور ـ با تشكیل «جمعیت مسلمین وطن خواه» و سپس «نهضت خداپرستان سوسیالیست» فعالیت فرهنگى، اجتماعى و سیاسى خود را آغاز كرد و بعدها با تشكیل «حزب مردم ایران» با همكارى چند نفر از همفكران مسلمان، زمینه را براى توسعه مبارزه آماده تر ساخت.
استاد دكتر على شریعتمدارى كه همراه محمد نخشب، «حزب مردم ایران» را در دوره نهضت ملى تأسیس كرده است چگونگى آشنایى خود را با وى ـ و سپس تشكیل حزب ـ چنین بیان مى كند:
«... شب هنگام سرلشكر دفترى كه رئیس شهربانى بود با اهانت عملى و با وضع زننده اى آیت الله كاشانى را از خانه بیرون آورد و همان شب ایشان را به بیروت تبعید كردند. بعد از تبعید ایشان، یكى از طلاب شیرازى به من اطلاع داد كه جلسات طرفداران آیت الله كاشانى در محلى معین تشكیل مى شود و نشانى محل را به من داد كه به آنجا رفتم و در آنجا بود كه با مرحوم نخشب كه جوانى پرشور و مسلمان و مرید آیت الله كاشانى بود، آشنا شدم... با همان آشنایى در آن جلسه، بیشتر به هم نزدیك شدیم... و بعد حزب مردم ایران را تشكیل دادیم.»
دكتر شریعتمدارى توضیح مى دهد كه: «هدف ما بیشتر مبارزه فكرى و ایدئولوژیك با حزب توده بود، اما امكاناتى در اختیار نداشتیم. من كه دبیر بودم در حدود چهارصد تومان در ماه حقوق مى گرفتم، مرحوم نخشب كه لیسانس حقوق داشت در وزارت دارایى كار مى كرد و بعضى برادران دیگر، مانند آقاى حسین راضى، هر كدام مثلاً هشت تومان مى گذاشتیم و روزنامه «مردم ایران» را در چهار صفحه منتشر مى كردیم اما حزب توده روزنامه هاى یومیه و مجلات ماهانه و هفتگى و دو ماهه منتشر مى كرد و نیروى سوم آقاى خلیل ملكى روزنامه یومیه داشت و مجله علم و زندگى را... ولى پولى در اختیار ما نبود كه بتوانیم نشریات مرتبى داشته باشیم اما فعالیت و ارتباطات مان بیشتر شده بود... مرحوم نخشب خیلى نزدیك بود به آیت الله كاشانى و با این كه در آن وقت ملاقات با آیت الله كاشانى خیلى مشكل بود و یادم هست كه یكى از علما مى گفت كه وقتى ما مى خواهیم برویم بازدید ایشان، باید چند ساعت معطل بشویم ـ ولى مرحوم نخشب اجازه داشت هر وقت كه برود، مستقیماً خدمت ایشان برسد ـ و من خودم هم چند دفعه ملاقات داشتم با آیت الله كاشانى.»[1]
در واقع «نهضت خداپرستان سوسیالیست»، پس از كادرسازى و رویكرد به دخالت در امور سیاسى، با توجه به اینكه نهضت ملى شدن صنعت نفت، قبل از ملى گراها، با جناح مذهبى به رهبرى آیت الله كاشانى پیوند داشت، به آیت الله كاشانى نزدیك شد.
آقاى شاه حسینى از ملى گرایان معروف در مصاحبه اى مى گوید: «... این ها با آیت الله كاشانى ارتباط داشتند و او هم این ها را تقویت و با لفظ «بچه مسلمان هاى تحصیل كرده» مورد تأیید قرار مى داد و توصیف مى كرد. آیت الله كاشانى به خداپرستان سوسیالیست باور داشت ضمن اینكه اینها نیز از كمك هاى آیت الله كاشانى بهره مى جستند و همراه او بودند...»[2]
و به نوشته آقاى سرهنگ نجاتى، در جریان تأسیس دولت غاصب اسرائیل و جنگ صهیونیست ها با اعراب همراه با آیت الله كاشانى، آیت الله طالقانى، انجمن اسلامى دانشجویان، فدائیان اسلام و اتحادیه مسلمین، اولین جنگ را علیه اسرائیل و در حمایت از فلسطینى ها و اعراب برپا كردند[3] و در حقیقت بانى این امر و سپس نام نویسى براى اعزام داوطلبان مبارزه با صهیونیست ها «در محل اتحادیه مسلمین ایران» مرحوم حاج سراج انصارى بود و دو گروه عمده یعنى اتحادیه مسلمین و فدائیان اسلام، با پشتیبانى آیت الله كاشانى و آیت الله طالقانى، آن را رهبرى و هدایت مى كردند و حدود ده هزار نفر براى نبرد در فلسطین نام نویسى كردند كه گروه خداپرستان سوسیالیست هم در آن فعالانه شركت داشتند... و البته پس از همه فعالیت ها، دولت وقت اجازه خروج به داوطلبان را نداد.
در واقع محمد نخشب روى همان انگیزه اصیل و عمیق مذهبى، به دنبال هدف بود نه نام و نشان!... و به همین دلیل نه تنها با آیت الله كاشانى، روابط محكمى داشت، بلكه با فدائیان اسلام هم همكارى هایى مى كرد و... نمونه دیگر این همكارى ها علاوه بر مسأله فلسطین، در جریان انتخابات دوره شانزدهم به چشم مى خورد كه در واقع آن را مى توان آغاز تحول در حركت سیاسى وى و سازمان وابسته به او نامید. در این دوران چون احتمال تقلّب و یا دزدیده شدن صندوق هاى آراء زیاد بود، گروهى رزمجو لازم بود كه حفاظت از صندوق ها را به عهده بگیرد و عمده ترین گروه، از سازمان فدائیان اسلام بود كه به قول مرحوم مهندس عزت الله سحابى، اهل رزم و مبارزه بودند و باز به قول او «جبهه ملى كه اهل این قبیل حرف ها نبود» اما در این میان باید گفت كه «عده اى از جوانان فعال بازار و دانش آموزان هم توسط محمد نخشب به گروه فدائیان اسلام پیوستند و حفاظت از صندوق ها را به عهده گرفتند و زمانى كه گارد دربار و سربازان، بنا به دستور عبدالحسین هژیر، وارد مسجد سپهسالار شدند كه صندوق ها را با خود ببرند، محافظین صندوق ها با آنها درگیر شدند و سرانجام با كشته شدن عبدالحسین هژیر، توسط فدائیان اسلام، مشكلات موجود در صحنه سیاسى كشور برطرف شد و موجب به روى كار آمدن دولت جدید و جبهه ملى گردید...[4]
... اشاره كردیم كه محمد نخشب پیش از این تاریخ، بیشتر به كار پژوهش فكرى و عقیدتى مشغول بود و گروه هاى كوچكى را با نام هاى مختلف تشكیل مى داد و جوان ها را جمع مى كرد و با آنها در مسائل فكرى و عقیدتى كار مى كرد و معتقد بود كه تحول اجتماعى، بدون ساخت فرد و تهذیب خود و خانواده، عملى و مقدور نخواهد بود...
در دوران آغاز نهضت ملى، نخشب وارد میدان مبارزات سیاسى و اجتماعى گردید و در این راستا، نخست به همراه چند نفر از همفكران خود به «حزب ایران» كه عناصر مسلمانى مانند مهندس كاظم حسیبى در تأسیس آن نقش داشتند، پیوستند و پس از مدتى، با احساس اینكه جمعى از گردانندگان حزب، علاقه اى به مسائل عقیدتى و بحث درباره اصول اسلامى ندارند، خود در جلسات حزب به بحث و گفتگو پرداختند كه موجب نارضایتى بعضى از اعضاى كادر مركزى شد و آنها با تشكیل جلسه اى، محمد نخشب و چند نفر دیگر را از حزب اخراج كردند و این باعث گردید كه محمد نخشب حزب جدیدى را تشكیل دهد كه موجب استقبال جوانان و دانشجویان واقع شد...
... نخشب در همه مراحل بعدى نهضت، فداكارانه با آن همكارى نمود... و پس از كودتاى ننگین 28 مرداد، از نخستین افرادى بود كه با نام مستعار «محمد مكانیك» به «نهضت مقاومت ملى» پیوست... و در رابطه با همین فعالیت ها، همراه آقاى دكتر على شریعتمدارى، پس از شركت در جلسه نهضت در منزل آیت الله زنجانى، به هنگام خروج بازداشت شد و به فرماندارى نظامى! تحویل گردید... ولى پس از دو ماه كه آزاد شد، به فعالیت زیرزمینى خود علیه رژیم كودتا، ادامه داد...
و سرانجام در سال 1337، به نوعى تبعید خودخواسته تن داد و براى ادامه تحصیل به آمریكا رفت و در آنجا هم ساكت ننشست و به موازات تحصیل و اخذ دكترى از دانشگاه نیویورك، به مبارزات سیاسى خود، با پرچم اسلام گرایى و در داخل گروه هاى جبهه ملى و سازمان هاى چپ گرایان، ادامه داد و در همین رابطه بود كه او از آغاز نهضت روحانیون به رهبرى امام خمینى، به شدت از آن دفاع و پشتیبانى كرد و پس از تبعید امام خمینى، یك اعلامیه به زبان انگلیسى در اعتراض به اقدام رژیم شاه، در دفاع از امام خمینى منتشر ساخت و در نشریات فارسى متعددى كه در آمریكا چاپ مى شد به روشنگرى پرداخت و از اسلام راستین سخن گفت و باز به همین دلیل بود كه بعضى از اعضاى سكولار جبهه ملى، به مبارزه با هدف و اندیشه محمد نخشب و دوستانش پرداختند و در واقع موجب شكاف در مبارزات ملى دانشجویان مقیم آمریكا شدند... و این امر به اختلاف عقیدتى و موضع گیرى متفاوت بین «خانه ایران» و «خانه دانشجو» در قبال مسائل درونى جبهه ملى، افزود.
در واقع «دكتر سید على شایگان» كه خود را «میراث دار»! جبهه ملى در خارج از كشور مى دانست، خواستار تشكیل یك حزب و استراتژى واحد براى جبهه بود، اما نخشب هوادار فعالیت گرایش هاى متعدد، در درون سازمان جبهه بود و در همین راستا، نخشب همان تز بنیادین «سوسیالیسم مذهبى» را كه به آن اعتقاد دیرینه داشت، به عنوان ایدئولوژى ملى گراها در خارج مطرح كرد و این اختلاف فكرى، در نهایت موجب انشعاب و جدایى بین جبهه ملى و سازمان دانشجویى گردید.
عوامل ساواك در آمریكا، در گزارشى رسمى ضمن دسته بندى فعالیت هاى دانشجویى، درباره نگرش و كوشش گروه محمد نخشب چنین مى نویسند:
«... جناح دوم عبارتند از كسانى كه سیاست و اسلام را دو مطلب لاینفك مى دانند و تحت عنوان ایدئولوژى سوسیالیسم مذهبى، به فعالیت مشغول هستند و رهبرى این دسته به عهده محمد نخشب است كه وى تبلیغات و تكثیر نشریات را در «خانه دانشجو» نیویورك با همدستى فرید متمركز نموده است... و این افراد پشتیبان بازاریان و روحانیون به طور اخص مى باشند...»[5]
* * *
... محمد نخشب از آغاز زندگى اجتماعى خود، با تشكیل جلسات خاص و تأسیس «نهضت خداپرستان سوسیالیست» و مبارزات سیاسى در دوران نهضت ملى در حزب ایران و حزب آزادى مردم ایران و سپس در نهضت مقاومت ملى و بعد در آمریكا، به مبارزه خود بر ضد استعمار و استبداد، زیر پرچم ایدئولوژى مذهبى و در راه ایجاد یك نظام اسلامى، به طور خستگى ناپذیر، ادامه داد و از هر فرصتى براى پیشرفت و وصول به هدف استفاده كرد... و كوشش ها و تلاش هاى بى وقفه او در آمریكا، براى نشر اندیشه سوسیالیسم خداپرستان، استفاده كرد...
و سرانجام، و ناگهان، در ایستگاه قطار نیویورك، به طور مشكوك، درگذشت و به رحمت حق پیوست.
[1]. فصلنامه «تاریخ و فرهنگ معاصر»، سال دوم، شماره 8، 1373. خاطرات دكتر شریعتمدارى در چندین جلسه با حضور اینجانب ضبط گردید و بعد در هفت شماره از مجله تاریخ و فرهنگ معاصر چاپ و منتشر شد.
خوشبختانه در سال 1378 مجموعه این بحث ها به نقل از مجلّه ما، تحت عنوان: «سیاست و خردمندى؛ خاطرات تاریخى و سیاسى دكتر على شریعتمدارى» به همت آقاى على محمد گودرزى توسط مؤسسه فرهنگى رسا به طور مستقل به چاپ رسید.
[2]. سوسیال دموكراسى دینى؛ محمد نخشب و خداپرستان سوسیالیست، مرتضى كاظمیان، چاپ دوم، 1378، تهران، ص 27.
[3]. جنبش ملى شدن صنعت نفت، غلامرضا نجاتى، شركت سهامى انتشار، چاپ تهران، 1364، ص 89.
[4]. این نوع همكارى ها، شاید براى عده اى تاكنون پنهان مانده باشد ولى با مراجعه به اسناد تاریخى، صحت آن روشن مى گردد. براى تفصیل و ملاحظه اسناد رجوع شود به كتاب «فعالیت هاى سیاسى ـ اجتماعى محمد نخشب به روایت اسناد» نشر مركز اسناد انقلاب اسلامى، تألیف دكتر روح الله بهرامى، 1383، صفحه 38 و به بعد...
[5]. براى تفصیل بیشتر مراجعه شود به «پرونده محمد نخشب» در مركز اسناد انقلاب اسلامى و كتاب: فعالیت هاى سیاسى ـ اجتماعى محمد نخشب، تألیف دكتر روح الله بهرامى، نشر مركز اسناد انقلاب اسلامى، 1383.