ـ در ابتدا از کیفیت آشنایی خود با مرحوم آقای سید هادی خسروشاهی برای ما بگویید و اینکه این آشنایی از چه تاریخی آغاز شد؟
بنده و مرحوم جناب خسروشاهی همشهری بودیم. وقتی در مدرسه حجتیه ساکن بودم، ایشان هم در آن مدرسه ساکن بود. جوان فعال و فرهیخته ای شناخته می شد. ما با جناب علی حجتی کرمانی هم دوره بودیم. مرحوم خسروشاهی عمدتا با فدائیان اسلام همکاری داشت و بعد از طرفداران نهضت آزادی شد. وقتی مرحوم حضرت امام پس از آزادی (از حصر ۹ ماهه در تهران) به قم برگشت، مهندس بازرگان به دیدار ایشان رفت. واسطه میان دکتر سحابی و مهندس بازرگان، شخص جناب خسروشاهی بود. ابتدا خدمت امام رفت و سپس آیت الله شریعتمداری.
در سال 1344 مرحوم دکتر بهشتی که به آلمان تشریف می برد و مرکز اسلامی هامبورگ را اداره می کرد، در داخل ایران دبیرستان دین و دانش، دو درس برای طلاب ارائه داد: درس زبان انگلیسی و مکالمه عربی. در آن کلاس ها بنده به معرفی آقای خسروشاهی شرکت می کردم. آقایان زمانی، خسروشاهی، محقق داماد، خاتمی و... از دوستان آن دوره بنده بودند.
ـ مرحوم آقای خسروشاهی از چه دورانی وارد عرصه فعالیت های فرهنگی شد و مبارزات خود را چگونه و با همکاری چه کسانی آغاز کرد؟
جناب مرحوم خسروشاهی از دوران جوانی که در تبریز حضور داشت با مرحوم استاد علامه عباسقلی چرندابی، واعظ اهل قلم آشنا شد. کتابخانه مرحوم چرندابی در اختیار جناب خسروشاهی قرار گرفت و چون مرحوم چرندابی با مجله عرفان مکاتبه داشت و مقاله می فرستاد، مرحوم خسروشاهی هم از آن طریق در این مجله فعالیت کرد. نتیجه اینکه مرحوم خسروشاهی از دوران جوانی اش مترجم خوبی بود و کتاب های مرحوم کاشف الغطاء را بعدها ترجمه کرد. چون روحیه سیاسی داشت، با اخوان المسلمین در عرصه بین الملل ارتباط برقرار کرد. بعدها نتیجه این فعالیت ها این شد که در آن دوره وقتی نهضت اسلامی در افغانستان ادامه پیدا کرد، کتاب های اجتماعی سید قطب را ترجمه کرد: عبارت بودند از: «العداله الاجتماعیه» و «السلام العالمی و الاسلام».ایشان تشخیص داد که در میان رشته های جدید معارف دینی، به نهضت های اسلامی بپردازد و لذا در اغلب فعالیت های نهضت های اسلامی، رهبران نهضت ها، راشد الغنوشی، اخوان المسلمین، نهضت آزادی و... شرکت داشت.
درباره حضرت امام هم کتاب های بیشتری نوشت و آن ها را دنبال کرد و بعد از پیروزی انقلاب از طرف امام نماینده ایشان در وزارت ارشاد شد و بعد به واتیکان رفت و نماینده امام در آنجا بود. بعدا هم به مدت سه سال نماینده جمهوری اسلامی در قاهره بود که فعالیت های مهمی داشت.در ایران که حضور داشت، مجله تاریخ و فرهنگ معاصر را راه اندازی کرد و لذا به فعالیت فرهنگی پرداخت...
مرحوم خسروشاهی با نهضت آزادی ارتباطات نزدیکی داشت و لذا شخصیت وسیع المشرب و خوش برخورد بود و با زبان های عربی و انگلیسی آشنایی داشت و می توانست با این زبان ها بخواند و بنویسد. زبان ترکی هم که زبان مادری اش بوده است و می توانست به راحتی با افراد ترک زبان وارد گفت و گو شود.
ـ از فعالیت های فرهنگی مرحوم آقای خسروشاهی در دوران پهلوی بیشتر برای ما بفرمایید.
مرحوم خسروشاهی در مجله «مکتب اسلام» که در سال 1337 به وسیله اعضای علمی قم و تاسیس آیت الله شریعتمداری به سردبیری امام موسی صدر به وجود آمد، به عنوان نسل دوم از نویسندگان ثابت بود و در آن سال های سوم تا چهارم مجله مکتب اسلام، درباره تاریخ انقلاب علمای نجف می نوشت؛ آن هم با نام مستعار. در واقع از همان ابتدا فکر سیاسی و مبارزاتی داشت. آن بخش اسلام سیاسی و مبارزاتی را در مکتب اسلام ادامه داد. بعدها کتاب های جیبی مانند «نهضت اسلام در میان سیاهان آمریکا» را نوشت؛ بنابراین در کلیت مبارزات اسلامی و اسلام سیاسی شخصیتی جامع در باب نهضت های اسلامی دوره معاصر به شمار می آمد....
تا حدودی طرفدار آیت الله کاشانی بود و در آن دوره هم فعالیت داشت. وقتی دکتر مصدق مقداری بی وفایی به آیت الله کاشانی کرده بود، آقای خسروشاهی به دکتر مصدق بی اعتقاد شد و می گفت که قدرنشناس شد و نعمت همراهی آیت الله کاشانی را قدر ندانست. هر وقت نقدهایی از سوی جبهه ملی به آیت الله کاشانی نوشته می شد، آقای خسروشاهی با اسناد و مستنداتی وثیق به آن ها پاسخ می داد.
یک زمانی شاه امتیاز مجله رنگین کمان را به دکتر میمندی نژاد داده بود. او مامور بود تا دو کار انجام بدهد: یکی اینکه سید جمال الدین اسدآبادی را تخریب کند و دوم اینکه به تاریخ رضا شاه بپردازد. دکتر میمندی نژاد هم با همین ماموریتی که داشت، در مجله رنگین کمان تهمت های زیادی به سید جمال الدین اسدآبادی زد. یک بار آقای خسروشاهی به دستور آیت الله شریعتمداری به میمندی نژاد در قالب مقاله ای پاسخ داد.
وقتی دار التبلیغ تاسیس شد، آقای خسروشاهی سردبیر مجله نسل نو بود که طلبه های جوان در آن فعالیت می کردند و مطلب می نوشتند. بعدها از دارالتبلیغ جدا شد و خودش کتاب فروشی به راه انداخت و سرانجام با امام خمینی ارتباط برقرار کرد. آنچه من می دانم در میان طلاب حوزه علمیه قم دو نفر ژورنالیست به تمام معنا به حساب می آمدند؛ یعنی واقعا مهارت فنی روزنامه نگاری داشتند: یکی آیت الله مکارم شیرازی بود که بعدا در خط مرجعیت قرار گرفت و دیگری مرحوم آقای سید هادی خسروشاهی. ایشان بسیار انسان زبردست در حوزه ژورنالیستی بود که به عربی هم می نوشت. در آن زمان مجله الهادی را ایشان منتشر می کرد و چون با دارالتبلیغ ارتباط داشت، آن ها گفته بودند ما باید یک مجله عربی داشته باشیم و به همین منظور امتیاز مجله الهادی را اخذ کردند. این مجله حدود هشت سال فعالیت داشت و بنده هم دو مقاله به عربی در آن منتشر کردم....
ـ علت اینکه مرحوم سید هادی خسرشاهی به سید جمال الدین اسدآبادی علاقه وافری داشت، چه بود؟
ایشان این مسئله را از سید محمد محیط طباطبایی نقل می کرد که به تاریخ و فرهنگ اسلامی احاطه کامل و حافظه قوی هم داشت. در دوران پهلوی روزهای یکشنبه ساعت یک تا دو در رادیو تهران در برنامه مرزهای دانش صحبت می کرد. آقای خسروشاهی سخنرانی های آقای طباطبایی را ضبط و پیاده می کرد و آن ها را ذیل عنوان نقش سید جمال الدین اسدآبادی در بیداری ملل مشرق زمین در می آورد. یک بار سید محمد محیط طباطبایی در همان جلسات سخنرانی که در رایو پخش می شد گفت: «من در شرق بیدارتر از سید جمال الدین اسدآبادی در مبارزه با استعمار کسی را سراغ ندارم. ایشان شخصیتی است که در عالم اسلامی مجهول القدر مانده است.» در جای دیگر گفت: «نگران بودم که این سلسله مباحثات را کسی ادامه ندهد ولی خوشحالم که سید هادی خسروشاهی طلبه جوان و فعال آن را دنبال می کند.» خسروشاهی هم می گفت که «چون سید جمال الدین نامه های مهمی بر نقد ناصرالدین شاه و خاندان قاجار نوشته است، آن نامه ها را چاپ می کنم و کلمه ناصرالدین شاه را اگر برداریم، می توانیم محمدرضا پهلوی بگذاریم.» یعنی مبارزه با سلطنت را این گونه ادامه داد. به همین خاطر مبارزات با استعمار را در احیای راه سید جمال الدین می دید.
مجموعه مقالاتی هم با محمود عنایت و شمس آل احمد چاپ کرد، تحت عنوان جمال شناسی. این مقالات در مجله نگین چاپ و منتشر می شدند. منظور اینکه سید جمال الدین راه مبارزه با استعمار را از طریق فرهنگی ادامه می داد و این کار مهمی است.
به نظر من اسلام در دوره پیامبر، فرهنگی بود و سید جمال الدین تنها بعد سیاسی را در اسلام دنبال نکرد، بلکه از راه فرهنگ سازی هم آن را ادامه داد. او چندین روزنامه نگار مهم و تاثیرگذار را تربیت کرد که از طریق فرهنگ سازی از اسلام سیاسی دفاع می کردند. این مسئله بسیار مهمی است؛ یعنی تربیت فرهنگی انسان های اهل قلم و صاحب نظر برابری می کند با تربیت هزاران مجاهد میدان نبرد.
ـ کیفیت ارتباط ایشان با مرحوم حضرت امام چگونه بود؟
آنچه من می دانم مرحوم آقای خسروشاهی مورد اعتماد حضرت امام بود. جلساتی خصوصی هم با مرحوم امام داشت، به طوری که حاج احمد آقا هم حضور نداشت. چون در تاریخ انقلاب اسلامی بسیار کار کرده بود، جا داشت دست اندرکاران انقلاب اسلامی نوشتن تاریخ انقلاب را به ایشان واگذار کنند. آقای خسروشاهی در نوشتن تاریخ محقق توانمند و منصفی بود. هر سخنی که می گفت برای آن سند نشان می داد. مرحوم خسروشاهی اهل تنگ نظری نبود و درصدد بود که تاریخ را آن گونه که رخ داده به رشته تحریر درآورد. همیشه از تنگ نظری هایی که در جمهوری اسلامی از سوی برخی رخ می دهد، ناراحت می شد. البته این ناراحتی هیچ گاه باعث نشد که از فعالیت های فرهنگی و علمی دست بکشد...