با توجه به اينكه جنابعالي، پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، نماينده حضرت امام خميني ـ قدس سره ـ در وزارت ارشاد اسلامي بوديد، ممكن است اطلاعاتي در اين زمينه و چگونگي انتخاب نماينده در وزارتخانهها توسط ـ معظمله ـ توضيحي بفرماييد؟
پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، امام خميني ـ قدس سره ـ براي آنكه بر حُسن جريان امور نظارتي باشد، در بعضي از نهادها، نمايندگاني انتخاب فرمودند كه اشراف بر امور داشتند. در ميان وزارتخانهها به نظرم فقط در دو وزارتخانه نماينده تعيين فرمودند: يكي وزارت دفاع بود كه آيتالله خامنهاي را به علت صلاحيتهاي ويژهاي كه داشتند، انتخاب فرمودند و ديگري وزارت ارشاد ملي بود كه اينجانب را به علت آشنايي به امور مطبوعاتي و تبليغات بينالمللي ـ همانطور كه در متن حكم آمده است ـ انتخاب فرمودند. «وزارت ارشاد ملي»! با آن چارچوب قبلي كه «وزارت اطلاعات و جهانگردي» بود، نميتوانست در دوران انقلاب، مورد قبول و كارساز باشد. من نخست طرح خاصي براي ايجاد «وزارت ارشاد اسلامي» تهيه نموده و به حضرت امام ارائه نمودم. ايشان فرمودند كه طرح مفصل است و من با اين همه كار، وقت مطالعه نخواهم داشت، بهتر است كه در جرائد منتشر شود، ديگران هم نظر بدهند تا به مرحله اجرا برسد. به همين دليل طرح در دو سه روزنامه يوميۀ آن زمان منتشر شد و اين در واقع نخستين بذر پيدايش و ايجاد يك وزارت در سطح «ارشاد اسلامي» بود. البته به موازات آن چند مجله: صوت الامة (عربي)، پيام اسلام (فرانسه) و صداي اسلام (انگليسي) و سپس ماهنامه جهاد (اردو) را تأسيس كرديم كه در واقع از سوي دفتر نمايندگي امام در ارشاد، منتشر ميگرديد. و يك كتاب مصور هم به نام «الله اكبر» به چهار زبان كه حاوي عكسهاي رنگي بينظير و تاريخي از حركت مردم و امام بود، منتشر ساختيم كه هنوز هم عكسهاي اين كتاب ـ البته بدون ذكر منبع! ـ در جرايد كشور مورد استفاده قرار ميگيرد... و كارهاي ديگري نيز در رابطه با مطبوعات داخلي و خارجي داشتيم كه ذكر ريزكارها فرصت بيشتري را ميطلبد.
ميدانيم كه جنابعالي، مدتي در وزارت ارشاد بوديد و بعد بهعنوان سفير و نمايندۀ جمهوري اسلامي ايران در واتيكان به خارج رفتيد، علت اين انتخاب و سپس نوع فعاليت شما در خارج چه بود؟
پس از روي كار آمدن بنيصدر و شرايط خاص حاكم بر اوضاع كشور و در وزارتخانهها، عملاً نمايندگي امام در ارشاد كاري نميتوانست انجام دهد... و من هرگز نميتوانستم تحمل كنم كه بهعنوان «نماينده امام» مسلوب الاختيار! در يك جايي بنشينم و تماشاگر باشم... و متأسفانه اين وضع، پس از سقوط بنيصدر هم بهنحو ديگري ادامه يافت، اين بود كه به حاج احمد آقا گفتم كه من استعفا ميدهم؟ ولي ايشان صلاح نديد و گفت: خوب! مردم كه از انگيزه دروني شما خبر ندارند، ممكن است حمل بر چيزهاي ديگر بشود. مدتي هم صبر كنيد. پس از مدتي مرحوم آيتالله شهابالدين اشراقي ـ داماد حضرت امام ـ پيشنهاد كردند كه من بهعنوان سفير ايران به «واتيكان» بروم كه البته اگر مشكل فوق نبود، شايد نميپذيرفتم، چون با توجه به تضاد عميقي كه با سياست واتيكان داشتم، تحمل آن برايم «مشكلتر» بود! اما بعد فكر كردم كه بهتر است بروم تا واتيكان را از «درون» بشناسم. و اين «واتيكان شناسي» ما! تبديل به دو كتاب خوب گرديد، يكي دربارۀ روش سياسي واتيكان كه چاپ شده است و ديگري هم تشكيلات واتيكان را شناسائي ميكند و بخش فرهنگي و بهويژه كتابخانه آن و نسخههاي خطي اسلامي موجود در آن را معرفي ميكند. ـ كه هنوز چاپ نشده است.
اين كتابها چرا چاپ نشده؟ قاعدتاً بايد خواندني باشند؟
بخشي از آن مربوط به وسواس من ميشود كه علاقه دارم يكبار ديگر آنها را ويرايش كنم ولي بخش عمدۀ آن، مربوط به دفتر مطالعات سياسي وزارت خارجه است كه علاقه وافري! به نشر آنها نشان نميدهد و چون من اين كتابها را ـ بهعلاوه چند كتاب ديگر درباره اخوانالمسلمين و حركت اسلامي فلسطين ـ در دفتر مطالعات و براي آن تهيه و ترجمه كردهام، اخلاقاً تاكنون نتوانستهام براي چاپ مستقل به مؤسسۀ ديگري بدهم! مگر آنكه دوستان دفتر اگر حقي هست، «سلب حق»! از كتابها بكنند تا از لحاظ اخلاقي مشكل ما رفع شود و توسط خود ما يا يك ناشر ديگري، منتشر شود... البته كتاب سومي هم در اين زمينه داريم تحت عنوان: واتيكان و امپرياليسم كه مجموعه مقالات است و ربطي به دفتر مطالعات ندارد كه تحت عنوان: واتيكان، دنياي اسلام و غرب چاپ شده است.
موقعي كه شما به واتيكان رفتيد، آيا پيامي هم از حضرت امام ـ قدسسره ـ براي پاپ داشتيد؟
اتفاقاً من براي خداحافظي خدمت امام رفتم و به ايشان عرض كردم: آيا مجاز هستم از طرف حضرتعالي به جناب پاپ سلام برسانم؟! فرمودند: بلي، هم سلام برسانيد و هم پيام... بعد خلاصۀ پيام شفاهي خود را بيان فرمودند كه خيلي صريح و شديد بود و من اجازه خواستم پيام ايشان را ـ چون در واقع «وارد» بر آنها و «مهمان» هستم ـ با آن صراحت نقل نكنم؟ ايشان فرمودند: هرطور كه صلاح اسلام ميبينيد عمل كنيد. و اتفاقاً من در نخستين ملاقات با پاپ كه استوارنامۀ خود را به ايشان دادم، و روش نرم و غيرمستكبرانه ايشان را ديدم، موقع را مناسب ديدم و پيام امام را هم بهطور مستقيم به ايشان ابلاغ كردم. پيام امام در همان ايام در روزنامههاي ايتاليا و تهران چاپ شد، ولي L'OSSERVATORE-ROMANO روزنامه رسمي و يوميه واتيكان، فقط به شرح مراسم تشريفاتي ديدار پرداخت و خلاصۀ سخنان اينجانب و پاسخ عاليجناب پاپ را آورد و به پيام امام اشارهاي نكرد، ولي در جرائد تهران، علاوه بر نقل خلاصۀ [سخنان] پاپ و اينجانب، به محتواي پيام حضرت امام هم كه توسط اينجانب بهطور شفاهي ابلاغ شده بود، اشاراتي رفت! كه در آن چنين آمده بود: «... سيدهادي خسروشاهي سفير جمهوري اسلامي ايران در واتيكان ضمن تسليم استوارنامه خود به جناب پاپ، رهبر كاتوليكهاي جهان، سخناني بيان نمود و پاپ اعظم نيز در پاسخ به سخنان ايشان، مطالبي بيان داشت كه هر دو پيام در صفحه اول روزنامه «ابزرو اتوره رومانو» روزنامه يوميه و رسمي واتيكان، مورخ 15 نوامبر 81 درج گرديد. اينك خلاصۀ هر دو پيام، براي آگاهي مردم مسلمان ايران منتشر ميگردد. حجتالاسلام خسروشاهي ضمن بيان مقدمهاي گفت: «... ما اميدواريم كه با رفع مشكلات در ايران اسلامي، و كوتاه كردن دست دشمنان شرقي و غربي بتوانيم در زمينۀ عمق بخشيدن به ارتقاء معنوي بشريت و برقراري صلح و عدالت واقعي در سراسر جهان، براي همه مردم، كوششهايي داشته باشيم. عاليجناب! شما كاملا آگاهي داريد كه سياست جمهوري اسلامي ايران، عدم وابستگي به شرق و غرب و استقلال كامل در مقابل ابرقدرتها است. جمهوري اسلامي ميخواهد، براي ملل مستضعف جهان، اعم از مسلمان و يا غيرمسلمان، الگويي باشد تا ببينند و بدانند كه بدون تكيه بر امپرياليسم غرب يا امپرياليسم شرق، ميتوان زندگي مستقل و آزادي داشت. در همين رابطه، جمهوري اسلامي ايران هرگونه كمك معنوي و سياسي را بر ملل محروم ضروري و واجب ميداند. چرا كه اين يك وظيفه اخلاقي، انساني ما بوده و ناشي از دستورات مكتب اسلام ميباشد. در سايه اين اصول، طبيعي است كه ما نخست از حق حاكميت و استقلال ميهن خود عليرغم فشار از هر طرفي، دفاع كنيم و با هر تجاوزي، طبق دستور اسلام مقابله كنيم و در همين رابطه هم جنگ ما با عراق ادامه داشته است. عراق با تجاوز خود به ايران اسلامي، ضمن اشغال قسمتي از خاك ميهن ما، شهرهاي بيدفاع آن را با موشكهاي بزرگ ويران ساخته و دهها هزار نفر از مردم بيسلاح را قتل عام كرده و نزديك به دو ميليون نفر از مردم عرب خوزستان را آواره ساخته كه هم اكنون در زير چادرها زندگي ميكنند.... عراق مسجد و كليسا و بيمارستان و مدرسه را در دزفول و خرمشهر و اهواز و آبادان بمباران و ويران كرده و هيچيك از اصول اخلاقي و انساني و بينالمللي را مراعات نكرده است. عاليجناب! دفاع در مقابل تجاوز عراق و برخورد با مشكلات داخلي و مبارزه با تروريستهايي كه براي نمونه 72 نفر از شخصيتهاي برجسته و فرهيخته كشور را يكجا قتل عام كردند و مردم بيگناه و مسلمان را اعم از زن و كودك و پيرمرد، در خيابانها و مساجد به گلوله ميبندند، ما را از مسألۀ بيتالمقدس و فلسطين غافل نساخته است. صلح در خاورميانه، بدون آزادي قدس كه مورد احترام مسيحيت و اسلام و يهوديت است و بدون تشكيل ميهني براي 5 ميليون مردم آواره فلسطيني امكانپذير نخواهد بود. و با توجه به همين اصول اسلامي ما با تجاوز امپرياليسم شرق و غرب، به كشورهاي ملل محروم جهان سوم كه صلح جهاني را به خطر ميافكند، مقابله ميكنيم. عاليجناب! اجازه ميدهيد كه خلاصۀ پيام امام را كه توسط من ابلاغ كردهاند، به استحضار برسانم، امام خميني ضمن ابلاغ سلام به جنابعالي فرمودند: بشريت و مردم سراسر جهان از ما و شما، انتظار ندارند كه فقط به بيان مسائل اخلاقي و دعا كردن بپردازيم، بلكه آنها انتظار دارند كه ما بهعنوان رهبران مذهبي، به مشكلات اجتماعي آنان توجه كنيم و با استكبار جهاني، در مقابل ملل مستضعف، مقابله كنيم.
در پايان افتخار ميكنم كه بهعنوان نماينده جمهوري اسلامي ايران در واتيكان انجام وظيفه كنم و از اينكه مرا بهعنوان اولين سفير جمهوري اسلامي ميپذيريد، متشكرم و اميدوارم كه بتوانيم در راه نجات بشريت از مادهپرستي غرب و الحاد شرق، گامهاي مؤثري برداريم... به اميد پيروزي مستضعفين بر مستكبرين جهان». بعد از پايان سخنان فوق، جناب پاپ مطالب زير را در پاسخ ايشان اعلام داشت: آقاي سفير! گر چه شما قبلاً مأموريت ديپلماتيك خويش را در واتيكان آغاز نمودهايد، اينجانب نيز مسرورم كه امروز شخصاً قادر به پذيرفتن جنابعالي شده و استوارنامه شما را بهعنوان سفير فوقالعاده و نماينده جمهوري اسلامي ايران دريافت دارم. اهميت مراسم امروز با تمام مردم ايران در ارتباط قرار دارد. به كاميابي آنها به جريان تاريخي آنها و به فرهنگ و ميراث آنان مرتبط است. حضور آن جناب در اين مكان نشانهاي است از اميد هم ميهنان شما به اينكه آنها هم از مساعي مربوط به ارتقاء صلح حقيقي و شرافت انساني بهرهمند خواهند شد. در ميان هموطنان شما، اعضاي جامعه كاتوليك نيز كه از حق كامل يك ملت برخوردارند زندگي مينمايند، آنها مشتاق تلاش براي سعادت حقيقي و ارتقاي ناشي از آن ميباشند و آنان مشتاق به كاميابي همراه با برادران و خواهران ايراني خود ميباشند. اينجا تمايل عميق خود نسبت به رفاه آنان را در جهت نيل به سعادت و نيز سعادت كامل مردم كشور شما را اعلام ميدارم. جنابعالي رنجيدگيهاي حاصل از جنگ و تعرض به سرزمين ملي را بيان فرموديد جنگ و تروريسم شياطيني هستند كه اينجانب و پيشينيان اينجانب، همواره آن را محكوم نمودهايم. اعلام استوار و تكرار دائم، لزوم عدالت و عشق و علاقۀ عميق بين اعضاي خانواده انساني دست كمي از اعلام فوق ندارد. واتيكان براي نابودي خودِ جنگ و علل موجد آن در تلاش بوده و در جهت كاهش شدت و حِدّت برخوردهاست. شما در موقعيتي هستيد كه به خوبي مطلع ميباشيد، واتيكان به وجود حاكميت ملي و يكپارچگي سرزمين شما تأكيد دارد و به همان نحو نيز به استقرار عدالت بينالمللي و آزادي در عرصۀ جهاني اعتقاد عميق ابراز داشته است. اعتقاد به اصول مزبور، در بردارنده وحدت در خانواده انساني بوده و نهايتاً نشانگر اهميت همكاري دوستانه بين ملتها و عمق احترام به حيات بشري است. از طريق فعاليتهاي ديپلماتيك كه ملهم از اصول مذهبي است كه ميتوان از پايهگذاري مطمئن سياسي ارزشهاي مقدس، به انضمام عدالت و صلح اطمينان حاصل نمود. واتيكان تصميم گرفته است آن اهداف را تعقيب نموده و از ابتكارات ارزشمندي كه بر افتخارات حيات بشري و توسعه آن ياري نمايد پشتيباني نمايد. در ارتباط با روح همان كلام است كه اينجانب به حضرتعالي خير مقدم گفته و پيام حضرت امام خميني را كه جنابعالی حامل موثق آن پيام هستيد دريافت ميدارم. اينجانب نيز آن پيام را متقابلاً با دعا و استدعاي سلامت و آرامش براي حضرت امام و جناب رئيسجمهور پاسخ ميگويم و از خداوند مهربان براي كشور شما نيز همان صلح و آرامش را مسألت مينمايم. همچنين، براي شما آقاي سفير که همكاري خود را در انجام مأموريت به بهترین روش ارائه نمودهاید دعا مينمايم و امیدوارم كه اين مأموريت كمك مؤثري براي ارتقاء بخشيدن به شرافت انساني و صلح جهاني بنمايد». البته اين خلاصهاي از گفتار پاپ در پاسخ سخنان اينجانب بود.
اصولاً موضع كلي حضرت امام در مورد واتيكان و پاپ و روحانيت مسيحيت چگونه بود؟
اين امر از نامهها، پيامها و بيانات امام ـ قدسسره ـ كاملاً روشن ميگردد براي نمونه، حضرت امام ـ قدسسره ـ در مورد مسألۀ امريكایيان اسير شده در ايران، فقط نماينده اعزامي پاپ را به حضور پذيرفت و مطالبي را بيان داشت كه بيانگر، موضع ايشان در قبال پاپ، واتيكان و پيروان حضرت مسيح است: «... مقام روحانيت ملت مسيح و پاپ اعظم احترامي دارند كه ما پذيرفتيم و اتفاقاً خوشحال شدم از اينكه ايشان پيام فرستادهاند تا من مطالبي را كه بايد، به ايشان تذكر بدهم... ما 50 سال كشته داديم... ، در حبس بوديم، حبسهاي غيرانساني كه بهترين افراد اين ملت را در آنجا شكنجههاي غير انساني ميدادند و يك ميانجيگري دركار نبود و آقاي پاپ اعظم به فكر اين نيفتادند كه از اين ملت مستضعف پشتيباني كنند يا لااقل ميانجيگري كنند... . ! چه شد كه امروز كه... جوانهاي ما... رفتهاند و اين چند نفري كه در آن لانۀ جاسوسي بهسر ميبردند و عامل توطئه و جاسوسي بر ضد ملت ما بودند... چه شد كه در اين وقت آقاي پاپ اعظم به فكر اين افتادند كه... براي حس انسان دوستي، اينها را... آزادشان كنند؟!...
ما ميل داشتيم كه در طول اين مدت... از... روحاني بزرگ نصارا يك تفقدي به حال ملت ضعيف شده باشد. من نميتوانم باور كنم كه واتيكان بيخبر بوده است از اين مسائل. و نميدانم اين نقطه ابهام را چه بكنم؟ اگر ملت ما از من پرسيد كه روحانيت مسيح موافق است با اين جناياتي كه اينها كردند، من چه جواب به اينها بدهم؟...آقاي پاپ بايد به فكر ملت مسيح باشد، به فكر همه ملتهاي مستضعف باشد، به فكر آبروي مسيحيان باشد. اينطور اشخاصي كه به اسم مسيح دارند يك همچو كارهاي خلاف مسير مسيح را انجام ميدهند [آقاي كارتر] آقاي پاپ بايد اعلام كنند، به ملت امريكا اعلام كنند، به همه ملت مسيحيي اعلام كنند و جنايات اين را بشمارند و اينها را معرفي كنند به ملتها، همان طوري كه ما نسبت به محمدرضا عمل كرديم... من به شما آقاي پاپ عرض ميكنم كه اگر عيسي مسيح امروز بود... ما را از چنگال اين دشمن خلق و دشمن بشر نجات ميداد و شما نماينده ايشان هستيد و شما بايد همان كاري كه مسيح ميكند، بكنيد...» اين خلاصه پيام امام در پاسخ نماينده اعزامي پاپ بود... ولي در تاريخ 19/8/58 پاپ دوباره نامهاي خطاب به حضرت امام نوشت كه متن نامه ايشان و پاسخ حضرت امام را بهعنوان سندي زنده ميآوريم... امام در پاسخ نامه كتبي پاپ چنين مينويسند:
بسم الله الرحمن الرحيم
عاليجناب پاپ ژان پل دوم
مكتوب آن عاليجناب براساس نگراني از تيرگي [روابط] بين كشور اسلامي ايران و ايالات متحده امريكا واصل گرديد. از حُسن نيت آن جناب قدرداني ميكنم و خاطر محترم را متوجه ميكنم كه ملت شريف مجاهد ما اين قطع روابط را به فالنيك گرفته و براي آن جشن عظيم بپا كرده و چراغانيها و پايكوبيها نمودند. از دعاي شما به درگاه خداوند متعال براي ملت مبارز ما شكرگزارم، لكن متذكر ميشوم كه جناب شما از انگيزههاي تيرگيهاي ديگر و مشكلات خطرناك بزرگتر كه مرقوم داشتهايد، نگران نباشيد كه ملت اسلامي ايران از مشكلاتي كه از اين قطع روابط به وجود آمده استقبال ميكند و از خطرهاي بزرگتر كه مرقوم شده است، هراس ندارند. و آن روز براي ملت ما خطرناك است كه روابطي نظير روابط رژيم خائن سابق تجديد شود، و با اميد بهخداي متعال، تجديد نخواهد شد. من از جنابعالي با نفوذ معنوي كه بين ملت مسيح داريد ميخواهم كه دولت امريكا را از عواقب ستمگريها و زورگویيها و چپاولگريها بترسانيد و آقاي كارتر را كه با شكست نهایي مواجه است، نصيحت كنيد كه با موازين انساني با ملتهايي كه ميخواهند استقلال مطلق داشته باشند و وابسته به هيچ قدرتي در جهان نباشند، رفتار كند و از تعليمات حضرت مسيح ـ سلامالله عليه ـ پيروي نمايد و خود و دولت امريكا را بيش از اين در معرض رسوايي قرار ندهد.از خداوند متعال سعادت مستضعفين جهان را خواستار و قطع ايادي ستمگران را اميدوارم.
25/فروردين 1359 روح الله الموسوي الخميني
اقدامهاي بعدي شما در واتيكان و يا بهتر بگويم در ايتاليا و واتيكان چه بود؟
... آغاز انقلاب بود و شور و هيجان انقلابي در همه جا حاكم... مسلمانان ايتاليا يك مركز اسلامي داشتند و سرپرستي آن به عهده آقاي «ابوالقاسم اميني» ـ وزير دربار سابق مبغوض و تبعيد شده شاه بود ـ كه فقط به نماز و روزه و مراسم عقد و ازدواج و اين قبيل امور ميپرداخت. يك شيخ مصري هم امامجمعه بود. سفارت ما در واتيكان با اين مركز اسلامي روابط حسنهاي برقرار كرد. در جلسات عمومي مركز كه از سفراي كشورهاي اسلامي تشكيل ميشد. شركت مينمود، البته من در مسأله مسجد بزرگ رم هم تا حدود امكان همكاري داشتم و حق عضويت سالانه ايران را كه حدود ده هزار دلار بود میپرداختيم، ولي چون بودجه مركز و مسجد از سوي عربستان سعودي، تأمين ميشد، در عمل آقاي اميني هم تابع آنها بود!... ما چند بار پيشنهاد كرديم كه مركز اسلامي بايد نشرياتي به زبان ايتاليايي داشته باشد، اما عملي نشد، لذا خود من مؤسسهاي تحت عنوان: «مركز فرهنگي اسلامي اروپا ـ رم» تأسيس كردم كه علاوه بر تشكيل جلساتي براي دانشجويان مسلمان ايراني و عرب، عمدتاً به نشر كتابها و رسالههاي اسلامي به زبان ايتاليایي پرداخت.
يعني به نشر كتابهاي جديد در زمينههاي اسلامي پرداختيد، يا متون اسلامي؟
بهطـور كلي ما آنچه را كه «ادبيات انقلاب اسـلامي» نـام ميگرفت به زبان: ايتاليایي، فـرانسه، انگليسي، فـارسي و عـربي در رم ـ ايتاليا منتشر كرديم. نخست مجلهاي به نام انقلاب مستضعفين LA-RIVOLUZION-MOSTAZAFIN و سپس پيام انقلاب اسلامي: IL-MESSAGGIO-DELLA:-RIVOLUZIONE-ISLAMICA و پس از مدتي انتشار، نام آن را هم تغيير داديم و مجلهاي جديد بهنام براي يك دنياي نو
PER-UN-MONDO-NUOVO منتشر ساختيم و آن را براي همه احزاب، سنديكاها، كتابخانهها، اصحاب جرائد و اغلب نمايندگان مجلس ميفرستاديم. غير از توزيع وسيعي كه در سطح دانشگاهها، توسط انجمن اسلامي دانشجويان ايراني و عرب انجام ميشد. علاوه بر مجله، كتابهاي خاصي هم در زمينههاي مسائل اسلامي منتشر ساختيم. در مرحله نخست براي آشنايي بيشتر روشنفكران و انديشمندان ايتاليايي با انديشههاي امام، سعي كرديم كه آثار ايشان را به زبان ايتاليایي ترجمه و منتشر سازيم كه از جمله: حكومت اسلامي، تفسير سوره حمد، جهاد اكبر، پيامهاي امام به دنياي مسيحيت و پاپ، مسأله روز جهاني قدس، گزيده افكار و غيره را منتشر ساختيم... و سپس كتابهايي: از علامه طباطبایي، شهيد مطهري و دكتر شريعتي...
از متون اصلي اسلامي، مثلاً قرآن مجيد ويا كتابهاي ديگر، چطور؟
در مورد قرآن بايد بگويم كه در ايتاليا بيش از 15 نوع ترجمۀ قرآن مجيد موجود بود... روزي من براي تهيۀ اعلاميه سالگرد انقلاب، از خانم «سلوياكورتوز» مترجم سفارت خواستم كه آيۀ استضعاف را از روي متن ترجمۀ «پروفسور بوزاني» در اعلاميه بياورد... پروفسور بوزاني استاد اسلامشناسي در دانشگاه فلورانس بود. ولي براي احتياط گفتم ترجمۀ آيه را براي من نقل كند؟ اتفاقاً معلوم شد كه بسيار احتياط بهجايي بوده است... چون وقتي به ترجمۀ «و نجعلهم ائمة» رسيد، گفت: آنان را شاهزادگان درجه يك «PRINCI PRIMI» قرار ميدهيم! من فكر كردم شوخي ميكند؟... چون هنوز با زبان ايتاليایي آشنا نشده بودم، از فرهنگ ايتاليایي ـ فارسي استفاده كرد و به من نشان داد كه «پرنچي» يعني شاهزادگان «پريمي» هم يعني درجه يك! خوب من همان وقت فكر كردم وقتي بهترين مترجم و استاد اسلامشناسي!، چنين اشتباه فاحشي را مرتكب شده باشد و معني ائمه را كه پيشوايان است نفهمد، ديگران چگونه خواهند بود؟ لذا به فكر تهيه يك ترجمه كامل از قرآن افتادم و مدت يكسال هم خودم، هر روز صبح قبل از آغاز كار رسمي در محل سفارت با خانم «سلويا» كار كرديم، اما پس از يكسال فقط يك جزء و نيم از ترجمه آماده شد، لذا فكر كردم كه از مترجم تمام وقتي استفاده كنيم و از آقاي آنجلو ترينسوني ANGELO-TERENZONI دعوت كرديم كه به ترجمۀ قرآن بپردازد. و بالاخره ترجمۀ ايشان را در سه سال پيش كه در سفري موقت به ايتاليا رفته بودم، چاپ كرديم.
آقاي ترينسوني را ميتوانيد بيشتر معرفي كنيد؟
آقاي ترينسوني يك ايتاليایي عارف مسلكي است که مجلهاي داشت به نام SOPHIA و كتابي هم درباره انقلاب اسلامي ايران نوشته بود كه از سوي انتشاراتALKEST در سال 1980م منتشر شده بود. ما با ايشان همكاري و رابطه فرهنگي و دوستانهاي داشتيم، واقعاً درويش بود. اصلاً دنبال پول و حقالترجمه نبود، گر چه ما به وظيفه خود عمل ميكرديم، ولي او خود موضوع را دنبال نميكرد، در همان ايام از ايشان خواستيم نهجالبلاغه را هم براي ما ترجمه كند... و او هم با جديت تمام، از روي ترجمه انگليسي نهجالبلاغه ـ كه باز ما آن را در ايتاليا چاپ كرده بوديم ـ آن را به ايتاليایي ترجمه كرد كه دو سه بار از طرف مركز فرهنگي اسلامي اروپا چاپ شد و مورد استقبال فرهنگيان قرار گرفت. حتي وابسته فرهنگي وزارت ارشاد در رم آقاي «بهارلو» به من خبر داد كه ترجمۀ نهجالبلاغه در دانشكده فلسفه و علوم انساني دانشگاه رم و فلورانس، جزء مواد درسي دانشجويان شده است و ما با مسّرت تعداد زيادي از ترجمه چاپ شده را توسط ايشان برای آنها، بهعنوان هديه فرستاديم.
امكانات شما در رابطه با نشر فرهنگ اسلامي و پيام انقلاب اسلامي در اروپا چگونه بود؟
متأسفانه امكانات ما محدود بود. البته سقف بودجه تبليغات سفارت به لطف دوستان وزارتخانه، بهويژه جناب آقاي دكتر ولايتي در مقايسه با ديگر نمايندگيها بسيار خوب بود. اما كفاف نميداد ولي دست ما را باز گذاشته بودند ما هم از اين امر كمال حُسن استفاده را ميكرديم كه پس از هزينه كردن! از بودجههاي اضافي ديگر سفارت، استفاده ميكرديم كه باز به دستور جناب وزير و همكاري جناب آقاي عرب معاونت محترم مالي و اداري وقت، مشكل برطرف ميشد. و من فراموش نميكنم كه آقاي عرب در مواردي هم كه واقعاً ديگر راه قانوني! براي هزينهها نبود، از ما ميخواست كه معادل ريالي هزينهها را بدهيم تا به نحوي معادل دلاري را تأمين كنند و هميشه هم باز با تأييد جناب آقاي دكتر ولايتي مسأله حل ميشد. در اينجا نقل خاطرهاي بسيار بجاست كه واقعا براي من عليرغم همه سختيها و ناراحتيهایي كه پيش ميآمد، دلگرمكننده بود و آن اين بود كه در آخرين مورد، ما معادل يك ميليون تومان را كه در بودجه سفارت باقي مانده بود، هزينه كرديم و در ايران اين مبلغ را از خودم يا دوستان تأمين كردم و به بخش مالي دادم در واقع مشكل اداري نداشتيم. اما پس از پايان مأموريت كه من به ايران آمدم، يعني حدود دو سال پس از هزينه و پرداخت ريالي آن به معاونت مالي، دو سه نفر از دوستان پرداختكننده وجه، براي نگهداري قبض يا سند در دفتر محاسباتي خود، خواستار «قبض قبولي» حضرت امام شدند؟... من هم احتمال دادم كه حضرت امام اين امر را نپذيرند، چون دو سال پيش من پولي را از كسي گرفته و در خارج هزينه كردهام و اكنون قبض ميخواهم؟... به ظاهر خيلي طبيعي به نظر ميرسيد كه ايشان اين امر را نپذيرند، گرچه حضرت امام در جريان كارهاي فرهنگي ما قرار داشتند و هر وقت خدمتشان ميرسيدم، تقدير و دعا ميكردند... بههرحال روزي دسته چك در جيب! به دفتر امام در جماران رفتم و موضوع را به حجتالاسلام والمسلمين حضرت آقاي رسولي محلاتي گفتم و افزودم كه اگر ايشان به هر دليلي قبول نفرمودند، چك من آماده است و تقديم ميكنم... جناب رسولي چهار «قبض قبولي» به نام اشخاص مورد نظر نوشته و همراه كارهاي ديگر به اندروني بردند، ولي چند دقيقه بعد برگشته و با لبخند گفتند: حضرت امام قبضها را نپذيرفتند... ! من هم گفتم، حق است، قبض پس از دو سال؟... و بلافاصله دسته چك خود را درآورده و مبلغ را نوشته و روي ميز ايشان گذاشتم و ضمن تشكر عازم شدم كه بروم... اما آقاي رسولي با خنده گفتند: حالا چه عجله داريد؟ يك چایي ديگر بخوريد! چك را هم برداريد، من گفتم حضرت امام قبضها را نپذيرفتند [آقای رسولی گفتند امام فرمودند كه «قبض وصولي» خدمتشان ببرم نه «قبض قبولي»، تا مهر بزنند. البته فرق اين دو نوع قبض در اين است كه در اولي، يعني پول بهدست من نرسيده، ولي مورد قبول است. مفهوم نوع دوم آن است كه گويا پول اصلاً به دست خود ايشان رسيده است. اين نوع اعتماد حضرت امام، براي من واقعاً موجب افتخار و خيلي دلگرمكننده بود چون من مبلغي از وجوهات شرعيه را دو سال پيش در ايران تهيه كرده و در خارج هزينه كردهام و اكنون آمدهام قبض قبولي ميخواهم ولي ايشان ـ البته با توجه به شناخت و سوابق ـ آن را بهعنوان وصول بهدست خودشان، تلقي فرمودند... من فتوكپي قبضها را در آرشيوم دارم و البته در فصلنامه تاريخ و فرهنگ معاصر شماره دوم سال 1370 هم به تناسبي، متن آنها نقل شده است... بههرحال اين خاطره بسيار دلانگيزي در رابطۀ امور فرهنگي ايتاليا است كه من هيچوقت آن را فراموش نميكنم.
اشاره كرديد كه در آخرين سفر ترجمۀ قرآن را چاپ كرديد؟
من درست پنج سال ـ از سال 60 تا 65 ـ در واتيكان بودم بعد از پايان مأموريت به ايران برگشتم... ولي در سال 69 هم باز به مدت سه ماه بهعنوان «مأموريت موقت» به واتيكان رفتم، در اين سه ماه علاوه بر ترجمه قرآن مجيد كه قبلاً آماده شده بود و چند كتاب، و به زبان ايتاليایي چاپ كردم... يكي از كتابها از استاد بزرگوارمان مرحوم علامه طباطبایي تحت عنوان مسيح و مريم در قرآن GESU-E-MARIA-NEL-CORANO بود كه توسط برادر جوان و جديدالاسلام ايتاليایي ما بهنام عبدالهادي پالوزي Abdul-Hadi-Paluzzii ترجمه شده بود، و يكي ديگر كتابي تحت عنوان: زندگي، مبارزه و پيامهاي امام خميني IMAM-KHOMEINI-LA-VITA,-LA-LOTTA,-IL-MESSAGGIO كه با مقدمهاي از اينجانب در 200 صفحه منتشر شد، اين كتاب شامل شرح زندگي امام، مبارزات امام بر ضد استبداد، پيامهاي امام به پاپ، دنياي مسيحيت، يهوديان، پيام حج 1407 هجري، و آخر سر، ترجمۀ كامل وصيتنامه ايشان بهعنوان يك سند Testamento است. و كتاب ديگر ترجمه كتاب شهيد آيتالله سيد محمدباقر صدر درباره مهدي موعود بود.
جمعاً شما در مدت اقامت خود در ايتاليا (واتيكان) چند كتاب و نشريه و به چه زبانهايي منتشر ساختيد؟
«مركز فرهنگي اسلام اروپا ـ رم» كه در واقع واحدي از سفارت ما در واتيكان بود، پس از خريداري چاپخانهاي كوچك و تجهيز دفتر و استخدام يكي دو مترجم، توانست در مدت اقامت اينجانب بيش از 150 نوع كتاب و نشريه و مجله به زبانهاي عمدتاً: ايتاليایي و سپس انگليسي، عربي، فارسي و فرانسه منتشر سازد و دامنۀ توزيع ما هم توسط نمايندگيهاي جمهوري اسلامي ايران در اروپا و آفريقا، بسيار گسترده بود... عمدهترين كتابهاي ما: قرآن مجيد و نهجالبلاغه به زبان انگليسي و ايتاليايي بود... بعد كتابهاي امام خميني ـ قدس سره ـ مانند: حكومت اسلامي، جهاد اكبر، تفسير سوره حمد، پيامها به دنياي مسيحيت و پاپ، مسأله قدس، سپس آثاري از استاد علامه طباطبایي، آيتالله كاشفالغطا و آيتالله خامنهاي، شهيد بهشتي، شهيد مطهري، زندهياد دكتر شريعتي و خودم و ديگران بود. از علامه طباطبایي مقالاتي درباره تشيع و همچنين مسيح و مريم در قرآن بود كه بسيار مورد توجه واقع گرديد.
«مسيح و مريم در قرآن» علامه طباطبايي، تأليف خاصي است؟ در بين آثار فارسي ايشان همچنین كتابي ديده نميشود؟
نه، اين بخشي از مباحث تفسيرالميزان است كه در جلد سوم متن عربي آمده، و بيشتر در رابطه با قداست حضرت عيسي و مريم ـ عليهمالسلام ـ و رد اتهامات ناشايسته يهوديان است كه بيشتر، در مورد آن دو بزرگوار، اشاعه دادهاند... و در واقع يك بحث قرآني است در اثبات قداست آن دو بزرگوار... البته من طبق معمول! مقدمهاي بر كتاب دارم كه در آن با نمودار و ارقام روشن ساختهام كه قرآن مجيد براي اثبات عظمت، طهارت و قداست حضرت مسيح، پيامبر پاك خدا و مريم عذرا، بخش قابل توجهي از آيات را به آن دو بزرگوار اختصاص داده تا آنجا كه در مجموع، بالغ بر 175 آيه شامل 3163 كلمه ـ معادل 1/4% كل كلمات قرآن ـ در اين رابطه در قرآنمجيد آمده كه نشاندهندۀ اهتمام خاص اين كتاب آسماني به موضوع است. و باز گفتهام با بررسي آيات قرآني، روشن ميشود كه براي تفاهم اصولي و منطقي با مسيحيت مترقي، آمادگي از سوي مسلمانان هست ولي شرط اول، «صداقت» و «صراحت» است و چارچوب ديالوگ طرفين هم در قرآن مجيد مشخص شده است: «بگو اي اهل كتاب بياييد به سوي كلمۀ حقي كه ميان ما و شما مشترك است و آن اينكه جز خداي يكتا هيچكس را نپرستيم و هيچ چيزي را با او شريك قرار ندهيم» اين اصل نخستين و شرط اساسي هر نوع ديالوگ منطقي است و ظاهراً با هواداران الهيات رهايي بخش، ميتوان به نتايج مثبتي رسيد، اما در مورد حُسن نيت واتيكانيان! يا ديگران، ترديدهايي جود دارد.
راجع به اهانت يهوديان نسبت به عيسي ـ عليهالسلام ـ اشاره كرديد، خوب با اين وصف، روابط اخير واتيكان با اسرائيل را شما چگونه ارزيابي ميكنيد؟ و خود آنها چگونه آن را توجيح ميكنند؟
اين هم يك بازي يا معامله سياسي بود. اصولاً بايد گفت كه واتيكان بهعنوان يك كشور، در اغلب مسائل سياسي دنباله رو سياستهاي غربي بهويژه امپرياليسم امريكاست... و من با اينكه بارها در گفتوگو با مقامات عاليرتبه واتيكان، از جمله كاردينال كازارولي (صدراعظم واتيكان) و منسنيور سلوستريني (وزير امور خارجه واتيكان) موقعيت و توان آنها را در رابطه با رهبري مذهبي يك ميليارد كاتوليك جهان يادآور شده و تذكر داده بودم كه ميتوانند از قدرت خود در راستاي رهايي ملتها استفاده كنند و خود پاپ هم در نخستين ملاقات من با ايشان، ضمن صحبتهاي خود اشاره كرد كه من مايلم مسيحيان هم در اعتقادشان مانند مسلمانان ايران باشند، اما در عمل متأسفانه موضعگيريها همسو با اين ادعا نبود! در مورد رابطه با اسرائيل بايد اضافه كنم واتيكان و پاپ نهتنها اعتقاد و گفتههاي دو هزار ساله مسيحيت را در اين رابطه زير پا گذاشته، بلكه متأسفانه در مورد حق فلسطينيها و سرنوشت بيتالمقدس هم وارد معامله كثيفي شد و خواستار بينالمللي شدن آن! گرديد كه با معيارهاي تاريخي ـ اخلاقي و ارزشي هيچ مذهبي سازگار نيست و اين امر به نظرم نياز به گفتوگوي مستقل و خاصي دارد كه باشد براي بعد... البته من به گوشههايي از اين امر، در كتاب واتيكان و دنياي اسلام و غرب پرداختهام.
با توجه به تضاد فكري شما با واتيكان، آيا مشكل خاصي با دولت پاپ نداشتيد؟ برخورد آنها با شما چگونه بود؟
مشكل خاصي كه نه! ولي گاهي موضعگيريهاي سياسي پاپ موجب ميشد كه من در مصاحبههاي خود با جراید چاپ ايتاليا، مطالبي را مطرح سازم و از روش آنها انتقاد كنم، و اين امر براي آنها گويا غيرمترقبه و ناگوار بود. از جمله در جريان كشته شدن فلسطينيها توسط اسرائيليها و در تونس كه پاپ اصلاً موضع نگرفت، من اين سؤال را در جراید ايتاليا مطرح ميكردم كه چرا پاپ در مورد كشته شدن يك صهيونيست، به قول خودش قلبش به درد ميآيد، ولي در مورد حمله اسرائيل مثلاً به «حمام الشطي» تونس و كشته شدن يكصد انسان تونسي و فلسطيني، قلبش به درد نميآيد؟! مدتي بعضي از آقايان قيافه! گرفتند و به اصطلاح در برخوردها «سرد»! بودند، ولي ما كه براي خوش آيند آنها يا كس ديگري نميتوانستيم از حق بگذريم و به راه خود در انتقاد از سياست واتيكان ادامه داديم و اين بود كه توسط سفيرشان در تهران، اعتراض كرده بودند كه من در كشور متوقف فيه! عليه پاپ مصاحبه كردهام؟!... و مركز موضوع را از من پرسيد و من جواب دادم كه مصاحبه من در «ايتاليا» چاپ شده نه در «واتيكان» و من گرچه سفير ايران در واتيكان هستم، ولي حق دارم كه در هر كجاي دنيا، از جمله ايتاليا، نقطه نظرهاي خود را بيان كنم!... ظاهراً موضوع منتفي شد، اما بعد واتيكانيها! با من برخورد سردتري داشتند كه بيشك ما هم آمادگي براي پذيرفتن آن را داشتيم!... و «مقابله به مثل» كرديم و در نهايت هم بازنده خود آنها بودند.