نویسنده : سید هادی خسروشاهی
5. آیتالله سیّد مرتضى خسروشاهى (1299 ـ 1372 ق)
شصت و چهار سال پیش ـ 1332 ش ـ مطالبى را درباره پدر بزرگوار، آیتالله سید مرتضى خسروشاهى، نوشتهام كه اینك از نظر خوانندگان مىگذرد :[8]
شرح وفات
ایّام عید نوروز بود و مطابق معمول ، همهجا غرق در شادى و فرح گشته بود و بازدید، رفت و آمد و مجالس سرور تازه شروع شده بودند. همه خوشحال و خندان به نظر
مىرسیدند، ولى این خوشحالى دوام نیافت و ناگاه ، عید عمومى اهالى آذربایجان مبدّل به پُر اندوهترین ایّام سال 1332 گردید؛ براى اینكه روز دوم فروردین ، اكثریّت مردم آذربایجان مطّلع شدند كه آیتالله خسروشاهى رحلت كردهاند.
در آن روز، مصیبت بزرگى به اسلامیان روى آورد و خلق مسلمان آذربایجان ، بزرگ ترین دانشمند و روحانى خود را از دست داد، امّا چه كسى حاضر بود رحلت آن مرحوم را باور كند؟ همه گمان مىكردند دشمنان اسلام براى اینكه سرور و شادى مسلمانان را از بین ببرند، این شایعه را منتشر كردهاند! همه در شك به سر مىبردند و هیچكس باور نمىكرد كسىكه دیروز براى تبریك گفتن به حضورش شرفیاب شده بودند، امروز دنیا را ترك كرده و اسلامیان را در غم و اندوه گذاشته است؟!
ولى متأسفانه بعد از چند دقیقه ، شكّ آنها مبدل به یقین مىشد؛ براى اینكه آنها به هر وسیلهاى كه میسّر مىشد، خود را به منزل آیتالله مىرسانیدند و با كمال تأسف مىدیدند كه این شایعه صحّت دارد.
پس از چند ساعت ، رادیو تبریز هم خبر اسفناك رحلت آیتالله خسروشاهى را پخش كرد و در نتیجه تمامى مردم آذربایجان و شهرستانها، همه و همه از این ضایعه بزرگ اسلامى باخبر شدند.[9]
در منزل آیتالله غوغایى بر پا بود. كوچه و اطراف منزل آیتالله و اطاقها و حیاط منزل آن مرحوم پر از جمعیّت بود. همه جا مردم با دیده پُر اشك و مأیوسانه به یكدیگر نگاه مىكردند. دقیقه به دقیقه جمعیّت زیادتر مىگردید و همه جا از مردم مسلمان تبریز موج مىزد.
علما و روحانیّون و طبقات مختلف حاضر بودند. آیتالله مرحوم را در منزل خودشان غسل دادند و سپس براى نماز خواندن و دفن ، از منزل خارج نمودند. كوچك و بزرگ ـ از هر طبقه و صنف ـ در این تشییع شركت جستند؛ به طورى كه تاكنون یك چنین تشییع با عظمتى در تبریز به وقوع نپیوسته بود. جنازه پس از اداى
نماز به وسیله حجّتالاسلام آقا سیّد احمد خسروشاهى، ـ به طور امانى ـ در مقبره امامزاده سیّد ابراهیم دفن گردید و بدین وسیله چراغ هدایت خلق مسلمان آذربایجان براى ابد خاموش شد؛ یعنى آیتالله درگذشت و دیگر به این دنیا برنخواهد گشت .
آرى ، دیگر مردم آذربایجان حقایق را از زبان ایشان نخواهند شنید. آرى ، با مرگ او، یكى از ستونهاى كاخ پر عظمت اسلام منهدم گردید و یك صدمه جبرانناپذیرى بر عالم اسلام وارد آمد و از فراق او، داغى بر دل اسلامیان رسید كه با هیچ مرهمى خوب شدنى نیست ؛ یعنى زخمى را كه از مرگ او بر دل مسلمانان نشست ، هیچگونه دوایى علاج نخواهد كرد.
آرى ، مرگ او توأم با شكست یكى از اركان مهم اسلامى گردید. مرگ او، یعنى : مرگ یگانه دانشمند مذهبى مردم مسلمان آذربایجان و یگانه آرزوى نامشروع دشمنان حق و حقیقت . وجود او سدّ محكم و فساد ناپذیرى بود كه در مقابل دشمنان اسلام به وجود آمده بود، و مرگ او یعنى: شكست این سد و هجوم بىرحمانه سیل بنیانكن بىدینى و لامذهبى .
خواننده عزیز! گفتنىها بسیار است ، ولى وقت كم ، و لذا از این موضوع صرفنظر كرده ، به نوشتن مختصرى از شرح حال آن مرحوم ، به نقل از نوشتههاى چند كتاب و چند جریده پرداخته و تفصیل بیشتر را به وقت دیگر موكول مىنماییم .
محتویات جراید پس از فوت آیتالله
پس از فوت آیتالله، اغلب جراید آذربایجان ، قسمتى از شرح حال آن مرحوم را منتشر ساختند و در تهران هم روزنامه اطلاعات، خبر رحلت آیتالله را نوشت و عكسى هم از مجلس ترحیمى كه از طرف دولت در «مسجد شاه تهران» منعقد شده بود، چاپ كرد و متأسفانه آن عكس به دست نیامد تا در اینجا چاپ كنیم . در زیر آن عكس كه در اطلاعات چاپ شده بود، نوشته بودند :
«امروز، از طرف وزارت دربار، در مسجد شاه ، مجلس ختم به مناسبت
درگذشت آیتالله آقاى حاج سیّد مرتضى خسروشاهى تبریزى منعقد بود كه عموم علما و حجج اسلام و رجال و طبقات مختلف در آن شركت داشتند.
در عكس بالا، آیتالله حاج میرزا مسیح تهرانى ، آیتالله بهبهانى ، آیتالله شیخ بهاءالدین نورى ، آقاى علاء و آقاى شمس ملكآراء دیده مىشود.
مجله هفتگى نور دانش چاپ تهران ، در شماره11، سال ششم ، صفحه 42 خود نوشته بود :
مرحوم آیتالله خسروشاهى كه یكى از علماى بزرگ و مراجع تقلید تبریز بودند، در سن 73 سالگى در تاریخ 2 فروردین 1332 فوت كردند. این مرحوم ، یكى از علماى بزرگ ایران بودند كه چهارده جلد كتاب نوشتهاند.
شرح زندگانى ایشان در روزنامه وزین توحید افكار ـ چاپ تبریز ـ نیز به تاریخ 17 فروردین چاپ شده و فوت آن مرحوم را به خانواده و تمام برادران مسلمان تسلیت گفته است .»
روزنامه پر تیراژ توحید افكار در شماره 41 سال اوّل ، مورخه فروردین ماه 1332، علاوه بر چاپ عكس آیتالله و عكسى از تشییع جنازه و عكسى از نماز در صفحه اوّل ، در زیر تیتر بزرگ: «ضایعه بزرگ اسلامى» مىنویسد :
جامعه روحانیّت ما به مصیبت عظیمى در رحلت آیتالله آقاى حاج سید مرتضىآخسروشاهى مواجه گردید. شب دوم فروردین ، حضرت آیتالله خسروشاهى ، بعد از اداى نماز مغرب ، به طور ناگهانى دار فانى را وداع كردند؛ در صورتى كه روز اول فروردین در منزل خود از واردین و تبریك گویندگان عید نوروز پذیرایى مىنمودند، روز دوم انتشار خبر تأسفانگیز، اهل شهر را دچار بهت و ماتم نمود.
جمعیت از هر طرف به سوى منزل آیتالله فقید رهسپار شدند. منزل و كوچههاى اطراف ، مملوّ از جمعیت بود. تمام علماى شهر در منزل فقید سعید به حال سوگوارى اجتماع نمودند.
در ساعت ده صبح ، جنازه در میان احساسات تأثرآمیز جمعیت كثیرى كه به
چندین هزار بالغ مىشد، به طرف مقبره سیّد ابراهیم حركت داده شد. حزن و اندوهى كه در میان مشیّعین حكمفرما بود، كمنظیر بود. دستههاى عزاى مختلف ، هر آن به جمعیت ملحق مىشد. در اثناى راه مكررآ توقّف كرده ، سوگوارى و قرائت فاتحه به عمل مىآمد و بعد جنازه به راه مىافتاد. در محوطه وسیعى كه در جوار مقبره واقع است ، جنازه براى نماز میّت به زمین گذاشته شد.
بعد از انجام مراسم نماز، جنازه فقید به مقبره قریبِ مزار سیّد ابراهیم نقل شد و مراسم تدفین به طور امانت انجام گردید. ساعت یك بعد از ظهر، مراسم تدفین خاتمه یافته و مشیّعین با حزن و اندوه غیر قابل توصیفى مراجعت نمودند.
از عصر همان روز، مجلس ترحیم در مسجد آیتالله شروع گردید و در مساجد دیگر، در بازار و محلّهها ادامه داشت . مردم كه از فقدان غیر مترقّب متأثر بودند، برنامههاى عید و دید و بازدید خود را تعطیل كردند و در مجالس ترحیم عصر و صبح حاضر مىشدند.
آخرین مجلس ترحیم ، در مسجد سیّد حمزه از طرف علما و اهالى محلّه سرخاب منعقد بود. در این مجلس ، فرزندان آیتالله فقید با اظهار تشكر از احساسات و قدردانى از اهالى، خواهش كردند كه مجالس ترحیم ختم بشود.
حضرت آیتالله خسروشاهى، از علماى طراز اوّل آذربایجان بودند و عمر هفتاد و سه ساله خود را با خدمت به دین، تبلیغ، امر به تقوى و پرهیزكارى، تدریس ، تربیت طلاب و تألیف كتب دینى به سر رسانیدند و در قلوب متدیّنین ، علاقه مخصوصى نسبت به آن مرحوم موجود بود.
تصادف وفات آیتالله خسروشاهى با رحلتهاى متوالى آیتالله شهیدى و آیتالله حجت، حزن و اندوه مردم را بیشتر كرده و باعث اندیشه شده است . خبر رحلت آیتالله، با تلگراف به مراكز اطلاع داده شده بود. در قم و نجف الاشرف و مشهد، از طرف علما و مراجع مجلس منعقد گردید. در تهران از طرف دربار، در مسجد سلطانى و بعد، از طرف علما و اهالى در مسجد تركها مجلس ترحیم برگزارشد.
ما این مصیبت را به جامعه روحانیّت و طبقات مسلمین تسلیت عرض مىكنیم .»
روزنامه توحید افكار، علاوه بر نوشتههاى فوق ، شرح زندگانى آیتالله مرحوم را
در صفحه 3 همان شماره چاپ كرده است و چون ما خود شرح زندگانى آن مرحوم را در صفحات بعدى خواهیم نوشت ، لذا از نقل آن خوددارى مىكنیم .
روزنامه تبریز، سال چهل و چهارم شماره 16، در صفحه اوّل مىنویسد:
روز شنبه ، اوّل فروردین ماه ، حجّتالاسلام حاج سیّد مرتضى خسروشاهى (حشرهُ الله تعالى مع النّبى المختار) از وجوه اهالى به مناسبت عید شریف باستانى پذیرایى مىكردند، شب یكشنبه كه شب دوم فروردین ماه بود، دعوت حق را لبّیك گفت .
اى بسا عقاید مقبول كه عقل هر عاقلى مىپسندد و پایههاى ایمان مؤمنین را محكم مىنماید، گاهى خودنمایى هم مىكند. این سیّد و عالم جلیلالقدر گذشته از ترویج احكام شرع مبین ، در اثر اعمال نیك و اخلاق حسنه ، با ترك نمودن این دنیاى بىوفا، جامعه آذربایجانى را اندوهگین و عزادار نمود.
اوّل در مسجد خسروشاهى (مسجد خودشان) مجلس فاتحه خوانى بسیار باشكوه از طرف قوم و اقربایشان فراهم و بعد از طرف آقایان حجج الاسلام در مسجد بزرگ آیتالله شهیدى مجلس عزایى برپا بود.
مرحوم آیتالله خسروشاهى ، این دار فانى را وداع فرمود و روح مطهرش به شاخسار جنان پرواز نمود و از این مصیبت جگرسوز و غماندوز، تمام علاقه مندان چنان متألّم و متأسف شدند كه ذكر آن ممكن نیست .
جنازه آن مرحوم را در مقبره امامزاده سیّد ابراهیم دفن نمودند. عجب تشییع جنازهاى اهالى تبریز نمودند، صغیرآ و كبیرآ، خاص و عام، مهموم و مغموم در مشایعت حاضر بودند، چنین تشییعى به جهت هیچ یك از علماى اعلام دیده نشده بود.»
دانشمند محترم حجّتالاسلام شیخ ولىالله السرابى ـ كه صاحب تألیفات عدیده بوده و یكى از دانشمندان بنام آذربایجان هستند و فعلا هم ریاست حوزه علمیه سراب
به عهده ایشان است[10] ـ در همان ایّام ، شرح حال آیتالله را در نشریّهاى مستقل انتشار
دادند كه اینك چند سطر آن را براى مزید اطلاع خوانندگان عزیزمىآوریم :
حضرت آیتالله الكُبرى و آن قائد عظیمالشأن كه به رحلت آن ، ایّام عید بر عموم طبقات اهالى آذربایجان ، بهویژه به حضرات آقایان اهل علم و دانش ، مبدّل به سوگوارى شد، در واقع استادالكُل در علوم اسلامى على الخصوص در فقه جعفرى و مقبول دلپسند تمام طبقات اهل علم و مسلمین بوده و سالهاى سال ، پس از فراغ از تحصیل علم و اخذ نصیب خودشان از بحار علوم اسلامى در نجف و حوزههاى علمیّه نامى ، در منزل خودشان مشغول تدریس علوم دینیّه از فقه و اصول و تربیت طلاب و فضلاى اهل علم شده و آنى غفلت نورزید.
هزاران نفر از علماى اعلام ، از حوزه درس آیتالله در اثر تربیت ایشان به درجه كمال علمآ و عملا رسیده و حوزههاى علمیّه نامى شهرستانها و قصبات را اشغال و مشغول تدریس و تبلیغ احكام هستند.
از این جهت است كه تمامى مسلمین و دانشجویان با چشم گریان در فوت آن فقید، سرا پا غرق به ماتم هستند.
آیتالله فقید، عالم بزرگ و متعصّب در دین بود و در همه اوقات در ترقّى و تعالى علم و دین و حفظ ناموس الهى مواظبت داشت ، و تا اینكه كارهاى شخصى خود را به عقب مىانداخت و اقدام بر اصلاح و پیشرفت اوضاع اجتماعى دینى ، به طرز مخصوصى كه عنوان دیانت باقى بماند، از جهت فرط شوق به عالم دیانت مىنمود... .»
جراید دیگرى هم در این موضوع مطالبى نوشتهاند كه چون بنا بر اختصار است ، از نقل آنها خوددارى گردید و اینك به نقل مطالب چند كتاب درباره آیتالله مرحوم مبادرت كرده و سپس به نوشتن شرح حال آن مرحوم خواهیم پرداخت .
سخن الذریعه
الذریعة الى تصانیف الشیعه، تألیف آقا بزرگ تهرانى كه تاكنون[11] هشت جلد آن
منتشر شده است ، در صفحه 482 جلد دوم در ضمن كتاب شماره 1894 مىنویسد :
اهداء الحقیر، معنى حدیث الغدیر إلى أخیه البارع البصیر الشیخ محمد صدیق ، از علماى عامّه ، ساكن قریه حمامیان از دهات آذربایجان را سیّد مرتضى بن سید احمد بن سید محمد حسینى خسروشاهى تبریزى ، در سال 1352 تألیف كرده و در سال 1353 در نجف اشرف طبع شده ، و آن كتاب جلیلى است در باب خود و ممتاز است به قوّت حجّت و جودت بیان ، از تحقیق معنى «مولى» ابتدا شده و انتقاد كرده ازكلام فخر رازى در مقام ، و در مقامات دیگر از تفسیر آن ، و متعرّض شده بر اثبات اولویة اتباع طریقه امامیّه ، و دفع كرده بعضى از اوهام (خرافات) وهابیّه را، و ایشان از مبرّزین و از خانواده علم هستند، جدّ ایشان سیّد محمد بن على بن ابىالحسن ـ از شاگردان علامه انصارى ـ و مؤلف مشكاة المصابیح در سال 1296 مىباشد چنانكه مىآید، و والد ایشان سیّد احمد هم از اجلّه علما بود و در بقیع ، در سال 1326 دفن گردیده است .
سخن كتاب كنز الحسینى ... در جلد دوم دیوان كنز الحسینى، چاپ سال 1317 شمسى كه به قلم نویسنده شهیر و ادیب دانشمند آقاى آقاسیّد رضا حسینى (معروف به سعدى زمان) تنظیم شده ، در صفحه 250 چنین آمده است :
بیر سیّد جلیل ، كى عالِم دى دهر ده معروف دور، امام جماعتدى شهر ده
كمیا بدور نظیرى اونون فضل و حلمده غوّاص وار اوزى متبحّر دى علمده
همتا مدور ولىّ خدایه ، او مقتداء خسرو شهیدى شهرتى ، اُوز آدى مرتضى
بر گون كه منبرى واریدى ذكر و صحبتى فرمایش ایلدى او، همین بو روایتى
سعدى زمان ، شاعر خوش قریحه و معروف آذربایجان كه كتابهایش چندین مرتبه چاپ شده ، در جلد دوّم كنز الحسینى، پس از چهار بیت فوق ، روایتى را كه مرحوم آیتالله در منبر ذكر فرمودهاند، به نظم در آورده است كه نقل آن را در اینجا بىمناسبت دیدیم . طالبین به خود كتاب مراجعه فرمایند.
سخن علماء معاصرین
در كتاب علماء معاصرین كه در سال 1366 در تهران چاپ شده است ، در صفحه 252 تحت عنوان حاج سیّد مرتضى آقا خسروشاهى ، پس از نوشتن مختصرى از شرح حال و نام كتابها و استادان و نام آقایانى كه آن مرحوم از آنها اجازه اجتهاد داشتهاند، مؤلّف محترم آن كتاب، آقاى حاج ملّا على واعظ خیابانى، از قول حجتالاسلام آقاى سیّد ابوالفضل مىنویسد :
مؤلف گوید: مترجَم معظّم از طراز اوّل علما و طبقه اولى از فقها تبریز مىباشد، عالم تقى نقى ، و فاضل زكى ذكى و فقیه بارع جامع ، در امر به معروف و نهى از منكر متصلّب ، و در حفظ قوانین دینیّه و نوامیس شرعیّه و حرمات الهیه متعصّب ، خشنٌ فى ذات الله، لا یخافُ لومة لائم ، جمع كثیرى از تبلیغات منبرى آن عالم متبحّر، متنبّه و جمّ غفیرى از طلاب و محصلین از تدریس و تعلیمات دینى آن فاضل یگانه و عالم و متفقّه ، مخصوصآ در صفت كریمه تعفّف ، متفرّد و حفظ حیثیّت و وضعیّت و صیانت نفس خویش ، نزیر النّظیر است .
در این مدت چهل سال ، با این تفرّق آرا و تشتّت اهوا و اختلافات مسلك ـ كه هرگز در این گونه اختصارات نمىگنجد و عشرى از معشارش بیان نمىشود ـ ابدآ قدمى از وظیفه شرعیّه خود بیرون ننهاده ، و كلمه حق و طریق قویم دین حنیف را بدون مزاج جویى و اقتراح مستمعین در منبر و محضر اعلان و ابلاغ فرموده و در هیچ حكمى از احكام و بیان حلال و حرام و توضیح بدعت و سنّت و كشف ظلم و عدل به هیچ وجه مبهم و توریه و مسامحه و مداهنه ننمودهاند، و بسیار كریم النّفس و سخىّ الطّبع و عالى همت هستند.
در سفر اوّل حجّ سال 1331، در مراجعت از مكّه معظمه إلى تبریز، با ایشان بودم ، و محرم 32، در كشتى نماز جماعت با ایشان و موعظه و روضه با اینجانب ، با جمع كثیرى از اعیان و تجّار تبریز منعقد بود. در آن سفر، مراتب علم و ورع معظمٌله به همه معلوم و مبرهن گردید.
سخن آثار الحجه
در جلد دوم كتاب آثار الحجة، تألیف آقا شیخ محمد رازى ـ كه اخیرآ در قم چاپ و منتشر شده است ـ در صفحه 231 مختصرى از شرح حال آن مرحوم به عربى آمده است كه اینك ترجمه آن از نظر خوانندگان عزیز مىگذرد :
علمُ الحجة ، آیة الله الكبرى ، الحاج سیّد مرتضى الخسروشاهى التّبریزى (اعلى الله مقامه) ابن العلم الحجّة ، المحقّق الحاج سیّد احمد الخسروشاهى .
به درستى كه آن مرحوم 1 در تمامى عمر خود، مواظب عمل و صلاح بود، بلكه همیشه به تدریس اشتغال داشت و تدریس آن مرحوم ، به وجهى بود كه طلاب فقه و علم بر آن رغبت مىكردند و از این لحاظ ، همه منقاد و جمیع اهل علم به آن مرحوم خاضع بودند و به فقه و فقاهت آن مرحوم اقرار كردهاند. آن مرحوم ، مقتدا و پیشوا بود و از علم ایشان جمع كثیرى از معمّرین اهل علم استفاده نمودند؛ به طورى كه هر روز به منزل آن مرحوم براى كسب علم و استضائه از نور دانش و اخذ هدایت از ظلمات جهل به دور شمس هدایت آن مرحوم جمع مىشدند. عابد و مجتهد بود و بر اقامه ستون علم اشتغال داشت و بر بزرگى علم و جلالت شأن آن مرحوم كفایت مىكند، در تهران هم اوّل از طرف وزارت دربار در مسجد شاه و سپس از طرف آذربایجانىهاى مقیم مركز در مسجد تركها، و در مشهد مقدّس هم از طرف علما، و در قم هم از طرف آیتالله بروجردى و علما، و در نجف الاشرف هم از طرف آیتالله خویى و سایر علما، مجالس ترحیم منعقد گردید.
و بعدآ در تبریز به مناسبت چهلمین روز باز هم مجلس ترحیمى منعقد كردند و در آخر سال ، باز هم به مناسبت یكمین سال وفات مجلس سوگوارى و عزا برپا
گردید، و یك قطعه شعر مفصّلى هم در آن ایّام چاپ كردند كه آن اشعار تركى هستند و لذا در اینجا نقل نكردیم .
و چند ماه پیش هم مىخواستند كه جنازه آن مرحوم را به نجف الاشرف نقل كنند و از این جهت ، اعلان كردند و علما و سایر طبقات جمع شدند، ولى متأسفانه در نتیجه كارشكنىهاى عدّهاى مغرض! دولت هم با بهانهجویىهاى عجیب و غریبى ، مانع نقل جنازه شدند و لذلك به قبر دست زده نشد و همچنان در مقبره سیّد ابراهیم جنازه آن مرحوم به طور أمانى باقى است ، ولى به یارى خداى توانا، به زودى جنازه ایشان به نجف حمل خواهد شد.
محلّ تولد نجف الاشرف و نسب آن مرحوم ، بنا به تقریر ولد اكبر ایشان ، عالم جلیل آقا سیّد ابوالفضل خسروشاهى ، با 36 واسطه به امام سبط شهید حضرت ابى عبدالله7 متّصل مىشود.
تاریخ وفات: در شب 6 رجب سال 1372 هجرى مطابق شب دوم فروردین ماه سال 1332 شمسى .
مدت عمر: ایشان 73 سال ، عزیز و سعید زندگانى كرد و وفات نمود و ترك اولاداً صلحاءَ.
مجالس ترحیم
پس از وفات آیتالله، نخست در مسجد خودشان و سپس در مسجد مرحوم آیتالله شهیدى ، مجلس ترحیم برپا شد و بعدآ نیز در تبریز در متجاوز از بیست محلّه ، مجلس ترحیم برپا كردند و عاقبت هم بنا به تقاضاى باقىماندگان آیتالله مرحوم ، مجالس ترحیم را ختم كردند. و در شهرهاى دیگر آذربایجان هم ، مجالس ترحیم برپا شد كه من جمله «خطیب» و «خوى» و «خسروشاه» را در چند فرسخى تبریز، مىتوان نام برد.
تاریخ تولد و مختصرى از شرح زندگانى
آیتالله سید مرتضى خسروشاهى ، در تاریخ 14 شوال 1299 هجرى ، در نجف اشرف متولد شده و سپس به اتّفاق والد ماجدش ، به تبریز آمده و مشغول تحصیل
گردید. مقدّمات و فقه و اصول را در تبریز خوانده و در بیست سالگى ، براى ادامه تحصیل به نجف اشرف عزیمت فرمودند.
و پس از تكمیل تحصیل و ارتقا به مقام عالى اجتهاد، دوباره به تبریز برگشته و مدّت پنجاه سال ، مشغول انجام وظایف روحانیّت ، از قبیل امر به معروف و نهى از منكر، تدریس به طلاب و وعظ و خطابه در هر روز جمعه و غیره شدند و روزها در مسجد بزرگ خودشان در بازار، و شبها هم در مسجد واقع در خیابان تربیت ـ معروف به مسجد مناره ـ اقامه نماز جماعت مىكردند و علاوه بر روزهاى جمعه ، ایّام محرّم و رمضان را نیز در مسجد خود به منبر مىرفتند.
نسب آیتالله
آن مرحوم ، پسر حجج اسلام و آیات عظام: حاج سیّد احمد خسروشاهى، پسر حاج سیّد محمد كه ایشان هم پسر حاج سید على ، و او هم پسر سید ابىالحسن ـ از شاگردان مرحوم علامه شیخ مرتضى انصارى ـ بوده و با 36 واسطه ، نسبش به امام حسین 7 مىرسد.
فرزندان آیتالله
مرحوم آیتالله خسروشاهى ، داراى هشت فرزند هستند كه پنج نفر از آنها پسر و به ترتیب عبارتند از: حجّتالاسلام آقا سیّد ابوالفضل و حجّتالاسلام آقاى آقا سیّد احمد، كه هر دو از علماى معروف شهر تبریز هستند و در مسجد خسروشاهى منبر رفته و اقامه نماز جماعت مىكنند، و آقایان آقا سیّد محمد و آقا سیّد جعفر، كه در بازار مشغول كسب و تجارت هستند، و آقاى سیّد هادى هم كه كوچك ترین فرزند مرحوم آیتالله خسروشاهى هستند، مشغول تحصیل علوم اسلامى مىباشند.[12]
تبعید به سمنان
قریب سى سال پیش ،[13] یعنى در سال كشف حجاب (1314)، معروف به سال قیام ،
رضاخان ، آیتالله سیّد مرتضى خسروشاهى و عدّهاى دیگر از علما را به علّت مخالفت با افعال او دستگیر كرده و به سمنان تبعید كرد.
آیتالله خسروشاهى و سایر زندانیان ، پس از مدت مدیدى زندانى شدن ، آزاد گردیدند. آن وقت آیتالله و اغلب علماى تبعیدى به مشهد مقدّس رفتند و فعلا هم عدّهاى ، از همان وقت در مشهد مقدّس به سر مىبرند، ولى آیتالله خسروشاهى پس از شش ماه اقامت در مشهد، بنا به تقاضا و اصرار اهالى آذربایجان به تبریز برگشتند و پس از برگشت ، همچنان در مسجد بزرگ خودشان ، با ایراد خطابههاى آتشین به مبارزه خود علیه دشمنان اسلام ادامه دادند و این تبعیدها و كار شكنىها و این ترور و وحشتها، در روحیه ایشان اثر نكرد.
آرى، او مسلمان بود و مسلمان هرگز از گفتن و نوشتن «حق» و لو اینكه علیه خودش بوده باشد، نمىترسد و از این لحاظ ، ایشان از تهدیدها و اشكالتراشىهاى پلیس و سایرین نترسید و همیشه دشمن ظالم و یار مظلومان بود.
... و در موقع حكومت پوشالى پیشهورىها هم ، ایشان بدون ترس و واهمه ، مطابق معمول در مسجد خود به منبر مىرفتند و مردم را موعظه كرده و گفتنىها علیه خائنین دین پاك و مقدس اسلام را مىگفتند و در نتیجه ، حكومت قلابى دموكراتها، نام آیتالله را در لیست اشخاصى كه مىبایست در روز معیّن (عید خون) كه قرار بود عدّهاى از علما و رجال آذربایجان كشته شوند، نوشته بودند، ولى به حكم اینكه اگر شما خدا را یارى كنید خدا هم شما را یارى خواهد كرد، پیشهورى و سایر بیگانهپرستان در شب عید خون! فرار را بر قرار ترحیح دادند!
خلاصه اینكه آیتالله مرحوم ، از هیچ نیرویى به جز از خدا نمىترسید و با كمال شهامت و مردانگى ، گفتنىها را بىپرده براى خلق مسلمان آذربایجان بیان و تشریح مىكردند و حتى با اشخاصى كه زیر ماسك مشروطهخواهى ، افعال و اعمال ضدّ اسلامى و ضد انسانى انجام مىدادند، شدیدآ مبارزه مىكردند.
آن مرحوم ، داراى صفات برجسته انسانى بود و در میان عام و خاص ، دوست و دشمن ، به تقوا و پرهیزكارى و زهد و ورع متّصف بودند و به طور كلّى مىتوان گفت
كه آن مرحوم یك نمونه كامل از انسان مسلمان واقعى شمرده مىشدند و هیهات كه مادر روزگار، فرزندى چون او، تحویل جامعه اسلامیّت بدهد.
تألیفات و آثار آیتالله
آیتالله مرحوم ، با كبر سن و كثرت مشاغل ، در مواقعى كه فراغت حاصل مىكردند، مشغول تألیف مىشدند كه از جمله آنها، كتب ذیل مىباشد:
1. فوائد الأفهام فى قواعد الأحكام، در 300 صفحه ، به قطع نیم ورقى[14] ّ، در
فقه ؛(خطى)
2. نثارات الكواكب على خیارات المكاسب، در 336 صفحه .[15] این كتاب ، در
سال 1370 در تبریز چاپ شده است و چون كتاب علمى است و اغلب دانشجویان دینى را قدرت خریدن آن نیست ، لذا به وصیّت آن مرحوم ، مجانآ براى دانشجویان داده شده است ؛[16]
3. هدایة الاُمّة إلى زیارة الائمة. این كتاب را چون در تبریز اجازه ندادند كه چاپ شود، در مشهد چاپ كردند؛
4. إهداء الحقیر إلى أخیه البارع البصیر. این كتاب را در ردّ اوهام و خرافات مذهب باطله وهابیّه نوشتهاند[17] و در خاتمه كتاب هم ، به ملك ابن السعود پیام دادهاند كه :
علماى خود را وادار كند تا جواب آن را بنویسند! ولى كیست كه بتواند دلایل منطقى آن كتاب را رد نماید؟
5. تعلیقةٌ استدلالیّه، بر بحث اجتهاد و تقلید از عروة؛[18]
6. رساله عملیه، در ضمن حاشیه بر رساله آیتالله اصفهانى (ذخیرة العباد لیوم المعاد) چاپ شده است ؛
7. مجلّد الطهارة در حكم طهارت ؛
8. إمطار الدرّ فى مقدار الكُرّ؛
9. ذروة العادة فى نیّة العبادة؛[19]
10. مختصر الكلام فى حكم السلام؛[20]
11. قمع الشكوك عن لباس المشكوك؛[21]
12. متنزّهالاخبار، ادلّه كراهت تشبّه به كُفّار؛
13. تسهیل التناول؛
14. فى أحكام الصّرفة المستحدثة؛
15. رسالة فى التّقیة؛ 16. حاشیة عروة الوثقى؛
17. حاشیه بر قوانین؛
18. حاشیه بر رسائل شیخ انصارى؛
19. حاشیه بر شرائع؛
20. حاشیه بر شرح لمعه؛
21. حاشیه صید و ذباحة ، مرحوم شیخ محمد حسن؛
22. حاشیه بر مناسك آیتالله بروجردى؛
23. رسائل مفرده در مسائل متفرّقه؛
24. مواعظ و منابر، چهار جلد.[22]
علاوه بر اینها، آیتالله خسروشاهى ، نوشتجات و آثار دیگرى هم دارند كه
متأسفانه تكمیل نشده و در صورتىكه آنها هم تكمیل مىشد، آن مرحوم در طى زندگانى خویش متجاوز از سى جلد كتاب تألیف كرده بودند.
چنان كه در پیش نوشتیم ، وفات ایشان در شب 6 رجب سال 1372 هجرى ، مطابق 2 فروردین ماه 1332 شمسى اتّفاق افتاد و اسلامیان را در غم و اندوه غیر قابل توصیفى باقى گذاشت . رحمة الله علیه .
شعراى آذربایجان و آیتالله
پس از وفات آیتالله، عدّه زیادى از شعراى آذربایجان قطعاتى سرودند، ولى چون بنا بر اختصار است و نیز اغلب آنها به زبان تركى است ، و لذا نقل آنها را مناسب ندیدیم و فقط قطعهاى را كه عمدة العلماء، دانشمند محترم ، آقاى آقا عبدالصمد دانایى تبریزى، متخلّص به «مقدم» به زبان فارسى در آن ایّام در حوزه علمیه قم سرودهاند، در اینجا درج كرده و به نوشته خود خاتمه مىدهیم :
افغان و غم ، سراسر عالم فرا گرفت یا للعجب ، كه صفحه عالم عزا گرفت
در گلستان ، به روى گل و غنچه ، بلبلان هر یك به جاى زمزمه ، آه و نوا گرفت
افسوس از حوادث این روزگار دون خوشحالى جهان ، همه بر زیر پا گرفت
امروزها، ز جور و جفاى گردش زمان انوار حق ، ز روى زمین برملا گرفت
رونق همه بر روى زمین بود، هر دمى اما به خود، ز اوج زمین ، آن سما گرفت
افسوس از آن چراغ هدى نور ایزدى كه اسمى به خود ز اسم شه لا فتى گرفت
خسرو شهى كه فخر بر همه مسلمین بود با این نشانه ، شهرت بس منجلى گرفت
دریاى علم و كانِ ورع ، نام «مرتضى» این است اجل به بردن روحش ، رضا گرفت
تسلیم كرد روح به جانان و لیك او عالىمقام و منزلتى از خدا گرفت
بودى صفا به باغ دل یك رعیتى آمد اجل ز باغ رعیّت ، صفا گرفت
از سر به پا، نشانه تقوا و زهد بود رفته و لیك منقبت اتقیا گرفت
حجّت بُدى ، چو شمس به اسلام و مسلمین آیت بُدى و ز نور تو، عالم ضیا گرفت
كى رفت از این سراى فنا آیتى ز حق دیگر كسى نظیر شده ، تا كه جا گرفت
آمد نداى «قد ثلمت» آن زمان به گوش غمناك گشت و شور و نوا، زین ندا گرفت
مانند دهر، قلب «مقدّم» از آن زمان هر روز و شب بدید و غم و هم بلا گرفت[23]
[1] . توضیح مشروحى نیز درباره مشروطیت و علماى تبریز در كتاب مستقلى با عنوان «مشروطهمشروعه» و نقش آیتالله سید احمد خسروشاهى منتشر خواهد شد.
[2] . ملا على خیابانى تبریزى ، علماء معاصرین، ص 354.
[3] . محمد على مدرس تبریزى ، ریحانة الادب، ج 6، ص 163.
[4] . شیخ آقا بزرگ تهرانى ، الكرام البررة، ج 1، ص 422.
[5] . این داستان را شیخ آقا بزرگ تهرانى به هنگام نوشتن اجازهنامه به نام اینجانب در كتابخانه خود درنجف اشرف ، به تاریخ 1386ق به تفصیل نقل كردند. اجازهنامه روایى ایشان ، در این كتاب و رسالهاجازات حقیر آمده است .
[6] . شیخ آقا بزرگ تهرانى ، نقباء البشر، ج 5، صص 243 ـ 242.
[7] . همان، ج 1، ص 119؛ ملّا على خیابانى تبریزى ، علماء معاصرین، ص 354.
[8] . آنچه در شرح حال پدر بزرگوارم آیتالله سید مرتضى خسروشاهى آوردهام ، در واقع اولین تألیفاینجانب است كه در چهارده سالگى ، به مناسبت سالگرد رحلت آن بزرگوار نوشتهام كه در سال 1332ش در 32 صفحه جیبى، در تبریز چاپ شده است. و براى حفظ سبك نگارش خود، آن را بدونویرایش تقدیم مىدارم . این جزوه با دو بیت شعر چنین آغاز شده :«تا رشته حیات تو، دست اجل گسیختما را به لب ، ز درد فراق تو جان رسیدهم با سرشك دیده ، مگر مىتوان نشاندآن آتشى كه بر دل اسلامیان رسید؟
[9] . رادیو تبریز، پس از این قضیّه ، چند روز برنامه موسیقى خود را تعطیل كرد.
[10] . سال 1332 ش.
[11] . در تاریخ 1333 شمسى .
[12] . القاب و عناوین مربوط به 65 سال پیش است. به تاریخ نشر این مطالب ـ 1332 ش ـ توجه نمایید.
[13] . به تاریخ كتابت این مقال ـ 1332 ش ـ دقّت شود.
[14] . معرفى شده در الذریعه، ج 23، ص 213.
[15] . همان ، ج 24، ص 50.
[16] . این كتاب چندى پیش پس از حروفچینى جدید با مقدمه اینجانب، در قم منتشر شد.
[17] . علّامه شیخ آقا بزرگ تهرانى ، این كتاب را این گونه معرفى نموده است: اهداء الحقیر بمعنى حدیثالغدیر، ... (الذریعه، ج 2، ص 482). مركز بررسىهاى اسلامى حوزه علمیه قم ، این كتاب ارزشمند را تحت عنوان معنى حدیث الغدیر، بهكوشش و مقدمهاى از امام موسى الصدر، در 192 صفحه رقعى ، تجدید چاپ كرده است . این كتابپس از ویرایش و تكمیل با مقدمهاى از حقیر با عنوان كلى: «معنى حدیث الغدیر» براى بار سوم از سوىانتشارات بوستان كتاب، در قم چاپ و منتشر شد. عنوان نوشته امام صدر بر این كتاب سابقات الغدیرنام دارد.
[18] . معرفىشده در الذریعه، ج 13، ص 370.
[19] . همان، ج 10، ص 34.
[20] . همان، ج 20، ص 205.
[21] . همان ، ج 17، ص 171.
[22] اغلب كتابها و رسالههاى فوق مخطوط و در كتابخانه اینجانب ـ در قم ـ محفوظ است.
[23] . شرح زندگانى آیتالله سیّد مرتضى خسروشاهى، چاپ اول ، 1332ش ، به مناسبت دوّمین سالرحلت آیتالله خسروشاهى ، به قلم سیّد هادى خسروشاهى ، تبریز، 32 صفحه رقعى . مطالب جزوهچاپ شده در سال 1332 در اینجا پایان مىیابد.