گفتگویی با استاد سید هادی خسروشاهی
با مطالعه احوال سید جمالالدین اسد آبادی نوعی سرگشتگی درباره محل و فضای تولد و چگونگی نشو و نمای وی به محقق دست میدهد، آیا سید خود سعی داشته است محل تولد و مكان نشو و نمای خود را در هالهای از ابهام قرار دهد؟
وقتی ما به تعصبات جاهلی ـ فرقهای عصر خود در جهان اسلام مینگریم كه متأسفانه در بعضی كشورها به مرحله تكفیر،آتش زدن كتاب، كتابخانه و حتی ترور فیزیكی رسیده است، باید به خوبی درك كنیم كه چرا سید جمالالدین اسدآبادی دریك قرن و نیم پیش مجبور شده است كه در مورد محل تولد و یا چگونگی تحول و تكامل مراحل نخستین زندگی خود، به« پنهان كاری» روی آورد.
آیا براستی اگر سید جمالالدین اسدآبادی شیعی تحصیل كرده نجف، در بلاد دیگر، از جمله: مصر، تركیه، هند، افغانستان و... خود را به طور كامل معرفی میكرد، میتوانست كه 8 سال تمام در الازهر، در زاویهای تدریس كند؟ و یا در تركیه عثمانی، در كنار شیوخ و افندیهای خلیفه عثمانی، اندیشههای خود را مطرح سازد؟
در عصر ما بارزترین نمونههای جهل و نادانی عمومی و استبداد حاكمیتهای وابسته، موجب دستگیری و محاكمه اعضا و رهبری یك سازمان شیعی در مصر، ترور شخصیتهای شیعی و آتش زدن كتابخانه اقبال لاهوری در پاكستان، دستگیری رهبر و قتل عام شیعیان نیجریه و... میگردد، آیا در یك قرن و نیم پیش، این روش در مورد سید جمالالدین، و دوستان و مریدان وی، بطور شدیدتر اعمال نمیشد؟
هم اكنون بعضی از دانشمندان عرب و ترك، پس از درك این نكته كه سید یك شخصت شیعی و ایرانی بوده است، به نشر اكاذیب بر ضد وی برخاسته و به اصطلاح در ارزیابی مجدد خود!، او را فردی پیچیده! مبهم! و حتی سكولارولائیك معرفی كردهاند و جالب آن كه یك مسیحی سكولار معروف مصری، به نام دكتر « لویس عوض» در كتابی به نام « ایرانی غامض فی مصر!» به نقد و جرح اندیشه و روش سید پرداخته و او را چون ایرانی و شیعی! است، مورد زشتترین و ناجوانمردانه ترین حملات قرار داده است...
نویسنده دیگری در تركیه به نام «ممتاز ارتورگون» كتابی تحت عنوان: «جمالالدین افغانی» نوشته و در سال 1994 میلادی وزارت اوقاف! تركیه آن را در «آنكارا» چاپ كرده و همان شبهات و تهمتها را به تركی منتشر ساخته است...
یك خانم امریكائی بنام « نیكی كدی» به عنوان استاد دانشگاه، نشر انگلیسی این اكاذیب را به مثابه تحقیقی نوین به عهده گرفته و كتاب قطوری به دست چاپ سپرده است... و جناب « الی خدوری» Elie Kedourie استاد دانشگاه لندن، در كتابAfghani and Abduh ، اصولاً سید و عبده را لائیك و ملحد! معرفی میكند و دهها كتاب دیگر... پس در واقع این نوع برخوردها، درستی روش سید جمال را در یكصد و پنجاه سال پیش، نشان میدهد.
از سوی دیگر، استمرار این حملات، حتی پس از یك قرن، این حقیقت را هم روشن میسازد كه ضربههای سید بر پیكره كثیف استعمار، خیلی دردناك بوده است، كه هنوز دست از دشمنی با وی برنداشتهاند! بههرحال: بیشك خود سید درپیدایش این ابهام نقش داشته و با بررسی دقیق شرایط زمانی و مكانی، باید پذیرفت كه راهی هم جز این نداشته است.
باورها و پیامهای كلی سید چه بود؟
باورها و پیامهای سید را البته نمیتوان در یك مصاحبه كوتاه توضیح داد، ولی به طور كلی و فهرست وار میتوان گفت كه باور نخستین سید، اصالت مكتب اسلام، در قبال مكاتب دیگر بود... اما متأسفانه میدید كه در جوامع اسلامی، این مكتب، به دست «مكتب داران» دكان دار و یا « پیروان» نادان ضایع شده است... و در ارزیابی علل و عوامل این وضع ناگوار سید به این باور دوم رسید كه نفوذ استعمار خارجی و استبداد حكام داخلی، سر منشأ همه نابسامانیهای جوامع اسلامی است. باور سوم سید این بود كه نفوذ و انتشار خرافات و اندیشههای ضد مذهبی در كردار و رفتار مسلمانان و دوری آنان از علوم و جهل و ناآگاهی ریشه دار آنها باضافه تفرقه و جدائی مذهبی ـ فرقهای، از عوامل عمده و اساسی بدبختی و عقب ماندگی جوامع مسلمانان است.
این بود كه سید بازگشت به اسلام اصیل، مبارزه با استعمار خارجی، مبارزه با استبداد حكام داخلی و مجهز شدن به علوم و فنون را تنها راه رهائی مسلمانان و ملل مشرق زمین تشخیص داد و در این راه به نبرد و مبارزه پرداخت كه همگی از چگونگی آن آگاه هستیم.
آیا اصول كلی و محور باورهای سید با توجه به تغییرات متعدد و سریعی كه در برهه زندگی خود با آن مواجه بود و تفاوتهایی كه مخاطبین وی در كشورهای مختلف مانند ایران، افغانستان، مصر و تركیه داشتهاند، همچنان ثابت بوده و یا با توجه به تفاوتهای موجود در فضای فرهنگی اجتماعی و سیاسی مخاطبین در تغییر و تكامل بوده است؟
به نظر من اصول كلی و محور باورهای سید، علیرغم تفاوتهای مخاطبین وی در كشورهای گوناگون و تغییرات ظاهری دربعضی بلاد، همچنان یكسان و ثابت بود... یعنی: حاكمیت عملی و مطلق استبداد تحت عنوان خلافت، امارت و نیابت و سلطه مهلك استعمار غربی در زمینههای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، علیرغم همه ظواهر فریبندهای كه در بعضی از بلاد به چشم میخورد، یكسان بود!... و بهطور طبیعی مبارزه و برخورد با آن نیز میبایست ثابت و یكسان باشد... گرچه تاكتیكها ممكن است با توجه به شرایط زمان و مكان تغییر یابد.
البته اگر چیزی در آن دوران، در تغییر و تكامل بود، در واقع ریشه دوانیدن استعمار ـ استبداد در اعماق جوامع اسلامی بود. مثلاً در ایران استبداد قجری اجازه نفس كشیدن به كسی نمیداد. در تركیه كه به اصطلاح خلیفه عثمانی حكومت میراند ـ و در اغلب بلاد اسلامی كه تحت سیطره سلطنت عثمانی بود ـ همه جا، استبداد سیاه با همكاری ارتجاع سیاه، عملاً زمینه استمرار سلطه امپریالیسم غرب را هموار میساخت.
این بود كه علیرغم اختلاف در ظواهر، درون امور، در همه جا یكسان بود... و به همین دلیل برخوردها و مقابلههای سید هم در اغلب جاها، یكسان به نظر میرسد!
سید جمالالدین اسدآبادی در تكوین شخصیت روحی و علمی خود از چه كسانی تأثیر پذیرفته و چه كسانی را مورد تأثیر قرار داده است؟
بی تردید تكوین شخصیت معنوی ـ علمی سید از آغاز، در حوزههای علمیه ایران و عراق رخ داده است... چگونگی آن تا حدودی در كتابهائی كه درباره شرح زندگی وی نوشته شده، آمده است، اما پیشینیان دقت لازم را در مورد چگونگی این تأثیر، به عمل نیاوردهاند...
یعنی: استفاده از محضر علمای وارسته حوزههای: همدان، قزوین، تهران، شیراز و سپس نجف اشرف در تكوین شخصیت سید نقش بسیار اساسی داشته است، بویژه تلمذ در خدمت شخصیت بزرگی چون شیخ مرتضی انصاری و سپس فیلسوف وعارف معروف، آخوند ملاحسینقلی همدانی ( در جزینی شوندی) در تكامل علمی ـ معنوی سید اثری ماندگار داشته است.
سید در حوزه نجف با افراد برجستهای ـ از لحاظ علم، فلسفه و عرفان ـ چون مرحوم سید احمد تهرانی و سید سعید حبّوبی همدرس و همنشین بوده، و به قول شهید مطهری كسانی كه شرح حال سید را نوشتهاند، به علت آن كه با مكتب اخلاقی وتربیتی و سلوكی و فلسفی مرحوم آخوند همدانی آشنائی نداشتهاند و همچنین شخصیت مرحوم آقا سید احمد تهرانی كربلائی و مرحوم سید سعید حبّوبی را نمیشناختهاند، به گزارش سادهای قناعت كرده درنگ نكرده و از آن به سرعت گذشتهاند، و توجه نداشتهاند كه شاگردی سید در محضر مرحوم آخوند همدانی و معاشرتش با آن دو بزرگ دیگر، چه آثارعمیقی در روحیه سید تا آخر عمر داشته است.
شهید مطهری پس از بیان این نكته مهم، اضافه میكنند: « این بنده از وقتی كه به این نكته در زندگی سید پی بردم، شخصیت سید در نظرم بعد دیگر و اهمیت دیگری پیدا كرد».
من اسناد این دوران را در مقالهای تحت عنوان « سید در نجف» در فصل نامه « تاریخ و فرهنگ معاصر» آوردهام.
سید سخنران ماهری بوده است و در شرح احوال وی نوشتهاند، كه مستعمین را به شدت تحت تأثیر نحوه بیان پیامهای خود قرار میداده است، چه تحلیلی برای تغییر روش تبلیغی و آموزش سید برای انتشار نشریه و ابلاغ پیام از طریق رسانههای مكتوب به جای انتشار شفاهی پیام و انتشار عروة الوثقی، میتوان ارائه داد؟
استفاده از خطابه و سخنرانی برای سید یك روش استراتژیك درازمدت نبوده كه روی گردانیدن از آن موجب شگفتی شود... سخنرانی یكی از روشهای بیدار سازی تودههای ناآگاه و تذكار به افراد فهمیده و آگاه است، اما در جائی كه این وسیله را از دست سید میگیرند، او چگونه باید اهداف خود را دنبال كند؟ تدریس در حوزهها، همكاری با شخصیتهای ملی بلاد، دیدار با سیاستمداران بیگانه، مكاتبه با شخصیتهای معروف، نوشتن مقالات در جراید، نشر جزوهها و رسالهها، تأسیس حزبی به نام حزبالوطنی در مصر و یا جمعیتی به نام: جمعیة العروة الوثقی در فرانسه و بالاخره نشر مجلهای به نام «العروة الوثقی» از پاریس و سپس « ضیاءالخافقین» از لندن و... درواقع استمرار بخشیدن به مبارزه و ابلاغ پیام بود...
سید در سراسر زندگی در حال تكاپو، مسافرت جهت ابلاغ پیام وحدت اسلامی به سران كشورهای اسلامی بوده است. با توجه به شرایط موجود در فضای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن عهد، سید سعی میكرد با تأثیرگذاری بر رویسیاستمداران و سران كشورهای اسلامی به هدف خود جامه عمل بپوشاند. بنظر میرسد تأكید سید بر اهرمهای قدرت دركشورهای اسلامی برای رسیدن به وحدت اسلامی تا حدود زیادی ناكام ماند، آیا چنین نیست؟
نا كامی سید در انتخاب روش، نكتهایست كه خود وی آن را در آخرین نامه یا پیام خود كه از زندان طلائی بابعالی خلافت عثمانی خطاب به دوستان آزادیخواه خود در ایران نوشته و نخستین بار در « تاریخ بیداری ایرانیان» چاپ شده است، به طور صریح و روشن بیان میكند...
سید در آن پیام یا نامه سرگشاده خود مینویسد كه ای كاش به جای كاشتن این بذر در شوره زار حكومتها و سلطنتها، آن را در زمین زرخیز ملتها و تودهها میپاشید، تا نتیجه مطلوب به دست میآمد!
البته این ناكامی موقت، به این مفهوم نیست كه كوشش و تلاش و تكاپوی مستمر سید، به طور كامل بینتیجه و ناكام بوده است، نه! بیتردید همین تلاشها و كوششها و روشنگریها، بالاخره در میان تودهها رفت و اثر خود را در درازمدت در كسب آزادی، استقلال و رهائی این سرزمینها، بخشید و این حقیقت را همه مورخان، اعم از موافق و مخالف، نوشتهاند...
( البته من متن نامه یا پیام سید خطاب به دوستان ایرانی را در مجموعه نامهها و اسناد سیاسی ـ تاریخی سید، آوردهام كه علاقه مندان میتوانند به آن رجوع كنند.)
اجازه بفرمائید كه سئوال را به شكل دیگری مطرح كنیم: به نظر می رسد كه پیام سید جمالالدین در ایران و بعضی دیگر از بلاد مشرق زمین، در آن زمان فراگیر نشد و در واقع سید به اهدافی كه تعقیب میكرد، نرسید؟
اگر در كوتاه مدت نظر شما را بپذیریم كه سید در اهداف خود، بویژه در ایجاد وحدت اسلامی ناكام ماند، باید این گفته استاد مرحوم استاد سید محمد محیط طباطبائی را هم بپذیریم كه در درازمدت، پیروزیهای مردم در اغلب كشورها علیه استعمار و استبداد به رهبری شاگردان و یا هواداران سید، در واقع نتیجه زحمات خستگی ناپذیر و بیدارگریهای آشتی ناپذیرسید بوده است...
علاوه بر نهضت آزادیخواهی در مصر، جنبش مشروطهخواهی در ایران، حركت ضد استبدادی در تركیه، و جاهای دیگر، كه به طور مستقیم و یا غیرمستقیم تحت تأثیر اندیشههای سید به پیروزی رسید، حتی در كشورهای غیر اسلامی هم به گفته استاد محیط، كسانی كه در مكتب سیاسی ـ فلسفی سید تربیت شدند ـ از جمله در هند ـ این شعله مقدس را به اكناف سرزمینخود رسانیدند و كانونهای فروزانی در نشر نور آزادی خواهی و استقلال طلبی بشوند.
مرحوم استاد محیط در مقالهای به سال 1326 مینویسد: محمد علی، شوكت علی، محمد اقبال، جناح، از پرتو همین شعله مقدس افروخته شدند و امروزه، این گلبانگ مقدس آزادی و استقلال كه از شمال شرقی و شمال غربی و سایر اكناف هند به گوش میرسد، همه از آن دستگاهی برمیخیزد كه سرانگشت پاك سید جمال اسدآبادی رشتههای تابناك آن را در هشتاد سال پیش به نوازش درآورده است.
درباره فضاهای فرهنگی ـ سیاسی و اجتماعی، مسائل معتنابه جامعه اسلامی و اندیشه دینی عهد سید جمالالدین توضیحی بفرمایید؟
توضیح چگونگی فضاهای سیاسی ـ فرهنگی ـ اجتماعی و اندیشه دینی دوران سید، بیشك در یك مصاحبه مقدورنیست و واقعاً یك تحقیق همه جانبه علمی ـ تاریخی میخواهد، اما به طوركلی میتوان اشاره كرد كه فضای كلی در زمینههای فوق: تسلیم مطلق در برابر اندیشه غرب و یا مبارزه با اتكا به نیروی ناسیونالیسم بود!... رشد سكولاریسم و سپس مبارزات ملی گرایانه در اغلب بلاد، محصول این فضاها در آن دوران است...
...در این دوران، اندیشه دینی متأسفانه آخرین مراحل ركود و جمود هزار ساله خود را پشت سر میگذاشت!... و هنوز بیداری و آگاهی و تكامل و رشد اندیشه دینی پویا در جوامع اسلامی نهتنها شكوفا نشده بود، بلكه جوانه هم نمیزد!
اما با حركت سید، بویژه در محافل حوزوی، و ارتباط مستقیم و مستمر او با علمای بزرگ شیعه و سنی، و در همه بلاد، سرآغاز یك تحرك همه جانبه گردید... و خوب طبیعی بود كه این حركت در همان زمان و به سرعت، به نتیجه مطلوب نرسد، اما تاریخ به خوبی نشان میدهد كه هر تحول اجتماعی ـ سیاسی یا مذهبی كه در دنیای اسلام و مشرق زمین به وجود آمده،پس از حركت سید و توسط شاگردان رخ داده است.
سید سعی میكرد از سه طریق انتشار كتب، نشریات و سخنرانی موضوع ماتریالیسم و مبارزه با استعمار را جهت اتحاد عالم اسلامی وجه اهتمام خود قرار دهد، راستی چرا سید جمالالدین از میان موضوعات متنوع موجود در فضای فرهنگی و سیاسی آن زمان به مبارزه با استعمار بریتانیا اهتمام ورزید؟
مسئله ماتریالیسم یا ناتورالیسم در واقع وسیله خوبی برای دور كردن مسلمانان از خویشتن خویش بود... استعمار برایسیطره كامل بر بلاد اسلامی، نخست به تخریب اندیشه آنان میپرداخت و در آن دوران، ناتورالیسم بهترین راه برای تحقق این توطئه بود... پس طبیعی خواهد بود كه سید در راه مبارزه با امپریالیسم و در راستای احیای اندیشه دینی اصیل، ایجاد اتحاد جهان اسلام، باید نخست « وسیله» را از دست دشمن بگیرد و این وسیله به ظاهر نیرومند در آن زمان « نیچریه» یا ناتورالیسم بود... و اهتمام سید در این رابطه، بیشتر در هند به چشم میخورد كه پاتوق اصلی استعمار انگلیس بود و غرب زدگان مسلمان در آن سامان به نشر اندیشه ناتورالیسم مشغول بودند كه استمرار سلطه استعمار در همه جا، امكانپذیر گردد...
بههرحال سید رأس فتنه را در آن زمان، به حق در انگلستان و سیطره شیطانی آن بر كل مشرق زمین میدید و این بود كه در همه جا، بیشتر به مبارزه با استعمار بریتانیا اهتمام داشت!
برادر اندیشمند ما استاد محمدرضا حكیمی میگوید كه سید انگلستان را فقط یك قدرت استعماری تلقی نمیكرد، بلكه آن را دشمن صلبی مسلمانان میدانست و معتقد بود كه هدف انگلستان نابودی اسلام است... سید جمالالدین دشمن انگلیس بود، چون انگلیس را خوب میشناخت...