گفتگویی با
بعضی از تاریخ نگاران سید جمالالدین اسدآبادی را متهم به شركت و عضویت در انجمن فراماسونری قاهره كردهاند، در این باره توضیح دهید؟
اتهام شركت سید در انجمن فراماسونری قاهره، پس از نشر اسناد سید كه در خانه امینالضرب باقی مانده بود، شیوع یافت. البته میدانیم اسناد خصوصی سید را در حضرت عبدالعظیم دژخیمان ناصرالدین شاه با خود بردند و اسناد باقی مانده در خانه امینالضرب هم تقریباً پس از یك قرن! به دانشگاه اهدا شد كه بیتردید این امر، بی گزینش! نبوده است... یعنی ما همه جا پاسخ های سید را به نامههای افراد، اعم از شاه و امینالسلطان و امینالضرب و دیگران، مییابیم، اما از اصل نامههای آنها، بویژه امینالسلطان، خبری نیست؟ در صورتی كه اگر سید اسناد خود را نگهداری میكرد، بیتردید اصل نامههای دیگران را هم حفظ مینمود!، اما در این «اهداء اسناد»! چرا از آنها خبری نیست، معلوم نیست؟ بههرحال در میان این اسناد، نامهای گویا به خط سید و خطاب به انجمن اخوان ماسون! در قاهره وجود دارد كه ظاهراً سید در آن درخواست عضویت نموده است!
این نامه كه به تاریخ 1292 ه است، با خط و امضائی كه شباهتی به خط و دیگر امضاهای سید ندارد، مكتوب شده و ظاهراً در مقایسه آن با دیگر نامهها نیازی به « خط شناس» ویژه نباشد كه جعلی بودن آن را تأیید كند! بویژه امضای آن كه به هیچ یك از امضاهای موجود سید شباهت ندارد...
خوب این نامه هست، ولی كسی نمیپرسد كه پس چرا این درخواست نامه، در بین اسناد لُژ قاهره نیست؟ و در جیب سید به یادگار مانده است؟ از سوی دیگر گفتیم كه تاریخ آن 1292 ه یعنی 1875 م است، اما پاسخی كه گویا از لژ داده شده، تاریخ 1878 م را دارد، یعنی درست چهار سال بعد!... آن هم نه درباره پذیرفتن عضویت سید!، بلكه درباره انتخاب وی به ریاست لژ!
باوركردنی نیست كه سید نامههای پیشین لژ! را در قبول عضویت خود نگهداری نكند و یا لژ كه دارای شرایط ویژهای برای پذیرفتن اعضا است ـ تا چه برسد به رئیس! ـ ناگهان ریاست سید را اعلام بدارد!... اما متأسفانه اغلب تاریخنگاران معاصر، چون هدف دیگری دارند، در این مسائل دقت نمیكنند.
نكته جالب دیگر آن كه نامه « نقون سكروج» از لژ ستاره شرق، به عربی است! اما دیگر دعوت نامهها برای شركت در مجالس ترحیم یا انتخاب افراد، همه به زبان فرانسوی یا انگلیسی؟!
از سوی دیگر میبینیم كه شایعه فراماسون بودن سید، بیشتر از سوی كسانی پخش و منتشر شده كه خود عضو رسمی و علنی فراماسونری در ایران و مصر یا اروپا بودهاند كه در ایران از آن جملهاند: تقیزاده، اسماعیل رائین، میمندینژاد، ولیالله یوسفیه ( رئیس سازمان جوانان حزب رستاخیر) و...
نكته مهم دیگر این كه در همه دنیا، اعضا فراماسونری، صاحب قدرت و مكنت شده و به پست و مقام وزارت یا ریاست الوزرا رسیدهاند، اما این تنها سید است كه نه پشتیبانی دارد و نه پست و مقامی و نه از اموال دنیا بهره مند!... و همیشه و در همه جا، آواره، تبعیدی، زجردیده و در معرض انواع تهمتها و ناسزاها!...
نكته آخر این كه اصولاً فراماسونری یك قرن یا دو قرن پیش، اهداف انسانی خاصی را در برنامه خود مطرح میكرد! شعار اصلی آنها: آزادی، برادری، برابری بود و این شعار، خوب هر فرد آمادهای را به سوی خود جلب و جذب میكند و اگر سید، روزی در راستای اهداف خود در آن مجمع شركت كرده، این هیچ عیب و ایرادی نمیتواند داشته باشد...
اشكال فقط در صورتی وارد خواهد بود كه كسی پس از آشنائی با اهداف ضد انسانی و غیراخلاقی سازمان و یا حزب و جمعیتی، به همكاری خود با آن ادامه دهد كه بی تردید در مورد سید چنین نیست.
البته این را هم بگویم كه بعضیها میگویند كه سید خود مؤسس « محفل مصر» بود، اما میدانیم كه محفل مصر دشمن سرسخت سید بود و « توفیق پاشا» پسر اسماعیل پاشای خدیو وقتی به جای پدر نشست، نخستین حكمی را كه امضا كرد حكم تبعید سید از مصر، به اتهام تحریك جوانان و آزادی طلبی مخرب! بود... و سید را شبانه از قهوه خانهای كه پاتوق او و یارانش بود، گرفتند و به بندر اسماعیلیه فرستادند تا با اولین كشتی كه عازم بوشهر بود، او را از مصر دور سازند!
نكتهای هم الان به یادم آمد و آن این كه سید كتابی هم بر ضد فراماسونری نوشته و به شیخ « محمد عبده» میسپارد و محمدعبده در نامهای كه به تاریخ 5 جمادیالاول 1300 هجری آن را پس از پایان دوران بازداشت و زندانی شدن نوشته، در آن ضمن درخواست عكس جدید سید، اطلاع میدهد كه « كتاب ماسون به خط مولای المعظم را مأموران پلیس در تفتیش منزل با خود بردهاند»: «...هذا الخادم كان عنده نسختان من الفتوغرافیه الاولی، احداهما اخذها اعوان الضبطیة من بیتی عندما أودعت السجن كما اخذوا كتاب الماسون به خط مولایی المعظم...» ...این سند در كتاب اسناد منتشر نشده، چاپ دانشگاه تهران آمده است و به خط خود شیخ محمد عبده است... خوب در آن زمان كتاب درباره فراماسونری خیلی زیاد بود و در بین كتابهای سید كه در كتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری میشود، نمونههائی از آنها، هم اكنون نیز موجود است و نیازی نبود كه سید با خط خود كتابی در این باره استنساخ كند! بویژه كه نوعاً مطالب او را هم شیخ محمد عبده و دیگران تقریر و مكتوب میكردند، پس آنچه كه سید با خط خود نوشته و به شیخ سپرده است، بیتردید كتاب جالب و پرارزشی درباره فراماسونری بوده كه متأسفانه دژخیمان پلیس خدیوی مصر آن را به غارت میبرند و اكنون معلوم نیست كه در « دار الوثائق» مصر نگهداری میشود یا نه؟!
طریقه آشنایی سید جمالالدین با ناصرالدین شاه، اهدافی كه وی از نزدیكی با رأس هر قدرت در ایران جستجو میكرد با تبعید وی به وسیله شاه از حضرت عبدالعظیم و حذف فیزیكی شاه ( كه تحت تأثیر افكار سید و به دست میرزا رضای كرمانی انجام شد) نشانگر خط همكاری و جذب، دوری گزینی و دشمنی، تأیید مشی مسلحانه از جانب سید درارتباط با بالاترین منبع قدرت در ایران است آشنائی اعتمادالسلطنه با اندیشههای سید، از راه مطالعه مقالات وی، باعث شد كه از ناصرالدین شاه بخواهد كه برای استفاده از افكار وی، سید را به تهران دعوت كند... اما سید پس از مدتی توقف در شیراز و اصفهان به تهران رسید و با شاه ملاقات نمود... او در ملاقات خود از شاه خواست كه دو گوش شنوا داشته باشد! و طبعاً دیكتاتورها هم كه عادت به این امور ندارند! از این درخواست و سپس نصایح و پیشنهادهای آزادی طلبانه سید خوشش نیامد و از امینالضرب خواست كه به نحوی میهمان خود را رهسپار اروپا بنماید!...
سید در نامهای خطاب به شاه مینویسد: « چون به قصد رفتن به نجد به بندر بوشهر وارد شدم، اعتمادالسلطنه بر حسب اراده سامیه اعلی حضرت شهریاری به دارالخلافهام دعوت نمود، امتثال نموده حاضر شدم... و اكنون میخواهم به فرنگستان و اجازه...» و شاه در جواب سید مینویسد: جناب آقای سید جمالالدین مقصود ما از ملاقات شما حاصل شد و از آن خوشوقت شدیم حالا هم اگر میل به فرنگستان رفتن دارید، بسیار خوب است!...»
اما امینالسلطان از سید خواست كه در سر راه خود به اروپا، نخست برای مذاكراتی در راستای بهبود روابط سیاسی ایران با روسیه، به آن دیار برود... و سید نیز چنین كرد و پس از موفقیت به اطریش رفت و در آنجا باز با شاه كه از سفر اروپا برمیگشت، ملاقات نمود و نتیجه مذاكرات خود را بازگو كرد و گویا شاه تحت تأثیر قرار گرفت و سید دوباره برای ادامه مذاكرات روانه روسیه شد... و پس از مدتها، به تصور این كه در مراجعت به تهران، مورد توجه بیشتر قرار خواهد گرفت و او به اهداف آزادی خواهانه خود نزدیكتر خواهد شد، به تهران برگشت اما امینالسلطان با الهام از « سردروموندولوف» سفیرانگلستان در تهران، به توطئه چینی برخاست و سرانجام سید مجبور شد در حضرت عبدالعظیم اقامت گزیند و این بار از بدخواهی رجال ایران و سستی و زبونی شاه سخن بگوید كه نتیجه آن را میدانیم:
حمله دژخیمان به حضرت عبدالعظیم، شكستن حرمت آن مكان مقدس، دستگیری و تبعید ناجوانمردانه سید، آن هم با آن وضع اسفبار كه خود سید در نامهای به حاج امینالضرب، آن را شرح داده و من متن نامه سید را در مجموعه نامههای تاریخی ـ سیاسی سید آوردهام.
به هرحال هدف سید از نزدیك شدن به دربار ناصرالدین شاه، اجرای اصلاحات در كشور به دست سردمداران رژیم بود، و این هرگز به مفهوم مشروعیت بخشیدن به رژیم شاه قجر نیست، چون، سید میخواست حق را اجرا كند، و دیدار با كسی در راستای زمینه سازی برای اهداف، به معنی مشروع بودن كسی نیست و از همین جا وقتی سید از نزدیك با روشهای ضدانسانی درباری ها آشنا شد، از این رژیم دور شد و به افشای آن پرداخت و سرانجام هم یكی از هواداران سید كه خود ظلم وستم و شكنجه و زندان رژیم قجری را چشیده بود، ناصرالدینشاه را كه ریشه اصلی فساد بود در حضرت عبدالعظیم ـ كه سید را به وضع فجیعی در آن دستگیر كرده بودند ـ ترور كرد كه داستانش را همه میدانیم!
برخی معتقدند طرح و تبلیغ شخصیت فكری ـ فرهنگی و تاریخی سید جمالالدین با توجه به تأثیرپذیری وی از بعضی جریانهای فرهنگی غربی مانند اعتماد به قانون، آشنایی به زبان فرانسه آشنایی با دیدگاه فلاسفه و اندیشمندان غربی، از وی چهرهای روشنفكرانه در جریان روحانیت ساخته و عمده كردن وی از جانب تاریخ نگاران معطوف به دو هدف زیر است:
1 ـ كم بها دادن به شخصیتهای روحانی هم عهد و همزمان سید كه بیشتر متمایل به حفظ كیان اسلامی، عدم تغییرات سریع و موافق شرایط تثبیت بودند.
2 ـ عمده كردن سید و حتی طرح نامههایی وی كه به میرزای شیرازی میگوید و ما ادرایك مالبانك، به نوعی خواب آلوده نشان دادن مرجعیت شیعه و القای برتری روحانیت از سنخ سید، نسبت به پیروان مرجعیت میرزای بزرگ و شخص وی میباشد، درباره این دو دیدگاه چه نظری دارید؟
سئوال به این شكلی كه مطرح میشود به نظر من كامل نیست! جریانهای فرهنگ غربی هرگز تأثیر منفی در سید نداشت و اصولاً آشنائی با اندیشههای فلاسفه غربی، زبانهای خارجی و این قبیل امور، نه تنها عیب نیست كه اگر به « غرب زدگی» منتهی نشود، خود یك امتیاز و فضیلتی هم هست.
شهید مطهری میگوید: « آشنائی سید با فرهنگ اسلامی و تأثیر شدید و عمیق او از این فرهنگ سبب شد پس از آشنائی با فرهنگ جدید اروپائی، خود باخته نشود و جذب آن فرهنگ نگردد.» مرحوم مطهری سپس « آشنائی او با زبانهای متعدد بیگانه » و دیدارهای او با شخصیتهای علمی ـ سیاسی جهان آن روز را امتیاز مهم سید میداند كه به او « دید وسیعی بخشیده بود»!
پس دید وسیع داشتن، آشنائی با فرهنگ، زبان و علوم فلسفه غربی را لازم دارد و این خود امتیازی است اكتسابی كه اغلب روحانیون هم عهد و زمان سید، آن را نداشتهاند... و بیتردید در مسئله تمایل به حفظ كیان اسلامِ سید همگام علمای آن دوران بود، و به همین دلیل هم خواستار تغییرات اساسی در جوامع اسلامی مطابق شرایط زمان بود... زیرا كه ما اگر در مقابل دشمن با سلاح خود او مجهز نشویم، شكست میخوریم و این دقیقاً مسئلهایست كه متأسفانه بسیاری از روحانیون در گذشته به آن توجه نداشتند و فقط با مبارزه منفی ـ مثلاً تحریم هر چیز جدید، حتی مدرسه! ـ به میدان میآمدند كه ما حداقل در عصر خود میبینیم دارندگان این نوع اندیشهها، تا چه حدی در اشتباه بودهاند؟...
از سوی دیگر باید دید كه چه كسانی « سید را عمده» كردهاند؟ اگر حقایقنگاران تاریخ میخواهند نقش سید را آن طور كه هست نشان دهند، این به مفهوم « عمده كردن سید» در قبال روحانیت مترقی و روشن و آگاه، آن دوران و یا پس از آن نیست، بلكه روشن كردن زوایای تاریك تاریخ یكی دو قرن اخیر است كه متأسفانه، جنبههای منفی را در آن، بسیار زیاد میبینیم!...
نامههای سید به علما و مراجع بزرگ، از جمله میرزای شیرازی و جمله معروف « ما ادراك مالبانك»! باز به مفهوم خواب آلودنشان دادن مرجعیت شیعه نیست، بلكه استفاده از نوعی استعارهای است كه مقتبس از تعبیرات قرآنی است و در لسان علما هم این قبیل استعارات! بسیار به كار میرود، و خوب اگر افشاگریهای سید در آن زمان نبود، شاید روحانیت و حتی مرجعیت از عمق خطر آگاه نمیشد...
ما در عصر خود یك شاهد روشن داریم كه حقیقت جریان دوران سید جمالالدین را هم میتواند نشان دهد.
آیا مراجع عصر ما با خطر رژیم شاه و بعد مسئله كاپیتولاسیون همان قدر آگاه بودند كه امام خمینی آگاه بود؟ اگر احساس خطر امام و سپس اخطارها، سخنرانیها و اعلامیههای ایشان نبود، معلوم نبود كه سرنوشت میهن ما و دیگر بلاد اسلامی، امروزه چگونه بود؟... پس این هشدارهای امام بود كه دیگران را آگاه و وادار به قیام ساخت... با این تفاوت كه خود سید جنبه مرجعیت نداشت و لذا تأثیر او در بین تودهها، در حد تأثیر و نقش یك مرجع نبود.
اتفاقاً امام خمینی قدس سره، در یك مصاحبهای در پاریس، به این نكته در مورد سید اشاره كرده و گفتهاند كه سید در واقع به علت در اختیار نداشتن پایگاه مرجعیت، تودههای مردم را نتوانست جذب كند و راز ناكامی كوتاه مدت وی هم در همین نكته نهفته است.
بنظر میرسد پیام سید جمالالدین در ایران، در آن زمان چنانكه باید و شاید فراگیر نشد، نحوه ورود وی به ایران و همنشینی سید با یكی از عمده ترین تجار آن زمان ـ حاج امینالضرب ـ و رفت و آمدهای وی با درباریان و شاه از یك دیدگاه میتوانست دارای عواقب و اثرات منفی برای شخصیت سید جمالالدین، پیام وی و اهدافی باشد كه وی در سخنرانی های خود از آن دفاع میكرد اینها تا چه میزان میتواند نحوه منفی ارتباطات سید با دولتمردان و پایین بودن درجه تأثیرپذیری پیام سید بر مخاطبین وی كه عمدتاً از عموم مردم تنگدست و به ستوه آمده را تشكیل میدادند قابل تحلیل باشد؟
ورود سید به ایران، به دعوت اعتمادالسلطنه بود... سكونت او در خانه امینالضرب علی رغم درخواست كتبی او بود ـ ما در مجموعه نامههای سید متن آن را آوردهایم ـ سید در آن نامه خواستار « كرایه» یك منزل در تهران بوده... ولی او را به خانه امینالضرب میبرند كه نتواند با علما و توده مردم بیشتر تماس بگیرد... البته تماس وی با رجال آن دوران، تماس وی با علما و مردم عادی را میتوانست كمرنگ سازد، اما میبینیم كه سید یكی دو بار بیشتر با شاه و رجال رسمی ملاقات نكرد، زیرا كهآنها « گوش شنوائی» كه سید میخواست، نداشتند!
این بود كه سید تماس خود را با علما و تجار و مردم دیگر بیشتر كرد و از همین جا بود كه شاه احساس خطر نمود و ازامین الضرب خواست كه سید را روانه اروپا سازد!.
البته نباید فراموش كرد كه رشد و آگاهی توده مردم در آن دوران به آن مرحله از تكامل نرسیده بود كه با حضور سید در ایران، یك قیام فراگیر آغاز شود و به انقلاب ضد قجری منجر گردد! همان طور كه میبینیم وقتی در سفر بعدی سید را از حضرت عبدالعظیم با آن وضع شرمآور دستگیر و تبعید میكنند، واكنش توده مردم و حتی علمای عظام! اگر هیچ نبوده، حداقل در شأن سید نبوده است...
شاید بتوانیم از دوران خودمان برای تقریب ذهن باز نمونهای ذكر كنیم كه خود شاهد عینی آن بودیم: در مسئله 15 خرداد،پس از سخنرانی امام خمینی علیه رژیم و شخص شاه، و دستگیری ایشان، قیامی آغاز شد اما چون رشد و آگاهی تودههای مردم به مرحله كمال نرسیده بود، رژیم توانست با توسل به اسلحه، آن را سركوب سازد... اما پس از گذشت كمتر از 20 سال، دیدیم كه رشد سیاسی مردم در مرحلهای بود كه سركوب مستمر و درازمدت رژیم و قتلعام مردم هم نتوانست كارساز باشد و سرانجام، كار خود رژیم با این خشونتها، ساخته شد!
بههرحال: تلگراف یا نامه نوشتن امام خمینی به شاه یا حتی ملاقات با شاه كه به گفته مرحوم حاج احمد آقا در مصاحبه با مجله «حضور» یكی دوبار در زمانهای پیشین رخ داده بود، به مفهوم مشروع دانستن رژیم نبود، بلكه به خاطر شناخت طرف ویا اتمام حجت بود... دیدار سید جمالالدین از شاه و رجال سیاسی آن زمان هم بی تردید برای ایجاد زمینههای آزادی و قانون خواهی در كشور بود كه دیدیم با احساس خطر رژیم، با واكنش منفی روبرو و در واقع سركوب گردید... تا بعدها آثار آن، در پیدایش مشروطیت ظاهر گردید...
گفته شده سندهایی كه با زندگی سید جمالالدین مربوط است هنوز فراهم نشده چرا كه برخی از آنها در تركیه است و برخی در روسیه و قسمتی هم در انگلستان. آیا بدون دسترسی به این اسناد میشود سید را آنطور كه هست شناخت و معرفی كرد؟
متأسفانه هنوز همه اسناد مربوط به فعالیتهای سید در كشورهای اسلامی و یا در بلاد مشرق زمین به دست نیامده است، ولی كوشش هائی در این زمینه به عمل آمده و هماكنون بیشتر اسناد سید در كشورهای : ایران، تركیه و انگلستان و فرانسه بهدست آمده و مورد استفاده و استناد میتواند باشد.
اغلب اسناد شخصی سید در ایران، هم اكنون در كتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری میشود. اسناد وزارت خارجه ایران را، اینجانب جمعآوری كردهام، با یادآوری این نكته كه متأسفانه اصل پوشه سید در مركز اسناد محرمانه، خالی است! و بعضی از پژوهشگران! عصر پهلوی، آنها را به سرقت برده و ضمن استفاده گزینشی بقیه را متأسفانه از دسترس خارج نمودهاند!
اسناد سید در وزارت خارجه انگلیس را هم اینجانب به طور كامل كپی برداری كردهام كه با ترجمه گزیدهای از آنها، انشاالله به زودی در 400 صفحه منتشر خواهد شد. اسناد تركیه را هم باز اینجانب جمع آوری كردهام، با یادآوری این نكته كه در تركیه نیز، همه اسناد در اختیار نیست و متأسفانه مسئولین اسناد در آن دیار، به علت عدم آشنائی با حروف و الفبای عربی، از بازشناسی و جمعآوری علمی اسناد عاجز ماندهاند و لذا، اغلب اسناد دوران عثمانی پراكنده است...
اسناد سید در پاریس هم توسط دكتر هما ناطق جمع آوری و به زبان فرانسه، در متن كتاب ایشان چاپ شده است. ولی اسناد سید در مصر، روسیه و افغانستان، مطلقاً در دسترس نیست.
در هرحال این عدم دسترسی به همه اسناد، نمیتواند مانع از بررسی و تحلیل زندگی و فعالیتهای سید بشود و باید در حفظ آن كوشید و در شناخت سید اقدام نمود.
آیا امكان دستیابی به این اسناد هست؟
فعلاً امكان دسترسی به همه اسناد سید در همه بلاد نیست ولی اگر همتی در كار باشد و دوستان علاقهمند پیگیری كنند،میتوان با سفر به این كشورها اسناد را بدست آورد، بویژه كه در همه كشورها به مرور زمان، اسناد را در اختیار محققین قرار میدهند...
سئوال میشود كه چرا سید به دنبال حكام طاغوتی بوده است و یا چرا سید دفع فساد را از كسانی میخواست كه خود پدید آورنده فساد بودهاند؟
سید نخست به دنبال اصلاح حكام و كسانی بود كه در رأس امور قرار داشتند. البته به موازات آن با علماء و تودههای مردم نیز تماس داشت... و چنانكه از نامههای باقیمانده از سید میخوانیم، او از حكام و سلاطین میخواست به آزادی و قانون گردن نهند، فكر میكرد كه به علت عدم آمادگی ذهنی تودهها، از این راه زودتر به نتیجه مطلوب برسد.
ولی در آخرین پیام سید كه از زندان مینویسد، میخوانیم خود سید از زحماتی كه در این راه كشیده ناراضی است و به این باور رسیده بوده كه میبایست به جای حكام، بیشتر با تودههای مردم تماس برقرار میكرد و به بیدار سازی آنها میپرداخت... این پیام یا نامه را اینجانب در مجموعه نامهها و اسناد تاریخی سید نقل كردهام.
بهترین و مهمترین كتابی كه تا به حال درباره سید نوشته شده كدام است؟
« بهترین كتاب» درباره سید اگر بگویم نیست، حرف اغراق آمیزی نگفتهام! اما به طور نسبی اگر بخواهیم اظهار نظر كنیم، نخست كتاب استاد سید محمد محیط طباطبائی تحت عنوان: « سید جمالالدین اسدآبادی و بیداری مشرق زمین» و سپس كتاب جناب آقای صدر واثقی در شرح زندگی سید و همچنین كتاب مرحوم میرزا لطفالله جمالی ـ خواهرزاده سید ـ درباره تاریخ حیات او است. در زبان عربی هم آثار استاد محمد عماره، بویژه دو جلد «الاعمال الكامله للسید جمالالدین الافغانی» او است كه در قاهره چاپ شده است.
و اخیراً نیز مجله «حوزه» دو جلد ویژهنامه منتشر ساخته بود كه به نظر من زحمت زیادی در « گردآوری» مطالب آن كشیده بودند و مفید بود و ای كاش به شكل كتاب مستقلی هم منتشر میگردید!
پانزده جلد كتابی كه درباره سید در شرف چاپ است در چه موضوعاتی است، لطفاً توضیح دهید؟
پانزده جلد كتابی كه من اشاره كردهام در واقع ده جلد آن، مجموعه آثار و مقالات و رسالهها و نامههای تاریخی خود سید به زبان عربی یا فارسی است كه بعضی از آنها اصولاً تاكنون ناشناخته بوده و چاپ نشدهاند. و بعضی هم تجدید چاپ آثاری است كه در بلاد دیگر منتشر شده و باز در ایران چاپ نشدهاند. پنج جلد دیگر درباره سید جمالالدین است كه مثلاً مجموعه یكصد مقاله درباره سید، كتابشناسی توصیفی سید و معرفی یك هزار كتاب و مقاله درباره سید، مجموعه اسناد وزارت خارجه انگلیس، مجموعه پنجاه مقاله به عربی درباره سید (كه با مقالات فارسی فرق دارد) و سه كتاب: لطفالله جمالی، صفاتالله جمالی و سید حسن تقی زاده درباره سید است...
اما متأسفانه باید بگویم كه بوروكراسی حاكم بر نهادهای فرهنگی ما اجازه نداد كه همه كتابها چاپ و به هنگام برگزاری كنگره، منتشر گردد!
به امید آنكه خود، كمافیالسابق به وظیفه خود بهطور مستقل عمل كنیم و به نشر این آثار كه همه آنها حروفچینی شده و آماده است، بپردازیم... البته این امر، در این صورت كمی با تأخیر انجام خواهد گرفت.
رمضان المبارك 1375 ـ تهران