به قلم: دکتر شروین
در طی چند قرن ایران میدان رقابت و مال المصالحه قهر و سازش دو امپراطوری روسیه و بریتانیا بوده است و هر یک در استثمار و استعمار ایران در رقابت و مسابقت میکوشیدند، عهدنامهی ترکمنچای، قرارداد گلستان (تصرف قسمت وسیعی از خاک ایران)، امتیاز بانک استقراضی از طرف روسیه، انعقاد قرارداد دادرسی، امتیاز بانک شاهنشاهی و نشر اسکناس، خطوط مخابراتی، گمرکات، کاپیتولاسیون، سهم و بهرهبرداری دولت بریتانیا از جمله تجاوزات آن دو دولت وقت به شمار میرود که علاوه بر خسارت مالی و تجزیهی ایران وسیلهی نفوذ در کلیه امور و دخالت در مسائل داخلی، عزل و نصب دولتمردان و حاصل آن متزلزل ساختن استقلال ایران بوده است.
در دوران سلسلهی قاجار و پس از شکست ایران و از دست دادن هفت شهر حاصل خیز و در برابر آن تضمین حکومت تزاری به حفظ و محافظت سلطنت آن سلسله، نفوذ روسها در ایران شد و سرعت گرفت و سلاطین قاجار رابطهی حسنه با آن حکومت جابر داشتهاند؛ چنان که در مصاحبه احمد شاه با رحیم زاده صفوی در پاریس اشاره به آن حسن رابطه میکند که تا کودتای 1299 ادامه داشته است. با بروز جنگ جهانی دوم و پیشرفت برقآسای قوای آلمان و تصرف کشورهای اروپا و افریقا و رسیدن تا استالینگراد، دو رقیب دیرین ترک نفاق نموده و به اتفاق گراییدند و زمامداران انگلیس که برای حفظ منافع خود مجال نزدیک شدن شوروی را به آبهای گرم خلیج فارس نمیدادند، چون خطر نابودی خود را از جانب آلمان احساس مینمودند، راه سازش را با رقیب پیش گرفتند و با پشتیبانی آمریکا متفقاً ایران را در شمال و جنوب، شرق و غرب اشغال نمودند.
دول غرب که نفوذ کمونیسم را آفت و یک بیماری عالمگیر میپنداشتند، ورود شوروی را به خاک ایران به مصلحت خود دانسته و حتی به تقویت قوای شوروی با ارسال تجهیزات نظامی (مونیسیون) از راه ایران پرداخته و دیگر خطر نفوذ کمونیسم را در خاورمیانه موقتاً به دیدهی اغماض انگاشتند.
با ورود قوای متفقین (انگلیس و آمریکا و شوروی) در ایران و تبعید رضاشاه، آشوب و هرج و مرج کشور را فرا گرفت. خاک وطن ما زیر چکمههای سربازان متجاوزین به لرزه در آمده و عرصه ایران بیشتر از دیگران جولانگاه سربازان شوروی گردید و این وضع ناپسند را عوامل چندی شدت میبخشیدند که حاصل آن تضعیف حکومت و تسلیم مسئولان کشور به تمایلات بیگانگان میبود.
همآهنگی گروههای متضاد و مخالف یکدیگرعلیه سیستم گذشته و در رأس آن رضاشاه و تبلیغات طبقات متعدد از قبیل روحانیون رنجیده خاطر، فئودالها و ملاکین، بازماندگان معدومین، سران ایلات و عشایر، به خصوص مزدوران از بند آزاد شده، مؤسسین حزب توده، همه و همه نفوذ کمونیسم را توسعه میداد؛ در حالی که حکومت مرکزی ناتوان و خطوط کار و برنامه آن با توافق سه دولت متجاوز ترسیم میگردید، ارتش متلاشی، فرماندهان نظامی یا متواری و یا به ناچار خاموش و بیحرکت، رجال کشور به اجبار مسئولیتی را با رعایت سیاست اشغالگران انجام میدادند، اختلاف عقیده در طبقات، نفوذ بیگانگان را در کلیه شئون ایران روزافزون میساخت و به خصوص تبلیغات و وعده و وعیدهای کمونیستها، جوانان پاکدل و آرزومند و روستاییان ساده دل را فریفته و اغفال کرده بود. ایران چون کشتی بیناخدا دستخوش طوفان حادثه، کشتینیشنان سر در گریبان، امّا در برابر فعالیت حزب توده احزابی مانند ارادهی ملّی و عدالت از یک طرف و احساسات آلماندوستی که از دوران سلطنت رضاشاه به علت خدمات صادقانه مهندسین آلمانی در کارخانجات اسلحهسازی، راهآهن و راه و ساختمانهای دولتی که هنوز استحکام خود را از دست ندادهاند و به علاوه با پیوندهای خانوادگی با جوانان ایرانی که در کشور آلمان آموزش دیده بودند از طرف دیگر، عرصه را بر بیگانگان و به خصوص عوامل و مزدوران شوروی تنگ میساختند، ولی موضوعی که متفقین (انگلیس و آمریکا و به خصوص روس) را بیشتر نگران میساخت وجود و حضور آیتالله کاشانی بود که پیشگام مبارزه علیه بیگانگان و استعمارگران قرار داشت، و به همین جهت به توقیف و بازداشت ایشان و عدهای از فرماندهان ارتش و مقامات کشوری اقدام نمودند.
من از نزدیک شاهد بودم که آن بزرگ مرد مجاهد اسلام چگونه شخصیت روحانی و ایرانی خود را در برابر نمایندگان نظامی متفقین نمودار میساخت، و گرچه دوران بازداشت برای دیگر دستگیرشدگان رنجآور بود ولی رفتار جابرانه متصدیان بازداشتگاه با آیتالله کاشانی سخت تر و نگرانکنندهتر بود؛ در تمام مدت بازداشت به طور مجرد در شرایط نامطلوبی میگذرانید، به نان خشک قناعت مینمود و هیچگاه به آنچه مورد استفاده بازداشتشدگان دیگر بود، رغبت نمیکرد و رفتار و گفتارش بیشتر مسئولان بازداشتگاه را به حیرت وامیداشت و اگر توجه مردم ایران و احساسات پرشور آنان نسبت به جریان بازداشت آن پیشوای مبارزان نبود، شاید به اقدامات شدیدتری میپرداختند.
باری، رستاخیزی که آیتالله کاشانی علیه تبلیغات بیگانگان و به خصوص انگلیسیها و کمونیستها بر پا نمود موجب بیاثر گردیدن آن تبلیغات و نجات ایران و ایرانیان از شرّ انگلیس و آفت کمونیسم شد. میتوان گفت که این نهضت خودجوش و فارغ از دخالت بیگانه از دیگر جنبشهای ملّی سرفرازتر بوده است، چه آنکه اگر مبارزه ملّیون علیه مستبدان داخلی در نهضت مشروطه اعمال گردید، این جانفشانی آیتالله کاشانی و همفکران و پیروانش مبارزه علیه سه دولت مقتدر بوده که بدون تردید اگر انجام نمیشد، ایران و ایرانی در کام کافران کورباطن فرو میرفت که متأسفانه این فصل از تاریخ مبارزات ملّی ناگفته و ناشکفته و به دست فراموشی سپرده گردید. امّا این مبارزه آیتالله کاشانی و جانفشانی او خمیرمایهای برای مبارزات بعدی مردم ایران باشید تلقی و شعار «الفضل للمتقدّم» به نام آن زعیم دینی و ایران دوست ثبت تاریخ مبارزات گردد.
تهران 72/3/25 ـ دکتر شروین