( 0. امتیاز از 0 )

علت رفتنم به لبنان و تحصیل در آنجا، دعوت عمویم امام موسى صدر بود. هنگامى كه تحصیلات ابتدایى خود را تمام كردم، مرحوم پدرم حضرت آیت الله حاج سیدرضا صدر (قدس سره) با رفتن من به دبیرستان موافقت نكرد، زیرا بیم داشت كه این امر موجب بدآموزى و بى دینى شود...

مصاحبه با: دكتر سیدكاظم صدر

پرسش: شما چه سالهایى را در لبنان بودید و چه شد كه آنجا را براى تحصیل انتخاب نمودى؟ آیا امام موسى صدر در این زمینه و كلاً در برنامه ریزیهاى شما براى آینده نقشى داشتند؟
پاسخ:
 من از سال 1343 تا 1351 هـ . ش (مطابق با 72ـ1964 میلادى) در لبنان بودم و تحصیلات دانشگاهى لیسانس و فوق لیسانس خود را در این مدت تكمیل كردم. در سال 51 براى گذراندن دوره دكترا به امریكا رفتم و پس از تكمیل آن در سال 1355 در بازگشت به ایران باز به لبنان رفتم و مدتى را با امام موسى صدر گذراندم. طبعاً درطى اقامت در امریكا نیز با ایشان در تماس بودم.

علت رفتنم به لبنان و تحصیل در آنجا، دعوت عمویم امام موسى صدر بود. هنگامى كه تحصیلات ابتدایى خود را تمام كردم، مرحوم پدرم حضرت آیت الله حاج سیدرضا صدر (قدس سره) با رفتن من به دبیرستان موافقت نكرد، زیرا بیم داشت كه این امر موجب بدآموزى و بى دینى شود! درواقع او بشدت میل داشت كه من طلبه شوم. این خواهش تنها به این جهت نبود كه خانواده ما كه با سى و دو پشت (بدون احتساب پدرم) به امام هفتم حضرت موسى بن جعفر(ع) مى رسد و اغلب آنان از علماى سرشناس عصر خود در جبل عامل (لبنان)، عراق و ایران بوده اند و به قولى هیچ خانواده اى به اندازه بیت صدر مرجع تقلید به دنیاى اسلام تقدیم نكرده است، بلكه خواسته او از این بابت بود كه این رشته اصیل ترین راه خدمت به دین و اسلام است. پدرم این دیدگاه را تا آخر عمر داشت. برادر كوچكم سیدمهدى نیز پس از تحصیلات دانشگاهیش در رشته اقتصاد، به علت علاقه و استعدادش به فلسفه، نزد پدرم شروع به تحصیل كرد و سپس به علت بسته شدن دانشگاهها پس از انقلاب، تحصیلاتش را به كلام و بالاخره به اصول و فقه نیز گسترش داد و الآن چندسالى است كه مشغول تحصیل در این رشته است. طبعاً، پدرم پیوسته او را حمایت و تشویق مى كرد، ولى هیچ گاه از او نخواست كه معمم شود. به عبارت دیگر، تحصیل و آموزش معارف اسلامى براى او اصالت داشت و نه لباس.
در زمان دانش آموزى من (دهه 1340) پدرم به تحصیلات دبیرستانى بدبین شده بود و علت آن مشاهده بسیارى از مدرسه روها یا دیپلمه ها بود كه نماز و سایر آداب مذهبى را ترك كرده بودند. به قول خودش نمى خواست كه با دست او من به راهى بروم كه دین خود را از دست بدهم و سر از جهنم دربیاورم.

علت اینكه نرفتن به دبیرستان را با تفصیل بازگو مى كنم، این است كه مى خواهم از تفكر حاكم در دهه چهل و پس از وفات حضرت آیت الله العظمى بروجردى در قم و شروع اصلاحات ارضى و سایر كارهاى شاه و بالاخره موجبات عزیمت امام موسى صدر به لبنان اطلاعاتى داده باشیم. مرحوم پدرم (رضوان الله علیه) به هیچوجه یك روحانى سنّتى نبود. كتابها و آثار او، درسهاى اخلاقى او در شبهاى پنجشنبه در قم و ارتباطات او مبیّن این مسئله هستند. تحصیلات دبیرستانى و دانشگاهى را نیز پیوسته مفید و محترم مى شمارد. خود وى آموزش زبان انگلیسى را شروع كرده بود و تا جایى ادامه داد كه به انگلیسى مطلب مى نوشت (البته به علت اشتغالات بعدى این كار را ادامه نداد). او علاوه بر رشته اصلیش یعنى فقه و اصول، اهل شعر و ادبیات و استاد فلسفه و معقول نیز بود و در تمام دورانى كه فلسفه در حوزه قم مورد بى مهرى قرار گرفت، به تدریس آن ادامه داد. براى استادان دانشگاهى و متخصصان سایر علوم، احترام و ارزش قائل بود. بدبینى او به نظام مدارس در آن دوره، مربوط به شیوه تربیت در آنها و نیز نحوه برخورد آنها با مسائل اعتقادى و ایدئولوژیك بود. این مسائل با آغاز فعالیت احزاب سیاسى و بخصوص كمونیستها و بالاخص حزب توده شروع شده بود و در آن دوره از مسائل حاد جامعه بود.

على رغم میل پدرم به روحانى شدن، هیچوقت الزامى براى من پیش نیاورد و چون رغبتى به این كار نداشتم، او هم مرا آزاد گذاشت. درنتیجه شروع به خواندن دروس دبیرستانى، خارج از مدرسه كردم. درعین حال چون دروس حوزوى نظیر ادبیات و منطق را نیز براى تحصیلاتم مفید مى پنداشتم، آنها را نیز آغاز كردم. درس خواندن من ـ بخصوص دروس حوزوى كه تا مطول و لمعه ادامه یافت ـ موجب دلگرمى و اطمینان پدرم شد و از رفتن به كلاسهاى شبانه دبیرستانى مرا منع نمى كرد. حتى با مرحوم دكتر بهشتى صحبت كرد تا من به طور آزاد در دبیرستان «دین و دانش» كه ایشان تأسیس كرده بود حضور یابم و دروس سال ششم را بخوانم.
پس از گرفتن دیپلم، عمویم (امام موسى صدر) مرا به لبنان براى ادامه تحصیل دعوت كرد. البته سالها پیش، در همان هنگام ممانعت مرحوم پدرم از رفتن به دبیرستان، یك بار برایم صحبت كرد كه این تصمیم را پدرم به خاطر مصلحت اندیشى من اتخاذ كرده است و ان شاءالله چنین نیز خواهد بود. سفارشهاى دیگرى نیز كرد و بخصوص مى خواست كه تصمیم مرحوم پدرم را كه على رغم مخالفت همه خانواده اتخاذ شده بود، توجیه كند و براى من مقبول سازد.

پرسش: چه شد كه امام موسى صدر لبنان را براى فعالیت انتخاب كردند؟
پاسخ:
 اجداد ما، چنان كه مى دانید، ساكن لبنان و جبل عامل هستند. در آن دوران تمام منطقه شام كه شامل لبنان هم مى شد، تحت حكومت عثمانیها بود كه معمولاً والى و یا حاكمى براى هر منطقه تعیین مى كردند و او با اختیارات مطلق آنجا را اداره مى كرد. مسیحیان لبنان از دیرباز مورد حمایت اروپاییها و بویژه فرانسویها قرار داشتند و همچنین عثمانیها براى آنان آزادیها و ملاحظات ویژه اى قائل بودند. اما شیعیان كه در منطقه در اقلیت بودند و به اصطلاح «رافضى» خوانده مى شدند، پیوسته مورد بى مهرى قرار مى گرفتند. در زمان یكى از همین حكمرانان به نام احمد جزار، ظلم و ستم به اندازه اى نسبت به شیعیان و علماى ایشان شدت یافت كه سیدصالح شرف الدین جدّ ما پس از 9 ماه تحمّل سیاهچالهاى جزار و شهادت فرزند بیست ساله اش به دست ایادى دژخیم وى، مجبور مى شود پنهانى لبنان را ترك كرده و به عراق آید و در آنجا ساكن شود. اقامت و گسترش خاندان صدر از همین تاریخ در عراق آغاز مى گردد. جدّ من سیدصدرالدین صدر تصمیم به مهاجرت به ایران گرفته و در اینجا با صبیه مرحوم آیت الله العظمى حاج آقاحسین قمى ازدواج مى كند. او ابتدا در مشهد سكونت مى كند و سپس به دعوت مرحوم آیت الله العظمى حاج شیخ عبدالكریم حائرى به قم عزیمت مى نماید و وصى آن عالم ربانى كه مؤسس حوزه علمیه قم بود، مى گردد.
پدرم چند سفر به سوریه و لبنان داشت. در یكى از همین سفرها، مصلح بزرگ مرحوم علامه سیدعبدالحسین شرف الدین از ایشان دعوت مى كند كه به لبنان آمده و جانشین وى گردد. این كار به خاطر اشتغالات پدرم در حوزه علمیه قم، میسر نشد. لذا عمویم را براى این تصدى پیشنهاد كرد. این موضوع بالاخره پس از وفات مرحوم شرف الدین كه از بنى اعمام ما هستند، عملى شد.

اما چه شد كه امام موسى صدر این دعوت را نپذیرفت؟ شاید این تصمیم مقدار زیادى به شرایط اجتماعى ـ فرهنگى حاكم بر حوزه قم و نجف و شرایط لبنان بستگى داشت. این شرایط پیوسته مورد توجه امام موسى صدر بود و چه در قم و نجف و چه در لبنان، او به شرایط ماوراى محیط خود كاملاً آگاه بود.
قبلاً به مسائل عقیدتى و سیاسى مطرح شده در ایران اشاره كردم. شاید نخستین كسى كه به جوابگویى این مسائل پرداخت، مرحوم علامه طباطبایى بود كه ابتدا جلسات درسى را تشكیل داد و سپس كتاب روش رئالیسم را تألیف نمود. شهید مطهرى نیز باتوجه به همین نیاز این كتاب را شرح كرد و مابقى عمر خود را صرف همین مسائل اعتقادى نمود. امام موسى شاگرد علامه طباطبایى بودند و بسیار از محضر ایشان بهره بردند. در طول سالهاى اقامتم در لبنان، ایشان پیوسته خاطرات، نظریات و حتى اشعارى را از علامه طباطبایى نقل مى كردند.
تلاش مرحوم علامه طباطبایى شالوده اى شد تا عده اى از فضلاى آن وقت حوزه كه اهمیت مسائل عقیدتى ـ اجتماعى را حس مى كردند، گردهم آیند و فعالیتهاى فرهنگى جدیدى را آغاز كنند. به همیارى همین گروه، امام موسى صدر مجله مكتب اسلام را درقم منتشر ساخت. بعداً مجله مكتب تشیع نیز منتشر گردید.

خود امام موسى صدر و مرحوم دكتربهشتى نخستین طلابى از حوزه قم بودند كه وارد دانشگاه شدند با این تفاوت كه مرحوم بهشتى رشته معقول و منقول را انتخاب كرد و امام موسى صدر رشته اقتصاد را. همین تحصیلات زمینه اى شد كه ایشان مقالاتى درباب معرفى اقتصاد اسلامى در مجله مكتب اسلام به رشته تحریر درآورند. این مقالات سپس به همّت دانشمند فرزانه، آقاى على حجتى كرمانى همراه با توضیحاتى به نام اقتصاد در مكتب اسلام1 منتشر شد. این تلاش امام موسى صدر قبل از انتشار اقتصادنا تألیف مرجع شهید سیدمحمدباقر صدر و قبل از ارتباط با ایشان بود.

پس از ورود به دانشگاه، امام موسى صدر درجریان فعالیتهاى سیاسى قرار گرفت و با بسیارى از سیاستمداران از نزدیك درارتباط بود. درعین حال تحصیلات و تدریس حوزوى خود را پیوسته حفظ مى كرد و در درس خارج مرحوم آیت الله آقاى محقق داماد شركت مى كرد. مآلاً امام موسى صدر تصمیم گرفت كه محضر اساتید نجف را نیز درك كند و لذا عازم نجف شد. از حوزه درس مرحوم آیت الله العظمى حكیم و خوئى و سایر اساتید استفاده كرد و بالطبع با شهید محمدباقر صدر، یعنى پسرعمویش آشنا گردید. این آشنایى و همفكرى به یك همكارى تبدیل گردید كه در تمام مدت اقامت ایشان در لبنان ادامه یافت.
امام موسى صدر پس از چندسال از نجف بازگشت و درعین آنكه از معارف، اصول و فقه آن حوزه بسیار توشه گرفته بود، اما از وضع فرهنگى و بى توجهى به اوضاع اجتماعى در آنجا بسیار ناخرسند بود. از اینكه جز «مرجعیت» زمینه دیگرى در نجف فعال نبود بسیار متأثر بود.

اضافه كنم كه فعالیتهاى شهید صدر را بسیارى به حساب حوزه نجف نمى گذارند، زیرا او نابغه اى بود كه این نیازها را در عراق حس كرده بود و خود به پاسخگویى برآمده بود. لذا این فعالیتها ـ البته فعالیتهاى علمى و فرهنگى، نه سیاسى ـ با او شروع و با وى خاتمه یافت.
آنطور كه در ذهن من هست تحصیلات امام موسى صدر در نجف پیش از جریان مكتب اسلام بود، یعنى پس از مراجعت از نجف بطور جدى در قم مشغول تدریس شدند. قوانین، رسایل و مكاسب درس مى دادند و مدت یكسال هم با مكتب اسلام همكارى نمود، آنگاه رهسپار لبنان شدند.
پس از مراجعت از نجف بود كه لبنانیها از ایشان دعوت كردند كه به آن كشور سفر كنند. با تشویق و اصرار پدرم و باتوجه به موقعیت لبنان و موقعیت شیعیان در آنجا و فعالیتهاى عقیدتى و تربیتى كه مرحوم سیدعبدالحسین شرف الدین آغاز كرده بود و سرانجام وضعیت آن روز حوزه هاى نجف و قم و تقدمى كه در آن اوقات امام موسى صدر براى كارهاى فرهنگى قائل بود، عازم لبنان شد. ضمناً پس از یك سفر به آنجا و تحقیق و بررسى، هم نیاز شدید آن منطقه را به این تلاشها از نزدیك مشاهده كرد و هم مستعدبودن محیط را براى آغاز كار فراهم دید.

پرسش: شرایط اجتماعى لبنان به هنگام مسافرت امام موسى صدر به آن كشور چگونه بود؟ ایشان چه فعالیتهاى فرهنگى و اجتماعى را درلبنان شروع كردند؟ این فعالیتها چه شباهتها و امتیازاتى با آنچه در ایران صورت گرفته است داشت؟
پاسخ:
 پس از شكست دولت عثمانى و پیروزى متفقین، بلاد شام به كشورهاى اردن، سوریه و لبنان تجزیه شد. لبنان به صورت كشورى متشكل از مسیحیان و مسلمانان با نظامى جمهورى تشكیل شد. اما عملاً به شكل نظامى طایفه اى درآمد; زیرا هریك از مسیحیان و مسلمانان داراى طوایف مذهبى متفاوتى بودند كه برخى از این طوایف به لحاظ جمعیت و برخى دیگر به لحاظ ارتباط با دولتهاى خارجى و موقعیت اقتصادى داخلى بر دیگران ممتاز بودند. درمیان مسیحیان این موقعیت را مارونیها داشتند و به همین جهت رئیس جمهور، فرمانده كل نیروهاى ارتش و تعداد معینى از وزراى كابینه پیوسته از میان آنان انتخاب مى شدند. درعین حال، به خاطر ارتباطات تاریخى خود با اروپا و كسب حمایت آنان، درمجموع مسیحیان موقعیت فرهنگى، اقتصادى و سیاسى برترى را نسبت به مسلمانان داشتند.

مثلاً از میان چهار دانشگاه معروف لبنان، دانشگاه امریكایى بیروت، و دانشگاه ژزوئیتها و نیز دانشگاه لبنان توسط ایشان تأسیس شده و اداره مى گشت. همچنین بسیارى از بیمارستانها و مدارس متوسطه و ابتدایى در تمام لبنان (حتى در شهرهاى مسلمان نشین) توسط راهبه هاى مسیحى اداره مى شد. مؤسساتى نظیر بانك مركزى و گمرك و نیز مؤسسات خصوصى بسیارى مانند بانكها، شركتهاى بیمه و حمل و نقل هوایى و دریایى، سازمانهاى توریستى و سیاحتى و بسیارى از كارخانه ها متعلق به ایشان بود.
درمیان مسلمانان كه مركب از سنّیان، شیعیان و دروزیها بودند، موقعیت سیاسى ممتاز دراختیار اهل سنّت بود، زیرا از دوران عثمانیها، تسلط زیادى بر مراكز حكومتى داشتند و پس از استقلال لبنان، به علت ارتباط با كشورهاى عربى همجوار (بویژه مصر و سوریه) این موقعیت سیاسى را حفظ كردند. درمقابل، شیعیان گرچه از نظر تعداد اكثریت را درمیان مسلمانان داشتند، اما به علل تاریخى و عقب ماندگى اجتماعى و سیاسى، درنظام طایفى لبنان نصیب اندكى برده بودند. ضمناً پارلمان لبنان نیز تركیبى طایفى داشت، به طورى كه از 99 نفر نماینده، همیشه تعداد معینى از طایفه هاى مختلف مسیحى انتخاب مى شدند كه در مجلس اكثریت را پیدا مى كردند و تعداد معینى نیز از میان سه طایفه مسلمان برگزیده مى شدند.

این نظام طایفه اى موجب شده بود كه هر طایفه مذهبى ماهیت یك حزب سیاسى را كه از منافع و موجودیت گروه خاصى حمایت مى نماید پیدا كند. لذا افراد در لبنان همگى با طایفه خود و سازمانهاى مركزى آن ارتباطى بسیار گسترده داشتند; رابطه اى كه ضرورتاً به خاطر علائق مذهبى نبود، بلكه به جهت برخوردارى از حمایتهاى سیاسى و اقتصادى طایفه بود.
هنگام عزیمت امام موسى صدر به لبنان یك تحول مثبت درمیان شیعیان پدیدار شده بود. به علت شرایط لبنان، شیعیان یكى از مناطق رشد و فعالیت خود را در افریقا یافته بودند. لذا بسیارى از ایشان به افریقا مهاجرت كردند. برخى پس از یافتن تمكن مالى به لبنان بازمى گشتند و اندوخته هاى خود را در كشور خود سرمایه گذارى مى كردند و برخى دیگر كه در افریقا مى ماندند، فرزندان خود را براى تحصیل به لبنان مى فرستادند. به بركت این امر، برخى از مدارس تحصیلى توسط شیعیان تأسیس شده بود كه از میان آنها مى توان مؤسسه «جعفریه» را كه توسط امام سیدعبدالحسین شرف الدین در صور تأسیس شد و موسسه عاملیه را در بیروت نام برد. مزیّت دیگر گسترش این مدارس، بهره مند شدن جوانان شیعه از تحصیلات مناسب و راه یافتن به دانشگاهها بود، به طورى كه شیعیان در لبنان بیشتر از نسبت طایفه اى خود داراى افراد تحصیلكرده و متخصص بودند.

اما ضعف بزرگى كه شیعیان در نظام طایفه اى لبنان با آن روبه رو بودند، نداشتن یك سازمان مركزى رسمى بود; سازمان و تشكیلاتى كه تقریباً تمام طوایف لبنان دارا بودند. باتوجه به ماهیت حزبى و گروهى طوایف، پیداست كه پیوسته در تصمیم گیریهاى هیئت دولت، پارلمان، وزرا و دوایر، شیعیان صاحب سهم و بهره كمترى مى شدند و سازمانى كه به حمایت از حقوق آنان برخیزد وجود نداشت.

ضعف دیگرى كه در كل نظام لبنان پدید آمده بود و شیعیان نیز از آن رنج مى بردند، برقرارشدن نوعى نظام فئودالى یا قبیله اى بود كه در آن خانواده جاى قبیله را گرفته بود. تقسیم منافع و امتیازات براساس طوایف این توجیه را نیز ایجاد كرده بود كه درمیان هر طایفه امتیازات بین خانواده هاى سابقه دار و معینى تقسیم شود; به طورى كه وزرا، نمایندگان مجلس و بقیه صاحب منصبان پیوسته از خانواده هاى معین شناخته شده اى از هر طایفه انتخاب مى شدند. این امر موجب رقابت و اختلافات خانوادگى درمیان طوایف، از جمله شیعیان گشته بود.
درعین حال، نظام طایفه اى یادشده با تمام اشكالاتش یك خصیصه را تقویت كرده بود و آن رابطه میان طوایف مختلف و حشر و نشر آنان باهم بود. شاید علاوه بر ساختار سیاسى، موقعیت جغرافیایى و تجارى لبنان كه موجب ارتباط زیاد با خارجیان بود، این امر را تسهیل كرده بود. به همین جهت پیش از شروع جنگهاى داخلى لبنان، هر لبنانى از هر طایفه اى براحتى به سایر مناطق رفت و آمد مى كرد. همین ارتباط موجب ازدواج افراد از طوایف مختلف مى شد. مثلاً بین شیعیان و سنیها ازدواج زیاد صورت مى گرفت. گاهى بندرت بین شیعیان و مسیحیان نیز این موضوع پیش مى آمد كه البته خود منشأ بروز یك مسئله دینى ـ اجتماعى مى شد.

مجموعه این شرایط باعث شده بود كه شیعیان نه فقط از لحاظ امتیازهاى سیاسى و اجتماعى جزء گروههاى محروم لبنان بشوند، بلكه حتى در امور تربیتى و دیندارى خود نیز عقب مانده بوده، شناخت بسیار سطحى از معارف دینى داشته باشند. همین امر سبب شده بود كه در تاریخ گذشته لبنان، عده اى از شیعیان مسیحى شوند، به طورى كه هم اكنون یك بیت مسیحى به نام «حسینى» در لبنان وجود دارد. یكى از كشیشان مسیحى، در زمانى كه من لبنان بودم، قبلاً فردى شیعه مذهب بود. عمویم نقل مى كرد كه در ابتداى ورودش، به منطقه اى شیعه نشین براى شركت در مجلس ترحیمى رفته بود و در آنجا دید كه میت را مى خواهند به سبك مسیحیان دفن كنند.

به مسائل فوق باید رقابتهاى سیاسى احزاب راست و چپ را كه ناشى از محیط نسبتاً باز و قدرت محدود دولت مركزى بود، افزود. همچنین مسئله اسرائیل و مبارزه اعراب و فلسطینیان، مسائل سیاسى و ایدئولوژیك فراوانى را فراهم آورده بود كه بالطبع هر نظام عقیدتى ـ سیاسى ملزم بود كه پاسخگوى آنها باشد. این شرایط چالشهاى زیادى را براى مسلمانان فراهم ساخته بود و مى بایست شیعیان رسالت خود را در این معركه تبیین كرده و سپس به اجرا درآورند.

آنچه ذكر شد شرح مختصرى بود از اوضاع لبنان به هنگام هجرت امام صدر به آن دیار. حال به گزارش كوتاهى از اقداماتى كه بهوسیله ایشان انجام یا هدایت شد، مى پردازم. این فعالیتها را هم از جنبه زمانى و هم از جهت محدوده مكانى مى توان به سه مرحله تقسیم كرد:
در ابتداى عزیمت ایشان، مركز فعالیت همان صور، مقر پیشین امام سیدعبدالحسین شرف الدین بود. آقاى صدر نخست به احیاى مراسم دینى، سخنرانى و موعظه و تشكیل جلسات با گروههاى مختلف نظیر جوانان، بانوان و دیگر قشرها پرداختند. اقامه نماز جماعت، سخنرانى روزهاى جمعه در صور و روزهاى یكشنبه كه تعطیل رسمى در لبنان بود در دهات اطراف، برقرارى مراسم عزادارى در دهه اول محرم همراه با وعظ و خطابه و اجتماع در شبهاى ماه رمضان، نمونه اى از این مراسم بود. علاوه بر این، به طور جداگانه با گروههاى جوانان، بانوان و كسبه و تجّار جلسات آموزشى هفتگى داشتند.

پس از مدتى، تلاش براى ایجاد مدارس و مؤسسات فرهنگى را شروع كردند. از جمله آنان در صور، هنرستان فنى جبل عامل و معهدالدراسات الاسلامیه است كه مدرسه اى براى تربیت طلاب علوم دینى بود. برگزارى مراسم جشن و سخنرانى به هنگام اعیاد و سوگوارى در ایام وفات ائمه اطهار از دیگر امورى بود كه در صور صورت مى گرفت.
فعالیت دیگرى را كه در صور انجام مى دادند، رفع اختلافات خانوادگى و نیز برخوردهاى میان خانواده هاى مختلف بود. همچنین به افراد مختلف، هنگامى كه با ادارات و مؤسسات دولتى مشكلى پیدا مى كردند كمك مى شد. درخلال سالهاى اولیه اقامت ایشان در لبنان كه عمدتاً در صور بودند، هر روز صبحها در حسینیه امام صادق به كارهاى مردم رسیدگى مى كردند و عصرها و شبها جلساتى با گروههاى مختلف داشتند. روزهاى یكشنبه نیز به اطراف صور و گاهى به بیروت و سایر شهرها براى ایراد سخنرانى مى رفتند.

در بسیارى از شهرهاى لبنان، طوایف مسلمان و مسیحى باهم سكونت داشتند. در شهر صور نیز اقلیتى مسیحى ساكن بود. در نزدیكى صور، شهر صیدا قرار دارد كه عمدتاً اهالى آن سنى بودند. امام موسى صدر از همان ابتدا سعى در ایجاد ارتباط و حسن سلوك با اهل صیدا و سایر طوایف نمود و همكاریهاى آینده ایشان با طایفه هاى دیگر و استقبال آنان از این همكارى دینى و اجتماعى از همین برخورد اولیه امام صدر سرچشمه مى گرفت. براى مثال در جلسه اى كه با تجار صور و «جمعیت برّو احسان» تشكیل مى دادند، تصمیم گرفتند كه به افراد فقیر و مستمند كمك شود و از گدایى كردن آنان در ملأعام جلوگیرى شود. این كمك شامل فقراى مسیحى صور نیز گردید. در صور پزشكى مسیحى مقیم بود كه بسیار به بیماران مسلمان رسیدگى و خدمت مى كرد. امام صدر بسیار نسبت به او محبت و تفقد مى كردند.

داستان دیگرى كه نشان دهنده حسن رفتار امام با سایر طوایف و بویژه اقلیتهاست، داستان دو بستنى فروش مسیحى و مسلمان است كه در نزدیكى هم قرار داشتند و صاحب مغازه مسلمان تبلیغاتى علیه رقیب به عنوان مسیحى بودن او مى كرد و این كار بالا گرفت. امام مى دانست كه اگر اختلاف به این شكل شروع شود، در سطح لبنان كه مسیحیان غالب هستند، به ضرر شیعیان تمام مى شود. پس براى مغازه دار مسلمان پیغام داد كه از این تبلیغات خوددارى كند و كیفیت كار خود را بهتر كند. وگرنه تهدید كردند كه به مغازه بستنى فروش مسیحى مى روند و در آنجا بستنى مى خورند. البته این تهدید هیچوقت عملى نشد و مغازه دار شیعه دست از بدگویى خود كشید; اما این قضیه در سطح لبنان منعكس شد و در بیروت و جوامع دیگر بازتاب بسیار مطلوبى داشت.

همچنین از همان آغاز، امام صدر ارتباط با شهر صیدا و اهالى و علماى آنجا را آغاز كرد. این ارتباط منجر به برگزارى مجالس سخنرانى و دعوتهاى عمومى از ایشان گشت. در مرحله سوم فعالیتهاى امام صدر كه بسیج نیروهاى لبنانى و مقاومت دربرابر اسرائیل و مبارزه با آن بود، ثمره این ارتباطات نمایان شد و اهالى صیدا و یكى از علماى سنى آنجا از یاران نزدیك امام بودند و همان عالم یكى از كسانى است كه اكنون با شیعیانى كه براى یافتن محل اختفاى امام موسى صدر فعالیت مى كنند، همكارى مى نماید.

مرحله دوم فعالیتهاى امام از زمان تأسیس سازمان مركزى طایفه شیعه شروع شده و تا آغاز جنگهاى داخلى لبنان ادامه مى یابد. در این مرحله امام موسى در سطح لبنان معرفى شده و همه جا خواهان صحبتهاى دینى او و طرز تلقى او از ارتباط بین مسائل دینى و اجتماعى بودند. براى لبنانیها كه مجموعه اى از طوایف مذهبى بودند، ارتباط مذهب و جامعه و راه حلهاى دین براى حل مسائل اجتماعى امرى بسیار اساسى و اصیل بود. مسیحیان، على رغم پیشرفتگى، به علت پشت كردن غرب به مذهب راه حلى نداشتند و نمى توانستند پیروان خود را تغذیه روحى كنند. سنّیها نیز به علت منتشرشدن افكار ناسیونالیستى و سوسیالیستى در مصر و سوریه و حمایت آنان از این دولتها، فاقد یك ایدئولوژى اسلامىِ منسجم بودند. لذا، تحلیلهاى دینى امام صدر براى سنّیان كاملاً تازگى داشته و براحتى مـورد قبـول واقـع مى شـد. از سـوى مسیحیان نیـز ایـن تحلیلها ـ اگرچه منشأ اسلامى داشت ـ از آن جهت كه هر دو مذهب الهى و موحد و مخالف با مادیگرى و ایدئولوژیهاى وابسته بودند، مورد استقبال قرار مى گرفت. امام موسى از حرمتى كه حضرت مسیح(ع) درمیان مسلمانان داشتند و آیاتى كه در قرآن راجع به ولادت، زندگانى، مقام و اهمیت و بالاخره عروج ملكوتى آن حضرت آمده، استفاده مى كردند و براى ایجاد نزدیكى دو طایفه و ارائه سایر آراى اسلامى خود بهره مى بردند.
این مرحله از زندگانى امام در لبنان، پربارترین و شكوفاترین دوره از نظر ارائه فرهنگ اسلامى و تحلیلهاى دینى است. باتوجه به اینكه مخاطبان امام صدر همواره مسلمان نبودند، و حتى اگر در جمع مسلمانان نیز مطلبى ارائه مى شد در سطح لبنان منتشر مى گشت و از طرفى رسالت دینى و عالم مذهبى بودنِ امام ایجاب مى كرد كه آنچه ایراد مى شد، مطابق با نص صریح قرآن و دستورهاى ائمه اطهار باشد، موقعیت حساسى براى ایشان پیش آمده بود كه به بركت تحصیلات و ملكه اجتهادى كه در حوزه هاى قم و نجف كسب كرده بودند و با موفقیت از عهده ارائه جهان بینى اسلامى برآمدند. بویژه آنكه پیش از آن، ایشان درخصوص مسائل عقیدتى و اجتماعى اسلام پژوهش مى كردند و در زمینه هایى مانند اقتصاد اسلامى قلم مى زدند.

این دوره همزمان است با اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه در ایران كه شهید مطهرى و مرحوم دكتر شریعتى و دیگران به ارائه مكتب اسلام پرداختند. با كمال تأسف این سخنرانیهاى امام موسى نه ضبط شده و نه مكتوب شده است.2 تنها شمار معدودى از آنها كه توسط خود ایشان مكتوب شده باقى مانده است و خوشبختانه توسط آقاى حجتى كرمانى دردست ترجمه است.
در دوره بعد كه جنگ داخلى لبنان شروع و مبارزات فلسطینیان و لبنانیها با اسرائیل آغاز گردید، سخنرانیها عمدتاً شامل مسائل سیاسى، حمله به دولت لبنان و تلاش براى ایجاد وحدت میان نیروهاى جنگنده با اسرائیل بود. به خاطر محتواى خاص این سخنرانیها، متن آنها در روزنامه ها چاپ شده و موجود است. ولى سخنان اولیه ایشان در دست نیست. زیرا امام به خاطر كثرت اشتغالات نمى رسید صحبتهاى خود را بنویسد و فقط رؤس مطالب آن را یادداشت مى كرد; كسى هم در فكر ضبط آنان نبود و در دسترس نیست. تا آنجا كه به خاطر دارم، این سخنرانیها درباره خداشناسى، انسان شناسى، رابطه دین و تمدن جدید، نقش و اهمیت جوانان، زن، خانواده، ارزش جهاد و مبارزه با اسرائیل، اهمیت حفظ وحدت در جامعه لبنان و مسئولیت دولت و ملّت، تقبیح نظام طایفه گراى لبنان، طرد و تقبیح ارزشهاى مادى و غربى، رابطه دین و علم و عقل3 ، شیوه هاى برخورد و تبلیغ پیامبر اسلام و از همه بیشتر معرفى موضوعاتى كه در قرآن مطرح شده و نشان دادن نحوه معرفى قرآن یا برخورد قرآن با آن موضوعات بود. استفاده امام موسى از قرآن و تسلط او اعجاب بسیارى از علما را برانگیخته بود. میزان استفاده امام موسى صدر از قرآن براى ارائه مطالب و تحلیل مسائل و موضوعات مختلف و انتقاد از تمدن موجود غرب كه گروهى از غربیها رسماً خدا را انكار كردند و گروهى دیگر به تعبیر ایشان تنكّر كردند، بى سابقه بود.

خصوصیت مهم دیگر این دوره، تلاش براى تأسیس سازمان مركزى شیعیان و به تعبیر لبنانیها «المجلس الاسلامى الشیعى الاعلى» بود. قبلاً اهمیت وجود یك سازمان مركزى و رسمى را براى هر طایفه در نظام طایفه اى لبنان توضیح دادم. امام موسى صدر چندین بار براى تأسیس این سازمان كوشیده بود. ولى به علت مخالفت سایر طوایف به نتیجه اى نرسید. منتهى پیوسته مترصد فرصت بود تا اینكه دشمنان فتنه اى چیدند و سوءقصدى به شخصیت والاى او نمودند. درپى این حادثه، از تمام نقاط لبنان شیعیان براى تكریم مقام رهبرى او و تجدید بیعت و ابراز وفادارى و از خودگذشتگى در راه حفظ دین و دفاع از رهبر و پیشواى خود، به صور هجوم آوردند. روزهاى متوالى این شهر به دریایى از موجهاى انسانىِ خروشان و منقلب تبدیل شده بود. همین موقعیت را امام صدر مغتنم شمرد و هنگام سخنرانى جهت قدردانى از احساسات و همدردیهاى شیعیان، اعلام كرد كه تا وقتى ایشان سازمان و پشتیبانى نداشته باشند، پیوسته مورد هجوم دشمنان و بدخواهان قرار خواهند گرفت و اعلان كرد كه صبر شیعیان درمقابل این تبعیض بزرگ تمام شده و چنانچه حقِ داشتنِ یك سازمان مركزى براى ایشان به رسمیت شناخته نشود دولت مسئول حوادثى است كه پس از این پیش خواهد آمد.

به دنبال این تظاهرات و تهدید امام، مجلس شوراى لبنان تشكیل جلسه داد و طرح تأسیس مجلس اسلامى شیعیان لبنان را به تصویب رسانید. پس از تشكیل این مجلس و انجام انتخابات، امام صدر به ریاست آن انتخاب شدند. فعالیتهاى فرهنگى ـ اجتماعى امام از این پس به كمك تشكیلات مجلس گسترش زیادى یافت و بسیارى از حقوق و مزایاى طایفه شیعه كه تا آنوقت استیفاء نشده بود، مسترد گشت. با اقدامات همین مجلس، هنگامى كه حملات اسرائیل به جنوب لبنان شدت گرفت و موجب تخریب و ویرانى این منطقه گشت، و به دنبال یك اعتصاب عمومى كه از طرف مجلس اعلان شد، مجلس شوراى لبنان باز طرحى دیگر را براى ایجاد سازمانى جهت بازسازى جنوب لبنان به نام «مجلس جنوب» تصویب كرد. به دنبال آن، مجلس مذكور شروع به كار كرد.

آغاز مرحله سوم فعالیتهاى امام از هنگامى است كه مبارزات فلسطینیان علیه اسرائیل شروع شد و اسرائیل براى متوقف كردن حملات چریكى جنوب لبنان را مورد حمله و هجوم قرار داد. در این تاریخ، تقریباً همه دولتهاى عربى از حملات فلسطینیها از داخل خاك خود به اسرائیل جلوگیرى مى كردند، زیرا مورد هجوم متقابل اسرائیل قرار مى گرفتند. تنها امكان براى حمله فلسطینیها، خاك لبنان بود. ورود فلسطینیها به لبنان طبق توافقهاى سیاسى و بدون دخالت شیعیان صورت گرفته بود. منتهى میدان حملات فلسطینیها و اسرائیل جنوب لبنان بود كه هم مرز با اسرائیل است. جنوب، محل سكونت شیعیان است، لذا حملات اسرائیل به لبنان فقط به شیعیان خسارت وارد مى كرد. این وضعیت، پیوسته احتمال برخورد میان شیعیان و فلسطینیان را پیش مى آورد. لذا اهمیت رهبرى و فعالیتهاى امام در این مرحله، جلوگیرى از پیش آمدن چنین حوادثى بود. به بركت رسیدگى و دلجویى دائم امام صدر از شیعیان خسارت دیده و روشن كردن اهمیت دفاع درمقابل اسرائیل و تلاش براى هماهنگى میان گروههاى فلسطینى و مبارزان مسلمان شیعى، ساكنان شیعه جنوب پیوسته مدافع و حامى فلسطینیان باقى ماندند. حتى هنگام شروع جنگ داخلى لبنان كه مسیحیان آن را براى بیرون كردن فلسطینیها برپا كردند، شیعیان به پشتیبانى از فداییان فلسطینى برآمدند. این دفاع كه با همراهى سایر طوایف اسلامى در مناطق مختلف صورت مى گرفت، آن قدر گسترده و پیگیر بود كه جنگ به نبرد مسیحیان با مسلمانان تبدیل شد. چندى بعد، ارتش سوریه به دفاع از مسلمانان وارد لبنان شد. لیكن دیرى نپایید كه اختلاف نظر میان گروههاى مختلف مسلمان و فلسطینى و سورى پیش آمد. جلوگیرى از بروز این اختلافات و تلاش براى یكپارچه كردن نیروهاى مسلمانان و حمایت از حملات به اسرائیل ضمن رسیدگى و پناه دادن به شیعیانى كه دراثر جنگ آواره مى شدند و خانه و مختصر هستى خود را از دست مى دادند، شامل تلاشهاى بسیار سخت و دردناكى مى شود كه مرحله سوم فعالیتهاى امام را پس از تشكیل مجلس شیعه تا هنگام غیبت ایشان شامل مى شود.

حال اگر به سؤال شما برگردیم و این سه مرحله فعالیت را بخواهیم با آنچه در ایران صورت گرفت مقایسه كنیم، ملاحظه خواهیم كرد كه مرحله اول همانند فعالیتهایى است كه تمام اهل علم كم و بیش در ایران انجام مى دهند، بویژه علمایى كه در قم ساكن نیستند. مرحله دوم، شباهت به تلاشهاى شهید مطهرى براى ارائه فرهنگ و اخلاق اسلامى دارد. مرحله سوم در ایران بى مانند است زیرا مبارزات سیاسى در ایران ممنوع بود و رفته رفته شكل مخفى و چریكى به خود گرفته بود. رهبرى این مبارزات كاملاً جدا از رهبرى فعالیتهاى فكرى و ایدئولوژیكى بود، در حالى كه امام موسى علاوه بر رهبرى فعالیتهاى یادشده، هدایت امور دینى و مذهبى را نیز برعهده داشت.
پرسش: امام موسى صدر تا چه اندازه اى براى علم و تحصیلات عالیه جوانان (پسر و دختر) اهمیت قائل بودند؟ توصیه هاى ایشان معمولاً به جوانان لبنانى و غیرلبنانى چه بود؟ برخورد ایشان با جوانها چگونه بود؟ لطفاً از برنامه هاى آموزنده ایشان براى جوانها بگویید. چه شد كه جوانان غربزده لبنانى این قدر براحتى آقاى صدر را درك كردند و دور ایشان جمع شدند؟
پاسخ: قبلاً به برخى از اقدامات فرهنگى ایشان اشاره كردم. آقاى صدر تقریباً از همان ابتداى ورود، ارتباط با جوانان و احداث مراكز و مؤسسات فرهنگى براى ایشان را آغاز كردند. هنرستان فنى جبل عامل كه داراى رشته هاى برق، مكانیك و كشاورزى بود، اولین مؤسسه فرهنگى است كه در صور احداث شد و جوانان ضمن آموزش حرفه هاى یادشده، به تحصیل معارف اسلامى نیز پرداختند. پیش از این در مدرسه عاملیه بیروت به تدریس پرداخته بودند. در صور مدرسه اى براى علوم حوزوى به نام «معهدالدرسات الاسلامیه» نیز احداث گردید. علاوه بر تدریس به اصطلاح علوم جدید و قدیم در این مدارس، به تشویق امام، باشگاهى در كنار دریا براى جوانان احداث شد كه داراى امكانات تفریحى و ورزشى بود. امام گاهى اوقات به این باشگاه مى رفتند و با جوانان مأنوس بودند.

غیر از این مؤسسات، امام پیوسته جلساتى با جوانان (چه خانمها و چه آقایان) در صور و بیروت داشت. مثلاً در بیروت جلسات دائم یا متناوبى هم با جوانان لبنانى در مجلس شیعیان و هم با جوانان ایرانى در منازل یا نشستهاى انجمن اسلامى داشتند. بخش عمده سخنرانیهاى ایشان در دانشگاهها یا مراكز فرهنگى ایراد مى شد كه خودبه خود جایگاه جوانان بود.
یكى از موضوعات سخنرانى ایشان، اصلاً جوانان و قابلیتهاى آنان است. به خاطرم هست كه این مطلب را فقط از ایشان شنیدم و در آثار هیچ یك از اندیشمندان نیافتم. امام استدلال مى كرد كه جوان روح آزاده و بى تعصبى دارد، و از آنجا كه هنوز اثرى را پدید نیاورده، وابستگى به چیزى ندارد، بلكه آمادگى دارد كه از آنچه هست ببرد. پذیرش او براى افكار جدید زیاد است. لذا اكثر حركتهاى اصیل توسط جوانان آغاز مى شود. پیامبر اكرم، به گفته امام صدر، به جوانان خیلى ارج و اهمیت مى دادند و مسئولیتهاى زیادى را به ایشان واگذار مى كردند. چندنفر از فرماندهان پیامبر را مانند اسامة بن زید به عنوان شاهد ذكر مى كردند كه پیامبر مأموریتهاى بسیار حساسى را به ایشان تفویض فرموده بود.
چنان كه نشان دادم، این شناخت از جوانان همراه با عمل و اجرا نیز بود. اضافه بر مؤسسات آموزشى و جلسات فوق، گاهى اوقات از برخى جوانان فلسطینى دعوت مى كرد تا به منزل ایشان آمده و مدتى میهمانشان باشند.

در سفرهایى كه به اروپا داشتند، پیوسته با انجمنهاى اسلامى دانشجویان ایرانى تماس داشته و به ایراد سخنرانى و ملاقات با ایشان مى پرداختند. از طریق همین تماسها، با شهید دكتر مصطفى چمران آشنا شده و از ایشان براى سرپرستى هنرستان جبل عامل دعوت كردند. چندى بعد با همكارى همین شهید، سازمان امل را تأسیس نمودند كه شامل جوانان مسلمان داوطلب مبارزه علیه اسرائیل بود. پیش از این، حركة المحرومین را تشكیل دادند كه سازمانى فرهنگى ـ اجتماعى مركب از محرومان لبنانى بود.

یكى از فعالیتهایى كه در مجلس شیعیان انجام گرفت، تشكیل دوره هاى آموزشى براى آموزگاران دروس دینى بود. همچنین كتابهاى درسى موردنیاز نیز تهیه و تألیف شد.
علت استقبال جوانان از افكار، تحلیلها و ایده هاى رهبر شیعیان همان اوضاع تاریخى ـ اجتماعى لبنان بخصوص شرایطى بود كه شیعیان درآن به سر مى بردند. شیعیان به دنبال یافتن تشخص خود بودند و گرچه عقب ماندگى اجتماعى آنان اندكى با پیشرفتهاى تحصیلى جبران شده بود، اما خلأ هویّت فرهنگى را پر نكرده بود. شیعیان مسلمان بودند، اما بشدت از اسلام خود بى خبر باقى مانده بودند. از سوى دیگر، به خاطر محیط باز لبنان و موقعیت خاص تاریخى ـ جغرافیایى آن، اخبار شرق و غرب و ایدئولوژیهاى مختلف در لبنان پراكنده بود. فعالیتهاى احزاب چپ و راست و درگیرى با اسرائیل نیاز به داشتن یك عقیده و مرام اصیل را براى هر جوانى فراهم آورده بود كه آزاد از تعلقات گذشته لبنان بود. لذا اندیشه ها و برداشتهاى امام صدر از قرآن و مكتب اسلام هنگامى ارائه مى شد كه جوانان بشدت نیازمند آن بودند. برخورد مهربانانه و پر از صبر و حوصله و همراه با لطف و محبت آن رهبر موجب شده بود كه هركس یك بار سخن وى را بشنود و از نزدیك گفتگویى داشته باشد، مجذوب وى شود. طبیعى است كه صحبتها و فعالیتهاى امام مواجه با مخالفت گروهها، سازمانها و اصناف مختلف نیز بود. همین تبلیغات كه گاه گسترش مى یافت، موجب تحریك آن دسته از جوانان و اقشارى مى شد كه تا آن وقت امام را ندیده بودند و براى شناخت او و تشخیص درستى یا نادرستى بدگوییها به دیدار ایشان یا شركت در سخنرانیهاى او مى آمدند. همین ارتباط موجب علاقه مندى آنان و خنثى شدن تبلیغات مى گشت.

در مجموع باید بگویم كه مطالعه و تحقیق عمیق امام موسى صدر در مسائل اسلامى و عرضه ماهرانه و هنرمندانه آنها و تشخیص درست مسائل و مشكلات جوانان در آن شرایط و راه حل اسلام براى آنها، عامل اصلى استقبال جوانان بود. منتهى برخورد محبت آمیز و همراه با صبر و متانت بسیار را باید به آن افزود. نمونه بسیار كوچكى از این برخورد را ذكر مى كنم. هروقت كه درباره موضوعى با ایشان مشورت مى كردم، بسیار مرا تشویق و ترغیب به انجام دادن آن مى كردند، ولى اگر موافق نبودند فقط تشویق نمى كردند. عدم تشویق و استقبال به معنى نه گفتن بود.
پرسش: آیا آقاى صدر در لبنان هم برنامه هاى علمى و مطالعاتى و حوزه اى و غیرحوزه اى داشتند؟ مثلاً آیا با همترازهاى خود بحثهاى فقهى و اصولى مى كردند؟
پاسخ:
 چنان كه عرض كردم، در صور «معهدالدراسات الاسلامیه» را تأسیس كردند كه در آن طلاب علوم دینى مشغول به تحصیل بودند و خود ایشان نیز در آن تدریس مى كردند. ایراد سخنرانیهاى مختلف نیاز به مطالعه دائم و برنامه هاى تحقیقى داشت. لذا هرشب پس از صرف شام تا دیروقت و پس از نیمه شب مشغول مطالعه و نوشتن بودند. مسائلى كه در لبنان براى شیعیان مطرح بود، عقیدتى و اجتماعى بود و طبعاً بحثهاى رهبر آنان نیز حول و حوش همین مسائل دور مى زد. حوزه درس خارج فقه در لبنان وجود نداشت و مدارس علوم دینى جز در صور، در جایى دیگر نبود. ایشان در این مدارس تدریس مى كردند. هنگامى كه شهید سیدمحمدباقر صدر به لبنان مى آمدند، به مناسبت، بحثهایى میان آنان صورت مى گرفت.

پرسش: كارهاى بزرگى كه امام موسى صدر انجام دادند، مستلزم داشتن صبر و بردبارى از یك سو و شجاعت و توكل به خداوند متعال از سوى دیگر است. لطفاً اگر خاطراتى دارید درمورد این ویژگیهاى اخلاقى، بیان بفرمایید.
پاسخ: 
در یكى از شبهاى ماه رمضان كه نزدیك به لیالى قدر بود، باهم به سوى حسینیه امام صادق، جایى كه مجالس برگزار مى شد مى رفتیم. در راه مشغول فكر بودند و پس از مدتى گفتند كه در بیروت بزودى یك سخنرانى درباره حضرت على(ع) خواهند داشت. از من پرسیدند كه راجع به چه صحبت كنم؟ پاسخ برایم آسان نبود، پس از تأمل گفتم: فداكاریهاى حضرت! مدتى را باز به سكوت و تفكر گذراندند و یكدفعه گفتند: ایمان حضرت! فداكاریها و شجاعتها نیز جلوه اى از ایمان حضرت بوده است.

امام موسى صدر فرزند حضرت على(ع) بود و ایمان را از مكتب او فراگرفته بود و همین ایمان موجب صبر و بردبارى از یك سو و شجاعت و جسارت از سوى دیگر بود. ذاتاً مرد شجاعى بود مرد میدان بود و همیشه به استقبال خطرها و بحرانها مى رفت. اطمینان به نفس و درایت او باعث مى شد كه پیوسته پیروزمندانه آنها را از میان بردارد. تصمیم به تأسیس مدرسه فنى جبل عامل هنگامى كه هیچ بودجه اى دراختیار نبود، تلاش و پیگیرى براى تأسیس مجلس اعلاى شیعیان، تشكیل سازمان عقیدتى ـ نظامى امل، اعلان اعتصابهاى عمومى و سرتاسرى در لبنان هنگامى كه این كشور در معرض تاخت و تاز اسرائیل قرار گرفته بود و دولت هیچ عكس العملى نشان نمى داد، شركت در محافل سیاسى مختلف و ایجاد ارتباط و تماس با سران كشورهاى عربى و حركت آزادى بخش فلسطین جلوه هایى از شجاعت ذاتى و ایمان قلبى آن بزرگوار به خدمات خود بود. درمقابل، دربرابر دوستان و خرده گیریهاى ایشان، بدگوییهاى برخى از روحانیان و تندرویهاى برخى از شیعیان بسیار صبور و خوددار بود و در سایه همین حِلم و پایدارى، بسیارى از روحانیان و روشنفكران و اعضاى احزاب چپ و گروههاى چریكى را كه در مقطعى از زمان جزو منتقدین او بودند، بعداً به جرگه همراهان و هم پیمانان خود كشاند.

وضعیت لبنان پس از اولین جنگ اسرائیل علیه اعراب درسال 1346 كاملاً دیگرگون شد و آرامش و ثبات اولیه آن به یك وضعیت بى ثبات و پرشتاب تبدیل شد. طایفه شیعه به علل تاریخى كه گفته شد و به خاطر هم مرزبودن منطقه سكونت آنان با اسرائیل، موقعیت خاصى یافته بود كه ایجاب مى كرد آنها قربانى شوند تا فلسطینیان بتوانند به اسرائیل شبیخون بزنند. دارابودن مسئولیت دفاع و حمایت از شیعیان از یك طرف و هم سنگربودن با فلسطینیان و وظیفه قلمدادكردن نبرد با دشمنان صهیونیستى اسلام از طرف دیگر، دشوارى و سنگینى رهبرى امام موسى صدر را نمایان مى سازد. فقط ایمان به خدا و شجاعت نفس و صبر و استقامت او بود كه توانست در آن دوران پرخطر هم شیعیان را شخصیت بخشد و كیان آنان را حفظ نماید و هم علمدار مبارزه با اسرائیل و هماهنگ كننده نیروهاى مبارزه كننده با اسرائیل باشد.

پرسش: معروف است كه امام موسى صدر از گذشت و سعه صدربالایى برخوردار بودند و این خصوصاً در رابطه با دشمنان ایشان مشهود بود. آیا در این زمینه خاطره اى دارید؟
پاسخ: شما مى توانید تصور كنید كه انجام این همه فعالیت فرهنگى، اجتماعى و دینى و آغاز كار از صور در یك مقیاس محدود تا به دست گرفتن رهبرى دینى جامعه شیعیان و ایجاد وحدت و یكپارچگى میان مسلمانان، بدون بروز حساسیتها و دشمنیهاى متعدد صورت نمى گیرد. این برخوردها شامل اقدام، روحانیان، احزاب مختلف سیاسى اعم از شیعیان و غیره و سیاستمداران و بخصوص رهبران سایر طوایف اسلامى و غیر اسلامى مى شد. طبیعتاً، هرچه این نفاقها از افراد نزدیكتر یا شیعیان سر مى زد، دردآورتر و خطرناكتر بود. در عین حال، هیچوقت به یاد ندارم كه ایشان عصبانى شده، یا غیبتى از آنان نماید; فقط گاهى اظهار تأسف مى كرد. منتهى در اثر همین حلم و گذشت، بسیارى از كسانى كه در مرحله اى با فعالیتهاى او مخالفت مى كردند یا حداقل همكارى نمى كردند، در مرحله بعد از دوستان و حمایت كنندگان مى شدند.

برخى از شعایر اسلامى كه موجد وحدت در جامعه اسلامى است، ممكن است به علت اختلافات فقهى و طایفه اى موجب اختلاف شود. مثلا به خاطر دارم كه پیوسته هنگام فرا رسیدن عیدفطر، ایشان با مشكلات فراوانى روبه رو مى شدند، زیراسنّیها بنا به فتواهاى علما یا دولتهاى خود همیشه زودتر از شیعیان اعلام عید مى كردند و در نتیجه یك روز واحد را برخى از مسلمانان عید و برخى دیگر روزه مى گرفتند. یكى دیگر از آرزوهاى امام این بود كه اذانى واحد در ایام ماه رمضان از رادیو لبنان پخش شود و زحمات پر مشقّت و زیادى را در این را كشیدند; چه از طریق تماس با علماى اهل سنّت و چه سیاستمداران آنها و متأسفانه این آرزو عملى نشد. در عوض موافقت شد كه سحرهاى ماه رمضان برنامه شیعیان پخش شود كه شامل تفسیر قرآن، دعا و نیایش و اذانى بود كه در آن «اشهد ان علیاً ولى الله» گفته مى شد. این دستاورد، پاداش همان صبر و بردباریهاى زیاد در مقابل طایفه مسلمان سنى بود.
البته تذكر دهم كه حساسیت روحانیان و برخى افراد در مرحله دوم فعالیت ایشان بروز كرد و در همان مرحله نیز مؤثر بود. بعد از آن به علت شرایط حاد سیاسى لبنان، عملا شیعیان زیر پرچم مجلس اعلاى شیعه یكپارچه شدند و به مبارزه با اسرائیل از یك طرف و جبران خسارات ناشى از حملات آن از سوى دیگر پرداختند.
پرسش: اكثر علماى امروز حوزه معترفند كه اگر آقاى صدر در حوزه مى ماندند آینده خیلى خوبى مى داشتند و یكى از امیدهاى مسلّم مرجعیت امروز مى بودند. چه شد كه ایشان حوزه را رها كردند و به میان مردم رفتند؟ ایشان دنبال چه هدفى بودند؟
پاسخ:
 یك بار به مناسبتى از مرحوم پدرم شنیدم كه یكى از تفاوتهاى حوزه قم و نجف در این بود كه فعالیت براى مرجعیت در قم امرى دنیایى تلقى مى شد، در حالى كه در نجف امرى آخرتى فرض مى گردید. هنگامى كه آقاى صدر از نجف برگشتند، بشدت از این موضوع ناراحت بودند كه همه در نجف مانده اند تا مرجع شوند. پیداست كه ایشان چنین هدفى نداشت و مختصرى از فعالیتهاى ایشان در ایران كه نقل كردم نشان دهنده هدف و برنامه ایشان و علت هجرت به لبنان است. منتهى الآن اضافه مى كنم كه مقام و موقعیتى كه ایشان در رهبرى فكرى و اعتقادى و اجتماعى مردم لبنان یافت و خدمتى كه در زنده كردن امت شیعیان على(ع) در جبل عامل ارائه كرد و به ایشان شخصیت بخشید و این پایگاه قدیمى شهید اول و ثانى را احیاء كرد و همچنین توفیقى كه در انتشار افكار اسلامى در سطح كلیه كشورهاى عربى به دست آورد، در حالى كه این كشورها در معرض هجوم ایدئولوژیهاى مادى و ماركسیستى و چپ بودند، به هیچوجه ارزش و اهمیتى كمتر از مقام مرجعیت ندارد. یك مرجع عالى مقدار كسى است كه بتواند به این خدمات نایل آید.

پرسش: دیدگاه امام موسى صدر نسبت به تمدن و فرهنگ غرب و اروپا چگونه بود؟ آیا ایشان به طور مطلق این فرهنگ را رد مى كردند؟
پاسخ: 
دیدگاه ایشان نسبت به فرهنگ غرب در كتاب اسلام و فرهنگ قرن بیستم ترجمه آقاى حجتى كرمانى عرضه شده است. سخن مشهور ایشان این است كه اگر ماركسیستها خدا را رسماً انكار كردند، غربیها خدا را تنكّر كردند. لبنان طبیعتاً یك كشور غربزده بود. بقاى مسیحیت در لبنان مظهرى از نفوذ غرب بود. لذا برخورد امام با چنین فرهنگى بسیار قابل انتظار بود. به قول ایشان در لبنان هیچ بدمطلق یا خوب مطلق وجود ندارد زیرا همه چیز و همه كار صورت مى گیرد. اما سختى مقابله با این فرهنگ این بود كه بسیارى از مسلمانان اسیر آن شده بودند و دانشگاههایى كه خاستگاه غربى داشتند، مولد فرهنگ و تمدن در لبنان بودند. بنابراین برخورد امام با این فرهنگ هرگز قهرآمیز نبود، بلكه از طریق عقل و برهان و تحلیل و احیاناً نصیحت و اندرز صورت مى گرفت. زمینه اى كه براى سخنرانیهاى ایشان فراهم شده بود، یكى همان نیاز به بازیابى هویت خودى در لبنان بود و دیگر نحوه تحلیلها و بحثهاى علمى امام. به همین جهت در تمام مجامع علمى كه در دانشگاهها، كنفرانسهاى بین المللى، مساجد و تكیه ها و یا كلیساها و باشگاهها تشكیل مى شد، ایشان شركت مى كردند. البته آن اطمینان به نفس و شجاعتى كه قبلا به آن اشاره كردم، در این گونه مشاركتها نیز ظاهر مى شد كه پیوسته از این گردهماییها درهرجا و هرشرایطى كه پیش مى آمد استقبال مى كردند.

پرسش: به گفته برخى از بزرگان، محبوبیتى كه آقاى صدر در بین مردم لبنان داشتند، هیچ روحانیى در میان مردم خود به دست نیاورده است. راز موفقیت ایشان چه بود؟
پاسخ:
 ایمان و اخلاص و جلوه هاى مختلف آن كه لبنانیها پیوسته مشاهده مى كردند. در سالهاى اولیه اقامت در صور، تمام وقت ایشان صرف مردم و رفع گرفتاریهاى ایشان مى شد و عادت كرده بودند كه وقت و بىوقت براى حل مشكل خود به «سید» مراجعه كنند. تلاش ایشان براى ایجاد مدارس، مؤسسات فرهنگى و محافل مذهبى كه اشاره شد و استفاده از هر فرصتى براى بهبود وضع شیعیان، باور مردم را به ایمان راسخ ایشان پدید آورده بود. در عین حال، پیوسته امام در میان مردم و با ایشان بود و وقت بسیار كمى را با خانواده خود مى گذراند. لذا مردم شاهد آنچه امام روز و شب انجام مى دهد بودند.

منتهى از الطاف خداوند به ایشان، عطاى دو موهبت عقل و اخلاق همراه با ایمان بود. در هر مناسبتى با استفاده از هوشیارى و درایت خدادادى، ایمان خود را به ظهور مى رسانید و با اخلاق فوق العاده خود با مردم روبه رو مى شد و آنان را فریفته خود مى ساخت. امام قادر بود كه با همه ارتباط برقرار كند; اعم از مرد و زن و پیر و جوان. یكى از نمودهاى ایمان و اخلاق او در مسافرت به افریقا جلوه كرد. در این سفر كه به قصد بررسى وضعیت شیعیان مهاجر در افریقا و یارى جستن از ایشان صورت گرفته بود، شاید با پنج هزار چهره جدید دیدار كرده بود و با صحبت و سخنرانیها و شرح اقداماتش در لبنان، همه را فریفته خود ساخته بود. یادم هست كه غالب این افراد را با نام و نام خانوادگى و كنیه به یاد داشت و از آنان از طریق دوستانشان سراغ مى گرفت.

از سوى دیگر، شیعیان لبنان محرومیت و تبعیض دیرپاى خود را لمس كرده بودند و تلاشها و مبارزات پیگیر امام را براى رفع این حرمانها و نارساییها مشاهده مى كردند. از سوى دیگر، صبر و تحمل امام را در برابر حسودان و مغرضان مى دیدند. ارتباط نزدیك و مستحكم امام با مراجع تقلید از جمله مرحوم آیت الله العظمى حكیم و خویى نیز از اعتماد و اطمینان و امیدوارى مراجع نسبت به ایشان حكایت مى كرد.
از اینها گذشته، در طول زندگى مردم با امام، هیچ قصور و كوتاهى از او مشاهده نكردند. در صور ایشان خانه اى داشت كه دوستان هدیه كرده بودند و همچنین یك قطعه زمین كه دوستى دیگر هدیه كرده بود. در اولین گردهمایى كه براى كمك به سازمان مقاومت فلسطین با همكارى همین سازمان در لبنان تشكیل شد و شیعیان كمكهاى مالى بسیارى كردند، خود امام نیز همان زمین را به مقاومت فلسطین هدیه كرد. بدیهى است كه این تلاشها و فداكاریهاى مستمر موجب محبوبیت مى شود. علاقه شدید شهید دكتر مصطفى چمران به ایشان از همین زندگى كردن نزدیك و آشنایى با عرفان او (به قول خود آن شهید) و لمس كردن درجه ایمان و اعتقاد و تجلّى عملى آن بود. به یاد دارید كه شهید چمران تا آخر عمر یادآور خدمات و فداكاریهاى امام صدر بود.

پرسش: مرحوم شهید سید محمدباقر صدر سفرهایى به لبنان داشتند. رابطه ایشان با امام موسى صدر چگونه بود؟ آیا از نظر سیاسى و منش اجتماعى با یكدیگر هماهنگ بودند؟
پاسخ:
 مى دانید كه این دو بزرگوار پسر عموى هم هستند و آشنایى آنان با هم از نجف شروع شد. این نسبت خانوادگى پس از ازدواج آن شهید با خواهر امام موسى وسعت بیشترى یافت. معمولا آن شهید اگر اوضاع سیاسى عراق اجازه مى داد، تابستانها به لبنان مى آمد و با امام دیدار مى كرد. طبعاً مشورتهاى فراوانى میان آنان صورت مى گرفت. از آنجا كه هر دو بزرگوار در وطن خود، هم به فعالیتهاى فرهنگى و هم فعالیتهاى سیاسى اشتغال داشتند، همفكرى بسیارى بین آنان وجود داشت. اگر فرصتى پیش مى آمد، آن شهید در مجالس سخنرانى امام شركت مى كرد. طبیعى است كه جلسات خانوادگى آنان نیز به صحبت پیرامون مسائل روز و موضوعات جدید مى گذشت.
اقدامات و فعالیتهاى امام مورد ستایش آن شهید بود و چه در لبنان و چه در عراق از آن حمایت مى كرد. هیچوقت به خرده گیرى برخى از اعضاى فامیل یا روحانیان حق نداد. شهید صدر از دوستان نزدیك آیت الله حكیم بود و همان طور كه اشاره كردم، ارتباط عمیق و نزدیكى میان آن مرجع و امام برقرار بود. بالطبع این ارتباط را نیز شهید صدر تقویت مى كرد.

پرسش: مرحوم شهید بهشتى در سال 49 ـ 48 در سفرى از آلمان به لبنان آمدند. آیا شما از آن سفر و ملاقاتها و بحثهاى انجام شده خاطراتى دارید؟
پاسخ: 
شهید بهشتى چندین سفر به لبنان آمدند. ایشان نیز براى مرخصى تابستان به لبنان مى آمدند. امام موسى نیز شاید حداقل سالى یك بار سفرى به اروپا و آلمان داشتند. سابقه دوستى دیرینه این دو بزرگوار در حوزه قم و جهان بینى مشترك آنان، وجوه اشتراك زیادى را میانشان پدید آورده بود. من از مذاكرات خصوصى آنان اطلاعى ندارم و بعدها نیز از امام چیزى نشنیدم. ولى حدس مى زنم كه صحبتهاى ایشان بیشتر پیرامون مسائل ایران بوده باشد تا لبنان. بعد از مراجعت شهید بهشتى به ایران قبل از انقلاب، امام موسى نیز سفرى به ایران داشتند و در آن سفر نیز به تكریم و بزرگداشت آن شهید در محافل مختلف مى پرداختند.
در همین جا بد نیست كه اشاره كنم، اگر شهید صدر و شهید بهشتى براى تعطیلات تابستانى به لبنان مى آمدند، امام صدر به ایران مى آمد و عشق و علاقه شدیدى به این سفرها داشت. شاید یكى از محرومیتهاى امام در زندگیش، ممانعت دولت ایران از همین سفرهاى او به ایران باشد. منتهى امام از همین فرصتها نیز استفاده مى كرد و براى معرفى اوضاع لبنان و آشنا كردن علما بهره مى گرفت. همچنین سخنرانیهاى متعددى را نیز به مناسبت در ایران ایرادمى كرد كه خوشبختانه اكثر آنها چاپ شده است.

پرسش: آیا سخن دیگر نیز دارید؟
پاسخ:
 مسئله اختفاى امام موسى صدر رهبر بزرگوار شیعیان لبنان از مسائلى است كه هنوز در پرده ابهام باقى مانده و على رغم تلاشهاى زیاد اعضاى خانواده ایشان در لبنان و سایر دوستان، چشم یاران امام هنوز در انتظار دیدار اوست.
مسئله اختفاى امام شاید تاكنون در حد یك مسئله سیاسى داخلى یا حداكثر دشمنى عربى مطرح مى شد. اما فكر مى كنم جریان صلح سران اعراب با اسرائیل با فشار امریكا، پرتو تازه اى به این ماجرا بیندازد. این سران تقریباً همان افرادى هستند كه هنگام ناپدیدشدن امام بر سر قدرت بودند و در این جریان یا مستقیماً شریك بودند و یا تماشاگر; آنهم تماشاگرى كه از ماجرا خوشحال باشد نه پیگیر قضیه.
طبیعتاً صلح اعراب و اسرائیل با وجود امام در لبنان و نفوذ او در كشورهاى عربى میّسر نبود. هنگام گروگانگیرى در ایران، دولت امریكا پیغام داده بود كه آنان را با امام موسى مبادله كند. اما بعد دنبال این درخواست را نگرفت، زیرا راه دیگرى براى آزادى گروگانها پیدا شد! اما بازگشت امام به لبنان با سیاست امریكا در منطقه سازگار نبود. على رغم تمام فشارهایى كه امریكا بردولت لیبى در سالهاى اخیر به خاطر هواپیما ربایى وارد كرده است، ولى هرگز مسئله ربودن امام موسى را توسط قذافى در رسانه هاى خود مطرح نكرده است؟
متأسفانه باید اذعان كرد كه چون وحدت و انسجام نیروهاى مردمى در كشورهاى عربى صلح اعراب و اسرائیل را به خطر مى اندازد و امام موسى صدر رمز وحدت و مبارزه علیه اسرائیل بود، آزادى او نیاز به انتظار زیادى دارد.
تهران: زمستان ـ 1373 

--------------------------------------------------------------------------------
1 . این كتاب تا به حال ده بار تجدید چاپ شده است.
2 . جلد اول مجموعه آثار امام موسى صدر ترجمه و تنظیم گردیده و بزودى چاپ و انتشار مى یابد.
3 . درمیان سخنرانیهاى فراوان امام موسى صدر در لبنان تا آنجا كه به یاد دارم، یك سخنرانى بسیار محققانه و ابتكارى ایشان، تحت عنوان الاسلام و ثقافة القران العشرین انتشار یافت كه خوشبختانه با توضیحات و پاورقیهاى مشروحى توسط آقاى على حجتى كرمانى باعنوان اسلام و فرهنگ قرن بیستم به فارسى ترجمه و تاكنون متجاوز از 14 بار تجدیدچاپ شده است.

به مطلب امتیاز دهید :
( 0. امتیاز از 0 )
تعداد نظرات : 0 نظر

ارسال نظر

Change the CAPTCHA code
قوانین ارسال نظر